مشروعیت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{مدخل‌های وابسته}} +{{مدخل‌ وابسته}}))
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
==[[مشروعیت قانون]]==
==[[مشروعیت قانون]]==


== منابع ==
{{منابع}}
* [[پرونده:11677.jpg|22px]] [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|'''واژه‌نامه فقه سیاسی''']]
==پرسش مستقیم==
==پرسش مستقیم==
{{پرسش وابسته}}
* [[مشروعیت در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)]]
* [[مشروعیت در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش وابسته}}
== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل‌ وابسته}}
{{مدخل‌ وابسته}}
* [[مقبولیت]]
* [[مقبولیت]]
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:11677.jpg|22px]] [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|'''واژه‌نامه فقه سیاسی''']]
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==

نسخهٔ ‏۱۰ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۱۸

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل مشروعیت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مشروعیت، در اصطلاح در علوم مختلفی به کار می‌رود و در هر جا مفهومی خاص دارد؛ چنانچه کاربرد فقهی آن مطابقت با شرع است؛ به همین دلیل، "اصطلاحات فقهی مشروع"، "متشرعه" و "متشرعین" همه از شرع به معنای دین گرفته شده اند، اما در دانش سیاست و فقه سیاسی، تقریباً مرادف با "حقّانیت" و "قانونی بودن" است. مشروعیت، پاسخ‌گو به این پرسش است که دولت و حکومت چرا حق فرمان دادن و امر و نهی دارد و چرا مردم ملزم به پیروی از آن هستند؟ نظر غالب فقهای شیعه این است که چون مشروعیت تنها دست خداست پس تنها منبع مشروعیت بخشی اوست و مقبولیت مردمی دخلی در مشروع بودن یا مشروع نبودن حاکم ندارد. البته بدون حمایت مردم از حکومت - حتی اگر مشروع هم باشد - این حکومت تحقق فعلی و عملی نخواهد یافت[۱].

مشروعیت حکومت

مشروعیت نظام امامت

مشروعیت نظام خلافت

مشروعیت ولایت فقیه

ملاک مشروعیت حکومت

دربارۀ ملاک مشروعیت حکومت، دیدگاههای گوناگونی - بر اساس جهانبینی‌هایی مختلف - وجود دارد که در سه محور خلاصه می‌شود: ۱. خواست مردم؛ ۲. عدالت یا منطق؛ ۳. ارزش‌های اخلاقی و حکومت دینی (یا حکومت الهی). مشروعیت حکومت بر اساس جهانبینی اسلامی وابسته به انطباق آن حکومت با قوانین شرع اسلام است. در ششفقه سیاسی اسلام، حکومتی مشروع است که حق ولایت خود را مستقیماً از خدای متعال، یا از پیامبر خاتم یا از امام معصوم به صورت نصب عام یا نصب خاص دریافت کند. نمونه بارز آن، حکومت پیامبر(ص) است که این امر مورد اتفاق دو فرقۀ عمدۀ (شیعه و سنّی) اسلامی است. با این تفاوت که از نظر اهل سنت، جز رسول الله(ص) کس دیگری از سوی خدا نصب نشده است، ولی شیعیان، ائمه معصومین(ع) را نیز منصوب الهی و حکومت آنها را مشروع می‌دانند[۲].

آیا مقبولیت مردمی در مشروعیت دخیل است؟

مقبولیت مردمی در دید فقهای شیعه شرطی از شروط تحقق حکومت است؛ حال چه حکومت الهی معصوم و چه حکومت غیر او. همین امر در نظام ولایت فقیه نیز صادق است؛ لذا برای تحقق عملی حکومت ولی فقیه، ضرورت دارد حاکم مورد اعتماد و پذیرش مردم بوده باشد؛ البته این مقبولیت، هرگز تأثیری در مشروعیت ندارد ؛ زیرا تنها منبع مشروعیت در نظام ولایت الهی، اراده و رضای خداوند و اولیا و برگزیدگان او (پیامبر و ائمه معصومین(ع)) است و حتی پذیرش مردمی، نه علت اصلی و نه جزءالعله مشروعیت آن به حساب می‌آید؛ یعنی این‌گونه نیست که چون جامعه از ولایت امیرالمؤمنین(ع) رویگردان باشد، آن حضرت فاقد مشروعیت در رهبری جامعه می‌گردد و یا اینکه اگر دیگران به هر شکلی توانسته‌اند، توجه عمومی را به خود جلب کرده و مقبول نظر آنان واقع شوند، اجازه تصرف از جانب خداوند را پیدا نموده‌اند باشند؛ پس، حکومت علی بن ابی‌طالب و امام حسن مجتبی(ع) مشروع است؛ هرچند جامعه با رویگردانی، خود را از نعمت رهبری شایسته محروم کرده باشد و حکومت دیگران که در مقابل این امامان بر مسند حکومت تکیه زده‌اند، هر چند مورد پذیرش مردم قرار گرفته باشد؛ اما از مشروعیت برخوردار نیست. البته نباید نقش مردم و گرایش عمومی جامعه را در تحقق ولایت نادیده گرفت؛ بلکه یکی از دو پایه امکان تحقق بخشیدن بر ولایت فقیه، مقبولیت عمومی است.[۳]

مشروعیت قانون

پرسش مستقیم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: امامت؛ الاسلام و اصول الحکم، ص۳۰؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۱۶۸.
  2. ر.ک: امامت؛ الاسلام و اصول الحکم، ص۳۰؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۱۶۸.
  3. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۲۶۵.