عمر بن خطاب در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ مهٔ ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'پسر ابی قحافه' به 'پسر ابی قحافه'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==))
جز (جایگزینی متن - 'پسر ابی قحافه' به 'پسر ابی قحافه')
خط ۴۲: خط ۴۲:
مواردی پیش می‌آمد که ابوبکر دلش نرم می‌‌شد و حتی [[گریه]] می‌نمود اما عمر همچنان با خشونت و [[غلظت]] برخورد می‌کرد.
مواردی پیش می‌آمد که ابوبکر دلش نرم می‌‌شد و حتی [[گریه]] می‌نمود اما عمر همچنان با خشونت و [[غلظت]] برخورد می‌کرد.


[[ابن قتیبه]] در کتاب ([[الامامه و السیاسه (کتاب)|الامامه و السیاسه]]) تحت این عنوان که علی چگونه با ابوبکر و عمر بیعت نمود، می‌نویسد: عمر به ابوبکر گفت: آیا از این متخلف بیعت نمی‌گیری؟ ابوبکر به [[قنفذ]] گفت: برو به علی{{ع}} بگو [[امیرالمؤمنین]] [[دعوت]] می‌کند تا با او بیعت کنی قنفذ رفت و با صدای بلند علی{{ع}} را به [[بیعت]] فراخواند، علی{{ع}} فرمود: «چیزی را ادعا می‌کند که [[حق]] ندارد» [[ابوبکر]] به [[گریه]] افتاد. این بار عمر با جمعی به [[خانه علی]]{{ع}} آمد در را زد فاطمه چون صدای آنها را شنید با صدای بلند گفت: "ای [[پدر]]، ای [[رسول خدا]] بعد از تو از ابن خطاب و پسر [[ابی قحافه]] چه‌ها دیدیم"<ref>{{متن حدیث|يا أَبَتاهُ يا رَسُولَ الله ماذا لَقينا بَعْدَكَ مِنْ ابنِ الْخَطّابِ وَ ابنِ أبي الْقُحافة}}</ref>
[[ابن قتیبه]] در کتاب ([[الامامه و السیاسه (کتاب)|الامامه و السیاسه]]) تحت این عنوان که علی چگونه با ابوبکر و عمر بیعت نمود، می‌نویسد: عمر به ابوبکر گفت: آیا از این متخلف بیعت نمی‌گیری؟ ابوبکر به [[قنفذ]] گفت: برو به علی{{ع}} بگو [[امیرالمؤمنین]] [[دعوت]] می‌کند تا با او بیعت کنی قنفذ رفت و با صدای بلند علی{{ع}} را به [[بیعت]] فراخواند، علی{{ع}} فرمود: «چیزی را ادعا می‌کند که [[حق]] ندارد» [[ابوبکر]] به [[گریه]] افتاد. این بار عمر با جمعی به [[خانه علی]]{{ع}} آمد در را زد فاطمه چون صدای آنها را شنید با صدای بلند گفت: "ای [[پدر]]، ای [[رسول خدا]] بعد از تو از ابن خطاب و [[پسر ابی قحافه]] چه‌ها دیدیم"<ref>{{متن حدیث|يا أَبَتاهُ يا رَسُولَ الله ماذا لَقينا بَعْدَكَ مِنْ ابنِ الْخَطّابِ وَ ابنِ أبي الْقُحافة}}</ref>


همین که [[مردم]] صدای ناله فاطمه را شنیدند برگشتند در حالی که اشک‌ها جاری بود ولی عمر با عده‌ای ماندند تا علی{{ع}} را جبراً از [[خانه]] بیرون کشیده نزد ابوبکر بردند و به او گفتند: [[بیعت]] کن، حضرت فرمود اگر بیعت نکنم چه خواهید کرد؟ گفتند: {{عربی|قَالُوا إِذاً وَ اَللَّهِ اَلَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ نَضْرِبَ عُنُقَكَ...}} شرح قضیه را مفصل نقل نموده تا آنجا که گفته است: علی بیعت نکرد و به [[منزل]] برگشت<ref>الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۳-۱۴.</ref>.
همین که [[مردم]] صدای ناله فاطمه را شنیدند برگشتند در حالی که اشک‌ها جاری بود ولی عمر با عده‌ای ماندند تا علی{{ع}} را جبراً از [[خانه]] بیرون کشیده نزد ابوبکر بردند و به او گفتند: [[بیعت]] کن، حضرت فرمود اگر بیعت نکنم چه خواهید کرد؟ گفتند: {{عربی|قَالُوا إِذاً وَ اَللَّهِ اَلَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ نَضْرِبَ عُنُقَكَ...}} شرح قضیه را مفصل نقل نموده تا آنجا که گفته است: علی بیعت نکرد و به [[منزل]] برگشت<ref>الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۳-۱۴.</ref>.
۲۱۸٬۰۹۰

ویرایش