مقام طهارت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «==سید احمد خاتمی== در کتاب: در آستان امامان معصوم جلد دوم فراز «وَ طَهَّرَكُم...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مقام معصوم}}
==سید احمد خاتمی==
==سید احمد خاتمی==
در کتاب:  در آستان امامان معصوم  جلد دوم
در کتاب:  در آستان امامان معصوم  جلد دوم

نسخهٔ ‏۳۰ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۲۷


سید احمد خاتمی

در کتاب: در آستان امامان معصوم جلد دوم

فراز «وَ طَهَّرَكُمْ مِنَ الدَّنَسِ» فراز «وَ أَذْهَبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ» فراز «وَ طَهَّرَكُمْ تَطْهِيراً»

معنای واژه طهّركم، دنس و رجس «طهّركم» به معنای «پاکی از آلودگی» است که هم بر «طهارت ظاهری» به کار رفته مانند: ««حوثيابك فطره»»؛@مدّثّر: ۴.@ «و لباس‌هایت را پاکیزه ساز» و هم در «طهارت معنوی» مانند: ««...لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ...»».@مائده: ۴۱.@ « آنانند کسانی که خداوند نخواسته دل‌هایشان را پاک کند». «دنس» نقطه مقابل «طهارت» است و به معنای «چرک و آلودگی ظاهری یا معنوی» است. «رجس» به معنای «پلید و آلوده» است؛ چه آلودگی ظاهری و چه آلودگی معنوی. «رجس» در قرآن کریم، در هر دو نوع به کار رفته است؛ اما رجس ظاهری: ««...إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ...»».@انعام: ۱۴۵.@ «مگر آن‌که مردار باشد، یا خونی که از بدن حیوان بیرون ریخته و یا گوشت خوک که اینها همه پلیدند». جمله: ««دَمًا مَّسْفُوحًا»» مصداق پلیدی ظاهری است و ««مَيْتَةً ... أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ»» مصداق پلیدی معنوی است. در قرآن در اکثر موارد «رجس» در «پلیدی معنوی» به کار رفته است به عنوان نمونه: الف - در سوره مائده، شراب و قمار، رجس نامیده شده است: ««يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»».@مائده: ۹۰.@ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! جز این نیست که شراب و قمار و بت‌های نصب شده (عبادت آنها، قربانی برای آنها و خوردن گوشت آن قربانی) و تیرهای قرعه و قمار، نجس و پلید و از اختراعات شیطان است، پس از آنها دوری کنید، شاید رستگار شوید». روشن است که شراب و قمار، پلیدی معنوی است، پلیدی ظاهری مثل خون نیست که هرکس به طبع انسانی‌اش از آن اجتناب نماید. ب - در سوره توبه، منافقان، رجس نامیده شده‌اند: ««...فَأَعْرِضُواْ عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ...»». «از آنان اعراض کنید؛ زیرا آنان پلید و ناپاکند». ج - سوره توبه: ««وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ...»».@توبه: ۱۲۵.@ «اما کسانی که در دل‌های آنان بیماری (شرک، کفر و نفاق) است، پلیدی بر پلیدی آنان افزود و مردند در حالی که کافر بودند». تردیدی نیست که این پلیدی، «پلیدی معنوی» است، نه پلیدی ظاهری. د. در سوره حج، بت‌پرستی، رجس نامیده شده است: ««...فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الأَوْثَانِ...»».@حج: ۳۰.@ «پس، از پلیدی که عبارت از بت‌هاست، اجتناب کنید...»». «آیه تطهير» از جمله ادلّه عصمت امامان معصوم عم است. ما در گذشته در ذیل كلمه «اَلمَعصُومُونَ» از «عصمت» بحث کرده‌ایم، لذا در این‌جا بحثمان را در آیه تطهير متمرکز می‌نماییم.

آیه تطهير؛ برهان عصمت امامان معصوم عم ««...إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»».@احزاب: ۳۳.@ «خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد». این آیه شریفه از دلایل قرآنی بر عصمت اهل بیت عم است، مبانی این دلیل به شرح ذیل است. مبانی آیه تطهیر بر عصمت امامان معصوم عم الف - رجس چیست؟ مقصود از «رجس» هر نوع گناه و خلاف است اعمّ از شرک و غیره و گناه کبیره و صغیره. از مصادیق بارز «رجس» در آیه، قطعاً هرگونه گناه است؛ چه گناه کبیره و چه صغيره، نه تنها شرک و گناهان کبیره؛ زیرا هیچ دلیلی بر این تخصیص نیست. در این آیه، پلیدی را به طور مطلق با الف و لام جنس ««الرِّجْسَ»» از اهل بیت عم نفی کرده است و این یعنی «عصمت» واگر مقصود نفی مرتبه‌ای از «رجس» مانند گناه کبیره بود، نفی رجس به صورت نفی «جنس» و تأكید آن با جمله: ««وَيُطَهِّرَكُمْ»» مناسب نبود. ب- مقصود از اراده در: ««إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ»» مقصود از «اراده» در جمله: ««إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ»» اراده تکوینی است نه تشریعی؛ یعنی خداوند ازاله رجس را انجام می‌دهد، نه این‌که آن را از اهل بیت می‌خواهد. ««إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»».@یس: 82.@ «فرمان او جز این نیست که هرگاه هستی چیزی را بخواهد، به آن فرمان می‌دهد: باش و آن نیز موجود می‌گردد». خداوند، اراده این پاکی را در مورد اهل بیت عم نموده و این افتخاری است برای آنان. اما اراده تشریعی خداوند مبنی بر پاکی و آوردن واجبات و ترک محرّمات، اختصاصی به اهل بیت عم ندارد، همه باید در پی پاکی باشند. نشان آن‌که این اراده «تکوینی» است، این است که اراده خداوند بر فعل خویش، «اذهاب رجس» و «تطهیر» تعلّق گرفته، نه بر فعل دیگری و این لحن جز با اراده تکوینی سازگار نیست. این اراده با واژه ««إِنَّمَا»» -که دالّ بر حصر است- آمده و هدف مورد نظر، افاضه عصمت فقط بر اهل بیت عم می‌باشد. ج- اهل بیت چه کسانی هستند؟ اهل بیت عم چه کسانی هستند؟ طبق روایات فراوانی که از شیعه و اهل سنتّ رسیده، اهل بیت عم عبارتند از: پیامبر اکرم، امیرمؤمنان علی، حضرت زهرا، حضرت امام حسن و حضرت امام حسین عم. این روایات را می‌توان در چند عنوان مطرح کرد: 1- روایاتی که از خود همسران پیامبر صل نقل شده که وقتی رسول خدا صل سخن از این آیه شریفه می‌گفت، ما از او سؤال کردیم که جزء آن هستیم یا نه؟ حضرت فرمود: «شما خوبید، امّا مشمول این آیه نیستید».@مجمع البیان: 7 – 8 / 357؛ شواهد التنزیل: 2 / 56.@ 2- روایات بسیار فراوانی در مورد «حدیث کسا» به طور اجمال وارد شده که از همه آنها استفاده می‌شود پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین عم را فراخواند، پیامبر عبایی بر آنان افکند و فرمود: «خداوندا! اینان خاندان من هستند، رجس و آلودگی را از آنان دور کن، در این هنگام آیه تطهیر نازل گردید».@شواهد التنزیل: 2 / 92-10؛ ینابیع المودّه: 3 / 368؛ امالی (طوسی): 564.@ 3- در روایات فراوانی نقل شده است که بعد از نزول آیه فوق، پیامبر صل به مدّت شش ماه هنگامی که برای نماز صبح از کنار خانه فاطمه س می‌گذشت، صدا می‌زد: «الصلوة یا اهل البیت! ««إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»»@اسدالغابه: 5 / 366؛ شواهد التنزیل: 2 / 92-10؛ امالی (طوسی): 565؛ ینابیع المودّه: 3 / 368؛ امالی (صدوق): 124.@». «هنگام نماز است ای اهل البیت! خداوند می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را پاک سازد». 4- در روایات متعدّدی -که می‌توان آنها را «متواتر» نامید- از ابوسعید خدری؛ صحابی معروف نقل شده که به صراحت گواهی می‌دهد این آیه تنها درباره همان پنج تن نازل شده است.@شواهد التنزیل: 2 / 23؛ الدرّ المنثور: 6 / 604 نیز در رابطه با روایات ر.ک: اهل البیت فی الکتاب و السنّه: 71 – 43.@  



ص268