جد بن قیس سلمی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{امامت}} {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب پیامبر | عنوان مدخل = جد بن قیس سلمی | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} == آشنایی اجمالی == نسب وی را چنین آوردهاند: جد بن قیس بن صخر بن خنساء بن سنان بن عبید بن عدی بن غنم بن کعب، از تیره بنوسلمه از قبیله...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
وی در [[بیعت عقبه]] شرکت داشت<ref>ابن حجر، فتح، ص۲۸۰.</ref> و [[شاهد]] یکی از معجزههای رسول خدا{{صل}} در [[حدیبیه]] بود که بر اثر آن چاهی کم آب جوشید و پُر آب شد<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۵۸۸.</ref>. در نقل دیگر آمده است که [[ابو قتاده]] میگوید: وقتی در حدیبیه آب کم بود، از جَدُ بن قیس شنیدم که میگفت: همه ما هلاک خواهیم شد. به او گفتم: مگر برای [[عمره]] نیامدهای؟ گفت: من [[محرم]] نشدهام و حتی [[نیت]] عمره هم نکردهام. وقتی آب [[چاه]] به [[معجزه]] [[پیامبر]] زیاد شد، جد بن قیس را دیدم که پاهایش را کنار [[چاه]] آب دراز کرده بود. به او گفتم: پس آنچه گفتی چه شد؟ گفت: [[شوخی]] کردم. من سخنان او را به [[رسول خدا]]{{صل}} گفته بودم و او از این نظر از من ناراحت بود و میگفت: به دست [[کودکان]] [[قوم]] خود گرفتار شدهایم که [[شرف]] و ستمان را رعایت نمیکنند. گروهی از [[خویشان]] من ([[ابو قتاده]]) از اینکه حرفهای جَدُ را به آن [[حضرت]] گفته بودم، ناراحت شدند و گفتند: او بزرگ و [[سرور]] ماست. گفتم: رسول خدا{{صل}} [[ریاست]] او را از بنوسلمه برداشته و [[بشر بن براء بن معرور]] را [[برگزیده]] است <ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۵۷۶ و ۵۹۰؛ حمیدی، عبدالله بن زبیر، المسند، ج۲، ص۵۳۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری ج۲، ص۷۷.</ref>. هنگام [[بیعت رضوان]]، جد بن قیس فرار کرد و در جایی پنهان شد<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۵۹۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری ج۲، ص۷۷؛ ابویعلی، موصلی، مسند، ج۳، ص۴۲۰.</ref>. | وی در [[بیعت عقبه]] شرکت داشت<ref>ابن حجر، فتح، ص۲۸۰.</ref> و [[شاهد]] یکی از معجزههای رسول خدا{{صل}} در [[حدیبیه]] بود که بر اثر آن چاهی کم آب جوشید و پُر آب شد<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۵۸۸.</ref>. در نقل دیگر آمده است که [[ابو قتاده]] میگوید: وقتی در حدیبیه آب کم بود، از جَدُ بن قیس شنیدم که میگفت: همه ما هلاک خواهیم شد. به او گفتم: مگر برای [[عمره]] نیامدهای؟ گفت: من [[محرم]] نشدهام و حتی [[نیت]] عمره هم نکردهام. وقتی آب [[چاه]] به [[معجزه]] [[پیامبر]] زیاد شد، جد بن قیس را دیدم که پاهایش را کنار [[چاه]] آب دراز کرده بود. به او گفتم: پس آنچه گفتی چه شد؟ گفت: [[شوخی]] کردم. من سخنان او را به [[رسول خدا]]{{صل}} گفته بودم و او از این نظر از من ناراحت بود و میگفت: به دست [[کودکان]] [[قوم]] خود گرفتار شدهایم که [[شرف]] و ستمان را رعایت نمیکنند. گروهی از [[خویشان]] من ([[ابو قتاده]]) از اینکه حرفهای جَدُ را به آن [[حضرت]] گفته بودم، ناراحت شدند و گفتند: او بزرگ و [[سرور]] ماست. گفتم: رسول خدا{{صل}} [[ریاست]] او را از بنوسلمه برداشته و [[بشر بن براء بن معرور]] را [[برگزیده]] است <ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۵۷۶ و ۵۹۰؛ حمیدی، عبدالله بن زبیر، المسند، ج۲، ص۵۳۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری ج۲، ص۷۷.</ref>. هنگام [[بیعت رضوان]]، جد بن قیس فرار کرد و در جایی پنهان شد<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۵۹۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری ج۲، ص۷۷؛ ابویعلی، موصلی، مسند، ج۳، ص۴۲۰.</ref>. | ||
وقتی رسول خدا{{صل}} در [[غزوه تبوک]] در [[سال نهم هجری]] [[فرمان جهاد]] با [[رومیان]] را داد، عدهای از [[منافقان]] [[تخلف]] کردند و جَدُ بن قیس با عدهای در [[مسجد]] نشسته بود و از آن حضرت اجازه مرخصی میخواستند<ref>بیهقی، احمد بن الحسین، السنن ج۹، ص۳۳.</ref>. رسول خدا{{صل}} به جد بن قیس فرمود: آیا با ما بیرون نمیآیی؟ شاید [[دختران]] [[رومی]] نصیبت شود! او پاسخ داد: من در [[فتنه]] واقع نمیشوم و میترسم اگر آنان را ببینم، نتوانم خودم را نگه دارم. آن حضرت از او روی گرداند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۱۵۹؛ واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۲۳؛ کلاعی، سلیمان بن موسی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله بانیة والثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۵۴۶.</ref>. فرزندش عبدالله به او گفت: در میان بنوسلمه کسی ثروتمندتر از تو نیست. وی دارای مرکب و سخت شیفته [[زنان]] بود<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۲۳ ۱۰ و ۱۰۶۳.</ref> - خودت که نمیآیی، هزینه حرکت فردی را به عهده گیر<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۹۳.</ref>. گفت: برای چه در این [[گرما]] و باد سوزان بیرون آیم؟ تو برو و با آنان بجنگ. پسرش به او گفت: [[نفاق]] تو موجب شده است در این [[جنگ]] شرکت نکنی و [[خداوند]] درباره تو آیهای نازل خواهد کرد. وی با کفشش به صورت فرزندش زد و عدهای از بنوسلمه را به سبب گرمای زیاد از رفتن به [[جهاد]] بازداشت و درباره [[رسول خدا]]{{صل}} [[شایعه پراکنی]] کرد تا آنکه این [[آیات]] درباره او نازل شد: {{متن قرآن|فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُوا أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ * فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«بازماندگان (از جهاد در جنگ تبوک)، از خانهنشینی خویش در مخالفت با پیامبر شادمانی کردند و خوش نداشتند که با جان و مالشان در راه خداوند جهاد کنند و گفتند: در این گرما رهسپار نشوید؛ بگو: آتش دوزخ گرمتر است اگر در مییافتند * (از این) پس به کیفر آنچه میکردند باید کم بخندند و بسیار بگریند» سوره توبه، آیه ۸۱-۸۲. | وقتی رسول خدا{{صل}} در [[غزوه تبوک]] در [[سال نهم هجری]] [[فرمان جهاد]] با [[رومیان]] را داد، عدهای از [[منافقان]] [[تخلف]] کردند و جَدُ بن قیس با عدهای در [[مسجد]] نشسته بود و از آن حضرت اجازه مرخصی میخواستند<ref>بیهقی، احمد بن الحسین، السنن ج۹، ص۳۳.</ref>. رسول خدا{{صل}} به جد بن قیس فرمود: آیا با ما بیرون نمیآیی؟ شاید [[دختران]] [[رومی]] نصیبت شود! او پاسخ داد: من در [[فتنه]] واقع نمیشوم و میترسم اگر آنان را ببینم، نتوانم خودم را نگه دارم. آن حضرت از او روی گرداند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۱۵۹؛ واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۲۳؛ کلاعی، سلیمان بن موسی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله بانیة والثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۵۴۶.</ref>. فرزندش عبدالله به او گفت: در میان بنوسلمه کسی ثروتمندتر از تو نیست. وی دارای مرکب و سخت شیفته [[زنان]] بود<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۲۳ ۱۰ و ۱۰۶۳.</ref> - خودت که نمیآیی، هزینه حرکت فردی را به عهده گیر<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۹۳.</ref>. گفت: برای چه در این [[گرما]] و باد سوزان بیرون آیم؟ تو برو و با آنان بجنگ. پسرش به او گفت: [[نفاق]] تو موجب شده است در این [[جنگ]] شرکت نکنی و [[خداوند]] درباره تو آیهای نازل خواهد کرد. وی با کفشش به صورت فرزندش زد و عدهای از بنوسلمه را به سبب گرمای زیاد از رفتن به [[جهاد]] بازداشت و درباره [[رسول خدا]]{{صل}} [[شایعه پراکنی]] کرد تا آنکه این [[آیات]] درباره او نازل شد: {{متن قرآن|فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُوا أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ * فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«بازماندگان (از جهاد در جنگ تبوک)، از خانهنشینی خویش در مخالفت با پیامبر شادمانی کردند و خوش نداشتند که با جان و مالشان در راه خداوند جهاد کنند و گفتند: در این گرما رهسپار نشوید؛ بگو: آتش دوزخ گرمتر است اگر در مییافتند * (از این) پس به کیفر آنچه میکردند باید کم بخندند و بسیار بگریند» سوره توبه، آیه ۸۱-۸۲. واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۹۳.</ref>. و [[آیه]] {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ}}<ref>«و از ایشان، کسی است که میگوید: به من اجازه (کنارهگیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتادهاند و دوزخ فراگیرنده کافران است» سوره توبه، آیه ۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۶۶؛ فیض کاشانی، محمد محسن، الأصفی فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۷۰؛ حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۲، ص۲۴۹؛ واحدی نیشابوری، اسباب النزول الآیات، ص۱۶۶.</ref>. پسرش نزد او آمد و گفت: نگفتم دربارهات آیهای نازل میشود. جَدُ بن قیس فرزندش را [[سرزنش]] کرد<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۹۳.</ref>. همچنین آیه {{متن قرآن|يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لَا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ}}<ref>«چون نزد آنان باز گردید، برای شما عذر میآورند؛ بگو عذر نیاورید که هرگز باورتان نخواهیم داشت؛ خداوند ما را از اخبار شما آگاه کرده است و به زودی خداوند و پیامبرش کردار شما را خواهند دید سپس به سوی دانای پنهان و آشکار برگردانده میشوید آنگاه او شما را از آنچه انجام میدادید آگاه میگرداند» سوره توبه، آیه ۹۴. واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۷۱؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۱۰۶.</ref>. و نیز [[آیه]] {{متن قرآن|خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ}}<ref>«و دیگرانی هستند که به گناه خویش اعتراف دارند؛ کردار پسندیدهای را با کار ناپسندی دیگر آمیختهاند باشد که خداوند از آنان در گذرد که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۰۲.</ref>. درباره متخلفان از [[جنگ تبوک]]، از جمله جَدُ بن قیس نازل شده است<ref>طبری، ابن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج۱۱، ص۲۰.</ref>. درباره [[توبه]] کردن او [[اختلاف]] است<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب ج۱، ص۳۳۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۷۶.</ref>. همچنین او یکی از افرادی است که آیه {{متن قرآن|خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا}}<ref>«از داراییهای آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک میداری و پاکیزه میگردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.</ref>. دربارهاش نازل شده است<ref>طبری، ابن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج۱۱، ص۲۴.</ref>. [[جابر بن عبدالله]] و [[ابوهریره]] از او [[روایت]] کردهاند<ref>ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۶۴۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۲۱.</ref>. وی در [[زمان]] [[خلافت عثمان]] درگذشت<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب ج۱، ص۳۳۱.</ref>.<ref>[[حسین مرادی نسب|مرادی نسب، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «جَدُ بن قیس سلمی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۳۷۷-۳۷۸.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۱۲ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۸
آشنایی اجمالی
نسب وی را چنین آوردهاند: جد بن قیس بن صخر بن خنساء بن سنان بن عبید بن عدی بن غنم بن کعب، از تیره بنوسلمه از قبیله خزرج[۱] «ابوعبدالله» کنیه اوست [۲]، ولی واقدی[۳] او را «ابووهب» خوانده است. وی پسر عموی براء بن معرور بن صخر بود[۴]. فرزندان او، یعنی عبدالله[۵] و محمد که رسول خدا(ص) او را محمد نامید در فتح مکه حضور داشتند [۶]. وی در جاهلیت رهبری بنو سلمه را به عهده داشت[۷]، ولی رسول خدا(ص) سیادت را به عمرو بن جموح[۸] و در نقل دیگر، به بشر بن براء بن معرور سپرد. این تغییر بدان دلیل بود که آن حضرت از قوم بنوسلمه پرسید: به چه دلیل ریاست را به او دادهاید؟ گفتند: به سبب آنکه مال فراوانی دارد، هرچند بخیل است. آن حضرت فرمود: «بخل، بدترین چیزهاست»[۹] و شاعری از انصار نیز اشعاری درباره بُخل او سروده است [۱۰].
وی در بیعت عقبه شرکت داشت[۱۱] و شاهد یکی از معجزههای رسول خدا(ص) در حدیبیه بود که بر اثر آن چاهی کم آب جوشید و پُر آب شد[۱۲]. در نقل دیگر آمده است که ابو قتاده میگوید: وقتی در حدیبیه آب کم بود، از جَدُ بن قیس شنیدم که میگفت: همه ما هلاک خواهیم شد. به او گفتم: مگر برای عمره نیامدهای؟ گفت: من محرم نشدهام و حتی نیت عمره هم نکردهام. وقتی آب چاه به معجزه پیامبر زیاد شد، جد بن قیس را دیدم که پاهایش را کنار چاه آب دراز کرده بود. به او گفتم: پس آنچه گفتی چه شد؟ گفت: شوخی کردم. من سخنان او را به رسول خدا(ص) گفته بودم و او از این نظر از من ناراحت بود و میگفت: به دست کودکان قوم خود گرفتار شدهایم که شرف و ستمان را رعایت نمیکنند. گروهی از خویشان من (ابو قتاده) از اینکه حرفهای جَدُ را به آن حضرت گفته بودم، ناراحت شدند و گفتند: او بزرگ و سرور ماست. گفتم: رسول خدا(ص) ریاست او را از بنوسلمه برداشته و بشر بن براء بن معرور را برگزیده است [۱۳]. هنگام بیعت رضوان، جد بن قیس فرار کرد و در جایی پنهان شد[۱۴].
وقتی رسول خدا(ص) در غزوه تبوک در سال نهم هجری فرمان جهاد با رومیان را داد، عدهای از منافقان تخلف کردند و جَدُ بن قیس با عدهای در مسجد نشسته بود و از آن حضرت اجازه مرخصی میخواستند[۱۵]. رسول خدا(ص) به جد بن قیس فرمود: آیا با ما بیرون نمیآیی؟ شاید دختران رومی نصیبت شود! او پاسخ داد: من در فتنه واقع نمیشوم و میترسم اگر آنان را ببینم، نتوانم خودم را نگه دارم. آن حضرت از او روی گرداند[۱۶]. فرزندش عبدالله به او گفت: در میان بنوسلمه کسی ثروتمندتر از تو نیست. وی دارای مرکب و سخت شیفته زنان بود[۱۷] - خودت که نمیآیی، هزینه حرکت فردی را به عهده گیر[۱۸]. گفت: برای چه در این گرما و باد سوزان بیرون آیم؟ تو برو و با آنان بجنگ. پسرش به او گفت: نفاق تو موجب شده است در این جنگ شرکت نکنی و خداوند درباره تو آیهای نازل خواهد کرد. وی با کفشش به صورت فرزندش زد و عدهای از بنوسلمه را به سبب گرمای زیاد از رفتن به جهاد بازداشت و درباره رسول خدا(ص) شایعه پراکنی کرد تا آنکه این آیات درباره او نازل شد: ﴿فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُوا أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ * فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۱۹]. و آیه ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ﴾[۲۰]. پسرش نزد او آمد و گفت: نگفتم دربارهات آیهای نازل میشود. جَدُ بن قیس فرزندش را سرزنش کرد[۲۱]. همچنین آیه ﴿يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لَا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ﴾[۲۲]. و نیز آیه ﴿خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ﴾[۲۳]. درباره متخلفان از جنگ تبوک، از جمله جَدُ بن قیس نازل شده است[۲۴]. درباره توبه کردن او اختلاف است[۲۵]. همچنین او یکی از افرادی است که آیه ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا﴾[۲۶]. دربارهاش نازل شده است[۲۷]. جابر بن عبدالله و ابوهریره از او روایت کردهاند[۲۸]. وی در زمان خلافت عثمان درگذشت[۲۹].[۳۰]
جستارهای وابسته
- خزرج (قبیله)
- عبدالله بن جد بن قیس سلمی (فرزند)
- محمد بن جد بن قیس سلمی (فرزند)
منابع
پانویس
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب ج۱، ص۳۳۱؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۲۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۷۵.
- ↑ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۲۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۷۵.
- ↑ واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۹۲.
- ↑ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۲۱.
- ↑ واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۹۲.
- ↑ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۵، ص۷۸.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب ج۱، ص۳۳۱.
- ↑ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۱، ص۳۱۴؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب ج۱، ص۳۳۱.
- ↑ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۱، ص۳۱۴؛ ابن سید الناس، محمد بن یعمری، عیون الأثر، ج۱، ص۲۲۳ و ۲۲۴.
- ↑ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۱۹۴.
- ↑ ابن حجر، فتح، ص۲۸۰.
- ↑ واقدی، المغازی، ج۱، ص۵۸۸.
- ↑ واقدی، المغازی، ج۱، ص۵۷۶ و ۵۹۰؛ حمیدی، عبدالله بن زبیر، المسند، ج۲، ص۵۳۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری ج۲، ص۷۷.
- ↑ واقدی، المغازی، ج۱، ص۵۹۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری ج۲، ص۷۷؛ ابویعلی، موصلی، مسند، ج۳، ص۴۲۰.
- ↑ بیهقی، احمد بن الحسین، السنن ج۹، ص۳۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۱۵۹؛ واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۲۳؛ کلاعی، سلیمان بن موسی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله بانیة والثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۵۴۶.
- ↑ واقدی، المغازی، ج۳، ص۲۳ ۱۰ و ۱۰۶۳.
- ↑ واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۹۳.
- ↑ «بازماندگان (از جهاد در جنگ تبوک)، از خانهنشینی خویش در مخالفت با پیامبر شادمانی کردند و خوش نداشتند که با جان و مالشان در راه خداوند جهاد کنند و گفتند: در این گرما رهسپار نشوید؛ بگو: آتش دوزخ گرمتر است اگر در مییافتند * (از این) پس به کیفر آنچه میکردند باید کم بخندند و بسیار بگریند» سوره توبه، آیه ۸۱-۸۲. واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۹۳.
- ↑ «و از ایشان، کسی است که میگوید: به من اجازه (کنارهگیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتادهاند و دوزخ فراگیرنده کافران است» سوره توبه، آیه ۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۶۶؛ فیض کاشانی، محمد محسن، الأصفی فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۷۰؛ حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۲، ص۲۴۹؛ واحدی نیشابوری، اسباب النزول الآیات، ص۱۶۶.
- ↑ واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۹۳.
- ↑ «چون نزد آنان باز گردید، برای شما عذر میآورند؛ بگو عذر نیاورید که هرگز باورتان نخواهیم داشت؛ خداوند ما را از اخبار شما آگاه کرده است و به زودی خداوند و پیامبرش کردار شما را خواهند دید سپس به سوی دانای پنهان و آشکار برگردانده میشوید آنگاه او شما را از آنچه انجام میدادید آگاه میگرداند» سوره توبه، آیه ۹۴. واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۷۱؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۱۰۶.
- ↑ «و دیگرانی هستند که به گناه خویش اعتراف دارند؛ کردار پسندیدهای را با کار ناپسندی دیگر آمیختهاند باشد که خداوند از آنان در گذرد که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۰۲.
- ↑ طبری، ابن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج۱۱، ص۲۰.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب ج۱، ص۳۳۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۷۶.
- ↑ «از داراییهای آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک میداری و پاکیزه میگردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
- ↑ طبری، ابن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج۱۱، ص۲۴.
- ↑ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۶۴۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۲۱.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب ج۱، ص۳۳۱.
- ↑ مرادی نسب، حسین، مقاله «جَدُ بن قیس سلمی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۳۷۷-۳۷۸.