اصحاب الجنه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۳: خط ۳:


==مقدمه==
==مقدمه==
داستان باغ بلازده در [[آیات]] {{متن قرآن|إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ وَلا يَسْتَثْنُونَ فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ فَتَنَادَوا مُصْبِحِينَ أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِكُمْ إِن كُنتُمْ صَارِمِينَ فَانطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ أَن لّا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُم مِّسْكِينٌ وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِينَ فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ لَوْلا تُسَبِّحُونَ قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ  قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ عَسَى رَبُّنَا أَن يُبْدِلَنَا خَيْرًا مِّنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ كَذَلِكَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ }}<ref>«ما آنان را آزمودیم چنان که آن باغداران را آزمودیم هنگامی که سوگند خوردند پگاهان (میوه‌های) آن را خواهند چید و نگفتند: «اگر خداوند بخواهد.»  آنگاه، بلایی از سوی پروردگارت بدان رسید و آنان در خواب بودند. و چون (باغی) سوخته، سیاه گردید. و بامدادان یکدیگر را فرا خواندند، که اگر میوه‌چین هستید، سپیده‌دمان به کشتزارتان درآیید! و به راه افتادند در حالی که با هم پوشیده سخن می‌گفتند؛ که: نباید امروز بینوایی در آن، بر شما وارد گردد. و سپیده‌دمان با توان بازداشتن (بینوایان از ورود به باغ) رفتند. و چون آن (باغ سوخته) را دیدند گفتند: ما بی‌گمان بیراه آمده‌ایم. (نه،) بلکه، بی‌بهره مانده‌ایم. برترینشان گفت: آیا به شما نگفتم که چرا (خداوند را) به پاکی نمی‌ستایید (- انشاء الله نمی‌گویید)؟ گفتند: پاکا که پروردگار ماست! بی‌گمان ما ستمکاره بوده‌ایم. آنگاه سرزنش‌کنان به یکدیگر روی آوردند؛ گفتند: وای بر ما! بی‌گمان ما سرکش بوده‌ایم. امید است پروردگارمان بهتر از آن را برای ما جایگزین کند که ما به سوی پروردگارمان گراینده‌ایم. آن عذاب بدین‌گونه بود و اگر می‌دانستند عذاب جهان واپسین به راستی بزرگ‌تر است.» سوره قلم، آیه ۱۷-۳۳.</ref> آمده است. [[قرآن]] در گزارش خود از این حادثه، همانند دیگر روایتهای داستانی خود، بدون اشاره به [[زمان]]، مکان، پیشینه باغ و دیگر جزئیات آن، با دقتی اعجازین، صحنه‌های مؤثر در داستان را برای [[ابلاغ پیام]] [[توحیدی]] و [[تربیتی]]، گلچین کرده و بخشهای دیگر را وانهاده است. محور اصلی داستان، حکایت ارباب تنعمی است که در پی [[کفران نعمت]] و [[طغیان]]، آن را از دست داده، متنبه و نادم گشته‌اند: {{متن قرآن|إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ وَلا يَسْتَثْنُونَ فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ فَتَنَادَوا مُصْبِحِينَ أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِكُمْ إِن كُنتُمْ صَارِمِينَ فَانطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ أَن لّا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُم مِّسْكِينٌ وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِينَ فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ لَوْلا تُسَبِّحُونَ قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ  قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ عَسَى رَبُّنَا أَن يُبْدِلَنَا خَيْرًا مِّنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ كَذَلِكَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ }}<ref>«ما آنان را آزمودیم چنان که آن باغداران را آزمودیم هنگامی که سوگند خوردند پگاهان (میوه‌های) آن را خواهند چید و نگفتند: «اگر خداوند بخواهد.»  آنگاه، بلایی از سوی پروردگارت بدان رسید و آنان در خواب بودند. و چون (باغی) سوخته، سیاه گردید. و بامدادان یکدیگر را فرا خواندند، که اگر میوه‌چین هستید، سپیده‌دمان به کشتزارتان درآیید! و به راه افتادند در حالی که با هم پوشیده سخن می‌گفتند؛ که: نباید امروز بینوایی در آن، بر شما وارد گردد. و سپیده‌دمان با توان بازداشتن (بینوایان از ورود به باغ) رفتند. و چون آن (باغ سوخته) را دیدند گفتند: ما بی‌گمان بیراه آمده‌ایم. (نه،) بلکه، بی‌بهره مانده‌ایم. برترینشان گفت: آیا به شما نگفتم که چرا (خداوند را) به پاکی نمی‌ستایید (- انشاء الله نمی‌گویید)؟ گفتند: پاکا که پروردگار ماست! بی‌گمان ما ستمکاره بوده‌ایم. آنگاه سرزنش‌کنان به یکدیگر روی آوردند؛ گفتند: وای بر ما! بی‌گمان ما سرکش بوده‌ایم. امید است پروردگارمان بهتر از آن را برای ما جایگزین کند که ما به سوی پروردگارمان گراینده‌ایم. آن عذاب بدین‌گونه بود و اگر می‌دانستند عذاب جهان واپسین به راستی بزرگ‌تر است.» سوره قلم، آیه ۱۷-۳۳.</ref> برخی [[مفسران]]، این حادثه را به زمانی اندک پس از [[عروج عیسی]]{{ع}} و پیش از انتشار [[مسیحیت]] مربوط دانسته‌اند. <ref>التعریف و الاعلام، ص ۳۴۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۵۶؛ التحریر و التنویر، ج ۲۹، ص ۸۰. </ref> از روایت‌های مفسران برمی‌آید که این باغ، بسیار سرسبز،<ref>کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۴؛ نمونه، ج ۲۴، ص ۳۹۳. </ref> پر ثمر،<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۴۳۳؛ قصص الرحمن، ج ۴، ص ۶۴۹. </ref> موسوم به "صروان"<ref>مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۵. </ref> یا "ضروان"<ref>روض‌ الجنان، ج ۱۹، ص ۳۵۵. </ref> یا "[[رضوان]]"<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۰۱. </ref> و بنابر مشهور در دو فرسخی [[شهر]] صنعای [[یمن]] بوده است. <ref>کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۴؛ اللباب، ج ۱۹، ص ۲۸۵؛ نمونه، ج ۲۴، ص ۳۹۳. </ref> در ابتدا، پیرمردی [[مؤمن]] <ref>روض‌الجنان، ج۱۹، ص۳۵۵؛ نمونه، ج۲۴،ص۳۹۴. </ref> و [[نیکوکار]] <ref>کشف‌الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۵۶. </ref> از [[اهل کتاب]] <ref>التبیان، ج ۱۰، ص ۷۹؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۴۳۴. </ref> آن را در [[اختیار]] داشته و به شکرانه این [[نعمت]]، هنگام برداشت محصول، [[نیازمندان]] را خبر می‌کرده است. <ref>تفسیر ابی‌السعود، ج ۹، ص ۱۴. </ref> آنان طبق [[عادت]] هر ساله، در باغ گرد هم می‌آمدند <ref>قصص الرحمن، ج ۴، ص ۶۵۰. </ref> و پیرمرد [[نیکوکار]] به مقدار نیاز خود و خانواده‌اش از محصول و میوه‌ها برداشته، مازاد آن را برای [[مستمندان]] می‌گذاشت. <ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۳۷؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۷۹؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۵. </ref> برخی [[مفسران]] می‌گویند: وی عایدات باغ را به سه بخش: هزینه‌های باغ، سهم [[فقیران]] و قوت سالیانه خود و خانواده‌اش قسمت می‌کرد. <ref>کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۲. </ref> بسیاری از [[ایتام]]، [[بیوه]] [[زنان]] و [[درماندگان]] از محصول این باغ بهره می‌بردند <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۵۷؛ التحریروالتنویر، ج ۲۹، ص ۸۰. </ref> و او هرگز از ورود آنان به باغ، و خوردن و بردن میوه‌ها جلوگیری نمی‌کرد، <ref>تفسیر [[قرطبی]]، ج ۱۸، ص ۱۵۶. </ref> ازاین‌رو [[خداوند]] نیز باغ او را [[برکت]] می‌داد؛<ref>روض‌الجنان، ج ۱۹، ص ۳۵۵. </ref> اما [[فرزندان]] او از سرآزمندی و [[طمع]]، [[پدر]] را از این کار باز می‌داشتند. <ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۳۷؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۲۵۰. </ref> پس از [[مرگ]] پیرمرد، [[پسران]] وی [[وارث]] باغ شدند. آن سال به‌گونه‌ای بی سابقه، میوه و محصول فراوانی به بار آمده بود. صاحبان جدید باغ با دیدن فراوانی میوه‌ها <ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۹۹ ـ ۴۰۰. </ref> دچار [[غرور]] و [[طغیان]] شده و [[آز]] و طمع بر آنان چیره گشت. <ref> قصص الرحمن، ج ۴، ص ۶۵۰. </ref> یکی از آنان گفت: پدرمان به سبب کهولت سن، [[عقل]] خود را از دست داده بود. ما به علت [[کثرت]] [[زن]] و فرزند، خود به محصول و میوه‌های این باغ نیازمندتریم <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۵۹۰؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۵. </ref>. وی پیشنهاد کرد که دیگر به [[نیازمندان]] چیزی ندهند تا با برداشت محصولی بیشتر، هر ساله بر [[ثروت]] خود بیفزایند. <ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۴۰۰؛ المیزان، ج۱۹، ص ۳۷۸. </ref> یکی با سخن و دیگری با [[سکوت]] خود وی را [[تأیید]] کردند؛<ref>حاشیه شیخ زاده، ج ۸، ص ۲۹۹؛ تفسیر ابی‌السعود، ج ۹، ص ۱۶. </ref> اما [[برادری]] که عاقل‌تر و صالح‌تر از دیگران بود، ناراحت شده، [[خداترسی]]، [[پایبندی]] به [[سیره]] و [[سنّت]] نیکوی [[پدر]]،<ref>کشف‌الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۲؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۷۸. </ref> زیانکار و [[محروم]] شدن از [[برکات]] باغ<ref>کشف‌الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۲. </ref> و [[انتقام]] [[خدا]] از [[گنهکاران]] را به آنان گوشزد کرد و اینکه پیش از دچار آمدن به [[کیفر الهی]]، از [[نیت]] [[نادرست]] خویش دست برداشته، ضمن [[طلب آمرزش]]،<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۵۹۱؛ تفسیر مراغی، ج ۲، ص ۳۴. </ref> [[شکر نعمت]] باغ را با رعایت [[حقوق]] [[نیازمندان]] به جای آورند؛<ref>مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۶؛ تفسیر مراغی، ج ۲، ص ۳۴. </ref> اما [[برادران]]، سخت برآشفته شده و به شدت او را مضروب و ناگزیر از [[همراهی]] کردند. <ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۰۰؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۷۸. </ref> آنها ابتدا، نیازمندان را که در موسم برداشت محصول و طبق [[عادت]] هر ساله به سراغ باغ آمده بودند با این بهانه که هنوز هنگام برداشت نرسیده است، متفرق کرده <ref>روض‌الجنان، ج ۱۹، ص ۳۵۶. </ref> و سرانجام در یکی از روزها هم قسم شدند که حتما در یک صبح زود، پیش از بیدار شدن [[مستمندان]] به سراغ باغ رفته، با چیدن همه میوه‌ها، چیزی برای نیازمندان نگذارند: {{متن قرآن|إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ وَلَا يَسْتَثْنُونَ}}<ref>«ما آنان را آزمودیم چنان که آن باغداران را آزمودیم هنگامی که سوگند خوردند پگاهان (میوه‌های) آن را خواهند چید و نگفتند: «اگر خداوند بخواهد» سوره قلم، آیه ۱۷-۱۸.</ref> بیشتر [[مفسران]]، مراد از "عدم استثناء" را نگفتن {{متن حدیث|ان شاء اللّٰه}} که نوعی [[تسبیح]] و [[تنزیه]] است، دانسته و گفته‌اند: آنان چنان [[مغرور]] بودند که با تکیه و [[اطمینان]] بر [[توانمندی]] و [[اراده]] خویش و دیگر اسباب ظاهری و [[غفلت]] از [[مشیت الهی]]، و سببیت خدا ([[توحید افعالی]]) [[سوگند]] یاد کردند که حتما همه میوه‌ها را بچینند <ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۳۶؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۷۹؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۵. </ref> و حتی خود را از گفتن {{متن حدیث|ان شاء اللّٰه}} نیز [[بی‌نیاز]] دیدند و این نوعی [[شرک به خداوند]] است؛ اما اگر می‌گفتند: {{عربی|"لَنَصْرمنّها إنشاء اللّه"}} که مشروط کردن [[اراده]] خویش به خواست [[خداوند]] است، گناهی بر آنان نبود، ازاین‌رو پس از دیدن باغ بلازده گفتند: {{متن قرآن|سُبْحَانَ رَبِّنَا}} و همه [[کارها]] تنها با [[مشیت]] و [[تدبیر]] او انجام می‌پذیرد. <ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۳۷۴؛ المنیر، ج ۲۹، ص ۵۹. </ref> برخی این معنا را به مشهور [[مفسران]] نسبت داده‌اند؛<ref>التفسیرالکبیر، ج۳۰، ص ۸۸؛ المنیر، ج ۲۹، ص ۵۹. </ref> اما گروهی دیگر آن را به معنای جدا نکردن سهم [[مسکینان]] گرفته‌اند. <ref>اللباب، ج ۱۹، ص ۲۸۶؛ التحریروالتنویر، ج ۲۹، ص ۸۱؛ نمونه، ج ۲۴، ص ۳۹۴. </ref> این معنا چنان‌که برخی مفسران نیز گفته‌اند به سبب تناسب با اصل داستان درست‌تر به نظر می‌رسد و اگر معنای نخست مراد بود، باید {{عربی|"لم یستثنوا "}} گفته می‌شد. <ref>نمونه، ج ۲۴، ص ۳۹۵. </ref> صاحبان باغ با این قصد و قرار [[قطعی]] به خانه‌های خود رفته و خوابیدند تا صبح زود برنامه خود را عملی سازند، [[غافل]] از آنکه خداوند برای [[مجازات]] آنان و [[باطل]] کردن [[کید]] و مکرشان، تدبیری دیگر کرده است. {{متن قرآن|فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ فَتَنَادَوا مُصْبِحِينَ أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِكُمْ إِن كُنتُمْ صَارِمِينَ فَانطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ  أَن لّا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُم مِّسْكِينٌ وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِينَ}}<ref>«آنگاه، بلایی از سوی پروردگارت بدان رسید و آنان در خواب بودند و چون (باغی) سوخته، سیاه گردید. و بامدادان یکدیگر را فرا خواندند، که اگر میوه‌چین هستید، سپیده‌دمان به کشتزارتان درآیید! و به راه افتادند در حالی که با هم پوشیده سخن می‌گفتند؛ که: نباید امروز بینوایی در آن، بر شما وارد گردد. و سپیده‌دمان با توان بازداشتن (بینوایان از ورود به باغ) رفتند» سوره قلم، آیه ۱۹-۲۵.</ref> [[شب]] هنگام که همه آنان در [[خواب]] بودند، خداوند به سبب [[ناسپاسی]] <ref>التحریر والتنویر، ج ۲۹، ص ۸۲. </ref> و [[تصمیم]] قطعی آنان بر منع [[حقوق]] [[مستمندان]] <ref>تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۵۶؛ المنیر، ج۲۹، ص ۶۵. </ref> و [[عذاب]] فراگیری <ref>مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۵؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۷۴. </ref> (آتشی انبوه و صاعقه‌ای [[عظیم]]) <ref>کشف‌الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۳؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۵؛ تفسیر مراغی، ج ۲، ص ۳۴. </ref> از [[آسمان]] فرو فرستاد و سراپای باغ <ref>مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۵. </ref> (گیاهان، میوه‌ها، شاخ و برگ و تنه درختان) در [[آتش]] [[بلا]] سوخت و سیاه شد،<ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۳۸؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۵۷. </ref> به‌گونه‌ای که از آن باغ سرسبز و پرثمر، جز مشتی زغال و خاکستر سیاه بر جای نماند: {{متن قرآن|فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ}}<ref>«آنگاه، بلایی از سوی پروردگارت بدان رسید و آنان در خواب بودند» سوره قلم، آیه ۱۹.</ref>، {{متن قرآن|فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ}}<ref>«و چون (باغی) سوخته، سیاه گردید» سوره قلم، آیه ۲۰.</ref>.<ref>کشف‌الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۳؛ نمونه، ج ۲۴، ص ۳۹۹. </ref> [[ابن عباس]] "[[طائف]]" را به معنای آتش <ref>مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۵. </ref> و برخی به معنای حادثه ناگهانی گرفته‌اند <ref> التبیان، ج ۱۰، ص ۸۰. </ref> و همه [[مفسران]] با استناد به موارد کاربرد طائف برآن‌اند که [[عذاب]]، به هنگام شب نازل شده است. <ref>معانی القرآن، ج ۳، ص ۱۷۵؛ جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۳۷؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۸۰. </ref> با توجه به معنای "طاف" که به معنای حرکت بر گرد شی‌ء است، <ref>التحقیق، ج ۷، ص ۱۴۲. </ref> عبارت {{متن قرآن|فَطَافَ عَلَيْهَا}} فراگیر بودن عذاب را می‌رساند که شاید بدین سبب بوده است که آنان بر اثر [[محروم]] کردن [[مستمندان]] از سهم ناچیزشان باید همه [[سرمایه]] و [[منافع]] آن را از دست می‌دادند تا دریابند که [[مالک]] اصلی خداست و نباید تنها بر اساس خواست خود و به هر شکلی که می‌خواهند در [[نعمت‌های الهی]] [[تصرف]] کنند. عبارت {{متن قرآن|مِّن رَّبِّكَ}} ضمن تصریح بر [[الهی]] بودن عذاب، هرگونه شائبه‌ای مبنی بر نابودی باغ بر اثر حوادث صرفاً طبیعی را صریحاً [[نفی]] می‌کند.
داستان باغ بلازده در [[آیات]] {{متن قرآن|إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ وَلا يَسْتَثْنُونَ فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ فَتَنَادَوا مُصْبِحِينَ أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِكُمْ إِن كُنتُمْ صَارِمِينَ فَانطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ أَن لّا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُم مِّسْكِينٌ وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِينَ فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ لَوْلا تُسَبِّحُونَ قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ  قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ عَسَى رَبُّنَا أَن يُبْدِلَنَا خَيْرًا مِّنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ كَذَلِكَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ }}<ref>«ما آنان را آزمودیم چنان که آن باغداران را آزمودیم هنگامی که سوگند خوردند پگاهان (میوه‌های) آن را خواهند چید و نگفتند: «اگر خداوند بخواهد.»  آنگاه، بلایی از سوی پروردگارت بدان رسید و آنان در خواب بودند. و چون (باغی) سوخته، سیاه گردید. و بامدادان یکدیگر را فرا خواندند، که اگر میوه‌چین هستید، سپیده‌دمان به کشتزارتان درآیید! و به راه افتادند در حالی که با هم پوشیده سخن می‌گفتند؛ که: نباید امروز بینوایی در آن، بر شما وارد گردد. و سپیده‌دمان با توان بازداشتن (بینوایان از ورود به باغ) رفتند. و چون آن (باغ سوخته) را دیدند گفتند: ما بی‌گمان بیراه آمده‌ایم. (نه،) بلکه، بی‌بهره مانده‌ایم. برترینشان گفت: آیا به شما نگفتم که چرا (خداوند را) به پاکی نمی‌ستایید (- انشاء الله نمی‌گویید)؟ گفتند: پاکا که پروردگار ماست! بی‌گمان ما ستمکاره بوده‌ایم. آنگاه سرزنش‌کنان به یکدیگر روی آوردند؛ گفتند: وای بر ما! بی‌گمان ما سرکش بوده‌ایم. امید است پروردگارمان بهتر از آن را برای ما جایگزین کند که ما به سوی پروردگارمان گراینده‌ایم. آن عذاب بدین‌گونه بود و اگر می‌دانستند عذاب جهان واپسین به راستی بزرگ‌تر است.» سوره قلم، آیه ۱۷-۳۳.</ref> آمده است. [[قرآن]] در گزارش خود از این حادثه، همانند دیگر روایتهای داستانی خود، بدون اشاره به [[زمان]]، مکان، پیشینه باغ و دیگر جزئیات آن، با دقتی اعجازین، صحنه‌های مؤثر در داستان را برای [[ابلاغ پیام]] [[توحیدی]] و [[تربیتی]]، گلچین کرده و بخشهای دیگر را وانهاده است. محور اصلی داستان، حکایت ارباب تنعمی است که در پی [[کفران نعمت]] و [[طغیان]]، آن را از دست داده، متنبه و نادم گشته‌اند: {{متن قرآن|إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ وَلا يَسْتَثْنُونَ فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ فَتَنَادَوا مُصْبِحِينَ أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِكُمْ إِن كُنتُمْ صَارِمِينَ فَانطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ أَن لّا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُم مِّسْكِينٌ وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِينَ فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ لَوْلا تُسَبِّحُونَ قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ  قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ عَسَى رَبُّنَا أَن يُبْدِلَنَا خَيْرًا مِّنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ كَذَلِكَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ }}<ref>«ما آنان را آزمودیم چنان که آن باغداران را آزمودیم هنگامی که سوگند خوردند پگاهان (میوه‌های) آن را خواهند چید و نگفتند: «اگر خداوند بخواهد.»  آنگاه، بلایی از سوی پروردگارت بدان رسید و آنان در خواب بودند. و چون (باغی) سوخته، سیاه گردید. و بامدادان یکدیگر را فرا خواندند، که اگر میوه‌چین هستید، سپیده‌دمان به کشتزارتان درآیید! و به راه افتادند در حالی که با هم پوشیده سخن می‌گفتند؛ که: نباید امروز بینوایی در آن، بر شما وارد گردد. و سپیده‌دمان با توان بازداشتن (بینوایان از ورود به باغ) رفتند. و چون آن (باغ سوخته) را دیدند گفتند: ما بی‌گمان بیراه آمده‌ایم. (نه،) بلکه، بی‌بهره مانده‌ایم. برترینشان گفت: آیا به شما نگفتم که چرا (خداوند را) به پاکی نمی‌ستایید (- انشاء الله نمی‌گویید)؟ گفتند: پاکا که پروردگار ماست! بی‌گمان ما ستمکاره بوده‌ایم. آنگاه سرزنش‌کنان به یکدیگر روی آوردند؛ گفتند: وای بر ما! بی‌گمان ما سرکش بوده‌ایم. امید است پروردگارمان بهتر از آن را برای ما جایگزین کند که ما به سوی پروردگارمان گراینده‌ایم. آن عذاب بدین‌گونه بود و اگر می‌دانستند عذاب جهان واپسین به راستی بزرگ‌تر است.» سوره قلم، آیه ۱۷-۳۳.</ref> برخی [[مفسران]]، این حادثه را به زمانی اندک پس از [[عروج عیسی]]{{ع}} و پیش از انتشار [[مسیحیت]] مربوط دانسته‌اند. <ref>التعریف و الاعلام، ص ۳۴۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۵۶؛ التحریر و التنویر، ج ۲۹، ص ۸۰. </ref> از روایت‌های مفسران برمی‌آید که این باغ، بسیار سرسبز،<ref>کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۴؛ نمونه، ج ۲۴، ص ۳۹۳. </ref> پر ثمر،<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۴۳۳؛ قصص الرحمن، ج ۴، ص ۶۴۹. </ref> موسوم به "صروان"<ref>مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۵. </ref> یا "ضروان"<ref>روض‌ الجنان، ج ۱۹، ص ۳۵۵. </ref> یا "[[رضوان]]"<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۰۱. </ref> و بنابر مشهور در دو فرسخی [[شهر]] صنعای [[یمن]] بوده است. <ref>کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۴؛ اللباب، ج ۱۹، ص ۲۸۵؛ نمونه، ج ۲۴، ص ۳۹۳. </ref> در ابتدا، پیرمردی [[مؤمن]] <ref>روض‌الجنان، ج۱۹، ص۳۵۵؛ نمونه، ج۲۴،ص۳۹۴. </ref> و [[نیکوکار]] <ref>کشف‌الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۵۶. </ref> از [[اهل کتاب]] <ref>التبیان، ج ۱۰، ص ۷۹؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۴۳۴. </ref> آن را در [[اختیار]] داشته و به شکرانه این [[نعمت]]، هنگام برداشت محصول، [[نیازمندان]] را خبر می‌کرده است. <ref>تفسیر ابی‌السعود، ج ۹، ص ۱۴. </ref> آنان طبق [[عادت]] هر ساله، در باغ گرد هم می‌آمدند <ref>قصص الرحمن، ج ۴، ص ۶۵۰. </ref> و پیرمرد [[نیکوکار]] به مقدار نیاز خود و خانواده‌اش از محصول و میوه‌ها برداشته، مازاد آن را برای [[مستمندان]] می‌گذاشت. <ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۳۷؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۷۹؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۵. </ref> برخی [[مفسران]] می‌گویند: وی عایدات باغ را به سه بخش: هزینه‌های باغ، سهم [[فقیران]] و قوت سالیانه خود و خانواده‌اش قسمت می‌کرد. <ref>کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۲. </ref> بسیاری از [[ایتام]]، [[بیوه]] [[زنان]] و [[درماندگان]] از محصول این باغ بهره می‌بردند <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۵۷؛ التحریروالتنویر، ج ۲۹، ص ۸۰. </ref> و او هرگز از ورود آنان به باغ، و خوردن و بردن میوه‌ها جلوگیری نمی‌کرد، <ref>تفسیر [[قرطبی]]، ج ۱۸، ص ۱۵۶. </ref> ازاین‌رو [[خداوند]] نیز باغ او را [[برکت]] می‌داد؛<ref>روض‌الجنان، ج ۱۹، ص ۳۵۵. </ref> اما [[فرزندان]] او از سرآزمندی و [[طمع]]، [[پدر]] را از این کار باز می‌داشتند. <ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۳۷؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۲۵۰. </ref> پس از [[مرگ]] پیرمرد، [[پسران]] وی [[وارث]] باغ شدند. آن سال به‌گونه‌ای بی سابقه، میوه و محصول فراوانی به بار آمده بود. صاحبان جدید باغ با دیدن فراوانی میوه‌ها <ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۹۹ ـ ۴۰۰. </ref> دچار [[غرور]] و [[طغیان]] شده و [[آز]] و طمع بر آنان چیره گشت. <ref> قصص الرحمن، ج ۴، ص ۶۵۰. </ref> یکی از آنان گفت: پدرمان به سبب کهولت سن، [[عقل]] خود را از دست داده بود. ما به علت [[کثرت]] [[زن]] و فرزند، خود به محصول و میوه‌های این باغ نیازمندتریم <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۵۹۰؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۵. </ref>. وی پیشنهاد کرد که دیگر به [[نیازمندان]] چیزی ندهند تا با برداشت محصولی بیشتر، هر ساله بر [[ثروت]] خود بیفزایند. <ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۴۰۰؛ المیزان، ج۱۹، ص ۳۷۸. </ref> یکی با سخن و دیگری با [[سکوت]] خود وی را [[تأیید]] کردند؛<ref>حاشیه شیخ زاده، ج ۸، ص ۲۹۹؛ تفسیر ابی‌السعود، ج ۹، ص ۱۶. </ref> اما [[برادری]] که عاقل‌تر و صالح‌تر از دیگران بود، ناراحت شده، [[خداترسی]]، [[پایبندی]] به [[سیره]] و [[سنّت]] نیکوی [[پدر]]،<ref>کشف‌الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۲؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۷۸. </ref> زیانکار و [[محروم]] شدن از [[برکات]] باغ<ref>کشف‌الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۲. </ref> و [[انتقام]] [[خدا]] از [[گنهکاران]] را به آنان گوشزد کرد و اینکه پیش از دچار آمدن به [[کیفر الهی]]، از [[نیت]] [[نادرست]] خویش دست برداشته، ضمن [[طلب آمرزش]]،<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۵۹۱؛ تفسیر مراغی، ج ۲، ص ۳۴. </ref> [[شکر نعمت]] باغ را با رعایت [[حقوق]] [[نیازمندان]] به جای آورند؛<ref>مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۶؛ تفسیر مراغی، ج ۲، ص ۳۴. </ref> اما [[برادران]]، سخت برآشفته شده و به شدت او را مضروب و ناگزیر از [[همراهی]] کردند. <ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۰۰؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۷۸. </ref> آنها ابتدا، نیازمندان را که در موسم برداشت محصول و طبق [[عادت]] هر ساله به سراغ باغ آمده بودند با این بهانه که هنوز هنگام برداشت نرسیده است، متفرق کرده <ref>روض‌الجنان، ج ۱۹، ص ۳۵۶. </ref> و سرانجام در یکی از روزها هم قسم شدند که حتما در یک صبح زود، پیش از بیدار شدن [[مستمندان]] به سراغ باغ رفته، با چیدن همه میوه‌ها، چیزی برای نیازمندان نگذارند: {{متن قرآن|إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ وَلَا يَسْتَثْنُونَ}}<ref>«ما آنان را آزمودیم چنان که آن باغداران را آزمودیم هنگامی که سوگند خوردند پگاهان (میوه‌های) آن را خواهند چید و نگفتند: «اگر خداوند بخواهد» سوره قلم، آیه ۱۷-۱۸.</ref> بیشتر [[مفسران]]، مراد از "عدم استثناء" را نگفتن {{متن حدیث|ان شاء اللّٰه}} که نوعی [[تسبیح]] و [[تنزیه]] است، دانسته و گفته‌اند: آنان چنان [[مغرور]] بودند که با تکیه و [[اطمینان]] بر [[توانمندی]] و [[اراده]] خویش و دیگر اسباب ظاهری و [[غفلت]] از [[مشیت الهی]]، و سببیت خدا ([[توحید افعالی]]) [[سوگند]] یاد کردند که حتما همه میوه‌ها را بچینند <ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۳۶؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۷۹؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۵. </ref> و حتی خود را از گفتن {{متن حدیث|ان شاء اللّٰه}} نیز [[بی‌نیاز]] دیدند و این نوعی [[شرک به خداوند]] است؛ اما اگر می‌گفتند: {{عربی|"لَنَصْرمنّها إنشاء اللّه"}} که مشروط کردن [[اراده]] خویش به خواست [[خداوند]] است، گناهی بر آنان نبود، ازاین‌رو پس از دیدن باغ بلازده گفتند: {{متن قرآن|سُبْحَانَ رَبِّنَا}} و همه [[کارها]] تنها با [[مشیت]] و [[تدبیر]] او انجام می‌پذیرد. <ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۳۷۴؛ المنیر، ج ۲۹، ص ۵۹. </ref> برخی این معنا را به مشهور [[مفسران]] نسبت داده‌اند؛<ref>التفسیرالکبیر، ج۳۰، ص ۸۸؛ المنیر، ج ۲۹، ص ۵۹. </ref> اما گروهی دیگر آن را به معنای جدا نکردن سهم [[مسکینان]] گرفته‌اند. <ref>اللباب، ج ۱۹، ص ۲۸۶؛ التحریروالتنویر، ج ۲۹، ص ۸۱؛ نمونه، ج ۲۴، ص ۳۹۴. </ref> این معنا چنان‌که برخی مفسران نیز گفته‌اند به سبب تناسب با اصل داستان درست‌تر به نظر می‌رسد و اگر معنای نخست مراد بود، باید {{عربی|"لم یستثنوا "}} گفته می‌شد. <ref>نمونه، ج ۲۴، ص ۳۹۵. </ref> صاحبان باغ با این قصد و قرار [[قطعی]] به خانه‌های خود رفته و خوابیدند تا صبح زود برنامه خود را عملی سازند، [[غافل]] از آنکه خداوند برای [[مجازات]] آنان و [[باطل]] کردن [[کید]] و مکرشان، تدبیری دیگر کرده است. {{متن قرآن|فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ فَتَنَادَوا مُصْبِحِينَ أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِكُمْ إِن كُنتُمْ صَارِمِينَ فَانطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ  أَن لّا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُم مِّسْكِينٌ وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِينَ}}<ref>«آنگاه، بلایی از سوی پروردگارت بدان رسید و آنان در خواب بودند و چون (باغی) سوخته، سیاه گردید. و بامدادان یکدیگر را فرا خواندند، که اگر میوه‌چین هستید، سپیده‌دمان به کشتزارتان درآیید! و به راه افتادند در حالی که با هم پوشیده سخن می‌گفتند؛ که: نباید امروز بینوایی در آن، بر شما وارد گردد. و سپیده‌دمان با توان بازداشتن (بینوایان از ورود به باغ) رفتند» سوره قلم، آیه ۱۹-۲۵.</ref> [[شب]] هنگام که همه آنان در [[خواب]] بودند، خداوند به سبب [[ناسپاسی]] <ref>التحریر والتنویر، ج ۲۹، ص ۸۲. </ref> و [[تصمیم]] قطعی آنان بر منع [[حقوق]] [[مستمندان]] <ref>تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۵۶؛ المنیر، ج۲۹، ص ۶۵. </ref> و [[عذاب]] فراگیری <ref>مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۵؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۷۴. </ref> (آتشی انبوه و صاعقه‌ای [[عظیم]]) <ref>کشف‌الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۳؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۵؛ تفسیر مراغی، ج ۲، ص ۳۴. </ref> از [[آسمان]] فرو فرستاد و سراپای باغ <ref>مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۵. </ref> (گیاهان، میوه‌ها، شاخ و برگ و تنه درختان) در [[آتش]] [[بلا]] سوخت و سیاه شد،<ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۳۸؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۵۷. </ref> به‌گونه‌ای که از آن باغ سرسبز و پرثمر، جز مشتی زغال و خاکستر سیاه بر جای نماند: {{متن قرآن|فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ}}<ref>«آنگاه، بلایی از سوی پروردگارت بدان رسید و آنان در خواب بودند» سوره قلم، آیه ۱۹.</ref>، {{متن قرآن|فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ}}<ref>«و چون (باغی) سوخته، سیاه گردید» سوره قلم، آیه ۲۰.</ref><ref>کشف‌الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۳؛ نمونه، ج ۲۴، ص ۳۹۹. </ref> [[ابن عباس]] "[[طائف]]" را به معنای آتش <ref>مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۵. </ref> و برخی به معنای حادثه ناگهانی گرفته‌اند <ref> التبیان، ج ۱۰، ص ۸۰. </ref> و همه [[مفسران]] با استناد به موارد کاربرد طائف برآن‌اند که [[عذاب]]، به هنگام شب نازل شده است. <ref>معانی القرآن، ج ۳، ص ۱۷۵؛ جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۳۷؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۸۰. </ref> با توجه به معنای "طاف" که به معنای حرکت بر گرد شی‌ء است، <ref>التحقیق، ج ۷، ص ۱۴۲. </ref> عبارت {{متن قرآن|فَطَافَ عَلَيْهَا}} فراگیر بودن عذاب را می‌رساند که شاید بدین سبب بوده است که آنان بر اثر [[محروم]] کردن [[مستمندان]] از سهم ناچیزشان باید همه [[سرمایه]] و [[منافع]] آن را از دست می‌دادند تا دریابند که [[مالک]] اصلی خداست و نباید تنها بر اساس خواست خود و به هر شکلی که می‌خواهند در [[نعمت‌های الهی]] [[تصرف]] کنند. عبارت {{متن قرآن|مِّن رَّبِّكَ}} ضمن تصریح بر [[الهی]] بودن عذاب، هرگونه شائبه‌ای مبنی بر نابودی باغ بر اثر حوادث صرفاً طبیعی را صریحاً [[نفی]] می‌کند.


مفسران {{متن قرآن| كَالصَّرِيمِ}} را به معنای "شب سیاه و قیرگون"، "خاکستر" و "سنگ سیاه" گرفته‌اند که باغ پس از [[نزول]] عذاب، در سیاه شدن به آنها [[تشبیه]] شده است. برخی نیز آن را منطقه بی آب و علف معروفی نزدیک [[شهر]] صنعای [[یمن]] دانسته‌اند که باغ بلازده همانند آن شده بود. <ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۳۸؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۸۰. </ref> بالاخره [[زمخشری]] آن را برگرفته از "صَرْم" (= قطع) و صریم را درختی می‌داند که میوه‌هایش چیده شده است. به نظر وی باغ پس از [[نزول]] [[عذاب]] به بوستانی می‌ماند که همه میوه‌هایش را چیده‌اند <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۵۹۰. </ref>. صاحبان باغ، بی‌خبر از آمدن [[بلا]]،<ref>کشف‌الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۳. </ref> صبح زود از [[خواب]] برخاسته، یکدیگر را صدا زدند که اگر قصد چیدن میوه‌ها را دارید، تا دیر نشده به سوی باغ و کشتزار خویش بشتابید: {{متن قرآن|فَتَنَادَوْا مُصْبِحِينَ}}<ref>«و بامدادان یکدیگر را فرا خواندند،» سوره قلم، آیه ۲۱.</ref>، {{متن قرآن|أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَارِمِينَ}}<ref>«که اگر میوه‌چین هستید، سپیده‌دمان به کشتزارتان درآیید!» سوره قلم، آیه ۲۲.</ref> آنان برای جلوگیری از [[آگاهی]] و ورود [[نیازمندان]] به باغ، شتابان و دور از چشم دیگران، حرکت کرده،<ref>تفسیر قرطبی، مج ۹، ج ۱۸، ص ۱۵۸؛ قصص الرحمن، ج ۴، ص ۶۵۱. </ref> در بین [[راه]] نیز آهسته <ref>روض‌الجنان، ج ۱۹، ص ۳۵۷ ـ ۳۵۸. </ref> به یکدیگر تأکید می‌کردند که مراقب با خبر شدن فقیران و ورود آنان به باغ بوده، آن روز به هیچ وجه احدی از آنها را به باغ راه ندهند: {{متن قرآن|فَانْطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ}}<ref>«و به راه افتادند در حالی که با هم پوشیده سخن می‌گفتند؛» سوره قلم، آیه ۲۳.</ref>، {{متن قرآن|أَنْ لَا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ}}<ref>«که: نباید امروز بینوایی در آن، بر شما وارد گردد» سوره قلم، آیه ۲۴.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۳۷۴. </ref> آنان با [[تصمیم]] جدی مبنی بر ممانعت از ورود [[مستمندان]]،<ref> جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۳۹. </ref> چیدن همه میوه‌ها <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۵۹۰؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۷۴. </ref> و با [[تصور]] اینکه می‌توانند چنین کاری را انجام دهند به طرف باغ رفتند: {{متن قرآن|وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِينَ}}<ref>«و سپیده‌دمان با توان بازداشتن (بینوایان از ورود به باغ) رفتند» سوره قلم، آیه ۲۵.</ref>؛ اما آنجا که رسیدند، دیدند همه درختان و میوه‌ها سوخته و هیچ اثری از آن همه سرسبزی بر جای نمانده است: {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ}}<ref>«و چون آن (باغ سوخته) را دیدند گفتند: ما بی‌گمان بیراه آمده‌ایم» سوره قلم، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ}}<ref>«بلکه سخت بی‌بهره‌ایم» سوره واقعه، آیه ۶۷.</ref>.<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۴۳۳. </ref> براساس [[تفسیر]] [[ابن‌عباس]] و [[قتاده]] که مورد پذیرش بیشتر [[مفسران]] نیز هست، {{متن قرآن|لَضَالُّونَ}} به این معناست که آنان ابتدا باغ خود را نشناخته و [[گمان]] کردند که [[راه]] را گم کرده‌اند؛<ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۴۱؛ الکشاف، ج ۴، ص ۵۹۱؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۶. </ref> اما پس از [[تأمل]]، دریافتند که آنجا همان باغ آنهاست،<ref>روض‌الجنان، ج ۱۹، ص ۳۵۹. </ref> ازاین‌رو گفتند: {{متن قرآن|بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ}}؛ راه را گم نکرده‌ایم، بلکه به سبب [[نیت]] و [[تصمیم]] [[ناپسند]] خویش گرفتار [[بلا]] شده <ref>تفسیرقرطبی، مج ۹، ج ۱۸، ص ۱۵۹. </ref> و خود به جای [[مستمندان]] از همه چیز (اصل باغ، عایدات و [[پاداش]] [[صدقات]]) [[محروم]] گشته‌ایم؛<ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۴۱؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۴۳۳؛ تفسیر ابی‌السعود، ج ۹، ص ۱۶. </ref> اما برخی [[مفسران]] در معنای {{متن قرآن|لَضَالُّونَ}} گفته‌اند که آنها با دیدن باغ از [[خواب غفلت]] بیدار شده و دریافتند که به سبب نیت و [[اقدام]] [[نادرست]] خویش افزون بر گم کردن [[راه هدایت]]: {{متن قرآن|إِنَّا لَضَالُّونَ}} از [[نعمت]] باغ نیز محروم گشته‌اند؛<ref>التبیان، ج ۱۰، ص ۸۲؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۷۴. </ref> ولی معنای نخست با [[سیاق]] داستان سازگارتر است، زیرا دست کم با توجه به [[مخالفت]] و [[نصایح]] یکی از [[برادران]]، و نیز موّحد بودن آنان ـ که از [[آیات]] بعدی و قراین دیگر بر می‌آید ـ آنان از [[نادرستی]] کار خویش [[آگاه]] بوده‌اند، ازاین‌رو اعتراف به آن، وجه چندانی ندارد، افزون بر آن، جمله  {{متن قرآن|بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ}}<ref>«بلکه سخت بی‌بهره‌ایم» سوره واقعه، آیه ۶۷.</ref> برای اضراب از جمله {{متن قرآن|إِنَّا لَضَالُّونَ}} است و این با معنای نخست، تناسب کاملی دارد.
مفسران {{متن قرآن| كَالصَّرِيمِ}} را به معنای "شب سیاه و قیرگون"، "خاکستر" و "سنگ سیاه" گرفته‌اند که باغ پس از [[نزول]] عذاب، در سیاه شدن به آنها [[تشبیه]] شده است. برخی نیز آن را منطقه بی آب و علف معروفی نزدیک [[شهر]] صنعای [[یمن]] دانسته‌اند که باغ بلازده همانند آن شده بود. <ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۳۸؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۸۰. </ref> بالاخره [[زمخشری]] آن را برگرفته از "صَرْم" (= قطع) و صریم را درختی می‌داند که میوه‌هایش چیده شده است. به نظر وی باغ پس از [[نزول]] [[عذاب]] به بوستانی می‌ماند که همه میوه‌هایش را چیده‌اند <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۵۹۰. </ref>. صاحبان باغ، بی‌خبر از آمدن [[بلا]]،<ref>کشف‌الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۳. </ref> صبح زود از [[خواب]] برخاسته، یکدیگر را صدا زدند که اگر قصد چیدن میوه‌ها را دارید، تا دیر نشده به سوی باغ و کشتزار خویش بشتابید: {{متن قرآن|فَتَنَادَوْا مُصْبِحِينَ}}<ref>«و بامدادان یکدیگر را فرا خواندند،» سوره قلم، آیه ۲۱.</ref>، {{متن قرآن|أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَارِمِينَ}}<ref>«که اگر میوه‌چین هستید، سپیده‌دمان به کشتزارتان درآیید!» سوره قلم، آیه ۲۲.</ref> آنان برای جلوگیری از [[آگاهی]] و ورود [[نیازمندان]] به باغ، شتابان و دور از چشم دیگران، حرکت کرده،<ref>تفسیر قرطبی، مج ۹، ج ۱۸، ص ۱۵۸؛ قصص الرحمن، ج ۴، ص ۶۵۱. </ref> در بین [[راه]] نیز آهسته <ref>روض‌الجنان، ج ۱۹، ص ۳۵۷ ـ ۳۵۸. </ref> به یکدیگر تأکید می‌کردند که مراقب با خبر شدن فقیران و ورود آنان به باغ بوده، آن روز به هیچ وجه احدی از آنها را به باغ راه ندهند: {{متن قرآن|فَانْطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ}}<ref>«و به راه افتادند در حالی که با هم پوشیده سخن می‌گفتند؛» سوره قلم، آیه ۲۳.</ref>، {{متن قرآن|أَنْ لَا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ}}<ref>«که: نباید امروز بینوایی در آن، بر شما وارد گردد» سوره قلم، آیه ۲۴.</ref><ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۳۷۴. </ref> آنان با [[تصمیم]] جدی مبنی بر ممانعت از ورود [[مستمندان]]،<ref> جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۳۹. </ref> چیدن همه میوه‌ها <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۵۹۰؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۷۴. </ref> و با [[تصور]] اینکه می‌توانند چنین کاری را انجام دهند به طرف باغ رفتند: {{متن قرآن|وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِينَ}}<ref>«و سپیده‌دمان با توان بازداشتن (بینوایان از ورود به باغ) رفتند» سوره قلم، آیه ۲۵.</ref>؛ اما آنجا که رسیدند، دیدند همه درختان و میوه‌ها سوخته و هیچ اثری از آن همه سرسبزی بر جای نمانده است: {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ}}<ref>«و چون آن (باغ سوخته) را دیدند گفتند: ما بی‌گمان بیراه آمده‌ایم» سوره قلم، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ}}<ref>«بلکه سخت بی‌بهره‌ایم» سوره واقعه، آیه ۶۷.</ref><ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۴۳۳. </ref> براساس [[تفسیر]] [[ابن‌عباس]] و [[قتاده]] که مورد پذیرش بیشتر [[مفسران]] نیز هست، {{متن قرآن|لَضَالُّونَ}} به این معناست که آنان ابتدا باغ خود را نشناخته و [[گمان]] کردند که [[راه]] را گم کرده‌اند؛<ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۴۱؛ الکشاف، ج ۴، ص ۵۹۱؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۶. </ref> اما پس از [[تأمل]]، دریافتند که آنجا همان باغ آنهاست،<ref>روض‌الجنان، ج ۱۹، ص ۳۵۹. </ref> ازاین‌رو گفتند: {{متن قرآن|بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ}}؛ راه را گم نکرده‌ایم، بلکه به سبب [[نیت]] و [[تصمیم]] [[ناپسند]] خویش گرفتار [[بلا]] شده <ref>تفسیرقرطبی، مج ۹، ج ۱۸، ص ۱۵۹. </ref> و خود به جای [[مستمندان]] از همه چیز (اصل باغ، عایدات و [[پاداش]] [[صدقات]]) [[محروم]] گشته‌ایم؛<ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۴۱؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۴۳۳؛ تفسیر ابی‌السعود، ج ۹، ص ۱۶. </ref> اما برخی [[مفسران]] در معنای {{متن قرآن|لَضَالُّونَ}} گفته‌اند که آنها با دیدن باغ از [[خواب غفلت]] بیدار شده و دریافتند که به سبب نیت و [[اقدام]] [[نادرست]] خویش افزون بر گم کردن [[راه هدایت]]: {{متن قرآن|إِنَّا لَضَالُّونَ}} از [[نعمت]] باغ نیز محروم گشته‌اند؛<ref>التبیان، ج ۱۰، ص ۸۲؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۷۴. </ref> ولی معنای نخست با [[سیاق]] داستان سازگارتر است، زیرا دست کم با توجه به [[مخالفت]] و [[نصایح]] یکی از [[برادران]]، و نیز موّحد بودن آنان ـ که از [[آیات]] بعدی و قراین دیگر بر می‌آید ـ آنان از [[نادرستی]] کار خویش [[آگاه]] بوده‌اند، ازاین‌رو اعتراف به آن، وجه چندانی ندارد، افزون بر آن، جمله  {{متن قرآن|بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ}}<ref>«بلکه سخت بی‌بهره‌ایم» سوره واقعه، آیه ۶۷.</ref> برای اضراب از جمله {{متن قرآن|إِنَّا لَضَالُّونَ}} است و این با معنای نخست، تناسب کاملی دارد.


با دریافت [[حقیقت]]، [[برادری]] که عاقل‌تر <ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۰۰؛ کشف‌الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۴. </ref> و بهتر <ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۳۷۸. </ref> از همه بود به آنان گفت: آیا به شما نگفتم که به [[یاد خدا]] بوده، [[طلب آمرزش]] کنید و با محروم ساختن مستمندان، [[کفران نعمت]] نکنید؟<ref>مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۶؛ تفسیر مراغی، ج ۲۹، ص ۳۷. </ref> امّا شما گوش نداده، بر [[تصمیم]] ناروای خویش پای فشردید: {{متن قرآن|قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ}}<ref>«برترینشان  گفت: آیا به شما نگفتم که چرا (خداوند را) به پاکی نمی‌ستایید (- انشاء الله نمی‌گویید)؟» سوره قلم، آیه ۲۸.</ref> گروهی که استثنا را به معنای گفتن "إن شاءاللّه" گرفته‌اند، در اینجا نیز مراد از [[تسبیح]] را گفتن "إن‌شاءاللّه" و استثنا دانسته‌اند. <ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۴۳؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۸۳؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۶. </ref> آنها با [[تأیید]] سخنان [[برادر]] خویش، پذیرفتند که منع [[حقوق]] [[مستمندان]]، و [[غفلت]] از [[یاد خدا]]، باعث نابودی باغ شده و بر خود و دیگران [[ستم]] کرده‌اند و گرنه [[خداوند]] منزه از آن است که با این کار بر آنان ستم روا دارد: {{متن قرآن|قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ}}<ref>«گفتند: پاکا که پروردگار ماست! بی‌گمان ما ستمکاره بوده‌ایم» سوره قلم، آیه ۲۹.</ref>.<ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۴۲؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۸۳. </ref> آنان ضمن [[استغفار]] <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۵۹. </ref> همدیگر را [[سرزنش]] کرده و [[گناه]] را به گردن یکدیگر می‌انداختند: {{متن قرآن|فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَلَاوَمُونَ}}<ref>«آنگاه سرزنش‌کنان به یکدیگر روی آوردند؛» سوره قلم، آیه ۳۰.</ref>، زیرا هر یک، حتی برادر عاقل‌تر که سرانجام از موضع بر [[حق]] خویش دست برداشته، با آنان همراه شد، به نوعی مقصر بودند. <ref>حاشیه شیخ زاده، ج ۸، ص ۲۹۹؛ تفسیر ابی‌السعود، ج ۹، ص ۱۶؛ قصص الرحمن، ج ۴، ص ۶۵۴. </ref> آنان با [[حسرت]]  و [[تأسف]] شدید، پذیرفتند که بر خلاف [[پدر]] خویش، [[شکر]] [[نعمت‌های خدا]] را به جا نیاورده و او رانافرمانی کرده‌اند: {{متن قرآن|قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ}}<ref>«گفتند: وای بر ما! بی‌گمان ما سرکش بوده‌ایم» سوره قلم، آیه ۳۱.</ref>.<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۵۹. </ref> مفسرانی که استثنا را به معنای گفتن "إن شاءاللّه" گرفته‌اند، در اینجا هم "[[طغیان]]" را به معنای نگفتن "إن شاءاللّه" و منع حقوق مستمندان دانسته‌اند. <ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۴۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۵۹. </ref> [[برادران]] پس از [[بیداری]] و [[اعتراف به گناه]] رو به درگاه [[خدا]] کرده و گفتند: امیدواریم که پروردگارمان [[گناهان]] ما را آمرزیده و به جای این باغ، بوستانی بهتر از آن را بر ما ارزانی کند، چرا که ما به سوی او روی آورده و حل این مشکل را از او می‌خواهیم: {{متن قرآن|عَسَى رَبُّنَا أَنْ يُبْدِلَنَا خَيْرًا مِنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ}}<ref>«امید است پروردگارمان بهتر از آن را برای ما جایگزین کند که ما به سوی پروردگارمان گراینده‌ایم» سوره قلم، آیه ۳۲.</ref>؛ اما آیا به [[راستی]] نادم از [[کردار]] خویش بر آن شدند که اگر دوباره مشمول [[نعمت الهی]] شدند، [[شکر]] آن را به جای آورند یا اینکه همانند بسیاری از [[مردمان]] به هنگام گرفتار آمدن در [[عذاب]]، موقتاً بیدار شده، و پس از [[رهایی]]، دیگر بار [[راه]] و کار ناصواب خود را پیشه کردند؟ {{متن قرآن|وَإِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الْإِنْسَانُ كَفُورًا}}<ref>«و چون در دریا گزند به شما رسد آنان که (اکنون به پرستش) می‌خوانید ناپدید می‌شوند جز خداوند  اما چون شما را تا خشکی رساند رو می‌گردانید و آدمی، ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۶۷.</ref> [[سخن]] [[مفسران]] در این باره یکسان نیست؛ برخی بر اساس لحن [[آیه]] بعد احتمال می‌دهند که [[توبه]] آنان به سبب فقدان شرایط پذیرفته نشد؛<ref>نمونه، ج ۲۴، ص ۴۰۳. </ref> اما بیشتر آنها بر این باورند که آنان این سخنان را از سر [[اخلاص]] و توبه گفتند. <ref>حاشیه شیخ زاده، ج ۸، ص ۲۹۸؛ تفسیر ابی‌السعود، ج ۹، ص ۱۶. </ref> بنا به روایتی از [[عبدالله بن مسعود]] نیز [[خداوند]] [[توبه]] آنان را پذیرفت و [[باغی]] بهتر از آن بوستان سوخته به آنان داد. برخی ادعا کرده‌اند که آن باغ و خوشه‌های بسیار درشت انگور آن را دیده‌اند. <ref>روض‌الجنان، ج ۱۹، ص ۳۶۰؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۷. </ref> خداوند در پایان، برای به دست دادن ضابطه‌ای کلی و [[تهدید]] [[مشرکان]] [[مکه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|كَذَلِكَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ}}<ref>«آن عذاب بدین‌گونه بود و اگر می‌دانستند عذاب جهان واپسین به راستی بزرگ‌تر است» سوره قلم، آیه ۳۳.</ref>؛ کسانی که از [[ثروت]] انبوه، فرزند زیاد و دیگر [[بهره‌های دنیوی]]، برخوردارند و دچار [[استغنا]] و [[استکبار]] شده، [[طغیان]] و [[تعدی]] می‌کنند، به عذابی همانند عذاب {{متن قرآن|أَصْحَابُ الْجَنَّةِ}} گرفتار می‌شوند و همه [[دارایی]] خود را از دست می‌دهند. اما [[عذاب اخروی]] که در [[انتظار]] چنین کسانی است، بزرگ‌تر و سخت‌تر است، زیرا بازتاب [[قهر]] [[الهی]] است و هیچ چیزی تاب [[تحمل]] آن را ندارد و بر خلاف [[عذاب دنیوی]]، [[جاودانی]] است و با [[مرگ]] نیز نمی‌توان از آن [[رهایی]] جست؛ همچنین [[عذاب اخروی]] بگونه‌ای است که [[پشیمانی]] پس از آن سودی ندارد و به جای [[اموال]] و [[اولاد]]، سراسر وجود خود [[آدمی]] را فرا می‌گیرد و اگر [[مشرکان]] از این [[آگاه]] بودند، هرگز از سر [[استغنا]] و [[استکبار]]، [[تعدی]] و [[طغیان]] نمی‌کردند<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۹۰؛ تفسیرابی السعود، ج ۱۷، ص ۷۵۶؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۷۶. </ref>.<ref>[[علی اسدی |اسدی، علی]]، [[ اصحاب‌ الجنه (مقاله)|مقاله « اصحاب‌ الجنه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
با دریافت [[حقیقت]]، [[برادری]] که عاقل‌تر <ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۰۰؛ کشف‌الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۴. </ref> و بهتر <ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۳۷۸. </ref> از همه بود به آنان گفت: آیا به شما نگفتم که به [[یاد خدا]] بوده، [[طلب آمرزش]] کنید و با محروم ساختن مستمندان، [[کفران نعمت]] نکنید؟<ref>مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۶؛ تفسیر مراغی، ج ۲۹، ص ۳۷. </ref> امّا شما گوش نداده، بر [[تصمیم]] ناروای خویش پای فشردید: {{متن قرآن|قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ}}<ref>«برترینشان  گفت: آیا به شما نگفتم که چرا (خداوند را) به پاکی نمی‌ستایید (- انشاء الله نمی‌گویید)؟» سوره قلم، آیه ۲۸.</ref> گروهی که استثنا را به معنای گفتن "إن شاءاللّه" گرفته‌اند، در اینجا نیز مراد از [[تسبیح]] را گفتن "إن‌شاءاللّه" و استثنا دانسته‌اند. <ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۴۳؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۸۳؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۶. </ref> آنها با [[تأیید]] سخنان [[برادر]] خویش، پذیرفتند که منع [[حقوق]] [[مستمندان]]، و [[غفلت]] از [[یاد خدا]]، باعث نابودی باغ شده و بر خود و دیگران [[ستم]] کرده‌اند و گرنه [[خداوند]] منزه از آن است که با این کار بر آنان ستم روا دارد: {{متن قرآن|قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ}}<ref>«گفتند: پاکا که پروردگار ماست! بی‌گمان ما ستمکاره بوده‌ایم» سوره قلم، آیه ۲۹.</ref><ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۴۲؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۸۳. </ref> آنان ضمن [[استغفار]] <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۵۹. </ref> همدیگر را [[سرزنش]] کرده و [[گناه]] را به گردن یکدیگر می‌انداختند: {{متن قرآن|فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَلَاوَمُونَ}}<ref>«آنگاه سرزنش‌کنان به یکدیگر روی آوردند؛» سوره قلم، آیه ۳۰.</ref>، زیرا هر یک، حتی برادر عاقل‌تر که سرانجام از موضع بر [[حق]] خویش دست برداشته، با آنان همراه شد، به نوعی مقصر بودند. <ref>حاشیه شیخ زاده، ج ۸، ص ۲۹۹؛ تفسیر ابی‌السعود، ج ۹، ص ۱۶؛ قصص الرحمن، ج ۴، ص ۶۵۴. </ref> آنان با [[حسرت]]  و [[تأسف]] شدید، پذیرفتند که بر خلاف [[پدر]] خویش، [[شکر]] [[نعمت‌های خدا]] را به جا نیاورده و او رانافرمانی کرده‌اند: {{متن قرآن|قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ}}<ref>«گفتند: وای بر ما! بی‌گمان ما سرکش بوده‌ایم» سوره قلم، آیه ۳۱.</ref><ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۵۹. </ref> مفسرانی که استثنا را به معنای گفتن "إن شاءاللّه" گرفته‌اند، در اینجا هم "[[طغیان]]" را به معنای نگفتن "إن شاءاللّه" و منع حقوق مستمندان دانسته‌اند. <ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۴۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۵۹. </ref> [[برادران]] پس از [[بیداری]] و [[اعتراف به گناه]] رو به درگاه [[خدا]] کرده و گفتند: امیدواریم که پروردگارمان [[گناهان]] ما را آمرزیده و به جای این باغ، بوستانی بهتر از آن را بر ما ارزانی کند، چرا که ما به سوی او روی آورده و حل این مشکل را از او می‌خواهیم: {{متن قرآن|عَسَى رَبُّنَا أَنْ يُبْدِلَنَا خَيْرًا مِنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ}}<ref>«امید است پروردگارمان بهتر از آن را برای ما جایگزین کند که ما به سوی پروردگارمان گراینده‌ایم» سوره قلم، آیه ۳۲.</ref>؛ اما آیا به [[راستی]] نادم از [[کردار]] خویش بر آن شدند که اگر دوباره مشمول [[نعمت الهی]] شدند، [[شکر]] آن را به جای آورند یا اینکه همانند بسیاری از [[مردمان]] به هنگام گرفتار آمدن در [[عذاب]]، موقتاً بیدار شده، و پس از [[رهایی]]، دیگر بار [[راه]] و کار ناصواب خود را پیشه کردند؟ {{متن قرآن|وَإِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الْإِنْسَانُ كَفُورًا}}<ref>«و چون در دریا گزند به شما رسد آنان که (اکنون به پرستش) می‌خوانید ناپدید می‌شوند جز خداوند  اما چون شما را تا خشکی رساند رو می‌گردانید و آدمی، ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۶۷.</ref> [[سخن]] [[مفسران]] در این باره یکسان نیست؛ برخی بر اساس لحن [[آیه]] بعد احتمال می‌دهند که [[توبه]] آنان به سبب فقدان شرایط پذیرفته نشد؛<ref>نمونه، ج ۲۴، ص ۴۰۳. </ref> اما بیشتر آنها بر این باورند که آنان این سخنان را از سر [[اخلاص]] و توبه گفتند. <ref>حاشیه شیخ زاده، ج ۸، ص ۲۹۸؛ تفسیر ابی‌السعود، ج ۹، ص ۱۶. </ref> بنا به روایتی از [[عبدالله بن مسعود]] نیز [[خداوند]] [[توبه]] آنان را پذیرفت و [[باغی]] بهتر از آن بوستان سوخته به آنان داد. برخی ادعا کرده‌اند که آن باغ و خوشه‌های بسیار درشت انگور آن را دیده‌اند. <ref>روض‌الجنان، ج ۱۹، ص ۳۶۰؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۰۷. </ref> خداوند در پایان، برای به دست دادن ضابطه‌ای کلی و [[تهدید]] [[مشرکان]] [[مکه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|كَذَلِكَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ}}<ref>«آن عذاب بدین‌گونه بود و اگر می‌دانستند عذاب جهان واپسین به راستی بزرگ‌تر است» سوره قلم، آیه ۳۳.</ref>؛ کسانی که از [[ثروت]] انبوه، فرزند زیاد و دیگر [[بهره‌های دنیوی]]، برخوردارند و دچار [[استغنا]] و [[استکبار]] شده، [[طغیان]] و [[تعدی]] می‌کنند، به عذابی همانند عذاب {{متن قرآن|أَصْحَابُ الْجَنَّةِ}} گرفتار می‌شوند و همه [[دارایی]] خود را از دست می‌دهند. اما [[عذاب اخروی]] که در [[انتظار]] چنین کسانی است، بزرگ‌تر و سخت‌تر است، زیرا بازتاب [[قهر]] [[الهی]] است و هیچ چیزی تاب [[تحمل]] آن را ندارد و بر خلاف [[عذاب دنیوی]]، [[جاودانی]] است و با [[مرگ]] نیز نمی‌توان از آن [[رهایی]] جست؛ همچنین [[عذاب اخروی]] بگونه‌ای است که [[پشیمانی]] پس از آن سودی ندارد و به جای [[اموال]] و [[اولاد]]، سراسر وجود خود [[آدمی]] را فرا می‌گیرد و اگر [[مشرکان]] از این [[آگاه]] بودند، هرگز از سر [[استغنا]] و [[استکبار]]، [[تعدی]] و [[طغیان]] نمی‌کردند<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۹۰؛ تفسیرابی السعود، ج ۱۷، ص ۷۵۶؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۷۶. </ref>.<ref>[[علی اسدی |اسدی، علی]]، [[اصحاب‌ الجنه (مقاله)|مقاله «اصحاب‌ الجنه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>


==[[هدف]] از حکایت داستان==
==[[هدف]] از حکایت داستان==
خط ۱۳: خط ۱۳:
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:000054.jpg|22px]] [[علی اسدی |اسدی، علی]]، [[ اصحاب‌ الجنه (مقاله)|مقاله « اصحاب‌ الجنه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۳''']]
* [[پرونده:000054.jpg|22px]] [[علی اسدی |اسدی، علی]]، [[اصحاب‌ الجنه (مقاله)|مقاله «اصحاب‌ الجنه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۳''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش