بحث:مقام حجت الهی

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۶ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۲۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

سید احمد خاتمی

در کتاب: در آستان امامان معصوم جلد دوم

فراز «وَ حُجَجاً عَلَى بَرِيَّتِهِ»

امامان معصوم عم؛ حجّت‌های الهی «وَ حُجَجاً عَلَى بَرِيَّتِهِ»؛ «و شما را به عنوان حجّت‌های مخلوقات خود پسندید». «حُجَج» جمع «حجّت» به معنای «دلیل و برهان» است. ریشه آن به معنای «قصد» است. به «حجّ خانه خدا» هم به همین دلیل «حج» گفته می‌شود؛ چون حاجی، آهنگ خانه خدا برای مناسک حج دارد. «حجّت» هم از همین ریشه است؛ زیرا با خودش مقصود است، یا به وسیله آن، حقّ مطلوب اثبات می‌شود. گفتنی است عنوان «حجّت» و اطلاق آن بر چیزی، مرادف با حق بودن، یا مستلزم صدق بودن آن نیست بلکه گاهی چیز باطل و کذب نیز مصداق عنوان «حجّت» قرار می‌گیرد و منشأ آن، دستاویز واقع شدن آن چیز برای گروه باطل گرا و کاذب است. مولا علی ع می‌فرماید: «فکم حجّة يوم ذاك داحضة@نهج البلاغه، خطبه ۲۲۳.@».@ادب فنای مقربان: ۲ / ۱۲۴ - ۱۲۳.@ «در آن روز (قیامت) چه بسیار دلیل‌هایی که ابطال می‌گردد...». آری، حجّت وقتی به خداوند اضافه می‌شود، جز حق و صدق نیست. «بریّه» بر وزن «فعيله» از «برأ» است و به معنای «هر چیزی است که از کتم عدم خارج می‌شود و لباس وجود می‌پوشد». و برخی آن را به معنای «انسان» می‌دانند و در این جا مراد، «انسان» است؛ زیرا وجود حجّت در نظام هستی، تنها با مختار بودن و مکلّف بودن انسان، قابل توجیه است. امامان معصوم عم حجّت خداوند بر مردم‌اند؛ چون حجّت در اصطلاح، آن است که هر دو طرف دعوا به آن استناد و احتجاج می‌کنند. «قرآن» و «عترت» دو حجّت الهی هستند. امیرمؤمنان علی ع می‌فرماید: «و کفی بالکتاب حجيجاً».@ نهج البلاغه: خطبه ۸۳.@ «کتاب خدا به عنوان حجّت، کافی است». همچنین می‌فرماید: «انا شاهد لكم و حجيج يوم القيامة عنکم».@ نهج البلاغه: خطبه ۱۷۶.@ «من شاهد شما بوده و روز قیامت حجّت شما هستم». در روایتی حاکم حسکانی عالم اهل سنّت از پیامبر صل نقل کرده است که پیامبر اکرم صل فرمود: «انّ الله جعل عليّاً وزوجته وابناؤه حُجَج الله على خلقه وهم ابواب العلم فی امّتی من اهتدى بهم هدى إلى صراط مستقیم».@ شواهد التنزيل: ۲ - ۱ / ۵۸ ذیل آیه شریفه: ««اهدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»»@ «همانا خداوند متعال، علی و همسرش و فرزندانش را حجّت‌های الهی بر بندگان خود قرار داده است، آنگاه فرمود: آنان دروازه‌های علم در میان امّت من هستند، هرکس به وسیله آنان هدایت شود، به صراط مستقیم هدایت شده است». در رابطه با حجّت بودن معصومین عم در ذیل فراز: «وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى» نیز قبلاً سخن گفته‌ایم.


ص203

سید احمد خاتمی

در کتاب: در آستان امامان معصوم جلد دوم

فراز «وَحُجَّتِهِ»

امامان معصوم عم؛ حجّت‌های خداوند در زیارت جامعه کبیره امامان معصوم عم را به عنوان «حجّت‌های خداوند» می‌خوانیم.

معنای واژه حجّت «حجّت» از ریشه «حج» است و «حج» یعنی «قصد». برخی از مشتقّات این واژه عبارتند از: ۱۔ حجّ خانه خدا؛ چرا که حاجی قصد خانه خدا را جهت ادامه مناسک آن دارد. ۲- «محجّه» راه روشن؛ چه راه ظاهری و چه راه معنوی، بدان جهت که راهی این چنین مقصود است و برای رسیدن به مطلوب، از آن استفاده می‌شود. ۳- «حجّت» به معنای «برهان» و «دلیل» است؛ زیرا از رهگذر آن، اثبات مدّعی قصد می‌شود و با آن، در بحث و گفتگو غلبه حاصل می‌شود.@ كتاب العين: ۳ / ۹؛ صحاح اللغه: ۱ / ۳۰۳؛ معجم مقاييس اللغه: ۲۳۲. نیز ر.ک: التحقيق فی كلمات القرآن الكريم: ۲ / ۱۷۱ - ۱۶۸؛ المعجم فی فقه القرآن و سرّ بلاغته: ۱۰ / ۸۷۱ - ۸۰۳.@

حجّت‌های خداوند از منظر معصومین عم امامان معصوم عم حجّت بالغه خداوند هستند، همان‌گونه که «قرآن»، حجّت خداوند است، «عترت» هم عِدل قرآنند و همان حجّیّت را دارند. امیرمؤمنان علی ع می‌فرماید: «و کفی بالکتاب حجيجا».@ نهج البلاغه: خطبه ۸۳.@ «قرآن برای حجّت کافی است». همچنین می‌فرماید: «انا شاهد لكم وحجيج يوم القيامة عنکم».@ نهج البلاغه: خطبه ۱۷۶.@ «من شاهد شما و حجّت خداوند در روز قیامت بر شما هستم». و این همان محتوای حدیث متواتر ثقلین است که پیامبر اکرم صل این دو یادگار گرانبها را برای امّت بعد از خود، باقی گذارد. حضرت امیرمؤمنان علی ع از نبیّ اعظم صل نقل می‌فرماید که حضرت فرمود: «انا وعلىٌّ وفاطمة والحسن والحسين وتسعة من ولد الحسين حجج الله على خلقه اعداؤنا اعداء الله واولیاءنا اولیاء الله».@ بحارالأنوار: ۳۶ / ۲۲۸.@ «من، علی، فاطمه، حسن، حسین و نُه فرزند حسین، حجّت‌های خدا بر خلق او هستیم، دشمنان ما دشمنان خدا، دوستان ما دوستان خدا هستند». اباصلت هروی خادم حضرت امام رضا ع می‌گوید: «امام رضا ع با هرکس با زبان خودش سخن می‌گفت، به خدا سوگند! که فصیح‌ترین مردم و آگاه‌ترین آنان به هر زبان و امّتی بود. روزی به آن حضرت گفتم: ای پسر پیامبر! من تعجّب می‌کنم که شما با همه این زبان‌ها با اختلافی که دارند آشنا هستید». حضرت فرمود: «یا ابا الصلت! انا حجّة الله على خلقه وما كان ليتّخذ حجّة على قوم وهو لا يعرف لغاتهم».@ بحارالأنوار: ۲۶ / ۱۹۰.@ «ای ابا صلت! من حجّت خدا بر بندگان او هستم و خداوند کسی را که آشنای به زبان قومی نباشد، حجّت بر آنان قرار نمی‌دهد». روایات در این زمینه فراوان است، ما به همین دو روایت بسنده کردیم.

امامان معصوم عم برترین انسان‌ها «حجّت خداوند» جایگاهی والا دارد؛ چرا که معصوم است و به اذن خداوند، «ولایت تکوینی» دارد، برترین است در همه عرصه‌ها، به خاطر این است که حجّت خداست. از باورهای مسلّم اعتقادی ما این است که امام در زمان خودش باید برترین مردم آن عصر باشد. مرحوم علّامه حلّی در شرح تجرید می‌گوید: «الامام يجب ان يكون افضل من رعیّته...». «امام باید از رعیّت خویش افضل باشد؛ زیرا سه صورت فرض می‌شود: ۱۔ آن‌که امام در فضیلت با آنان مساوی باشد، در این صورت، امامت او بی وجه است؛ چون ترجيح بدون مرجّح، قبیح است. ۲- آن‌که امام پایین‌تر از برخی از رعیّت باشد، این هم محال است؛ چون ترجیح مفضول بر فاضل قبیح است، هم عقل بر این قباحت دلالت می‌کند و هم قرآن کریم: ««...أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ»».@ یونس: ۳۵.@ «آیا کسی که هدایت به سوی حق می‌کند برای پیروی شایسته‌تر است، یا آن‌کس که خود هدایت نمی‌شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می‌شود؟ چگونه داوری می‌کنید؟ ۳- آن‌که امام افضل از دیگران باشد؛ با ابطال دو فرض گذشته، این فرض بر مسند می‌نشیند؛ بنابراین، باید امام از دیگران افضل باشد در همه حوزه‌ها: علم، دین، کرم، شجاعت و تمامی فضایل نفسی و بدنی».@ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد: ۴۹۵.@ جایگاه امامت در نگاه برجستگان مکتب تشیّع، چنین جایگاهی است؛ بنابراین، این‌که کسانی امامان معصوم عم را تنها در حدّ عالمانی با تقوا و نیکوکار معرّفی می‌کنند و نه بیشتر، این پایین آوردن سطح والای معصومین عم در حدّ عالمانی معمولی است، همان‌گونه که غلوّ در شأن معصومین عم انحرافی بزرگ است، این تحلیل نیز ناشی از بی معرفتی گویندگان آن به مقام والای معصومین عم است و این هم انحرافی است که باید با آن مقابله شود. مرحوم شعرانی گوید: «باید دانست که بحث در حدّ فضایل و علوم و مناقب و مرتبه قرب معصومین و ارتباط آنان با موجودات عالم غیب و قدرتشان بر معجزه و امثال آن، از وظایف علم کلام خارج است و آنها از دقایق علوم است و از احادیث معتبره در امامت و تدبّر در مفاد آنها استنباط باید نمود و عجیب است که گروهی جاهل در عهد ما از ضروریّات مذهب غافلند به حدّی که حتّی لطف، عصمت و علم امام را در امور دینی، انکار می‌کنند...».@ ترجمه و شرح فارسی کشف المراد: ۵۱۳ - ۵۱۲.@

مقام والای امامان معصوم عم از منظر امام رضا ع در این‌جا مناسب می‌دانم با توجه به جریانی که نمی‌خواهند امامان معصوم عم را در جایگاه والای بایسته ببینند و بی معرفتی در حقّ امامان روا می‌دارند، گزیده‌ای از روایت بلند حضرت امام رضا ع را در رابطه با جایگاه امام ع بیاورم، امید که مایه تنبّه ناآگاهان باشد: «... الأمام كالشمس الطالعة المجلّلة بنورها للعالم وهی فی الأفق بحيث لاتنالها الأيدی والأبصار». «امام، مانند خورشید طالع است که نورش عالم را فرا می‌گیرد و خودش در افق است به نحوی که دست‌ها و دیدگان به آن نرسد». «الامام البدر المنير والسراج الزاهر والنور الساطع والنجم الهادی فی غياهب الدجی واجواز البلدان والقفار ولجج البحار». «امام، ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره‌ای است راهنما در شدّت تاریکی‌ها و رهگذر شهرها و کویرها و گرداب دریاها (یعنی زمان جهل و فتنه و سرگردانی مردم)». «الامام الماء العذب على الظماء والدالّ على الهدى والمنجی من الردی». «امام، آب گوارای زمان تشنگی و رهبر به سوی هدایت و نجاتبخش از هلاکت است». «الامام النار على اليفاع، الحارّ لمن اصطلی به والدليل فی المهالك من فارقه فها لك». «امام، آتش روشن روی تپّه (راهنمای گمگشتگان) است، وسیله گرمی سرمازدگان و رهنمای هلاکت‌گاه‌هاست، هر که از او جدا شود، هلاک می‌شود». «الامام السحاب الماطر والغيث الهاطل والشمس المضيئة والسماء الظليلة والارض البسيطة والعين الغريرة والغدير والروضة». «امام، ابری است بارنده، بارانی است شتابنده، خورشیدی است فروزنده، سقفی است سایه دهنده، زمینی است گسترده، چشمه‌ای است جوشنده و برکه و گلستان است». «الامام الانیس الرفيق والوالد الشفيق والاخ الشقيق والامّ البرّه بالولد الصغير ومفزع العباد فی الداهية النآد». «امام، همدم و رفیق، پدر مهربان، برادر برابر، مادر دلسوز به کودک، پناه بندگان خدا در گرفتاری‌های سخت است». «الامام امين الله في خلقه وحجّته على عباده وخليفته فی بلاده والداعی الى الله والذاب عن حرم الله». «امام، امین خداست در میان خلقش و حجّت او بر بندگانش و خلیفه او در بلادش و دعوت کننده به سوی او و دفاع کننده از حریم اوست». «الامام المطهّر من الذنوب، المبرّا عن العيوب، المخصوص بالعلم، الموسوم بالحلم، نظام الدين وعزّ المسلمين وغيظ المنافقين وبوار الكافرين». امام، از گناهان، پاک و از عیب‌ها برکنار است و به خویشتنداری، نشانه‌دار است، موجب نظام دین و عترت مسلمین و خشم منافقین و هلاک کافرین است». «الامام واحد دهره لا يدانيه احدٌ ولا يعادله عالم ولا يوجد منه بدلٌ ولا له مثل ولا نظير، مخصوص بالفضل كلّه من غير طلب منه له ولا اكتساب بل اختصاص من المفضّل الوهّاب ...».@اصول کافی: ۱ / ۲۰۰ (با استفاده از ترجمه مرحوم حاج سید جواد مصطفوی).@ «امام، یگانه زمان خود است، کسی به همطرازی او نرسد، دانشمندی با او برابر نباشد، جایگزین ندارد، مانند و نظیر ندارد، به تمام فضیلت مخصوص است بی آن‌که خود او در طلبش رفته و به دست آورده باشد بلکه امتیازی است که خدا به فضل و بخشش به او عنایت فرموده است ...». روایت، طولانی و خواندنی است. ما این بخش را بدین جهت برگزیدیم که جایگاهی به این رفعت را نباید به علّت قصور فهم، پایین آورد: چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نئی جان من خطا این‌جاست@ دیوان حافظ.@ جایگاه امام معصوم ع آن‌قدر بلند است که برای معرفت آنان باید از بالا شروع کرد.

تقاضای امام صادق ع از خداوند در دعایی که حضرت امام صادق ع به زراره آموخت، چنین است: «اللّهم عرّفنی نفسك فانّك ان لم تعرّفنی نفسك لم اعرف نبيك. اللّهم عرّفنی رسولك فانّك ان لم تعرّفنی رسولك لم اعرف حجّتك. اللّهم عرّفنی حجّتك فانّك ان لم تعرّفنی حجّتك ضللت عن دینی».@ اصول کافی: ۱ / ۳۳۷ / ح ۵.@ «خدایا! خود را به من بشناسان؛ زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانی، رسولت را نشناسم. خدایا! پيغمبرت را به من بشناسان؛ زیرا اگر پیغمبرت را به من نشناسانی، حجّت تو را نمی‌شناسم. خدایا! حجّت خود را به من بشناسان؛ زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دینم گمراه می‌شوم». امامانی را که روایات فراوان، آنان را «ابواب الله، عرفاء الله، اركان الارض، دعائم الحق»@ ر.ک: اهل البيت فی الكتاب والسنّه: ۱۶۳ - ۱۵۷.@ نامیده‌اند، می‌توان آنان را عالمان نیکوکار و متّقی معمولی دید؟! امامانی که خزانه‌دار علم خداوند، وارثان پیامبران و اعلم مردمان هستند، می‌توان آنان را عالمان برجسته معمولی دید؟!@ ر.ک: اهل البيت فی الكتاب والسنّه: ۱۸۹ - ۱۸۳.@ امامانی که محبّت آنان محبّت خدا و محبّت رسول خداست، محبّت آنان اساس اسلام است، برترین عبادت، محبّت آنان است، محبّت آنان هدیه الهی است، می‌توان آنان را عالمانی معمولی دید؟!@ ر.ک: اهل البيت فی الكتاب والسنّه: ۳۹۳ - ۳۸۹.@

ضرورت وجود حجّت در هر عصر و زمان امامان معصوم عم حجت‌های خداوند و واسطه بین خدا و مردم‌اند، این انسان‌های برگزیده مأموریّت هدایت انسان‌ها را در تداوم راه ترسیم شده از ناحیه پیامبر اکرم صل دارند، براین اساس است که در روایات نقل شده که «حجّت» قبل از آن‌که افراد عادی خلق شوند، وجود داشته و آخرین فردی که از جهان رخت برمی‌بندد، حجّت خداست، از این‌روست که اولین باب کتاب حجّت اصول کافی، «باب الاضطرار الی الحجّة؛ باب ناگزیری از حجّت» است. و نیز بابی داریم تحت این عنوان که: «باب انّ الأرض لاتخلو من حجّة؛ این‌که زمین بدون حجّت نمی‌ماند». و نیز بابی تحت این عنوان که: «انّ الحجّة لاتقوم للَّه علی خلقه به امام؛ حجّت خدا بر خلقش برپا نشود مگر به وجود امام». روایات فراوانی در این ابواب هست که گویای ضرورت حجّت در هر عصر و زمان است. در این جا سه روایت نقل می‌کنیم: ١- حضرت امام باقر ع فرمود: «والله! ما ترك الله ارضا منذ قبض آدم ع الّا وفيها امام يهتدى به إلى الله وهو حجّته على عباده ولا تبقى الأرض بغیر امام حجّة الله على عباده».@ اصول کافی: ۱ / ۱۷۹ - ۱۷۸ / ح ۸.@ «به خدا سوگند! از زمانی که خداوند آدم را قبض روح نمود، زمین را بدون امامی که به وسیله او به سوی خدا رهبری شوند، وا نگذارد و او حجّت خدا بر بندگانش هست و زمین بدون امامی که حجّت خدا باشد، بر بندگانش وجود ندارد». ۲- ابو حمزه می‌گوید به امام صادق ع عرض کردم: «آیا زمین بدون امام می‌ماند؟ حضرت فرمود: لو بقيت الارض بغیر امام لساخت؛@ اصول کافی: ۱ / ۱۷۹ / ح ۱۰.@ اگر زمین بدون امام باشد، فرو می‌رود (نظمش از هم می‌پاشد)». ۳۔ حضرت امام صادق ع فرمود: «الحجّة قبل الخلق ومع الخلق وبعد الخلق».@ اصول کافی: ۱ / ۱۷۷ / ح ۴.@ «حجّت خدا پیش از خلق بوده و با خلق بوده و بعد از خلق هم می‌باشد».

حجّت‌های دوسویه «حجّت» گاهی یک سویه است، مانند حجّت بودن قرآن حکیم که بر تمام افراد واجد شرایط تکلیف، حجّت است و چیزی یا کسی بر او حجّت نیست؛ زیرا تکلیفی ندارد و زمانی دو سویه و متقابل است، مانند حجّت بودن امام معصوم ع بر امّت که از یک سو سنّت معصومانه وی حجّت بالغ الهی بر مردم است و از دیگر سو، قیام مردم و حضور آنان و اعلام پشتیبانی آنان از امام معصوم ع حجّت بر اوست؛ زیرا در این حال پذیرش رهبری، امامت امّت و قیادت ملّت بر او فعلیّت می‌یابد و واجب مشروط، مطلق و واجب معلّق، منجّز می‌شود.@ ادب فنای مقربان: ۳ / ۹۰.@ حضرت امیرمؤمنان على ع فرمود: «...لو لا حضور الحاضر وقيام الحجّة بوجود الناصر وما اخذ الله على العلماء الّا يقارّوا على كظّة ظالم ولا سغب مظلوم لَأَلقيت حبلها على غاربها...».@ نهج البلاغه: خطبة ۳.@ «اگر به خاطر حضور حاضران و توده‌های مشتاق بیعت کننده و اتمام حجّت بر من به‌خاطر وجود یار و یاور نبود و نیز به خاطر عهد و پیمانی که خداوند از دانشمندان و علمای هر امّت گرفته که در برابر پرخوری ستمگر و گرسنگی ستمدیده و مظلوم، سکوت نکنند، مهار شتر


ص97

سید احمد خاتمی

در کتاب: در آستان امامان معصوم جلد یک


فراز «وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى...»

امامان معصوم عم؛ حجّت‌های خداوند در دنیا و آخرت و ... در این قسمت از مباحث، پیرامون فرازی دیگری از «زیارت جامعه کبیره» سخن می‌گوییم که عبارت است از: «وَحُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ». «سلام بر شما امامان معصوم عم که حجّت‌های خداوند بر اهل دنیا و اهل آخرت و هم در دنیا@جمله: «و هم در دنیا» تکرار نیست بلکه ترجمه واژه «والاُولى» است. شرح آن در قسمت آخر این بخش، بیان شده است.@ هستید و رحمت و برکات خداوند بر شما باد!».

معنای واژه حجّت و حج ابتدا باید معنای «حجّت» را پی‌گیریم، آنگاه بحث کنیم معنای این که «امامان معصوم عم حجّت‌های خداوند بر اهل دنیایند» چیست؟ واژه «حج» - که «حجّت» هم برگرفته از آن است - معانی گوناگون دارد؛ معنای معروف آن «قصد» است. به حجّ خانه خدا هم که «حج» گفته می‌شود، بدین مناسبت است که قصد به خانه خدا برای انجام مناسک، در آن ملحوظ شده است. به راه روشن «محجّه» گفته می‌شود؛ چون «مقصود» است. «حجّت» هم برگرفته از همین معنا است؛ چون حجّت مورد قصد است و با آن می‌توان به حقّ مطلوب رسید.@ معجم مقاییس اللغه: ۲۳۲.@ جوهری «حجّت» را به معنای «برهان» گرفته است؛ گفته می‌شود «حاجّه» به معنای آن است که: با حجّت بر او غالب شد».@ صحاح اللغه: ۱/ ۳۰۴.@ ««قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ...»».@ انعام: ۱۴۹.@ «بگو: برای خدا دلیل رسا و قاطع است (حجّت بالغه)». یعنی دلایل خداوند برای بشر بسیار روشن و رساست به گونه‌ای که جای هیچ‌گونه تردید برای افراد باقی نمی‌گذارد. از امام صادق ع سؤال شد: «معنای آیه چیست؟». حضرت فرمود: «خداوند در روز رستاخیز به بنده خویش می‌گوید: بنده من! آیا می‌دانستی و گناه کردی؟ اگر بگوید: آری می‌فرماید: چرا به آنچه می‌دانستی عمل نکردی؟ و اگر بگوید: نمی‌دانستم، می‌گوید: چرا یاد نگرفتی تا عمل کنی؟ در این موقع، فرد می‌ماند، این همان حجّت بالغه است».@ تفسیر نورالثقلين: ۱/ ۶۴۲.@ در زبان فارسی هم این واژه به این معنا تفسیر شده که: «آنچه با آن بتوان ادّعایی را اثبات کرد، دلیل، برهان».@ فرهنگ سخن: ۳ / ۲۴۷۱.@

اتمام حجّت، سنّت خداوند سنّت خداوند بر این است که «اتمام حجّت» کند؛ یعنی به صورت روشن راه را از چاه مشخص کرده و بگوید که راه سعادت کدام است؟ «قاعده لطف» - که از قواعد مسلّم علم کلام است - گویای همین مضمون است. این قاعده می‌گوید: «لطف، بر خداوند واجب است؛ یعنی باید با ارسال رسل و انزال کتب، زمینه‌های قرب بنده به خداوند و دوری‌اش را از نافرمانی او فراهم سازد؛ یعنی توسّط پیامبران، مردم را ارشاد نماید و سنّت حضرتش اجبار نیست. «لطف»، روشنگری و بیان صراط هدایت است. به تعبیر مرحوم شعرانی: «لطف به معنای الجا و اجبار مردم به طاعت نیست بلکه به معنای هدایت و تسهیل اسباب است تا اگر بنده خواست، به اختیار خویش اطاعت کند».@ اثبات نبوّت: ۹۶.@ خداوند از آغاز خلقت انسان، این «لطف» را بر انسان ارزانی داشته و تا قیامت هم خواهد داشت. خداوند برای انسان دو حجّت قرار داده؛ یکی «حجّت باطنی» که همان «عقل» است که او را دعوت به اطاعت از خداوند و بندگی او می‌نماید و حجّت دوم «انبیا»، رسل و امامان معصوم عم آنها هستند. حضرت امام کاظم ع فرمود: «یا هشام! انّ للَّه على الناس حجّتين حجّة ظاهرة وحجّة باطنة، فامّا الظاهرة فالرسل والانبياء والائمّة وامّا الباطنة فالعقول».@ اصول کافی: ۱ / ۱۶.@ «ای هشام! خدا بر مردم دو حجّت دارد؛ حجّت آشکار و حجّت پنهان، حجّت آشکار رسولان و پیغمبران و امامانند و حجّت پنهان عقل‌های آنان است». مقصود از این‌که «عقل حجّت» است، هر برداشتی که معمولاً انسان‌ها دارند و می‌گویند: «من با عقلم چنین می‌فهمم» نیست بلکه مقصود مستقلّات عقليّه است؛ یعنی عقل انسان ادراکاتی دارد که انبیا و امامان معصوم عم هم نمی‌بودند، آن ادراکات را داشت، مثل وجوب اطاعت از منعم، دفع ضرر محتمل، قبح عقاب بلا بیان و ... . و مقصود از حجّت بودن انبیا و امامان معصوم عم این است که راه سعادت را باید از آنان آموخت و آنان هستند که راهنمای مردم به قلّه رفیع سربلندی و سعادت انسان هستند. امام صادق ع فرمود: «مازالت الارض الّا وللَّه فيها الحجّة يعرّف الحلال والحرام ويدعو الناس إلى سبيل الله».@ اصول کافی: ۱ / ۱۷۸ / ح 3.@ زمین پیوسته حجّتی الهی را در خود دارد که حلال را از حرام می‌شناساند و مردم را به راه خداوند تبلیغ می‌کند».

امامان معصوم عم؛ حجّت‌های خداوند بر اهل دنیا ائمّه معصومین عم حجّت‌های خداوند بر دنیای مردم‌اند؛ یعنی سعادت دنیای مردم در گرو اطاعت از آنان است. آنان مفسّران قرآن و هدایت‌گران مردم به سوی بهترین زندگی‌ها هستند: ««إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ...»».@ اسراء: 9.@ این است معنای «حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيا» لكن آنچه گفتنی است این است که شعار محبّت داشتن آنان اگرچه ارزشمند است اما به تنهایی کافی نیست، آنچه مهم است «تمسّک به آنان» است و به‌عبارت دیگر، پیروی و رهروی از راهشان می‌باشد. این‌که در روایات، اهل بیت عم به «بیت الله» تشبیه شده‌اند، گویای همین نکته است که باید سراغ «کعبه» رفت و آن را طواف کرد. پیامبر اکرم صل به مولا علی ع فرمود: «مَثَلکم یا علىّ مَثَلُ بيت الله الحرام».@ خصائص الائمه: ۷۷.@ «ای علی! مَثَل شما مَثَل خانه خداست». همچنین در روایات، اهل بیت عم به سر و جایگاه چشم در سر، تشبیه شده‌اند بدین معناست که باید فرمانده کلّ قوای زندگی، اهل بیت عم باشند. پیامبر اکرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «اجعلوا اهل بیتی منکم مكان الرأس من الجسد ومكان العينين من الرأس فانّ الجسد لايهتدي الّا بالرأس ولا يهتدى الرأس الّا بالعينين».@ اهل البيت فی الكتاب والسنّه: ۱۰۱؛ الأمالی (طوسی): ۲ - ۱ / ۴۸۲.@ «اهل بیتم را همانند سر در بدن و همانند دو چشم در سر قرار دهید، همانا جسد بی سر، راه به جایی نمی‌برد و راهیابی سر هم با چشم است». و این‌که در روایات، اهل بیت عم به کشتی نوح تشبیه شده‌اند؛ یعنی تنها کسانی از توفان‌های گمراه کننده زندگی، جان سالم به در می‌برند که سوار بر آن کشتی شوند اما کسی که از دور نشسته باشد و شعار دهد، از غرق شدن نجات نمی‌یابد، آن‌کس نجات یافته است که سوار کشتی شود و سوار بر کشتی اهل بیت عم شدن؛ یعنی عمل به رهنمودهای آنان؛ یعنی زندگی را با آیین‌نامه تدوین شده از سوی آنان که همان قرآن و سنّت است - اداره کردن. ابوذر می‌گوید از پیامبر اکرم صل شنیدم که فرمود: «الا انّ مَثَل اهل بيتی فيكم مَثَل سفينة نوح من قومه، من ركبها نجا ومن تخلّف عنها غرق».@ المستدرک علی الصحیحین: ۵ / ۱۷۷۳؛ اهل البيت فی الكتاب و السنّه: ۹۵.@ «آگاه باشید! که مَثَل اهل بیتم در بین شما همانند کشتی نوح در قوم خویش است؛ هرکس سوار آن شود، نجات می‌یابد و آن‌کس که سوار نشود (تخلّف کند) غرق می‌شود». امیرمؤمنان علی ع فرمود: «من اتّبع امرنا سبق، من ركب غیر سفينتنا غرق».@ اهل البيت فی الكتاب والسنّه: ۹۶.@ «آن‌کس که مطیع امر ما باشد، پیشی می‌گیرد و آن‌کس که بر غیر کشتی ما سوار شود، غرق می‌شود». پیامبر اکرم صل فرمود: «الائمّة بعدی اثنا عشر تسعة من صلب الحسين ومنّا مهدی هذه الأمّة من تمسّك من بعدی بهم فقد استمسك بحبل الله ومن تخلّى منهم فقد تخلّى من الله».@ كفاية الأثر: ۹۴.@ «امامان بعد از من دوازده نفرند، نُه امام از فرزندان امام حسین و از ماست مهدی این امّت، هرکس بعد از من تمسّک به اینان داشته باشد، به ریسمان الهی چنگ زده است و هرکس از آنها کناره گیرد، از خدای کناره گرفته است». در روایاتی، اهل بیت عم اهل تقوا، اهل اصلاح، اهل ولایت و اهل بندگی را از خود نامیده‌اند@ اهل البيت فی الكتاب والسنّه: ۵۳۴ - ۵۳۳.@ و از سوی دیگر، ذلّت پذیران و بی‌ادب‌ها؛ آنان که نه به بزرگترها احترام می‌کنند، نه کوچکترها را مورد مهر قرار می‌دهند؛ آنان که اهل خیانت‌اند، اهل مکر و فریب‌اند، همسایه‌آزارند و... را از خود نفی کرده و فرموده‌اند: «اینان از ما نیستند».@ اهل البيت فی الكتاب والسنّه: ۵۳۸ - ۵۳۵.@ امام صادق ع فرمود: «ليس من شيعتنا من وافقنا بلسانه وخالفنا فی اعمالنا و آثارنا».@ مشكاة الأنوار: ۱/ ۱۵۳؛ اهل البيت فی الكتاب والسنّه: ۵۳۷.@ «شیعه ما نیست آن‌کس که با زبان با ما همراه باشد، اما در اعمال و آثارمان با ما مخالفت کند». این مجموعه روایات -که حجم عظیمی می‌باشد- همگی گویای این است که آنچه در رابطه با اهل بیت عم تضمین کننده سعادت انسان است، رهروی راه آنان است، پس آنان حجّت خداوند بر اهل دنیا و برهان روشن سعادت هستند.

ائمّه معصومین عم؛ حجّت‌های خداوند در آخرت امامان معصوم عم علاوه بر آن‌که حجّت خدا بر اهل دنیایند، حجّت او در آخرت هم هستند؛ یعنی آن‌جا نیز آنانند که میزان اعمالند؛ آنان در این دنیا شاهد اعمال بندگانند: ««وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ...»».@ توبه: ۱۰۵.@ «در آن جهان نیز شاهدند؛ این‌جا محلّ تحمّل شهادت است و آن‌جا محلّ ادای آن: ««فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا»».@ نساء: ۴۱.@ «حال آنان چگونه خواهد بود در آن روز که برای هر امّتی گواهی بر اعمالشان می‌طلبیم و تو را گواه این امّت قرار می‌دهیم». در ذیل آیه از امام صادق ع نقل شده که فرمود: «نزلت في امّة محمّد صلی الله علیه و آله خاصّة فی كلّ قرن منهم امام منّا شاهد عليهم ومحمّد شاهد علينا».@ اصول کافی: ۱ / ۱۹۰ / ح ۱.@ «این آیه شریفه به طور خاص درباره امّت محمّد صل نازل شده که در هر قرنی از این امّت، امامی از ما خواهد بود که گواه بر آنان است و محمّد صل گواه بر ماست».

معنای واژه «اَلْاُولَى» اینک سخن این است که مراد از «اَلْاُولَى» چیست؟ اگر مراد «دنیا» باشد که در فراز قبل بیان شده. برخی گفته‌اند که «اَلْاُولَى» تأکید بر «دنیا» است، ولی با توجّه به این که کلام معصوم همانند وحی است، باید کلامشان را تا می‌توانیم حمل بر «تأسیس» کنیم نه «تأكید»؛ گرچه تأكید بجا نیز با فصاحت و بلاغت سازگار است؛ براین اساس، برخی از شارحان زیارت جامعه چنین گفته‌اند: «عوالم به‌طور کلّی بر سه وجه است: عالَم امر، عالم خلق، عالم حساب و قیامت و به اصطلاح عالم آخرت، پس عالم امر را عالم اولی می‌گوییم؛ چون قبل از خلقت است و این همان عالم ذر است که خداوند قبل از ایجاد آنان در این عالم، از تمام ذرّات بر توحید، نبوّت و ولایت ائمّه پیمان گرفته و عالم آخرت، مقابل عالم امر است؛ چون همیشه آخر مقابل اول است و به همین جهت آن را آخرت می‌گویند؛ چون در آخر عوالم است و بین این دو عالم، دنیاست که موجودات در آن زندگی می‌کنند، پس معنای عبارت این است که: «شما اهل بیت عصمت و طهارت، حجّت‌های الهی در هر سه عالم، عالم دنیا، عالم آخرت و عالم ذر هستید».@ شرح زیارت جامعه کبیره: ۱۲۵؛ الأنوار التالعة فی شرح الزيارة الجامعه: ۱۱۱.@


ص376