بحث:مقام حجت الهی

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۱۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

سید مجتبی حسینی

در کتاب: مقامات اولیا ج 1


وَ حُجَّتِهِ و [سلام بر] حجت خدا «حجت» آن چیزی است که وقتی به میان بیاید، تکلیف روشن و حق روشن می‌گردد و دیگر کسی، حرفی برای گفتن ندارد.

عامل‌های هدایت ائمه (ع)، «حجّة الله» هستند؛ یعنی اگر کسی به حق گرایش نداشته باشد و از مسیر حق تمرد کند، حجت‌های الهی در روز قیامت نشان می‌دهند که آن شخص می‌توانست هدایت بشود و نشده است. یکی از دلایلی که ما معصومین را حجج الله می‌دانیم، این است که آنان عامل و جاذب به هدایت هستند و اگر نباشند، مردم هدایت نمی‌شوند. امام باقر (ع) فرمودند: «بِنَا عُبِدَ اَللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اَللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی»@اصول کافی، ج ۱، ص ۱۴۵@ اگر ما اهل‌بیت (ع) نبودیم، خدا شناخته و عبادت نمی‌شد. معنای حجت و دلیل این است که با آن دلایل، انسان محاکمه می‌شود. فرض بفرمایید ادعا می‌شود کسی قاتل است و او هم منکر قاتل بودن خودش است. در این رابطه یک سری ادله را بیان می‌کنند که طبق آن، نمی‌تواند ادعا کند که حق به او نرسیده است.

حجت ظاهری و باطنی خداوند برای هدایت انسان‌ها یک گیرنده در وجودشان و یک فرستنده خارج از وجودشان قرار داده است. گیرنده، عقل و قلب انسان است و فرستنده، رسولان و ائمه (ع) هستند. اگر امام حاضر باشد، چشم انسان امام را می‌بیند، گوش صدای ایشان را می‌شنود و دست آدمی گرمای دست امام را حس می‌کند، اما اگر امام حاضر نباشند، در صورتی که گیرنده با موج فرستنده تنظیم شود، گیرنده‌های انسان امواج نامرئی امام را می‌گیرد؛ البته این گیرنده باید با موج فرستنده تنظیم شود. این فرستندگان همان حجت‌های بیرونی خداوند در زمین؛ یعنی رسولان و ائمه (ع) و گیرنده‌ها؛ یعنی عقل و قلب‌های ما حجت‌های درونی هستند. اگر کسی گیرنده و حجت باطنی نداشته باشد، امواجی را که در محیط است درک نمی‌کند و از حجت ظاهری هم چیزی نمی‌فهمد. به همین دلیل، موجوداتی که عقل و قلب ندارند در قیامت محاکمه نمی‌شوند، اما کسانی که عقل -گیرنده- دارند، اگر امواج هدایت؛ یعنی هدایت حجت ظاهری رسولان یا ائمه (ع) را دریافت نکرده باشند، محاکمه می‌شوند.

حالات قلب حالات مختلفی بر قلب‌ها عارض می‌شود. گاهی حالت اقبال و گرایش و گاه حالت ادبار و اعراض برای قلب‌ها پیش می‌آید. زمانی که قلب حالت اقبال پیدا می‌کند، زمانی است که موج به قلب فرستاده شده و قلب هم آن را دریافت کرده است. باید به این اقبال و گرایش عمل کرد، در غیر این صورت، در قیامت، به همین گرایش استناد می‌شود و از او سؤال می‌شود که مگر قلب تو اقبال و گرایش پیدا نکرد؟! حالات قلب عجیب است. امیرالمؤمنین (ع) در روایتی فرمودند: حتی بعضی از کسانی که با ما در یک خط نیستند، اما با ما عناد قلبی ندارند، آخر عمر مُستبصر می‌شوند. این گروه، کسانی هستند که قلبی سالم دارند که آلوده نشده است. حتی ممکن است عده‌ای با نام امیرالمؤمنین (ع) دلشان خاضع شود. در تاریخ افراد زیادی هستند که اواخر عمرشان برگشته‌اند. ائمه (ع) حجت خدا بر قلب‌ها هستند و قلب‌ها را جذب می‌کنند.

انتخاب حجت خداوند قبل از به دنیا آمدن یک نوزاد، برای شیر خوردن او تدابیری اندیشیده است و این نظام در سراسر طبیعت دیده می‌شود. هر چیزی را قبل از رسیدن به نیازش طراحی کرده است و همه چیز در این عالم یک ما به ازا دارد. خداوند برای کسانی که قرار است نقش تعیین‌کننده‌ای در تاریخ بشریت داشته باشند، خلقت ویژه‌ای قرار داده و نگاه ویژه‌ای به آنها داشته است. به‌طور مثال در مورد حضرت مریم علیها السلام این‌گونه می‌فرماید: ««...یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَی نِسَاء الْعَالَمِینَ»»@سوره آل عمران، آیه ۴۲@ حضرت مریم، مادر حضرت عیسی (ع) به‌صورت ناگهانی به این جایگاه نرسید. حجت‌های الهی هم به دلیل بار سنگینی که بر دوش دارند و مسئولیت‌های خاصی که بر عهده گرفته‌اند، از قبل شناخته‌شده هستند و خداوند از پیش، برای ایشان خلقت ویژه‌ای قرار داده است و آنان را از قبل برای بر عهده گرفتن مسئولیت‌های بزرگ ساخته و آماده کرده است. خداوند بسیار زیبا با موسی (ع) سخن می‌گوید و در جایی می‌فرماید: ««وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی»»@سوره طه، آیه ۴۱@ تو را طوری ساختم تا هر کاری را که من خواستم انجام بدهی. باز می‌فرماید: ««...وَأَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِّنِّی...»@سوره طه، آیه ۳۹@ من محبت خود را در دل تو انداختم. منظور این است که موسی (ع) بدون مقدمه و بی‌دلیل موسی کلیم‌الله نشده است.

مخاطب حجت در موضوع نیاز به حجت، چون حجت الهی بار سنگینی به دوش دارد، مخاطبش فقط گوش انسان‌ها و فرمان‌بر او تنها جسم آنها نیست، بلکه ضمیر ناخودآگاه هم جزء مخاطب‌های حجت الهی است؛ البته مخاطب اصلی حجت‌های الهی، سِرّ مردم است؛ یعنی چیزی فراتر از آنچه امروزه در روان‌شناسی به آن ضمیر ناخودآگاه می‌گویند. حجت الهی با قلب‌ها سروکار دارد، درحالی‌که کسی قلب را به‌راحتی نمی‌شناسد. حجت الهی دستی در عالم بالا و دستی در عالم پایین دارد؛ از عالم بالا می‌گیرد و به عالم پایین می‌دهد. به همه این دلایل، انتخاب حجت نمی‌تواند یک گزینش تصادفی باشد.

مقام حجت حجت با خلیفه فرق می‌کند. مقام حجت مقام بالایی است. در روایت می‌فرماید: هیچ‌چیز نیست، مگر اینکه ما بر او حجت هستیم. پس قضیه فراتر از اینهاست؛ فقط مربوط به زندگی مسلمانان نیست، بلکه همه انسان‌ها، ملائکه، اجنه و تمام موجودات، حتی زمین و آسمان و کوه‌ها هم نوعی کنش و واکنش و پیام‌گیری و پیام‌دهی با حجت الهی عصر خود دارند. زوایای ظریف، بطنی و عمقی موضوع حجت، هنوز برای بسیاری ناشناخته است. شما اگر بدانید منبع مولدی در خانه دارید، حتماً از آن استفاده می‌کنید، ولی وقتی که نمی‌دانید این منبع، مولد است، فقط از آن نگه‌داری می‌کنید. به همین میزان هم به این دلیل که ما از جایگاه، موقعیت، میزان و شعاع قدرت و تأثیر امام معصوم چیزی نمی‌دانیم، استفاده چندانی از ایشان نمی‌کنیم.

دیدار با حجت در روایت آمده است که در نهایت، حجت الهی به همه نشان داده می‌شود. قطعاً همه ما روزی امام زمان عجل الله فرجه را خواهیم دید؛ حتی اگر ایشان را نشناسیم. آیات آفاقی، حجج الهی و اعظم و اکبر این آیات، ائمه (ع) هستند. ««سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ»»@سوره فصلت، آیه ۵۳@ از ائمه (ع) پرسیدند: آیا مردم آن امام غایب را می‌بینند. در جواب فرمودند: اگر نبینند، آیه «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ» معطل می‌ماند. حجت باید به همه عرضه شود، در لحظاتی از عمر تمام انسان‌ها، حالتی همراه با تأمل و تردید بر آنها عارض می‌شود که به درست بودن مسیر زندگی‌شان شک می‌کنند. این حالت لااقل برای لحظاتی برای همه انسان‌ها اتفاق می‌افتد و هرچه انسان زودتر به سراغ حجت برود، زودتر این حالت بر او عارض می‌شود. انسان هرچه به خورشید نزدیک‌تر شود، هم به صورت کمّی و هم کیفی، بیشتر در معرض نور خورشید قرار می‌گیرد و هرچه دورتر باشد، خورشید برای او کمرنگ‌تر جلوه می‌کند. برای ما این لحظات، فراوان اتفاق می‌افتد. باید حواسمان باشد و قدر لحظاتی را که ناگهان به خود می‌آییم و بیشتر متوجه خدا می‌شویم، بدانیم. لحظاتی که تردید می‌کنیم که «نکند راه زندگی‌ام بیراهه است، یا نکند درآمدم مشکل دارد.» بعد از این حالات، حتی برای لحظه‌ای، تمام نیتمان الهی می‌شود. اگر این‌طور شد، بدانیم که از کوچه یار گذر کرده‌ایم و در فاصله نزدیک‌تری در حوزه مغناطیسی ایشان قرار گرفته‌ایم. این حالات، حالاتی نیست که به خاطر خوب بودن انسان‌ها به آنها عطا شود، بلکه مقامی است که خداوند قرار داده تا در قیامت کسی نتواند ادعا کند که این چهره و حجت بر او عرضه نشده است. روز قیامت هر کس که بگوید ما ایشان را نمی‌شناختیم، به او نشانشان خواهند داد و خواهند گفت: همان لحظه‌ای که تأملی داشتی و بعد بی‌توجهی کردی، ما حق را به تو نشان دادیم و او می‌فهمد که از حجت باخبر بوده و ایشان را دیده است.

مخاطب ائمه (ع)، قلب است قلب‌ها، مخاطب ائمه (ع) هستند، چون هدایت و ایمان به قلب مرتبط است. تا وقتی که معصومین (ع) هستند، قلب‌ها می‌توانند پیام را بگیرند. در زیارت حضرت علی بن موسی‌الرضا (ع) می‌گوییم: ««أَشْهَدُ أَنَّکَ تَسْمَعُ کَلاَمِی وَ تَشْهَدُ مَقَامِی»»@زادالمعاد، ص ۴۸۰@ شهادت می‌دهم که شما کلام مرا می‎شنوید و جایگاه مرا می‌بینید. اصلاً قرار نیست جواب سلام را با این گوش بشنویم. مخاطب این کلام، قلب است. اگر معصومین (ع) خودشان را به قلب‌های ما نشان نمی‌دادند، دلتنگشان نمی‌شدیم. پس قلب‌های ما، سلام ایشان را شنیده است. «وَ أَنَّکَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِی کَلاَمَهُمْ، وَ فَتَحْتَ بَابَ فَهْمِی بِلَذِیذِ مُنَاجَاتِهِمْ»@المزار الکبیر، ص ۵۵@ و تو -خدا- گوشم را از شنیدن کلامشان پوشانده‌ای، ولی باب فهم مرا به مناجات لذیذشان گشوده‌ای. به خاطر همین شنیدن است که وابسته و دلتنگ می‌شود. تقریباً محال است که کسی کنار حرم پیغمبر (ص) بایستد و دست نوازش ایشان را بر سر خود احساس نکند، اما زبان قلب‌ها با کلمات نیست، با موج‌هایی است که در قلب می‌افتد. بنابراین، مخاطب حجت الهی، قلب‌هاست و مادامی که قلبی در کره زمین وجود دارد، بر خداست که حجت داشته باشد تا با این قلب سخن بگوید و مادامی که حجتی هست، قلب‌ها آسوده باشند که کسی با آنها سخن خواهد گفت. 


ص218 الی223


سید مجتبی حسینی

در کتاب: مقامات اولیا ج 1

فراز «وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَی...»

وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَی وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ و [سلام بر] حجت‌های خداوند -از ازل- بر اهل دنیا و آخرت و رحمت و برکات خداوند بر شما مستدام باد

وظایف حجت خداوند برای رشد و تعالی انسان‌ها، حجت‌هایی در ابعاد مختلف در میانشان قرار داده است. از آنجا که کمال در انسان دارای ابعاد گوناگون و جهات متعدد است، وظیفه و رسالت حجت‌های الهی که ائمه (ع) هستند، هم متعدد و متنوع است. خلاصه رسالت و وظیفه حجت‌های الهی این است که انسان را آماده پیمودن مسیر هدایت و تعالی می‌کنند و برای نپیمودن راه کمال، بهانه‌ای برای کسی باقی نگذارند. از وظایف ائمه (ع)، تعلیم معارف دین و بیان اوامر و نواهی است. ائمه (ع) بایدها و نبایدهای الهی را توضیح می‌دهند و برای مردم تشریح و تبیین می‌کنند. شأن دیگر ایشان جاذبه معنوی است که با آن، انسان‌ها به راه هدایت جذب می‌شوند. البته هدایت فقط دانستن نیست؛ بخش اعظم هدایت، قرار گرفتن دل و عقل در مسیر صحیح با ایجاد جاذبه است. بنابراین، یکی از وظایف و شئون ائمه (ع) این است که دل و عقل انسان‌ها را در مغناطیس خودشان جذب و هدایت کنند و در مسیر خدایی قرار دهند. این نکته بسیار فراتر از آموختن چند کلمه به انسان‌هاست. لذا شئون ائمه (ع) متعدد است و تنها بخش کوچکی از این شئون، در زمان غیبت، جانشین و جایگزین دارد.@تعلیم و ترویج مبانی حق و اموری که در تصدی امام است، اما نباید در زمان غیبت تعطیل شود، در حوزه تصدی فقها و دانشمندان که جانشین بعضی از شئون ائمه (ع) در طول تاریخ بوده‌اند، قرار می‌گیرد.@

خورشید امامت از نگاه ما، وظیفه اصلی خورشید، فقط نورافشانی است، چرا که اگر خورشید نورافشانی نکند، زندگی شکل نمی‌گیرد. درحالی‌که پنهانی‌ترین و شاید اصلی‌ترین وظیفه خورشید -که از آن غافلیم- چیز دیگری است. خورشید در مرکز منظومه شمسی قرار دارد، اگر روزی خورشید از منظومه خارج شود، منظومه متلاشی می‌شود، هیچ‌کدام از سیارات در مدار خودشان باقی نمی‌مانند و از بین می‌روند. ما گمان می‌کنیم که یکی از شئون ائمه (ع) تعلیم معارف دینی است، اما این شأن مانند نورافشانی خورشید است. خورشید ممکن است زمانی غیبت شبانه‌روزی داشته باشد. در این صورت خورشید را نمی‌بینیم، ولی در جاذبه آن قرار داریم. چنان‌که ممکن است زمانی پیش بیاید که ما از ائمه (ع) فاصله مکانی یا زمانی داشته باشیم و نتوانیم مستقیماً از نور ایشان استفاده کنیم. امروز هم که امام زمان عجل الله فرجه از نظر ما غایب هستند، ما در جاذبه خورشید امامت ایشان قرار داریم و خورشید ولایت حقه حضرت حجت عجل الله فرجه باعث می‌شود که ما در مدار هدایت قرار بگیریم و به‌طور منظم، سالانه، ماهانه و روزانه عبادات خود را انجام بدهیم. هر کس بخواهد وارد مدار هدایت شود، لازمه‌اش حضور در حوزه مغناطیس امام عصر عجل الله فرجه است. زمین در هیچ زمانی از حجتی که تمام جاذبه و مغناطیس هدایت بر وجود ایشان متمرکز است، خالی نیست. کمیل پس از شنیدن کمی از درد دل‌های حضرت امیر (ع) نگران شد که مبادا زحمات امیرالمؤمنین (ع) بعد از پیامبر (ص) از بین برود. حضرت به او فرمودند: هیچ‌گاه زمین از حجت خالی نخواهد ماند. حجت یا پیدا و آشکار یا نهان و ناپیداست و کسی او را نمی‌شناسد، اما باید وجود او برقرار باشد تا چراغ جاذبه‌اش انسان‌ها را هدایت کند. کمیل از تعداد و مکان این حجت‌ها پرسید. حضرت فرمودند: به خدا سوگند که تعدادشان بسیار اندک است، اما بسیار بلندمرتبه هستند. علم با حقیقت و بصیرتش به آنها هجوم آورده است. از آنچه دیگران از آن فرار می‌کنند، نمی‌هراسند و به آن انس دارند. جسمشان در بین انسان‌های دیگر است و زندگی عادی و معمولی می‌کنند، اما روح و نفسشان آویخته به محل اعلی است. کمیل! چقدر دوست دارم آنها را ببینم و ملاقاتشان کنم. گفته شد در زمان غیبت، فقها و علما متصدی تعلیم دین و امور اجرایی هستند. گاهی محبین امام عصر عجل الله فرجه، موقع گرفتاری و مشکل، با افراد فریبکاری مواجه می‌شوند که ادعای نمایندگی و ارتباط با امام عصر عجل الله فرجه را دارند. مدعیان کم‌کم آنان را وسوسه می‌کنند و به وادی منکرات و محرمات می‌کشند. بدانیم اگر کسی می‌خواهد به خدا برسد، هیچ راهی غیر از عمل به احکام، ادب، خوش خلقی در خانه، خدمت به والدین، احترام به مردم و رعایت شرایط دین ندارد. کسی که از صبح تا شب خود را به این در و آن در می‌زند، ولی ادب ندارد به‌جایی نمی‌رسد. آن بزرگوار به هیچ نماینده‌ای از این دست مدعیان نیاز ندارند. شعاع مغناطیس ایشان همه دل‌ها را فرامی‌گیرد؛ همان‌طور که خورشید در شب یا وقتی در پس پرده ابر است، هیچ‌گونه نیازی به نماینده‌ای برای جاذبه منظومه شمسی ندارد. ما هم ایشان را نمی‌بینیم، اما جاذبه‌شان ما را در مدار خود نگاه داشته است. در خانه مقربان درگاه الهی به روی ما بسته نیست. ما ایشان را فراموش کرده‌ایم، اما این بزرگواران ما را فراموش نکرده‌اند. معنای فراز «وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَی» این است که در عالم ذر و حتی وقتی ما وجود ظاهری نداشتیم، اهل‌بیت (ع) بر ما حجت و شاهد بودند. هم‌اکنون هم جذبه‌های ولایی ایشان است که ما را می‌کشاند و در مدار هدایت قرار می‌دهد.  

ص90الی92








سید احمد خاتمی

در کتاب: در آستان امامان معصوم جلد دوم

فراز «وَ حُجَجاً عَلَی بَرِیَّتِهِ»

امامان معصوم (ع)؛ حجّت‌های الهی «وَ حُجَجاً عَلَی بَرِیَّتِهِ»؛ «و شما را به عنوان حجّت‌های مخلوقات خود پسندید». «حُجَج» جمع «حجّت» به معنای «دلیل و برهان» است. ریشه آن به معنای «قصد» است. به «حجّ خانه خدا» هم به همین دلیل «حج» گفته می‌شود؛ چون حاجی، آهنگ خانه خدا برای مناسک حج دارد. «حجّت» هم از همین ریشه است؛ زیرا با خودش مقصود است، یا به وسیله آن، حقّ مطلوب اثبات می‌شود. گفتنی است عنوان «حجّت» و اطلاق آن بر چیزی، مرادف با حق بودن، یا مستلزم صدق بودن آن نیست بلکه گاهی چیز باطل و کذب نیز مصداق عنوان «حجّت» قرار می‌گیرد و منشأ آن، دستاویز واقع شدن آن چیز برای گروه باطل گرا و کاذب است. مولا علی (ع) می‌فرماید: «فکم حجّة یوم ذاک داحضة@نهج البلاغه، خطبه ۲۲۳.@».@ادب فنای مقربان: ۲ / ۱۲۴ - ۱۲۳.@ «در آن روز (قیامت) چه بسیار دلیل‌هایی که ابطال می‌گردد...». آری، حجّت وقتی به خداوند اضافه می‌شود، جز حق و صدق نیست. «بریّه» بر وزن «فعیله» از «برأ» است و به معنای «هر چیزی است که از کتم عدم خارج می‌شود و لباس وجود می‌پوشد». و برخی آن را به معنای «انسان» می‌دانند و در این جا مراد، «انسان» است؛ زیرا وجود حجّت در نظام هستی، تنها با مختار بودن و مکلّف بودن انسان، قابل توجیه است. امامان معصوم (ع) حجّت خداوند بر مردم‌اند؛ چون حجّت در اصطلاح، آن است که هر دو طرف دعوا به آن استناد و احتجاج می‌کنند. «قرآن» و «عترت» دو حجّت الهی هستند. امیرمؤمنان علی (ع) می‌فرماید: «و کفی بالکتاب حجیجاً».@ نهج البلاغه: خطبه ۸۳.@ «کتاب خدا به عنوان حجّت، کافی است». همچنین می‌فرماید: «انا شاهد لکم و حجیج یوم القیامة عنکم».@ نهج البلاغه: خطبه ۱۷۶.@ «من شاهد شما بوده و روز قیامت حجّت شما هستم». در روایتی حاکم حسکانی عالم اهل سنّت از پیامبر (ص) نقل کرده است که پیامبر اکرم (ص) فرمود: «انّ الله جعل علیّاً وزوجته وابناؤه حُجَج الله علی خلقه وهم ابواب العلم فی امّتی من اهتدی بهم هدی إلی صراط مستقیم».@ شواهد التنزیل: ۲ - ۱ / ۵۸ ذیل آیه شریفه: ««اهدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ»»@ «همانا خداوند متعال، علی و همسرش و فرزندانش را حجّت‌های الهی بر بندگان خود قرار داده است، آنگاه فرمود: آنان دروازه‌های علم در میان امّت من هستند، هرکس به وسیله آنان هدایت شود، به صراط مستقیم هدایت شده است». در رابطه با حجّت بودن معصومین (ع) در ذیل فراز: «وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَی» نیز قبلاً سخن گفته‌ایم.


ص203

سید احمد خاتمی

در کتاب: در آستان امامان معصوم جلد دوم

فراز «وَحُجَّتِهِ»

امامان معصوم (ع)؛ حجّت‌های خداوند در زیارت جامعه کبیره امامان معصوم (ع) را به عنوان «حجّت‌های خداوند» می‌خوانیم.

معنای واژه حجّت «حجّت» از ریشه «حج» است و «حج» یعنی «قصد». برخی از مشتقّات این واژه عبارتند از: ۱۔ حجّ خانه خدا؛ چرا که حاجی قصد خانه خدا را جهت ادامه مناسک آن دارد. ۲- «محجّه» راه روشن؛ چه راه ظاهری و چه راه معنوی، بدان جهت که راهی این چنین مقصود است و برای رسیدن به مطلوب، از آن استفاده می‌شود. ۳- «حجّت» به معنای «برهان» و «دلیل» است؛ زیرا از رهگذر آن، اثبات مدّعی قصد می‌شود و با آن، در بحث و گفتگو غلبه حاصل می‌شود.@ کتاب العین: ۳ / ۹؛ صحاح اللغه: ۱ / ۳۰۳؛ معجم مقاییس اللغه: ۲۳۲. نیز ر.ک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم: ۲ / ۱۷۱ - ۱۶۸؛ المعجم فی فقه القرآن و سرّ بلاغته: ۱۰ / ۸۷۱ - ۸۰۳.@

حجّت‌های خداوند از منظر معصومین (ع) امامان معصوم (ع) حجّت بالغه خداوند هستند، همان‌گونه که «قرآن»، حجّت خداوند است، «عترت» هم عِدل قرآنند و همان حجّیّت را دارند. امیرمؤمنان علی (ع) می‌فرماید: «و کفی بالکتاب حجیجا».@ نهج البلاغه: خطبه ۸۳.@ «قرآن برای حجّت کافی است». همچنین می‌فرماید: «انا شاهد لکم وحجیج یوم القیامة عنکم».@ نهج البلاغه: خطبه ۱۷۶.@ «من شاهد شما و حجّت خداوند در روز قیامت بر شما هستم». و این همان محتوای حدیث متواتر ثقلین است که پیامبر اکرم (ص) این دو یادگار گرانبها را برای امّت بعد از خود، باقی گذارد. حضرت امیرمؤمنان علی (ع) از نبیّ اعظم (ص) نقل می‌فرماید که حضرت فرمود: «انا وعلیٌّ وفاطمة والحسن والحسین وتسعة من ولد الحسین حجج الله علی خلقه اعداؤنا اعداء الله واولیاءنا اولیاء الله».@ بحارالأنوار: ۳۶ / ۲۲۸.@ «من، علی، فاطمه، حسن، حسین و نُه فرزند حسین، حجّت‌های خدا بر خلق او هستیم، دشمنان ما دشمنان خدا، دوستان ما دوستان خدا هستند». اباصلت هروی خادم حضرت امام رضا (ع) می‌گوید: «امام رضا (ع) با هرکس با زبان خودش سخن می‌گفت، به خدا سوگند! که فصیح‌ترین مردم و آگاه‌ترین آنان به هر زبان و امّتی بود. روزی به آن حضرت گفتم: ای پسر پیامبر! من تعجّب می‌کنم که شما با همه این زبان‌ها با اختلافی که دارند آشنا هستید». حضرت فرمود: «یا ابا الصلت! انا حجّة الله علی خلقه وما کان لیتّخذ حجّة علی قوم وهو لا یعرف لغاتهم».@ بحارالأنوار: ۲۶ / ۱۹۰.@ «ای ابا صلت! من حجّت خدا بر بندگان او هستم و خداوند کسی را که آشنای به زبان قومی نباشد، حجّت بر آنان قرار نمی‌دهد». روایات در این زمینه فراوان است، ما به همین دو روایت بسنده کردیم.

امامان معصوم (ع) برترین انسان‌ها «حجّت خداوند» جایگاهی والا دارد؛ چرا که معصوم است و به اذن خداوند، «ولایت تکوینی» دارد، برترین است در همه عرصه‌ها، به خاطر این است که حجّت خداست. از باورهای مسلّم اعتقادی ما این است که امام در زمان خودش باید برترین مردم آن عصر باشد. مرحوم علّامه حلّی در شرح تجرید می‌گوید: «الامام یجب ان یکون افضل من رعیّته...». «امام باید از رعیّت خویش افضل باشد؛ زیرا سه صورت فرض می‌شود: ۱۔ آن‌که امام در فضیلت با آنان مساوی باشد، در این صورت، امامت او بی وجه است؛ چون ترجیح بدون مرجّح، قبیح است. ۲- آن‌که امام پایین‌تر از برخی از رعیّت باشد، این هم محال است؛ چون ترجیح مفضول بر فاضل قبیح است، هم عقل بر این قباحت دلالت می‌کند و هم قرآن کریم: ««...أَفَمَن یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّیَ إِلاَّ أَن یُهْدَی فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»».@ یونس: ۳۵.@ «آیا کسی که هدایت به سوی حق می‌کند برای پیروی شایسته‌تر است، یا آن‌کس که خود هدایت نمی‌شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می‌شود؟ چگونه داوری می‌کنید؟ ۳- آن‌که امام افضل از دیگران باشد؛ با ابطال دو فرض گذشته، این فرض بر مسند می‌نشیند؛ بنابراین، باید امام از دیگران افضل باشد در همه حوزه‌ها: علم، دین، کرم، شجاعت و تمامی فضایل نفسی و بدنی».@ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد: ۴۹۵.@ جایگاه امامت در نگاه برجستگان مکتب تشیّع، چنین جایگاهی است؛ بنابراین، این‌که کسانی امامان معصوم (ع) را تنها در حدّ عالمانی با تقوا و نیکوکار معرّفی می‌کنند و نه بیشتر، این پایین آوردن سطح والای معصومین (ع) در حدّ عالمانی معمولی است، همان‌گونه که غلوّ در شأن معصومین (ع) انحرافی بزرگ است، این تحلیل نیز ناشی از بی معرفتی گویندگان آن به مقام والای معصومین (ع) است و این هم انحرافی است که باید با آن مقابله شود. مرحوم شعرانی گوید: «باید دانست که بحث در حدّ فضایل و علوم و مناقب و مرتبه قرب معصومین و ارتباط آنان با موجودات عالم غیب و قدرتشان بر معجزه و امثال آن، از وظایف علم کلام خارج است و آنها از دقایق علوم است و از احادیث معتبره در امامت و تدبّر در مفاد آنها استنباط باید نمود و عجیب است که گروهی جاهل در عهد ما از ضروریّات مذهب غافلند به حدّی که حتّی لطف، عصمت و علم امام را در امور دینی، انکار می‌کنند...».@ ترجمه و شرح فارسی کشف المراد: ۵۱۳ - ۵۱۲.@

مقام والای امامان معصوم (ع) از منظر امام رضا (ع) در این‌جا مناسب می‌دانم با توجه به جریانی که نمی‌خواهند امامان معصوم (ع) را در جایگاه والای بایسته ببینند و بی معرفتی در حقّ امامان روا می‌دارند، گزیده‌ای از روایت بلند حضرت امام رضا (ع) را در رابطه با جایگاه امام (ع) بیاورم، امید که مایه تنبّه ناآگاهان باشد: «... الأمام کالشمس الطالعة المجلّلة بنورها للعالم وهی فی الأفق بحیث لاتنالها الأیدی والأبصار». «امام، مانند خورشید طالع است که نورش عالم را فرا می‌گیرد و خودش در افق است به نحوی که دست‌ها و دیدگان به آن نرسد». «الامام البدر المنیر والسراج الزاهر والنور الساطع والنجم الهادی فی غیاهب الدجی واجواز البلدان والقفار ولجج البحار». «امام، ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره‌ای است راهنما در شدّت تاریکی‌ها و رهگذر شهرها و کویرها و گرداب دریاها (یعنی زمان جهل و فتنه و سرگردانی مردم)». «الامام الماء العذب علی الظماء والدالّ علی الهدی والمنجی من الردی». «امام، آب گوارای زمان تشنگی و رهبر به سوی هدایت و نجاتبخش از هلاکت است». «الامام النار علی الیفاع، الحارّ لمن اصطلی به والدلیل فی المهالک من فارقه فها لک». «امام، آتش روشن روی تپّه (راهنمای گمگشتگان) است، وسیله گرمی سرمازدگان و رهنمای هلاکت‌گاه‌هاست، هر که از او جدا شود، هلاک می‌شود». «الامام السحاب الماطر والغیث الهاطل والشمس المضیئة والسماء الظلیلة والارض البسیطة والعین الغریرة والغدیر والروضة». «امام، ابری است بارنده، بارانی است شتابنده، خورشیدی است فروزنده، سقفی است سایه دهنده، زمینی است گسترده، چشمه‌ای است جوشنده و برکه و گلستان است». «الامام الانیس الرفیق والوالد الشفیق والاخ الشقیق والامّ البرّه بالولد الصغیر ومفزع العباد فی الداهیة النآد». «امام، همدم و رفیق، پدر مهربان، برادر برابر، مادر دلسوز به کودک، پناه بندگان خدا در گرفتاری‌های سخت است». «الامام امین الله فی خلقه وحجّته علی عباده وخلیفته فی بلاده والداعی الی الله والذاب عن حرم الله». «امام، امین خداست در میان خلقش و حجّت او بر بندگانش و خلیفه او در بلادش و دعوت کننده به سوی او و دفاع کننده از حریم اوست». «الامام المطهّر من الذنوب، المبرّا عن العیوب، المخصوص بالعلم، الموسوم بالحلم، نظام الدین وعزّ المسلمین وغیظ المنافقین وبوار الکافرین». امام، از گناهان، پاک و از عیب‌ها برکنار است و به خویشتنداری، نشانه‌دار است، موجب نظام دین و عترت مسلمین و خشم منافقین و هلاک کافرین است». «الامام واحد دهره لا یدانیه احدٌ ولا یعادله عالم ولا یوجد منه بدلٌ ولا له مثل ولا نظیر، مخصوص بالفضل کلّه من غیر طلب منه له ولا اکتساب بل اختصاص من المفضّل الوهّاب ...».@اصول کافی: ۱ / ۲۰۰ (با استفاده از ترجمه مرحوم حاج سید جواد مصطفوی).@ «امام، یگانه زمان خود است، کسی به همطرازی او نرسد، دانشمندی با او برابر نباشد، جایگزین ندارد، مانند و نظیر ندارد، به تمام فضیلت مخصوص است بی آن‌که خود او در طلبش رفته و به دست آورده باشد بلکه امتیازی است که خدا به فضل و بخشش به او عنایت فرموده است ...». روایت، طولانی و خواندنی است. ما این بخش را بدین جهت برگزیدیم که جایگاهی به این رفعت را نباید به علّت قصور فهم، پایین آورد: چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نئی جان من خطا این‌جاست@ دیوان حافظ.@ جایگاه امام معصوم (ع) آن‌قدر بلند است که برای معرفت آنان باید از بالا شروع کرد.

تقاضای امام صادق (ع) از خداوند در دعایی که حضرت امام صادق (ع) به زراره آموخت، چنین است: «اللّهم عرّفنی نفسک فانّک ان لم تعرّفنی نفسک لم اعرف نبیک. اللّهم عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک. اللّهم عرّفنی حجّتک فانّک ان لم تعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی».@ اصول کافی: ۱ / ۳۳۷ / ح ۵.@ «خدایا! خود را به من بشناسان؛ زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانی، رسولت را نشناسم. خدایا! پیغمبرت را به من بشناسان؛ زیرا اگر پیغمبرت را به من نشناسانی، حجّت تو را نمی‌شناسم. خدایا! حجّت خود را به من بشناسان؛ زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دینم گمراه می‌شوم». امامانی را که روایات فراوان، آنان را «ابواب الله، عرفاء الله، ارکان الارض، دعائم الحق»@ ر.ک: اهل البیت فی الکتاب والسنّه: ۱۶۳ - ۱۵۷.@ نامیده‌اند، می‌توان آنان را عالمان نیکوکار و متّقی معمولی دید؟! امامانی که خزانه‌دار علم خداوند، وارثان پیامبران و اعلم مردمان هستند، می‌توان آنان را عالمان برجسته معمولی دید؟!@ ر.ک: اهل البیت فی الکتاب والسنّه: ۱۸۹ - ۱۸۳.@ امامانی که محبّت آنان محبّت خدا و محبّت رسول خداست، محبّت آنان اساس اسلام است، برترین عبادت، محبّت آنان است، محبّت آنان هدیه الهی است، می‌توان آنان را عالمانی معمولی دید؟!@ ر.ک: اهل البیت فی الکتاب والسنّه: ۳۹۳ - ۳۸۹.@

ضرورت وجود حجّت در هر عصر و زمان امامان معصوم (ع) حجت‌های خداوند و واسطه بین خدا و مردم‌اند، این انسان‌های برگزیده مأموریّت هدایت انسان‌ها را در تداوم راه ترسیم شده از ناحیه پیامبر اکرم (ص) دارند، براین اساس است که در روایات نقل شده که «حجّت» قبل از آن‌که افراد عادی خلق شوند، وجود داشته و آخرین فردی که از جهان رخت برمی‌بندد، حجّت خداست، از این‌روست که اولین باب کتاب حجّت اصول کافی، «باب الاضطرار الی الحجّة؛ باب ناگزیری از حجّت» است. و نیز بابی داریم تحت این عنوان که: «باب انّ الأرض لاتخلو من حجّة؛ این‌که زمین بدون حجّت نمی‌ماند». و نیز بابی تحت این عنوان که: «انّ الحجّة لاتقوم للَّه علی خلقه به امام؛ حجّت خدا بر خلقش برپا نشود مگر به وجود امام». روایات فراوانی در این ابواب هست که گویای ضرورت حجّت در هر عصر و زمان است. در این جا سه روایت نقل می‌کنیم: ١- حضرت امام باقر (ع) فرمود: «والله! ما ترک الله ارضا منذ قبض آدم (ع) الّا وفیها امام یهتدی به إلی الله وهو حجّته علی عباده ولا تبقی الأرض بغیر امام حجّة الله علی عباده».@ اصول کافی: ۱ / ۱۷۹ - ۱۷۸ / ح ۸.@ «به خدا سوگند! از زمانی که خداوند آدم را قبض روح نمود، زمین را بدون امامی که به وسیله او به سوی خدا رهبری شوند، وا نگذارد و او حجّت خدا بر بندگانش هست و زمین بدون امامی که حجّت خدا باشد، بر بندگانش وجود ندارد». ۲- ابو حمزه می‌گوید به امام صادق (ع) عرض کردم: «آیا زمین بدون امام می‌ماند؟ حضرت فرمود: لو بقیت الارض بغیر امام لساخت؛@ اصول کافی: ۱ / ۱۷۹ / ح ۱۰.@ اگر زمین بدون امام باشد، فرو می‌رود (نظمش از هم می‌پاشد)». ۳۔ حضرت امام صادق (ع) فرمود: «الحجّة قبل الخلق ومع الخلق وبعد الخلق».@ اصول کافی: ۱ / ۱۷۷ / ح ۴.@ «حجّت خدا پیش از خلق بوده و با خلق بوده و بعد از خلق هم می‌باشد».

حجّت‌های دوسویه «حجّت» گاهی یک سویه است، مانند حجّت بودن قرآن حکیم که بر تمام افراد واجد شرایط تکلیف، حجّت است و چیزی یا کسی بر او حجّت نیست؛ زیرا تکلیفی ندارد و زمانی دو سویه و متقابل است، مانند حجّت بودن امام معصوم (ع) بر امّت که از یک سو سنّت معصومانه وی حجّت بالغ الهی بر مردم است و از دیگر سو، قیام مردم و حضور آنان و اعلام پشتیبانی آنان از امام معصوم (ع) حجّت بر اوست؛ زیرا در این حال پذیرش رهبری، امامت امّت و قیادت ملّت بر او فعلیّت می‌یابد و واجب مشروط، مطلق و واجب معلّق، منجّز می‌شود.@ ادب فنای مقربان: ۳ / ۹۰.@ حضرت امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: «...لو لا حضور الحاضر وقیام الحجّة بوجود الناصر وما اخذ الله علی العلماء الّا یقارّوا علی کظّة ظالم ولا سغب مظلوم لَأَلقیت حبلها علی غاربها...».@ نهج البلاغه: خطبة ۳.@ «اگر به خاطر حضور حاضران و توده‌های مشتاق بیعت کننده و اتمام حجّت بر من به‌خاطر وجود یار و یاور نبود و نیز به خاطر عهد و پیمانی که خداوند از دانشمندان و علمای هر امّت گرفته که در برابر پرخوری ستمگر و گرسنگی ستمدیده و مظلوم، سکوت نکنند، مهار شتر


ص97

سید احمد خاتمی

در کتاب: در آستان امامان معصوم جلد یک


فراز «وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَی...»

امامان معصوم (ع)؛ حجّت‌های خداوند در دنیا و آخرت و ... در این قسمت از مباحث، پیرامون فرازی دیگری از «زیارت جامعه کبیره» سخن می‌گوییم که عبارت است از: «وَحُجَجِ اللَّهِ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَی وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ». «سلام بر شما امامان معصوم (ع) که حجّت‌های خداوند بر اهل دنیا و اهل آخرت و هم در دنیا@جمله: «و هم در دنیا» تکرار نیست بلکه ترجمه واژه «والاُولی» است. شرح آن در قسمت آخر این بخش، بیان شده است.@ هستید و رحمت و برکات خداوند بر شما باد!».

معنای واژه حجّت و حج ابتدا باید معنای «حجّت» را پی‌گیریم، آنگاه بحث کنیم معنای این که «امامان معصوم (ع) حجّت‌های خداوند بر اهل دنیایند» چیست؟ واژه «حج» - که «حجّت» هم برگرفته از آن است - معانی گوناگون دارد؛ معنای معروف آن «قصد» است. به حجّ خانه خدا هم که «حج» گفته می‌شود، بدین مناسبت است که قصد به خانه خدا برای انجام مناسک، در آن ملحوظ شده است. به راه روشن «محجّه» گفته می‌شود؛ چون «مقصود» است. «حجّت» هم برگرفته از همین معنا است؛ چون حجّت مورد قصد است و با آن می‌توان به حقّ مطلوب رسید.@ معجم مقاییس اللغه: ۲۳۲.@ جوهری «حجّت» را به معنای «برهان» گرفته است؛ گفته می‌شود «حاجّه» به معنای آن است که: با حجّت بر او غالب شد».@ صحاح اللغه: ۱/ ۳۰۴.@ ««قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ...»».@ انعام: ۱۴۹.@ «بگو: برای خدا دلیل رسا و قاطع است (حجّت بالغه)». یعنی دلایل خداوند برای بشر بسیار روشن و رساست به گونه‌ای که جای هیچ‌گونه تردید برای افراد باقی نمی‌گذارد. از امام صادق (ع) سؤال شد: «معنای آیه چیست؟». حضرت فرمود: «خداوند در روز رستاخیز به بنده خویش می‌گوید: بنده من! آیا می‌دانستی و گناه کردی؟ اگر بگوید: آری می‌فرماید: چرا به آنچه می‌دانستی عمل نکردی؟ و اگر بگوید: نمی‌دانستم، می‌گوید: چرا یاد نگرفتی تا عمل کنی؟ در این موقع، فرد می‌ماند، این همان حجّت بالغه است».@ تفسیر نورالثقلین: ۱/ ۶۴۲.@ در زبان فارسی هم این واژه به این معنا تفسیر شده که: «آنچه با آن بتوان ادّعایی را اثبات کرد، دلیل، برهان».@ فرهنگ سخن: ۳ / ۲۴۷۱.@

اتمام حجّت، سنّت خداوند سنّت خداوند بر این است که «اتمام حجّت» کند؛ یعنی به صورت روشن راه را از چاه مشخص کرده و بگوید که راه سعادت کدام است؟ «قاعده لطف» - که از قواعد مسلّم علم کلام است - گویای همین مضمون است. این قاعده می‌گوید: «لطف، بر خداوند واجب است؛ یعنی باید با ارسال رسل و انزال کتب، زمینه‌های قرب بنده به خداوند و دوری‌اش را از نافرمانی او فراهم سازد؛ یعنی توسّط پیامبران، مردم را ارشاد نماید و سنّت حضرتش اجبار نیست. «لطف»، روشنگری و بیان صراط هدایت است. به تعبیر مرحوم شعرانی: «لطف به معنای الجا و اجبار مردم به طاعت نیست بلکه به معنای هدایت و تسهیل اسباب است تا اگر بنده خواست، به اختیار خویش اطاعت کند».@ اثبات نبوّت: ۹۶.@ خداوند از آغاز خلقت انسان، این «لطف» را بر انسان ارزانی داشته و تا قیامت هم خواهد داشت. خداوند برای انسان دو حجّت قرار داده؛ یکی «حجّت باطنی» که همان «عقل» است که او را دعوت به اطاعت از خداوند و بندگی او می‌نماید و حجّت دوم «انبیا»، رسل و امامان معصوم (ع) آنها هستند. حضرت امام کاظم (ع) فرمود: «یا هشام! انّ للَّه علی الناس حجّتین حجّة ظاهرة وحجّة باطنة، فامّا الظاهرة فالرسل والانبیاء والائمّة وامّا الباطنة فالعقول».@ اصول کافی: ۱ / ۱۶.@ «ای هشام! خدا بر مردم دو حجّت دارد؛ حجّت آشکار و حجّت پنهان، حجّت آشکار رسولان و پیغمبران و امامانند و حجّت پنهان عقل‌های آنان است». مقصود از این‌که «عقل حجّت» است، هر برداشتی که معمولاً انسان‌ها دارند و می‌گویند: «من با عقلم چنین می‌فهمم» نیست بلکه مقصود مستقلّات عقلیّه است؛ یعنی عقل انسان ادراکاتی دارد که انبیا و امامان معصوم (ع) هم نمی‌بودند، آن ادراکات را داشت، مثل وجوب اطاعت از منعم، دفع ضرر محتمل، قبح عقاب بلا بیان و ... . و مقصود از حجّت بودن انبیا و امامان معصوم (ع) این است که راه سعادت را باید از آنان آموخت و آنان هستند که راهنمای مردم به قلّه رفیع سربلندی و سعادت انسان هستند. امام صادق (ع) فرمود: «مازالت الارض الّا وللَّه فیها الحجّة یعرّف الحلال والحرام ویدعو الناس إلی سبیل الله».@ اصول کافی: ۱ / ۱۷۸ / ح 3.@ زمین پیوسته حجّتی الهی را در خود دارد که حلال را از حرام می‌شناساند و مردم را به راه خداوند تبلیغ می‌کند».

امامان معصوم (ع)؛ حجّت‌های خداوند بر اهل دنیا ائمّه معصومین (ع) حجّت‌های خداوند بر دنیای مردم‌اند؛ یعنی سعادت دنیای مردم در گرو اطاعت از آنان است. آنان مفسّران قرآن و هدایت‌گران مردم به سوی بهترین زندگی‌ها هستند: ««إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ...»».@ اسراء: 9.@ این است معنای «حُجَجِ اللَّهِ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیا» لکن آنچه گفتنی است این است که شعار محبّت داشتن آنان اگرچه ارزشمند است اما به تنهایی کافی نیست، آنچه مهم است «تمسّک به آنان» است و به‌عبارت دیگر، پیروی و رهروی از راهشان می‌باشد. این‌که در روایات، اهل بیت (ع) به «بیت الله» تشبیه شده‌اند، گویای همین نکته است که باید سراغ «کعبه» رفت و آن را طواف کرد. پیامبر اکرم (ص) به مولا علی (ع) فرمود: «مَثَلکم یا علیّ مَثَلُ بیت الله الحرام».@ خصائص الائمه: ۷۷.@ «ای علی! مَثَل شما مَثَل خانه خداست». همچنین در روایات، اهل بیت (ع) به سر و جایگاه چشم در سر، تشبیه شده‌اند بدین معناست که باید فرمانده کلّ قوای زندگی، اهل بیت (ع) باشند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اجعلوا اهل بیتی منکم مکان الرأس من الجسد ومکان العینین من الرأس فانّ الجسد لایهتدی الّا بالرأس ولا یهتدی الرأس الّا بالعینین».@ اهل البیت فی الکتاب والسنّه: ۱۰۱؛ الأمالی (طوسی): ۲ - ۱ / ۴۸۲.@ «اهل بیتم را همانند سر در بدن و همانند دو چشم در سر قرار دهید، همانا جسد بی سر، راه به جایی نمی‌برد و راهیابی سر هم با چشم است». و این‌که در روایات، اهل بیت (ع) به کشتی نوح تشبیه شده‌اند؛ یعنی تنها کسانی از توفان‌های گمراه کننده زندگی، جان سالم به در می‌برند که سوار بر آن کشتی شوند اما کسی که از دور نشسته باشد و شعار دهد، از غرق شدن نجات نمی‌یابد، آن‌کس نجات یافته است که سوار کشتی شود و سوار بر کشتی اهل بیت (ع) شدن؛ یعنی عمل به رهنمودهای آنان؛ یعنی زندگی را با آیین‌نامه تدوین شده از سوی آنان که همان قرآن و سنّت است - اداره کردن. ابوذر می‌گوید از پیامبر اکرم (ص) شنیدم که فرمود: «الا انّ مَثَل اهل بیتی فیکم مَثَل سفینة نوح من قومه، من رکبها نجا ومن تخلّف عنها غرق».@ المستدرک علی الصحیحین: ۵ / ۱۷۷۳؛ اهل البیت فی الکتاب و السنّه: ۹۵.@ «آگاه باشید! که مَثَل اهل بیتم در بین شما همانند کشتی نوح در قوم خویش است؛ هرکس سوار آن شود، نجات می‌یابد و آن‌کس که سوار نشود (تخلّف کند) غرق می‌شود». امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: «من اتّبع امرنا سبق، من رکب غیر سفینتنا غرق».@ اهل البیت فی الکتاب والسنّه: ۹۶.@ «آن‌کس که مطیع امر ما باشد، پیشی می‌گیرد و آن‌کس که بر غیر کشتی ما سوار شود، غرق می‌شود». پیامبر اکرم (ص) فرمود: «الائمّة بعدی اثنا عشر تسعة من صلب الحسین ومنّا مهدی هذه الأمّة من تمسّک من بعدی بهم فقد استمسک بحبل الله ومن تخلّی منهم فقد تخلّی من الله».@ کفایة الأثر: ۹۴.@ «امامان بعد از من دوازده نفرند، نُه امام از فرزندان امام حسین و از ماست مهدی این امّت، هرکس بعد از من تمسّک به اینان داشته باشد، به ریسمان الهی چنگ زده است و هرکس از آنها کناره گیرد، از خدای کناره گرفته است». در روایاتی، اهل بیت (ع) اهل تقوا، اهل اصلاح، اهل ولایت و اهل بندگی را از خود نامیده‌اند@ اهل البیت فی الکتاب والسنّه: ۵۳۴ - ۵۳۳.@ و از سوی دیگر، ذلّت پذیران و بی‌ادب‌ها؛ آنان که نه به بزرگترها احترام می‌کنند، نه کوچکترها را مورد مهر قرار می‌دهند؛ آنان که اهل خیانت‌اند، اهل مکر و فریب‌اند، همسایه‌آزارند و... را از خود نفی کرده و فرموده‌اند: «اینان از ما نیستند».@ اهل البیت فی الکتاب والسنّه: ۵۳۸ - ۵۳۵.@ امام صادق (ع) فرمود: «لیس من شیعتنا من وافقنا بلسانه وخالفنا فی اعمالنا و آثارنا».@ مشکاة الأنوار: ۱/ ۱۵۳؛ اهل البیت فی الکتاب والسنّه: ۵۳۷.@ «شیعه ما نیست آن‌کس که با زبان با ما همراه باشد، اما در اعمال و آثارمان با ما مخالفت کند». این مجموعه روایات -که حجم عظیمی می‌باشد- همگی گویای این است که آنچه در رابطه با اهل بیت (ع) تضمین کننده سعادت انسان است، رهروی راه آنان است، پس آنان حجّت خداوند بر اهل دنیا و برهان روشن سعادت هستند.

ائمّه معصومین (ع)؛ حجّت‌های خداوند در آخرت امامان معصوم (ع) علاوه بر آن‌که حجّت خدا بر اهل دنیایند، حجّت او در آخرت هم هستند؛ یعنی آن‌جا نیز آنانند که میزان اعمالند؛ آنان در این دنیا شاهد اعمال بندگانند: ««وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ...»».@ توبه: ۱۰۵.@ «در آن جهان نیز شاهدند؛ این‌جا محلّ تحمّل شهادت است و آن‌جا محلّ ادای آن: ««فَکَیْفَ إِذَا جِئْنَا مِن کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَی هَؤُلاء شَهِیدًا»».@ نساء: ۴۱.@ «حال آنان چگونه خواهد بود در آن روز که برای هر امّتی گواهی بر اعمالشان می‌طلبیم و تو را گواه این امّت قرار می‌دهیم». در ذیل آیه از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: «نزلت فی امّة محمّد صلی الله علیه و آله خاصّة فی کلّ قرن منهم امام منّا شاهد علیهم ومحمّد شاهد علینا».@ اصول کافی: ۱ / ۱۹۰ / ح ۱.@ «این آیه شریفه به طور خاص درباره امّت محمّد (ص) نازل شده که در هر قرنی از این امّت، امامی از ما خواهد بود که گواه بر آنان است و محمّد (ص) گواه بر ماست».

معنای واژه «اَلْاُولَی» اینک سخن این است که مراد از «اَلْاُولَی» چیست؟ اگر مراد «دنیا» باشد که در فراز قبل بیان شده. برخی گفته‌اند که «اَلْاُولَی» تأکید بر «دنیا» است، ولی با توجّه به این که کلام معصوم همانند وحی است، باید کلامشان را تا می‌توانیم حمل بر «تأسیس» کنیم نه «تأکید»؛ گرچه تأکید بجا نیز با فصاحت و بلاغت سازگار است؛ براین اساس، برخی از شارحان زیارت جامعه چنین گفته‌اند: «عوالم به‌طور کلّی بر سه وجه است: عالَم امر، عالم خلق، عالم حساب و قیامت و به اصطلاح عالم آخرت، پس عالم امر را عالم اولی می‌گوییم؛ چون قبل از خلقت است و این همان عالم ذر است که خداوند قبل از ایجاد آنان در این عالم، از تمام ذرّات بر توحید، نبوّت و ولایت ائمّه پیمان گرفته و عالم آخرت، مقابل عالم امر است؛ چون همیشه آخر مقابل اول است و به همین جهت آن را آخرت می‌گویند؛ چون در آخر عوالم است و بین این دو عالم، دنیاست که موجودات در آن زندگی می‌کنند، پس معنای عبارت این است که: «شما اهل بیت عصمت و طهارت، حجّت‌های الهی در هر سه عالم، عالم دنیا، عالم آخرت و عالم ذر هستید».@ شرح زیارت جامعه کبیره: ۱۲۵؛ الأنوار التالعة فی شرح الزیارة الجامعه: ۱۱۱.@


ص376