ناسخ و منسوخ

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۴۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

  • پرسش اصلی در بحث ناسخ و منسوخ این است كه آیا ممكن است آیه‌ای از قرآن با آیه یا هر منبع دیگری از منابع احكام و معارف اسلامی مانند سنت, عقل و اجماع نسخ شود؟ در كنار این پرسش اساسی, مسائل دیگری نیز پیش آمده است كه پای مبحث نسخ را به قلمروهای مختلفی چون تفسیر, كلام, فقه، اصول و حتی فلسفه دین نیز كشانده است. البته نگاه دین‌پژوهان و قرآن‌شناسان به نسخ, هم از نظر ماهیت نسخ و هم از نظر فلسفه نسخ، متفاوت است. در مباحث بین ادیانی، همواره این پرسش مطرح بوده است كه آیا اساساً امكان دارد که خداوند شریعت یا برخی از احكام آن را نسخ کند و از میان بردارد؟ در همین رابطه گفته شده است كه دانشمندان یهود و نصاری با نسخ در شریعت و احكام الهی مخالف‌اند و آن را امری غیر ممكن می‌دانند[۱] اما در قرآن كریم به نسخ آیات الهی تصریح شده است؛ با این حال, مفسران در مورد مصادیق آن آیات اختلاف نظر دارند[۲] در روایات نیز به وجود ناسخ و منسوخ در قرآن و احكام شریعت تصریح شده است. در دهه‌های اخیر برخی از خاورشناسان وجود آیات ناسخ و منسوخ در قرآن را به معنی وجود تناقض در این كتاب دانسته‌اند. در دفاع از شبهات این گروه, برخی از مسلمانان نسخ در آیات و احكام قرآن را از اساس انکار کرده‌اند, اما در طرف مقابل, عده‌ای نه تنها نسخ قرآن با قرآن, بلكه امكان وقوع نسخ قرآن با سنت را نیز پذیرفته‌اند و در دفاع از آن دلایل امكان و حكمت‌های وقوع نسخ در قرآن را بیان کرده‌اند. موافقان وقوع نسخ در قرآن باید جوابگوی پرسش‌های زیر باشند:
  • آیا پدیده نسخ با عقیده وجود ازلی قرآن در لوح محفوظ سازگار است؟
  • آیا نسخ به حوزه شریعت و احكام الهی اختصاص دارد یا حوزه‌های دیگر را نیز شامل می‌شود؟
  • آیا نسخ در احكام الهی با اعتقاد به علم و حكمت الهی سازگار است؟
  • آیا وجود آیات ناسخ و منسوخ دلیلی بر اختلاف در محتوای قرآن نیست؟
  • آیا آیاتی از قرآن وجود داشته است كه تلاوت آن نیز نسخ شده و به همین سبب از متن قرآن حذف شده باشد؟
  • به هر حال, مبحث ناسخ و منسوخ، مانند محكم و متشابه, از هر سه جهتی كه پیش‌تر در بحث ملاک مباحث علوم قرآنی مطرح شد, از موضوعات علوم قرآنی است؛ از آن نظر كه در آیاتی از قرآن, از نسخ و تبدیل آیات الهی به صراحت سخن به میان آمده است, این موضوع از مباحث "علومٌ لِلقرآن" است و از آن جهت كه شناخت آیات ناسخ و منسوخ از لوازم دست‌یابی به تفسیر درست از آیات است, از مباحث "علومٌ في القرآن" نیز به شمار می‌رود. در اهمیت این بحث در تفسیر قرآن نیز همین بس كه برخی پیشوایان معصوم(ع) گفته‌اند كه تفسیر کتاب خدا برای هیچ كس جایز نیست، مگر بعد از شناخت ناسخ و منسوخ قرآن[۳] همچنین می‌دانیم كه هر موضوعی كه با دو ملاک فوق، جزء مباحث علوم قرآن باشد، مسلماً از مباحث "علومٌ حَولَ ‌القرآن" نیز خواهد بود.

بررسی معنای نسخ

  • نسخ به چه معنا است و كاربردهای آن در اصطلاح چیست؟ برای یافتن پاسخ این سؤال، نخست گزارشی از اقوال لغت‌شناسان در معنا و موارد كاربرد نسخ در زبان عربی ارائه می‌دهیم و آن‌گاه معانی اصطلاحی نسخ را بیان می‌کنیم.

نسخ در لغت

  • نسخ در لغت به معنای زایل‌ كردن است. خلیل بن احمد فراهیدی می‌گوید: نسخ آن است كه چیزی را كه مورد عمل بوده، از میان‌ برداری و امری دیگر را جانشین آن سازی؛ همان طور كه آیه‌ای نازل می‌شود و سپس در حكم آن تخفیف داده می‌شود و آیه‌ای دیگر می‌آید و آن را نسخ می‌كند [۴]. ابن فارس نیز می‌گوید: نسخ یک معنای اصلی دارد, اما در بیان آن تعاریف مختلفی رسیده است؛ برخی گفته‌اند که آن برداشتن چیزی و جانشین کردن چیز دیگر به جای آن است. برخی گفته‌اند که تغییر چیزی را نسخ گویند و می‌توان گفت كه هر چیزی كه به دنبال چیزی دیگر بیاید، آن را نسخ كرده است؛ همان طور كه می‌گویند: " إنتَسَخَتِ الشّمْسُ الظِّلَ وَالشَّیْبُ الشَّبابَ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۵] جوهری نیز می‌نویسد: عرب می‌گوید: "نَسَخَتِ الشَّمْسُ الظِّلَّ"؛ یعنی، آفتاب سایه را زایل كرد, یا وقتی می‌گوید: "نَسَخَتِ الرّیحُ آثارَ الدّار"؛ یعنی، باد آثار خانه را تغییر داد. نسخ آیه‌ای با آیه دیگر به معنای زایل‌ كردن حكم آن آیه است [۶]
  • همچنین واژه نسخ در مورد نوشتن چیزی از روی نوشته دیگر "نسخه‌برداری" و "تَناسُخُ الوَرَثَه" "جانشینی طبقه‌ای از میراثبران به جای طبقه پیشین" نیز به كار می‌رود[۷]
  • گفتنی است که این معانی نیز با معنای اصلی ارتباط دارد؛ برای نمونه در نسخه‌برداری، گویا نوشته پیشین باطل می‌شود و نوشته جدید جانشین آن می‌شود[۸] البته برخی نیز گفته‌اند كه نسخ در لغت دو معنا دارد: یكی زایل ‌كردن و دیگری تثبیت صورتِ نوشته‌ای در جای دیگر[۹].
  • مشتقات واژه نسخ چهار بار در قرآن كریم به كار رفته است، که در آیات ﴿﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ [۱۰]، ﴿﴿مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ [۱۱] به معنای زایل ‌كردن و در آیه ﴿﴿هَذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ[۱۲] به معنای نسخه‌برداری است [۱۳]

نسخ در اصطلاح

  • نسخ سه معنای اصطلاحی رایج دارد:
  1. معنای اول آن در مورد سلب مشروعیت یک شریعت با شریعت دیگر است؛ چنان‌كه به اعتقاد مسلمانان, با ظهور اسلام تمام شرایع گذشته نسخ شده است و همه اهل شرایع باید پیرو شریعتِ جهان ‌شمول و جاودانه اسلام باشند.
  2. معنای دیگرِ آن, به الغای احكام و جانشینی آن‌ها با احكامی دیگر در شریعت اسلام مربوط است. این اصطلاح بیش از هر چیز یک اصطلاح فقهی و اصولی است.
  3. معنای سوم آن, نسخ آیات قرآن است. مطابق این فرض, ابتدا آیاتی از قرآن نازل شده و سپس، با توجه به برخی مصالح، حكم یا حتی متن آن از قرآن حذف شده است. از میان سه معنی مذکور نسخ، تنها اصطلاح اخیر در علوم قرآنی مطرح است، گرچه گاهی به صورت حاشیه‌ای بحث به دو حوزه دیگر نیز كشیده می‌شود. از آنجا كه بیش‌تر مسلمانان نسخ تلاوت را از اساس انکار می‌کنند، لذا مباحث مربوط به آن را به صورت حاشیه‌ای و در ضمن بحث‌های مربوط به نسخ احكام بررسی می‌کنند.
  • در باره اصطلاح نسخ در احكام قرآن و سنت، دو تعریف و برداشت مختلف وجود دارد: از آنجا که پیشینیان، هر گونه تغییر در حكم پیشین را "نسخ" می‌نامیدند, تعریف ایشان از نسخ، تخصیص عام یا تقیید مطلق را نیز شامل مى‌شد [۱۴].
  • ابن ‏تیمیه می‌‏گوید: در اصطلاح بزرگان گذشته، هر معناى ظاهرى كه ظهورش به جهت معارضى قوى‏تر ترک می‌‏شد، جزء منسوخات محسوب می‌شد؛ مانند تخصیص عام و تقیید مطلق.
  • ابن ‏قیم نیز می‌گوید: منظور عموم بزرگان پیشین از ناسخ و منسوخ، گاهى رفع كلى حكم بوده است، همان‌گونه كه در اصطلاح متأخران است و گاهى رفع دلالت عام، مطلق، ظاهر و غیر آن به ‏واسطه تخصیص، تقیید، تفسیر و یا تبیین آن بوده است؛ چرا كه متضمن رفع و برداشت دلالت ظاهرى كلام‌اند[۱۵]. در اصطلاح متأخران و معاصران, دایره نسخ محدودتر است و تنها به رفع حكم مربوط می‌شود.
  • آیت الله سید ابوالقاسم خویی می‌نویسد: نسخ، برداشتن حكمی از احكام ثابت دینی بر اثر سپری ‌شدن زمان و مدت آن است [۱۶]
  • آیت الله محمد هادی معرفت نیز در تعریفی مبسوط‌‌تر می‌نویسد: رفع حكم سابقی كه بر حسب ظاهر، اقتضاى دوام داشته است, با تشریع حكم لاحق, به گونه‌اى كه جانشین آن گردد و جمع میان هر دو امکان‌پذیر نباشد [۱۷].

فرق نسخ با تخصیص و تقیید

  • شمول و فراگیری هر حكمی می‌تواند در سه جهت باشد:
  1. شمول افرادی؛
  2. شمول احوالی؛
  3. شمول ازمانی.
  • برای نمونه وقتی می‌گوییم: "هر مكلفی باید نماز بخواند". این حکم با شمول افرادی، همه افراد مكلف را شامل می‌شود و با شمول احوالی، مكلف در هر شرایطی كه باشد، باید نماز بخواند و با شمول ازمانی حكم در همه زمان‌ها جاری می‌شود و به محدوده زمانی خاصی اختصاص نمی‌یابد. در اصطلاح اصول فقه به شمول افرادی, عموم و به شمول احوالی, اطلاق گفته می‌شود[۱۸]. شمول افرادی به وسیله تخصیص، شمول احوالی به وسیله تقیید و شمول ازمانی به وسیله نسخ از حكم سلب می‌شود.
  • بنا بر این، فرق میان نسخ و تخصیص و تقیید آن است كه نسخ، رفع حكمِ سابق از تمامی افراد موضوع و در همه شرایط است؛ تخصیص، رفع حكم از بعضی از افراد و تقیید، رفع حكم از مكلف در حالاتی خاص است.

شروط نسخ و محدوده آن

  • متأخران و معاصران قیودی را در تعریف نسخ افزوده‌اند كه دایره آن را بسیار محدود ساخته است.
  • نخست: نسخ به دایره امر تشریعی محدود است؛ بنا بر این، بداء كه از تكوینیات است، از دایره نسخ خارج است[۱۹]
  • سیوطی می‌گوید: نسخ تنها در قلمرو اوامر و نواهی روی می‌دهد, اگرچه در شكل جمله‌های خبری بیان شده باشد. اما جمله خبری كه به معنای طلب و انشا نباشد، نسخ در آن راه ندارد. همچنین نسخ به وعده و وعیدهای الهی راهی ندارد. بنا بر این، ذكر آیات خبری و وعد و وعیدهای قرآن در شمار ناسخ و منسوخ قرآن كاری نادرست است [۲۰]
  • دوم: رفع حكم به صورت كلی باشد, به طوری كه تعارض بین دو حكم جمع‌کردنی نباشد. با این قید, تخصیص, تقیید و تبیین از دایره نسخ خارج می‌شود.
  • سوم: تعارض بین دو حكم به گونه‌ای باشد كه جمع میان آن‌ها امكان‌پذیر نباشد.
  • چهارم: حكم اول به زمانی معین محدود نشده باشد. گفتنی است که تمامى احكامى كه از ابتدا و به گونه‏اى صریح، به زمانى ‏خاص محدود شده باشند، با پایا‌ن‌ یافتن زمان حكم به طور قهرى منتفى می‌‏شوند و در این صورت، ارتفاع حكم از مصادیق نسخ اصطلاحى نخواهد بود. شرط فوق از آنجا بر مى‏آید كه گفته‏اند: دلیل منسوخ باید در استمرار و دوام ظهور داشته باشد.
  • آیت ‏الله سید ابوالقاسم خويى بر این باور است كه: "ظهور حكم منسوخ در استمرار، زمانى است كه هیچ‏گونه شائبه‏اى از محدودیت زمانى در آن وجود نداشته باشد. اگر در آیه‏اى، اشاره‏اى به احتمال پایان یافتن حكم در زمانى خاص شده باشد، این مورد نیز از نسخ مصطلح خارج خواهد بود". ایشان بر همین اساس، منسوخ بودن آیات ۱۰۹ سوره بقره و ۱۵ سوره نساء را كه بسیارى از محققان، آن‌ها را در شمار آیات منسوخ برشمرده‏اند، ردّ كرده‏‌اند[۲۱].
  • عده‌ای از دانشمندان با طرح شروطی دیگر دایره نسخ را از این هم محدودتر كرده‌اند[۲۲]؛ برای نمونه زركشی گفته است: هر امری كه صادر شود, انجام حكم آن در زمانی مشخص و به دلیلی معین كه اقتضای آن حكم را دارد, واجب است. آن‌گاه ممكن است با تغییر آن دلیل و مقتضیات, حكم نیز عوض شود. این تغییرات نسخ نیستند. یک نمونه آن اوامر آیه مبارک﴿﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ لاَ يَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ[۲۳] است. دستورات این آیه به آغاز کار مربوط بود, اما پس از آن‌كه موقعیت مؤمنان تقویت شد, امر به معروف و نهی از منكر و جنگ و جهاد بر سر این اصول واجب شد. حال اگر روزی مسلمانان دوباره رو به ضعف و ناتوانی بگذارند، همچنان كه پیامبر فرمود: "اسلام در آغاز غریب بود و روزی دوباره غریب خواهد شد"، همان حكم نخست باید اجرا شود، چنان‌که خود پیامبر نیز فرموده است: "وقتی دیدی كه همگان پیرو هوی و هوس و اسیر حرص و آزند و هر كس به كار و بار خود خشنود است, بر تو باد كه تنها خود را مواظبت و مراقبت كنی". هر یک از این دو حكم، یعنی صلح و مسالمت در وقت ضعف و جنگ و شمشیر به هنگام قوت، با حصول شرایط و زمینه‌هایشان اجرا شدنی هستند. حكم جنگ و شمشیر ناسخ حكم صلح و مسالمت نیست, بلكه باید هر یک از این دو حكم را در زمان خودش انجام داد[۲۴] با این شرط احكام منسوخ از احكام به تأخیر افتاده "مُنسَأ"، جدا می‌شود.
  • برخی از معاصران قید رفع حكم را نیز از نسخ برداشته و گفته‌اند كه نسخ به معنای رفع حكم إلی الأبد نیست, بلكه همه موارد منسوخ، همان حكمی را دارند كه زركشی برای احكام به تأخیر افتاده ذکر کرده است. نصر حامد ابو‌زید می‌گوید: هرچند دانشمندان علوم قرآنی این گونه احكام به تأخیر‌ افتاده "مُنسَأ" را از آیات ناسخ و منسوخ جدا كرده‌اند, لیكن با دقت در كاركرد و وظیفه نسخ، كه همان آسان‌گیری در احكام و تدریج در تشریع است, درمی‌یابیم كه آیات منسوخ همگی از قبیل احكام به تأخیر افتاده هستند. بر این اساس, تبدیل و جانشینی آیات به جای یكدیگر بدین معنا است كه احكام, تبدیل و تعویض می‌شوند, نه آن‌كه آیات جدید, الفاظ و احكام آیات قبلی را به كلی از میان بردارند؛ چه ازاله كامل آیه قرآنی دانستنِ نسخ, با حكمت نسخ، یعنی آسان‌گیری در احكام و تدریج در قانونگذاری، ناسازگار است[۲۵].
  • آیت الله طالقانى نیز نسخ حكم قرآنی را به معنای از میان برداشتن آیه و الغاى آن نمی‌داند، بلكه مطابق دیدگاه ایشان, با توجه به زمان و شرایط، ممكن است هر دو حكم ضرورت پیدا كند، لذا نسخ، درهاى استنباط و اجتهاد را به روى اهل نظر باز می‌كند تا از همه احكام "چه ناسخ و چه منسوخ" در جایگاه و زمان خویش استفاده نماید[۲۶] همین نكته را برخی دیگر از معاصران با عنوان نسخ مشروط آورده‌اند[۲۷]

جایگاه مبحث نسخ در قرآن

  • به طور كلی سه مجموعه از آیات است كه در ضمن آن‌ها واژه‌هایی چون نسخ, محو، اثبات و تبدیل به كار رفته است و مفسران، آن‌ها را كم و بیش به نسخ اصطلاحی مربوط دانسته‌اند. در ادامه، آیات هر دسته را همراه با خلاصه‌ای از دیدگاه‌های تفسیری بررسی می‌کنیم.

آیات مربوط به محو و اثبات

﴿﴿وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن يُنكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَلا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُو وَإِلَيْهِ مَآبِ وَكَذَلِكَ أَنزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ وَاقٍ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِّن قَبْلِكَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّيَّةً وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ[۲۸]، ﴿﴿وَكَذَلِكَ أَنزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ وَاقٍ[۲۹]، ﴿﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِّن قَبْلِكَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّيَّةً وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ[۳۰]، ﴿﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ[۳۱] این آیات بیان می‌کند كه اهل كتاب از پيش خود معجزاتى دل‌بخوا‌ه، غیر از معجزه قرآن، پیشنهاد می‌كردند، همچنان كه مشركین از آن حضرت معجزاتى دیگر طلب می‌نمودند. علاوه بر این اهل كتاب نسخ احكام را محال مى‌پنداشتند و انتظار داشتند که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از احكام دینی ایشان پیروی کند. بنا بر این، معناى آیه چنین مى‌شود: همچنان‌ كه بر اهل كتاب (یهود و نصارى)، كتاب نازل كردیم، بر تو نیز این قرآن را به زبان خودت نازل كردیم، در حالی كه مشتمل بر حكم الهى است و در بین مردم حاکم است و تو اگر از خواسته‌هاى اهل كتاب پیروى كنى و مانند ایشان طمع بدارى كه به غیر از قرآن آیتی دیگر بر تو نازل شود و یا با ایشان سازش کنی و به پاره‌اى از احكام منسوخ یا تحریف‌شده ایشان تمایل پیدا كنى، ما تو را به کیفر می‌رسانیم.

  • این آیه گویای آن است كه تنها خدا است كه اگر بخواهد آیه و معجزه مى‌فرستد و پیامبران در این مسئله مانند سایر مردم هیچ اختیارى از خود ندارند. البته خدا زمانی معجزه را مى‌فرستد كه حكمت الهى‌اش اقتضا بكند. و معناى این‌كه فرمود: ﴿﴿لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ این است كه براى هر زمانى، حكمى مخصوص آن زمان است كه حكمت الهی آن را ایجاب كرده است.
  • محو هر چیز نیز به معناى از بین بردن آثار آن است. خداوند در جای دیگر می‌فرماید: ﴿﴿وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلاً [۳۲]، پس معناى محو به معناى نسخ نزدیک است. وقتى گفته مى‌شود كه: "نَسَخَتِ الشَّمْسُ الظِّلَّ"؛ معنایش این است كه آفتاب سایه و اثر آن را از بین برد. *در این آیه شریف لغت اثبات در مقابل محو آمده است و اثبات به معناى برجاگذاشتن هر چیزی است به طورى كه از جای خود تكان نخورد و نلغزد. و اینكه جمله ﴿﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ به جمله ﴿﴿لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ متصل شده است، قهراً در این معنی ظهور دارد كه منظور، محو كتاب و اثبات آن در زمانهاى معین است[۳۳]. پس كتابى كه خداوند در یک زمانى اثبات كرده است، اگر بخواهد در زمان‌هاى بعد آن را محو مى‌كند و كتاب دیگرى به جای آن اثبات مى‌نماید؛ همچنان كه خود فرموده است: ﴿﴿مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ [۳۴] و نیز فرموده است: ﴿﴿ وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُواْ إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ [۳۵]
  • ناگفته نماند كه در روایات رسیده از صحابه و تابعین آیه ﴿﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ به نسخ آیات قرآن نیز تفسیر شده است؛ مانند این روایت از ابن‌ عباس كه می‌گوید:" یَمحُو اللهُ ما یَشاءُ وَیُثبِتُ وَیَقولُ یُبَدِّلُ اللهُ ما یَشاءُ مِن القُرآنِ فَیَنسَخُهُ وَیُثبِتُ ما یَشاءُ فَلا یُبَدِّلُهُ وَما یُبَدِّلُ وَما یُثبِتُ وَكُلْ ذلكَ في كِتابٍ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۳۶].
  • خلاصه آن‌كه این آیات بیان می‌کند كه براى هر وقتى كتاب و حكم مخصوصى است، پس كتاب‌ها به اختلاف اوقات مختلف مى‌شوند و چون خداى سبحان در هر كتابى كه بخواهد، تصرف و آن را محو مى‌كند و كتاب دیگرى به جایش اثبات مى‌نماید، پس اختلاف كتاب‌ها به اختلاف اوقات، از اختلاف تصرفات الهى نشأت می‌گیرد، نه این‌كه از ناحیه خود آن‌ها باشد كه هر وقتى كتابى خاص داشته باشد كه به هیچ وجه قابل تغییر نباشد. این خداى سبحان است كه آن را تغییر می‌دهد و كتاب دیگرى به جایش اثبات مى‌کند.۷

ب) آیات مربوط به نسخ و انساء ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقُولُواْ رَاعِنَا وَقُولُواْ انظُرْنَا وَاسْمَعُوا ْوَلِلكَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ * مَّا یوَدُّ الَّذِینَ كَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلاَ الْمُشْرِكِینَ أَن ینَزَّلَ عَلَیكُم مِّنْ خَیرٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَاللّهُ یخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن یشَاء وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ * مَا نَنسَخْ مِنْ آیه أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ * أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللّهِ مِن وَلِیٍ وَلاَ نَصِیرٍ * أَمْ تُرِیدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِن قَبْلُ وَمَن یتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالإِیمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ * وَدَّ كَثِیرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ یرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِیمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَینَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى یأْتِی اللّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ﴾ اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، نگویید راعنا و بگویید انظرنا و [این توصیه را] بشنوید و [گر نه] كافران را عذابى دردناک است. نه كسانى كه از اهل كتاب كافر شده‏اند و نه مشركان [هیچ كدام] دوست نمى‏دارند خیرى از جانب پروردگارتان بر شما فرود آید با آن‌كه خدا هر كه را خواهد به رحمت ‏خود اختصاص دهد و خدا داراى فزون‏بخشى عظیم است. هر حكمى را نسخ كنیم یا آن را به [دست] فراموشى بسپاریم، بهتر از آن یا مانندش را مى‏آوریم. مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى توانا است؟ مگر ندانستى كه فرمانروایى آسمان‌ها و زمین از آن خدا است و شما جز خدا سرور و یاورى ندارید؟ آیا مى‏خواهید از پیامبر خود همان را بخواهید كه قبلاً از موسى خواسته شد؟ و هر كس كفر را با ایمان عوض كند، مسلماً از راه درست گمراه شده است. بسیارى از اهل كتاب پس از این‌كه حق برایشان آشكار شد، از روى حسدى كه در وجودشان بود، آرزو مى‏كردند كه شما را بعد از ایمانتان كافر گردانند. پس عفو كنید و درگذرید تا خدا فرمان خویش را بیاورد كه خدا بر هر كارى توانا است.۱ سیاق این آیات نشان می‌دهد كه مراد از نسخ آیه, نسخ آیه‌ای از آیات قرآن نیست, گرچه ممكن است اطلاق آیه، آن را نیز شامل شود. محمد خلیفه می‌گوید: محور موضوعی این آیات عصیان یهود نسبت به آموزه‌های الهی و سرپیچی ایشان از دستورات موسی (علیه السلام) است. آن‌ها در باره قرآن می‌گویند: «چگونه است كه خداوند رسالت جدیدی را بر فردی غیر از آن‌ها فرستاده است، در حالی كه پیش‌تر بر آن‌ها پیامبری فرستاده بود و اگر این رسالت، همانند رسالت یهود باشد، در این صورت چیز زائدی است و اگر چیزی غیر از رسالت یهود باشد، امری غیرمنطقی است كه بدان رضایت نمی‌دهیم». در آیه ۱۰۵ سوره بقره آمده است كه خداوند هر فردی را بخواهد، برای رسالت انتخاب می‌كند و در آیه بعد، كه مورد بحث ما است، بر این معنی تصریح شده است كه شریعت پیامبر، كه افضل و احسن شرایع است، جانشین شریعت حضرت موسی (علیه السلام) شده است. در ادامه آیه نیز بیان شده است كه خداوند، هر كاری را كه بخواهد، می‌تواند انجام دهد و او دانا و حكیم است و این امری طبیعی است كه شریعت یهود، كه ویژه زمان، مكان و مردمی خاص بوده است، با شریعتی جدید كه با مقتضیات و مصالح عصر جدید سازگار و به صفات جاودانگی و جهان‌شمولی متّصف است، نسخ شود و تعالیم شریعت قدیم به ورطه فراموشی و نسیان سپرده شود.۲ علامه طباطبایی نیز معتقد است كه مراد از «آیة» در ﴿ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ﴾ تنها آیات قرآن نیست، بلكه هر چیزی را كه مفهوم آیه بر آن صدق كند، شامل می‌شود. او می‌گوید:

  1. ر.ک: الناسخ و المنسوخ, ابن حزم, بیروت, دار الكتب العلمیه, ۱۴۰۶ ﻫ, تحقیق عبد الغفار سلیمان البنداری, ص ۸؛ نواسخ القرآن, ابن جوزی, بیروت, دار الكتب العلمیه, ص ۱۴؛ نگاهی به علوم قرآنی, محمد باقر ملكی میانجی, ترجمۀ علی نقی خدایاری, قم, نشر خرّم, ۱۳۷۷ ﻫ. ش, ص ۱۴۷؛ بیان در علوم و مسایل کلی قرآن، ابوالقاسم خویی، ترجمۀ محمد صادق نجمی و دیگران، خوی، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ ﻫ، ج ۲, ص ۱۰.
  2. ر. ک. ﴿﴿مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ؛ اگر آیه‌ای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را می‌آوریم؛ آیا ندانسته‌ای که خداوند بر هر کاری تواناست؟؛ سوره بقره، آیه:۱۰۶؛ ﴿﴿ وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُواْ إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ و چون آیه‌ای را به جای آیه‌ای دیگر آوریم- و خداوند به آنچه فرو می‌فرستد داناتر است- می‌گویند: تو تنها دروغبافی؛ (چنین نیست) بلکه بیشتر آنان نمی‌دانند؛ سوره نحل، آیه:۱۰۱.
  3. الإتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۳ ﻫ. ش، ج ۲, ص ۴۰.
  4. كتاب العین, خلیل بن احمد فراهیدی, بیروت, مؤسسۀ دار الهجره, ۱۴۱۰ ﻫ, ج ۴, ص ۲۰۱.
  5. معجم مقاییس اللغه, احمد بن فارس, قم, مكتبة الإعلام الإسلامی, ۱۴۰۴ ﻫ, ج ۵, ص ۴۲۴.
  6. الصحاح, جوهری, بیروت, دار العلم للملایین, ۱۴۰۷ ﻫ, ج ۱, ص ۴۳۳.
  7. كتاب العین, خلیل بن احمد فراهیدی، ج ۴, ص ۲۰۱؛ الصحاح, جوهری, ج ۱, ص ۴۳۳.
  8. الفروق اللغویه, ابو هلال عسكری, قم, دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم, ۱۴۱۲ ﻫ, ص ۵۳۹.
  9. ر.ک: ابن الجوزی, پیشین, ج ۱، ص ۲۰.
  10. و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و خداوند دانایی فرزانه است؛ سوره حج، آیه:۵۲.
  11. اگر آیه‌ای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را می‌آوریم؛ آیا ندانسته‌ای که خداوند بر هر کاری تواناست؟؛ سوره بقره، آیه:۱۰۶.
  12. این کتاب ماست که به راستی (و درستی) با شما سخن می‌گوید، ما آنچه می‌کردید باز می‌نوشتیم؛ سوره جاثیه، آیه: ۲۹.
  13. در آیۀ ۱۵۴ سورۀ اعراف به نوشتۀ روی الواح موسی «نُسخه» اطلاق شده است.
  14. ر.ک: الناسخ و المنسوخ, ابن حزم, ص ۸.
  15. ر.ک: الناسخ والمنسوخ، نحّاس، مقدمۀ دكتر سلیمان بن ابراهیم، ج ‏۱، ص ‏۱۰۲ و ۱۰۳. به نقل از حسین جوان آراسته, درسنامۀ علوم قرآنی, قم, مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیۀ قم, ص ۴۰۴ ـ ۴۰۳؛ همچنین در این‌باره، ر.ک: النسخ فی القرآن الكریم, مصطفی زید, دمشق, دار القلم, ۱۴۰۹ ﻫ, ج ۱, ص ۶۷؛ عزت الله مولایی‌نیا, نسخ در قرآن (نقد نظریۀ انكار نسخ در قرآن), تهران, رایزن, ۱۳۷۸ ﻫ. ش, ص ۹۳ ـ ۹۲.
  16. ر.ک: البیان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، بیروت، دار الزهراء، چاپ چهارم، ۱۳۹۵ ﻫ، ص ۲۷۸ ـ ۲۷۷.
  17. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت, قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۶ ﻫ، ج ۲، ص ۲۷۷.
  18. با توجه به این‌كه در قرآن و حدیث در مقابل واژه‌های نسخ و منسوخ, واژه‌های اِحكام و محكم به كار رفته است، خوب است در كنار اصطلاحات عموم و اطلاق، برای شمول افرادی و احوالی, از اصطلاح اِحكام نیز برای شمول ازمانی استفاده كنیم.
  19. بداء در لغت به معنای ظهور امری بعد از خفای آن و نیز پیدایش رأی است و در اصطلاح كلام شیعی عبارت از این است كه خداوند سبحان با مشیت جدید, مشیت پیشین خود را محو كند, یا اجزای آن را تغییر دهد؛ به عبارت دیگر, آنچه را كه با مشیت اول خواسته است, با مشیت دوم از بین ببرد و آنچه را كه به مشیّت متعلق نبوده است، به وجود آورد. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ؛خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ نزد اوست؛ سوره رعد، آیه:۳۹؛ ر. ک: نگاهی به علوم قرآنی, محمد باقر ملكی میانجی, ترجمۀ علی نقی خدایاری، ص ۱۵۵ ـ ۱۵۳.
  20. الإتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی, ج ۲, ص ۴۱؛ نیز ر. ک: الناسخ و المنسوخ, ابن حزم, ص ۸.
  21. ر.ک: البیان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، ص ۲۹۲ ـ ۲۸۸؛ و نیز ر.ک: همان، ص ۳۱۲ ـ ۳۱۰.
  22. در این مورد ر.ک: نواسخ القرآن, ابن جوزی، ص ۲۴ ـ ۲۳.
  23. ای مؤمنان! خویش را دریابید! چون رهیاب شده باشید آن کس که گمراه است به شما زیان نمی‌رساند؛ همگان بازگشتتان به سوی خداوند است آنگاه شما را از آنچه می‌کرده‌اید آگاه می‌گرداند؛ سوره مائده، آیه:۱۰۵.
  24. البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی, تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، قاهره، دار إحیاء الكتب العربیه، ۱۳۷۶ ﻫ، ج ۲, ص ۴۳ ـ ۴۲.
  25. معنای متن: پژوهشی در علوم قرآن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمی‌نیا، تهران، طرح نو، ۱۳۸۰ ﻫ. ش, ص ۲۲۰ ـ ۲۱۹.
  26. پرتوی از قرآن, سید محمود طالقانی, تهران, شرکت سهامی انتشار, ج ۱، ص ۲۶۳.
  27. علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، قم، مؤسسۀ فرهنگی انتشاراتی التمهید و سازمان مطالعه و تدوین كتب علوم انسانی دانشگاه‌ها، ۱۳۷۹ﻫ. ش، ص ۱۸۸؛ التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، پیشین، ج ۲، ص ۲۹۷.
  28. و کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) داده‌ایم از آنچه بر تو فرو فرستاده شده است، شادی می‌کنند؛ و از گروه‌ها (ی کافر) کسی است که دیگری را انکار می‌کند؛ بگو: من فرمان یافته‌ام که خداوند را بپرستم و با او شریک قرار ندهم؛ (مردم را) به سوی او فرا می‌خوانم و بازگشت من به سوی اوست.و بدین‌گونه ما آن (قرآن) را حکمتی عربی فرو فرستادیم و پس از دانشی که به تو رسیده است اگر از خواسته‌های آنان پیروی کنی در برابر خداوند هیچ یاور و نگهدارنده‌ای نداری.و بی‌گمان پیش از تو پیامبرانی فرستادیم و به آنان همسران و فرزندانی دادیم و هیچ پیامبری را نسزد که معجزه‌ای بیاورد مگر با اذن خداوند؛ هر سرآمدی، زمانی نگاشته دارد خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۳۶- ۳۹.
  29. و بدین‌گونه ما آن (قرآن) را حکمتی عربی فرو فرستادیم و پس از دانشی که به تو رسیده است اگر از خواسته‌های آنان پیروی کنی در برابر خداوند هیچ یاور و نگهدارنده‌ای نداری؛ سوره رعد، آیه:۳۷.
  30. و بی‌گمان پیش از تو پیامبرانی فرستادیم و به آنان همسران و فرزندانی دادیم و هیچ پیامبری را نسزد که معجزه‌ای بیاورد مگر با اذن خداوند؛ هر سرآمدی، زمانی نگاشته دارد؛ سوره رعد، آیه:۳۸.
  31. خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ نزد اوست؛ سوره رعد، آیه:۳۹.
  32. و شب و روز را دو نشانه قرار دادیم آنگاه نشانه شب را زدودیم و نشانه روز را روشنی بخش آوردیم تا بخششی از پروردگارتان بجویید و شمارگان سال‌ها و حساب را بدانید و هر چیز را نیک روشن داشته‌ایم؛ سوره اسراء، آیه: ۱۲.
  33. مراد از كتاب در اینجا حكم است و نه كتاب نوشتاری یا كتاب آسمانی نظیر قرآن كریم یا تورات و انجیل.
  34. اگر آیه‌ای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را می‌آوریم؛ آیا ندانسته‌ای که خداوند بر هر کاری تواناست؟؛ سوره بقره، آیه:۱۰۶.
  35. و چون آیه‌ای را به جای آیه‌ای دیگر آوریم- و خداوند به آنچه فرو می‌فرستد داناتر است- می‌گویند: تو تنها دروغبافی؛ (چنین نیست) بلکه بیشتر آنان نمی‌دانند؛ سوره نحل، آیه: ۱۰۱.
  36. نواسخ القرآن, ابن جوزی، ص ۱۹ ـ ۱۸.