برکت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۵۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

برکت: پیدایش، پایداری و فزونی خیر در پدیده‌ها از سوی خداوند این واژه از ریشه «ب - ر - ک» است[1] که به سه معنای اصلی «سینه شتر» [2]، «ثبات» [3] و «فزونی» [4] دانسته شده است، گرچه راغب معنای اولیه را «سینه شتر» و معناهای دیگر را از استعمالهای بعدی شمرده، واژه برکت را به معنای ثبوت خیر الهی در امور، مشتق از «بِرکه» به معنای جایگاه استقرار و ثبات آب می‌داند.[5] بعضی برکت را زیاد‌شدن از خاستگاهی نامحسوس دانسته و به این صورت بین «برکت یافتن» و «زیاد شدن» تفاوت قائل شده‌اند.[6] آرتور جفری اصل این واژه را عربی نمی‌داند و معتقد است فعل «بَرَک» که برای زانو زدن به ویژه زانو زدن شتر به کار می‌رود مشترک بین همه زبانهای سامی است و پس از رواج زبانهای سامی شمالی، این ریشه، معنای برکت دادن پیدا کرده و از آنجا به ناحیه زبانهای سامی جنوبی رسیده است و به این ترتیب در زبانهای عبری، فنیقی، آرامی، پالمیری (تدمری)، سبایی، حبشی و عربی معنایی نزدیک به هم یافته است[7]، به هر روی معنای متداول برکت را شامل فیض، فضل، خیر و فزونی مادی یا معنوی دانسته‌اند.[8] برکت از مفاهیمی است که در کتاب مقدس هم کاربرد زیادی دارد. در این کاربردها از اعطای برکت خداوند به پیامبران[9] واز سوی پیامبران و کاهنان به دیگران[10] سخن رفته‌است. برکت متناسب با معنای لغوی آن، در اصطلاح قرآنی و دینی به معنای پدید آمدن خیر الهی در کارها[11] و از پربسامدترین اصطلاحات در شاخه‌های فرهنگ اسلامی است.[12] کاربرد این مفهوم در اصطلاحات عرفان اسلامی با نامگذاری یکی از مراحل سلوک به «منزل برکات» [13] می‌تواند بازتابی از اهمیت برکت در فرهنگ دینی باشد؛ همچنین «برکت و خیر الهی جُستن» که از آن با اصطلاح «تبرک» یاد می‌شود[14] و مباحثی کلامی و فقهی[15] بر محور آن سامان گرفته و فراگیری «تبریک» [16] در میان مسلمانان به معنای دعا و درخواست برکت برای همدیگر، نشانه‌ای از اهمیت برکت و تأثیر آن در زندگی مسلمانان است. واژه «برکت» در قرآن نیامده؛ اما مشتقات «برک» در مجموع 32 بار در قرآن آمده است: «برکات» (جمع برکت) سه مرتبه (اعراف/ 7، 96؛ هود/11، 48، 73)، «مبارک» 12 بار (برای نمونه نک: آل‌عمران/3، 96؛ انعام/ 6‌، 92) «بارکنا» 6‌مورد (برای نمونه نک: اعراف/ 7، 137؛ صافات/ 37، 113)، «تبارک» 9 مرتبه (برای نمونه نک: اعراف/ 7، 54‌؛ مؤمنون/ 23، 14)، «بارک» (فصّلت/ 41، 10) و «بورک» (نمل/ 27، 8) هرکدام یک مورد، افزون بر این، آیاتی هم که بدون کاربرد واژه‌ای از مشتقات «برک»، با‌شرایطی وعده فزونی نعمت را طرح کرده، به‌موضوع برکت مرتبط است. (برای نمونه. ر.ک: روم/30،29؛ سبأ/34، 37؛ بقره/2،261) در‌مجموع این آیات، هر جا واژه «تبارک» آمده‌است، بر ثبوت برکت در ذات خداوند دلالت‌دارد. و آیات‌دیگر، بر مبارک بودن قرآن گواهی می‌دهد. (برای نمونه نک: انعام/6‌،92)، برخی پیامبران (برای نمونه نک: مریم/ 19، 31)، بعضی‌زمانها (دخان/ 44، 3) و مکانها (نمونه نک: آل‌عمران/3، 96) و برخی نعمتهای خداوند در طبیعت (نور/24، 35) و سلام (نور/ 24، 61). علامه طباطبایی با استفاده از گزارشهای واژه‌شناسان و کاربردهای برکت در آیات، درصدد ترسیم چارچوب معنایی این مفهوم در قرآن برآمده است. وی پس از بازگویی نظر راغب درباره واژه برکت، نتیجه می‌گیرد که برکت، خیری است که متناسب با ظرفیت و کارکرد هر پدیده‌ای، در آن نهاده می‌شود؛ مثلاً برکت در نسل، به فراوانی فرزندان است و برکت در وقت، این است که گستردگی کارهای انسان در زمانی خاص، بیشتر از کار کسانی مانند او، در همان مقدار از زمان باشد؛ همچنین همان گونه که برکت در هر پدیده‌ای متناسب با آن تعریف می‌شود، در هر پدیده نیز ممکن است به اعتبارهای مختلف، نمودهای گوناگون یابد؛ مثلاً غذا به اعتبار اینکه هدف از آن سیر شدن افراد باشد یا نرساندن زیان به خورنده آن یا شفای بیمار یا اینکه در باطن انسان نوری پدید آورد که او را به عبادت خدا توانا کند، برکت و خیر در آن نیز گوناگون رخ می‌نماید. ایشان در پرتو هدف غایی دین که رسیدن به کمال معنوی است، برکت را در همه گونه‌های آن، پدید آمدن خیر معنوی یا مادی منتهی به خیر معنوی تعریف می‌کند، بر این اساس آیه «رَحمَتُ اللّهِ وبَرَکـتُهُ عَلَیکم اَهلَ البَیتِ» (هود/11،73) به خیرهای متنوع معنوی مانند دین و قرب به خداوند و خیرهای مادی منتهی به خیرهای معنوی مانند مال و فراوانی فرزندان تفسیر شده است.[17]

نگاه کلی قرآن به برکت: قرآن در آیاتی که از واژه «تبارک» استفاده شده، برکت را در ذات خداوند می‌داند: «تَبارَک اللّهُ رَبُّ العــلَمین» . (اعراف/7،54 و نیز ر.ک: فرقان/ 25، 1؛ ملک/67‌، 1) برخی گفته‌اند: «تبارک» حصول برکت به طور مداوم را می‌رساند، ازاین‌رو «تبارک‌الله» یا تعابیری چون «تبارک الذی ...» بر استمرار فضل، احسان و فیض خداوند و ذاتی بودن آن دلالت دارد.[18] در این آیات در همنشینی با واژه «تبارک» از جلوه‌های علم (زخرف/ 43، 85)، قدرت (ملک/67‌، 11)، مالکیت (زخرف/ 43، 85‌؛ ملک/ 67‌، 1) و خالقیت (اعراف/ 7، 54‌؛ مؤمنون/23، 14؛ غافر/ 40، 64) خداوند و نعمتهای گوناگون او برای انسان سخن رفته است که می‌تواند شاهدی بر معنای مورد نظر «تبارک» باشد. نعمتهایی که در این آیات آمده عبارت است از: آفرینش آسمان و زمین، شب و روز، ماه و ستارگان: «اِنَّ رَبَّکمُ اللّهُ الَّذی خَلَقَ السَّمـوتِ والاَرضَ فی سِتَّةِ اَیام...یغشِی الَّیلَ النَّهارَ یطلُبُهُ حَثیثـًا والشَّمسَ والقَمَرَ والنُّجومَ مُسَخَّرت بِاَمرِهِ‌اَلا لَهُ الخَلقُ والاَمرُ تَبارَک اللّهُ رَبُّ العــلَمین» (اعراف/7،54)، نزول قرآن بر پیامبر برای انذار انسان: «تَبارَک الَّذی نَزَّلَ الفُرقانَ عَلی عَبدِهِ لِیکونَ لِلعــلَمینَ نَذیراً» (فرقان/25،1)، توانایی خداوند بر پدید آوردن شرایط بهتری در زندگی انسان: «تَبارَک الَّذی اِن شاءَ جَعَلَ لَک خَیراً مِن ذلِک...» (فرقان/ 25، 10) و مراحل آفرینش انسان: «ثُمَّ‌خَلَقنَا النُّطفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقنَا العَلَقَةَ مُضغَةً فَخَلَقنَا المُضغَةَ عِظـمـًا‌فَکسَونَا العِظـمَ لَحمـًا ثُمَّ اَنشَأنـهُ خَلقـًا ءاخَرَ فَتَبارَک اللّهُ اَحسَنُ الخــلِقین» . (مؤمنون/23،144 و نیز غافر/40، 64) در یکی از این آیات استمرار برکت به «اسم پروردگار» نسبت داده شده است: «تَبـرَک اسمُ رَبِّک» . (الرحمن/ 55‌، 78) برخی مفسران با نگاهی عرفانی به آیه مراد از اسم را اسم رحمان دانسته‌اند که در ابتدای سوره آمده است و نیز از این آیه، تأثیر اسما و صفات خداوند را در نزول برکات و خیرات برداشت کرده‌اند.[19] در آیات مربوط به برکت هر جا مشتقات فعلی «برک» آمده (برای نمونه: اعراف/7، 137؛ فصّلت/41، 100) به خداوند نسبت داده شده است که می‌تواند دلیلی بر منحصر بودن توانایی ایجاد برکت در ذات خدا باشد؛ همچنین نیامدن واژه برکت به صورت مفرد در قرآن و کاربرد برکات به صورت جمع در سه آیه: «بَرَکـت مِنَ السَّماءِ» (اعراف/7، 96؛ هود/11،48،‌733) می‌تواند نشانی از کثرت برکت خداوند باشد. خداوند به دو گونه، جهان آفرینش و به ویژه انسان را از برکت بهره‌مند می‌سازد: نخست قرار دادن برکت در وجود بعضی انسانهای برگزیده مانند پیامبران (برای نمونه نک: صافّات/ 37، 113) و مبارک ساختن برخی جلوه‌های طبیعت مانند باران (ق / 50‌، 9) و بعضی زمانها (دخان/‌44، 3) و مکانها. (برای نمونه نک: آل‌عمران/3،96) این برکتْ اکتسابی نیست و به خواست خدا در وجود بعضی انسانها و برخی آفریده‌های دیگر نهاده شده است. گونه دیگر برکت، اکتسابی و ویژه انسان است و برای برخورداری از آن تحصیل شرایطی بایسته است. (برای نمونه ر.ک: اعراف/7، 96) (=>‌همین مقاله: عوامل برکت) برکت اکتسابی به دو گونه پدید می‌آید: نخست با دریافت فیض و خیری از جانب خداوند در کارها و دیگری با بهره‌مندی از برکت موجودات مبارکی چون پیامبران یا زمان و مکانهای مقدس. علامه طباطبایی برای حل مشکل تعارض برکت با علل و عوامل طبیعی پدید آمدن برکت را سازگار با دیگر عوامل و اسباب می‌داند و معتقد است که اراده خداوند برای برکت، در عرض سایر عوامل و اسباب نیست تا باطل شدن آنها را در پی داشته باشد، بلکه در طول سایر اسباب و عوامل با رفع موانع برکت و ایجاد عوامل مقتضی آن، بین عوامل و اسباب گوناگون سازگاری پدید می‌آورد.[20]

اشخاص و پدیده‌های با برکت: قرآن از اشخاص و پدیده‌هایی با وصف برکت یا مفهومی که به معنای خیر فراوان است یاد می‌کند. مفسران بر پایه دو معنای «ثبوت» یا «فزونی» خیر که برای برکت بازگو شده است، چگونگی برکت را در این اشخاص و پدیده‌ها توضیح داده‌اند:

1. اشخاص با برکت: قرآن بعضی از پیامبران مانند نوح، ابراهیم، اسحاق، اسماعیل، موسی و عیسی را بهره‌مند از برکت و پیامبر اسلام را دارای «کوثر» می‌داند. مطابق آیه 29 مؤمنون/ 23 پس از سوار شدن نوح به کشتی، خداوند به او وحی کرد که از پروردگار خود برکت بخواهد: «و قُل رَبِّ اَنزِلنی مُنزَلاً مُبارَکـًا» . در قرائت واژه «مُنزَلا» و معنای آن اختلاف است؛ ابوبکر از عاصم آن را مَنزِلاً (به فتح میم و کسر زاء) و دیگران آن را مُنزَلاً (به ضمم میم و فتح زاء) خوانده‌اند،[21] که در صورت نخست، آیه بر درخواست نوح برای فرود آمدن در جایی مبارک دلالت دارد و بر مبنای قرائت مشهور معناهای گوناگونی برای «مُنزَلاً مُبارَکاً» وجود دارد؛ مجاهد آن را به معنای فرود آمدن مبارک (انزال یا نزول مبارک) از کشتی دانسته و جبائی آن را به جایگاه (منزل) مبارک معنا کرده و منظور از آن را کشتی دانسته است. کلبی این تعبیر را به معنای فرود آمدن در مکانی برکت یافته از آب و درختان گرفته است. به نظر مقاتل، منظور از برکت افزایش فرزندان و نسل ساکنان کشتی است[22]، به هر روی این درخواست نوح در آیه 48 هود/11 پاسخی فراتر از دعای او گرفته و خداوند فرود نوح از کوه یا کشتی را با سلام و برکات خود همراه کرده است: «قیلَ یـنوحُ اهبِط بِسَلـم مِنّا وبَرَکـت عَلَیک» . مفسران‌برکات را به معنای نعمتها و خیرهای همیشگی[23] و اشاره به نعمت توحید و فراوانی نسل نوح[24] دانسته‌اند. ابراهیم، اسماعیل و اسحاق (صافّات/ 37، 113) و اهل‌بیت ابراهیم (هود/ 11، 73) نیز از بهره‌مندان از برکت خداوند هستند. برخی مفسران تعبیر «و بـرَکنا عَلَیهِ» در «وبـرَکنا عَلَیهِ وعَلی اِسحـقَ» (صافّات/37، 1133) را درباره ابراهیم و بعضی اشاره به اسماعیل دانسته‌اند.[25] نزول برکت بر ابراهیم و اسحاق می‌تواند به معنای فراوانی فرزندان و ماندگاری نسل آنان تا قیامت[26] باشد. بعضی هم برکت بر ابراهیم را برکت در فرزندان و برکت بر اسحاق را به پیامبرانِ از نسل او دانسته[27] و در معنای برکت بر اسماعیل به داستان ذبح او اشاره کرده‌اند.[28] آیه 73 هود/ 11 نیز پس از بیان نازایی همسر ابراهیم و مژده بچه‌دار شدن به همسرش و شگفتی او از این خبر در آیات پیشین، بهره‌مندی اهل‌بیت ابراهیم از رحمت و برکات خداوند را بازگو می‌کند: «قالوا اَتَعجَبینَ مِن اَمرِ اللّهِ رَحمَتُ اللّهِ وبَرَکـتُهُ عَلَیکم اَهلَ البَیتِ اِنَّهُ حَمیدٌ مَجید» . مفسران سخن ملائکه: «رَحمَتُ اللّهِ وبَرَکـتُهُ عَلَیکم اَهلَ البَیتِ» را در ادامه «اَتَعجَبینَ مِن اَمرِ اللّهِ» به این معنا دانسته‌اند که این مسئله جای شگفتی ندارد، زیرا شگفتی در جایی رخ می‌نماید که سبب پدیده‌ها بر انسان پوشیده باشد، در حالی که خداوند بر هر کاری تواناست و نعمت و خیر فراوان او، اهل‌بیت ابراهیم را در برگرفته است.[29] سخن فرشتگان می‌تواند خبری از ثبوت نعمت* و برکات خدا و یادآوری آن برای اهل‌بیت ابراهیم یا دعایی از‌سوی ملائکه برای آنان باشد.[30] بر اساس این آیه ساره همسر ابراهیم از اهل‌بیت او محسوب‌شده، از برکات خداوند بهره‌مند است.[31] مفسران در اینکه ساره به اعتبار همسری[32] یا خویشاوندی دیگرش با ابراهیم[33]، از اهل‌بیت او به شمار رفته است، اختلاف دارند. بعضی از مفسران با توجه به اینکه همه پیامبران بعد از ابراهیم را از نسل اسحاق و اسماعیل می‌دانند، برکات را به «برکات‌نبوت» معنا کرده[34]، صفات حمید و مجید در آیه را نیز بازگو کننده علت رحمت* و برکات‌خداوند دانسته‌اند.[35] آیه دیگری که در آن از برکت سخن رفته درباره برانگیخته شدن حضرت موسی(علیه السلام)به پیامبری است. موسی پس از آنکه برای گرفتن خبر یا شعله‌ای به آتشی نزدیک شد که از دور دیده بود (نمل/27،7) ندایی شنید که آنکه در آتش و پیرامون آن است مبارک است: «فَلَمّا جاءَها نودِی اَن بورِک مَن فِی النّارِ ومَن حَولَها» . (نمل/27،8) برخی مفسران، منظور از «مَن فِی النارِ» را خداوند و «نار» را «نور» و «بورِک» را به «قُدِّس» معنا کرده و تعبیر «مَن حَولَها»را شامل موسی و ملائکه دانسته‌اند.[36] گروهی دیگر معتقدند که «مَن فِی النارِ» بر ملائکه و «مَن حَولَها» بر موسی دلالت دارد.[37] از سعید‌بن جبیر نقل است که پس از «حجاب عزت»، «حجاب ملک» و «حجاب سلطان»، «حجاب نار» است و مراد از «نار» در آیه «حجاب نار» است که از آن ندا داده شده است.[38] از پیامبران حضرت عیسی(علیه السلام)تنها پیامبری است که قرآن گواهی او را بر مبارک بودن خود نقل کرده است: «و‌جَعَلَنی مُبارَکاً اَینَ ما کنتُ» . (مریم/19، 31) بعضی از مفسران مبارک را در این آیه به نفع رسانی بسیار[39] و خیر[40] در دین و دعوت به آن[41] معنا کرده‌اند. بعضی نیز آن را به سبب امر به معروف و نهی از منکر و راهنمایی گمراهان و یاری مظلومان دانسته‌اند.[42] خداوند، عیسی را به وسیله روح‌القدس تأیید کرده‌است: «و اَیدنـهُ بِروحِ القُدُس» . (بقره/2،87) بعضی از مفسران «قُدس» را به‌معنای برکت دانسته‌اند.[43] قرآن پیامبر اسلام را دارای کوثر می‌داند: «اِنّا اَعطَینـک الکوثَر» . (کوثر/108،1) مفسران کوثر را به خیر فراوان[44] معنا کرده‌اند که به معنای برکت، بسیار نزدیک است، افزون بر این، آیاتی که از نزول قرآن مبارک بر پیامبر یاد می‌کند (ر.ک:‌ص/38،29) به گونه‌ای بر برکت وجود پیامبر نیز دلالت دارد. ابن‌عربی در تفسیر «اِنّا اَنزَلنـهُ فی لَیلَة مُبـرَکة» (دخان/44،3) با رویکردی عرفانی منظور از شب مبارک را پیامبر اسلام دانسته است.[45] افزون بر پیامبران، می‌توان مؤمنان و صاحبان حکمت را نیز برخوردار از برکت (هود/11، 48) و خیر فراوان (بقره/2، 269) دانست. در ادامه آیه‌48 هود/ 11 که سخن از برکات خداوند بر نوح دارد، برکات خداوند بر امتهای همراه نوح و امتهای دیگری که در آینده از نعمت خداوند بهره‌مند می‌شوند بازگو شده است: «... و بَرَکـت عَلَیک وعَلی اُمَم مِمَّن مَعَک...» . مفسران تعبیر «اُمَم مِمَّن مَعَک» را شامل مؤمنان همراه نوح و هر مؤمنی از نسل آنان تا قیامت دانسته‌اند.[46] خداوند هرکه را خواهد حکمت می‌دهد و دارندگان حکمت از خیری فراوان بهره‌مندند: «یؤتِی الحِکمَةَ مَن یشاءُ و مَن یؤتَ الحِکمَةَ فَقَد اوتِی خَیراً کثیراً و ما یذَّکرُ اِلاّ اُولوا‌الاَلبـب» . (بقره/2،269)

2. پدیده‌های با برکت: یکی از پدیده‌های مبارک، قرآن است که در 4 آیه، از آن یاد شده است: «و هـذا کتـبٌ اَنزَلنـهُ مُبارَک» . (انعام/6‌، 92، 155 و نیز انبیاء/21، 50‌؛ ص/38،29) مبارک بودن قرآن را بنابر تعریف برکت به «ثبوت خیر» به این سبب دانسته‌اند که تلاوت و عمل کردن به قرآن، راه رسیدن به سعادت و خیر است و علم اولین و آخرین و بخشش گناهان و حلال و حرام در آن آمده است[47] و بنابر تعریف برکت به «افزون شدن»، مبارک بودن قرآن را به سبب بیان افزون و ناسخ بودن آن نسبت به کتابهای پیشین و ماندگاری آن تا پایان تکلیف دانسته‌اند.[48] آیه دیگری نزول قرآن را در شبی مبارک می‌داند: «اِنّا اَنزَلنـهُ فی لَیلَة مُبـرَکة» . (دخان/44، 3) بیشتر مفسران[49] منظور از «لَیلَة مُبارَکة» را شب قدر[50] و بعضی شب پانزدهم شعبان[51] دانسته‌اند؛ اما برخی به دلالت «اِنّا اَنزَلنـهُ فی لَیلَةِ القَدر» (قدر/97،1) و «شَهرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنزِلَ فیهِ القُرءانُ» (بقره/2، 185) قول نخست را صحیح‌تر می‌دانند.[52] وصف مبارک را به سبب اجابت دعا[53] و نزول برکات و ثواب* و خیری دانسته‌اند که در این شب از جانب خداوند بر بندگان نازل می‌شود.[54] در قرآن از پدیده‌های مبارک دیگری یاد شده است که می‌توان از آنها با عنوان مکانهای مبارک نام برد. این مکانها عبارت‌اند از: زمین مکه و سرزمین شام. زمین گسترده‌ترین مکانی است که قرآن از برکت نهادن خداوند در آن سخن گفته است: «...بِالَّذی خَلَقَ الاَرضَ... وبـرَک فیها» . (فصّلت/41،9 - 10) منظور از برکت را خیر دائمی زمین برای اهلش و روییدن درختان دانسته‌اند.[55] در آیه‌ای از کعبه با وصف مبارک یاد شده است: «اِنَّ اَوَّلَ بَیت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکةَ مُبارَکـًا» . (آل‌عمران/3، 96) برکت کعبه را به سبب ثواب و بخشش گناهان دانسته‌اند که حاجیان، عمره‌گزاران، معتکفان و طواف کنندگان کعبه به دست می‌آورند.[56] در 6 آیه (اعراف/ 7، 137؛ اسراء / 17، 1؛ انبیاء/21، 71، 81‌؛ قصص/28، 30؛ سبأ/34، 18) به برکت سرزمینی اشاره شده است که مشهور مفسران آن را سرزمین شام[57] یا بخشی از آن منطقه[58] دانسته و عامل برکت آن را با تعابیری گوناگون در دو نظریه[59] بیان کرده‌اند: عده‌ای برکت این سرزمین را به حاصلخیزی زمین و وجود محصولات کشاورزی، درختان و میوه‌های فراوان و چشمه‌ها و نهرهای جاری دانسته‌اند.[60] بعضی به نزول وحی و ملائکه در این سرزمین و وجود پیامبران بسیار و مدفن آنها اشاره کرده[61] و سرزمین شام را برکت یافته از آنها دانسته‌اند. در روایتی از پیامبر، شام سرزمین برگزیده خدا و جایگاه گسیل بندگان برگزیده‌اش معرفی شده است.[62] فخر رازی نیز بر این باور است که خداوند نشان برکات خود را بر سرزمین شام نهاده‌است.[63] برکت این زمین در قرآن، ضمن وقایعی بازگو شده است: 1. خداوند در شب معراج، پیامبر را از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی که در سرزمینی مبارک است، سیر داد: «المَسجِدِ الاَقصَا الَّذی بـرَکنا حَولَهُ» . (اسراء/17،1)[64] 2. خداوند بنی‌اسرائیل را در سرزمینی برکت یافته مستقر کرد: «و اَورَثنَا القَومَ... مَشـرِقَ الاَرضِ ومَغـرِبَهَا الَّتی بـرَکنا فیها» . (اعراف/7، 137) مراد از این سرزمین را شام یا مصر دانسته‌اند.[65] 3. خداوند ابراهیم و لوط را نجات بخشید و در سرزمینی با برکت برای همه جهانیان، جای داد: «و‌نَجَّینـهُ ولوطـًا اِلَی الاَرضِ الَّتی بـرَکنا فیها لِلعــلَمین» . (انبیاء/21،71) مفسران سخنان مختلفی در معرفی این سرزمین گزارش کرده‌اند؛ قتاده آن را سرزمین شام و جبائی آن را بیت المقدس دانسته و به نظر ابن‌عباس به دلیل آیه «اَوَّلَ بَیت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکةَ مُبارَکـًا» (آل‌عمران/3،‌96) آن مکان، مکه است.[66] بعضی هم آن را مصر[67] دانسته‌اند. 4. قرآن از حرکت تند باد به فرمان سلیمان به سوی سرزمینی برکت یافته یاد می‌کند: «ولِسُلَیمـنَ الرِّیحَ عاصِفَةً تَجری بِاَمرِهِ اِلَی‌الاَرضِ الَّتی بـرَکنا فیها» . (انبیاء/21،81) باد به فرمان سلیمان به هر جا می‌رفت و در نهایت به محل استقرار سلیمان در شام بازمی‌گشت.[68] 5. در آیه 18 سبأ/34 نیز سخن از برکت یافتگی مکانی است که قوم سبأ با آنجا ارتباط داشتند: «و‌جَعَلنا بَینَهُم وبَینَ القُرَی الَّتی بـرَکنا فیها قُرًی ظـهِرَة...» . مفسران، این سرزمین را شام و برکت آن را به داشتن 47000 قریه با آب و درختان و محصولات فراوان دانسته‌اند. بعضی هم گفته‌اند: با فراوانی قریه‌ها به آنجا برکت داده شده است.[69] بعضی هم منظور از این سرزمین را بیت‌المقدس و ارض مقدسه گفته‌اند.[70] در بعضی روایات شیعه برای این آیه تأویلهایی آمده است؛ این روایات، «القُرَی الَّتی بـرَکنا فیها» را اهل‌بیت و «قُرًی ظـهِرَة» را واسطه‌های بین اهل‌بیت و شیعیان مانند راویان حدیث و فقیهان دانسته‌اند.[71] بعضی از مفسران شیعه این روایات را در مقام تفسیر آیه نشمرده و آنها را بازگو کننده بطنی از قرآن دانسته‌اند.[72] 6. قرآن از محل برانگیخته شدن موسی با تعبیر «بقعه مبارکه» یاد می‌کند: «نودِی مِن شـطِی الوادِ الاَیمَنِ فِی البُقعَةِ المُبـرَکةِ» . (قصص/28، 30) فخر رازی وصف مبارک را به این سبب دانسته که پیامبری موسی از آن مکان آغاز شده است.[73] مفسران «بقعه مبارکه» را همان سرزمین مقدس می‌دانند که هنگام ورود موسی به آنجا، خداوند او را این گونه خطاب کرد: «فَاخلَع نَعلَیک اِنَّک بِالوادِ المُقَدَّسِ» . (طه/20،12)[74] مفسران «مقدس» را «مبارک» معنا کرده‌اند[75]، افزون بر این واژه‌های «سَیناء» : «شَجَرَةً تَخرُجُ مِن طورِ سَیناءَ» [76] (مؤمنون/23،20) و «سینین» [77]: «و طور سینین» (تین/95،2) را به معنای مبارک و منظور از طور سیناء و طور سینین را کوهی دانسته‌اند که در آنجا ندایی موسی را مخاطب قرار داد.[78] مفسران برای این دو عبارت معناهای دیگری نیز بازگو کرده‌اند.[79] بخشی دیگر از پدیده‌های مبارک مربوط به بعضی از جلوه‌های طبیعت است؛ در آیه‌ای ضمن تمثیلی برای نور خداوند، از درخت مبارک زیتون سخن رفته است: «کاَنَّها کوکبٌ دُرّی یوقَدُ مِن شَجَرَة مُبـرَکة زَیتونَة» . (نور/ 24، 35) مفسران برکت درخت زیتون را بدین سبب دانسته‌اند که گونه‌هایی از منافع را در خود جای داده است و روغن آن روشن‌ترین روغن است، افزون بر این گفته‌اند که درخت زیتون نخستین درختی است که پس از طوفان نوح روییده و محل رویش آن منزلگاه انبیا بوده است.[80] یکی دیگر از جلوه‌های طبیعت باران است که قرآن از آن با تعبیر «آب مبارک» یاد می‌کند: «ونَزَّلنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبـرَکـًا» . (ق/50‌، 9) وجه برکت باران را در ادامه آیه با ذکر کارکرد آن در رویش باغها و دانه‌های کشاورزی و درختان و برخورداری انسان از رزق و روزی، می‌توان دریافت[81]: «فَاَنبَتنا بِهِ جَنّـت وحَبَّ الحَصید» . (ق/50، 9، 10، 11) مفسران برکت زمین (فصّلت/41،10) را به رویش درختان تفسیر کرده‌اند.[82] پدیده مبارک دیگری که قرآن در ضمن دستوری اخلاقی برای حسن معاشرت مسلمانان از آن یاد کرده «سلام» است: «فَاِذا دَخَلتُم بُیوتـًا فَسَلِّموا عَلی اَنفُسِکم تَحِیةً مِن عِندِ اللّهِ مُبـرَکةً» . (نور/24،61) مفسران، پیوسته سلام گفتن را سبب زیادی خیر دانسته‌اند[83]، زیرا از دعای مؤمن برای مؤمن امید خیری از جانب خداوند می‌رود.[84] افزون بر این پدیده‌های با برکت که در قرآن آمده، در روایات نیز پدیده‌های بسیاری مانند: آب، آتش، گوسفند، بز و ... دارای برکت معرفی شده‌اند.[85]

عوامل برکت: آیات بیانگر عوامل برکت را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد: 1. آیاتی که با استفاده از واژه «برکات» (اعراف/‌7، 96) به تبیین عوامل برکت پرداخته‌است. از آیاتی که در آنها یکی از مشتقات «برک» به کار رفته است، تنها یک آیه به عوامل برکت اشاره دارد. این آیه ایمان و تقوا را سبب گشایش برکات آسمان و زمین می‌داند: «و لَو اَنَّ اَهلَ القُرَی ءامَنوا واتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکـت مِنَ‌السَّماءِ‌والاَرضِ» . (اعراف/ 7، 96) مفسران برکات آسمان را باران و برکات زمین را رویش گیاهان و درختان دانسته‌اند.[86] بعضی نیز با رویکردی عرفانی برکات آسمان را قبول دعا و برکات زمین را تسهیل حاجات گفته‌اند.[87] 2. آیاتی که عوامل یکی از مصداقهای برکت را معرفی می‌کند. (هود/ 11، 52‌؛ نوح/ 71، 10، 11؛ جنّ / 72، 16) با توجه به مبارک بودن باران: «و‌نَزَّلنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبـرَکـًا» (ق / 50‌، 9) و تفسیر برکات آسمان (اعراف/7،96) به باران می‌توان باران را از مصادیق برکت و بخشی از عوامل برکت را با عوامل باران مشترک دانست، بر این اساس افزون بر ایمان و تقوا، به این موارد می‌توان اشاره کرد: استقامت و پایداری بر ایمان: «و اَلَّوِ استَقـموا عَلَی الطَّریقَةِ لاََسقَینـهُم ماءً غَدَقـا» (جنّ/72،16)، توبه: «توبوا اِلَیهِ یرسِلِ السَّماءَ عَلَیکم مِدرارًا» (هود/11، 52) و استغفار: «استَغفِروا... یرسِلِ السَّماءَ عَلَیکم مِدرارًا» . (نوح/71،10 - 11) «غَدَق» به معنای باران فراوان و فراگیر یا آب زیاد است[88]و بعضی آن را تعبیری کنایی برای فراوانی نعمت دانسته‌اند.[89] «مِدْرار» هم به باران مفید معنا شده‌است.[90] 3. آیاتی که عوامل افزایش نعمت و بهرهوری بیشتر انسان از مواهب مادی و معنوی خداوند را بازگو می‌کند. این دسته بخش گسترده‌ای از آیات را شامل می‌شود. علامه طباطبایی افزون بر تقوا، احسان: «هَل‌جَزاءُ الاِحسـنِ اِلاَّ الاِحسـن» (الرحمن/55‌،60) و شکرگزاری: «لـَئِن شَکرتُم لاََزیدَنَّکم» (ابراهیم/14،7) را ملازم برکت می‌داند.[91] بر اساس این دسته از آیات موارد بسیار دیگری با موضوع برکت مرتبط‌اند؛ از جمله: انجام‌دادن حسنات (نساء/4، 400)، صدقه دادن (بقره/2،‌276)، پرداخت زکات (روم/30، 39) و قرض‌الحسنه. (حدید/57‌، 18) در روایات نیز عوامل بسیاری مانند یاد،[92] اطاعت و رضایت[93] خدا، روزه گرفتن[94]، صله رحم[95] و عدل[96] برای جلب یا افزایش برکت بازگو شده است و در مقابل، عواملی مانند خیانت، سرقت، شرب خمر، زنا[97]و جنایات[98] را ناسازگار با برکت دانسته‌اند.

________________________________________ [1]. الصحاح، ج‌4، ص‌1574، «برک». [2]. مفردات، ص‌119؛ لسان العرب، ج‌1، ص‌387، «برک». [3]. الصحاح، ج‌4، ص‌1574؛ مقاییس اللغه، ج‌1، ص‌227، «برک». [4]. التحقیق، ج‌1، ص‌257، «برک». [5]. مفردات، ص‌119، «برک». [6]. الفروق اللغویه، ص‌96؛ مفردات، ص‌119‌ـ‌120، «برک». [7]. واژه‌های دخیل، ص‌126‌ـ‌127. [8]. التحقیق، ج‌1، ص‌259، «برک». [9]. معجم اللاهوت الکتابی، ص‌159‌ـ‌160. [10]. المیزان، ج‌7، ص‌282. [11]. مفردات، ص‌119؛ المیزان، ج‌7، ص‌281. [12]. المیزان، ج‌7، ص‌282. [13]. الفتوحات المکیه، ج‌3، ص‌129. [14]. التبیان، ج7، ص‌124؛ لغت‌نامه، ج‌4، ص‌5573‌، «تبرک». [15]. الموسوعة الفقهیه، ج‌10، ص‌69‌. [16]. لغت‌نامه، ص‌5584‌، «تبریک». [17]. المیزان، ج‌7، ص‌280، 281. [18]. التحقیق، ج‌1، ص‌259‌ـ‌260، «برک». [19]. المیزان، ج‌19، ص‌111‌ـ‌112. [20]. المیزان، ج‌7، ص‌281. [21]. جامع‌البیان، مج‌10، ج‌18، ص‌25؛ مجمع‌البیان، ج‌7، ص‌166. [22]. مجمع البیان، ج‌7، ص‌166. [23]. مجمع البیان، ج‌5‌، ص‌255. [24]. الکشاف، ج‌2، ص‌401؛ تفسیر بیضاوی، ج‌2، ص‌266. [25]. تفسیر قرطبی، ج‌15، ص‌75. [26]. مجمع البیان، ج‌8‌، ص‌709؛ تفسیر بیضاوی، ج‌3، ص‌468. [27]. تفسیر بیضاوی، ج‌3، ص‌468. [28]. تفسیر قرطبی، ج‌15، ص‌75. [29]. المیزان، ج‌10، ص‌325. [30]. مجمع البیان، ج‌5‌، ص‌274. [31]. تفسیر قرطبی، ج‌9، ص‌48. [32]. تفسیر قرطبی، ج‌9، ص‌48. [33]. مجمع‌البیان، ج‌5‌، ص‌274. [34]. کشف الاسرار، ج‌4، ص‌416. [35]. المیزان، ج‌10، ص‌326. [36]. جامع‌البیان، مج‌11، ج‌19، ص‌163‌ـ‌164؛ تفسیر قرطبی، ج‌8‌، ص‌106. [37]. مجمع البیان، ج‌7، ص‌330. [38]. جامع‌البیان، مج‌11، ج‌19، ص‌164. [39]. جامع‌البیان، مج‌9، ج‌16، ص‌101؛ مجمع‌البیان، ج‌6‌، ص‌793. [40]. رحمة من‌الرحمن، ج‌3، ص‌48. [41]. التفسیر الکبیر، ج‌21، ص‌214. [42]. کشف الاسرار، ج‌6‌، ص‌43؛ تفسیر قرطبی، ج‌10، ص‌70. [43]. جامع البیان، مج‌1، ج‌1، ص‌570‌؛ التبیان، ج‌1، ص‌341. [44]. التبیان، ج‌10، ص‌417؛ التفسیر الکبیر، ج‌32، ص‌124؛ المیزان، ج‌20، ص‌370. [45]. تفسیر ابن‌عربی، ج‌2، ص‌460. [46]. جامع البیان، مج 7، ج‌12، ص‌73؛ الکشاف، ج‌2، ص‌401؛ تفسیر قرطبی، ج‌9، ص‌33. [47]. مجمع البیان، ج‌4، ص‌516‌. [48]. مجمع البحرین، ج‌1، ص‌191، «برک». [49]. روح المعانی، مج 14، ج 25، ص‌170. [50]. جامع‌البیان، مج‌13، ج‌25، ص‌138؛ تفسیر بیضاوی، ج‌4، ص‌117. [51]. جامع‌البیان، مج‌13، ج‌25، ص‌139. [52]. مجمع البیان، ج‌9، ص‌93؛ تفسیر قرطبی، ج‌16، ص‌85‌. [53]. مجمع البیان، ج‌10، ص‌786. [54]. روح‌المعانی، مج‌14، ج‌25، ص‌172. [55]. جامع البیان، مج‌12، ج‌24، ص‌120. [56]. الکشاف، ج‌1، ص‌378؛ مجمع البیان، ج‌2، ص‌798. [57]. جامع البیان، مج‌12، ج‌22، ص‌102؛ الکشاف، ج‌2، ص‌149؛ مجمع البیان، ج‌4، ص‌725. [58]. الکشاف، ج‌2، ص‌149، 648‌؛ مجمع البیان، ج‌4، ص‌725؛ ج‌6‌، ص‌611‌؛ تفسیر قرطبی، ج‌11، ص‌202؛ ج‌14، ص‌185. [59]. مجمع‌البیان، ج‌7، ص‌392؛ تفسیر قرطبی، ج‌10، ص‌139؛ ج‌11، ص‌202. [60]. تفسیر قرطبی، ج‌14، ص‌185. [61]. مجمع‌البیان، ج‌6‌، ص‌611‌؛ التفسیر الکبیر، ج‌22، ص‌190، 201؛ التحریر و التنویر، ج‌13، ص‌20. [62]. تفسیر قرطبی، ج‌10، ص‌139. [63]. التفسیر الکبیر، ج‌22، ص‌190. [64]. مجمع البیان، ج‌6‌، ص‌611‌. [65]. مجمع البیان، ج‌4، ص‌725. [66]. مجمع‌البیان، ج‌7، ص‌89‌؛ تفسیر قرطبی، ج‌11، ص‌202. [67]. تفسیر قرطبی، ج‌11، ص‌202. [68]. جامع‌البیان، مج‌10، ج‌17، ص‌73. [69]. تفسیر قرطبی، ج‌14، ص‌185. [70]. جامع البیان، مج‌12، ج‌22، ص‌102. [71]. الامامة والتبصره، ص‌140؛ کمال الدین، ص‌483؛ وسائل‌الشیعه، ج‌27، ص‌152. [72]. المیزان، ج‌16، ص‌368. [73]. التفسیر الکبیر، ج‌24، ص‌244. [74]. مجمع‌البیان، ج‌7، ص‌392. [75]. جامع البیان، مج‌9، ج‌16، ص‌182؛ التبیان، ج‌10، ص‌256. [76]. جامع البیان، مج‌10، ج‌18، ص‌19؛ التبیان، ج‌7، ص‌357. [77]. جامع البیان، مج‌15، ج‌30، ص‌305؛ التبیان، ج‌10، ص‌375. [78]. جامع البیان، مج 10، ج‌18، ص‌19، مج 15، ج‌30، ص‌303؛ التبیان، ج‌7، ص‌358؛ ج‌10، ص‌375. [79]. جامع البیان، مج‌10، ج‌18، ص‌19؛ مج‌15، ج‌30، ص‌303‌ـ‌305؛ التبیان، ج‌7، ص‌358؛ ج‌10، ص‌376. [80]. مجمع البیان، ج‌7، ص‌225. [81]. جامع‌البیان، مج‌13، ج‌26، ص‌196‌ـ‌197؛ الکشاف، ج‌4، ص‌381. [82]. جامع البیان، مج‌12، ج‌24، ص‌120. [83]. مجمع البیان، ج‌7، ص‌247. [84]. الکشاف، ج‌3، ص‌258. [85]. بحارالانوار، ج‌61‌، ص‌116، 127، 130 - 134؛ ج‌22، ص‌226؛ سفینة‌البحار، ج‌1، ص‌186، «برک». [86]. الکشاف، ج‌2، ص‌133. [87]. کشف الاسرار، ج‌3، ص‌686‌. [88]. لسان‌العرب، ج10، ص‌24؛ تاج‌العروس، ج‌13، ص‌370‌ـ‌371، «غدق». [89]. مجمع البیان، ج‌3، ص‌380؛ تفسیر قرطبی، ج‌19، ص‌17‌ـ‌19. [90]. المیزان، ج‌10، ص‌299. [91]. المیزان، ج‌11، ص‌313. [92]. الکافی، ج3، ص610؛ بحارالانوار، ج‌7، ص‌341. [93]. الکافی، ج2، ص275؛ بحارالانوار، ج70، ص341. [94]. مسند احمد، ج‌3، ص‌12. [95]. بحارالانوار، ج‌71، ص‌132. [96]. عیون الحکم، ص‌188. [97]. بحارالانوار، ج‌79، ص‌19. [98]. الکافی، ج‌5‌، ص‌125.