ابوعزه هذلی
مقدمه
بیشتر شرح حال نگاران، نامش را یسار بن عبد گفتهاند، ولی نام پدرش عبید، عبدالله، عمرو و نمیر نیز نقل شده است. بنا بر یک نقل، مَطَر بن عُکامس، نام دیگری است که برای ابوعزه بیان شده است. ظاهراً نام مطر صحیح نباشد و بیشتر علما آنها را دو نفر دانستهاند[۱]. علت نقل چنین نامی برای أبوعزه هذلی، اتحاد روایت مطر بن عکامس با او بوده است[۲]. ابن حجر به این اتحاد وقعی ننهاده،؛ چراکه در روایات دیگر، به یسار تصریح شده است. اما این سخن ابن حجر، با توجه به تصریح نام مطر بن عکاس برای ابوعزه در روایتش که طیالسی[۳] آن را نقل کرده، شبهه ایجاد میکند. با این حال، با توجه به شهرت یسار بن عبد و اختلاف نسبی ابوعزه هذلی و مطر بن عکامس سلمی و اختلاف محل سکونت آن دو[۴]اتحاد آنها قابل قبول نیست. در برخی نقلها، حتی به کنیه ابوعزه اشاره نشده و تنها با عبارت "عن رجل من قومه"؛ روایت ابوعزه نقل گردیده است[۵]. البته بلافاصله در پایان روایت، توضیح دادهاند که این مرد، ابوعزه هذلی است[۶].
در صحابی بودن او شکی نیست. بخاری[۷]، ابن سعد[۸]، طیالسی[۹]، ترمذی[۱۰]، طبرانی[۱۱]، ابواحمد حاکم[۱۲]، ابونعیم[۱۳]، ابن عبدالبر[۱۴]، ابن اثیر[۱۵] مزی [۱۶] و ذهبی[۱۷] به صحابی بودن او تصریح کردهاند. وی را از اصحاب شجره[۱۸] و ساکن بصره برشمردهاند[۱۹]، در برخی منابع شیعه، ابوعزه مدلی، هجوکننده رسول خدا (ص) و زنازاده معرفی شده است[۲۰]، ولی به یقین با ابوعزه جمحی که با اشعار خود رسول خدا (ص) را هجو میکرد و در اُحُد اسیر و کشته شد[۲۱] اشتباه شده است.
روایت ابوعزه هذلی از رسول خدا (ص) چنین است: "هرگاه خداوند مرگ کسی را در سرزمینی مقرر کرده باشد، حاجت او را در آنجا قرار میدهد. آنگاه رسول خدا (ص) آیه آخر سورة لقمان را قرائت فرمود: ﴿وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾[۲۲] سپس ادامه داد: این امور، همان مفاتیح الغیب است که جز خدا کسی نداند[۲۳]. این روایت را تنها ابو ملیح هذلی از او نقل کرده است؛ از اینرو مسلم[۲۴] نامش را در منفردات آورده است.[۲۵]
منابع
پانویس
- ↑ ترمذی، ج۳، ص۳۰۷؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۷۷؛ ابن اثیر، ج۶، ص۲۰۸؛ ابن حجر، ج۷، ص۲۲۸.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۷۷؛ ابن اثیر، ج۶، ص۲۰۸؛ ابن حجر، ج۷، ص۲۲۸.
- ↑ طیالسی، ص۱۸۸.
- ↑ ابوعزه از صحابیان ساکن بصره و معطر از اصحاب ساکن کوفه.
- ↑ بخاری، ادب المفرد، ص۲۷۳؛ طبرانی، ج۲۲، ص۲۷۶؛ ابن هبة الله، ص۶۶.
- ↑ ابن هبة الله، ص۶۶.
- ↑ التاریخ الکبیر، ج۸، ص۴۱۹.
- ↑ ابن سعد، ج۷، ص۵۵.
- ↑ طیالسی، ص۱۸۸.
- ↑ ترمذی، ج۳، ص۳۰۸.
- ↑ طبرانی، ج۲۲، ص۲۷۶.
- ↑ ابن حجر، ج۷، ص۲۲۸.
- ↑ ابونعیم، ج۵، ص۲۸۰۵.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۷۷.
- ↑ ابن اثیر، ج۶، ص۲۰۸.
- ↑ مزی، ج۳۲، ص۲۹۴.
- ↑ کاشف، ج۲، ص۳۹۲.
- ↑ ابن حجر، ج۶، ص۵۳۴.
- ↑ ابن سعد، ج۷، ص۵۵؛ ابن حبان، ج۳، ص۴۴۸؛ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۸، ص۴۱۹؛ ابونعیم، ج۵، ص۲۸۰۵.
- ↑ نوری، ج۱۷، ص۴۳۳-۴۳۲.
- ↑ ابن هشام، ج۳، ص۱۱۰.
- ↑ «بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است» سوره لقمان، آیه ۳۴.
- ↑ بخاری، ادب المفرد، ص۱۶۹؛ طیالسی، ص۱۸۸؛ ترمذی، ج۳، ص۲۰۸؛ طبرانی، ج۲۰، ص۳۶۲ و ج۸، ص۲۰۶؛ ابن ابی عاصم، ج۲، ص۳۰۷؛ ابن حبان، ج۱۴، ص۱۹؛ ابن قانع، ج۳، ص۲۳۵؛ ابویعلی، ج۲، ص۲۳۸؛ حاکم نیشابوری، ج۱، ص۴۲.
- ↑ مسلم، ص۳۹.
- ↑ هدایتپناه، محمد رضا، مقاله «ابوعزه هذلی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۴۳۹-۴۴۰.