شکرگزاری در لغت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۱۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

شکر به معنای توجه‌داشتن و اظهارکردن نعمت و عنایتی است که از کسی و یا مقامی به انسان می‌رسد. لذا به حیوانی که با کمترین غذا چاق می‌شود و نعمت را اظهار می‌کند “دابّه شکور” گفته می‌شود. واژه شکر در مورد نعمت‌های مادی و معنوی، هر دو به کار می‌رود. بنا بر قول راغب، اصل این واژه از “عین شَکری” است؛ یعنی چشمه‌ای که سرریز از آب است. از این‌رو، شکر تنها به ابراز تشکر و قدردانی اطلاق نمی‌شود؛ بلکه مراد از آن، ابراز کامل قدردانی از منعم، به صورت قلبی و لسانی و عملی است[۱]. براین اساس، خداوند در قرآن، مقام شاکرین را در مراتبی عالی ستوده و فرموده است: ﴿بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ[۲]. انجام شکر حقیقی به حدی سخت است که خداوند تعداد بندگان شاکر حقیقی خویش را بسیار کم می‌داند و می‌فرماید: ﴿اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ[۳].

بر این مبنا، نتیجه شکر، به یاد داشتن نعمت، در مقابل کفر، به معنای پوشاندن نعمت و فراموشی صاحب نعمت است. “اظهار” نعمت، به معنای استفاده از نعمت در جهت مورد رضای منعم می‌باشد[۴]. بنابراین، شاکر نعمت، اولاً باید آگاه از نعمت باشد، تا بتواند ذاکر نعمت و صاحب نعمت گردد و ثانیاً، راه و رسم شکر را بداند، تا با طریق مرضی او، ثناگوی صاحب نعمت باشد[۵].[۶]

منابع

پانویس

  1. مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۶۲.
  2. «بلکه تنها خداوند را پرستش کن و از سپاسگزاران باش!» سوره زمر، آیه ۶۶.
  3. «ای خاندان داوود! سپاس گزارید! و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.
  4. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۸-۳۹؛ مجمع البیان، ج۱، ص۴۳۰.
  5. عبارت صاحب التحقیق در این رابطه به این ترتیب است: أن الأصل الواحد فی هذه المادة: هو إظهار التقدیر و التجلیل فی قبال نعمة ظاهریة أو معنویة تصل الیه من المنعم. و یقابله الکفران و هو ستر النعمة و عدم التقدیر فی مقابل إنعام المنعم.... در ادامه، نویسنده به سه جهتی که در تحلیل واژه شکر بیان شد، اشاره می‌نماید. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۶، ص۱۰۰).
  6. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۳۵۸.