بحث:اراده

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۴۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

اراده: صفت ترجيح‌دهنده يكى از دو طرف فعل و ترك، همراه با علم و شعور

اراده، مصدر باب افعال، به‌معناى خواستن و به چيزى ميل و رغبت كردن[1] و از مادّه «رَوْد» به‌معناى طلب و رفت و آمد در جستوجوى چيزى[2] است. اراده در فلسفه و كلام به‌صورت‌هاى گوناگونى تعريف شده است; مانند حالتى كه پس از تصوّر منافع و مصالح، براى فاعل حاصل مى‌شود;[3] صفتى كه صاحبش را به يكى از دو طرف مقدور سوق مى‌دهد;[4] صفتى كه به واسطه آن، از دو طرفِ ممكن، يك طرف همراه با علم و شعور ترجيح داده مى‌شود;[5] علمى كه سبب صدور فعل مى‌شود بدون آن‌كه اين صدور، از روى كراهت و جبر باشد;[6] صفتى كه اقتضاى صاحبش را بالفعل و تأثير او را تمام مى‌كند كه در حق تعالى، عبارت از علم عنايى يعنى علم به نظام احسن است و در انسان، غير از علم به‌شمار مى‌رود;[7] داعى[8] (علم به مصلحت موجود در فعل[9]); اعتقاد منفعت; ميلى كه در پى اعتقاد منفعت حاصل مى‌شود; شوق مؤكّدى كه به دنبال ادراك امر ملائم پديد مى‌آيد، چه ادراك يقينى باشد و چه ظنّى يا تخيّلى;[10] شوق به برطرف كردن نقصى كه شخص در وجود خود مى‌بيند.[11] قصدى كه به دنبال جزمِ حاصل از ادراك تصوّرى و تصديقى پديد مى‌آيد;[12] عزم راسخى كه پس از مقدّمات فعل، يعنى تصوّر و تصديق و ميل و جزم و عزم پديد مى‌آيد.[13] برخى نيز اراده را معنايى منافى با كراهت و اضطرار دانسته‌اند.[14] در معنايى جامع مى‌توان اراده را حالت يا صفتى دانست كه پس از تصوّر منفعت يا مصلحت در فاعل حاصل، و موجب ترجيح يكى از دو طرف مى‌شود; بنابراين، برخى از تعاريف پيشين نادرست است و برخى نيز تعريف دقيق اراده نيستند; بلكه از لوازم آن شمرده مى‌شوند. اراده در انسان، از كيفيّات نفسانيّه (امور وجدانى مانند لذّت و درد)، و شناختن آن براى انسان‌ها آسان است; ولى علم به ماهيّت آن و نيز تعريف دقيق آن مشكل است.[15] در عرفان، اراده يكى از منازل سلوك دانسته شده است، و برخى آن را نخستين درجه از سلوك عارفان دانسته و گفته‌اند: در چنگ زدن به‌دست‌گيره محكم [الهى ]رغبتى است كه باعث مى‌شود باطن شخص براى اتّصال حقيقى به عالم قدس به‌سوى آن حركت كند. اين رغبت در پى تصديق جازم (خواه از راه يقين برهانى به‌دست آيد يا اعتقاد ايمانى) حاصل‌مى‌شود.[16] برخى ديگر در تبيين آن گفته‌اند: نفس را از خواسته‌هايش منع كردن و او را به اوامر حق و رضا به قضاى او متوجّه ساختن يا ترك كردن عادت، و تركِ فرورفتن در شهوات و غفلت از حق و توجّه به امور دنيايى[17] يا انگيزه‌هاى حقيقت را از روى ميل و رغبت اجابت‌كردن[18] يا دل را به طلب حق متوجّه ساختن[19] يا مبدأ محبّت يا پاره‌اى از آتش محبّت كه در دل مى‌افتد و شخص را به اجابت انگيزه‌هاى حقيقت سوق مى‌دهد.[20] اسناد اراده به موجوداتى مانند ديوار (كهف/18، 77) كه داراى شعور نيستند، مجاز است;[21] البتّه در اين خصوص بايد به اين نكته توجّه داشت كه نگاه ما به موجودات، دو گونه است: گاهى با ديد واقعى و حقيقى به اصل حقيقت وجود بدون در نظر گرفتن مراتب آن نظر مى‌كنيم. در اين صورت، تمام موجودات، حتّى جمادات به‌اندازه بهره‌اى كه از وجود دارند، داراى علم و شعور و اراده‌اند و اسناد اراده به آن‌ها حقيقى است; ولى گاهى با ديد ظاهرى به مقايسه بين مراتب وجود مى‌پردازيم. با اين ديد، موجودات به دو بخش با شعور و فاقد شعور تقسيم مى‌شوند و اسناد اراده به قسم اوّل، حقيقت، و به قسم دوم، مجاز خواهد بود; بنابراين، اراده مانند وجود، مشترك معنوى است كه حقيقت آن واحد، ولى داراى مراتب است.[22] اراده گاهى به خداوند اسناد داده مى‌شود كه وجود آن در او به نحو ايجاب و فعليّت است (=>‌مريد) و گاهى نيز به غيرخدا اسناد داده مى‌شود. اراده در موجوداتى مانند انسان به‌گونه امكان و استعداد است.[23] اراده انسان چون در طول اراده تكوينى خدا قرار دارد، هميشه مقهور آن است. (=>‌جبر و اختيار) موضوع اين مقاله، اراده غير خداوند است كه در قرآن 90 بار به‌كار رفته و ضمن آن، به موارد گوناگون اراده انسان‌ها مانند اراده خوبى‌ها، اراده بدى‌ها، اراده دنيا، اراده آخرت، اراده پاداش گرفتن، اراده برترى يافتن، اراده وجه اللّه، اراده عزّت، يا اراده امورى كه توانايى انجام آن‌ها را ندارند، اشاره، و نيز بيان شده كه اراده شيطان، گمراه كردن انسان‌ها و ايجاد دشمنى بين آن‌ها است. تفاوت اراده با ديگر عناوين مشابه:

اراده با عناوين مشابهى نظير اختيار، مشيّت و قصد فرق دارد و اين تفاوت چنين تبيين مى‌شود: 1. اراده با اختيار ترادف ندارد; زيرا اوّلاً از آن جا كه اختيار* از خير مشتق شده، به آن‌چه خير است يا خير ديده مى‌شود، تعلّق مى‌گيرد و تعلّق اراده به آن‌چه شرّ است يا شرّ ديده مى‌شود نيز ممكن است. ثانياً در حالت اجبار و اكراه* و نيز در حالت اضطرار، اختيار تحقّق نمى‌يابد; ولى اراده در اين دو حال نيز حاصل مى‌شود.[24](نور/24، 33) اين دو فرق به استعمال واژه‌هاى اراده و اختيار مربوط است. 2. اراده و مشيّت گاهى مترادف به نظر مى‌آيند; ولى باهم تفاوت نيز دارند; زيرا مشيّت، صرفاً خواستن چيزى است; ولى اراده، به سمت آن چيز رفتن و اقدام كردن است و روشن است كه گاهى چيزى خواسته مى‌شود; ولى اراده بر انجام آن تعلّق نمى‌گيرد; ازاين‌رو مى‌توان گفت: مشيّت، مرتبه ضعيف اراده است كه با فعل فاصله دارد و اراده، مرتبه قوى مشيّت و متّصل به فعل است.[25] در نگاه ديگر، اراده از تعيّنات مشيّت و متأخّر از آن است;[26] زيرا مشيّت، مربوط به مرتبه علم، و اراده، مربوط به مرتبه خارج است. 3. اراده با قصد نيز مغاير است; زيرا قصد فقط به فعل خود قصدكننده تعلّق مى‌گيرد; ولى اراده، هم به فعل اراده‌كننده و هم به فعل غيرش متعلّق مى‌شود.[27] افزون بر اين، در معناى قصد، نوعى ميانه‌روى نيز مورد نظر است.[28] اراده با عناوين ديگرى مانند قدرت، شهوت و ميل، تمنّى و رضا، محبّت و شوق كه ممكن است با اراده يكى دانسته شوند نيز تفاوت دارد; زيرا قدرت صاحبش را به دو طرف فعل و ترك متمكّن مى‌سازد; ولى اراده يكى از دو طرف را ترجيح مى‌دهد. گاهى اراده هست و شهوت نيست; مانند خوردن دارويى تلخ كه براى انسان مفيد است، و گاهى شهوت هست و اراده نيست; مانند اين‌كه انسان از خوردن غذاى لذيذى كه براى وى مضر است، امتناع مىورزد.[29] اراده بنا به نظر برخى محقّقان فقط به مقدورى كه زمان آن نيز گذشته نباشد، تعلّق مى‌گيرد; ولى تمنّى به امر مقدور و غير مقدور و نيز به امر گذشته و آينده تعلّق مى‌گيرد.[30] اراده مربوط به آينده و رضا مربوط به گذشته يا حال است.[31] محبّت اگر به‌معناى شهوت نباشد، مزيّتى دارد كه در اراده نيست; زيرا وقتى گفته مى‌شود: «اُحبّه»، يعنى هيچ نوع بدى را براى او نمى‌خواهم; ولى وقتى گفته مى‌شود: «اريد له الخير»، به اين معنا نيست كه هيچ‌گونه بدى را براى او نمى‌خواهم.[32] اراده، ميلى اختيارى، ولى شوق، ميلى طبيعى است; افزون بر اين‌كه گاهى شوق هست و اراده نيست و گاهى اراده هست و شوق نيست.[33] مبادى اراده:

همان‌گونه كه انجام هر فعل اختيارى، به اراده مسبوق است، خود اراده نيز به مبادى و عللى مسبوق است كه باعث تحقّق اراده‌اى خاص مى‌شوند. در آياتى از قرآن به برخى از اين مبادى اشاره شده; مانند اين‌كه ايمان آوردن انسان در پى آن است كه خداوند، ايمان را محبوب وى قرار داده، در قلب او زينت دهد. (حجرات/49، 7) پيامبران به واسطه وحى الهى، كارهاى نيك را اراده كرده و انجام مى‌دهند (انبياء/21، 73). امر* الهى سبب اراده برخى امور به‌وسيله پيامبران مى‌شود. (كهف/18، 79 و 82) روى‌گردانى از ياد‌خدا باعث مى‌شود كه انسان فقط زندگى دنيا را اراده كند (نجم/53، 29). پيروى از شهوات باعث‌مى‌شود كه شخص، انحراف ديگران را نيز اراده كند (نساء/4، 27) و‌...‌. از ديدگاه فلسفى، مبادى اراده به‌ترتيب تصوّر، تصديق و شوق است; يعنى در ابتدا چيزى تصوّر مى‌شود و بعد از تصوّر، تصديق به فايده يا ضرر پيدا مى‌شود و در اثر اين تصديق، شوق به جذب منفعت كه شهوت ناميده مى‌شود يا شوق به دفع ضرر كه غضب نام دارد، پديد مى‌آيد و با قوى‌شدن اين شوق، اراده تحقّق مى‌يابد. تصديقى كه از مبادى اراده است، به سه قسم تقسيم مى‌شود: اوّل تصديق يقينى كه تصديق به خيرات عالم عقل، يعنى داراليقين است. دوم‌تصديق ظنّى كه تصديق به خيرات محدود آخرتى است; خيراتى كه به‌دليل محدود بودن، ظنّى به‌شمار مى‌آيند. سوم تصديق تخيّلى كه تصديق به خيرات دنيايى است; خيراتى كه به‌دليل محدوديّت و قابل زوال بودن تخيّلى شمرده مى‌شوند. قسم اوّل منشأ پيدايش اراده‌اى مى‌شود كه مخصوص مقرّبان است. آن‌ها با اين اراده، خيرات يقينى را مى‌طلبند. قسم دوم، اراده‌اى را پديد مى‌آورد كه به اصحاب يمين اختصاص دارد. آنان با اين اراده، به سمت خيرات‌آخرتى مى‌روند. قسم سوم باعث پيدايش اراده‌اى مى‌شود كه خاص اصحاب شمال است. آنان با اين اراده، همه همّت خويش را متوجّه امور دنيايى مى‌كنند.[34] متعلّقات اراده:

مقتضاى صفت اراده آن است كه متعلَّق داشته باشد. اراده شيطان در قرآن فقط به چيزى تعلّق گرفته است كه به ضرر معنوى انسان باشد; مانند گمراه كردن انسان‌ها: «و‌يُريدُ الشَّيطـنُ اَن يُضِلَّهُم» (نساء/4، 60)، و ايجاد دشمنى ميان آنان: «اِنَّما يُريدُ الشَّيطـنُ اَن يوقِعَ بَينَكُمُ العَدوةَ والبَغضاءَ فِى الخَمرِ والمَيسِرِ و يَصُدَّكُم عَن ذِكرِ اللّهِ و عَنِ الصَّلوةِ». (مائده/5، 91) قرآن با توجّه به اين مطلب، از انسان‌ها مى‌خواهد تا در برابر اراده شيطان مقاومت، و گناهانى مانند شراب‌خوارى و قماربازى را كه شيطان خواستار آن است، ترك كنند: «...فَهَل اَنتُم مُنتَهون». (مائده/5، 91) روشن است كه اراده شيطان چون به انسان مرتبط است، تأثير آن در‌صورت مقاومت انسان، كم، و در‌صورت پذيرش يا سستى او، فراوان مى‌شود. اراده انسان به امور گوناگونى تعلّق مى‌گيرد. حتّى ممكن است انسان به عللى مانند نادانى، گمراهى و لجاجت و اشتياق وافر به هدايت ديگران، امورى را اراده كند كه از توان وى خارج است; چنان‌كه چيزى را اراده كند كه مخالف خواست تكوينى خدا است; مانند خروج از جهنّم: «يُريدونَ اَن يَخرُجوا مِنَ النّارِ و ما هُم بِخـرِجينَ مِنها» (مائده/5، 37)، خاموش كردن نور خدا: «يُريدونَ اَن يُطفِـوا نورَ اللّهِ بِاَفوهِهِم و يَأبَى اللّهُ اِلاّ اَن يُتِمَّ نورَهُ» (توبه/9، 32) نيز 8 صف/61، نيرنگ به پيامبر و خيانت به او: «و‌اَرادوا بِهِ كَيدًا فَجَعَلنـهُمُ الاَخسَرين» (انبياء/21، 70; انفال/8، 62 و 71) و هدايت كردن گمراهانى كه ديگر قابل هدايت نيستند: «اَتُريدونَ اَن تَهدوا مَن اَضَلَّ اللّهُ». (نساء/4،‌88) متعلَّق اراده انسان سبب راجح و پسنديده بودن يا مرجوح و ناپسند بودن آن اراده است. امورى كه اراده آن‌ها پسنديده است; مانند آخرت: «و‌مِنكُم مَن يُريدُ الأخِرَةَ» (آل‌عمران/3، 152)، ثواب آن: «و‌مَن يُرِد ثَوابَ الأخِرَةِ‌...» (آل‌عمران/3، 145)، اصلاح: «اِن يُريدا اِصلـحـًا» (نساء/4، 35)، تحصّن و پاك‌دامنى: «اِن اَرَدنَ تَحَصُّنـًا» (نور/24، 33)، تذكّر و شكر: «لِمَن اَرادَ اَن يَذَّكَّرَ اَو اَرادَ شُكورا» (فرقان/25، 62)، وجه اللّه: «يُريدونَ وجهَهُ» (انعام/6، 52)، عزّت: «مَن كانَ يُريدُ العِزَّةَ‌...» (فاطر/35، 10)، و كامل كردن دوره شير دادن به نوزاد: «...لِمَن اَرادَ اَن يُتِمَّ الرَّضاعَةَ» (بقره/2، 233); البتّه پدر و مادر با مشورت با يك‌ديگر مى‌توانند نوزاد را از شير بگيرند; چنان‌كه مى‌توانند نوزاد را به دايه بسپارند تا او را شير دهد (بقره/2، 233). از‌ديگر آياتى كه به اراده پسنديده انسان اشاره دارد، عبارت‌اند از: توبه/9،46; قصص/28،27; ابراهيم/14، 100; قصص/28، 19; مائده/5، 113; مائده/5، 29; كهف/18، 79. امورى كه اراده آن‌ها ناپسند است; مانند دنيا: «مِنكُم مَن يُريدُ الدُّنيا» (آل‌عمران/3، 152)، و ثواب آن: «و‌مَن يُرِد ثَوابَ الدُّنيا‌...» (آل‌عمران/3،145); در‌حالى‌كه خداوند، خواهان آخرت است: «تُريدُونَ عَرَضَ الدُّنيا و اللّهُ يُريدُ الأخِرَةَ» (انفال/8‌، 67)، گمراهى مؤمنان و انحراف آنان از حق: «يُريدونَ اَن تَضِلُّوا السَّبيل» (نساء/4،44)، و «يُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعونَ الشَّهَوتِ اَن تَميلوا» (نساء/4، 27)، تحريف كلام خدا: «يُريدونَ اَن يُبَدِّلوا كَلـمَ اللّهِ» (فتح/48، 15)، كار خلاف عفّت: «اِنَّكَ لَتَعلَمُ ما نُريد» (هود/11، 79) نيز 25 يوسف/12، ظلم و كج‌روى: «و‌مَن يُرِد فيهِ بِاِلحاد بِظُـلم‌...» (حج/22،25)، فرار از جنگ: «اِن يُريدونَ اِلاّ فِرارا» (احزاب/33، 13)، حلول غضب پروردگار: «اَم اَرَدتُم اَن يَحِلَّ عَلَيكُم غَضَبٌ مِن رَبِّكُم» (طه/20،86). از ديگر آياتى كه به اراده ناپسند انسان اشاره دارد، عبارت‌اند از: نساء/4، 91; نساء/4، 150; صافات/37، 86; نساء/4، 144; قيامت/75، 5; بقره/2، 108; اسراء/17، 103; مدثّر/74، 52. در‌آيه‌اى نيز بيان شده كه آخرت براى كسانى است كه طالب برترى‌طلبى در زمين و فساد نباشند. از اين آيه استفاده مى‌شود كه اراده برترى‌طلبى در زمين و فساد ناپسند است: «تِلكَ الدّارُ الأخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذينَ لايُريدونَ عُلُوًّا فِى الاَرضِ و لا فَسادًا». (قصص/28، 83) چگونگى برخورد خداوند با انسان‌ها، به نوع اراده آنان بستگى دارد. اگر كسى زندگى دنيا را اراده كند، خداوند در دنيا بخشى از خواسته‌هاى وى را به او مى‌دهد; ولى جزاى چنين شخصى در آخرت، عذاب جهنم و دورى از رحمت و مغفرت الهى است: «مَن كانَ يُريدُ العاجِلَةَ عَجَّلنا لَهُ فيها ما نَشاءُ لِمَن نُريدُ ثُمَّ جَعَلنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصلـها مَذمومـًا مَدحورا» (اسراء/17، 18)، و اگر كسى زندگى آخرت را اراده كند و براى رسيدن به آن، به‌گونه‌اى شايسته بكوشد و به توحيد و نبوّت و معاد اعتقاد داشته باشد، خداوند از او تشكّر مى‌كند، به اين صورت كه افزون بر پذيرش اعمال وى و اعطاى ثواب به او، وى را ستايش نيز مى‌كند: «و‌مَن اَرادَ الأخِرَةَ و سَعى لَها سَعيَها و هُوَ مُؤمِنٌ فَاُولـئِ كَ كانَ سَعيُهُم مَشكورا». (اسراء/17، 19)[35] اين مطلب در آيات ديگرى نيز بيان شده است; مانند: آل‌عمران/3، 145; شورى/42، 20; هود/11، 15‌ـ‌16; بنابراين، خداوند، هم به كسانى‌كه دنيا را مى‌خواهند و هم به كسانى‌كه آخرت را اراده مى‌كنند، از عطاى خويش يارى مى‌رساند: «كُلاًّ نُمِدُّ هـؤُلاءِ و هـؤُلاءِ مِن عَطَـاءِ رَبِّكَ». (اسراء/17، 20) ناگفته نماند كه مقصود از اراده دنيا در آيات قرآن، آن است كه شخص، دنيا را به‌صورت مستقل قصد و از آخرت اعراض و آن را فراموش كند;[36] پس انسان مى‌تواند هم دنيا و هم آخرت را اراده كند، به اين صورت كه دنيا را به تبع آخرت بخواهد.[37] گاهى انسان، اراده‌اى را به ديگرى نسبت مى‌دهد كه در وى وجود ندارد; چنان‌كه كافران قوم نوح(عليه السلام)درباره حضرت به قوم خويش گفتند: او اراده كرده است بر شما برترى طلبد: «يُريدُ اَن يَتَفَضَّلَ عَلَيكُم». (مؤمنون/23، 24) نيز 110 اعراف/7 و 19 قصص/28. گاهى هم برخى وجود اراده‌اى را در خود ادّعا مى‌كنند كه در آن‌ها وجود ندارد; چنان‌كه منافقان ادّعا مى‌كنند كه اراده آنان احسان‌كردن است: «اِن اَرَدنا اِلاّ اِحسـنـًا‌...». (نساء/4، 62)


[1]. القاموس‌المحيط، ج‌1، ص‌415 «رود». [2]. اقرب‌الموارد، ج2، ص455 «رود»; شمس‌العلوم، ج4، ص2681; المنجد، ص‌286 «راد». [3]. گوهر مراد، ص‌250. [4]. شرح المنظومه، ج‌3، ص‌647‌. [5]. الميزان، ج‌1، ص‌106. [6]. درة‌التاج، ص‌569. [7]. دررالفوائد، ج‌2، ص‌78. [8]. انوارالملكوت، ص‌137‌ـ‌138. [9]. مفتاح‌الباب، ص‌117. [10]. شرح المنظومه، ج‌3، ص‌648‌. [11]. تهافت التهافت، ص‌42. [12]. شرح المنظومه، ج‌3، ص‌647‌. [13]. شرح المنظومه، ج‌3، ص‌647‌. [14]. المصطلحات الكلاميه، ص‌15. [15]. اسفار، ج‌6، ص‌335‌ـ‌336. [16]. الاشارات و التنبيهات، ج‌3، ص‌378. [17]. الطبقات الصوفيه، ص‌475. [18]. شرح منازل السائرين، ص‌66. [19]. مصطلحات التصوف، ص‌47. [20]. همان، ص‌76‌ـ‌96. [21]‌. الميزان، ج‌13، ص‌59‌ـ‌60 و 346 . [22]. اسفار، ج‌6، ص335‌ـ‌336; الدرر الفوائد، ج‌2، ص‌79. [23]‌. اسفار، ج6‌، ص336; شرح‌المنظومه، ج3، ص648. [24]. الفروق اللغويه، ص‌28. [25]. همان، ص‌35، ش 138. [26]. شرح فصوص الحكم، ص‌816‌ـ‌817‌. [27]. الفروق اللغويه، ص‌429. [28]. نثر طوبى، ج‌2، ص‌301. [29]. اسفار، ج4، ص113; كشاف‌اصطلاحات الفنون، ج1، ص‌132‌ـ‌136; الفروق اللغويه، ص‌34. [30]. كشاف اصطلاحات‌الفنون، ج1، ص136‌ـ‌132; الفروق‌اللغويه،ص‌142. [31]. الفروق اللغويه، ص‌34. [32]. همان، ص‌484. [33]. اسفار، ج‌4، ص‌113. [34]. شرح المنظومه، ج‌3، ص‌648‌; شرح الاسماء، ص‌344‌ـ‌349; دررالفوائد، ج‌2، ص‌84‌. [35]. الميزان، ج‌13، ص‌63‌ـ‌66‌. [36]. همان، ص‌63‌. [37]. مجمع‌البيان، ج‌6، ص‌628‌.