بشارت
بشارت: خبر سرورانگیز، امیدبخش و مورد انتظار بشارت، مصدر ثلاثی مجرد بر وزن فعالة است. برخی ریشه آن را (بُشر) به معنای سرور میدانند[1] که به آن بُشری نیز میگویند.[2] معادل آن در فارسی مژده و خبر خوش است.[3] در تفاوت بشارت و خبر گفته شده: بشارت خبر سرورانگیزی است که برای اولین بار داده میشود.[4] بر مبنای این اشتقاق برخی مفسران کاربرد بشارت در خبرهای ناگوار را کاربردی استعاری و برای ریشخند[5] یا مجاز با رابطه تضاد بیان کردهاند[6] که همراه قرینه به کار میرود:«فَبَشِّرهُم بِعذاب اَلیم» . (آلعمران/3،21؛ لقمان/31، 7؛ انشقاق/84، 24)[7] برخی دیگر اشتقاق این واژه را از (بَشرة) به معنای ظاهر پوست گرفته[8] و بر همین اساس بشارت را عبارت از هرخبر خوش یا غمانگیزی که اثر آن در چهره نمایان شود میدانند[9]؛ اما با وجود این همگان، کاربرد آن را در خبرهای خوش پذیرفتهاند.[10] این مفهوم در قرآن با مشتقاتی چون بُشْری، مُبَشِّر، بَشیر و ... به کار رفته است. استبشار نیز بهمعنای درخواست سروری است که از بشارت حاصل میشود. (توبه/ 9، 111؛ آلعمران/3، 170 ـ 171)[11] در قرآن با مجموعهای نسبتاً انبوه از مژده، برمیخوریم که یا در مقام بیان حادثهای شگفت ذکر شده است (یوسف/12،19) یا در قالب اخباری که پس از دورهای انتظار، نجات از اندوه، رنج و ترس را برای مؤمنان در این جهان یا آن جهان بیان کرده است (یوسف/12، 84 ـ 86، 96؛ نمل/27، 62؛ عنکبوت/ 29، 33؛ زخرف/43، 68) یا با هدف امیدآفرینی و حرکتزایی، از وقوع حادثهای شادیبخش خبر میدهد. در کتاب مقدس نیز شاهد بشارتهایی از این قبیل هستیم؛ ترسیم آیندهای روشن برای جهان و تحقق امنیت[12] و عدالت همگانی[13]، بشارت ملکوت خدا که به ایمانداران خواهد رسید[14] و رؤیای اورشلیم آسمانی[15] بخشی از آن است؛ همچنین درباره تولد اسماعیل(علیه السلام)[16] و پدید آمدن 12رئیس از او[17]، تولد اسحاق و به وجود آمدن پادشاهان امتها از وی[18]، برانگیخته شدن پیامبری از میان برادران بنی اسرائیل[19] و آمدن فارقلیط پس از عیسی(علیه السلام)نیز وعدههایی وجود دارد[20]، افزون بر این واژه انجیل نیز به معنای مژده و خبر خوش است[21] و مبشران در عهد جدید موظفاند پیام انجیل را به آنان که نجات نیافتهاند اعلامکنند.[22] طرح مسئله بشارت با خصلتی پیشگویانه در قرآن برای عربهای عصر نزول که با کاهنان مرتبط بودند، امری آشنا به شمار میرفت؛ بدین صورت که این گروه در میدان نبرد برای تشویق و تحریک جنگجویان شرکت کرده، گاه مردم را از وقوع خیری که به زودی رخ میداد خبر میدادند.[23] بشارت به ظهور پیامبری در میان عربها از برخی کاهنان نقل شده بود.[24] با چنین ذهنیتی اهل مکه از پیامبر(صلی الله علیه وآله)میپرسیدند: آیا به سبب ارتباط با خداوند از خشکسالی و گرانی اجناس در آینده نیز خبر دارد؟ در پاسخ آنها این آیه فرود آمد: «قُللااَملِک لِنَفسی نَفعـًا ولا ضَرًّا اِلاّ ما شاءَ اللّهُ ولَوکنتُ اَعلَمُ الغَیبَ لاَستَکثَرتُ مِنَ الخَیرِ و مامَسَّنِی السّوءُ اِن اَنَا اِلاّ نَذیرٌ و بَشیرٌ لِقَوم یؤمِنون» . (اعراف/7،188)[25]
سنت دینی تبشیر وانذار: یکی از سنتهای جاری خداوند فرستادن پیامبرانی است که وظیفه آنها تنها بشارت و انذار* است: «ومانُرسِلُ المُرسَلینَ اِلاّ مُبَشِّرینَ و مُنذِرینَ» . (کهف/18، 56 و نیز فاطر/35،24) همراهی همیشگی مژده و بیم که در قالب مفهوم قرآنی بشارت و انذار بیان شده از شیوههای تربیتی قرآن به شمار میرود[26]، زیرا هیچ یک از ایندو اصل به تنهایی برای تعادل و تکامل انسانکافینیست.[27] از مجموع 17 موردی که تبشیر و انذار پیامبران در کنار هم ذکر شده، در 13 مورد بشارت بر انذار مقدم گردیده است. برخی، از این تقدم چنین برداشت کردهاند که مقصود اصلی خدا، مژده دادن است[28]، به هر روی سنت تبشیر و انذار، گوهر رسالت پیامبر اسلام به شمار رفته و ازاینرو در هر دو دوره مکی و مدنی استمرار یافته و به عنوان منصب پیامبر از آن یاد شده است: «و ما اَرسَلنـک اِلاّ مُبَشِّرًا ونَذیرا» . (فرقان/25،56)[29] قرآن بشارتهایی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) بازگو میکند که مخاطب آن افرادی ویژهاند؛ مانند: شکیبایان، (بقره/2، 155)، فروتنان (حجّ/22، 34)، نیکوکاران (حجّ/ 22، 37)، دوریکنندگان از طاغوت، بازگشتگان به سوی خدا و آنان که از بهترین سخنها پیروی میکنند. (زمر/39، 17 ـ 18) آیه112 توبه/9، نیز به صفات متعددی از مؤمنان اشاره کرده و به آنان مژده داده است. عدم ذکر چیزی که به آن بشارت داده شده برای نشان دادن عظمت بشارت دانسته شده است[30]یااینکه مژده در بردارنده هر خیر و سعادت و هر آن چیزی است کهباعث شادی قلب و روشنی چشمهاشان شود؛[31] همچنین قرآن در آیاتی چند به عنوان بشارت برای ایمانداران (بقره/2،97؛ نمل/27،2)، تسلیم شدگان (نحل/16،89،102)، نیکوکاران، و انذاری برای ظالمان معرفی شده است: «... لِینذِرَ الَّذینَ ظَـلَموا و بُشری لِلمُحسِنین» . (احقاف/46،12)
بشارتهای دنیوی و اخروی: خداوند برای اولیای خود، همانان که ایمان آورده و پرهیزگاری ورزیدهاند در زندگی دنیا و آخرت مژدههایی قرار داده است: «اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللّهِ ... * اَلَّذینَ ءامَنوا وکانوا یتَّقون * لَهُمُ البُشری فِی الحَیوةِ الدُّنیا و فِی الأخِرَةِ...» . (یونس/10،62 ـ 64) گرچه همه بشارتهای دنیوی خداوند، در مسیر هدفهای اخروی قرار میگیرد لیکن با توجه به وقوع مورد بشارت در دنیا یا آخرت به ایندو بخش تقسیم میشود:
1. بشارتهای دنیوی: مفسران در توضیح مقصود از مژدههای الهی در دنیا به جست و جوی مصادیق خاص و مشخصی در قرآن پرداختهاند؛ مجموع آرای مفسران در سه دیدگاه قابل طبقهبندیاست: الف. در آیاتی به مؤمنان مژده پیروزی و خلافت در زمین داده شده است[32]؛ وقتی دلهای مجاهدان بدر از اضطراب لبریز شده بود و در پی فریادخواهی به سوی پروردگار و پس از اجابت دعایشان (انفال/8،9) خداوند، برای حرکتزایی و ایجاد آرامش در قلبهای آنان فرشتگانی را برای بشارت، پیروزی و اطمینان دادن به مؤمنان فرستاد: «و ما جَعَلَهُ اللّهُ اِلاّ بُشری لَکمولِتَطمَئِنَّ قُلوبُکم...» (آل عمران/3،126 و نیز انفال/8،10)[33] که نقش این فرشتگان را برخی همانند نقش آرامش در میان بنیاسرائیل (بقره/2،248) دانستهاند.[34] در آیهای دیگر، پس از بیان زبون واقع شدن بنیاسرائیل، (قصص/28، 4) از اراده خداوند مبنی بر قرار دادن فرودست شدگان به عنوان پیشوایان و وارثان زمین خبر داده شده است: «و نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ ونَجعَلَهُم اَئِمَّةً ونَجعَلَهُمُ الورِثین» . (قصص/28،5) در آیهای نیز به مسلمانانی که اهل ایمان و عمل صالح بودند، وعده خلافت در زمین و جایگزینی امنیت به جای ترسی که بر آنان مسلط بود داده شده است. (نور/24،55) این وعده در فضای ناامنی حاکم بر مسلمانان در زمان هجرت به مدینه و خیزش کافران در برابر ایشان[35] مژدهای امیدآفرین و آرامشبخش به شمار میرفت. ب. رؤیاهای راستین، از مژدههای زندگی دنیوی است.[36] این قول برگرفته از روایت رسول خدا(صلی الله علیه وآله)است که در آن این رؤیاها را جزئی از اجزای نبوتخوانده و به عنوان «مُبَشِّرات» از آنها یادکردهاست.[37] در کنار مژدههای عمومی به مؤمنان در مواردی نیز از مژدههایی مخصوص یاد شده است که از نظر زمان رخداد به دنیا مربوط میشود: یک. با توجه به برخی آیات، یکی از وظایف پیامبران الهی ایجاد زمینه و آمادگی در امت برای حضور پیامبر بعد از خود است: «و اِذ اَخَذَ اللّهُ میثـقَ النَّبِیینَ لَما ءَاتَیتُکم مِن کتـب وحِکمَة ثُمَّ جاءَکم رَسولٌمُصَدِّقٌ لِما مَعَکم لَتُؤمِنُنَّ بِهِ ولَتَنصُرُنَّهُ...» . (آلعمران/3،81) به گفته برخی مفسران، انبیا با ایمان به پیامبر پیشین او را تصدیق کرده و با بشارت آمدن فرستاده بعدی و توصیه به امت او را یاری میکنند.[38] انجام دادن چنین وظیفهای از سوی عیسی(علیه السلام) با صراحت در قرآن بیان شده است: «واِذ قالَ عیسَی ابنُ مَریمَ یـبَنی اِسرءیلَ اِنّی رَسولُاللّهِ اِلَیکم مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یدَی مِنَالتَّورةِومُبَشِّرًابِرَسول یأتی مِن بَعدِی اسمُهُ اَحمَدُ...» . (صفّ/61،6) اگرچه در این آیه دلالتی بر بودن این بشارت در انجیل کنونی وجود ندارد، درباره امکان همسانی واژه فارقلیط در عهد جدید و واژه احمد در این آیه، گفت و گوهایی صورت گرفته است. (=>احمد) دو. مژده فرزند که از سوی خداوند به برگزیدگانی چون ابراهیم و زکریا(علیهما السلام) در پی دعای ایشان و در سالهای کهولت داده شده مژدهای شادیآفرین بوده است. (صافّات/37، 100 ـ 101، 112؛ مریم/19، 2 ـ 10) بشارت کلمه خدا به مریم(علیها السلام)نیز از دیگر موارد است: «... اِنَّ اللّهَ یبَشِّرُک بِکلِمَة مِنهُ اسمُهُ المَسیحُ عیسَیابنُمَریمَ...» . (آلعمران/3، 45) یکی از اقوالی که مفسران درباره «کلمه» آوردهاند این است که چون بشارت آمدن مسیح(علیه السلام) در کتب پیامبران پیش از او بیان شده بود، هنگام تولد عیسی(علیه السلام)گفتند: این همان کلمه (مژدهای که قبلاً داده شده) است.[39] افزون بر این در مواردی دیگر از خبر تولّد دختر در برخی اقوام عرب یاد شده که آن را خبری خوش نمیدانستند: «و اِذا بُشِّرَ اَحَدُهُم بِالاُنثی ظَـلَّ وَجهُهُ مُسوَدًّا وهُوَ کظیم» . (نحل/16،58؛ زخرف/43،17) مفسران در مورد تعبیر بشارت در این آیه با توجه به اختلافی که در ریشه این واژه وجود دارد (همین مقاله =>بحث لغوی) دو نظر دارند: برخی بیان این تعبیر را از سوی خداوند بدینمنظور میدانند که چون فرزند از نعمتهای خداست، به طور طبیعی قلب را سرشار از شادی میکند؛ اما این قوم بر اثر جهل و گمراهی از آن اندوهگین میشدند.[40] برخی دیگر ازجهت انعکاس خبر خوش یا بد در چهره آن را تفسیر کردهاند.[41] ج. بادها در طبیعت نقش مژده دهندگان رحمت پروردگار (باران) را بر عهده دارند که پیشاپیش از آمدنش خبر میدهند: «و هُوَ الَّذی اَرسَلَ الرّیـحَ بُشرًا بَینَ یدَی رَحمَتِهِ واَنزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهورا» . (فرقان/25،48 و نیز اعراف/7، 57؛ نمل/27، 63؛ روم/30، 46)
2. بشارتهای اخروی: مؤمنانی که در دنیا با ایمان و عمل صالح زندگی کردند، در آخرت شاهد تحقق وعدههای الهی خواهند بود: «...والَّذینَ ءامَنوا وعَمِلوا الصّــلِحـتِ فی رَوضَـاتِ الجَنّاتِ لَهُم ما یشاءونَ عِندَ رَبِّهِم ذلِک هُوَ الفَضلُ الکبیر * ذلِک الَّذی یبَشِّرُ اللّهُ عِبادَهُ...» . (شوری/ 42، 22 ـ 23) در این آیه درباره واژه «یبَشِّر» ، دو قرائت نقل شده است: یکی با تشدید شین (یبَشِّرُ) که منظور از آن مبالغه در بشارتهای فراوان است، و دیگری با تخفیف آن (یبشُر) که بر بشارت بزرگ و کوچک دلالت دارد.[42] بر اساس آیهای دیگر به آنان که ایمان آورده و در راه خدا به هجرت و جهاد روی آوردهاند مژده به رحمت و خشنودی پروردگار و بهشتهای پرنعمت داده خواهد شد: «یبَشِّرُهُم رَبُّهُم بِرَحمَة مِنهُ ورِضون و جَنّـت لَهُم فیها نَعیمٌ مُقیم» (توبه/9،21) و بشارت برای ایمان آورندگان به جاودانگی در باغهایی که نهرها در آن جاری است: «بُشرکمُ الیومَ جَنّـتٌ تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُخــلِدینَ فیها...» . (حدید/57،12) آیه30فصّلت/411 نیز، درباره بشارت فرشتگان به مؤمنان با استقامت در واپسین لحظات زندگی دانسته شده است.[43] آیات متعدد دیگر که بهوعدهها و پاداشهای الهی اشاره دارد، از جمله بشارتهای اخروی است. (توبه/9،72؛ بینه/98، 8) در آیهای نیز آمده است: روزی که گناهکاران فرشتگان را میبینند، هیچ بشارتی برای آنان وجود ندارد: «یومَیرَونَ المَلـئِکةَ لا بُشری یومَئِذ لِلمُجرِمینَ...» (فرقان/25، 22)
________________________________________ [1]. الفروق اللغویه، ص100. [2]. مفردات، ص125، «بشر»؛ بصائر ذوی التمییز، ج2، ص200. [3]. لغت نامه، ج3، ص4170؛ فرهنگ فارسی، ج1، ص540، «بشارت». [4]. المبسوط، ج6، ص248؛ التبیان، ج1، ص107؛ عمدة الحفاظ، ج1، ص193. [5]. الکشاف، ج1، ص577؛ تفسیر المنار، ج9، ص514؛ الاتقان،ج2، ص124. [6]. البرهان فی علوم القرآن، ج2، ص397؛ الاتقان، ج2، ص102. [7]. مقاییس اللغه، ج1، ص251؛ لسانالعرب، ج1، ص414، «بشر». [8]. الفروق اللغویه، ص100. [9]. تفسیر ثعالبی، ج1، ص55؛ رحمة من الرحمن، ج1، ص428. [10]. التعریفات، ص66؛ رحمة من الرحمن، ج4، ص472؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ص336. [11]. مفردات، ص125؛ بصائر ذویالتمییز، ج2، ص200؛ التبیان، ج3، ص48. [12]. کتاب مقدس، مزامیر 72: 6ـ11؛ اشعیا 2: 4. [13]. کتاب مقدس ، اشعیا 11: 4، 5؛ ارمیا 23: 5، 6. [14]. کتاب مقدس، متی 12: 28؛ 25: 34ـ40. [15]. کتاب مقدس، اشعیا 65: 18ـ20؛ زکریا 8: 4ـ6؛ مکاشفات یوحنا 20ـ22. [16]. کتاب مقدس، پیدایش 16: 10ـ13. [17]. کتاب مقدس ، 17: 20. [18]. کتاب مقدس ، 17: 16، 19، 21. [19]. کتاب مقدس ، تثنیه 18: 15، 18. [20]. کتاب مقدس، انجیل یوحنا 14: 16، 26؛ 15: 26؛ 16: 7. [21]. معجم اللاهوت، ص113؛ معجمالایمان المسیحی، ص107؛ قاموس الکتاب المقدس، ص120. [22]. کتاب مقدس، اعمال رسولان 8 : 5ـ8؛ 26ـ40؛ رومیان 1: 16ـ17. [23]. المفصل، ج6، ص763. [24]. السیرةالنبویه، ج1، ص204. [25]. اسباب النزول، ص188؛ مجمعالبیان، ج4، ص779. [26]. فی ظلال القرآن، ج5، ص2574؛ نمونه، ج20، ص210. [27]. مجموعه آثار، ج16، ص154، «سیری در سیره نبوی»؛ نمونه، ج1، ص425. [28]. التفسیر الکبیر، ج6، ص15. [29]. فی ظلالالقرآن، ج5، ص2574. [30]. المیزان، ج1، ص358. [31]. تفسیر ابی السعود، ج1، ص261؛ نمونه، ج8، ص153. [32]. تفسیر المنار، ج11، ص417؛ المنیر، ج11، ص212؛ نمونه، ج8، ص337. [33]. راهنما، ج3، ص54؛ ج6، ص430، 431. [34]. الکشاف، ج1،ص412؛ ج2، ص202. [35]. اسبابالنزول، ص274؛ مجمعالبیان، ج7، ص239. [36]. جامعالبیان، مج7، ج11، ص174؛ التبیان، ج5، ص403؛ التفسیر الکبیر، ج17، ص127. [37]. الکافی، ج8، ص90؛ کشفالاسرار، ج4، ص310؛ الدرالمنثور، ج4، ص376. [38]. المیزان، ج3، ص335. [39]. مجمع البیان، ج2، ص749؛ المیزان، ج3، ص192ـ193. [40]. التفسیر القرآنی للقرآن، ج7، ص311؛ ج13، ص115؛ مجمع البیان، ج6، ص566. [41]. مخزن العرفان، ج1، ص188. [42]. التبیان، ج9، ص158؛ مجمع البیان، ج9، ص43. [43]. مجمعالبیان، ج5، ص182؛ نمونه، ج8، ص337.