بحث:بغی در لغت

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

البَغْي یعنی اراده کردن و قصد تجاوز نمودن یا در گذشتن از میانه‌روی، چه عملا تجاوز کند یا نکند، گاهی بغی و تجاوز در کمّیت و ارزش مادّی است و گاهی بغی و تجاوز در وصف کیفیّت تعبیر و بیان می‏‌شود[۱].

بَغَيْتَ الشّى‏ء و ابْتَغَيْتَ یعنی تجاوز کردی و بغی نمودی، این فعل در موقعی بکار می‌‏رود که تو بیش از اندازه چیزی که واجب است طلب کنی و بخواهی، خدای عز و جل فرماید: لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ[۲] و گفت يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ[۳].

بغی دو گونه است:

  1. اول، بغی پسندیده یعنی در گذشتن از عدل به احسان و از امور واجب به انجام نوافل و مستحبات.
  2. دوم، بغی و تجاوز ناپسند و ناروا یعنی از حق به باطل و به شک و شبهه رفتن، چنانکه پیامبر (ص) فرماید: «الْحَقُّ بَيِّنٌ وَ الْبَاطِلُ بَيِّنٌ وَ بَيْنَ ذَلِكَ أُمُورٌ مُشْتَبِهَاتٌ وَ مَنْ رَتَعَ حَوْلَ الْحِمَى أَوْشَكَ أَنْ يَقَعَ فِيهِ»؛ حق و باطل آشکار است و در میان این دو اموری از مشتبهات و تردید برانگیز هست، کسی که در کنار قرقگاه دور بزند و آنجا را با سرعت بپیماید افتادنش در آنجا قطعی و نزدیک است.

و چون بغی بر دو گونه پسندیده و ناپسند تقسیم می‏‌شود بنابراین: درباره معنی بغی محمود و پسندیده و بغی تجاوز ناپسند، خدای تعالی می‌فرماید: إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ[۴] که عقوبت ستم را به تجاوز و باغی بغیر حق مخصوص کرده است.

أَبْغَيْتُكَ یعنی تو را بر خواست و مطالبه آن یاری کردم.

بَغَى الجرح: آن جراحت بیش از اندازه عفونی و فاسد شد.

بَغَتِ المرأة بِغَاءً: آن زن، گناه و فجور مرتکب شد زیرا از شأن خویش که پاکی است تجاوز کرده، خدای عزّ و جلّ فرماید: وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا[۵].

بَغَتِ السّماء: بیش از اندازه نیاز باران بارید.

بَغَى: تکبر ورزید و این تعبیر به خاطر این است که کسی از مقام و منزلت انسانیش به چیزی و حالتی که شایسته‌‏اش نیست تجاوز کند و برسد و درباره هر امر و کاری هم به‌کار می‏‌رود مانند آیات زیر: يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ[۶] و إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ[۷] و ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ[۸] و إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ[۹] و فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي[۱۰].

واژه «بغی» در بیشتر مواقع مذموم و ناپسند است، در آیه غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ[۱۱] یعنی خواستار چیزی که شایسته خواستن نیست، و تجاوز از چیزی که در حقّتان نباشد.

حسن گوید: معنی آیه این است که ـ أکل میته ـ را برای لذّتش نخورید یعنی از سد جوع و رفع گرسنگی تجاوز و زیاده‌روی نکنید.

مجاهد می‌‏گوید: تفسیر آیه این است که غَيْرَ باغٍ عَلَى إِمَامٍ وَ لا عادٍ فِي الْمَعْصِيَةِ طَرِيقَ الْحَقِّ (بر امام حقّ، باغی و تجاوزگر نباشید و از طریق حقّ به معصیت بر نگردید و از حقّ در نگذرید، که بغاة در معنی و هم الخارجون على امام المعصوم كما فى الجمل و صفّين).

و اما ابْتِغَاء کوشش و اجتهاد در طلب و خواستن است که اگر چیز نیک و شایسته‏‌ای طلب شود آن خواستن و اجتهاد قابل ستایش و پسندیده است مانند آیه ابْتِغَاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ[۱۲] و ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى[۱۳].

گفته‏‌اند يَنْبَغِي به معنی شایسته و سزاوار و فعل مطاوعه بغی است، پس زمانی که می‌‏گویند ينبغي أن يكون كذا دو وجه دارد:

  1. اول اینکه از فعل جمله تبعیت می‏‌کند و عمل و فعل را مشخص می‌‏نماید، مانند النار يَنْبَغِي در معنی آغاز و شروع چیزی است، مانند فلان يَنْبَغِي أن يعطى لكرمه و در آیه وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ[۱۴] بر وجه اول یعنی او را شعر نیاموختیم و او را نسزد و میسورش نیست، مگر نمی‏بینید که زبانش در مسیر و جریان شعر گفتن نیست و شعر بر زبانش جاری نشده است.
  2. و در آیه وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي[۱۵]. این آیه درخواست حضرت سلیمان از خداوند است که می‏‌گوید رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي نخست آمرزش می‏‌طلبد، گویی که قبل از تقاضای خود به ناچیز بودن خواستش متوجه است که می‌‏گوید، به من ملکی که پس از من سزاوار أحدی نباشد عطا کن و این تقاضا را معجزه خویش قرار داده است نه از روی حسادت و رقابت که بعداً تسخیر ریاح و تسخیر شیاطین می‏‌کند[۱۶].

پانویس

  1. سعدی با مقایسه انسان‌های آلوده و پلید و غیر مفید به حال جامعه با حیوانات بخصوص حیوان بارکش مفید یعنی الاغ می‏‌گوید: مسکین خر اگر چه بی‏تمیز است *** چون بار همی برد عزیز است گاوان و خران بار بردار *** به ز آدمیان مردم آزار.
  2. «بی‌گمان آنان پیش‌تر هم فتنه‌جویی کردند» سوره توبه، آیه ۴۸.
  3. «در میان شما برای ایجاد آشوب رخنه می‌کردند» سوره توبه، آیه ۴۷.
  4. «ایراد تنها بر کسانی‌ست که به مردم ستم می‌ورزند و ناحق در زمین گردنکشی می‌کنند» سوره شوری، آیه ۴۲.
  5. «هر گاه جوانانتان اراده عفّت و پاکی نمودند به بغی و فجور وادارشان نکنید» سوره نور، آیه ۳۳.
  6. «به ناحقّ بر زمین، ستم می‌ورزند» سوره یونس، آیه ۲۳.
  7. «ستم شما به زیان خودتان است» سوره یونس، آیه ۲۳.
  8. «سپس بر او ستم رود خداوند او را یاری خواهد کرد» سوره حج، آیه ۶۰.
  9. «بی‌گمان قارون از قوم موسی بود و در برابر آنان سرکشی کرد» سوره قصص، آیه ۷۶.
  10. «پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم می‌کند جنگ کنید» سوره حجرات، آیه ۹.
  11. «در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد» سوره بقره، آیه ۱۷۳.
  12. «در جستجوی بخشایشی که از پروردگارت امید داری» سوره اسراء، آیه ۲۸.
  13. «(و کاری) جز جستن (خشنودی) ذات بلند مرتبه پروردگار خویش (ندارد)» سوره لیل، آیه ۲۰.
  14. «و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست» سوره یس، آیه ۶۹.
  15. «مرا بیامرز و مرا آن پادشاهی ده که پس از من هیچ کس را نسزد» سوره ص، آیه ۳۵
  16. مصطفوی، حسن، ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏۱، ص۲۹۵-۲۹۷.