جهیم بن صلت مطلبی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

جهیم فرزند صلت بن مخرمه، از تیره بنی مطلب بن عبد مناف از قریش است[۱]. مادرش نیز فاطمه بنت عبد قیس بن عبدشرحبیل است[۲]، جهیم در دوره جاهلیت از معدود افرادی بود که نوشتن آموخت[۳]. او در جنگ بدر در سپاه مشرکان قرار داشت، اما در عمل حضور وی کمکی برای مشرکان نبود؛ زیرا جهیم روز قبل از وقوع جنگ خوابی دید که اثر بسیاری در تضعیف روحیه مشرکان داشت؛ وی خواب دید که اسب سواری که شتری نیز به همراه داشت، نام تعدادی از افراد سرشناس قریش مانند ابوجهل، امیة بن خلف و... را نام برد که کشته خواهند شد. سپس ضربه‌ای به زیر گلوی شتر زد و آن را در میان لشکرگاه فرستاد، که در نتیجه هیچ خیمه‌ای نماند که از خون آن شتر به آن نپاشیده باشد. با شایع شدن خبر این خواب حتی عده‌ای از مشرکان قصد بازگشت از جنگ را نمودند، که ابوجهل با این عنوان که جهیم هم پیشگوی دیگری از بنو مطلب است، آنان را از بازگشت منصرف کرد[۴]. البته اطلاعی از اینکه جهیم خود در نبرد ماند، در دست نیست.

درباره زمان مسلمان شدن وی نیز اختلاف است؛ از یک سو برخی منابع[۵] آن را در زمان فتح خیبر (سال هفتم) دانسته‌اند و اینکه رسول خدا (ص) سی وَسَق (هر وسق حدود ۱۸۰ کیلو) مواد غذایی از غنایم خیبر به وی بخشیده را دلیل مسلمان شدن وی در آن سال می‌دانند، اما برخی دیگر همچون ابن سعد، ابواحمد عسکری[۶] و ابن ابی حاتم[۷] ضمن رد چنین بخششی، سال اسلام آوردن او را پس از فتح مکه (سال هشتم) می‌دانند. به هر روی، جهیم پس از مسلمان شدن چون سواد نوشتن داشت، در شمار کاتبان پیامبر قرار گرفت[۸]، از جهیم هیچ روایتی نقل نشده[۹] و سال فوت او نیز نامشخص است.[۱۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۷۳.
  2. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۹۳.
  3. بلاذری، انساب الاشراف، ج۹، ص۳۹۴.
  4. واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۷۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۴.
  5. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۲۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۲۶.
  6. ر. ک: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۷۹.
  7. ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۵۴۰.
  8. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۱؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۰؛ شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۱۱، ص۳۷۸.
  9. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۲۶.
  10. قلیچ، رسول، مقاله «جهیم بن صلت مطلبی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۴۳۸.