ابوشداد ذماری عمانی
مقدمه
وی صد و بیست سال عمر کرد و از کهنسالترین افرادی است که زمان رسول خدا(ص) را درک کرد، ولی توفیق تشرف خدمت او را نیافت. بدین سبب از او در شمار مخضرمین یاد شده است[۱]. محل سکونت او ذمار یمن، یا "دَمَا" از عمان دانسته شده و او را به اعتبار دما، دمائی و به اعتبار عمان، عمانی گفتهاند[۲]. ابن حجر، دُمار را از نواحی عمان و او را عمانی دانسته است[۳]؛ چنان که ابن منده و ابونعیم نیز او را عمانی دانستهاند [۴]؛ اما ابن عبدالبر[۵] و ابن اثیر[۶] او را ذماری و ذمار را نیز از صنعا دانسته و گفتهاند: "سكن عمان". ابوشداد گفته است نامه رسول خدا(ص) در قطعهای از پوست به دست من رسید که در آن نوشته بود « مِنْ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ إِلَى أَهْلِ عمان سَلَامُ عَلَيْكُمْ أَمَّا بَعْدُ فَأَقَرُّوا بِشَهَادَةِ انَّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ وَ أَدُّوا الزَّكَاةِ وخطوا الْمَسَاجِدِ كَذَا وَ كَذَا وَ الَّا غَزَوتُكُم »؛ نامهای است از محمد رسول خدا به اهل عمان. سلام. اقرار کنید به اینکه خدایی جز خدای یگانه نیست. زکات بپردازید. مسجد بسازید و... ، وگرنه به جنگ شما خواهم آمد». ابو شداد میگوید: ما کسی را برای خواندن نامه نیافتیم تا جوانی پیدا شد و آن را برای ما خواند[۷]. عبدالعزیز بن زیاد حنظلی میگوید: از ابوشداد پرسیدم: در آن زمان که نامه رسول خدا(ص) رسید، چه کسی حاکم یمن بود؟ گفت: "اُسوارٌ مِن اَسوِرَة کسری"؛ سرداری از سرداران کسری که به او "بستیجان" میگفتند[۸]. مغلطای[۹] رسیدن نامه رسول خدا(ص) را به دست او، دلیل بر صحابی بودنش ندانسته است. برخی کلمه "سلام" را در نامه آن حضرت، مناسب کفار ندانسته و احتمال دادهاند اهل عمان مسلمان بوده باشند، ولی زکات نمیدادند و نماز اقامه نمیکردند[۱۰]. این در حالی است که در نامههای دیگر رسول خدا(ص) خطاب به کفار نیز "سلام علیک" آمده است[۱۱][۱۲]
منابع
پانویس
- ↑ ابن حجر، ج۷، ص۱۷۹.
- ↑ ابن اثیر، ج۶، ص۱۶۰.
- ↑ ابن حجر، ج۷، ص۱۷۹.
- ↑ ابن اثیر، ج۶، ص۱۶۰؛ ابونعیم، ج۵، ص۲۹۳۰.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۴۸.
- ↑ ابن اثیر، ج۶، ص۱۶۰.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۴۹؛ ابن اثیر، ج۶، ص۱۵۹.
- ↑ ابونعیم، ج۵، ص۲۹۳۰.
- ↑ مغلطای، ج۲، ص۲۷۷.
- ↑ احمدی میانجی، ج۲، ص۳۴۳.
- ↑ احمدی میانجی، ج۲، ص۳۵۴.
- ↑ محمدی، رمضان، مقاله «ابوشداد ذماری عمانی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۳۷۱.