اعراف

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۵ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۴۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

اعراف جايگاهى ميان بهشت و جهنم اعراف جمع عرف در لغت به قسمت هاى بلند كوه و تپه گفته مى شود (معجم التهذيب ، ج3 ، ص2404و لسان العرب ، ج9 ، ص241) اين واژه دوبار در قرآن در سوره اعراف به كار رفته است (اعراف:46و 49) از آيات ياد شده به دست مى آيد كه ميان بهشت و جهنم جايگاهى است كه بر روى آن افرادى قرار دارند كه به اهل بهشت سلام مى كنند و تمناى عدم همنشينى با اهل دوزخ را دارند. در اينكه مقصود از اعراف چيست از سوى دانشمندان اسلامى ديدگاه هاى مختلف و متفاوتى ابراز شده اند (الميزان ، ج8 ، ص126) كه بيشتر آنها به اين معنا برمى گردد كه مقصود از آن ديوارى است ميان بهشت و جهنم (تصحيح الاعتقادات223 ، المفردات، ص322) از حسن بصرى و زجاج نقل شده كه اعراف از ريشه معرفت به معناى شناخت است ، يعنى در قيامت رجالى هستند كه آگاهى از حال مردم دارند و اهل جهنم و بهشت را از سيماى شان مى شناسد (تفسير كبير ، ج14 ، ص87 ، جامع البيان ، ج5 ، ص241) صدرالمتألهين نيز اين ديدگاه را برگزيده و آيه (يَعْرِفُونَ كُلاً بِسيماهُمْ) (اعراف:46) را گواه آن دانسته است (عرشيه ، ص90) ابن عربى در فتوحات قول مشهور را در مورد اعراف پسنديده و اما درباره اصحاب اعراف گفته است: آنها كسانى هستند كه حسنات و سيئاتشان مساوى است يك چشمشان به سوى بهشت و چشم ديگر به جهنم دوخته اند در حالى كه ورود به هيچ كدام براى آنها رجحان ندارد. اما وقتى دستور سجده به آنها داده مى شود همه سجده مى كنند و وارد بهشت مى شوند (فتوحات ، ج4 ، ص475) صدرالمتألهين در شواهد الربوبيه همين قول را برگزيده است (الشواهد الربوبيه ، ص384) و در (اسفار ، ج9 ، ص318) پس از اشاره به ديدگاه ابن عربى قول مشهور در ميان شيعه را كه مى گويند اصحاب اعراف پيامبر اسلام و ائمه طاهرين (عليهم السلام) است انتخاب نموده است. در اينكه اصحاب اعراف چه كسانى هستند به طور كلى در ميان مفسرين و علماى مسلمان اختلاف وجود دارد كه به چهارده قول مى رسد. بيشتر كسانى كه در مورد اعراف سخن گفته اند به اقوال و اختلاف ياد شده اشاره نموده اند. (الميزان ، ج8 ، ص126 ، تفسير كبير ، ج14 ، ص90 ، روض الجنان ، ج8 ، ص204). ديدگاه هاى مزبور به سه دسته كلى باز مى گردد: 1. آنها عده اى از مقربان درگاه الهى همچون انبيا، علما و فقها و گواهان بر اعمال و... مى باشند. 2. آنها كسانى هستند كه سيئات و حسنات شان با هم برابرند. 3. اصحاب اعراف، آن دسته از ملائكه است كه بر بالاى اعراف ناظر اشخاص اند و هر كس را از سيما و قيافه اش مى شناسند (الميزان ، ج8 ، ص129). بيشتر مفسرين و علماى اهل سنت قول دوم را انتخاب نموده اند (البدور السافرة، ص399 ، روح المعانى ، ج8 ، ص128 ، جامع الأحكام ، ج7 ، ص212 ، البعث والنشور ، ص109) در حالى كه بسيارى از علماى شيعه ضمن اشاره به ديدگاه هاى مختلف درباره اصحاب اعراف و با توجه به رواياتى كه از اهل بيت (عليهم السلام) در اين باره رسيده ، مايل به اين نظراند كه اصحاب اعراف پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و ائمه اطهار (عليهم السلام) مى باشند. (اسفار ، ج9 ، ص318 ، الاعتقادات ، ص70) صفار حدود 19 روايت از طرق مختلف از ائمه (عليهم السلام) ، نقل نموده است كه اصحاب اعراف ائمه اطهار (عليهم السلام مى باشند (بصائر الدرجات ، ص452)همچنين كلينى در كافى ، ج 1 ، ص184 ، صدوق در معانى الاخبار ، ص590 ، مفيد در مسارالشيعه ، ص31). در يكى از اين روايات كه از يزيد بن معاويه العجلى نقل شده آمده است كه از امام محمدباقر (عليه السلام) از تفسير (عَلى الأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلاً بِسِيماهُمْ) سؤال كردم فرمود اين آيه در حق اين امت نازل شده و مراد به رجال اعراف ائمه از آل محمد مى باشد در روايت ديگر همچنين در تفسير آيه ياد شده آمده است:ماييم آن رجال و امامان از ما هستند... (بصائر الدرجات/453). غير از سه ديدگاه كلى كه ذكر شد يك ديدگاه ديگر نيز وجود دارد و آن اين است كه برخى بين روايات فوق و رواياتى كه مستند علماى اهل سنت مى باشد و در منابع روايى شيعه نيز وجود دارد (كافى ، ج1 ، ص184) كه مى گويد مقصود از اصحاب اعراف كسانى هستند كه حسنات و سيئاتشان مساوى اند لذا در اعراف مانده ، اين گونه جمع نموده اند كه هر يك از اين دو دسته روايات بيانگر حالت عده اى است كه در اعراف حضور دارند ; به اين معنا كه در اعراف هم افرادى وجود دارند كه اعمال خوب و بد آنها مساوى است و ورود به هيچ طرف براى آنها رجحان ندارد. و هم پيامبران ، ائمه اهل بيت (عليهم السلام) براى كمك به آنها در اعراف حضور دارند (منشور جاويد ، ج9ص 529 ، تفسير نمونه ، ج6 ، ص189) البته چنين جمعى از كلام شيخ صدوق نيز استفاده مى شود (الاعتقادات ، ص70).