دعا

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۶ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۱۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

دعا: نیایش و درخواست همراه خضوع و خشوع از خداوند

  • دعا از ریشه "د - ع - و" به معنای خواستن چیزی با صدا و کلام برای توجه دادن مدعوّ به سوی خود[۱] یا کسی دیگر[۲] است. کمک خواستن[۳]، درخواست[۴]، ترغیب و تشویق کردن[۵]، استغاثه و تضرع[۶] از دیگر معانی دعا هستند.
  • دعا در اصطلاح نیز به معنای روی آوردن به خدا و درخواست از او با حالت خضوع، تضرع و ابتهال[۷] و نیز درخواست زیردست از مقام بالاتر برای انجام کاری، همراه با خضوع و تواضع است.[۸] بر این اساس، در مفهوم لغوی دعا کرنش و خضوع داعی لحاظ نشده، در حالی که در مفهوم اصطلاحی، کرنش و خضوع، از مقومات دعا به شمار می‌رود.
  • دعا و دعوت در حقیقت جلب توجه مدعوّ به داعی است که غالباً با لفظ و گاهی نیز با اشاره صورت می‌گیرد، بنابراین، مدعوّ باید قدرت استجابت دعا را داشته باشد تا بتواند خواسته دعاکننده را تأمین کند، ازاین‌رو برخی، خواندن موجود بی‌درک و شعور را که نمی‌تواند خواسته دعاکننده را برآوَرَد - هر چند صورت دعا داشته باشد - دعای حقیقی ندانسته‌اند[۹].
  • دعا گاهی به سود دیگران است که از آن به "دعای له" یاد می‌شود و گاهی به زیان آنان است که "دعای علیه" یا "نفرین" نامیده می‌شود و لعن، مصداقی از آن است[۱۰].
  • "دعو" و مشتقات آن ۱۲۲ بار در قرآن کریم به کار رفته که برخی از آنها به معنای لغوی دعا اشاره دارند؛ مانند آیه ﴿لا تَجْعَلُوا دُعَاء الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاء بَعْضِكُم بَعْضًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمْ لِوَاذًا فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۱] و در مواردی نیز به معنای اصطلاحی آن آمده‌اند؛ مانند آیه ﴿ وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ [۱۲]، ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورًا [۱۳]، ﴿قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا[۱۴]، ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ [۱۵]
  • افزون بر این، واژه‌ها و تعبیرهایی دیگر در آیات بر نوعی خاص از دعا، دلالت دارند؛ مانند "سؤال" برای نمونه: ﴿ وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ[۱۶]؛ ﴿سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ [۱۷][۱۸]، "قنوت" دعا در حال قيام نماز[۱۹]﴿حَافِظُواْ عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى وَقُومُواْ لِلَّهِ قَانِتِينَ [۲۰]، "تحيت" ﴿وَأُدْخِلَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلامٌ[۲۱]؛ ﴿وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا [۲۲]، "ابتهال" درخواست همراه با تضرع[۲۳]﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ [۲۴]، "صلاة"[۲۵] برای نمونه:﴿هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا [۲۶]، "ذکر"[۲۷] برای نمونه: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۲۸]؛ ﴿لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِن كُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ[۲۹]، "تَاَوُّه" زیاد دعا کردن[۳۰]﴿إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ[۳۱]، "نداء" دعا با صدای بلند [۳۲]﴿إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاء خَفِيًّا[۳۳]؛ ﴿وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ[۳۴]، ﴿وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ[۳۵]، "انابه" به سوی خدا روی آوردن و توبه کردن[۳۶]﴿وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِن قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَادًا لِّيُضِلَّ عَن سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلا إِنَّكَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ[۳۷]؛ ﴿قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَىَ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ[۳۸] و "تضرع" درخواست با خشوع.[۳۹]﴿فَلَوْلا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ[۴۰].

برخی تعابير، افزون بر دلالت کلی بر طلب، بر نوع خواسته دعاکننده نیز دلالت دارند؛ مانند «استسقاء» (طلب نزول باران)[۴۱] (بقره/۲، ۶۰)؛ «استغفار»[۴۲] (آمرزش‌خواهی از خداوند)[۴۳] (برای نمونه: غافر/۴۰، ۷)، «استعاذه» (پناهجویی از خدا)[۴۴] (اعراف/۷، ۲۰۰؛ نحل/۱۶، ۹۸ و ...) و «استغاثه» (درخواست فریادرسی در حال شدت و محنت)[۴۵] (انفال/۸، ۹؛ احقاف/۴۶، ۱۷)؛ همچنین در آیات فراوانی به دعاهای انبیا و صالحان با واژه‌های «ربّ»، «ربّنا»، «نادی» و «نادى ربّه» اشاره شده است؛ مانند دعاهای گوناگون ابراهیم (برای نمونه: بقره/۲، ۱۲۸-۱۲۶)، نوح (برای نمونه: شعراء/۲۶، ۱۱۸-۱۱۷)، هود (مؤمنون/۲۳، ۴۱ - ۳۹)، لوط (شعراء/۲۶، ۱۶۹)، یوسف (يوسف/۱۲، ۳۳-۳۴)، ایوب (انبیاء/۲۱، ۸۳)، شعیب (اعراف/۷، ۸۹)، طالوت (بقره/۲، ۲۵۰)، موسی (برای نمونه: طه/۲۰، ۲۵-۳۲؛ اعراف/۷، ۱۵۱ - ۱۵۰)، سلیمان (ص/۳۸، ۳۴-۴۰)، یونس (برای نمونه: انبیاء/۲۱، ۸۸-۸۷)، زکریا (برای نمونه: آل عمران/۳، ۳۸-۴۱؛ مریم/۱۹، ۶-۲؛ انبیاء/۲۱، ۸۹-۹۰) و عیسی. (مائده/۵، ۱۱۴) در آیاتی از دعای فرشتگان برای مؤمنان و پدران و مادران آنان، همسران صالح، توبه کنندگان و رهروان راه خدا نیز یاد شده (غافر/۴۰، ۹-۷؛[۴۶] نیز نک: شوری/۴۲، ۵)[۴۷] و در آیه ۴۳ احزاب/۳۳ نیز از صلوات و تحیت ملائکه برای مؤمنان سخن به میان آمده است[۴۸]؛ همچنین فرشتگان برای خاندان ابراهيم (هود/۱۱، ۷۳)[۴۹] و پیامبر اکرم (احزاب/۳۳، ۵۶)[۵۰] دعا کرده‌اند. ابلیس نیز که همراه فرشتگان، مأمور برای سجده به آدم شد، پس از ترک سجده و رانده شدن از درگاه الهی، زندگانی طولانی تا قیامت را از خدا درخواست کرد. (حجر/۱۵، ۳۶-۳۷؛ ص/۳۸، ۷۹)[۵۱] پیشینه دعا: شناخت خداوند و حرکت به سوی حق و مبدأ هستی فطری انسان است: «فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا» (روم/۳۰، ۳۰) و انسان به گونه فطری برای رسیدن به کمال و مطلوب خویش، خود را نیازمند دعا می‌داند.[۵۲] از آنجا که دعا در حقیقت همان خواسته درونی و آرزوی هر فرد است، چه آن را بر زبان آورد یا نه، و انسان نیز هرگز از آرزوها و نیازمندی‌ها و خواسته‌هایش جدا نمی‌شود[۵۳]، می‌توان گفت دعا و نیایش در هر انسانی نهادینه شده است. بر این اساس، برخی حس پرستش و نیایش را از اصیل‌ترین، پایدارترین و قوی‌ترین ابعاد وجودی آدمی و تجلیات روح انسانی دانسته‌اند که انسان در سایه آن آرامش می‌یابد. بر اساس شماری از آیات قرآن، می‌توان از فطری بودن دعا و نیایش سخن گفت.[۵۴] خدا در این آیات از دعای بسیاری از انسان‌ها حتی تبهکاران و مشرکان به هنگام سختی‌ها و مشکلات پرده برداشته است. (یونس/۱۰، ۱۲؛ عنكبوت/۲۹، ۶۵؛ روم/۳۰، ۳۳؛ لقمان/۳۱، ۳۲؛ زمر/۳۹، ۳۸) در نگاهی گذرا به باورهای اقوام پیشین نیز می‌توان دریافت که دعا و نیایش بخشی از فرهنگ آنان بوده و از فطرت آنان سرچشمه می‌گرفته است، ازاین‌رو هر ملت و قومی گونه‌ای از دعا و نیایش را در زندگی خویش تجربه کرده[۵۵] و صرف نظر از نوع خواسته خود، همواره تأثیر آن را باور داشته است[۵۶]، چنان که بر اساس آیات ۱۹-۲۳ اعراف/۷ آدم و حواء نخستین انسان‌هایی بودند که پس از ترک اَولی، از خدا درخواست عفو کردند. در این آیات بدون آنکه به آنان گفته شده باشد که از خدا بخشایش بطلبند، تنها از نهیب خداوند به آنان که چرا به نهی او توجه نکرده‌اند، سخن به میان آمده است، برخی نیز بر این باورند که بر پایه آیه ۳۷ بقره/۲ خداوند چگونگی طرح درخواست را با القای کلماتی به آدمS آموخت و وقتی او کلمات را از پروردگارش تلقی کرد، مورد توجه و عنایت الهی قرار گرفتند و دعایش مستجاب شد[۵۷] و از سوی خداوند مورد عفو و بخشایش قرار گرفتند.[۵۸] بر اساس برخی روایات، کلماتی که با توسل به آنها توبه آدم پذیرفته شد اسماء مقدس ۵ تن بود.[۵۹] پس از آدم و حوا دیگر انبیا نیز بر اساس فطرت سلیم‌شان اهل دعا و نیایش بوده‌اند؛ نوحS پس از آنکه از هدایت قوم خویش ناامید شد، از خدا یاری طلبید: «فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ» (قمر/۵۴، ۱۰)[۶۰] و از خدا خواست او و پیروانش را نجات دهد:[۶۱] «قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ * فَافْتَحْ بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ فَتْحًا وَنَجِّنِي وَمَن مَّعِي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ». (شعراء/۲۶، ۱۱۸-۱۱۷) بر اساس برخی آیات، خداوند چگونگی دعا کردن را نیز به نوح در کشتی آموخت (مؤمنون/۲۳، ۲۹)؛ همچنین نیایش‌های فراوانی که از ابراهیمS، درباره خود حضرت، فرزندان، پدر و مادر، مؤمنان، مکه و مردم آن در قرآن آمده، بیانگر آرمان‌ها، مجاهدت‌ها، فضایل و قرب او به خداوند متعالی هستند؛ مثلاً چنان که در آیه ۱۲۴ بقره/۲ آمده، تداوم منصب امامت را در میان ذریه خود از خدا خواست.[۶۲] پس از بنای کعبه، زمانی که هنوز مکه بیابانی خشک بود، ابراهیم از خدا خواست مکه را حرم امن الهی قرار داده و از سلطه جباران در امان دارد. (بقره/۲، ۱۲۶)[۶۳] در ادامه آیه ۱۲۶ بقره/۲ نیز آمده که از خدا خواست مؤمنان اهل مکه از نعمت‌های الهی (اعم از نعمت‌های مادی و معنوی)[۶۴] بهره‌مند شوند. پس از بنای کعبه به دست ابراهیم و اسماعیل(ع) نیز آنان خاضعانه درخواست پذیرش عمل و رضایت از آن را از خداوند دارند (بقره/۲، ۱۲۷)[۶۵]؛ همچنین ابراهیم و اسماعيل(ع) بعد از بنای کعبه آشنایی با مناسک حج[۶۶] یا آگاهی از شیوه پرستش و عبادت در همه زمینه‌ها را از خدا طلب کردند.[۶۷] (بقره/۲، ۱۲۸) ابراهیمS برای خود و ذریه‌اش درخواست‌های مختلفی کرده است، چنان که از خداوند فرزند صالح خواست (صافّات/۳۷، ۱۰۰) و برای خود و گروهی از ذریه‌اش دستیابی به برترین مراحل عبودیت، تسلیم و انقیاد مطلوب در برابر خداوند را طلب کرد.[۶۸] (بقره/۲، ۱۲۸) بر اساس روایتی از امام صادقS[۶۹] مراد ابراهیم از امت مسلمه که در این آیه از خدا خواسته تسلیم الهی باشند: «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ» و در آیه ۳۵ ابراهيم/۱۴ دوری خود و آنان را از پرستش بت‌ها خواسته است: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعْبُدَ الأَصْنَامَ» بنی‌هاشم[۷۰] (امامان معصوم(ع)) و کسانی هستند که خود بخواهند از پرستش بت‌ها اجتناب کنند[۷۱]؛ همچنین محفوظ ماندن از پیامدهای تبرّی از مشرکان (ممتحنه/۶۰، ۴-۵)[۷۲]، درخواست اقامه نماز به دست ذريه او (ابراهیم/۱۴، ۴۰)، گرایش دل‌های مردم به فرزندانش (ابراهيم/۱۴، ۳۷) و طلب مغفرت برای خود، والدینش[۷۳] و مؤمنان در قیامت (ابراهیم/۱۴، ۴۱؛ بقره/۲، ۱۲۸) از دیگر خواسته‌های ابراهیم در قرآن است؛ همچنین در قرآن از دعاهای دیگر انبیای پیشین سخن به میان آمده است. حقيقت دعا: خداوند دعا را عبادت خویش دانسته و ضمن توصیه به دعا، کسانی را که از دعا کردن خودداری می‌کنند مستکبر شمرده و آنان را به جهنم تهدید کرده است[۷۴]: «وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ». (غافر/۴۰، ۶۰) بر این اساس، حقیقت دعا عبادت است، زیرا انسان در دعا هم نیازمندی خود را هم بی‌نیازی خدا را ابراز می‌دارد و این، خضوع و خشوع او را در برابر خدا - که اساس هر عبادتی است - در پی خواهد داشت[۷۵] و چون حقیقت و روح عبادت، توجه قلبی است و حرکات و ذکر زبانی جلوه‌ای از این حقیقت است، دعا نشان دهنده اعتقاد به مالکیت، ربوبیت و قدرت الهی در عمل است، چنان که در روایتی دعا مغز عبادت به شمار آمده است.[۷۶] به دیگر سخن، گرچه دعا در ظاهر درخواست رفع نیازهای مادی و معنوی است، در واقع اعتراف به بندگی و عجز داعی است، ازاین‌رو برخی در تفسیر آیه ۶۰ غافر/۴۰ بر این باورند که دعا بزرگ‌ترین عبادت و ترک آن نه به معنای ترک بخشی از اقسام عبادت که ترک تمام آن است و از همین‌رو، ترک آن نشان استکبار در برابر خدا و عامل ورود دائمی انسان مستکبر در آتش است.[۷۷] برخی در تحلیل دعا به این نکته اساسی توجه کرده‌اند که دعا فرایند معکوس نزول آیات از سوی خداوند (وحی) و ایمان انسان به آن است. در این فرایند که از سوی انسان آغاز می‌شود، اجابت خداوند متناظر ایمان بندگان است. هنگامی که خدا آیات خود را فرو می‌فرستد و از انسان‌ها می‌خواهد که در برابر آنها با ایمان‌شان واکنش نشان دهند، به طریق مشابهی انسان در دعا خدا را طرف خطاب قرار می‌دهد و امید دارد که خداوند خواست او را برآورد، ازاین‌رو مفهوم دعا در ارتباط با مفهوم استجابت قرار دارد.[۷۸] دعا و قضا و قدر: در پاسخ به این پرسش که «در این جهان همه امور بر پایه قضا و قدر الهی در جریان است، پس دعا چه جایگاهی در زندگی انسان دارد و چه نقشی در زندگی او می‌تواند داشته باشد» گفته شده: خداوند اراده کرده که بخشی از امور عالم و رویدادها، از طریق دعا و درخواست انسان از خدا تحقق یابد و این نیز تقدیر الهی است.[۷۹] به عبارت دیگر تحقق هر فعل و حادثه‌ای منوط به پیدایش اسباب و عللی است که با تحقق تمامی آنها علت تامه آن فعل حاصل و وقوع آن حتمی می‌شود. اموری مانند دعا و صله رحم تنها یک سبب از اسباب تحقق در برخی از حوادث هستند که اگر سایر اسباب محقق شده باشند، با دعا، علت تامه حاصل می‌گردد، بنابراین، دعا یکی از اسباب تحقق قضای الهی است.[۸۰] ازاین‌رو دعا در روایات سودمندتر از قرائت قرآن و برتر از همه عبادات شمرده شده است.[۸۱] به گفته برخی، دعا نه تنها انسان را در رهایی از گرفتاری، درد و رنج یاری می‌دهد، بلکه با دعا سرنوشت زندگی انسان تغییر می‌یابد[۸۲] و از همین‌رو قرآن با شیوه‌های گوناگون مردم را بدان فرا می‌خواند (بقره/۲، ۱۸۶) و از کسانی که در دل شب به دعا و نیایش می‌پردازند تجلیل و تمجید می‌کند (سجده/۳۲، ۱۶) و بر همین اساس در روایات نیز در باره دعا تأكيد فراوان شده[۸۳] و نسبت به سستی در بهره‌برداری از این کلید رحمت و سعادت هشدار داده شده است.[۸۴] قرآن توجه خدا به بندگان را به دعا و نیایش آنان وابسته کرده است: «قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلا دُعَاؤُكُمْ». (فرقان/۲۵، ۷۷) مفسران، دعا و نیایش به درگاه خدای سبحان را از عوامل مؤثر در تهذیب نفس، صفای باطن، رسیدن به کمال و نزدیک شدن به خدای متعالی دانسته‌اند.[۸۵] ارکان دعا: دعا سه رکن دارد: داعی (دعاکننده)، مَدعُوّ (خوانده شده) و خواسته دعاکننده. 1. داعی (دعا کننده): قرآن از دعا کنندگان بسیاری یاد کرده است. توجه ویژه قرآن به دعاهای انبيا (برای نمونه: انبیاء/۲۱، ۸۳، ۹۰)، ملائکه (برای نمونه: احزاب/۳۳، ۴۳)[۸۶]، صالحان (برای نمونه: تحریم/۶۶، ۱۱) و مؤمنان (برای نمونه: مؤمنون/۲۳، ۱۰۹) ضمن اینکه نوعی الگوسازی در دعا کردن است[۸۷]، گویای این نکته نیز هست که همه ما سوى الله از اشرف موجودات عالم که پیامبران و فرشتگان و صالحان‌اند تا ضعیف‌ترین آنها، در هستی و بقای خود نیازمند خدای متعالی هستند[۸۸] (فاطر/۳۵، ۱۵) و او غنی مطلقی است که هر موجودی برای نیازمندی‌های خود به درگاه او دست به دعا بر می‌دارد (الرحمن/۵۵، ۲۹)[۸۹]، ازاین‌رو اگر کسی از این امر سر باز زند، مستکبر است و با خواری به جهنم خواهد رفت. (غافر/۴۰، ۶۰) در نگاهی کلی و بر اساس آیات قرآن، انسان‌ها نسبت به دعا سه دسته‌اند: أ. کسانی که در حال رفاه و گرفتاری و سختی و آسانی، فروتنانه با خدای خود راز و نیاز می‌کنند و در هر حال او را می‌خوانند و دعای آنان به حال گرفتاریشان اختصاص ندارد[۹۰]: «...إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ». (انبياء/۲۱، ۹۰) ب. کسانی که در حال نعمت و رفاه مغرور شده و از خدای خود غافل می‌شوند و تنها در گرفتاری دست به دعا برداشته و از خدا رفع گرفتاری خود را می‌طلبند: «وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاء عَرِيضٍ». (فصّلت/۴۱، ۵۱) اینان چون گرفتاریشان برطرف شد به گونه‌ای عمل می‌کنند که گویا اصلاً خدا را برای حل مشکل خود نخوانده‌اند. قرآن آنان را اسرافکار دانسته است: «وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ». (یونس/۱۰، ۱۲) برخی بر این باورند که خداوند اینان را که فقط در گرفتاری و محنت به درگاه او پناه آورده و دعا می‌کنند نیز می‌آمرزد.[۹۱] ج. کسانی که حتی در بلا و گرفتاری نیز دست به درگاه خدای متعالی دراز نکرده و رفع گرفتاری خود را از او نمی‌خواهند. قرآن این رفتار را نتیجه قساوت قلب آنان و زیبا جلوه دادن شیطان، کردار ناپسندشان را برای آنان، دانسته است[۹۲]: «فَلَوْلا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ». (انعام/6، ۴۳) قرآن کریم از دعا کنندگان بسیاری یاد کرده است که تنوع آنها به مخاطبانِ قرآن می‌آموزد چگونه دعا کنند و از خدا چه بخواهند (برای نمونه: ممتحنه/۶۰، ۴) و نیز مکلف را وادار می‌کند در مقایسه خود با آنان در شدت و کثرت دعا تلاش بیشتری کند. بر این اساس، یاد کردن از دعای انبیای الهی (برای نمونه: اعراف/۷، ۲۳؛ قمر/۵۴، ۱۰؛ ابراهيم/۱۴، ۳۵) که بهترین بندگان خدایند و نیز فرشتگان (احزاب/۳۳، ۵۶؛ غافر/۴۰، ۷-۹) که هیچ نیاز مادی ندارند، ضمن آموزش اصل دعا، این نکته را یادآور می‌شود که وقتی بندگان خاص خدا به دعا نیازمندند، بندگان گناهکار و ضعیف خدا به دعا محتاج‌ترند و باید برای سامان‌یابی زندگی مادی و معنوی خود دعا کنند. 2. مَدعُوّ (خوانده شده): در این باره نیز قرآن بسیار سخن گفته است. قرآن درخواست کردن و حاجت طلبیدن را تنها از خدا صحیح می‌داند. (نک: بقره/۲، ۱۸۶؛ سبأ/۳۴، ۲۲) راز این حصر آن است که تنها موجود مطلقی که هیچ‌گونه نیازی به غیر ندارد و تمام هستی به او محتاج‌اند، خداست و از آنجا که «دعا» طلب کردن حاجت - اعم از مادی و معنوی - از کسی است که خود غنی است و توانایی برآوردن حاجت دیگران را دارد، تنها خداست که می‌تواند مَدعُوّ و خوانده شده واقعی باشد. قرآن غنا را از صفات خاص خدا دانسته و غیر خدا را ناتوان از شنیدن صدای دعاکنندگان دانسته و گفته است اگر آنها قادر به شنیدن صدای دعا کننده هم باشند از برآوردن حاجت او ناتوان‌اند. بر این اساس، با هشدار به انسان او را محتاج به خدا و خدا را بی‌نیازی ستودنی دانسته است: «إِن تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ * يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» (فاطر/۳۵، ۱۵-۱۴)؛ نیز قرآن کسانی را که نیازهای خود را از غیر خدا می‌خواهند، نکوهش کرده (انعام/۶، ۷۱) و به صراحت مدعوهای دیگر (غیر خدا) را همانند دعا کننده نیازمند دانسته و توانمندی آنها را در برآوردن خواسته‌های دعاکنندگانشان نفی کرده و با انکار آن می‌گوید: اگر توانایی اجابت خواسته شما را دارند از آنها بخواهید تا دعایتان را اجابت کنند (نک: اعراف/۷، ۱۹۴، ۱۹۷) و در بیانی تمثیلی آنها را ناتوان‌تر از آن دانسته که بتوانند پشه‌ای بیافرینند، یا اگر مگسی چیزی را از آنان برباید بر گرفتن آن توانا نخواهند بود. (حجّ/۲۲، ۷۳) قرآن در بیانی دیگر حقانیت مطلق را تنها از آن خدا، و خواندن غیر او را باطل (لقمان/۳۱، ۳۰) و سبب دوری از حق دانسته (غافر/۴۰، ۲۰) و از آن نهی کرده (قصص/۲۸، ۸۸) و عمل مشرکان را – که غیر خدا را به جای خدا می‌خوانند – بی‌اساس دانسته است، زیرا عمل آنان از روی گمان و پیروی از نیاکان جاهل خود بوده است (یونس/۱۰، ۶۶)؛ همچنین قرآن در آیات فراوانی دعا و نیایش مشرکان را که در حقیقت همان کرنش در برابر بت‌ها و خواندن غیر خدا به جای خداست، نکوهش کرده و آنان را گمراه‌ترین انسان‌ها دانسته (احقاف/۴۶، ۵) که عبادت آنها جز خواندن نام‌هایی عاری از هر گونه واقعیت نیست (یوسف/۱۲، ۴۰)، در نتیجه دعاهای آنان بی‌اثر و بیراهه رفتن است. (غافر/۴۰، ۵۰) قرآن با برهان و استدلال، عقاید نادرست و انحرافی بت‌پرستان را نقد کرده و به شیوه‌های گوناگون بر نادرستی آنها و نیز بر قادر نبودن بت‌ها برای اجابت خواسته آنان استدلال کرده است. (اعراف/۷، ۱۹۱-۱۹۵؛ زمر/۳۹، ۳۸) بر این اساس، بت‌ها موجوداتی ضعیف دانسته شده‌اند که خواندن آنها بی‌ثمر است و هیچ سود و زیانی نصیب انسان نمی‌کند، زیرا مالکیت مطلق از آنِ خداست، پس استجابت دعا نیز از آن او خواهد بود. (برای نمونه: سبأ/۳۴، ۲۲؛ فاطر/۳۵، ۱۳؛ و...) قرآن، مشرکان را به سبب پرستش چنین موجودات ناتوان (انعام/۶، ۷۱؛ اعراف/7، ۱۹۵-۱۹۲) و بی‌علم و شعور و غير قادر بر شنیدن دعا (فاطر/۳۵، ۱۴؛ شعراء/۲۶، ۷۲؛ نحل/۱۶، ۲۱) نکوهیده است. بر اساس آیات ۱۹۴ اعراف/۷؛ ۱۴ رعد/۱۳؛ ۵۲ کهف/۱۸ و ۶۴ قصص/۲۸ از بت‌ها درباره اجابت دعا کاری برنمی‌آید، چون آنها مانند انسان‌ها مخلوق خدا بوده و تدبیر امورشان به دست خداست و هیچ کاری بی‌اذن و نیروی او نمی‌توانند انجام دهند، بنابراین، مشرکان از عبادت و دعا در برابر بت‌ها سودی نمی‌برند و در قیامت متوجه نادرستی عملشان می‌شوند، زیرا معبودان غیر واقعی و دروغین از آنان بیزاری جسته و عبادت‌های آنان را انکار کرده و آنان را به دروغگویی متهم می‌کنند (فاطر/۳۵، ۱۴؛ احقاف/۴۶، ۶؛ قصص/۲۸، ۶۳؛ یونس/۱۰، ۲۹؛ نحل/۱۶، ۸۷-۸۶)، ازاین‌رو خواندن بت‌ها موجب فرو رفتن در ورطه گمراهی است (غافر/۴۰، ۷۴-۷۳) و این گونه دعاها به نتیجه نمی‌رسد. (رعد/۱۳، ۱۴) در مقابل، خداوند خود را به انسان‌ها نزدیک و اجابت‌کننده دعای دعاکنندگان دانسته است. (بقره/۲، ۱۸۶) برپایه برخی آیات، خدا از رگ گردن به انسان نزدیک‌تر دانسته شده است. (ق/۵۰، ۱۶) برخی نزدیک بودن خدا به بنده را نه زمانی و مکانی، بلکه معنوی دانسته و جمله «فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» (بقره/۲، ۱۸۶) را دلیل بر مکان نداشتن او دانسته‌اند. به گفته آنان اگر مکان داشت به همه دعاکننده‌ها نزدیک نبود.[۹۳] برخی نیز آن را به سرعت استجابت دعای دعاکنندگان تفسیر کرده‌اند، زیرا سریع و قریب از نظر معنا به هم نزدیک‌اند.[۹۴] برخی نیز مراد از آن را قرب نعمت‌ها و الطاف الهی دانسته‌اند.[۹۵] قرآن چگونگی خواندن مدعوّ را نیز به مخاطبان آموخته است. در آیه ۱۸۰ اعراف/۷ پس از آنکه از وجود نام‌های نیکو برای خدای متعالی سخن گفته، به مخاطبان قرآن دستور داده خدا را با آنها بخوانند: «وَلِلَّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا». برخی در تفسیر این آیه، با ضروری دانستن تغایر بین ذات الهی و الفاظی که خدا را با آنها می‌خوانیم، مدعوّ را ذات الهی و اسامی او را ابزار دعا دانسته و در پاسخ به کسانی که – بر اساس برداشت از آیه ۷۸ الرحمن /۵۵: «تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ» - به عدم مغایرت اسم با ذات معتقدند[۹۶]، گفته‌اند: همان‌گونه که باید خدا را از نقایص منزه دانست، الفاظی را که به دست بشر وضع شده‌اند تا ذات الهی را به ما بشناسانند نیز باید از هرگونه بیهودگی، بدی و جهات نقص مبرا دانست[۹۷]، بنابراین، آیه ۷۸ الرحمن/۵۵ بر تغایر ذات الهی و اسامی او دلالتی ندارد، ازاین‌رو تنها اسامی بیانگر مدح، از اسمای حسنی خواهند بود و می‌توان خدا را با آنها خواند.[۹۸] به گفته آنان حکم نیز بر مسمّا بار می‌شود نه بر اسم.[۹۹] بر اساس شأن نزولی که درباره آیه ۱۱۰ اسراء/۱۷ گفته شده پیامبر در سجده خدا را با «یا الله» و «یا رحمن» می‌خواند. برخی از مشرکان که شاهد عبادت پیامبر بودند به تمسخر گفتند: محمد ما را به خدای یگانه دعوت می‌کند و خود دو خدا دارد که آیه «قُلِ ادْعُواْ اللَّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَيًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى» نازل شد و خواندن خدا با هر اسم نیکویی را بی‌اشکال دانست که اطلاق آن بر خدای متعالی سبب نسبت دادن نقص به وی نمی‌شود.[۱۰۰] بر این اساس، دعا با هر یک از اسمای حسنای الهی نیکوست و از سوی خدا بدان دستور داده شده است. این نام‌ها بر پایه برخی روایات ۹۹ نام است[۱۰۱] و در دعای جوشن کبیر ۱۰۰۰ اسم آمده[۱۰۲] و بنابر دیگر روایات ۴۰۰۰ اسم است.[۱۰۳] در عین حال، برخی نام‌ها در دعاهای قرآنی نمود بیشتری داشته و از دیگر نام‌های الهی کاربرد بیشتری دارد؛ واژه «ربّ» از اسماء و صفات پرکاربرد الهی در دعاهای قرآن است. (برای نمونه: اسراء/۱۷، ۲۴ و ۸۰؛ طه/۲۰، ۱۱۴؛ مؤمنون/۲۳، ۹۴، ۲۰، ۱۱۸) ربّ در اصل به معنای تربیت است و به طور مطلق بر خداوند اطلاق می‌شود که متکفل تربیت و تکمیل موجودات است.[۱۰۴] برخی گفته‌اند: ربّ به معنای مالک و صاحب چیزی است که به اصلاح و تربیت آن می‌پردازد.[۱۰۵] به هر روی، بهره‌گیری از واژه ربّ در دعاها نوعی توجه به تهیدستی خود و بی‌نیازی خدا (به عنوان مدعوّ) و در عین حال چشمداشت به لطف الهی برای توجه، رشد و تکامل دعاکننده است، ازاین‌رو نوعاً دعاهایی که از انبیا در قرآن آمده با واژه ربّ آغاز گردیده (برای نمونه: اعراف/۷، ۸۹)؛ یا وقتی خدا به انبیا دستور دعا می‌دهد، بهره‌گیری از واژه ربّ را به آنان گوشزد می‌کند. (برای نمونه: طه/۲۰، ۱۱۴) در دعاهای قرآنی بیشتر به مدعوّ (خدا) آن هم با صفت ربوبیتش توجه شده است. برخی آیه ۱۸۶ بقره/۲ را ضمن آنکه مشتمل بر حکم دانسته، مشتمل بر علت حکم نیز دانسته‌اند؛ در این نگاه، بندگی خدا موجب قرب به او و قرب او سبب استجابت دعا دانسته شده است.[۱۰۶] در عین حال، توجه به ربوبیت خدا را توجه فطری و غریزی انسان به پروردگارش دانسته که هرگاه در انسان تحقق یافت، اجابت خواسته او حتمی است.[۱۰۷] درباره سبب عدم استجابت برخی دعاها گفته‌اند: چون انسان‌ها بیشتر با امور مادی سروکار دارند، نوعاً در مصداق ربّ اشتباه کرده و غیر پروردگار را ربّ خود می‌انگارند و در حقیقت خواسته خود را از غیر خدا می‌طلبند که آنها نیز از رساندن سود و زیان ناتوان‌اند.[۱۰۸] (اسراء/۱۷، ۵۶؛ يونس/۱۰، ۱۰۶) 3. خواسته دعاکننده: برخی به طور کلی دعای انسان‌ها را دو دسته دانسته‌اند: أ. دعاهایی در جهت کمال انسان: این گونه دعا زمانی محقق می‌شود که روح دعا کننده اوج می‌گیرد و خویشتن را از اسباب و علل منقطع می‌کند و در حقیقت چیزی جز نیایش و گفت‌وگو با خدا عامل راز و نیاز او نیست.[۱۰۹] این گونه دعاها در قرآن، معمولاً در قالب‌های زیر مطرح شده است: یکم. درخواست هدایت: یکی از خواسته‌های مهم انبیا و صالحان در قرآن کریم هدایت است. (برای نمونه: فاتحه/۱، ۷-۶) انسان با بررسی ابعاد وجودی خویش به خوبی به نقص خود پی برده و می‌داند که باید در جهت کمال خود حرکت کند و از آنجا که به اقتضای فطرتش تکامل خود را در هدایت الهی می‌داند، دست به دعا برداشته و از او هدایت می‌طلبد.[۱۱۰] اوج این خواسته در سوره حمد مطرح شده که مکلفان در شبانه‌روز دست کم ۱۷ بار در نماز آن را از درگاه الهی طلب می‌کنند؛ در این سوره، بنده پس از اظهار بندگی به درگاه خدا، هدایت به راه راست را با تعیین نوع آن، از خدا می‌خواهد: «...إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ * اهدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ». (حمد/۱، ۵-۷) هدایت مطلوب بندگان صالح خدا در این آیات، همان است که از سوی پیامبران به مردم ابلاغ شده است و در نتیجه، شکرگزاری بندگان خاص خدا را در پی دارد (اعراف/۷، ۴۳) و همواره از خدا استمرار آن را طلبیده و گمراه نشدن بعد از هدایت و رحمت پروردگار از درخواست‌های آنان است: «رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ». (آل‌عمران/۳، ۸) تسلیم رضای حق بودن و عمل به احکام دین، از ویژگی‌های مهم انسان هدایت‌یافته است، از همین‌رو در دعای ابراهیم برای خود و اسماعیل به طور خاص و تمام ذریه‌اش به طور عام مورد توجه قرار گرفته[۱۱۱] (بقره/۲، ۱۲۸) و به پیامبر اکرمa چگونگی درخواست هدایت از خدا را آموزش می‌دهد: «وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلْطَانًا نَّصِيرًا». (اسراء/۱۷، ۸۰) دوم. درخواست مغفرت: یکی از اساسی‌ترین خواسته‌های همه پیامبران و اولیای الهی استغفار (طلب آمرزش) از درگاه الهی است که به گونه‌هایی متفاوت مطرح شده است؛ به عنوان مثال، ابراهیمS و از خدا برای خود، پدر و مادرش و مؤمنان آمرزش طلبیده (ابراهیم/۱۴، ۴۱) و نوحS با تفصیل بیشتر همان را برای خود، پدر و مادرش و هر با ایمانی که به خانه‌اش درآید و نیز برای زنان و مردان مؤمن درخواست کرده است. (نوح/۷۱، ۲۸) حضرت موسیS نیز برای خود و برادرش مغفرت طلب می‌کند. (اعراف/7، ۱۵۱) بر این اساس، می‌توان گفت بخشایش‌طلبی در قرآن بیشتر برای کسانی مطرح شده که انسان آنان را دوست دارد؛ مانند خود انسان (محمّد/۴۷، ۱۹)، پدر و مادر خود (ابراهيم/۱۴، ۴۱؛ نوح/۷۱، ۲۸)، برادران (مؤمنان) پیشتاز در دین (حشر/۵۹، ۱۰) و مردان و زنان مؤمن. (محمد/۴۷، ۱۹؛ نیز ممتحنه/۶۰، ۱۲) یادآوری این نکته ضروری است که بر اساس آیه ۱۱۳ توبه/۹ استغفار برای هر کسی مشروط به ایمان اوست، ازاین‌رو پیامبر از بخشایش‌خواهی برای مشرکان نهی شده است، هرچند از خویشاوندان و نزدیکان وی باشند.[۱۱۲] نکته قابل توجه در استغفار در دعاهای قرآنی این است که گویا دعا کننده خود را جزئی از جامعه مؤمنان دانسته و برای خود و دیگران با هم از خدا آمرزش می‌طلبد، ازاین‌رو غالب این دعاها به صورت جمع آمده‌اند. (نک: آل‌عمران/۳، ۱۶؛ ابراهيم/۱۴، 41). سوم. درخواست علم: در آیه ۱۱۴ طه/۲۰ به پیامبر دستور داده شده که از خداوند علم و دانش بطلبد: «وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا». از آنجا که دانش‌افزایی اساسی‌ترین گام در راه تکامل است، ابراهیمS از ابتدا علم بلکه مشاهده مناسک و اعمال دینی را برای خود می‌خواهد. سپس برای ذریه خود از خدا می‌خواهد رسولی از میان آنان برانگیزد تا آنان را کتاب (قرآن) و حکمت بیاموزد و آنان را تزکیه کند: «...وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا... * رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ». (بقره/۲، ۱۲۹-۱۲۸) بر اساس روایتی از پیامبرa در تفسير این آیه، آن حضرت خود را محصول دعای پدرش ابراهیم دانسته است.[۱۱۳] ب. دعاهایی برای رفع نیاز: این گونه دعا هنگامی است که دست دعا کننده از اسباب و علل عادی کوتاه و دچار سختی و اضطرار شده و از همین‌رو به سوی خدا سوق یافته است.[۱۱۴] از آنجا که انسان افزون بر نیاز معنوی نیاز مادی نیز دارد، برای برآوردن آن باید به دعا رو آورده و از خدا رفع آنها را بخواهد. از این دست دعاها در قرآن بسیار آمده است که به نمونه‌هایی اشاره می‌شود: یکم. درخواست فرزند: مانند دعای ابراهیمS (صافّات/۳۷، ۱۰۰) نیز زکریاS (آل‌عمران/۳، ۳۸) بر اساس آیات ۶-۵ مریم/۱۹ زکریا درباره خویشان غیر مؤمن خود دغدغه داشت، ازاین‌رو از خدا فرزندی صالح خواست تا وارث او و آل‌يعقوب گردد: «وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا * يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا».[۱۱۵] دوم. طلب امنیت: این گونه دعا از سوی ابراهیمS مطرح شده است. (بقره/۲، ۱۲۶؛ ابراهيم/۱۴، ۳۵) مفسران امنیت مورد درخواست ابراهیم را امنیت تشریعی دانسته‌اند. بر این اساس، خدا در اجابت دعای ابراهیم امنیت تشریعی شهر مکه را تضمین کرده است.[۱۱۶] سوم. درخواست روزی: درخواست روزی آسمانی نیز خواسته حضرت عیسیS از خدا در پی درخواست حواریان است (مائده/۵، ۱۱۴)؛ همچنین حضرت ابراهیمS پس از تجدید بنای کعبه از خدا برای خانواده خود و ساکنان مکه روزی خواست. (ابراهیم/۱۴، ۳۷؛ بقره/۲، ۱۲۶) در آیات دیگر قرآن نیز دعاهایی با این مضمون آمده‌اند و در آنها موحدان و پیامبران الهی از خدا روزی طلب کرده‌اند. (مائده/۵، ۱۱۲، ۱۱۴؛ ابراهيم/۱۴، ۳۷) چهارم. طلب صبر و یاری و پیروزی بر دشمنان: (اعراف/۷، ۱۲۶؛ مؤمنون/۲۳، ۲۶) درخواست افزایش قدرت از دیگر دعاهایی است که در قرآن از زبان پیامبران و اولیای الهی مطرح شده‌اند.[۱۱۷] (نساء/۴، ۷۵؛ آل‌عمران/۳، ۱۴۷) آداب و شرایط دعا: دعا آداب و شرایطی دارد که رعایت آنها دعا را به اجابت نزدیک‌تر کرده و زمینه را برای بهره‌گیری بهتر از آن، فراهم می‌سازد.[۱۱۸] بر اساس سخنی از امام صادقS می‌توان گفت توجه به خدا و دقت در چگونگی بیان خواسته و نیز دقت در چرایی و نوع آن از آداب دعاست.[۱۱۹] در نگاهی کلی به قرآن، می‌توان آداب و شرایط دعا را در سه عنوان دسته‌بندی کرد: ۱. آداب در رابطه با خدا: مهم‌ترین ادبی که باید در دعا در پیشگاه پروردگار عالم رعایت کرد نامیدن و وصف کردن اوست با اسمای حسنایش، چنان که خداوند خود به آن دستور داده است: «وَلِلَّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا...». (اعراف/۷، ۱۸۰) در آیه ۱۱۰ اسراء/۱۷ انسان را آزاد گذاشته تا با هر نامی از نام‌های احسن خدا که می‌خواهد او را بخواند: «قُلِ ادْعُواْ اللَّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَيًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى...».[۱۲۰] در بسیاری از دعاهای انبیا این آموزه عملی شده و همراه با نامی از نام‌های زیبای الهی‌اند؛ مانند «سمیع و عليم» (بقره/۲، ۱۲۷؛ آل‌عمران/۳، ۳۵)، «قدیر» (تحریم/۶۶، ۸)، «توّاب و رحیم» (بقره/۲، ۱۲۸؛ نیز نک: اعراف/۷، ۱۵۱؛ یونس/۱۰، ۸۶)، «عزیز و حکیم» (بقره/۲، ۱۲۹)، «خير الغافرین» (اعراف/۷، ۱۵۵)، «خير الفاتحين» (اعراف/۷، ۸۹)، «ولیّ» (بقره/۲، ۲۸۶؛ اعراف/7، ۱۵۵؛ یوسف/۱۲، ۱۰۱)، «سميع الدعاء» (آل‌عمران/۳، ۳۸؛ ابراهيم/۱۴، ۳۹) و «خير الوارثين». (انبياء/۲۱، ۸۹) گفتنی است در هر یک از دعاهای قرآنی، نامی همخوان با خواسته دعا کننده به کار رفته است. (بقره/۲، ۱۲۸، ۱۲۹؛ اعراف/۷، ۱۵۱، ۱۵۵؛ مؤمنون/۲۳، ۱۰۹) برخی بر این باورند که نام‌های الهی توقیفی‌اند و انسان باید به نامی متوسل شود که خدا خود را با آن خوانده است یا اهل‌بیت(ع) آن نام را بر خدا اطلاق کرده‌اند.[۱۲۱] افزون بر لزوم یاد خدا با نام‌های نیکو، (اعراف/۷، ۱۸۰) حمد و سپاس خدا در دعا از اموری است که در دعاهای قرآن به آن توجه شده است، چنان که در سوره حمد پس از بیان حمد و سپاس الهی و نیز وصف کردن خدا با اوصافی چون رحمانیت، رحیمیت، مالکیت روز جزا و انحصار عبادت بنده در خدا، هدایت را از خدا طلب می‌کند. (حمد/۱، ۱-۷) بر اساس آیه ۸۷ انبیاء/۲۱ که بیانگر داستان ذوالنون (یونسS) است گفته‌اند که چون یونسS ابتدا خدا را با واژه «سبحانک» از هر نقص و ننگی منزه دانست، خدا خواسته او را که بخشایش ستم کردن به خود و رفع گرفتاریش بود، اجابت کرد[۱۲۲]: «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لّا إِلَهَ إِلاَّ أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ» (نیز نک: صافّات/۳۷، ۱۴۳ و ۱۴۴)؛ همچنین در روایات یاد کردن از نعمت‌های الهی، در اجابت دعا مؤثر دانسته شده است.[۱۲۳] انبیای الهی هنگام دعا ابتدا از نعمت‌های خدا یاد کرده و سپس خواسته خود را یاد کرده‌اند. (نک: يوسف/۱۲، ۱۰۱؛ ابراهیم/۱۴، ۳۹-۴۱) ۲. آداب و شرایط داعی: این آداب، خود چند دسته‌اند: أ. امور مربوط به ظاهر: در این باره آدابی از آیات قرآن استفاده می‌شوند: یکم. تبتل و ابتهال در دعا: آیه ۸ مزّمل/۷۳ از تبتل به سوی خدا سخن گفته است: «وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلا». مفسران در مراد از تبتل در این آیه به اختلاف سخن گفته‌اند؛ برخی با توجه به روایات وارد شده در تفسیر آیه، آن را بالا بردن دست‌ها و حرکت دادن انگشتان سبابه دانسته‌اند.[۱۲۴] برخی نیز آن را بلند کردن دست‌ها و کشیدن آنها به گونه‌ای که از سر بگذرد یا گشودن آنها در برابر صورت دانسته‌اند.[۱۲۵] در روایتی از امام کاظمS «تبتل» به برگرداندن کف دست‌ها هنگام دعا معنا شده است.[۱۲۶] در روایتی از امام صادقS در تفسير «...وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ» (انبياء/۲۱، ۹۰) «رغباً» به گشودن کف دست‌ها به سوی آسمان و «رهباً» به برگرداندن آن و قرار دادن پشت دست‌ها به سوی آسمان در هنگام دعا معنا شده است.[۱۲۷] دوم. بلند نکردن صدا: در آیاتی از قرآن به دعا کننده توصیه شده به درگاه الهی تضرع کند؛ ولی صدایش را در دعا بلند نکند: «ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ». ( اعراف/۷، ۵۵، ۲۰۵) این احتمال نیز داده شده که منظور از تضرع، دعای آشکار و منظور از خُفيه دعای پنهانی باشد.[۱۲۸] برخی نیز بر پایه آیه، احتمال داده‌اند که بلند بودن صدا در دعا اگر همراه تضرع باشد بی‌مانع است.[۱۲۹] در روایتی نبوی «صلاة» در آیه «وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً» ( اسراء/۱۷، ۱۱۰) به دعا تفسیر شده است.[۱۳۰] دعای زکریا را که قرآن در آیه ۳ مریم/۱۹ از آن سخن گفته می‌توان نمونه‌ای عینی از این گونه دعا دانست: «إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاء خَفِيًّا». «نداء» به معنای بلند کردن صداست؛ ولی از آنجا که در آیه با وصف «خفیّ» آمده می‌رساند که نباید در دعاها صدا را زیاد بلند کرد.[۱۳۱] ب. امور مربوط به روح و قلب دعا کننده: داشتن بیم و امید (خوف و رجاء) در دعا مهم تلقی شده است. وعده اجابت حتمی دعا (نک: بقره/۲، ۱۸۶؛ هود/۱۱، ۶۱؛ غافر/۴۰، ۶۰؛ آل‌عمران/۳، ۱۹۵ و...) سبب می‌شود مؤمن به قرآن، از اجابت دعایش مأيوس نباشد. افزون بر این، در آیاتی تنها امید به اجابت مورد توجه قرار گرفته است؛ مانند آنچه از زبان ابراهیمS (مریم/۱۹، ۴۸) و زکریّاS (مریم/۱۹، ۴) در دعایشان مطرح شده و آنان خود را ناامید از اجابت دعایشان ندانسته‌اند.[۱۳۲] در آیات دیگر افزون بر داشتن امید به اجابت دعا، بیم از عدم اجابت آن نیز مهم تلقی شده: «...يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا...» (سجده/۳۲، ۱۶) و به داشتن حالت خوف و رجاء در دعا دستور داده شده است.[۱۳۳] (اعراف/۷، ۵۶) بر اساس آیه ۹۰ انبیاء/۲۱ می‌توان گفت یکی از عوامل اجابت دعای زکریا، داشتن حالت خوف و رجاء بوده است.[۱۳۴] برخی در پاسخ این پرسش که «بیم و امید دو حالت متضادند، چگونه در یک فرد جمع می‌شوند» چنین گفته‌اند: تفاوت متعلق، امکان اجتماع آن دو را در انسان فراهم می‌آورد؛ توضیح اینکه دانستن این حقیقت که سعادت و شقاوت انسان در دنیا و آخرت به دست خداست، دو حالت بیم و امید را در انسان پدید می‌آورد. در این نگاه اثر خوف و رجاء در این است که خوف موجب سرشکستگی، تأسف و پشیمانی از عمری است که با گناه سپری شده و تباه گردیده است و در مقابل، امید انسان به خداوند متعالی که بخشایش گناهان تنها از آن اوست و تنها او لغزش‌ها و کوتاهی‌های انسان را جبران می‌کند و می‌بخشاید، موجب آن می‌شود که انسان روی به سوی پروردگار خویش کرده و بدین وسیله خود را مستعد دریافت رحمت الهی کند.[۱۳۵] بر پایه روایات، ایمان بی‌خوف و رجاء بی‌معناست.[۱۳۶] بر اساس آیات قرآن می‌توان داشتن حالاتی چون خشوع (انبیاء/۲۱، ۹۰)، توكل (اعراف/۷، ۸۹؛ یونس/۱۰، ۸۵)، تضرّع (انعام/۶، ۶۳؛ اعراف/۷، ۵۵، ۲۰۵) و توبه و استغفار (برای نمونه: احقاف/۴۶، ۱۵؛ آل‌عمران/۳، ۱۴۷، ۱۹۳؛ روم/۳۰، ۳۳) را از حالات سفارش شده در دعا دانست. برخی در تفسیر آیه ۱۴ غافر/۴۰ اخلاص در دعا را مهم‌ترین شرط آن دانسته و آن را به هماهنگی میان قلب و زبان و قطع امید از هر سببی جز خدا معنا کرده و همه موارد پیش‌گفته را از توابع و لوازم اخلاص در دعا دانسته‌اند.[۱۳۷] ج. امور مربوط به چگونگی دعا: از برخی آیات، چگونگی درخواست از خدا را نیز می‌توان استنباط کرد؛ از جمله اقرار زبانی به وحدانیت خدا در هنگام دعا (انبياء/۲۱، ۸۷)، اظهار ایمان به او (آل‌عمران/۳، ۱۶، ۵۳، ۱۹۳)، آشکار ساختن حمد الهی با زبان و نیز اعلان نیاز به درگاه او (حمد/۱، ۱-۷؛ نیز نک: ابراهیم/۱۴، ۳۹)، یادکرد نعمت‌های خدا به هنگام دعا (نک: یوسف/۱۲، ۱۰۱؛ قصص/۲۸، ۱۷)، اقرار و اعتراف به ظلم خویش (نک: اعراف/۷، ۲۳؛ قصص/۲۸، ۱۶) و اقرار و اعتراف به اطاعت و پیروی از دستورهای او. (نک: بقره/۲، ۲۸۵) این امور در اجابت دعا مؤثرند. 3. آداب و شرایط اصل خواسته: أ. فراگیر بودن دعا: فراگیر بودن دعا را می‌توان از نکات سفارش شده قرآن در دعا دانست. (برای نمونه: محمد/۴۷، ۱۹) بر این اساس، در اغلب دعاهایی که از زبان پیامبران و مؤمنان در قرآن نقل شده از الفاظ جمع استفاده شده است؛ مانند «ربّنا» (برای نمونه: بقره/۲، ۲۰۱، ۲۸۵) و «اغفر لنا». (برای نمونه: بقره/۲، ۲۸۶؛ آل‌عمران/۳، ۱۶) افزون بر این، قرآن به دعا برای دیگران سفارش کرده است[۱۳۸] (نک: آل‌عمران/۳، ۱۵۹؛ نساء/۴، ۶۴؛ توبه/۹، ۱۰۳؛ اسراء/۱۷، ۲۴) و خدا به مؤمنان دستور داده تا برای پیامبر نیز دعا کنند (احزاب/۳۳، ۵۶)[۱۳۹]؛ همچنین دعاهای پیامبران و اولیای الهی فراگیر است و آنان افزون بر دعا برای خود، در حق دیگران نیز دعا کرده‌اند (بقره/۲، ۱۲۶؛ ابراهيم/۱۴، ۳۷، ۴۱؛ نوح/۷۱، ۲۸ و...)، بنابراین، دعا برای پدر و مادر (اسراء/۱۷، ۲۴؛ نوح/۷۱، ۲۸)، همسر و فرزندان (ابراهيم/۱۴، ۳۵؛ فرقان/۲۵، ۷۴)، اصلاح ذریّه (احقاف/۴۶، ۱۵)، مؤمنان (ابراهيم/۱۴، ۴۱) و... سفارش شده و بر اساس روایتی از امام باقرS در تفسیر آیه ۲۶ شوری/۴۲، دعای مؤمن درباره برادر دینی‌اش مستجاب است[۱۴۰]؛ اما مؤمن حق ندارد برای منافقان و مشرکان دعا کند.[۱۴۱] و در آیه ۸۰ توبه/۹ خطاب به پیامبر فرموده اگر ۷۰ بار برای منافقان استغفار کنی خداوند آنان را نمی‌بخشاید.[۱۴۲] و در آیه ۱۱۳ توبه/۹ خداوند پیامبر و مؤمنان را از آمرزش‌خواهی برای مشرکان هر چند از نزدیکانشان باشند منع کرده است. ب. ظرف دعا: زمان و مکان دعا نیز در اجابت آن مؤثرند، ازاین‌رو قرآن به دعا در مساجد[۱۴۳] (جنّ/۷۲، ۱۸)، «مشعرالحرام»[۱۴۴] (بقره/۲، ۱۹۸) نیز دعا در سحرگاهان[۱۴۵] (آل‌عمران/۳، ۱۷؛ ذاریات/۵۱، ۱۸)، بامداد و شبانگاه[۱۴۶] (کهف/۱۸، ۲۸) سفارش و از آن تمجید کرده است. بر اساس روایتی از امام صادقS يعقوب استغفار برای فرزندانش را تا سحر شب جمعه به تأخیر انداخت.[۱۴۷] همچنین دعا در ماه مبارک رمضان[۱۴۸] (بقره/۲، ۱۸۶)، هنگام اتمام اعمال و مناسک حج[۱۴۹] (بقره/۲، ۲۰۰)؛ پیش از طلوع و غروب آفتاب[۱۵۰] (طه/۲۰، ۱۳۰)، هنگام جهاد با دشمنان (بقره/۲، ۲۵۰؛ آل‌عمران/۳، ۱۴۶-۱۴۷)، هنگام رسیدن به ۴۰ سالگی[۱۵۱] (احقاف/۴۶، ۱۵)، دوران بارداری[۱۵۲] (آل‌عمران/۳، ۳۵؛ اعراف/۷، ۱۸۹)، هنگام نماز گزاردن[۱۵۳] (بقره/۲، ۲۳۸)، هنگام شب زنده‌داری[۱۵۴] (اسراء/۱۷، ۷۹-۸۰؛ سجده/۳۲، ۱۶؛ ذاریات/۵۱، ۱۸)، زمان سوار شدن بر کشتی و طوفانی شدن دریا (عنکبوت/۲۹، ۶۵؛ لقمان/۳۱، ۳۲)، هنگام زیان دیدن[۱۵۵] (زمر/۳۹، ۸)، بعد از نماز[۱۵۶] (شرح/۹۴، ۸-۷)، وقت نزول باران[۱۵۷] (غافر/۴۰، ۱۴-۱۳)، زمان پیری[۱۵۸] (انبیاء/۲۱، ۸۹-۹۰؛ آل‌عمران/۳، ۳۸)، زمان سختی‌ها و واقع شدن در تنگناها[۱۵۹] (انبیاء/۲۱، ۸۷؛ قلم/۶۸، ۴۸-۴۹) و در نماز وتر[۱۶۰] (آل‌عمران/۳، ۱۷) از دعاهایی‌اند که با توجه به زمان و مکان خاص آن در قرآن مطرح شده‌اند. افزون بر تأثیر زمان و مکان در اجابت دعا، حضور در اماکن عبادتی و زیارتی همراه با مناسکی خاص مانند دعا و نیایش، آرامبخش و تسکین دهنده روح انسانی است.[۱۶۱] استجابت دعا: استجابت در لغت از ریشه «ج-و-ب» به معنای قطع و نفوذ و در اصطلاح به معنای روی آوردن خدا به دعا کننده و برطرف کردن حاجت و اعطای خواسته دنیایی یا آخرتی اوست.[۱۶۲] برخی مفسران بر اساس آیه ۱۸۶ بقره/۲ استجابت دعا را مرحله پایانی دعا و در حقیقت هدف از آن دانسته و بر این باورند که آیه بر اهمیت و عنایت الهی بر استجابت هر دعایی دلالت دارد. در این نگاه، قيد «إِذا دَعان» به این معناست که در اجابت دعا هیچ چیزی جز اصل دعا کردن شرط نیست[۱۶۳]؛ ولی چون این قید چیزی زاید بر مقید نیست، می‌فهماند که دعا باید حقیقتاً دعا باشد و زبان قلب و فطرت با زبان سر هماهنگ باشد. در عین حال، برآوردن حاجت جزء معنای استجابت نیست، بلکه غایت و متمّم آن به شمار می‌رود.[۱۶۴] بر اساس برخی آیات، تنها خداست که دعای بندگان را اجابت می‌کند: «أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ» (نمل/۲۷، ۶۲) و جز او کسی توان اجابت دعا را ندارد. (احقاف/۴۶، ۵) به هر حال، آیاتی از قرآن بر اجابت قطعی دعای بندگان از طرف خدا دلالت می‌کنند. (نک: بقره/۲، ۱۸۶؛ غافر/۴۰، ۶۰) در آیه ۳۴ ابراهيم/۱۴ خداوند از برآوردن تمامی خواسته‌ها خبر داده است: «وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ»؛ همچنین برخی آیات (الرحمن/۵۵، ۲۹) بر اجابت مداوم خواسته‌های همه موجودات از سوی خدا دلالت دارد؛ اعم از آنکه خواسته فطری آنان باشد یا خواسته اختیاریشان.[۱۶۵] برخی در تفسیر آیه ۴۸ مریم/۱۹ اجابت دعا را فضل الهی دانسته‌اند.[۱۶۶] بر این اساس، خداوند مجبور به استجابت دعا نیست، بلکه به اقتضای رحمت و حکمت خود عمل می‌کند[۱۶۷]، ازاین‌رو دعای کسانی را که از حدود خود تجاوز کرده و چیزی می‌طلبند که لیاقت یا توان آن را ندارند، نیز دعای مفسدان در زمین را دوست ندارد و قطعاً مستجاب نمی‌کند.[۱۶۸] (اعراف/۷، ۵۶-۵۵) برخی دعا را عبادت و اجابت آن را قبول این عبادت از سوی پروردگار دانسته‌اند. بر این اساس، اجابت با وجود دعا و قبول آن محقق می‌شود، نه با برآوردن خواسته.[۱۶۹] از آنجا که گاه انسان در خلاف جهت مسیر الهی خود گام برمی‌دارد و چیزی را می‌طلبد که در حقیقت به زیان اوست، خدا دعای وی را بر اساس سنت استدراج مستجاب می‌کند؛ به این معنا که گرچه به ظاهر خواسته او برآورده می‌شود، این استجابت، وی را از رحمت الهی دور کرده و به سوی عذاب الهی می‌کشاند؛ مانند اجابت دعای شیطان پس از استکبار (ص/۳۸، ۷۹-۸۰) یا اجابت دعای کسانی که فقط دنیا را می‌طلبند. (بقره/۲، ۲۰۰) اجابت دعای کسانی که نه به قصد دعا بلکه به قصد دشمنی و لجبازی[۱۷۰] یا از روی استهزاء و تمسخر (ص/۳۸، ۱۶؛ ملک/۶۷، ۲۵)[۱۷۱] دعا می‌کنند را نیز می‌توان در همین راستا دانست. (انفال/۸، ۳۲) به گفته برخی، مستجاب شدن دعانه بر اساس اتفاق، بلکه بر اساس نظام علت و معلولی است و استجابت دعا با پدید آمدن اسباب آن بر اساس حکمت الهی است؛ توضیح اینکه سبب دعای انسان در آنچه می‌خواهد و سبب وجود آن شیء از ناحیه خداوند با یکدیگر هماهنگ و همراه می‌شوند.[۱۷۲] این هماهنگی البته سبب فوریّت اجابت دعا نیست، بلکه ممکن است فوری باشد، چنان که آیات ۸۷-۸۸ انبیاء/۲۱ بر اجابت فوری دعای یونس دلالت می‌کند[۱۷۳] و ممکن است اجابت با تأخیر باشد، چنان که اجابت دعای موسی و هارون با تأخیر بود: «قَالَ قَدْ أُجِيبَت دَّعْوَتُكُمَا...». (یونس/۱۰، ۸۹) از امام صادقS در تفسیر این آیه نقل شده که میان سخن خداوند (اجابت دعای موسی و هارون) و عذاب فرعون ۴۰ سال فاصله بود.[۱۷۴] برخی شرایط استجابت دعا از منظر قرآن چنین‌اند: ۱. دعا باید همراه ایمان و عمل باشد. آیه ۵۳ آل‌عمران/۳ درخواست همراه بودن با شاهدان را پس از ابراز ایمان به خدا و تبعیت از رسول خداa مطرح کرده است.[۱۷۵] ۲. دعا باید با حکمت و مصلحت هماهنگ باشد.[۱۷۶] برخی بر اساس آیه ۶۰ غافر/۴۰ بر این باورند که دعا کننده باید دعای خود را با زبان یا در دل به مصلحت مشروط کند.[۱۷۷] 3. دعا باید واقعی باشد؛ به این معنا که دعا کننده در دعای خود از اسباب مادی قطع امید کرده باشد[۱۷۸]: «أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ». (نمل/۲۷، ۶۲) برخی در سبب عدم استجابت برخی از دعاها گفته‌اند: یا خواسته واقعی نیست و امر بر دعاکننده مشتبه شده؛ مانند کسی که خبر ندارد که این خواسته نشدنی است و از روی جهل آن را می‌خواهد، یا خواسته واقعی است ولی خدا را حقیقتاً نمی‌خواند و فقط با زبان از خدا آن را می‌طلبد و در دل همه امیدش به اسباب عادی است و دعایش خالص برای خدای سبحان نیست.[۱۷۹] در روایتی نیز سبب عدم استجابت دعا، نشناختن خدا دانسته شده است.[۱۸۰] آثار دعا: در منابع اسلامی دعا دارای آثار مادی و معنوی و فردی و اجتماعی دانسته شده است؛ مهم‌ترین اثری که همگان در دعایشان در پی آن‌اند اجابت و برآوردن خواسته‌هاست که خدا آنها را به انسان عطا کرده است. (ابراهيم/۱۴، ۳۴) دعا از درهای کشف و شهود حقایق برای اولیای الهی است، ازاین‌رو برخی با توجه به قرآن و دریافت‌های ناب وجدان، دعا را از مؤثرترین عوامل رشد معرفتی انسان به حقایق پس پرده طبیعت دانسته‌اند. در این نگاه، هر بار که انسان آگاه دست به دعا برداشته و از مبدأ هستی چیزی می‌طلبد، ارتباط تازه‌ای با کمال و مبدأ آن احساس می‌کند و در حقیقت انسان را در حال یادگیری حقایق و واقعیاتی نگه می‌دارد که موجب رشد و کمال‌اند.[۱۸۱] از آیات قرآن می‌توان برای اجابت دعا موارد دیگری نیز برشمرد؛ مانند آبرو یافتن نزد خدا (آل‌عمران/۳، ۱۹۲-۱۹۴)، چنان که محتوای برخی از دعاها نیز همین است[۱۸۲]، جلب محبت (آل‌عمران/۳، ۱۴۸-۱۴۷)، فضل و رحمت الهی (برای نمونه: اعراف/۷، ۵۶، ۱۵۶)، بهره‌مندی از عفو و بخشایش الهی (برای نمونه: قصص/۲۸، ۱۶)، مصون ماندن از انحرافات اخلاقی (یوسف/۱۲، ۳۳-۳۴)، رفع حزن و اندوه (برای نمونه: انبیاء/۲۱، ۸۴-۸۳ و ۸۸؛ ص/۳۸، ۴۱، ۴۳) و همنشینی با پیامبر. (انعام/۶، ۵۲؛ کهف/۱۸، ۲۸) بسیاری از موارد دیگر از امور مادی و دنیوی را که در قرآن از آنها یاد شده و بر اثر دعای انبیا و اولیای خدا برآورده شده‌اند، می‌توان از آثار دعا برشمرد. البته، در مواردی دعا دارای آثار اجتماعی بوده است؛ مانند آنچه ابراهیمS برای اهل مکه خواست: «...رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ». (بقره/۲، ۱۲۶)؛ همچنین مفسران بر اساس برخی آیات، نجات از عذاب جهنم (برای نمونه: آل‌عمران/۳، ۱۹۱-۱۹۲، ۱۹۵) و بهره‌مندی از پاداش اخروی و نعمت‌های بهشتی (آل‌عمران/۳، ۱۴۸-۱۴۷) را از آثار اخروی دعا دانسته‌اند.[۱۸۳]

  1. معجم مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۲۷۹، «دعو»؛ المصباح، فیومی، ص۱۹۴، «دعا»؛ التحقيق، ج ۳، ص ۲۰۵، «دعو».
  2. لسان العرب، ج۱۴، ص۲۵۷، «دعو».
  3. وجوه قرآن، ص۹۹؛ قاموس قرآن، ج ۲، ص ۳۴۴، «دعو».
  4. مفردات، ص۳۱۵؛ لسان العرب، ج۱۴، ص۲۵۷؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص ۱۳۸، «دعا».
  5. مفردات، ص ۳۱۵؛ المصباح، فیومی، ص ۱۹۴، «دعا».
  6. لسان العرب، ج ۱۴، ص ۲۵۷، «دعو»؛ لغت‌نامه، ج ۷، ص ۹6۰۲، «دعا».
  7. التحفة السنیه، ص۱۴6؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص ۷۸۵، «دعاء».
  8. عدة‌الداعی، ص ۹.
  9. نک: المیزان، ج ۱۱، ص۳۱۷.
  10. مفردات، ص ۷۴۱، «لعن»؛ لغت‌نامه، ج۱۳، ص۲۰۰۰۷؛ فرهنگ سخن، ج۸، ص۷۸۸۸، «نفرین».
  11. پیامبر را میان خویش چنان فرا نخوانید که یکدیگر را فرا می‌خوانید؛ بی‌گمان خداوند کسانی از شما را که در پناه کسان دیگر، پنهانی بیرون می‌آیند می‌شناسد پس کسانی که از فرمان وی سرمی‌پیچند از اینکه به آنان آزمونی یا عذابی دردناک رسد باید بپرهیزند؛ سوره نور، آیه:۶۳.
  12. و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا پاسختان دهم که آنان که از پرستش من سر برمی‌کشند به زودی با خواری در دوزخ درمی‌آیند؛ سوره غافر، آیه:۶۰.
  13. و چون به آنان گویند: به (خداوند) بخشنده سجده برید می‌گویند: خداوند بخشنده چیست؟ آیا به چیزی که تو، به ما فرمان می‌دهی سجده بریم؟ و این دعوت بر رمیدنشان می‌افزاید؛ سوره فرقان، آیه:۶۰.
  14. بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمی‌دهد که (حقّ را) دروغ شمردید پس به زودی (عذاب) گریبانگیر (شما) خواهد شد؛ سوره فرقان، آیه:۷۷.
  15. و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا (ی او) را پاسخ می‌دهم؛ پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند ؛ سوره بقره، آیه: ۱۸۶.
  16. و از هر چه خواستید به شما داده است و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمی‌توانید شمار کرد؛ بی‌گمان انسان ستمکاره‌ای بسیار ناسپاس است؛ سوره ابراهیم، آیه:۳۴.
  17. خواهنده‌ای عذابی رخ‌دهنده را خواست؛ سوره معارج، آیه:۱.
  18. لسان العرب، ج ۱۱، ص۳۱۸؛ مجمع البحرین، ج ۲، ص ۳۱۵، «سأل».
  19. العین، ج۵، ص۱۲۹، «قنت»؛ مفردات، ج۱، ص 6۸۴.
  20. بر نمازها به ویژه نماز میانه پایبند باشید و برای خداوند فروتنانه (به نماز و دعا) بایستید؛ سوره بقره، آیه:۲۸.
  21. و آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند به بوستان‌هایی در آورده می‌شوند که از بن آنها جویباران روان است، به اذن پروردگارشان در آنها جاودانند؛ درودشان در آنجا «سلام» است؛ سوره ابراهیم، آیه:۲۳.
  22. و چون به شما درودی گفته شد، با درودی بهتر از آن یا همانند آن پاسخ دهید؛ بی‌گمان خداوند حسابرس همه چیز است؛ سوره نساء، آیه:۸۶.
  23. مفردات، ج۱، ص۱۴۹؛ النهایه، ج۱، ص۱۶۷، «بهل».
  24. بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو:بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم؛ سوره آل عمران، آیه:۶۱.
  25. مفردات، ج ۱، ص ۴۹۱، «صلا»؛ المصباح، فیومی، ج۲، ص۳۴۶؛ التحقيق، ج۶، ص۲۷۳، «صلی».
  26. اوست آنکه بر شما درود می‌فرستد- و فرشتگانش (نیز)- تا شما را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون برد و با مؤمنان بخشاینده است؛ سوره احزاب، آیه:۴۳.
  27. العین، ج۵، ص۳۴۶؛ لسان العرب، ج ۴، ص ۳۱۰، «ذکر».
  28. ای مؤمنان! چون با دسته‌ای (از دشمن) رویاروی شدید استوار باشید و خداوند را بسیار یاد کنید باشد که رستگار گردید؛ سوره انفال، آیه:۴۵.
  29. بر شما گناهی نیست که (در ایام حج) بخششی از پروردگار خود بخواهید پس چون از عرفات رهسپار شدید در مشعر الحرام خداوند را یاد کنید و او را همان‌گونه که رهنمودتان داده است فرا یاد آورید و بی‌گمان پیش از آن از گمراهان بودید؛ سوره بقره، آیه:۱۹۸.
  30. التبیان، ج۶، ص۳۶؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۱۶؛ مفردات، ص ۱۰۱، «اوه».
  31. ابراهیم به راستی بردبار دردمند توبه‌کاری بود؛ سوره هود، آیه:۷۵.
  32. العين، ج۸، ص ۷۷؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۱۵، «ندی».
  33. یاد کن) آنگاه را که پروردگارش را با بانگی نهفته ندا داد؛ سوره مریم، آیه:۳.
  34. و ایّوب را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند که به من گزند رسیده است و تو بخشاینده‌ترین بخشایندگانی؛ سوره انبیاء، آیه:۸۳.
  35. و زکریّا را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند: پروردگارا! مرا تنها مگذار که تو بهترین بازماندگانی!؛ سوره انبیاء، آیه:۸۹.
  36. النهایه، ج۵، ص۱۲۳؛ لسان العرب، ج۱، ص۷۵۵؛ مجمع البحرین، ج ۴، ص ۳۸6، «نوب».
  37. و چون آدمی را بلایی رسد پروردگارش را با بازگشت به سوی او می‌خواند سپس چون (خداوند) نعمتی از خویش بدو بخشد آنچه را پیش‌تر از درگاه او فرا می‌خواند، از یاد می‌برد و برای خداوند همانندهایی برمی‌سازد تا (دیگران را هم) از راه او گمراه گرداند؛ بگو: چند روزی از کفر خود بهره‌ور شو که تو از دوزخیان خواهی بود؛ سوره زمر، آیه:۸.
  38. گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم؛ سوره هود، آیه:۸۸.
  39. لسان العرب، ج۸، ص۲۲۱؛ تاج العروس، ج ۱۱، ص ۳۰۳، «ضرع».
  40. پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لیکن (در حقیقت) دل‌هایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام می‌دادند برای آنان آراست؛ سوره انعام، آیه:۴۳.
  41. مجمع البحرین، ج ۱، ص ۳۸۸، «سقی».
  42. النهایه، ج ۳، ص ۳۷۳؛ لسان العرب، ج۵، ص۲۵، «غفر».
  43. مفردات، ص۶۰۹، «غفر»؛ التحرير والتنوير، ج۱۱، ص ۲۰۲.
  44. مفردات، ص ۵۹۵؛ لسان العرب، ج۳، ص۴۹۸، «عوذ».
  45. معجم مقاییس اللغه، ج ۴، ص ۴۰۰، «غوث».
  46. التبیان، ج9، ص۵۷ - ۵۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص294-295.
  47. نک: جامع البیان، ج۲۵، ص6؛ مجمع البیان، ج۹، ص ۳۳؛ المیزان، ج۱۸، ص ۱۱.
  48. جامع البیان، ج ۲۲، ص۱۳؛ مجمع البیان، ج۸، ص 569.
  49. مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۷۴.
  50. مجمع البیان، ج۸، ص۵۷۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۲۳۲، کنز الدقائق، ج۱۰، ص۴۲۹.
  51. روح المعانی، ج۷، ص ۲۹۱-۲۹2؛ المیزان، ج ۱۲، ص ۱۵۸-۱۵۷.
  52. نیایش از نگاه اندیشمندان، ج۱، ص۴۴۸.
  53. دعا از نظر دانشمندان، ص ۲۷۵.
  54. مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۷۹ «انسان در قرآن».
  55. نک: تاریخ ادیان، ج ۱، «ادیان بودی»؛ الدعاء فی القرآن الكريم، ص ۱۱.
  56. تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۳۰۱.
  57. الكشاف، ج۱، ص۱۲۸-۱۲۹؛ تفسیر قرطبی، ج۱، ص ۳۲۴؛ تفسیر بیضاوی، ج ۱، ص ۷۳.
  58. جامع البیان، ج۸، ص ۱۹۴؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۰۰؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۱، ص۱۴6.
  59. مجمع البیان، ج ۱، ص۲۰۰؛ کنزالدقائق، ج۱، ص ۳۷۴-۳۸6.
  60. جامع البیان، ج۲۷، ص ۵۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص 131.
  61. جامع البیان، ج۱۹، ص۵۷؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۰۸.
  62. الكشاف، ج۱، ص۱۸۴؛ التبیان، ج۱، ص۴۴6-۴۴۷.
  63. جامع البیان، ج۱، ص۴۲۵؛ الدرالمنثور، ج۱، ص۱۲۱؛ بحار الانوار، ج۱۲، ص ۱۰۰؛ ج96، ص 38.
  64. نمونه، ج ۱، ص ۴۵۲؛ مواهب الرحمن، ج ۲، ص ۲۸.
  65. البحر المحیط، ج ۱، ص 6۲۰؛ مواهب الرحمن، ج۲، ص ۳6.
  66. التبیان، ج ۱، ص ۴۶۴؛ الدر المنثور، ج ۱، ص 137-138.
  67. نمونه، ج ۱، ص ۳۵۵؛ نک: البحر المحيط، ج۱، ص 6۲۲.
  68. التحرير والتنوير، ج ۱، ص ۷۰۰-۷۰۱؛ الميزان، ج۱، ص ۲85-284.
  69. نور الثقلین، ج ۱، ص ۱۲۹.
  70. المیزان، ج۱، ص۲۹6.
  71. التبیان، ج6، ص۲۹۸؛ تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۳6۸؛ الميزان، ج ۱۲، ص ۱۰۰.
  72. مجمع البیان، ج9، ص۴۰۷؛ تفسیر بیضاوی، ج۵، ص۲۰۵؛ المیزان، ج۱۹، ص ۲۳۲-۲۳۳.
  73. مجمع البیان، ج6، ص ۴۹۱؛ المیزان، ج ۱۲، ص۷۹؛ نمونه، ج۱۰، ص ۳۷۲.
  74. وسائل الشیعه، ج۷، ص۲۳؛ کشف الغطاء، ج۲، ص۳۰۷.
  75. نیایش از نگاه اندیشمندان، ج ۱، ص ۴۳۲-۴۳۴.
  76. وسائل الشیعه، ج۷، ص۲۷؛ نیایش از نگاه اندیشمندان، ج۱، ص ۴۳۲-۴۳۴.
  77. نک: الميزان، ج ۲، ص ۳۴.
  78. خدا و انسان در قرآن، ص ۲۴۸-۲۴۹.
  79. الميزان، ج ۲، ص ۳۲؛ مجموعه آثار، ج۱، ص۴۰6.
  80. نک: الميزان، ج ۲، ص ۴۱.
  81. عدة الداعی، ص ۱۴، ۳۵؛ بحار الانوار، ج 90، ص ۲۹۲.
  82. نک: الصافی، ج ۳، ص ۳۵۲؛ المیزان، ج 6، ص ۲۸۷.
  83. وسائل الشیعه، ج ۷، ص۲۵؛ کشف الغطاء، ج۲، ص307.
  84. وسائل الشیعه، ج۷، ص۲۳؛ کشف الغطاء، ج۲، ص307.
  85. نک: زاد المسیر، ج ۱، ص ۱۴6؛ مواهب الرحمن، ج۳، ص ۵۱-۵۵ ؛ المیزان، ج ۲، ص ۳۲-۳۳.
  86. جامع البیان، ج۲۲، ص۱۳؛ مجمع البیان، ج۸، ص ۵6۹.
  87. نک: الميزان، ج 6، ص ۲۸۰-۲۷۹.
  88. المیزان، ج ۱۷، ص ۳۴.
  89. الميزان، ج۱۹، ص ۱۰۲.
  90. البحر المحيط، ج۷، ص۴6۳؛ نمونه، ج۱۳، ص۴۹۳.
  91. نک: المیزان، ج ۱6، ص ۳۱۵؛ نیز نک: نمونه، ج ۱۳، ص ۴۸۸-۴۸۹.
  92. بر درگاه دوست، ص 6۱-6۳.
  93. مجمع البیان، ج ۲، ص ۵۰۰؛ التفسیر الکبیر، ج۵، ص ۲6۱.
  94. التبیان، ج ۲، ص ۱۳۰؛ الكشاف، ج۷، ص۲۲۸.
  95. تفسیر قرطبی، ج۲، ص۳۰۸.
  96. نک: التفسير الكبير، ج۱، ص۱۰۷.
  97. التفسير الكبير، ج۱، ص۱۰۷.
  98. التفسير الكبير، ج۱، ص۱۱۳، ۱۴۱.
  99. التفسیر الکبیر، ج۱، ص۱۰۷.
  100. جامع البیان، ج۱۵، ص ۱۲۲؛ مجمع البیان، ج 6، ص 6۸۸-6۸۹.
  101. سنن الترمذی، ج۵، ص۱۹۲-۱۹۳؛ التوحيد، ص ۱۹۴-۱۹۵.
  102. المصباح کفعمی، ص۲۴۷.
  103. عوالی اللئالی، ج۴، ص۱۰6.
  104. مفردات، ص۳۳6، «رب».
  105. المیزان، ج ۱، ص ۲۱.
  106. المیزان، ج ۲، ص ۳۲-۳۴.
  107. الميزان، ج ۲، ص ۳۴.
  108. مجمع البیان، ج 6، ص 6۵۱؛ المیزان، ج۱۳، ص۱۲۸؛ نک: ج ۲، ص ۳۵-۳6.
  109. نک: بیست گفتار، ص۲۳۸.
  110. نک: الميزان، ج ۱، ص ۳۳ - ۳۵.
  111. المیزان، ج۱، ص۲۸۳.
  112. مجمع البیان، ج۵، ص۱۱۵-۱۱6؛ المیزان، ج۹، ص ۳۹۸-۳۹۷.
  113. مجمع البیان، ج۱، ص۳9۵؛ الدر المنثور، ج ۱، ص ۱۳۹.
  114. نک: بیست گفتار، ص۲۳۸.
  115. جامع البیان، ج 16، ص ۳6؛ مجمع البیان، ج 6، ص ۷۷۷.
  116. المیزان، ج ۱۲، ص6۸-6۹.
  117. مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۱۷.
  118. مجموعه مقالات هم‌اندیشی زیارت، ج۲، ص 6۵۰-6۴۹.
  119. بحارالانوار، ج9۰، ص ۳۲۲؛ مصباح الشریعه، ص ۱۳۲.
  120. الميزان، ج ۱۳، ص ۲۲۳.
  121. مواهب الرحمن، ج۱، ص۱۹؛ ج ۴، ص ۱۴۸-۱۴۹؛ نک: الميزان، ج۸، ص۳۵۸-۳۵۹.
  122. تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۳۳۴؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۱۴-۳۱۵.
  123. الکافی، ج ۲، ص ۴۸6؛ عدة الداعی، ص ۱6.
  124. نورالثقلین، ج۵، ص۴۴۹.
  125. نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۵۰، ح ۱6۹؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۲۵۸، «بهل».
  126. نورالثقلین، ج ۵، ص۴۴۹.
  127. نورالثقلین، ج۳، ص ۴۵۷؛ فرهنگ قرآن، ج۱۳، ص ۴۹۰-۴۸۹.
  128. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۳6.
  129. الميزان، ج ۸، ص ۱۵۹.
  130. الدرالمنثور، ج ۴، ص۲۰۸.
  131. مفردات، ص۲۸۹، «خفی»؛ ص۷۹6، «ندا»؛ التحقيق، ج۳، ص ۹۵-96، «خفی».
  132. مجمع البیان، ج6، ص۷76.
  133. مجمع البیان، ج ۴، ص 66۲؛ الوجیز، ج ۱، ص۴۶۸؛ روح المعانی، ج ۴، ص ۳۸۰.
  134. نمونه، ج۱۳، ص ۱۳.
  135. سجاده‌های سلوک، ج ۱، ص ۱۰۱.
  136. الكافی، ج ۲، ص ۷۱.
  137. الميزان، ج ۲، ص ۳۵.
  138. مجمع البیان، ج ۵، ص۱۰۳؛ تفسیرقرطبی، ج۸، ص ۲۴۹-۲۵۰.
  139. تفسیر قمی، ج۲، ص۱۹6؛ کنزالدقائق، ج۱۰، ص۴۲۹.
  140. الکافی، ج ۲، ص۵۰۷؛ البرهان، ج ۴، ص ۸۲۴.
  141. مجمع البیان، ج۵، ص۸۴، ۱۱6؛ ج9، ص۴۰۷؛ الميزان، ج۹، ص۳۵۱، ۳6۷؛ ج۱۹، ص ۲۳۱.
  142. مجمع البیان، ج۵، ص۸۴؛ المیزان، ج9، ص۳۵۱.
  143. مجمع البیان، ج۱۰، ص۵6۰؛ تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۲۳؛ المیزان، ج ۲۰، ص۴۹.
  144. جامع البیان، ج۲، ص۱۶۷؛ مجمع البیان، ج۲، ص ۵۲۷؛ کنزالدقائق، ج۱، ص۳۸۷.
  145. کنزالدقائق، ج۳، ص۵۳.
  146. مجمع البیان، ج6، ص ۷۱۸.
  147. تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۱۹6؛ الکافی، ج ۲، ص۴۷۷؛ نور الثقلین، ج ۲، ص۴66.
  148. الدر المنثور، ج۸، ص ۱۸۸-۱۸۵؛ احسن الحدیث، ج1، ص 338.
  149. جامع البیان، ج ۲، ص۱۷۳-۱۷۴؛ مجمع البیان، ج۲، ص ۵۲۹.
  150. التفسير الكبير، ج۲۲، ص۱۱۳؛ المیزان، ج۱۴، ص ۲۳۵.
  151. نمونه، ج۲۱، ص ۳۲۹.
  152. الكشاف، ج۳، ص۱۸6؛ مجمع البیان، ج ۴، ص۷۸۳؛ روض الجنان، ج ۴، ص۲۹۰-۲۹۱.
  153. مجمع البیان، ج۲، ص6۰۰؛ تفسیر قرطبی، ج۳، ص213.
  154. مجمع البیان، ج۸، ص۵۱۸؛ البحرالمحیط، ج۸، ص۴۳۷؛ المیزان، ج۱6، ص۲6۳.
  155. مجمع البیان، ج۸، ص76۷؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۲۴۲.
  156. قرب الاسناد، ص۷؛ البرهان، ج ۵، ص 6۹۰.
  157. التحرير والتنوير، ج۲۴، ص۱6۳-۱6۴؛ المیزان، ج۱۷، ص ۳۱۷.
  158. التبیان، ج۷، ص۲۷۵؛ مجمع البیان، ج۷، ص۹۷؛ تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص ۳۳6.
  159. جامع البیان، ج۱۷، ص 6۱-6۵؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۹6-۹۷.
  160. البرهان، ج ۱، ص 6۰۲-6۰۳.
  161. نک: مربیان، ش۱۵، «جایگاه زمان در عبادت».
  162. لسان العرب، ج۱، ص۲۸۳؛ التحقيق، ج۲، ص۱۳۵، «جوب».
  163. المیزان، ج ۲، ص ۳۱-۳۲.
  164. المیزان، ج۱۱، ص۳۱۷.
  165. الميزان، ج ۲، ص ۳۳؛ ج ۱9، ص ۱۰۳.
  166. المیزان، ج۱۴، ص 61.
  167. من هدی القرآن، ج۳، ص6۳.
  168. تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲66؛ نمونه، ج6، ص ۲۱۰-۲۱۱؛ اطيب البیان، ج ۵، ص ۳۴۲.
  169. تفسیر قرطبی، ج۲، ص۲۱۰-۲۰۹؛ البحر المحيط، ج ۲، ص۲۰۸-۲۰۹؛ پرتوی از قرآن، ج ۲، ص 6۹.
  170. التبیان، ج۵، ص۱۱۱؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۲۹.
  171. تفسیر بیضاوی، ج ۵، ص۲6؛ المیزان، ج۱۷، ص۱۸6.
  172. بحارالانوار، ج 9۰، ص ۳6۱.
  173. البحر المديد، ج ۳، ص ۴۹۳؛ التحرير و التنوير، ج ۱۷، ص 9۷.
  174. نور الثقلین، ج ۲، ص۳۱6.
  175. مواهب الرحمن، ج۵، ص۳۲۰.
  176. نک: المیزان، ج۷، ص۸۸؛ من هدى القرآن، ج۳، ص 63.
  177. مجمع البیان، ج۸، ص۸۲۳.
  178. المیزان، ج ۱۵، ص ۳۸۱؛ ج ۲، ص ۳۵.
  179. المیزان، ج ۲، ص ۳۳.
  180. بحارالانوار، ج9۰، ص۳6۸.
  181. نک: خلاصه دوره هفت جلدی دیار عاشقان، ص ۲۵-۲6.
  182. نک: صحیفه سجادیه، «مناجات الذاکرین»، دعای 194.
  183. مجمع البیان، ج2، ص855، 913-914؛ تفسیر قرطبی، ج4، ص231، 316-318.