رستگاری

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۵ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۳۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

  • رستگاری: پیروزی و رسیدن به خواسته‌ها در دنیا و آخرت
  • رستگار، واژه‌ای فارسی و مرکّب از مصدر مرخم "رست" به معنای رهیدن، آزاد شدن و نجات یافتن و پسوند فاعل‌ساز «گار» است[۱] و به معنای رهایی یابنده، خلاص شونده و نجات یابنده به کار می‌رود[۲] این واژه در ترکیب با "یا" بر حاصل مصدر دلالت می‌کند، بنابراین "رستگاری" به معنی رهایی و خلاصی است[۳] رستگاری، معادل‌هایی در زبان عربی دارد: "فلاح" از ریشه "ف - ل - ح" که به معنای پیروزی، رهایی، ماندن در نعمت‌ها و خیرات[۴]، نیز به مقصود رسیدن و کامیابی است[۵] معانی دیگری مانند غذای سحرگاهان، شخم زدن و دگرگون کردن نیز برای فلاح یاد شده‌اند[۶]؛ "فوز" از ریشه "ف - و - ز" به معنای پیروزی و دست یافتن به امنیت و خوبی است[۷] و در مرتبه پس از فلاح[۸] این ریشه در معنای هلاک نیز به کار رفته، زیرا هلاک شده از رنج و سختی‌های این دنیا رها می‌شود[۹]؛ سعادت از ریشه "س - ع - د" به معنای خیر، شادی و میمنت و در مقابل نحوست و شقاوت است[۱۰] برخی، آن را یاری کردن امور الهی به انسان برای رسیدن به خیر[۱۱] و بعضی دیگر، حالتی معنا کرده‌اند که مقتضی خیر و فضل و صلاح است[۱۲]
  • رستگاری در اصطلاح، ادراک خیر و امر ملایم با نفس، فراهم بودن اسباب نعمت و رسیدن به نعمت بی‌نقمت است[۱۳] این خیر، در هر پدیده‌ای به حسب آن موجود است، به گونه‌ای که آن پدیده به سبب آن خیر به کمال رسیده و لذت می‌یابد و در انسان به این معناست که به خیر به حسب قوای روحی و بدنی خویش برسد و با آن در نعمت و لذت به سر برد[۱۴]
  • همه مکاتب اعتقادی، رستگار کردن پیروان خویش را مهم‌ترین هدف خود شناسانده‌اند؛ برای نمونه به اعتقاد باستان‌شناسان، "تاورکتونی" (به معنای کشتن گاو) نماد رستگاری در آیین میتراپرستی (ستاره پرستی) است و به شکل معمول میتراپرستان صحنه‌ای از آن را در عبادتگاهشان نقاشی می‌کردند[۱۵]؛ یا جینی‌ها رستگاری را بر دو اصل ریاضت‌کشی و «اهيمسا» پرهیز از آزار جانداران استوار می‌دانند[۱۶]
  • ادیان الهی نیز که برای سامان‌بخشی به زندگی دنیا و آخرت انسان‌ها برای آنان تشریع شده‌اند، مهم‌ترین و اصلی‌ترین هدف خود را رستگار کردن بشر معرفی کرده و برای تحقق این هدف برنامه‌هایی به دست داده‌اند که بسیاری از آنها با یکدیگر مشابه‌اند؛ برای نمونه دین یهود، پیروی تام از خدا و قربانی‌های مکرر به بهانه‌های مختلف برای پروردگار را مایه رستگاری دانسته[۱۷] و مسیحیت فرمان‌هایی ویژه برای رستگاری انسان‌ها دارد که در بسیاری از عبارات انجیل به چشم می‌خورند[۱۸] دین اسلام نیز روشی خاص برای رستگاری انسان‌ها معرفی کرده است که در عمل به همه فرمان‌های آن﴿ ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۹] تجلّی یافته و دارای دو جنبه اعتقادی و عملی[۲۰] و دو جهتِ آنچه باید انسان‌ها از آن برهند "محرّمات و مکروهات" و آنچه باید انسان‌ها در آن رها باشند "واجبات و مستحبات" است[۲۱]
  • در قرآن کریم، مشتقات واژه فلاح ۴۰ بار، مشتقات واژه فوز ۲۹ بار و مشتقات واژه سعادت دو بار به کار رفته‌اند و در آنها افزون بر تبیین حقیقت و جایگاه رستگاری، به اسباب و موانع آن نیز اشاره شده است. در این میان، همه مشتقات واژه فوز در مورد رستگاری آخرت است، جز یک مورد که آن هم گزارش سخن دنیاخواهانی است که رستگاری را تنها در همین دنیا می‌دانند﴿ وَلَئِنْ أَصَابَكُمْ فَضْلٌ مِّنَ اللَّه لَيَقُولَنَّ كَأَن لَّمْ تَكُن بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُ مَوَدَّةٌ يَا لَيْتَنِي كُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمًا[۲۲].

حقیقت و جایگاه رستگاری

  • فلاح و رستگاری در قرآن مطلق یاد شده است﴿  قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ [۲۳]؛ ﴿ إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [۲۴]؛﴿ أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [۲۵]، بنابراین پیروزی‌های مادّی و معنوی دنیایی و آخرتی را در بر می‌گیرد. رستگاری دنیا به معنای زندگی پاکیزه در کنار صالحان و همراه آزادی، سربلندی، عزت، بی‌نیازی و ماندگاری است که در پرتو ایمان و تقوا به دست می‌آید و رستگاری آخرت به سر بردن ابدی در جوار رحمت پروردگار و در میان نعمت‌های جاویدان و کنار دوستان شایسته و پاک و در کمال عزت، سربلندی، بی‌نیازی و علم است[۲۶] می‌توان گفت که فلاحِ ذکر شده در قرآن، همه خوبی‌ها و آنچه را در بر می‌گیرد که آرزوی انسان‌ها رسیدن به آن است[۲۷]
  • از آنجا که از دیدگاه قرآن، زندگی دنیا چیزی جز بازیچه و سرگرمی نیست ﴿ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ [۲۸]، کسانی که رستگاری را تنها در دنیا می‌کاوند، در قرآن نکوهش شده‌اند﴿ وَإِنَّ مِنكُمْ لَمَن لَّيُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصَابَتْكُم مُّصِيبَةٌ قَالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيَّ إِذْ لَمْ أَكُن مَّعَهُمْ شَهِيدًا وَلَئِنْ أَصَابَكُمْ فَضْلٌ مِّنَ اللَّه لَيَقُولَنَّ كَأَن لَّمْ تَكُن بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُ مَوَدَّةٌ يَا لَيْتَنِي كُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمًا [۲۹]؛ ﴿ فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى [۳۰] و بر اساس آیات پرشماری، رستگاری اصلی در آخرت به دست می‌آید و مصادیقی دارد: بشارت یافتن در دنیا و آخرت: ﴿ لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ... ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ [۳۱]؛ سنگین بودن موازین اعمال در قیامت: ﴿ وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ  [۳۲]؛ ﴿ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ  [۳۳]؛ نجات یافتن از آتش دوزخ: ﴿ قُلْ إِنِّيَ أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ مَّن يُصْرَفْ عَنْهُ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ  [۳۴]؛ وارد شدن به بهشت جاویدان و پوشیده شدن گناهان: ﴿ لِيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَيُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَكَانَ ذَلِكَ عِندَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِيمًا  [۳۵]؛ نيز ﴿  كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ  [۳۶]؛ ﴿ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ [۳۷]، ﴿  أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ [۳۸]، ﴿ وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ [۳۹]، ﴿ إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ  [۴۰]،﴿ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ  [۴۱]؛ ﴿ وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُواْ فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ عَطَاء غَيْرَ مَجْذُوذٍ [۴۲]؛ درآمدن به رحمت الهی: ﴿ ...فَيُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِي رَحْمَتِهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ  [۴۳]؛ استقرار در جایگاهی امن و بهره‌مندی از نعمت‌های بی‌پایان بهشتی و رضایت بنده از خدا و خشنودی او از عبد:﴿  وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ  [۴۴] نیز ﴿ قَالَ اللَّهُ هَذَا يَوْمُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ [۴۵]، ﴿ إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقَامٍ أَمِينٍ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ يَلْبَسُونَ مِن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَقَابِلِينَ كَذَلِكَ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ يَدْعُونَ فِيهَا بِكُلِّ فَاكِهَةٍ آمِنِينَ لا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الأُولَى وَوَقَاهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ فَضْلا مِّن رَّبِّكَ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ [۴۶]؛ ﴿ لا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [۴۷] در این آیات، تنها رستگاری آخرت، رستگاری بزرگ و آشکار خوانده شده است.
  • بر پایه آیات قرآن، مهم‌ترین هدف اسلام، رستگار ساختن انسان‌ها در دنیا و آخرت است﴿  ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [۴۸]؛ ﴿ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلاَّ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْوَارِثُونَ الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ [۴۹]، از این‌رو نخستین شعار پیامبر اکرم(ص) دعوت به توحید برای رسیدن به رستگاری بود[۵۰]
  • هرچند رسیدن به رستگاری خواسته فطریِ همگان است[۵۱] و قرآن با چنین رویکردی به ذکر اسباب و موانع رستگاری پرداخته و انسان‌ها را به تحصیل اسباب و ترک موانع آن فرمان داده، گاه با صراحت آنها را برای به دست آوردن رستگاری حقیقی تشویق کرده، چنان که پس از اشاره به رستگاری بهشتیان فرموده است که اهل عمل باید برای مانند چنین سعادتی بكوشند:﴿ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلْ الْعَامِلُونَ [۵۲].

اکتسابی بودن رستگاری

  • قرآن کریم در آیات پرشماری انسان‌ها را به تحصیل اسباب سعادت و دوری از موانع آن فرمان داده که این امر بیانگر اکتسابی بودن رستگاری است. برخی از جبری‌ها، از آیه ﴿ يَوْمَ يَأْتِ لاَ تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ  [۵۳] که در آن خدای متعالی برخی انسان‌ها را شقاوتمند و بعضی را سعادتمند نامیده، چنین برداشت کرده‌اند که سعادت و شقاوت، ذاتی هستند و سعادتمند هیچ‌گاه شقاوتمند، چنانکه شقاوتمند هرگز سعادتمند نمی‌شود[۵۴] مفسران امامیه[۵۵] و معتزله[۵۶] در تفسیر آیه یادشده، رستگاری انسان‌ها را تنها در گرو اعمال پسندیده و اطاعت خدا و شقاوت آنان را بر اثر گناهان و اعمال زشت خودشان و استدلال‌های جبری‌ها را سست و مغالطه‌آمیز دانسته و با ردّ آنها گفته‌اند آیه مذکور، تنها درباره اصل اتصاف گروهی به شقاوت و دسته‌ای به سعادت است؛ نه چگونگی این اتصاف و ذاتی یا اکتسابی بودن آن[۵۷]؛ نیز از همه خوبی‌هایی که به انسان می‌رسند و از جمله رستگاری از ناحیه خداست﴿ مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا  [۵۸] و از اینکه در آیات پسین، شقاوت به شکل فعل معلوم: ﴿ فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُواْ فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ [۵۹] و سعادت به صورت فعل مجهول: ﴿ وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُواْ فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ عَطَاء غَيْرَ مَجْذُوذٍ [۶۰] به کار رفته‌اند، برداشت می‌شود که انسان راه شقاوت را با پای خود می‌پیماید؛ ولی برای پیمودن راه سعادت بی‌کمک خدا پیروز نخواهد شد؛ اما یاری خدا به کسانی می‌رسد که گام‌های نخست را با اراده و اختیار خود برداشته و شایستگی بهره‌مندی از چنین کمکی را یافته‌اند[۶۱].

اسباب رستگاری

  • در آیات متعددی از قرآن به اسباب گوناگون رستگاری اشاره شده که در عرض یکدیگر نیستند و جامع همه آنها ایمان و اعمال صالح است: ﴿ فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِي رَحْمَتِهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ . (جاثیه/۴۵، ۳۰؛ نیز حجّ/۲۲، ۲۷؛ تغابن/۶۴، ۹؛ بروج/۸۵، ۱۱) برخی از این اسباب، به تنهایی مایه رستگاری نمی‌شوند، بلکه کنار دیگر اسباب و شرایط، سعادت انسان را در پی دارند، از این رو با واژه‌هایی که بر امیدواری دلالت دارند، مانند لعلّ و عسى (بقره/۲، ۱۸۹؛ آل‌عمران/۳، ۲۰۰؛ مائده/۵، ۳۵؛ قصص/۲۸، ۶۷ و...) به کار رفته‌اند[۶۲]؛ البته برخی گفته‌اند: کاربرد واژه‌های ترجی (امیدواری) درباره خدا به معنای تحقق قطعی است[۶۳]

۱. ایمان: ایمان، امری قلبی[۶۴] و از نگاه قرآن کریم مهم‌ترین شرط رستگاری است: ﴿ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ [۶۵] (مومنون/۲۳، ۱)، چنانکه از عدم رستگاری قطعی کافران که افزون بر عبادت خدای جهان، خدایانی دیگر نیز می‌پرستیدند، خبر می‌دهد: ﴿ وَمَن يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ  (مؤمنون/۲۳، ۱۱۷)؛ نیز اصحاب کهف تأکید کردند که اگر مشرکان بر آنان دست یابند، یا ایشان را سنگسار کرده؛ یا به کیش خود (کفر و بت‌پرستی)[۶۶] باز خواهند گرداند، در نتیجه هیچ‌گاه رستگار نخواهند شد: ﴿ إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا  (کهف/۱۸، ۲۰)؛ البته ایمان وقتی مایه رستگاری است که زنده و کوشا باشد و آثارش عملی شود، از این رو در آیات ۹-۲ مؤمنون/۲۳، به ذکر اوصافی پرداخته شده که تنها مؤمنانِ برخوردار از آنها به رستگاری خواهند رسید: خشوع در نماز؛ روی‌گردانی از لغو و بیهودگی؛ پرداخت زکات؛ پاکدامنی؛ رعایت امانت‌ها و پیمان؛ مواظبت بر نمازها[۶۷] بر این اساس، رستگاری قطعی به ایمان حقیقی بسته است که در پرتو تصدیق یگانگی خدا، پیامبران الهی و روز جزا به دست می‌آید[۶۸] (بقره/۲، ۲-۵) و نتیجه‌اش عمل به هر حکم خدا و پیامبر اوست: ﴿ إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ  (نور/۲۴، ۵۱؛ نیز نساء/۴، ۱۳ و احزاب/۳۳، ۷۱)، بنابراین حزب خدا یعنی لشکر الهی و دوستان خدا و یاری کنندگان دین او رستگارند: ﴿ ... أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [۶۹] (مجادله/۵۸، ۲۲) آیات بسیار دیگری نیز که از رستگاری سخن دارند، از افراد با عنوان ایمانشان یاد و فرمان‌های خاصی برای رستگاری آنان به دست داده‌اند. (بقره/۲، ۱۷۷؛ آل‌عمران/۳، ۲۰۰؛ مائده/۵، ۳۵؛ توبه/۹، ۸۸؛ حجّ/۲۲، ۷۷؛ قصص/۲۸، ۶۷ و...) ۲. اطاعت از خدا و پیامبر(ص) و ترس از خدا: هرکس از خدا و فرستاده‌اش در آنچه اطاعت کند که بدان امر یا از آن نهی کرده‌اند، به رستگاری بزرگ می‌رسد: ﴿ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ ... وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ [۷۰] (نساء/۴، ۱۳؛ نیز احزاب/۳۳، ۷۱) پیروی کردن از نوری که همراه پیامبر(ص) نازل شده، از اسباب رستگاری است: ﴿ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ ... وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ . (اعراف/۷، ۱۵۷) این نور، قرآن کریم[۷۱] یا امیرمؤمنان، علی(ع)[۷۲] است که پیروی از آنها در حقیقت، اطاعت از خداست. افزون بر اطاعت از خدا و پیامبر(ص)، خشیت نیز از اسباب رستگاری است: ﴿ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ ... فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ . (نور/۲۴، ۵۲) خشیت را به ترس همراه با بزرگداشت[۷۳] یا مراقبت از اعمال همراه ترس[۷۴] معنا کرده‌اند. ۳. بزرگ داشتن و یاری کردن پیامبر اکرم(ص): ایمان به رسول خدا(ص) و بزرگ داشتن و یاری کردن او از اسباب رستگاری‌اند: ﴿ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ ... أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ . (اعراف/۷، ۱۵۷) تعزیر پیامبر(ص)، همان بزرگ داشتن حضرت[۷۵] و حمایت و نگاهبانی از وی در برابر دشمنانش[۷۶] و ستایش او[۷۷] و مراد از نصرت وی، یاری رساندن به حضرت در برابر دشمنانش[۷۸] است. ۴. فراهم ساختن وسیله نزدیکی به خدا: قرآن کریم فراهم آوردن وسیله‌ای برای نزدیک شدن به درگاه خدا را از اسباب رستگاری می‌داند: ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ... وَابْتَغُواْ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ ... لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ . (مائده/۵، ۳۵) وسیله در آیه به معنای نزدیکی به خدا[۷۹] یا هر چیزی است که انسان با آن به خدا نزدیک می‌شود که همان انجام دادن طاعات و ترک گناهان است[۸۰] شفاعت پیامبران، امامان و بندگان شایسته خدا و توسل به آنان نیز وسیله‌اند[۸۱] ۵. تقوا: تقوا که ملکه‌ای نفسانی است[۸۲] و سبب خویشتنداری انسان از ارتکاب گناهان می‌شود[۸۳]، از مهم‌ترین اسباب رستگاری است[۸۴] (مائده/۵، ۳۵، ۱۰۰) در آیاتی، پس از نهی از گناهانی مانند رباخواری: ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافًا مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ  (آل‌عمران/۳، ۱۳۰) و پیروی از رسم ناپسند اعراب جاهلی که در حال احرام، از درِ خانه وارد آن نمی‌شدند، بلکه با بالا رفتن از آن یا سوراخ کردن دیوار آن، به خانه در می‌آمد[۸۵]، تقوا عامل رستگاری دانسته شده است: ﴿ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ . (بقره/۲، ۱۸۹) به مؤمنان نیز فرمان داده شده که از ارتکاب گناهانی، چون شرابخواری، قماربازی، بت‌پرستی و قرعه با تیر (رسمی جاهلی برای بردن سهام بیشتر) بپرهیزند؛ شاید به رستگاری برسند: ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ . (مائده/۵، ۹۰) همان‌گونه که تقوا سبب رستگاری است، انجام‌دادن گناهان مانع رستگاری است؛ از جمله در آیات متعددی ظلم مانع رستگاری به شمار آمده و قرآن رستگار نبودن ستمگران را حتمی دانسته است. (انعام/۶، ۱۳۵؛ یوسف/۱۲، ۲۳؛ قصص/۲۸، ۳۷) ظالمان کسانی هستند که از حدود الهی تجاوز کرده و از خدا و پیامبر او اطاعت نکنند. (بقره/۲، ۲۲۹؛ نساء/۴، ۱۳-۱۴) بر این اساس، ظلم شامل ستم به نفس (طلاق/۶۵، ۱)، ظلم به دیگران (حجرات/۴۹، ۱۱) و ستم به خدا می‌شود. ظلم به خدا بیشتر در قالب افترا به خدا (آل‌عمران/۳، ۹۴؛ یونس/۱۰، ۶۹؛ نحل/۱۶، ۱۱۶) و تکذیب آیات الهی انجام می‌پذیرد که بدترین گونه ستم دانسته شده است: ﴿ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ . (انعام/۶، ۲۱) بر پایه آیه ۱۷ يونس/۱۰ نیز افترا به خدا و تکذیب آیاتش جرم و مانع رستگاری است: ﴿ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ . سحر نیز مانع رستگاری است: ﴿ ... وَلاَ يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ  (یونس/۱۰، ۷۷؛ نیز طه/۲۰، ۶۹) و برخی از مفسران به رستگار نشدن ساحران در دنیا و آخرت تصریح کرده‌اند[۸۶] ۶. تزکیه نفس و انفاق: هرکس نفس خود را تزکیه کند، قطعاً رستگار می‌شود: ﴿ قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا . (شمس/۹۱، ۹) تزکیه نفس، یعنی شخص با اطاعت از خدا و اعمال پسندیده[۸۷] خودش را از کفر، شرک، نافرمانی و اخلاق رذیله پاکیزه کند[۸۸] و با تقوا و علم به معارف الهی، نفس خود را رشد دهد[۸۹] برخی، فاعل تزکیه را خدا دانسته و در تفسیر آیه گفته‌اند: کسی رستگار می‌شود که خدا نفس او را پاکیزه کند[۹۰]؛ ولی این سخن خلاف ظاهر آیه و ضعیف دانسته شده است[۹۱] «تزکّی» نیز سبب رستگاری دانسته شده: ﴿ قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى  (اعلى/۸۷، ۱۴) که آن را به معنای پاکی از شرک، کفر، گناهان و اخلاق ناپسند[۹۲] و برخی به معنای پرداخت حقوق مالی واجب، مستحب یا هر دو دانسته‌اند[۹۳] برخی به استناد شأن نزول آیه، نیز احادیثی در این زمینه، مراد از تزکّی را زکات فطره دانسته‌اند[۹۴] به تأثیر انفاق مالی در رسیدن به رستگاری، در آیاتی دیگر نیز اشاره شده است: ﴿ فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذَلِكَ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ . (روم/۳۰، ۳۸؛ نیز لقمان/۳۱، ۴-۵؛ توبه/ ۹، ۲۰، ۸۸) به گفته برخی، فعل ماضی «أَفلَحَ» و حرف تحقيق «قَد» در «قَد أَفلَحَ» (مؤمنون/۲۳، ۱؛ اعلى/۸۷، ۱۴؛ شمس/۹۱، ۹) بر رستگاری قطعی مؤمنانی دلالت دارد که به تزکیه نفس پرداخته و خود را به هواهای نفسانی نیالایند[۹۵] کسانی نیز که از بخل نفس خویش مصون می‌مانند، رستگار دانسته شده‌اند: ﴿ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ . (حشر/۵۹، ۹؛ تغابن/۶۴، ۱۶) گرچه در تفسیر شحّ[۹۶] و تفاوت آن با بخل[۹۷] سخنان گوناگونی ذکر شده، بسیاری از مفسران، شحّ را همان بخل[۹۸] یا بخل همراه حرص[۹۹] یا حالتی نفسانی دانسته‌اند که به بخل و منع انفاق می‌انجامد[۱۰۰]، بنابراین لازمِ مصون ماندن از شحّ، پرداخت حقوق مالی واجب است[۱۰۱] ۷. عبادت و یاد خدا: رکوع، سجده و عبادت نیز در کنار کارهای خیر اسباب رستگاری یاد شده‌اند: ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ  (حجّ/۲۲، ۷۷؛ نیز لقمان/۳۱، ۴-۵)، چنان‌که بسیار یاد کردن خدا: ﴿ وَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ  (انفال/۸، ۴۵؛ نیز جمعه/۶۲، ۱۰)، یاد کردن نام خدا: ﴿ قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى * وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى  (اعلى/۸۷، ۱۴-۱۵) و یادآوری نعمت‌های الهی: ﴿ فَاذْكُرُواْ آلاء اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ  (اعراف/۷، ۶۹)، از این‌رو شیطان، دشمن دیرینه انسان (یس/۳۶، ۶۰) در جهت فراموشی یاد خدای متعالی می‌کوشد (مائده/۵، ۹۱) و قرآن، انسان‌ها را برای رسیدن به رستگاری به دوری جستن از القائات شیطانی فرمان داده است. (مائده/۵، ۹۰) تداوم یاد خدا، ریشه‌های غفلت را که عامل اصلی هرگونه گناه است، می‌سوزاند و انسان را در مسیر رستگاری قرار می‌دهد[۱۰۲] مفسران، ذکر را در این آیات، هم ذکر زبانی و هم قلبی دانسته‌اند[۱۰۳] ۸. راستی: راستیِ صادقان، روز قیامت برای آنان سودمند است و ایشان به رستگاری بزرگ می‌رسند: ﴿ قَالَ اللَّهُ هَذَا يَوْمُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ ... ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ . (مائده/۵، ۱۱۹) بسیاری از مفسران، صدق را در این آیه، صدق در دنیا و معنای آن را عام دانسته‌اند، به گونه‌ای که شامل راستی در گفتار، کردار و اعتقادات حق مانند توحید و نبوت می‌شود[۱۰۴] ۹. صبر: پاداش صبر مؤمنان بر آزار و ریشخند کافران، رستگاری آنان در روز قیامت است: ﴿ إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ [۱۰۵] (مؤمنون/۲۳، ۱۱۱) افزون بر صبر، مصابره نیز از اسباب رستگاری است: ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ ... لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ . (آل‌عمران/3، ۲۰۰) درباره معنای صبر و مصابره در این آیه، سخنان گوناگونی هست[۱۰۶]: برخی، صبر را مطلق صبر فردی دانسته‌اند که شامل صبر بر سختی‌ها، صبر در اطاعت الهی و صبر از نافرمانی می‌شود و مصابره را صبر اجتماعی خوانده‌اند که در آن، صبر برخی مایه تقویت صبر بعضی دیگر و دوچندان شدن تأثیر آن می‌شود[۱۰۷] ١۰. توبه: توبه، بازگشت از گناه به سوی خدا و پشیمانی از آن استخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ منابع بدون نام باید محتوا داشته باشند که گاه به تنهایی ﴿ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ  (نور/۲۴، ۳۱) و گاه کنار ایمان و عمل صالح: ﴿ فَأَمَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَعَسَى أَن يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ  (قصص/۲۸، ۶۷) از اسباب رستگاری دانسته شده است. ۱۱. هجرت و جهاد: هجرت و جهاد با جان و مال در راه خدا از اسباب رستگاری‌اند: ﴿ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ  (توبه/۹، ۲۰؛ نیز مائده/۵، ۳۵؛ توبه/۹، ۸۸، ۱۰۰، ۱۱۱)، چنان‌که از پایداری در برابر دشمن: ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ  (انفال/۸، ۴۵)، مرزبانی از مرزهای کشور اسلامی: ﴿ ... وَرَابِطُواْ ... لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ  (آل‌عمران/۳، ۲۰۰) و دوستی نکردن با دشمنان خدا: ﴿ لا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ... أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ . (مجادله/۵۸، ۲۲) در برخی از آیات یادشده، جهاد معنایی فراگیر دارد و جهاد با نفس را در بر می‌گیردخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ منابع بدون نام باید محتوا داشته باشند ۱۲. پاسداشت و تقویت فرهنگ دینی: کسانی از امت اسلامی که به وظیفه خویش در قبال دیگران عمل کرده و آنان را به سوی خیر دعوت و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند، رستگارند: ﴿ وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ  (آل‌عمران/۳، ۱۰۴)

  1. فرهنگ نفیسی، ج۳، ص۱۶۵۲-۱۶۵۳، «رستگار».
  2. برهان قاطع، ص۵۴۱؛ فرهنگ نفیسی، ج۳، ص۱۶۵۲، «رستگار».
  3. فرهنگ نفیسی، ج۳، ص۱۶۵۲؛ فرهنگ فارسی، ج۲، ص۱۶۵۲، «رستگاری».
  4. العین، ج۳، ص۲۳۳؛ الصحاح، ج۱، ص۳۹۲؛ لسان العرب، ج۲، ص۵۴۷-۵۴۸، «فلح».
  5. تاج العروس، ج۴، ص۱۵۸، «فلح».
  6. الصحاح، ج۱، ص۳۹۲؛ معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۴۵۰؛ لسان العرب، ج۲، ص۵۴۸، «فلح».
  7. العین، ج۷، ص۳۸۹؛ الصحاح، ج۳، ص۸۹۰؛ لسان العرب، ج۵، ص۳۹۲، «فوز».
  8. التحقيق، ج۹، ص۱۳۴، ۱۵۵، «فلح، فوز».
  9. التحقيق، ج۹، ص۱۵۵.
  10. العین، ج۱، ص۳۲۱؛ معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۷۵؛ لسان العرب، ج۳، ص۲۱۳، «سعد».
  11. مفردات، ص۴۱۰، «سعد».
  12. التحقيق، ج۵، ص۱۲۷، «سعد».
  13. تفسير صدر المتألهين، ج۵، ص۵۴؛ المیزان، ج۱۴، ص۷۴؛ نمونه، ج۹، ص۲۳۵.
  14. المیزان، ج۱۱، ص۱۸.
  15. نک: میترا پرستی، ص۲۰.
  16. آشنایی با ادیان بزرگ، ص۳۸-۳۷.
  17. نک: کتاب مقدس، لاویان۴: ۲۱-۳۵؛ عهد عتیق سخن می‌گوید، ص۵۸.
  18. نک: کتاب مقدس، لوقا۱۸: ۴؛ نیز۳: ۳؛ مرقس ۴: ۱.
  19. این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است.همان کسانی که «غیب» را باور و نماز را برپا می‌دارند و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم می‌بخشند.و کسانی که به آنچه بر تو و به آنچه پیش از تو فرو فرستاده‌اند، ایمان و به جهان واپسین، یقین دارند.آنان از (سوی) پروردگارشان به رهنمودی رسیده‌اند و آنانند که رستگارند؛ سوره بقره، آیه: ۲- ۵.
  20. الميزان، ج۲۰، ص۳۸.
  21. زبدة البيان، ص۸-۷.
  22. و اگر بخششی از خداوند به شما رسد- چنان که گویی شما را با او دوستی در میان نبوده است - می‌گوید: کاش من نیز با آنان (همراه) می‌بودم تا به رستگاری سترگی می‌رسیدم!؛ سوره نساء، آیه: ۷۳.
  23. بی‌گمان مؤمنان رستگارند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۱.
  24. جز این نیست که گفتار مؤمنان چون به سوی خداوند و پیامبرش فرا خوانده شوند تا (پیامبر) میان آنان داوری کند این است که می‌گویند: شنیدیم و فرمان بردیم و آنانند که رستگارند؛ سوره نور، آیه:۵۱.
  25. آنان از (سوی) پروردگارشان به رهنمودی رسیده‌اند و آنانند که رستگارند؛ سوره لقمان، آیه: ۵.
  26. مفردات، ص۶۴۴؛ المیزان، ج6، ص۱۵؛ نمونه، ج۱۴، ص۱۹۴، «فلح».
  27. التحرير والتنوير، ج۱۸، ص۷؛ ج۳۰، ص۲۵۴.
  28. و زندگی دنیا جز بازیچه و سرگرمی نیست و بی‌گمان برای کسانی که پرهیزگاری می‌ورزند سرای واپسین نیکوتر است؛ آیا نمی‌اندیشید؟ سوره انعام، آیه: ۳۲.
  29. و در میان شما کسی هست که پا (از جهاد) سست می‌دارد و اگر بلایی به شما رسد می‌گوید: خداوند بر من نعمت ارزانی داشت که با آنان همراه نبودم!و اگر بخششی از خداوند به شما رسد- چنان که گویی شما را با او دوستی در میان نبوده است- می‌گوید: کاش من نیز با آنان (همراه) می‌بودم تا به رستگاری سترگی می‌رسیدم!؛ سوره نساء، آیه: ۷۲ - ۷۳.
  30. پس در تدبیرهایتان هم‌داستان شوید سپس در یک صف در آیید که امروز هر کس برتری یابد رستگار است؛ سوره طه، آیه: ۶۴.
  31. در زندگی این جهان و در جهان واپسین نوید آنان راست. هیچ دگرگونی در کلمات خداوند نیست، این است که رستگاری سترگ است؛ سوره یونس، آیه:۶۴.
  32. و سنجش در این روز، حق است پس کسانی که ترازوهای (کردار) شان سنگین آید رستگارند؛ سوره اعراف، آیه:۸.
  33. آنگاه کسانی که ترازوهایشان سنگین آید رستگارند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۱۰۲.
  34. بگو اگر من از (فرمان) پروردگارم سرپیچی کنم از عذاب روزی سترگ بیم دارم. هر کس که عذاب را در چنین روزی از سر وی گذرانده باشند بی‌گمان (خداوند) به او رحم کرده است و رستگاری روشن این است؛ سوره انعام، آیه: ۱۵-۱۶.
  35. تا (سرانجام) مردان و زنان مؤمن را به بوستان‌هایی درآورد که از بن آنها جویبارها روان است، در آن جاودانند؛ و تا از گناهان آنان چشم پوشد- و این نزد خداوند رستگاری سترگی است سوره فتح، آیه:۵.
  36. هر کسی مرگ را می‌چشد و جز این نیست که در رستخیز پاداش‌هایتان تمام داده خواهد شد؛ آنگاه هر که را از دوزخ دور کنند و به بهشت درآورند به راستی رستگار است و زندگی دنیا جز مایه نیرنگ نیست؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۸۵.
  37. اینها حدود خداوند است و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ؛ سوره نساء، آیه: ۱۳.
  38. خداوند برای آنان باغ‌هایی آماده کرده است که از بن آنها جویباران روان است، در آن جاودانند، این است رستگاری سترگ؛ سوره توبه، آیه: ۸۹.
  39. و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است؛ سوره توبه، آیه: ۱۰۰.
  40. همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۱.
  41. به راستی، این رستگاری سترگ است؛ سوره صافات، آیه: ۶۰.
  42. و اما آنان که نیکبخت شده‌اند در بهشتند؛ تا آسمان‌ها و زمین برجاست در آن جاودانند جز آنچه پروردگارت به دهشی پایدار بخواهد؛ سوره هود، آیه: ۱۰۸.
  43. امّا آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند پروردگارشان آنان را در (کنف) بخشایش خویش درمی‌آورد؛ این همان رستگاری آشکار است؛ سوره جاثیه، آیه:۳۰.
  44. خداوند به مردان و زنان مؤمن، بوستان‌هایی، نوید داده است که از بن آنها جویباران روان است؛ در آنها جاودانند، نیز جایگاه‌هایی پاک در بوستان‌های جاودان (نوید داده است) و خشنودی خداوند (از همه اینها) برتر است؛ این همان رستگاری سترگ است؛ سوره توبه، آیه: ۷۲.
  45. خداوند فرمود: این روزی است که راستگویی راستگویان به آنان سود خواهد داد، آنان بوستان‌هایی خواهند داشت که از بن آنها جویبارها روان است، هماره در آنها جاودانند، خداوند از آنان خشنود است و آنان از خداوند خشنودند؛ این است رستگاری سترگ؛ سوره مائده، آیه: ۱۱۹.
  46. پرهیزگاران در جایگاهی امنند،در بوستان‌ها و (کنار) چشمه سارها،از دیبای نازک و دیبای ستبر جامه می‌پوشند در حالی که رویاروی یکدیگرند.چنین است، و زنان سیاه چشم درشت دیده‌ای را همسر آنان گردانیدیم.آنجا هر میوه‌ای را با آرامش فرا پیش می‌خوانند.جز مرگ نخستین (که داشتند) در آنجا مرگ را نمی‌چشند و (خداوند) آنان را از عذاب دوزخ نگاه داشته است ...به بخششی از سوی پروردگارت؛ این همان رستگاری سترگ است؛ سوره دخان، آیه: ۵۱ - ۵۷.
  47. گروهی را نمی‌یابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیده‌اند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بی‌گمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند؛ سوره مجادله، آیه: ۲۲.
  48. این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است.همان کسانی که «غیب» را باور و نماز را برپا می‌دارند و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم می‌بخشند.و کسانی که به آنچه بر تو و به آنچه پیش از تو فرو فرستاده‌اند، ایمان و به جهان واپسین، یقین دارند.آنان از (سوی) پروردگارشان به رهنمودی رسیده‌اند و آنانند که رستگارند؛ سوره بقره، آیه: ۲- ۵.
  49. بی‌گمان مؤمنان رستگارند.همانان که در نماز خویش فروتنند.و آنان که از یاوه رویگردانند.و آنان که دهنده زکاتند. و آنان که پاکدامنند جز با همسران خویش یا کنیزهاشان که اینان نکوهیده نیستند.پس کسانی که بیش از این بخواهند تجاوزکارند.و آنان که سپرده‌های نزد خویش و پیمان خود را پاس می‌دارند.و آنان که بر نمازهای خویش نگهداشت دارند.آنانند که میراث برند.همانان که بهشت را به میراث می‌برند؛ آنان در آن جاودانند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۱- ۱۱.
  50. السيرة النبویه، ج۱، ص۴۶۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج۸، ص۴۸۶؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۵۲.
  51. مواهب الرحمن، ج ۳، ص ۲۲۷.
  52. به راستی، این رستگاری سترگ است.پس برای این (دستاورد)، اهل کردار باید کار کنند؛ سوره صافات، آیه: ۶۰- ۶۱.
  53. روزی که (چون) فرا رسد، هیچ کس جز به اذن خداوند سخن نمی‌گوید؛ برخی نگونبخت و برخی نیکبخت‌ان سوره هود، آیه:۱۰۵.
  54. التفسير الكبير، ج ۱۸، ص ۳۹۹.
  55. التبیان، ج ۶، ص ۶۵؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۹۶؛ الجديد، ج ۳، ص ۵۱۸-۵۲۰.
  56. الكشاف، ج ۲، ص ۴۲۹.
  57. المیزان، ج ۱۱، ص ۱۹-۲۰؛ نمونه، ج ۹، ص ۲۳۵-۲۳۷.
  58. ای آدمی!) هر نیکی به تو رسد از خداوند است و هر بدی به تو رسد از خود توست. و (ای محمّد!) ما تو را برای مردم، پیامبر فرستاده‌ایم و خداوند، (شما را) گواه بس؛ سوره نساء، آیه: ۷۹.
  59. اما آنان که نگونبخت‌اند در آتش‌اند، آنان را در آن داد و فریاد ی است ؛ سوره هود، آیه:۱۰۶.
  60. و اما آنان که نیکبخت شده‌اند در بهشتند؛ تا آسمان‌ها و زمین برجاست در آن جاودانند جز آنچه پروردگارت به دهشی پایدار بخواهد؛ سوره هود، آیه:۱۰۸.
  61. نمونه، ج ۹، ص ۲۳۸-۲۳۹.
  62. المیزان، ج ۲، ص ۵۷؛ آلاء الرحمن، ج ۱، ص ۳۸۳؛ اطیب البیان، ج ، ص ۳۵۷.
  63. مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۹۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج 6، ص ۲۲۵؛ بيان السعاده، ج ۱، ص ۳۲۷.
  64. تفسیر سید مصطفی خمینی، ج ۳، ص ۲6۲-۲6۳.
  65. التحرير والتنوير، ج ۱۸، ص ۸؛ نیز نک: عمدة القاری، ج ۱، ص ۱۲۲.
  66. تفسير مقاتل، ج ۲، ص ۵۷۹؛ التبیان، ج ۷، ص ۲۵؛ تفسیر ثعلبی، ج 6، ص ۱6۲.
  67. الميزان، ج ۱۵، ص ۸-۷.
  68. التبیان، ج ۷، ص ۳۴۷؛ المیزان، ج ۱۵، ص 6-7.
  69. التبیان، ج ۹، ص ۵۵۷؛ مجمع البیان، ج 9، ص ۳۸۳.
  70. جامع البیان، ج ۴، ص ۱۹6؛ التبیان، ج ۸، ص ۳6۷-۳6۹؛ ارشاد الاذهان، ج ۱، ص ۴۳۲.
  71. مجمع البیان، ج ۴، ص ۷۵۰؛ کشف الاسرار، ج ۳، ص ۷6۱؛ روح المعانی، ج ۵، ص ۷۷.
  72. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۴۲؛ روض الجنان، ج ۸، ص ۴۲۸؛ نور الثقلین، ج ۲، ص ۸۳.
  73. مفردات، ص ۲۸۳، «خشی».
  74. التحقيق، ج ۳، ص 6۴، «خشی».
  75. تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۵۵6؛ روح المعانی، ج ۵، ص ۷۷؛ فتح القدیر، ج ۲، ص ۲۸۸.
  76. التبیان، ج ۴، ص ۵6۰؛ تفسیر مراغی، ج 9، ص ۸۴؛ البحر المديد، ج ، ص ۲6۹.
  77. البحر المحيط، ج ۵، ص ۱۹6.
  78. التفسير الكبير، ج ۱۵، ص ۳۸۲؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۷۵۰؛ تفسير اثنا عشری، ج ۴، ص ۲۱۵.
  79. التبیان، ج ۳، ص ۵۰۹؛ تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص ۵۹؛ تفسیر قرطبی، ج 6، ص ۱۵۹.
  80. الكشاف، ج ۱، ص 6۲۸؛ روح المعانی، ج ۳، ص ۲۹۴؛ زبدة التفاسیر، ج ۲، ص ۲۵۴.
  81. نمونه، ج ۴، ص ۳6۵.
  82. محاضرات في الالهيات، ص ۲۸۱؛ جامع السعادات، ج ۲، ص ۱۳۴.
  83. تفسیر سلمی، ج ۱، ص ۴۳۲؛ المیزان، ج 6، ص ۱۲۸-۱۲۹؛ نمونه، ج ۲۲، ص ۲۰۴.
  84. التفسير الكبير، ج ۱۱، ص ۳۵۰؛ ج ۱۲، ص ۴۴۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ، ص ۱۸۳.
  85. جامع البیان، ج ۲، ص ۱۰۹-۱۱۰؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۱، ص ۳۲۳.
  86. تفسير مقاتل، ج ۲، ص ۲۴۵؛ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۱۲۷؛ تيسير الكريم الرحمن، ج ۱، ص ۴۲۳.
  87. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۷۵۵؛ روض الجنان، ج ۲۰، ص ۲۹۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۸، ص ۴۰۰.
  88. تفسير سور آبادی، ج ۴، ص ۲۸۲۳؛ زاد المسير، ج ۴، ص ۴۵۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۸، ص ۴۰۰.
  89. الكشاف، ج ۴، ص ۷۵۹-۷6۰؛ زبدة التفاسير، ج ۷، ص ۴۴۱.
  90. جامع البیان، ج 3۰، ص ۱۳۵؛ تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۲۱۳؛ التفسير الكبير، ج ۳۱، ص ۱۷۷-۱۷۸.
  91. روض الجنان، ج ۲۰، ص ۲۹۵.
  92. الصافی، ج ۵، ص ۳۱۷؛ روح البیان، ج ۱۰، ص ۴۰۹؛ تفسير اثنا عشری، ج ۱۴، ص ۱6۲.
  93. التبیان، ج ۱۰، ص ۳۳۲؛ المهذب، ج ۱، ص ۱۵۸-۱۵۷؛ المعتبر، ج ، ص ۵۹۳.
  94. الكشاف، ج ۴، ص ۷۴۰؛ فقه القرآن، ج ۱، ص ۲۵۲-۲۵۴؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲6۴.
  95. التحرير والتنوير، ج ۱۸، ص ۷؛ ج ۳۰، ص ۲۵۴-۲۵۵.
  96. کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۴۸-۴۹.
  97. زاد المسير، ج ۴، ص ۲۵۹.
  98. تفسیر سمرقندی، ج ۳، ص ۴۲۹؛ التبیان، ج 1، ص ۵66؛ تفسیر قرطبی، ج ۱9، ص ۲۹.
  99. روض الجنان، ج ۱9، ص ۱۲6؛ روح المعانی، ج ۱۴، ص 247.
  100. الكشاف، ج ۴، ص ۵۰۵؛ التفسير الكبير، ج ۲۹، ص ۵۰۸؛ لباب التأویل، ج ۴، ص ۲۷۱.
  101. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۴۵۳؛ زاد المسیر، ج ۴، ص ۲۹۴؛ تفسير اثنا عشری، ج ۱۳، ص ۲۰۳.
  102. الميزان، ج ۱۹، ص ۲۷۴؛ نمونه، ج ۲۴، ص ۱۲۸.
  103. جامع البیان، ج ۱۰، ص ۱۱؛ التفسير الكبير، ج ۳۰، ص ۵۴۳؛ الصافی، ج ۵، ص ۳۱۷.
  104. تفسير اثنا عشری، ج ۳، ص ۲۱۲؛ المنیر، ج ۷، ص ۱۲۳؛ المیزان، ج 6، ص ۲۵۱.
  105. تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۳۷۷؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۲۷۳؛ تفسیر مراغی، ج ۱۸، ص 60.
  106. جامع البیان، ج ۴، ص ۱۴۷-۱۴۹؛ التبیان، ج ۳، ص 96-۹۵.
  107. المیزان، ج ۴، ص ۹۱-۹۲.