توبه

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Saqi (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ نوامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۲۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل توبه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
  • توبه: بازگشت به سوی خدا[۱].

واژه‌شناسی لغوی

  • توبه بر اساس لغت اگر با حرف "اِلی" متعدی شود، به معنای بازگشت بنده از گناه به اطاعت خداوند و چنانچه با حرف "علی" متعدی گردد، به معنای بازگشت خدا به سوی بنده به یکی از این دو صورت است[۲]:
  1. موفق کردن عبد به توبه؛
  2. قبول توبه وی[۳].
  • توبه در اصطلاح متکلمان، پشیمانی انسان از ارتکاب عمل ناپسند "گناه یا هر فعل مکروه یا مباحی که بهتر از آن را می‌توان انجام داد" به جهت زشتی آن "نه ترس از آبرو یا بیماری و..." و در نتیجه ترک کردن آن کار در حال و نیز عزم قاطع بر عدم بازگشت به آن در آینده است[۴]
  • برای تحقق توبه صیغه و عبارت خاصی تشریع نشده است، چنان که این مطلب از اختلاف روایات و نیز سخنان مفسران ذیل آیه ۳۷ سوره بقره به دست می‌آید[۵][۶].
  • توبه و واژه‌های أوْبه، انابه، تقوا و استغفار معنایی نزدیک هم دارند و میان آن‌ها تفاوت‌هایی هم هست؛ "اَوْبه" به معنای مطلق بازگشتن به اصل و مرجع است[۷]. "اِنابه"، مرتبه بالاتر از توبه است؛ به این معنا که توبه رجوع از احکام و تبعات طبیعت به سوی احکام روحانیت و فطرت است و انابه، بازگشت از فطرت و روحانیت به سوی خدا و سفر کردن از بیتِ نفْس به سوی سر منزل مقصود است[۸][۹].
  • "تقوا" با توبه در اصل ترک و اجتناب مشترک هستند؛ اما تقوا اجتناب از گناهی است که انسان انجام نداده است و تصمیم دارد که هرگز هم آن را انجام ندهد[۱۰].
  • "استغفار" هم بنا بر قولی به اصلاح گذشته اختصاص دارد[۱۱] و بنا بر نظریه‌ای مطلق طلب آمرزش است که گاهی با دعا عملی می شود و زمانی با توبه و هنگامی با سایر طاعات[۱۲] و بنابر قول سومی استغفار، طلب از خداوند برای ازاله بدی هاست؛ ولی توبه سعی خود انسان در این مسیر است[۱۳][۱۴].
  • گاهی یک جرقه معنوی، سراپای وجود را به آتش می‌کشد و مشتعل می‌سازد و گناهان را می‌سوزاند. بار معنوی زیارت هم تا حدی است که گاهی یک انقلاب روحی، یک تحول حال، یک «توجه» در مزار معصوم، منشأ اثر در یک عمر است. لحظاتِ «شب قدر گونه» ای که برای زائر، در کنار قبر اولیای پاک خدا حاصل می‌شود، گاهی برکاتی دارد که بیش از سال‌ها مراقبت و مواظبت، بازدهی دارد. در عتبات ائمه حضور یافتن و به «حساب» خود رسیدن، به گذشته خویش و اعمال خود توجه کردن و تصمیم به «پاک بودن» و «خوب زیستن» گرفتن، از آثار دیگر زیارت است. گناه، زائده‌ای است، روییده بر تنه اخلاق انسان، غفلت، آفتی است، افتاده به جانِ «قلب»، هواپرستی، باد مسمومی است، وزیده بر گلستان «فطرت»، دنیا زدگی، کِرمی است ساقه خوار، چسبیده به شاخه «وجود»، شهوات، آتشی است هستی سوز، افتاده به خرمن ایمان، زیارت چه می‌کند؟ .. وقتی یک زائر در مقابله با حرم‌های مطهر و شخصیت‌های معصومین(ع) به فکر می افتد که خطاها و لغزش‌های یک عُمر را جبران کند، شانه‌هایش می‌لرزد، اشک می‌ریزد و از خودش بدش می‌آید و برای اصلاح گذشته اش تصمیم‌هایی اساسی می گیرد. زیارت، مؤمن را در آستانه ایمان مجسم و در عتبه اسوه‌های اخلاق، می‌نشاند، فطرت را، زیر اشراقِ ملکوتِ مرقد معصومین(ع)، آفت‌زدایی می‌کند، زیارت، آبی ابراهیمی است که بر آتش شهوت نمرودیان ریخته و آن را سرد و سلامت می‌کند، زیارت، انسان را به خطاهایش «متوجه» و «معترف» می کند و در او، بارقه «امید» و «مغفرت» می‌آفریند. زائر، باید خود را در چنین جایگاه و مقامی احساس کند. در زیارت امامان مدفون در قبرستان بقیع می‌خوانیم:«وَهذا مَقامُ مَنْ أَسْرَفَ وَأَخْطَا وَاسْتَکانَ وَأَقَرَّ بِما جَنی وَرَجا بِمَقامِهِ الْخَلاصَ ...» [۱۵]. اینجا، محل ایستادن و جایگاه کسی است که اسراف و خطا کرده است، اینجا کسی در حضورتان ایستاده که شکسته و خاکسار، به جرم خویش اقرار می‌کند، و به چه توبه‌های عظیم، چه تطهیر قلب های جدی، چه تصمیم‌های بزرگ، چه اصلاح درون‌های سرنوشت ساز، که از آثار زیارت است. خاطر حضورش در این مقام، امید «خلاص» دارد. تا انسان خود را اسراف کار و بزهکار نداند، خاکسار نمی‌شود، و تا خاکی نشود به گناه اعتراف نمی کند و تا اقرار به اشتباه نکند، امید نجات در او نیست. مزار ائمه، بهترین جا برای «محاسبه نفس» و رسیدگی به پرونده اعمال خویش است. من که هستم؟ چه کرده ام؟ کجا آمده‌ام؟ به زیارت که شرفیاب شده‌ام؟ چرا آمده‌ام؟ چه می‌خواهم؟ چه آورده‌ام؟ با چه رویی حاجت بطلبم؟ با کدام عمل صالح، خود را «اینجایی» معرّفی کنم؟ گذشته‌ام چه بوده است؟ اکنون چه کاره ام؟ آیا گناهانم اجازه می‌دهد که چهره بر آستان این مرقد بسایم؟ آیا قطرات اشکم، شایسته آن است که بر ضریح و رواق و خاک مرقد حجت خدا بچکد؟ تا پاک نشوم که نمی‌توانم چشم به پاکان بیفکنم! تا لایق نباشم که نمی‌توانم مدعی دوستی و محبت و ولایت کنم! پس باید توبه کنم، عوض شوم، به برکت حضور در این محضر، از آلودگی‌ها دست بشویم. اینجاست که زیارت، عامل توبه و زمینه‌ساز گناه زدایی می‌شود. زائر، باید اهل استغفار و معذرت‌خواهی و اعتراف به گناه و امید به بخشش باشد. در زیارت حضرت رسول(ص) می‌خوانیم: «وَإِنّی أَتَیْتُکَ مُسْتَغْفِرًا تائِباً مِنْ ذُنُوبی، وَإِنّی أَتَوَجَّهُ بِکَ إِلَی اللهِ رَبّی وَرَبِّکَ لِیَغْفِرَ لی ذُنُوبی»[۱۶]. استغفار و توبه از گناهان و توجه به خدا و امید مغفرت، در زائر رسول الله(ص) لازم است. بدین گونه، زیارت، عامل تزکیه نفس و خودسازی و تربیت است. همچنانکه دریاها و گیاهان و عالم طبیعت، سموم و گازکربنیک‌های هوا را می‌گیرند و به تطهیر و پالایش جوّ و محیط و هوا می‌پردازند، در عالم معنویات هم، انسان‌های نمونه و روح‌های متعالی و مظاهر کمال، چنین خاصیتی دارند و جان‌ها را پاکسازی می‌کنند و اخلاق‌ها را اصلاح و دل‌ها را از رذائل شستشو می‌دهند[۱۷]. این وساطت در فیض است که از خداوند، اما از کانال اولیایش به ما می‌رسد. وقتی که زیارت ائمه و پیوند با آنان در تطهیر جان‌ها و اصلاح اخلاق و تربیت نفوس مؤثر است. این خود، نوعی هدایت و امامت و رهبری ائمه را می‌رساند. این هم نوعی شفاعت است که در همین دنیا اثرش روشن می‌شود و به تعبیر شهید مطهری: «شفاعتِ رهبری» و «شفاعتِ عمل» است[۱۸]. برای وجودهای گریزان از مرکزیت توحید و فطرت و پاکی، نیروهای جاذبه معنوی لازم است تا این تعادل و حرکت در «خطّ سیر» و شناوری در «فلک فوز و فلاح» را هماهنگ و برقرار سازد. با کارِ گریز از مرکز و جاذبه، تعدیل فراهم می‌شود. مزارهای معصومین(ع)، کانون‌های جذبه دار، برای کشش فطرت‌ها و دل‌های مستعدّ، به خیر و صلاح است. زیارت، عامل توجه به خدا، تقرب به خدا، تحول روحی‌ و توبه و گناه‌زدایی‌ است. این‌هاست آثار تربیتی و نقش سازنده زیارت اولیای خدا. ولی به شرط آنکه زائر، عارف باشد، عارف به حقّ ائمه و مقام و شخصیتشان، عارف به وظیفه خود در مقابل امامان[۱۹].


توبه در قرآن

وجوب توبه

ضرورت پذیرش توبه

ظرف توبه و شرایط پذیرش آن

آثار توبه

توبه انبیا و اوصیا

توبه نصوح

توبه یکی از اسباب رستگاری

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. احمدپور، مهدی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص: ۵۰ - ۵۸.
  2. احمدپور، مهدی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص: ۵۰ - ۵۸.
  3. لسان العرب، ج ۲، ص ۶۱؛ المنجد، ص ۶۶، «توب»؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۲۵.
  4. کشف المراد، ص ۵۶۶؛ منشور جاوید، ج ۸، ص ۲۱۱.
  5. مواهب الرحمن، ج ۲، ص ۲۴۸؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۰۰؛جامع البیان، ج ۱، ص ۳۴۸.
  6. احمدپور، مهدی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص: ۵۰ - ۵۸.
  7. المصباح، ص ۲۹، «آب»؛ مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۱۵۲، «اوب».
  8. چهل حدیث، ص ۲۷۲.
  9. احمدپور، مهدی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص: ۵۰ - ۵۸.
  10. جامع السعادات، ج ۳، ص ۵۲ - ۵۳.
  11. التوبة والانابه، ص ۲۰۷ - ۲۱۰.
  12. الفروق اللغویه، ص ۴۸.
  13. التفسیر الکبیر، ج ۱۷، ص ۱۸۱.
  14. احمدپور، مهدی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص: ۵۰ - ۵۸.
  15. مفاتیح الجنان، زیارت ائمه بقیع.
  16. مفاتیح الجنان، زیارت حضرت رسول.
  17. با استفاده از بیان شهید مطهری در عدل الهی، با عنوان اصل تطهیر، چاپ صدرا، ص۲۷۴.
  18. به بحث استاد مطهری در کتاب عدل الهی، ص۲۶۸ تحت عنوان «شفاعت رهبری» مراجعه کنید.
  19. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص:۵۹-۶۲.