تأویل

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۵ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۰۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تأویل (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

تأویل از واژگان کلیدی قرآن و اصطلاحی در علوم قرآنی و تفسیر[۱].

در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تأویل (پرسش) قابل دسترسی هستند.

واژه‌شناسی لغوی

  • تأویل از ماده «ا ـ و ـ ل» به معنای «رجوع» است [۲]. احمد بن فارس می‌گوید: «اَوْل» دارای دو اصل است: ۱. ‌ابتدای امر. ۲. انتهای امر.[۳] به نظر وی واژگان اوّل، اولی و اوائل از اصل نخست و کلماتی چون تأویل، تأوّل و ایاله از اصل دوم اشتقاق یافته‌اند[۴][۵].
  • با این بیان، «رجوع» که در کتب لغت، و از جمله آثار دیگر ابن فارس، به عنوان معنای «اَوْل» ذکر شده، معنای شفاف‌تری می‌یابد و آن یا بازگشت به اصل و ابتدای امر یا صیرورت به سوی غایتی است که برای آن مفروض است. تأویل نیز در حالت مصدری به معنای ارجاع به انتها و غایت و در معنای وصفی به معنای «منتها» و «مصیر» است[۶].
  • طبری نیز می‌گوید که اصل تأویل و تأوّل از " آلَ‌ الشیءُ إلی کذا‏‏ ‏‏‏‏‏‏" به معنای «صار إلیه» است[۷][۸].
  • طبرسی می‌گوید: اصل تأویل مرجع و مصیر است و عرب وقتی به انتهای شئ می‌رسد می‌گوید: "تأوّل‌الشی‏‏‏‏‏‏"[۹]. کاربردهای فعلی این واژه نیز این معنا را تأیید می‌کنند. عرب هنگامی که شیر، سفت می‌شود و می‌بندد می‌گوید: «آل اللبن»؛ یعنی صار‌ إلی آخر أمره[۱۰]؛ همچنین «آل‌ الشراب» وقتی گفته می‌شود که شراب به غلظت مطلوب خود رسیده باشد، به طوری که بالاترین درجه سُکر را داشته باشد[۱۱]؛ نیز وقتی جسمِ شخصی به نهایت ضعف می‌رسد و نحیف می‌گردد گفته می‌شود: «آل‌ جِسمُ‌الرجل»[۱۲]. ایاله به معنای سیاست کردن نیز از همین باب است[۱۳]، زیرا در سیاست کردن، هدفِ نهایی و مطلوبی در نظر گرفته می‌شود که فرد را با تربیت و اصلاح به آن سمت سوق می‌دهند[۱۴]. وقتی گفته می‌شود: «آل الرّجلُ رعیتَه»، یعنی به نیکویی رعیت خود را سیاست و‌ اصلاح کرد[۱۵][۱۶].
  • با این حال، مطابق نقل فیروز آبادی، همه لغت‌شناسان در اینکه تأویل از «اَوْل» به معنای «انتها و فرجام» مشتق شده باشد اتفاق نظر ندارند؛ برخی می‌گویند: از «اوّل» اشتقاق یافته که در آن صورت تأویل کلام به معنای بازگرداندن سخن به اوّل آن "غرض گوینده" است و برخی گفته‌اند که از «مآل» مشتق شده که در این صورت به معنای عاقبت و مرجع است[۱۷]. خود وی در جمع بین این دو قول می‌گوید: این دو قول در عمل به هم نزدیک هستند و از این رو گفته‌اند که " اَوَّلُ غَرَضِ الْحَکیمِ آخِرُ فِعْلِهِ ‏‏‏‏‏‏"[۱۸][۱۹].
  • با توجه به سخن مشهور لغویان که تأویل را از «اَوْل» به معنای نهایت و غایت گرفته‌اند، این واژه در حالت وصفی، به معنای «منتها» و «غایت» و در حالت مصدری به معنای «بازگرداندن امری به غایت آن» است؛ اما باید توجه داشت که غایت هر چیزی با توجه به موارد کاربرد متفاوت است و در همه مواردِ کاربرد، نوعی حرکت و صیرورت به چشم می‌خورد؛ صیرورتی که نقطه آغاز و نقطه پایانی دارد[۲۰]. این صیرورت را می‌توان به طور کلی دو قسم دانست: صیرورت در مقام علم و صیرورت در مقام واقع. به نظر می‌رسد که راغب اصفهانی در تنویع غایت در کاربرد تأویل به همین نکته نظر دارد که در تعریف تأویل می‌گوید: تأویل بازگرداندن چیزی به غایتی است که از آن قصد شده است؛ غایت از نظر علم باشد یا از نظر فعل[۲۱]. با توجه به تفاوت این دو نوع غایت است که برخی معاصران گفته‌اند که تأویل دو معنا دارد: بازگشت به اصل و رسیدن به غایت، و در بیان وجه جامع بین این دو معنا گفته‌اند: تأویل عبارت است از حرکت شیء یا پدیده‌ای در جهتِ بازگشت به اصل و ریشه‌اش یا در جهت رسیدن به غایت و عاقبت آن[۲۲][۲۳].
  • برای روشن‌تر شدن موضوع، به تبیین معنای کاربردی تأویل در مورد قول، عمل و رؤیا، با توجه به این دو نوع غایت علمی و فعلی می‌پردازیم. وقتی تأویل را نسبت به «قول» به کار می‌بریم، گاهی به مقصودِ گوینده از قول توجه داریم و گاه به مقصدِ خود قول. وقتی کسی درصدد فهم مقصود گوینده از کلام است، صیرورت در مقام علم است. در این صورت، نقطه آغاز برای مخاطب، سخن گوینده است و او از این نقطه به سمت عالَمِ ذهن و اراده گوینده حرکت می‌کند تا قصد او را از گفتارش دریابد. این کار، تأویل به معنای مصدری است و در این مسیر هر چیزی را که مورد قصد گوینده قرار گرفته یا در ضمن قصد او باشد، جزو تأویل به معنای وصفی است. درباره این کاربرد از تأویل است که برخی لغویان گفته‌اند: تأویل، معنا و تفسیر به یک معناست[۲۴]؛ همچنین لغویانی چون فیروزآبادی و زبیدی که گفته‌اند: " اَوَّلَهُ تأویلا یعنی فَسَّرَه ‏‏‏‏‏‏"، به این کاربرد اشاره دارند[۲۵]؛ اما گاهی تأویل را به کلام نسبت می‌دهند؛ ولی سیر صیرورت با آنچه در بالا آمد متفاوت است. این بار خودِ کلام است که صیرورت دارد و در ظرفی زمانی تحقق می‌یابد. در این صورت، تأویل کلام، همان ظرف استقرار کلام است. اخبار مربوط به آینده، وعده‌ها و وعیدها، در صورتی که صادق باشند، دارای یک ظرف استقرار هستند که همان تأویل آنها به شمار می‌آید. قرآن‌ کریم نیز در مورد خبرها می‌گوید: ﴿﴿ لِّكُلِّ نَبَإٍ مُّسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ [۲۶][۲۷].
  • تحلیل بالا در مورد کاربرد تأویل نسبت به رؤیا و فعل نیز صادق است؛ گاهی می‌گوییم: شخصی تأویل رؤیا می‌داند. در اینجا شخص مُؤَوِّل (مُعَبِّر) از یک رؤیا ـ که طبق فرض رؤیایی نمادین است ـ آغاز می‌کند و به سمت مبدأ این رؤیا، که عالم غیب است، حرکت می‌کند و حقیقت این رؤیا را در ظرف حقیقی آن مشاهده می‌کند. این عمل مُعَبِّر، تأویل رؤیا (به معنای مصدری) است که در آن غایتِ علمی مورد نظر است؛ امّا گاهی تأویل نسبت به رؤیا به کار می‌رود و دیگر معبِّر و علم به حقیقت ماورایی رؤیا را منظور نمی‌کنیم، بلکه خود رؤیا در مسیر زمان صیرورت می‌یابد تا به ظرف استقرار خود برسد. در این صورت، به آنچه تحقق یافته، تأویلِ رؤیا (به معنای وصفی) گفته می‌شود[۲۸].
  • در مورد فعل نیز همین دو گونه غایت را می‌توان در نظر گرفت: گاهی فعلی را تأویل می‌کنیم؛ به این معنا که آن را تحلیل روانشناختی می‌کنیم. در اینجا نقطه آغازِ تحلیل، عملی است که از فاعل سرزده است و نقطه پایانِ صیرورت فکری مؤوِّل، انگیزه‌های روانی و درونی فاعلِ فعل است، بنابراین اغراضِ فاعل و حکمتهای مورد نظر او در انجام فعل، تأویل فعل است؛ امّا گاهی خودِ عمل در مسیر زمانْ صیرورت می‌یابد و به فرجامی متناسب با نوع عمل می‌رسد که آن فرجام، تأویلِ آن فعل به شمار می‌آید. معمولا کارهای خوب فرجامی نیکو و کارهای بد فرجامی بد دارند[۲۹].

کاربردهای واژه تأویل در قرآن‌ کریم

نخست: تأویل رؤیا

دوم: تأویل عمل

سوم: تأویل کلام

تأویل قرآن

منابع

پانویس

  1. شاکر، محمد کاظم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۸۹
  2. تهذیب‌اللغه، ج‌۱۵، ص۴۳۷؛ لسان‌العرب، ج‌۱۱، ص۳۳، «اول».
  3. مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۱۵۸، «اول».
  4. مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۱۵۸، «اول».
  5. شاکر، محمد کاظم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۸۹
  6. شاکر، محمد کاظم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۸۹
  7. جامع البیان، ج‌۳، ص‌۲۵۰ ـ ۲۵۱
  8. شاکر، محمد کاظم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۸۹
  9. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۰۰؛ قانون تفسیر، ص‌۳۳
  10. مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۱۵۹
  11. تهذیب اللغه، ج‌۱۵، ص‌۴۴۰
  12. مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۱۶۰
  13. مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۱۶۰
  14. مفردات، ص‌۹۹، «اول»
  15. مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۱۶۰؛ الصحاح، ج‌۴، ص‌۱۶۲۸، «اول»
  16. شاکر، محمد کاظم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۸۹
  17. بصائر ذوی التمییز، ج‌۱، ص‌۷۹
  18. بصائر ذوی التمییز، ج‌۱، ص‌۷۹
  19. شاکر، محمد کاظم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۹۰
  20. جامع البیان، ج‌۳، ص‌۲۵۰ ـ ۲۵۱
  21. "هو ردّ الشئ إلی الغایة المرادة منه علماً کان أو فعلا ‏‏‏‏‏‏"؛ مفردات، ص۹۹، «اول»؛ بصائر ذوی‌التمییز، ج‌۲، ص‌۲۹۲
  22. معنای متن، ص‌۳۸۲
  23. شاکر، محمد کاظم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۹۰
  24. لسان العرب، ج‌۱، ص‌۲۶۴، «اول»
  25. القاموس المحیط، ج‌۲، ص‌۱۲۷۵؛ تاج العروس، ج‌۱۴، ص۳۲، «اول»
  26. هر خبر را قرارگاهی است و زودا که بدانید؛ سوره انعام، آیه: ۶۷.
  27. شاکر، محمد کاظم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۹۰
  28. شاکر، محمد کاظم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۹۱
  29. شاکر، محمد کاظم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۹۱