فرهنگ

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۲۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

  • از جمله تعاریف مشهور فرهنگ که به وسیلۀ جامعه‌شناسان و کارشناسان فرهنگ ارائه شده است موارد ذیل است:
  1. فرهنگ عبارت است از توانایی‌ها و عادت‌هایی که آدمی به‌عنوان عضو جامعه کسب کرده است (پانویس: تایلور Tylor 1 Primitire Culture, 1874). در این تعریف با توجه به گسترۀ دو واژۀ «توانایی» و «عادت» فرهنگ، شامل همۀ دستاوردهای معنوی و مادی انسان اجتماعی می‌شود.
  2. فرهنگ یک جامعه، یعنی راه‌های زندگی آن جامعه (جامعه و تعلیم و تربیت؛ ص 9). همین تعریف از فرهنگ، در فرهنگ زبان انگلیسی آکسفورد آمده است (پانویس: Culture: Way of life Ali.R1؛ 3.Oxford Advanced Learner's Dictionary,7th edition).
  3. فرهنگ یعنی آداب خوب (پانویس: همان).
  4. فرهنگ از نظر یک جامعه‌شناس، شامل کلّیۀ رفتارهایی است که در زندگی اجتماعی آموخته شده و از طرق گوناگون بین نسل‌های مختلف یا افراد یک نسل انتقال پیدا کرده است (پانویس: همان). در این معنا، فرهنگ نه تنها بر زبان، امور صنعتی، هنر، علم، قانون، حکومت، اخلاق و مذهب اطلاق می‌گردد، بلکه ساختمان‌ها، ابزار و وسائل، ماشین‌آلات، طرح‌های ارتباطی و اشیاء را نیز شامل می‌شود.
  5. فرهنگ یک جامعه عبارت است از افکار، عقاید، آرزوها، مهارت‌ها، ابزار و وسائل، امور مربوط به زیبایی و کارهای هنری، آداب و رسوم و مؤسساتی که افراد این اجتماع در میان آنها تولد یافته و رشد می‌کنند (پانویس: همان).
  6. فرهنگ عبارت از تمام تظاهرات، عادات اجتماعی یک جامعه و واکنش‌های فرد است و این واکنش‌ها از عادات گروهی که فرد در آن زندگانی می‌کند متأثر است (پانویس: Bouas, F; Anthropology, 1930, Z: PP. 110؛ روان‌شناسی اجتماعی؛ ج 1، ص 51).
  7. فرهنگ، نظامی است از نگرش‌ها و ارزش‌ها و دانش، که به طور گسترده در میان مردم مشترک است و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود (پانویس: تحول فرهنگی در جامعۀ پیشرفتۀ صنعتی؛ ص 19).
  8. وقتی سخن از فرهنگ قوم یا ملّتی است، در حقیقت سخن از مجموع ارزش‌ها و نظام‌های معرفت و تبادل فکری و بینش و تجلّیات هنری آن قوم یا ملّت است که بدان وسیله هویت خود را آشکار می‌سازد (پانویس: تفکر دربارۀ تحولات و آیندۀ آموزش و پرورش).
  9. فرهنگ یعنی پذیرش‌های هنجاریافته در جامعه. پذیرش‌های هنجاریافته در جامعه به این معنی است که آحاد جامعه نسبت به اموری شناخت و اطلاع پیدا کرده، سپس آن را بپذیرد(بپذیرند)(پانویس: مبانی و الگوی مهندسی فرهنگی؛ ص 28).
  • از آنچه در تعریف‌های نه‌گانۀ فرهنگ نقل شد می‌توان چنین نتیجه گرفت: در تعریف فرهنگ چند دیدگاه اصلی وجود دارد:
  1. دیدگاه رفتارمحور: تعاریفی نظیر تعریف دوم و سوم و چهارم و ششم، تعاریفی‌اند که با چنین گرایشی سازگارند.
  2. دیدگاه باورمحور: که فرهنگ را به مجموعه‌ باورهای ارزشی و اعتقادی و علمی تفسیر می‌کند. تعریف پنجم و هفتم را می‌توان از این دست تعاریف برشمرد.
  3. دیدگاه خصلت ‌محور یا ملکه بنیاد: یعنی دیدگاهی که فرهنگ را به مجموعۀ خصلت‌ها و ملکات نفسانی که شخصیت یا هیأت درونی جامعه را تشکیل می‌دهند تفسیر می‌کند. تعریف اول و هشتم و نهم را می‌توان از این دست تعریف‌ها برشمرد.

جمع بندی

  • با توجه به تعاریف فوق و نیز بر اساس دقت در موارد استعمال واژگان «فرهنگ» در زبان فارسی و «Culture» در زبان انگلیسی و نیز «الثقافة» در زبان عربی، و بررسی مصادیق پدیده‌ها و رفتارهای فرهنگی، و بر اساس قاعدۀ زبانی «الألفاظ توضع للطبائع الکلّيّة و المعاني العامّة» می‌توان در تعریف فرهنگ چنین گفت: فرهنگ هر ملّت و جامعه‌ای عبارت است از «منظومۀ پذیرفته و مقبولِ شایسته‌ها و ناشایسته‌ها یا معروف‌ها و منکرها در رفتارهای اختیاری فردی، و فردیِ درون اجتماعی و اجتماعی»

منبع: