آشنایی اجمالی

وی از تیره سلامان بن اسلم از خزاعه[۱] و در اصل از مضر[۲] بود. ابن حبان[۳] نسبت او را هجیمی نیز گفته است. نام وی را «خُوَیلد»[۴]، «رِزاح»[۵]، «رداح»[۶] و «عبدالله»[۷] نیز گفته‌اند. گذشته از احتمال تصحیف «رزاح» به «رداح»، در توجیه تعدد این نام‌ها باید گفت: چه بسا در مواردی نام‌های چند تن از اجداد او افتاده و او را به جد بالای او نسبت داده باشند[۸]. البته برخی منابع برای «جرهد بن خویلد» و «جرهد بن رزاح» دو شرح حال مستقل آورده‌اند[۹]. ولی ابن عبدالبر[۱۰] آن را نادرست و آنان را یکی می‌داند. کنیه‌اش را به اتفاق «ابو عبد الرحمن» گفته‌اند[۱۱]. با این حال، ابن حجر[۱۲] بدون اشاره به کنیه‌ای دیگر، می‌گوید: کنیه او را جز این نیز گفته‌اند. نام وی در شمار کسانی آمده است که پیش از فتح مکه اسلام آورده‌اند[۱۳]. و گفته‌اند در صلح حدیبیه[۱۴] و بیعت رضوان[۱۵] شرکت کرد. با آنکه ابن حبان[۱۶] او را اهل بصره دانسته است، بیشتر منابع وی را از اهل مدینه شمرده[۱۷] و همین نظر را درست دانسته‌اند[۱۸]، گفته‌اند وی خانه‌ای در مدینه در کوچه حنین داشت[۱۹]. او را از افراد شریف[۲۰] و از اصحاب صفه دانسته‌اند[۲۱].

از برخی فرزندان جرهد نقل کرده‌اند که او با دست چپ غذا می‌خورد. رسول خدا (ص) او را نهی فرمود و دستور داد با دست راست غذا بخورد[۲۲]. او عرض کرد دست راستش آسیب دیده است. آن حضرت به دستش دمید و جرهد تا پایان عمرش از آن دست شکایتی نداشت[۲۳]. بر پایه روایتی مشهور، رسول خدا (ص)در مسجد، [۲۴] به جرهد برخورد و چون دید ران پایش پیداست، فرمود: «رانت را بپوشان که ران عورت است»[۲۵]، ولی ابن عبدالبر[۲۶] این حدیث او را مضطرب دانسته است. البته این روایت را به گونه‌های دیگر و از صحابه دیگری چون مخارق هلالی[۲۷] و دیگران نیز نقل کرده‌اند[۲۸].

وی بعدها همراه عبدالله بن سعد در فتح آفریقا شرکت کرد، ولی اهل مصر روایتی از او نقل نکرده‌اند[۲۹]. درگذشت وی در ابتدای حکومت یزید بن معاویه، در مدینه[۳۰] و به سال ۶۱ ثبت شده است[۳۱]. نام وی در شمار کسانی آمده که هشت حدیث از رسول خدا (ص) نقل کرده‌اند[۳۲]. پسران او و نوه‌اش راویان روایت او هستند[۳۳]، ولی در سند احادیث او اختلاف بسیار است[۳۴].[۳۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن سلام، ابوعبید القاسم، کتاب النسب، ص۲۹۱.
  2. ابن حزم، جمهره، ص۲۴۰.
  3. مشاهیر، ص۷۲.
  4. بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۴۸؛ ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۵۳۹.
  5. ابن سعد، الطبقات الکبری ج۴، ص۲۲۳؛ بغوی، معجم الصحابه، ص۵۵۳.
  6. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۴۶.
  7. ابن قانع، معجم الصحابه، ج۱، ص۱۴۶.
  8. ر. ک: ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۴۶.
  9. ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۵۳۹.
  10. ابن عبدالبر، الاستیعاب ج۱، ص۳۳۵.
  11. ابن سعد، الطبقات الکبری ج۴، ص۲۲۳؛ ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۵۳۹.
  12. تهذیب، ج۲، ص۶۰.
  13. ابن سعد، الطبقات الکبری ج۴، ص۲۲۳.
  14. ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۶۲۱.
  15. ابن یونس، تاریخ المصریین، ص۸۷.
  16. الثقات، ج۳، ص۶۲.
  17. ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۶۲۲؛ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۵.
  18. ر. ک: ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۸۰.
  19. ابن سعد، الطبقات الکبری ج۴، ص۲۲۳؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب ج۱، ص۳۳۵.
  20. ابن سعد، الطبقات الکبری ج۴، ص۲۲۳؛ بغوی، معجم الصحابه، ص۵۵۳.
  21. ابن سعد، الطبقات الکبری ج۴، ص۲۲۳؛ بغوی، معجم الصحابه، ص۵۵۳؛ ابونعیم، حلیه، ج۱، ص۳۵۳.
  22. ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۶۲۴؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۸۱.
  23. طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۷۳؛ اصبهانی، اسماعیل بن محمد التیمی، کتاب دلائل النبوه، ص۱۷۳.
  24. ر. ک: ترمذی، محمد بن عیسی، سنن، ج۴، ص۱۹۷.
  25. ر. ک: ابن سعد، الطبقات الکبری ج۴، ص۲۲۳؛ ابن معین، یحیی، تاریخ (بروایة الدوری)، ج۱، ص۸۷؛ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن، ج۴، ص۱۹۷.
  26. ابن عبدالبر، الاستیعاب ج۱، ص۳۳۵.
  27. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۵، ص۱۱۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۳۹.
  28. ر. ک: عبدالرزاق بن همام، المصنف، ج۱۱، ص۲۷.
  29. ابن یونس، تاریخ المصریین، ص۸۷.
  30. ابن سعد، الطبقات الکبری ج۴، ص۲۲۳.
  31. ابن عبدالبر، الاستیعاب ج۱، ص۳۳۵.
  32. ابن حزم، اسماء الصحابه، ص۱۷۲؛ ابن جوزی، ابوالفرج، تلقیح فهوم اهل الاثر، ص۳۷۰.
  33. مزی، تهذیب الکمال، ج۴، ص۵۲۴؛ ابن حجر، تهذیب، ج۲، ص۶۰.
  34. مزی، تهذیب الکمال، ج۴، ص۵۲۴.
  35. خانجانی، قاسم، مقاله «جرهد اسلمی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۳۸۳.