دلیل عقلی عصمت امام: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۹٬۴۰۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۲
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۷۴: خط ۷۴:


روشن است که هیچ یک از این صورت‌ها صحیح نیست. بنابراین باید در بین [[امّت]] کسانی باشند که [[احکام]] و [[معارف دین]] را به طور کامل از پیامبر فرا گرفته، در تبیین آن معصومانه عمل نمایند<ref>ک: بحارالانوار، ج۲، ص۲۸۴.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۲۷۴-۲۸۱.</ref>
روشن است که هیچ یک از این صورت‌ها صحیح نیست. بنابراین باید در بین [[امّت]] کسانی باشند که [[احکام]] و [[معارف دین]] را به طور کامل از پیامبر فرا گرفته، در تبیین آن معصومانه عمل نمایند<ref>ک: بحارالانوار، ج۲، ص۲۸۴.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۲۷۴-۲۸۱.</ref>
== دلایل عقلی عصمت امام ==
'''[[عصمت]] و [[جلب اعتماد]]''': قبل از بیان [[ادله]]، لازم است این نکته ذکر گردد که بسیاری از دلایلی که توسط [[دانشمندان اسلامی]] در [[عصمت انبیا]] آورده شده، در [[عصمت امامان]] هم، قابل [[استدلال]] و [[تبیین]] است، لذا اگر در بیان استدلال، از عصمت انبیا ذکری به میان می‌آید، به جهت اشتراک در استدلال است.
'''بیان اول''': [[هدف]] از [[بعثت]] در صورتی تأمین می‌گردد که در [[زندگی]] [[راهنمایان]] آسمانی نقطه [[ضعف]] و موجبات تنفر و [[انزجار]] وجود نداشته باشد، تا [[مردم]] پس از شنیدن سخنانشان به آسانی به سوی آنان [[گرایش]] یابند و از آنها [[پیروی]] کنند. بر این اساس، [[دانشمندان]] معتقدند که [[پیامبران]] آسمانی باید از نقطه ضعفی که موجب تنفر و دوری مردم باشد پیراسته باشند، هرچند که این موجبات تنفر، خارج از [[اختیار]] آنان باشد. لذا افراد [[مبتلا]] به بیماری‌های [[جذام]] و برص و مانند آنها که موجب [[گریز]] مردم می‌شوند، نمی‌توانند [[مسئول]] [[رسالت الهی]] باشند؛ زیرا هر [[قدر]] هم [[مؤمن]] و پاک‌دل باشند نمی‌توانند مردم را به خود جذب کنند؛ در نتیجه هدف از بعثت، تأمین نمی‌گردد. همچنین [[آلودگی]] [[خانوادگی]] چه [[پیش از بعثت]] و چه پس از بعثت، مایه تنفر مردم از مدعیان [[رسالت]] می‌شود و سپردن چنین رسالت بزرگی به فردی که در او مایه تنفر و انزجار مردم وجود دارد، کاری حکیمانه نیست، زیرا هدف از رسالت در این شرایط، تأمین نمی‌گردد<ref>تنزیه الانبیاء، ص۴-۶؛ منشور جاوید، ج۵، ص۳۹-۴۰.</ref>.
'''بیان دوم''': [[هدف از بعثت انبیا]] [[هدایت]] [[بشر]] در سایه [[دستورات الهی]] است و این هدف در صورتی تأمین می‌شود که در مردم هیچ شکی نسبت به سخنان و تعلیمات پیامبران نباشد؛ به گونه‌ای که سخن آنان را سخن [[خدا]] بدانند، تا بتوانند به آن [[اعتماد]] کنند و [[تسلیم]] گردند.
[[بدیهی]] است که اگر آنها از [[گناه]] و [[خطا]] [[معصوم]] نباشند، احتمال [[دروغ]] و [[تحریف]] حقایق و خطا و [[اشتباه]] در کلمات آنها وجود دارد و سخنان آنان قابل [[اعتماد]] نخواهد بود، زیرا هرچه که خوب باشند، این احتمال وجود دارد که روزی پای آنها در برابر مظاهر [[فریبنده]] مادی بلغزد یا بدون قصد و غرضی گرفتار [[خطا]] و [[اشتباه]] شوند و همیشه بهانه‌ای در دست [[مخالفان]] خواهد بود که عدم [[پیروی]] از [[تعالیم]]، به خاطر احتمال [[دروغ]] و خطا یا اشتباه آنان بوده است.
بنابراین [[سرمایه]] اصلی [[نبوت]]، [[جلب اعتماد]] تشنگان [[حقیقت]] است و این معنی بدون [[مقام عصمت]] و [[مصونیت از خطا]] و [[گناه]] امکان‌پذیر نیست<ref>ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج۷، ص۱۸۵-۱۸۶؛ کشف المراد، ص۱۵۵؛ بدایة المعارف، ص۲۵۹.</ref>.
اکنون این سوال پیش می‌آید که این [[دلیل]]، تنها خطای در [[تبلیغ]] و دروغ و [[تحریف]] را [[مصونیت]] می‌دهد نه سایر [[گناهان]] را. در جواب باید گفت غالب گناهان، ریشه مشترکی دارند. گناهانی مثل دروغ، [[تهمت]]، [[سرقت]]، شراب‌خواری، قمار و [[بی‌عفتی]] از [[هوای نفس]] و شهوت‌پرستی یا:::::: [[حب]] [[جاه]] و [[مال]] و [[ثروت]] سرچشمه می‌گیرند. چگونه کسی [[آلوده]] به انواع گناهان باشد ولی دروغ نگوید و اگر هم چنین باشد نمی‌تواند جلب اعتماد کند یا مثلا اگر کسی در مسائل عادی [[زندگی]] خطا می‌کند، چگونه در [[ابلاغ وحی]] [[الهی]] مورد اعتماد قرار گیرد<ref>پیام قرآن، ج۷، ص۱۸۵-۱۸۶.</ref>(...)
'''[[عصمت]] برای [[امتناع تسلسل]]''': برخی گفته‌اند: {{متن عربی|و امتناع التسلسل يوجب عصمته}}<ref>دلائل الصدق، ج۲، ص۸؛ کشف المراد، ص۱۸۴؛ رسائل المرتضی، ج۱، ص۳۲۴؛ شیخ مفید، الجمل، ص۳۰؛ محقق حلی، المسلک فی اصول دین، ص۱۹۸ و ۳۰۸؛ النکت الاعتقادیه، ص۴۰؛ تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۱۲۸؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۷-۱۷۸.</ref>.
بسیاری از [[اندیشمندان]] و [[متکلمان اسلامی]] مثل [[شیخ مفید]] و [[سید مرتضی]] این دلیل را در باب [[عصمت انبیا]] و [[امامان]] آورده‌اند و در تقریر این [[دلیل عقلی]] محض می‌فرمایند آنچه که مقتضی [[نصب]]، [[وجوب]] و [[ضرورت امام]] است خطاکاری و گناهان [[مکلفین]] است؛ اگر [[امام]] هم، [[خطاکار]] و آلوده به گناه باشد بر او [[تبعیت]] از شخص سوم که [[معصوم]] باشد، لازم است، تا به [[حکم عقل]] بتوان از [[معصوم]] [[پیروی]] کرد و همینطور در [[سلسله]] بی‌نهایت، اگر همه [[اهل]] [[گناه]] باشند، بدون توقف در شخص معصوم، این [[تسلسل]] [[باطل]] است، لذا به واسطه بطلان تسلسل، به [[حکم عقل]]، [[امام]] باید معصوم باشد<ref>ر.ک: النکت الاعتقادیة، ص۴۰؛ تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۱۲۸؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۷-۱۷۸؛ شریف مرتضی، الشافی فی الامامه، ج۱، ص۳۶؛ رسائل المرتضی، ج۱، ص۳۲۴؛ کشف المراد، ص۱۰۸؛ الجمل، ص۳۰.</ref>.
'''نقد و بررسی'''؛ این [[برهان]] که در اکثر کتاب‌های [[کلامی]] آورده شده و [[علما]] به عنوان [[دلیل عقلی]] محض، به آن [[استدلال]] کرده‌اند، دارای چند نکته مثبت و چند اشکال است.
نکته مثبت اینکه در میان [[مردم]] و [[مکلفین]] باید شخصی باشد تا در [[تفسیر قرآن]] و [[تبیین]] [[احکام اسلام]]، مؤید به [[الطاف]] و [[الهامات]] [[حضرت حق]] و بدون [[اشتباه]] و [[نسیان]] باشد تا [[عقل]]، به [[اطاعت]] از او [[حکم]] کند و این، امری مسلم است، زیرا عقل درباره اطاعت از [[گناه‌کار]] و شخصی که دچار اشتباه و نسیان است، حکم به [[عدم اطاعت]] می‌دهد، چون عقل، اطاعت از گناه و اشتباه را نمی‌پذیرد، بلکه آن را [[ناپسند]] می‌داند، لذا این [[دلیل]]، [[عصمت امام]] را در [[زمان]] [[امامت]] ثابت می‌کند.
تنها اشکال این استدلال این است که، عصمت امام را قبل از امامت و از حین [[تولد]] [[اثبات]] نمی‌کند.
'''[[اصلح]] بودن [[عصمت]]''': اگر امام معصوم باشد در تحقق غرض [[پروردگار]] عالم، اصلح و احسن است. مرحوم [[محقق لاهیجی]] می‌فرماید: عصمت به معنایی که در نزد [[امامیه]] است، ادخل و ادعی و برانگیزنده‌تر است در [[تبعیت]] مردم و عدم تنفر آنها و این ممکن است و مانعی هم ندارد، لذا [[حق]] این است که [[مذهب امامیه]] در باب عصمت، در هر دو [[مقام]] ([[وجوب]] عصمت در تمام [[عمر]] و در جمیع امور از [[افعال]] و آرا و اقوال) بوده باشد<ref>گوهر مراد، ص۳۰۱.</ref>.
بنابراین عصمت به معنایی که نزد [[شیعه]] معروف است، در تحقق [[هدف]] پروردگار عالم، أصلح است؛ زیرا:
# [[خداوند حکیم]] است و هرآنچه که اقتضای [[حکمت]] را ایجاب کند، انجام می‌دهد و چون [[عصمت امامان]] در [[اطاعت]] کردن [[امت]]، مؤثر و دخیل است، پس به مقتضای حکمت [[پروردگار]] است و لازمه‌اش اعطای [[عصمت]] به [[امامان]] از جانب [[خداوند سبحان]] است.
#از جهت امکان و ایجاد عصمت از جانب [[خدا]] و نیز از [[ناحیه]] ذات [[انسانی]] مانعی وجود ندارد. بر اساس این دو مقدمه، بر [[خداوند]] لازم می‌شود ([[وجوب]] من [[الله]]) برای تحقق غرض خود، به امامان، عصمت را [[عطا]] نماید. در غیر این صورت، ترک عصمت از ناحیه [[ذات مقدس]] [[حق تعالی]] [[قبیح]] است، چون به ترجیح مرجوح برمی‌گردد و خداوند کار قبیح انجام نمی‌دهد.
بنابراین عصمت برای امامان امری ضروری است و برای تحقق غرض خدا، [[اصلح]] است<ref>بدایة المعارف، ص۲۵۹-۲۶۰.</ref>. از طرفی [[استدلال]] فوق، در نوع خود [[بی‌نقص]] است و به نظر می‌رسد در نهایت دقت باشد؛ چون:
# [[جهان هستی]] را بر اساس [[نظام احسن]] و اصلح تصویر کرده که در آن، همه چیز بر مبنای حکمت حکیمانه خداوند [[خلق]] شده است.
#تمام هستی و موجودات آن هدفمند هستند و [[خدای حکیم]] موجودات را برای [[هدف]] و غرضی خلق کرده است. در این میان، هدف [[خدای سبحان]] از [[خلقت انسان]]، به کمال رسیدن [[بشر]]، در سایه [[تعالیم]] آسمانی است که توسط [[رهبران الهی]] انجام می‌شود.
#معماری [[عالم هستی]] و [[زندگی]] بشر هدفمند است؛ بدون [[رهبر]] آسمانی [[معصوم]] ممکن نیست، چون [[عصمت امام]] دارای دو مزیت است؛ یکی به مقتضای [[حکمت الهی]] است، زیرا عصمت امام موجب می‌شود تا اغراض [[الهی]] در [[ابلاغ]] [[کلام]] پروردگار و [[تفسیر]] و [[تبیین قرآن]] و [[احکام]] آن، بی‌نقص و بدون [[خطا]] و [[نسیان]] به [[مردم]] برسد. دیگر اینکه عصمت امام، در طبع مردم، [[انگیزه]] اطاعت را برمی‌انگیزد، و تنفر را از آنها دور می‌کند و بهانه را از [[مکلفین]] می‌گیرد.
#این عصمت باید از ابتدای [[عمر]]، در جمیع احوال و [[افعال]] و اقوال باشد تا ادعی و اصلح و احسن در اطباع [[مردم]] باشد.
#هیچ‌گونه منعی از [[ناحیه]] [[ذات حق تعالی]] و نیز وجود [[انسان]] به جهت [[امتناع]] ذاتی [[عصمت]] وجود ندارد.
*'''عصمت و [[کمال عقل]]''': این [[دلیل]]، [[عقلی]]، [[فلسفی]] و [[عرفانی]] است و ناظر به [[مقام ثبوت]] است نه [[اثبات]]. جناب [[ابن سینا]] در بیان این [[استدلال]] می‌فرماید: "[[تفکر]] فلسفی، سطح [[برتر]] از عصمت را در مقام ثبوت ثابت می‌کند، نه اثبات".
وقتی نفس به مرحله [[عقل]] مستفاد و بالفعل رسید، همه [[علوم]] و حقایق [[عینی]] را می‌یابد و آنها را برابر با [[وحی]] گزارش می‌دهد و در یافتن آن [[معارف]] و گزارش دادن آنها [[معصوم]] است؛ همانطور که در عمل به [[احکام]] معصوم است. ابن سینا در کتاب [[شریف]] [[الهیات]] [[شفا]] می‌گوید: {{عربی|الانبياء، الذين لا يؤتون من جهة غلطاً او سهواً}}<ref>ابن سینا، کتاب شفاء، مقاله اول، فصل ۸.</ref>. آنها از [[اشتباه]] معصوم‌اند؛ زیرا انسان متعالی که به اوج [[عروج]] [[راه]] یافت، به مرحله‌ای می‌رسد که [[خیال]] و [[وهم]] از درون، و [[شیطان]] از برون به آنجا راه ندارد و از هرگونه اشتباه [[علمی]] و عملی مصون خواهد بود.
پس اگر نفس [[انسانی]] به مرحله کمال عقل نظری و عملی برسد، در آن [[حس]] و وهم و خیال، [[مأموم]] [[عقل نظری]]، و [[غضب]] و [[شهوت]]، [[مطیع]] [[عقل عملی]] است و در نتیجه به [[مقام]] [[شهود]] و [[ولایت]] که پایان [[سفر]] اول از سفرهای چهارگانه است، نایل می‌گردد، لذا [[شایستگی]] [[پیامبر]] یا [[امام]] شدن را دارد که جامع این اوصاف، همان [[وصف]] عصمت است. البته روشن است که این دلیل برخلاف [[ادله]] [[متکلمان]] ناظر به مقام ثبوت و نفس الامر است به [[مقام اثبات]]<ref>ابن سینا، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۳۰.</ref>.
'''نقد و بررسی''': دلیل فوق که به [[استدلال عقلی]] و عرفانی مشهور است، در اثبات مدعا راه جدیدی را ارائه کرده؛ به گونه‌ای که اگر بتوانیم این استدلال را اثبات کنیم در نوع خود بی‌نظیر است. استدلال فوق چند نکته [[زیبا]] دارد و به نظر می‌رسد چند اشکال نیز داشته باشد. نکات مثبت: [[عصمت]] را کسبی دانسته، یعنی که با تلاش و [[مجاهدت]] به دست می‌آید. وقتی [[پیامبر]] یا [[امام]]{{عم}} به این [[مقام عصمت]] نائل شد نفس او از گزند اوهام و خیالات درونی و [[شیطان]] بیرون در [[امان]] است و عین [[وحی]] و [[الهام]] در صفحه نفس او حاضر و منکشف می‌شود و می‌دانیم که در [[علم حضوری]] [[خطا]] [[راه]] ندارد و [[نسیان]] و [[اشتباه]] در این مرحله دیده نمی‌شود. البته با این توضیح که عصمت کسبی ملاک [[برتری]] و [[پاداش]] [[معصوم]] است. از طرفی این [[استدلال]]، [[عصمت علمی]] را علاوه بر [[عصمت عملی]] ثابت می‌کند که مدعای [[شیعه]] است و با این فرض، [[عصمت از گناهان]] و خطاهای غیر اختیاری مثل [[سهو]] و نسیان را نیز شامل می‌شود.
اشکال این استدلال این است که به نظر می‌رسد این نوع بیان با [[قرآن]] و [[روایات]] در باب عصمت علمی در تضاد باشد یا لااقل قابل [[تبیین]] نباشد، زیرا همانطور که در قرآن و روایات آمده، پیامبر و امام{{عم}} توسط فرشته‌ای به نام [[روح]] از حین [[تولد]] تا لحظه [[مرگ]] [[هدایت]] می‌شوند که آنان را از [[گناه]] و خطا [[تسدید]] می‌کند، لذا عصمت از نسیان و سهو در [[علوم]]، غیر اختیاری است نه با [[اختیار]] معصوم.
به هر حال، این استدلال به استثنای اشکال اخیر می‌تواند در [[اثبات]] [[عصمت امامان]] رهگشا باشد.
'''عصمت و [[خلافت]] [[انسان کامل]]''': این [[دلیل]] [[حکما]] با دید [[عرفانی]]، مطرح گردیده است<ref>صدر المتأهلین شیرازی، اسفار، ج۹، ص۳۰۰.</ref>.
[[آیت الله جوادی آملی]] در بیان این استدلال می‌فرماید: عرفا که دید وسیع‌تری دارند، [[نبوت]] و [[رسالت]] و [[امامت]] را مبتنی بر خلافت دانسته و عصمت [[برتر]] را اثبات می‌کنند و می‌گویند هر موجودی [[مظهر]] اسمی از اسمای خاص [[خدای سبحان]] است، ولی انسان کامل مظهر [[الله]] است، که جامع همه اسماء می‌باشد. انسان کامل [[جانشین خدا]] بر همه عالم است و همانطور که [[انسان‌ها]] از [[جانشین خدا]] بهره می‌برند و [[هدایت]] می‌شوند، [[ملائکه]] نیز از او استفاده کرده، در [[ثبات]] همان [[مقام]] معلوم از [[فیض]] [[انسان کامل]] مدد می‌جویند.
[[برهان]] [[کلامی]] یا [[فلسفی]] حداکثر می‌تواند استفاده [[انسان‌ها]] را از [[خلیفةالله]] ثابت کند {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}<ref>«و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد» سوره بقره، آیه ۱۲۹.</ref>، ولی بلندای نظر [[عارف]] به این مرحله از اوج انسان کامل می‌رسد که {{متن قرآن|فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ}}<ref>«آنگاه همه فرشتگان، همگان فروتنی کردند» سوره حجر، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ... * قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ...}}<ref>«و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد... * فرمود: ای آدم! آنان را از نام‌های اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نام‌های اینان آگاهانید» سوره بقره، آیه ۳۱-۳۳.</ref> به [[زبان]] [[عرفان]]، برد [[رسالت]]، محدودتر از برد [[خلافت]] که [[معلم]] مطلق است، می‌باشد.
از این‌رو جناب صدر المتألهین می‌فرماید: "اگرچه در [[علوم عقلی]] ارسطو را معلم اول و [[فارابی]] را معلم دوم [[علم]] می‌دانند، ولی در [[علوم الهی]]، [[رسول خدا]] معلم اول و [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} معلم ثانی است. البته به لحاظی معلم اول [[خدای سبحان]]، معلم دوم [[جبرییل]] و معلم سوم [[رسول اکرم]]{{صل}} می‌باشند"<ref>اسفار، ج۹، ص۳۰۰.</ref>.
گرچه در کل هستی معلم اول همان معلم آخر است، مثل: {{متن قرآن|هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ}}<ref>«او، آغاز و انجام است» سوره حدید، آیه ۳.</ref>؛ {{متن قرآن|عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ}}<ref>«به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت» سوره علق، آیه ۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>. عالم را مدبرات [[امر الهی]]، یعنی [[فرشتگان]]، مخصوصاً حاملان [[عرش]] اداره می‌کنند، که [[اسرافیل]] [[احیا]] را و [[میکائیل]] [[ارزاق]] را و [[عزرائیل]] [[مرگ]] را و [[جبرائیل]] [[تعلیم و تربیت]] را و همه آنها [[شاگردان]] [[انسان]] کامل‌اند که {{متن حدیث|بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ}}<ref>مفاتیح الجنان، دعای عدیله.</ref>. امروز در همه عالم [[انسان]] کاملی جز [[حجت]] بن الحجج البالغه [[ولی عصر]] ارواحنا فداه وجود ندارد که او [[معلم]] [[ملائکه]] و [[خلیفة الله]] بر همه عالم است.
[[قرآن]] درباره احاطه [[انسان کامل]] بر [[جهان]] امکان به [[رسول اکرم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا}}<ref>«پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟» سوره نساء، آیه ۴۱.</ref>.
و او باید [[معصومانه]] بر همه جزئیات در جهان امکان [[شهادت]] دهد. همه خلافت‌ها، [[نبوت‌ها]] و [[ولایت‌ها]] زیر [[پوشش]] شهادت شهیدالشهداء، که وجود [[مبارک]] رسول اکرم است، قرار دارد و در حیطه این شهادت مطلق، [[سهو]] و [[نسیان]] [[راه]] ندارد و انسان کامل [[مظهر اسم]] [[الله]] و [[اسمای حسنی]] اوست: {{متن حدیث|نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى}}<ref>بحارالانوار، ج۹۱، ص۶.</ref> چون یکی از اسمای حسنی [[خدای سبحان]] این است که در او [[جهل]] و نسیان و [[قبح]] و [[ظلم]] راه ندارد، انسان کامل در آن بُعد، [[مظهر]] همه این [[کمالات]] خواهد بود<ref>تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۳۱-۳۳.</ref>.
این [[استدلال]] که در کتاب‌ها به عنوان [[دلیل عقلی]]، [[فلسفی]] و [[عرفانی]] نام گرفته است؛ با دیدی عرفانی به [[عصمت انبیا]] و [[امامان]] نگریسته و دارای دو مقدمه است:
# [[خداوند متعال]] دارای اسمای حسنی می‌باشد {{متن قرآن|وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى}}<ref>«و خداوند را نام‌های نیکوتر است» سوره اعراف، آیه ۱۸۰.</ref> و [[اسم الله]] جامع این اسماء می‌باشد.
# امامان از آن حیث که خلیفةالله‌اند، مظهر اسم مبارک الله هستند، که جامع جمیع اسماء است، لذا کل [[عالم هستی]] از وجود [[خلیفه خدا]] بهره می‌برند و او معلم همه موجودات است.
در [[خداوند]] که معلم اول است، سهو و نسیان و ظلم و [[گناه]] راه ندارد، لذا [[امام]] که [[جانشین خدا]] و مظهر اسم الله و جامع کلیه اسماء و [[صفات]] [[حق تعالی]] است، در او هم نواقصی مثل [[جهل]]، [[نسیان]]، [[ظلم]] و [[گناه]] [[راه]] ندارد، لذا مثل [[خداوند سبحان]] از جمیع جهات [[معصوم]] است.
'''[[عصمت]] و [[لطف]]''': بسیاری از [[متکلمین]] [[شیعه]] مثل، [[شیخ مفید]]، [[علامه حلی]] و [[سید مرتضی]] برای [[اثبات]] [[عصمت امامان]] و [[انبیا]]{{عم}} به لطف [[استدلال]] کرده‌اند و گفته‌اند که وقتی [[حسن و قبح عقلی]] ثابت گردید، [[عقل]] به این [[حکم]] می‌کند که لطف بر [[خداوند]] [[واجب]] است؛ چون محصل، غرض [[الهی]] و [[عصمت امام]]، لطف است. از طرفی عصمت امری خفی است و مگر از جانب [[خداوند تعالی]] دانسته نمی‌شود. همچنین [[اجماع]] بر عدم عصمت غیر [[امامان]] واقع است<ref>ر.ک: الألفین، ص۳۱؛ رسائل الشهید الثانی، ج۲، ص۱۵۴؛ امالی المرتضی، ج۲، ص۱۳۵؛ الفصول المختاره، ص۱۱۳؛ الشافی فی الامامة، ج۱، ص۳۶-۳۷ و ۱۶۲؛ میلانی، الأمامه، ص۴۵ و ۱۵۸؛ اعلام الوری، ص۱۵۶؛ الغیبة، ص۱۰۰.</ref>.
این استدلال را بسیاری از [[دانشمندان اسلامی]] در باب [[عصمت انبیا]] و امامان مشترکاً آورده‌اند، حتی جناب [[فخر رازی]] هم در باب عصمت انبیا به آن [[تمسک]] کرده<ref>فخر رازی، المطالب العالیة، ج۸، ص۳۰.</ref> و دارای دو مقدمه [[عقلی]] است:
#بعد از ثبوت حسن و قبح عقلی<ref>هر آنچه را که خداوند به آن امر کرده به جهت این است که عقل، آن را حسن می‌داند و دارای مصلحت است و هر آنچه که خداوند از آن نهی کرده، به جهت این است که از نظر عقل دارای قبح و مفسده است، شرح تجوید، ص۳۸۸؛ ربانی گلپایگانی، قواعد کلامی، ص۳۳.</ref> در [[کلام]] عقل می‌گوید آنچه مصداق لطف است انجام آن بر [[خدا]] واجب است تا غرض خدا محقق شود.
# عصمت امام، لطف و [[حسن]] است و بر خداوند لطف (مِن [[الله]]) لازم است؛ چون هرچیزی که حسن باشد و دارای [[مصلحت]]، خداوند آن را انجام می‌دهد.
بنابراین [[امام]] باید معصوم باشد تا غرض [[پروردگار]] عالم در [[حفظ شریعت]]، [[تبیین]] و [[تفسیر دین]] طبق نظر خدا انجام گردد.
'''نقد'''
'''اولاً'''، این استدلال، حیطه عصمت را در حد بسیار محدود و فقط در دایره [[حفظ]] و [[ابلاغ]]، ثابت می‌کند، ولی [[عصمت عملی]] را شامل نمی‌شود.
'''ثانیاً'''، در باب [[گناهان]] و خطاهای غیر اختیاری مثل [[سهو]] و [[اشتباه]] و [[نسیان]]، این [[دلیل]] ساکت است، لذا [[اجمال]] و ابهام دارد.
'''ثالثاً'''، این بیان می‌رساند که صاحب [[عصمت]]، یعنی اگر گوینده [[امام]] بدون این زحمت و به واسطه هبه [[الهی]]، عصمت را کسب کرده و حتی اگر گوینده این منظور را نداشته، اما در بیان او اجمال است.
'''رابعاً'''، این [[استدلال]] عصمت را به صورت محدود و در حین [[امامت]] ثابت می‌کند، ولی [[عصمت امام]]{{ع}} را از حین [[تولد]] که مدعای [[شیعه]] است، ثابت نمی‌کند. به هر حال این استدلال فقط در بخش [[عصمت علمی]]، آن هم به صورت محدود قابل قبول است؛ مگر اینکه در نوع بیان تغییراتی ایجاد گردد، لذا نمی‌توانیم برای [[اثبات]] مدعای خود (عصمت مطلق) از این استدلال استفاده کنیم.
'''عصمت، موجب [[برتری]] و [[فضیلت]]''': این دلیل در کتاب‌های [[متکلمین]] بزرگ شیعه، مثل [[علامه حلی]]، [[شیخ طوسی]]، [[سید مرتضی]] و سایر [[اندیشمندان اسلامی]] وارد شده است. بنابراین، دلیل لازمه اینکه امام [[معصوم]] نباشد این است که مقامش نزد [[مردم]] [[سقوط]] کند، لذا از او [[پیروی]] نمی‌کنند<ref>ر.ک: کشف المراد، ص۱۸؛ دلائل الصدق، ج۱، ص۴۲۷؛ ج۲، ص۹؛ تنزیه الانبیاء، ص۵-۶؛ بدایة المعارف، ص۲۶۱؛ شرح تجرید (تحقیق زنجانی)، ص۳۹۱.</ref>.
این استدلال دارای دو مقدمه [[عقلی]] است:
#هر کسی که به عنوان امام از جانب [[خدای متعال]] [[انتخاب]] می‌شود، [[علم]]، [[عقل]]، [[بندگی]]، [[اطاعت]] و اجتناب از [[معاصی]] در او باید بیشتر از بقیه مردم باشد تا موجب فضیلت و برتری او بر سایر مردم شود.
#با این فرض، اگر امام معصوم نباشد هیچ فضیلتی بر دیگران ندارد، لذا دلیلی برای اطاعت از او نیست چون [[گناه]] او موجب سقوط مقامش در چشم مردم می‌گردد.
در نتیجه اطاعت از [[اهل]] گناه از نظر عقل [[ناپسند]] است و اگر عقل [[حکم]] به [[عدم اطاعت]] نکند، حکم به اطاعت اهل [[گناه]] هم نمی‌کند و سأکت خواهد بود. لذا برای اینکه [[مقام]] و رتبه [[امام]] [[پایین‌تر]] از [[عوام]] نباشد و [[اطاعت]] از او حاصل شود باید به [[حکم عقل]]، امام{{ع}} [[معصوم]] باشد تا اطاعت از [[برتر]] حاصل گردد و [[عقل]]، [[حکم]] به اطاعت از برتر کند.
'''نقد و بررسی''': این [[استدلال]] [[متکلمین]]، [[عصمت امام]] را در بعضی از مراتب ثابت می‌کند، ولی در بعضی از مراتب ساکت است، لذا این اشکالات احتمالی را دارد:
'''اولاً''': این استدلال، [[عصمت امامان]] را در [[زمان]] [[امامت]] شامل است، ولی عصمت امام از حین [[تولد]] را ثابت نمی‌کند.
'''ثانیاً''': این [[دلیل]]، [[عصمت از گناهان]] اختیاری و ظاهری را ثابت می‌کند، ولی [[گناهان]] پنهانی را که [[مردم]] از آن [[آگاه]] نیستند شامل نمی‌شود.
'''ثالثاً'''؛ شاید این استدلال به دلیل اول ما برمی‌گردد ([[عصمت]] و [[جلب اعتماد]]) گرچه به اندازه آن دلیل گویا نیست.
بنابراین از این دلیل به اندازه دلالتش و به عنوان مؤید سایر [[ادله]] می‌توانیم بهره بگیریم.
'''عصمت و [[معجزه]]''': متکلمین این استدلال را در [[عصمت انبیا]] ذکر کرده‌اند و در شرح آن چنین گفته‌اند که [[راه]] [[اثبات نبوت]] یک شخص علاوه بر [[نص]] (از طرف [[نبی]] سابق) معجزه اوست عقل می‌گوید وقتی مدعی [[نبوت]]، کاری را که میسور [[بشر]] نیست انجام دهد، معلوم می‌شود که این [[توانایی]] از منبع [[قدرت]] لایزال [[الهی]] به او [[عطا]] شده است تا نشانه [[صدق]] ادعای او باشد. اگر این کبرای کلی را - که معجزه نشانه نبوت و [[صداقت]] است - ضمیمه این صغری کنیم که، [[انبیا]] خصوصاً [[نبی اکرم]] معجزه‌های فراوانی آورده‌اند، از جمله [[قرآن]]، نبوت و عصمت هر دو ثابت می‌شود<ref>کشف المراد، ص۱۵۷-۱۵۸.</ref>.
این استدلال را با همین بیان، در باب امامت و صدق و عصمت آن می‌توان به کار گرفت چنان که بعضی از [[علما]] از آن بهره برده‌اند. البته با توضیح چند مقدمه می‌توان از آن به عنوان یک [[دلیل عقلی]] استفاده کرد<ref>کشف المراد، ص۱۹۴-۱۹۵.</ref>.
#تعریف معجزه، معجزه، امری است [[خارق‌العاده]] به همراه تحدّی با عدم اتیان دیگران به مثل آن و مطابق ادعا<ref>کشف المراد، ص۱۵۷؛ الالهیات، ج۳، ص۶۹.</ref>.
#رابطه منطقی و [[عقلی]] بین [[عصمت]] و [[معجزه]]، بعضی چون از [[تفکر]] و [[اندیشه]] عقلی و [[فلسفی]] به دورند بین عصمت و معجزه [[ارتباط]] منطقی نمی‌یابند. لذا معجزه را [[دلیل]] اقناعی برای [[صدق]] گفتار تلقی می‌کنند، آن هم بدون پشتوانه عقلی. لکن می‌توانیم رابطه منطقی و عقلی آن را ثابت کنیم؛ یعنی معجزه‌ای که توسط [[نبی اکرم]] یا [[امام]]{{عم}} حاصل می‌شود، به [[اذن]] [[خداوند تعالی]] و مطابق ادعاست و به دنبال خود [[تحدی]] را به همراه دارد. با توجه به [[افعال الهی]] که غایت‌مند و منزه از هرگونه [[فعل قبیح]] است و با [[عنایت]] به [[حکمت خدا]] در [[خلقت]] و [[تشریع]]، به [[حکم عقل]]، اتیان معجزه، بر صدق و عصمت [[مدعی امامت]] یا [[نبوت]] دلالت می‌کند.
اگر [[خداوند متعال]] معجزه را در [[اختیار]] فرد کاذب قرار دهد، موجب [[گمراهی]] [[مردم]] خواهد شد و حال اینکه خداوند متعال، به حکم عقل، از هرگونه فعل قبیح، [[جهل]] و اغراء به جهل، مبرا است. همین بیان پشتوانه عقلی رابطه بین معجزه و عصمت است<ref>مهدی هادوی تهرانی، مبانی کلامی اجتهاد، ص۸۲-۸۳.</ref>.
البته این بیان در صورتی قابل قبول است که [[امامان]] دارای معجزه باشند و می‌دانیم که [[معجزات]] زیادی از امامان در کتب [[تاریخ]] و [[روایت]]، به [[تواتر]] [[نقل]] شده است<ref>کشف المراد، ص۱۹۴-۱۹۵؛ شیخ مفید، الارشاد، ص۱۷۵؛ بحارالانوار، ج۳۹، ص۱۷۵؛ قندوزی، ینابیع الموده، ص۱۳۸؛ علامه امینی، الغدیر، ج۳، ص۱۲۶؛ سیره حلبی، ج۳، ص۴۴؛ تاریخ ابن عساکر، ج۱، ص۱۵۶؛ ج۲، ص۲۸۳.</ref>.
'''نقد''': ::::::'''اولاً'''، این [[استدلال]]، [[عصمت امام]] را در حین [[امامت]] ثابت می‌کند، اما اینکه امام از حین [[تولد]] هم [[معصوم]] بوده، قابل [[اثبات]] نیست.
'''ثانیاً'''، با این استدلال نمی‌توانیم [[عصمت عملی]] امام را ثابت کنیم.
بنابراین نمی‌توانیم از این استدلال برای [[اثبات عصمت امام]]{{ع}} در تمام ابعاد آن استفاده کنیم، بلکه به عنوان مؤید دیگر [[ادله عقلی]] در ثبوت [[صداقت]] و عصمت امام از حین [[امامت]] تا لحظه [[مرگ]] در بُعد گفتار و [[تبیین]] [[شریعت]] بهره بگیریم، لذا در حد دلالت خود قابل قبول است.
'''[[عصمت]] و [[حکمت]]''': [[علامه حلّی]] [[حکمت الهی]] را [[دلیل]] محکم [[عقل]]، برای [[اثبات]] [[عصمت امامان]] می‌داند و در این رابطه چنین [[استدلال]] می‌کند: [[خداوند متعال]] در نهایت حکمت، [[حکیم]] است و عالم به جمیع معلومات ([[مخلوقات]]) و [[غنی]] مطلق است و محتاج به چیزی در این عالم نیست، در اقوال و [[افعال]] [[پروردگار]] عالم چیزی که حکیمانه نباشد واقع نمی‌شود (چون [[خداوند تعالی]] [[امر]] به [[اطاعت از امام]] کرده است) به [[حکم عقل]] اطاعت از امام غیر [[معصوم]] به صورت مطلق منافی حکمت پروردگار است. پس عقل می‌گوید [[امام]] باید به واسطه حکمت [[خداوند حکیم]] معصوم باشد<ref>ر.ک: الالفین، ص۷۶ و ۴۲۷.</ref>.
[[آیت‌الله]] مصباح [[یزدی]] هم در باب [[عصمت انبیا]] به همین دلیل استناد کرده که قابل توجیه در باب عصمت امامان نیز هست<ref>راه و راهنما‌شناسی، ج۴، ص۱۴۷-۱۴۸.</ref>.
استدلال [[علامه حلی]] بر دو مقدمه [[عقلی]] [[استوار]] است:
# خداوند حکیم است و گفتار یا [[رفتار]] (فعلی) غیر حکیمانه از او سر می‌زند.
#به حکم عقل، اطاعت از امام غیر معصوم بدون قید و شرط، با حکمت خداوند حکیم [[سازگاری]] ندارد.
پس عقل می‌گوید، به واسطه [[حکمت خداوند]]، محال است که امام، معصوم نباشد.
'''نقد''': اگرچه [[دانشمندان]] این دلیل را به عنوان [[دلیل عقلی]] مستقل ذکر کرده‌اند لکن مقدمه اول آن [[شرعی]] است، چون امر به [[اطاعت از امامان]] از [[قرآن]] و [[روایات]] گرفته شده است.
از طرفی این استدلال، عصمت امامان را از [[زمان]] امامت تا لحظه مرگ ثابت می‌کند، ولی قبل از امامت و از حین [[تولد]] را شامل نمی‌شود<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۱۳۵-۱۵۲.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۲٬۳۴۹

ویرایش