←منابع
(←پانویس) |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
این [[آیه]] هم بیانگر [[عصمت عملی]] است و هم [[عصمت علمی]]، چون [[غلول]] اعم از [[خیانت]] در [[مقام عمل]] و یا [[گمراه کردن]] دیگران در [[مقام]] نظر و [[بینش]] است. | این [[آیه]] هم بیانگر [[عصمت عملی]] است و هم [[عصمت علمی]]، چون [[غلول]] اعم از [[خیانت]] در [[مقام عمل]] و یا [[گمراه کردن]] دیگران در [[مقام]] نظر و [[بینش]] است. | ||
[[آیات]] دیگری نیز در [[قرآن]] در این مورد آمده است<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص ۳۱-۳۸.</ref> | [[آیات]] دیگری نیز در [[قرآن]] در این مورد آمده است<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص ۳۱-۳۸.</ref> | ||
==[[ادله عصمت]] أنبیاء== | |||
===[[دلیل عقل]]=== | |||
====تأمین غرض==== | |||
واضح است که [[نصب پیامبر]] و [[جانشین]] او [[عبث]] نیست؛ بلکه [[خداوند متعال]] از این کار [[هدف]] و غرض مهمی دارد. این غرض تنها با [[عصمت]] [[حجتهای خدا]] تأمین میشود و اگر [[نبی]] و [[امام]] [[معصوم]] نباشند، هدف حاصل نمیشود و این از [[باری تعالی]] محال است. پس نبی یا امام باید معصوم باشد. | |||
[[خواجه نصیرالدین طوسی]] در تجرید، در این باره مینویسد: | |||
{{عربی|و يجب في النبي العصمة، ليحصل الوثوق فيحصل الغرض}}<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.</ref>؛ | |||
عصمت در نبی [[واجب]] است تا اینکه [[اطمینان]] [[[مردم]] به او] حاصل شود و در نتیجه، غرض از [فرستاده شدن] او حاصل گردد. | |||
در توضیح [[کلام]] [[محقّق طوسی]] به چند نکته اشاره میکنیم: | |||
نکته یکم: [[خداوند سبحان]] با بندگانش به صورت مستقیم [[ارتباط]] برقرار نمیکند، پس باید میان [[خالق]] و مخلوق واسطهای باشد تا این ارتباط را برقرار شود. واسطه میان [[خدا]] و [[انسانها]] نمیتواند از جنس [[ملک]] باشد؛ زیرا علاوه بر نیاز به انس انسانها به آنان، الگویی عملی برای انسانها باید باشند تا بتوانند در عمل از آنان الگوبرداری کنند. از اینرو اگر [[خدای تعالی]] ملک و [[فرشتگان]] را نیز برای [[هدایت]] انسانها میفرستاد، باید به شکل همانان قرار میداد، همان طور که در این باره میفرماید: | |||
{{متن قرآن|وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ}}<ref>«و اگر او را فرشتهای میگرداندیم، او را (به گونه) مردی در میآوردیم و باز هم بر آنان همان اشتباهی را که میکردند پیش میآوردیم» سوره انعام، آیه ۹.</ref>. | |||
نکته دوم: [[واسطه میان خدا و خلق]] باید از سوی [[خدای متعال]] تعیین و [[نصب]] گردد و هیچ کس در این کار [[شایستگی]] دخالت ندارد که در سطور گذشته به آن پرداختیم. | |||
نکته سوم: خداوند متعال پس از [[پیامبر]]، امامی را نصب کرده است؛ از همین رو هیچ کوتاهی از جانب [[پروردگار]] صورت نگرفته و رابط میان [[خلق]] و خالق موجود است. | |||
نکته چهارم: [[خداوند]] از [[نصب امام]] هدف و غرضی دارد و خواهان تحقّق آن است. | |||
نکته پنجم: تأمین غرض و رسیدن به [[هدف]] از [[نصب امام]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}}، متوقف است بر [[اطمینان]] [[مردم]] به آن [[امام]] الاهی و اگر مردم به امام [[اعتماد]] نکرده و او را قبول نداشته باشند، غرض الاهی محقق نمیشود. به عبارت دیگر، چنانچه مردم احتمال دهند که ممکن است امام مرتکب [[دروغ]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] شود، بیگمان در [[رفتار]] و گفتار او [[شک]] و [[شبهه]] به وجود میآید و غرض الاهی از نصب امام حاصل نمیگردد. | |||
در مقابل اگر مردم به رفتار و گفتار امام اطمینان داشته باشند، همین اعتماد موجب میشود به سخنان و [[فرامین]] او گوش فرا دهند و او را به عنوان رابط میان [[خدا]] و [[خلق]] بپذیرند. پس برای تحصیل غرض الاهی، [[پیامبر]] و امام{{عم}} باید [[معصوم]] باشد.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۳.</ref> | |||
====اعتبار [[سنّت]] در گرو [[عصمت]]==== | |||
مرحوم [[شهید ثانی]] مینویسد: | |||
{{عربی|و أما علم الحديث فهو أجل العلوم قدراً و أعلاها رتبة و أعظمها مثوبة... و هو ما أضيف إلى النبي و إلى الأئمة المعصومين قولاً أو فعلا أو تقريراً أو صفة حتى الحركات و السكنات و اليقظة و النوم}}<ref>منیة المرید، ص۳۶۹ – ۳۷۰.</ref>؛ | |||
[[علم حدیث]] پس از [[قرآن]]، بالاترین [[علوم]] از نظر قدر و [[منزلت]]، [[برترین علوم]] از نظر رتبه و جایگاه، و عظیمترین علوم از نظر [[اجر]] و [[پاداش]] است... آن [[علم]] برگرفته از پیامبر و امامانی است که در گفتار، [[کردار]]، تقریر و یا صفتی از صفات همچون حرکات، سکنات، [[خواب]] و [[بیداری]] معصوم هستند. | |||
در بیان این سخن شهید ثانی باید گفت: [[دین مقدس اسلام]] بر سه محور اساسی [[استوار]] است: | |||
یکم: [[اعتقادات]]؛ | |||
دوم: [[احکام]]؛ | |||
سوم: [[اخلاق]]. کسی که دارای چنین محورهایی شود [[فقیه]] است<ref>فقیه واقعی کسی است که در هر سه حوزه به درک عمیقی رسیده باشد. البته در اصطلاح حوزوی «فقه» تنها در حوزه احکام به کار میرود؛ حال آنکه احکام یک سوم اسلام است و فقیه در اصطلاح قرآن کسی است که درک عمیقی از تمام آموزههای دین دارد؛ چراکه براساس آیه شریف {{متن قرآن|وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ}} [«و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲]، تفقه در دین، یعنی رسیدن به درک عمیق در هر سه حوزه عقاید بر اساس مبانی صحیح، احکام شرعی اعم از واجبات، محرمات، مستحبات، مکروهات و مباحات و بالأخره اخلاق صحیح میباشد.</ref>. | |||
هر سه محور از [[قرآن]] و [[سنّت]] اخذ میگردد. قرآن [[کلام خدا]] و مورد قبول تمامی [[مسلمانان]] است و سنّت مجموعه [[عقائد]]، [[احکام]] و آدابی است که از [[رفتار]]، گفتار و [[تقریر پیامبر]] و [[جانشینان]] او{{عم}} سرچشمه میگیرد. پس [[پیامبر اکرم]] و [[امام]] باید در قول، فعل و [[تقریر معصوم]] باشند تا بتوان سنّت را منبع معتبر و مورد اعتمادی برای اخذ [[دین]] برشمرد. باید توجه داشت که هرچند قرآن - براساس [[حدیث شریف ثقلین]] - از نظر رتبه بر [[سنت]] مقدم است، اما در قرآن، عمومات، اطلاقات و مجملات فراوانی وجود دارد که مخصّصات، مقیّدات و مبیّنات آنها در سنّت بیان شده است. پس در [[فهم قرآن]] و احکام آن به سنّت نیازمندیم؛ سنتی که باید به شخصی [[معصوم]] مستند باشد تا رفتار و گفتار و حتّی تقریر او [[حجّت]] و مورد [[اعتماد]] باشد. محال است [[پیامبر]] و امامی که از سویی [[منصوب]] از جانب خداوندند و [[حجت]] او بر [[خلق]]، اما از سوی دیگر از آنان [[خطا]]، [[سهو]] و [[نسیان]] سر بزند.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۵.</ref> | |||
===={{عربی|فاقد الشيء لا يعطي}}؛ کسی که ندارد چگونه ببخشد؟!==== | |||
بر اساس [[حکم]] روشن [[عقل]]، کسی که چیزی ندارد نمیتواند آن را به دیگران ببخشد، فرقی نمیکند آن شیء مادی باشد یا [[معنوی]]. | |||
مرحوم [[علامه مجلسی]] در این باره میفرماید: | |||
{{عربی|و اعتقادنا فيهم أنهم موصوفون بالكمال و التمام و العلم، من أوائل أمورهم إلى أواخرها، لا يوصفون في شيء من أحوالهم بنقص و لا جهل}}<ref>بحارالأنوار، ج۱۱، ص۷۲، به نقل از الإعتقادات فی دین الإمامیه، ص۹۶.</ref>؛ | |||
[[اعتقاد]] ما درباره [[معصومان]] این است که ایشان موصوف به کمال و تمام در تمامی امور و موصوف به [[علم]] از ابتدای [[عمر]] تا آخر آن هستند، و هرگز و در هیچ جهتی از احوالاتشان نقصی وجود ندارد. | |||
بر اساس این عبارت، [[معصوم]] هیچگاه به [[نقص]]، [[جهل]]، [[انحراف]]، [[سهو]]، [[خطا]] و [[فراموشی]] دچار نمیشود؛ زیرا کار [[نبی]] یا [[امام]] رساندن بشریّت به کمال است؛ پس چگونه کسی که ناقص است میتواند دیگران را به کمال برساند؟ [[جاهل]] چگونه میتواند به دیگران علم بدهد؟ و کسی که ندارد چگونه ببخشاید؟ | |||
در نتیجه آنکه [[هدایت]] دیگران را بر عهده دارد، باید دارای تمامی [[کمالات]] بوده و از هر نقصی مبرا باشد و این همان معصوم است. پس با نبود [[عصمت]]، [[هدایتی]] حاصل نمیشود.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۷.</ref> | |||
====إقتدا و [[پیروی]] در سایه عصمت==== | |||
آیاتی در [[قرآن مجید]] وجود دارد که به [[انسانها]] پیروی و [[تبعیت]] از [[رسول خدا]]{{صل}} را گوشزد میکند که به برخی از [[آیات]] میپردازیم. | |||
[[آیه]] یکم: | |||
{{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}}<ref>«و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.</ref> | |||
با توجه به معنای این آیه، مأموریم که بدون هیچ قید و شرطی پیرو [[پیامبر]] باشیم. حال آنکه اگر احتمال دهیم که پیامبر در [[امر و نهی]] مرتکب خطا، سهو یا فراموشی میشود، دیگر نمیتوان از [[دستورات]] او پیروی کرد و به فرض تبعیت از وی، در صورت خطا و [[اشتباه]] در امری که ابراز میدارد، ما نیز به امر الاهی [[اطاعت]] از [[حجت]]، مرتکب خطا و اشتباه خواهیم شد که این تناقصی آشکار است. پس [[امر خداوند]] به [[پیروی مطلق]] از دستورات پیامبر دلیل روشنی است بر [[لزوم عصمت]] ایشان. | |||
[[آیه]] دوم | |||
[[خداوند سبحان]] در آیه دیگری میفرماید: | |||
{{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}<ref>«بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. | |||
بر اساس این آیه، [[رسول خدا]]{{صل}} از سوی [[خدا]] به عنوان «[[اسوه حسنه]]» معرفی شده و روشن است تنها کسی میتواند [[اسوه]] نیکویی باشد که [[گناه]]، [[خطا]] و [[فراموشی]] در او راه ندارد و او در همه حرکات و سکنات از خطا، [[سهو]] و [[نسیان]] [[معصوم]] است<ref>لازم به ذکر است که در آیات و روایات فراوانی بر تأسی و پیروی از پیامبر تأکید شده است و مسلمین نیز با عمل به همین آیات و روایات، رفتار پیامبر را زیر نظر داشتهاند تا از آن نمونه و الگویی که خدا او را معرفی نموده است، پیروی کنند.</ref>. | |||
[[حافظ تقی الدین سبکی]]<ref>سبکی از عالمان اهلسنّت در فقه، اصول، تفسیر، حدیث، نحو و لغت بوده است. وی در روستای «سُبک» از کشور مصر به دنیا آمد. به دنبال علم به شهرهای اسکندریه، دمشق، مکه، مدینه مسافرت نمود و در نهایت به قاهره آمد و در آنجا مستقر شد. او منصب قضاوت در شام و همچنین ریاست مدرسه دارالحدیث را عهدهدار بود. او در عهد خویش به «شیخ الاسلام» ملقب شد و آثارش به یکصد و پنجاه تألیف میرسد. وی متوفای ۷۵۶ هجری است.</ref> همین معنا را یادآور شده است، آنجا که [[زرقانی]] [[مالکی]] در نقل [[کلام]] وی چنین میآورد: | |||
«با وجود اینکه خدا دستور [[پیروی]] از [[انبیاء]] را داده است، پس چگونه معقول است از آنان اموری [[ناشایست]] سر بزند؟!»<ref>ر.ک: شرح الزرقانی علی المواهب اللدنیة، ج۷، ص۳۲۸.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۷.</ref> | |||
====إعتبار بازخواست الاهی در پرتو [[عصمت]]==== | |||
[[خداوند متعال]] انبیاء و [[اوصیاء]] را فرستاده است و برای هر یک از ایشان شریعتی قرار داده تا [[دین]] الاهی را برپا کنند و به تبع [[حجت]] را بر [[بندگان]] تمام. | |||
در قسمتی از [[دعای ندبه]] اشاره شده است که اگر [[نبی]] یا [[امام]] معصوم نباشد، [[احتجاجی]] [[باطل]] میان [[خداوند]] و [[مکلفان]] صورت خواهد گرفت. در قسمتی از [[دعای ندبه]] میخوانیم: | |||
{{متن حدیث|وَ كُلٌّ شَرَعْتَ لَهُ شَرِيعَةً، وَ نَهَجْتَ لَهُ مِنْهاجاً، وَ تَخَيَّرْتَ لَهُ أَوْصِياءَ، مُسْتَحْفِظاً بَعْدَ مُسْتَحْفِظٍ، مِنْ مُدَّةٍ إِلى مُدَّةٍ، إِقامَةً لِدِينِكَ، وَ حُجَّةً عَلى عِبادِكَ، وَ لِئَلّا يَزُولَ الْحَقُّ عَنْ مَقَرِّهِ، وَ يَغْلِبَ الْباطِلُ عَلى أَهْلِهِ، وَ لا يَقُولَ أَحَدٌ لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولًا مُنْذِراً، وَ أَقَمْتَ لَنا عَلَماً هادِياً، فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى}}<ref>إقبال الأعمال، ج۱، ص۵۰۵؛ بحار الأنوار، ج۹۹، ص۱۰۵.</ref>؛ | |||
و به [[پیامبران]] [[شریعت]]، [[طریقت]] و آیینی عطا کردی و برای آنان [[اوصیاء]] و جانشینانی برگزینی تا یکی پس از دیگری، از مدتی تا مدتی معین [[نگهبان دین]] و پاسدار [[آیین]] و شریعت و [[حجت]] بر [[بندگان]] تو باشد، تا آنکه [[دین حق]] از قرارگاه خود خارج نشود و [[اهل باطل]] [[غلبه]] پیدا نکنند و تا کسی نتواند بگوید: ای [[خدا]]، چرا به سوی ما [[رسول]] نفرستادی تا ما را از جانب تو به [[نصیحت]] [[ارشاد]] کند و چرا [[پیشوا]] نگماشتی که ما از [[آیات]] و رسولانت [[پیروی]] کنیم؟ | |||
محل [[شاهد]] دو عبارت {{متن حدیث|إِقامَةً لِدِينِكَ}} و {{متن حدیث|حُجَّةً عَلى عِبادِكَ}} است. | |||
[[هدف از بعثت]] أنبیاء و [[نصب]] اوصیاء همانا برپایی [[دین]] و [[اتمام حجت]] بر بندگان است. حجت یعنی دلالت روشن. اینکه [[خبر واحد]] حجت است؛ یعنی خبر واحد [[وظیفه]] [[مکلف]] را روشن مینماید و موجب [[اشتغال]] [[ذمّه]] و گردنگیری مکلّف است،؛ چراکه خبر واحد یا حکمی را بر عهده مکلّف میگذارد که میگوئیم [[حکم]] منجّز است و به گردن مکلّف مسئولیتی را بار میکند، و یا رخصتی برای او میآورد که اصطلاحاً به آن میگویند معذّر. پس باید [[حجّت]] باشد تا بازخواست الاهی از ناحیه [[پروردگار]] بر مکلّفان تمام باشد و از ناحیه مکلفان، در [[مقام]] عذرآوری برای [[خداوند متعال]] کامل باشد. | |||
حال اگر در [[امام]] ارتکاب [[سهو]]، [[خطا]]، [[فراموشی]] راه داشته باشد، آیا این بازخواست و [[احتجاج]] کامل میشود؟ خیر!؛ چراکه با وجود احتمال [[خطا]] در [[اعمال]]، گفتار و [[تقریر امام]]، [[احتجاج]] با [[بندگان]] [[باطل]] است؛ از همین رو باید در قول، فعل و [[تقریر پیامبر]] و [[امام]]، احتمال [[سهو]] و [[فراموشی]] و خطا راه نداشته باشد.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۹.</ref> | |||
====[[سرپرستی]] [[دین]] و [[شریعت]]==== | |||
[[علامه حلّی]]، دلیل دیگری بر [[لزوم]] [[عصمت پیشوایان]] دین و [[رهبران]] [[هدایت]] ذکر کرده است. وی مینویسد: | |||
{{عربی|لأنهم حفظة الشرع و القوامون به}}<ref>نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۴؛ عقائد الامامیة، ص۶۷.</ref>؛ | |||
رهبران [هدایت]، نگاهبانان شریعت و سرپرستان آن هستند. | |||
{{عربی|القوامون}} جمع [[قیّم]] است. «قیّم» کسی را گویند که [[کفالت]] و سرپرستی دیگری را به عهده گرفته و از [[منافع]] وی [[محافظت]] میکند و اجازه دارد به نفع او در اموالش [[تصرف]] کند. | |||
[[پیشوایان]]، محافظان و مرزبانان حدود شریعت و مدافع [[حقوق]] و منافع دین هستند و اجازه نمیدهند زیاده و نقصانی در شریعت راه یابد. روشن است که تنها کسی میتواند از دین محافظت کند که [[معصوم]] باشد. پس [[جانشین پیامبر]] باید معصوم باشد و اگر جانشین پیامبر آیهای را [[اشتباه]] معنا کند و یا به غلط حکمی از او صادر شود و یا [[درستکار]] نباشد، مسلماً چنین کسی به خود، [[جامعه]] و دین ضربه میزند و زیان ناشی از این ضربه تا ابد باقی خواهد ماند.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۷۱.</ref> | |||
====[[پیروی]] [[پیشوا]] از پیروانش!==== | |||
تردیدی نیست که [[نهی از منکر]] و پذیرش آن بر تمامی [[مسلمانان]] [[واجب]] است و اگر پیشوا و [[رهبر]] [[مردم]] معصوم نباشد و [[مرتکب گناه]] و خطا شود، باید او را [[نهی]] کرد و او نیز باید این نهی را بپذیرد؛ در نتیجه پیشوا خود پیرو کسانی میشود که باید از او پیروی کنند. و بدین ترتیب [[جایگاه امام]] و [[مأموم]] عوض میگردد؛ یعنی امام، مأموم و مأموم، امام میشود، در حالی که پیشوا برای [[امامت]] و [[پیشوایی]] [[نصب]] شده است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۷۲.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1379713.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|'''عصمت در قرآن''']] | # [[پرونده:1379713.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|'''عصمت در قرآن''']] | ||
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||