بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\[\[(.*)\]\](.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\>\n\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\>\n\n' به '{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = $2 | عنوان مدخل = $4 | مداخل مرتبط = $6 | پرسش مرتبط = }} ') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
| موضوع مرتبط = واقعه کربلا | | موضوع مرتبط = واقعه کربلا | ||
| عنوان مدخل = [[واقعه کربلا]] | | عنوان مدخل = [[واقعه کربلا]] | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = [[واقعه کربلا در تاریخ اسلامی]] - [[واقعه کربلا در معارف و سیره حسینی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
خط ۱۶۶: | خط ۱۶۶: | ||
[[لشکریان]] یکپارچه بر [[حسین]] [[یورش]] بردند تا او را به اردوگاهش عقب برانند. در اینجا [[تشنگی]] بر [[امام]] چیره شد و به اتفاق برادرش [[عباس]] از دژی خاکی عبور کرد تا به آب [[فرات]] دست یابد. ولی جمعی از [[سپاهیان ابن سعد]] مانع [[حضرت]] شدند. و مردی از [[قبیله]] دارم از جمع [[سپاه]] خطاب به آن [[جمعیت]] گفت: وای بر شما! بین او و آب فرات فاصله بیندازید و نگذارید به آب دست یابد. [[امام حسین]]{{ع}} به پیشگاه [[خدا]] عرضه داشت: «خدایا! او را همواره تشنهکام بدار» مرد دارمی از [[سخن امام]] به [[خشم]] آمد و با شلیک تیری گلوی [[مبارک]] حضرت را نشانه رفت. امام حسین{{ع}} تیر را از گلو خارج و دستان مبارکش را زیر گلوی خود گشود، پر از [[خون]] که شدند، آنها را به [[آسمان]] پاشید و عرضه داشت: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْكُو إِلَيْكَ مَا يُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِيِّكَ}}<ref>.«خدایا! از مردمی که با فرزند دخت پیامبرت چنین رفتار کردند، نزدت شکایت میآورم»</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۵ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۵]] ص۲۶۰-۲۷۰.</ref>. | [[لشکریان]] یکپارچه بر [[حسین]] [[یورش]] بردند تا او را به اردوگاهش عقب برانند. در اینجا [[تشنگی]] بر [[امام]] چیره شد و به اتفاق برادرش [[عباس]] از دژی خاکی عبور کرد تا به آب [[فرات]] دست یابد. ولی جمعی از [[سپاهیان ابن سعد]] مانع [[حضرت]] شدند. و مردی از [[قبیله]] دارم از جمع [[سپاه]] خطاب به آن [[جمعیت]] گفت: وای بر شما! بین او و آب فرات فاصله بیندازید و نگذارید به آب دست یابد. [[امام حسین]]{{ع}} به پیشگاه [[خدا]] عرضه داشت: «خدایا! او را همواره تشنهکام بدار» مرد دارمی از [[سخن امام]] به [[خشم]] آمد و با شلیک تیری گلوی [[مبارک]] حضرت را نشانه رفت. امام حسین{{ع}} تیر را از گلو خارج و دستان مبارکش را زیر گلوی خود گشود، پر از [[خون]] که شدند، آنها را به [[آسمان]] پاشید و عرضه داشت: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْكُو إِلَيْكَ مَا يُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِيِّكَ}}<ref>.«خدایا! از مردمی که با فرزند دخت پیامبرت چنین رفتار کردند، نزدت شکایت میآورم»</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۵ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۵]] ص۲۶۰-۲۷۰.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |