جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\[\[(.*)\]\](.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\>\n\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\>\n\n' به '{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = $2 | عنوان مدخل = $4 | مداخل مرتبط = $6 | پرسش مرتبط = }} ') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = تفسیر عصر صحابه | | موضوع مرتبط = تفسیر عصر صحابه | ||
خط ۱۴: | خط ۱۳: | ||
یکی از مهمترین منابع دریافت [[تفسیر آیات قرآنی]] پس از [[پیامبر خاتم]] نزد [[مسلمانان]] صحابهای بودند که سالها از نزدیک با آن [[حضرت]] بوده و با معانی [[آیات قرآن]] آشنا شده بودند. آنان تفسیر بسیاری از [[آیات]] را بیواسطه از پیامبر{{صل}} شنیده بودند. این امر در کنار آشنایی آنان با اسباب و شرایط زمانی و مکانی [[نزول آیات]]، [[ادبیات عرب]] در [[عصر نزول]] و [[سیره عملی]] و [[علمی]] [[رسول خدا]]{{صل}}، تفسیر صحابه را چون گنجینهای [[عظیم]] در برابر دیدگان [[مفسران]] در طول [[تاریخ]] تفسیر قرار داده است. به طور کلی صحابه حلقه واسطه میان پیامبر و [[تابعین]] بودند و [[علم]] به بسیاری از [[معارف قرآنی]] از طریق ایشان برای دیگران حاصل شده است. | یکی از مهمترین منابع دریافت [[تفسیر آیات قرآنی]] پس از [[پیامبر خاتم]] نزد [[مسلمانان]] صحابهای بودند که سالها از نزدیک با آن [[حضرت]] بوده و با معانی [[آیات قرآن]] آشنا شده بودند. آنان تفسیر بسیاری از [[آیات]] را بیواسطه از پیامبر{{صل}} شنیده بودند. این امر در کنار آشنایی آنان با اسباب و شرایط زمانی و مکانی [[نزول آیات]]، [[ادبیات عرب]] در [[عصر نزول]] و [[سیره عملی]] و [[علمی]] [[رسول خدا]]{{صل}}، تفسیر صحابه را چون گنجینهای [[عظیم]] در برابر دیدگان [[مفسران]] در طول [[تاریخ]] تفسیر قرار داده است. به طور کلی صحابه حلقه واسطه میان پیامبر و [[تابعین]] بودند و [[علم]] به بسیاری از [[معارف قرآنی]] از طریق ایشان برای دیگران حاصل شده است. | ||
گذشته از [[ضرورت]] تفسیر به جهت [[شناخت]] [[احکام اسلام]] و [[آموزههای قرآنی]] برای عمل بدانها و اجرای آنها در حوزههای [[حکومتی]]، [[اجتماعی]] و مسائل فردی، ورود خیل عظیمی از [[ملتها]] و [[پیروان ادیان]] دیگر به اسلام در نتیجه [[فتوحات اسلامی]] که در عین ناآشنایی به [[زبان عربی]] خواستار [[شناخت قرآن]] و معارف قرآنی بودند، در کنار [[ظهور]] [[نسل]] جدید مسلمانان (تابعین) و نیاز آنها به فراگیری [[اصول اسلام]] و [[احکام شریعت]] را باید مهمترین انگیزههای [[صحابه]] در [[تفسیر قرآن کریم]] دانست؛ اما اینکه مسسئله [[امامت]] و [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} در شمار انگیزههای صحابه در [[تفسیر]] ذکر شود سخنی [[سست]] و غیر محققانه است؛ زیرا [[تفسیر صحابه]] عمدتاً از [[مجادلات]] [[سیاسی]] و [[کلامی]] خالی بوده است، حتی [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} زمانی که [[ابن عباس]] را برای [[ارشاد]] و [[اتمام حجّت]] نزد [[خوارج]] فرستاد او را از [[احتجاج]] به [[آیات قرآن]] باز داشت <ref>نهج البلاغه، نامه ۷۷.</ref>. البته همه صحابه [[درک]] یکسانی از معانی و مفاهیم [[قرآن]] نداشتند،<ref>شرح نهج البلاغه، ج ۱۱، ص۴۸.</ref> بلکه [[فهم]] برخی از آنان به سبب تفاوت آنها در [[استعداد]] [[عقلی]]، [[میزان]] حضور [[علمی]] نزد [[پیامبر]]{{صل}}، [[شناخت]] [[زمان]] [[نزول آیات]] و [[آگاهی]] آنان به [[شعر]] و زبان، متفاوت بوده است،<ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۳۷، ۳۸؛ سه مقاله در تاریخ تفسیر، ص۲۲ - ۲۴.</ref> بنابراین، نظر [[ابن خلدون]] که گفته است: چون قرآن به زبان [[عرب]] و بنابر اسلوب [[بلاغت]] آنها نازل شده است، همه [[اصحاب]]، معانی مفردات و ترکیبات [[قرآنی]] را میفهمیدند <ref> مقدمه ابن خلدون، ج ۱، ص۴۳۸.</ref> تنها در صورتی پذیرفتنی است که مقصود وی فهم اجمالی آیات قرآن باشد نه فهم تفصیلی و دقیق آن، چنان که خود او نیز در ادامه سخن به آن اشاره کرده است. <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۳۶، ۳۹؛ مقدمه ابن خلدون، ج ۱، ص۴۳۸ - ۴۳۹.</ref> شواهد [[تاریخی]] چون فهم نادرست عدی از [[آیه]] {{متن قرآن|وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ}}<ref> | گذشته از [[ضرورت]] تفسیر به جهت [[شناخت]] [[احکام اسلام]] و [[آموزههای قرآنی]] برای عمل بدانها و اجرای آنها در حوزههای [[حکومتی]]، [[اجتماعی]] و مسائل فردی، ورود خیل عظیمی از [[ملتها]] و [[پیروان ادیان]] دیگر به اسلام در نتیجه [[فتوحات اسلامی]] که در عین ناآشنایی به [[زبان عربی]] خواستار [[شناخت قرآن]] و معارف قرآنی بودند، در کنار [[ظهور]] [[نسل]] جدید مسلمانان (تابعین) و نیاز آنها به فراگیری [[اصول اسلام]] و [[احکام شریعت]] را باید مهمترین انگیزههای [[صحابه]] در [[تفسیر قرآن کریم]] دانست؛ اما اینکه مسسئله [[امامت]] و [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} در شمار انگیزههای صحابه در [[تفسیر]] ذکر شود سخنی [[سست]] و غیر محققانه است؛ زیرا [[تفسیر صحابه]] عمدتاً از [[مجادلات]] [[سیاسی]] و [[کلامی]] خالی بوده است، حتی [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} زمانی که [[ابن عباس]] را برای [[ارشاد]] و [[اتمام حجّت]] نزد [[خوارج]] فرستاد او را از [[احتجاج]] به [[آیات قرآن]] باز داشت <ref>نهج البلاغه، نامه ۷۷.</ref>. البته همه صحابه [[درک]] یکسانی از معانی و مفاهیم [[قرآن]] نداشتند،<ref>شرح نهج البلاغه، ج ۱۱، ص۴۸.</ref> بلکه [[فهم]] برخی از آنان به سبب تفاوت آنها در [[استعداد]] [[عقلی]]، [[میزان]] حضور [[علمی]] نزد [[پیامبر]]{{صل}}، [[شناخت]] [[زمان]] [[نزول آیات]] و [[آگاهی]] آنان به [[شعر]] و زبان، متفاوت بوده است،<ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۳۷، ۳۸؛ سه مقاله در تاریخ تفسیر، ص۲۲ - ۲۴.</ref> بنابراین، نظر [[ابن خلدون]] که گفته است: چون قرآن به زبان [[عرب]] و بنابر اسلوب [[بلاغت]] آنها نازل شده است، همه [[اصحاب]]، معانی مفردات و ترکیبات [[قرآنی]] را میفهمیدند <ref> مقدمه ابن خلدون، ج ۱، ص۴۳۸.</ref> تنها در صورتی پذیرفتنی است که مقصود وی فهم اجمالی آیات قرآن باشد نه فهم تفصیلی و دقیق آن، چنان که خود او نیز در ادامه سخن به آن اشاره کرده است. <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۳۶، ۳۹؛ مقدمه ابن خلدون، ج ۱، ص۴۳۸ - ۴۳۹.</ref> شواهد [[تاریخی]] چون فهم نادرست عدی از [[آیه]] {{متن قرآن|وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ}}<ref>«تا سپیدی سپیدهدم از سیاهی (شب) برای شما آشکار شود (میتوانید) بخورید و بیاشامید» سوره بقره، آیه ۱۸۷.</ref><ref>فتح الباری، ج ۴، ص۱۱۳ - ۱۱۴؛ جامع البیان، ج ۲، ص۲۳۳ - ۲۳۴؛ صحیح البخاری، ج ۲، ص۲۳۱.</ref> و نیز [[عایشه]] از آیه {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ}}<ref>«و کسانی که آنچه (باید در راه خداوند) دهند میدهند، در حالی که دلهای آنان هراسان است که به سوی پروردگارشان باز میگردند» سوره مؤمنون، آیه ۶۰.</ref><ref>المستدرک، ج ۲، ص۴۲۷؛ الاتقان، ج ۲، ص۴۳۸.</ref> پوشیده ماندن معنای {{متن قرآن|أَبًّ}} در آیه {{متن قرآن|وَفَاكِهَةً وَأَبًّا}}<ref>«و میوه و علف» سوره عبس، آیه ۳۱.</ref> بر [[ابوبکر]]،<ref>الدرالمنثور، ج ۶، ص۳۱۷؛ الاتقان، ج ۱، ص۲۴۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص۱۴۵.</ref> عاجز ماندن [[عمر]] از بیان معنای {{متن قرآن|أَبًّ}} در [[آیه]] مذکور <ref>المستدرک، ج ۲، ص۵۵۹؛ الاتقان، ج ۱، ص۲۴۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص۱۴۵.</ref> و {{متن قرآن|تَخَوُّفٍ}} در آیه {{متن قرآن|أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلَى تَخَوُّفٍ}}<ref>«یا آنان را در حال ترسیدن فرو گیرد؟ پس بیگمان پروردگارتان مهربانی بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۴۷.</ref><ref>الموافقات، ج ۲، ص۵۷؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص۱۱۹؛ التفسیر المأثور عن عمر بن الخطاب، ص۵۱۰.</ref> و آرزوی فهمیدن معنای {{متن قرآن|الْكَلَالَةِ}} در آیه {{متن قرآن|يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ}}<ref>«از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد» سوره نساء، آیه ۱۷۶.</ref><ref> جامع البیان، ج ۶، ص۵۷ - ۵۸؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص۷۵۷.</ref> و اعتراف [[ابن عباس]] به اینکه معنای «[[فاطر]]» را در آیه {{متن قرآن|فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ}}<ref> سوره فاطر، آیه ۱.</ref> از [[نزاع]] دو [[اعرابی]] بر سر [[چاه]] آبی فهمیده است،<ref>الاتقان، ج ۱، ص۲۴۵؛ ایضاح الوقف والابتداء، ج ۱، ص۷۱ - ۷۲؛ البرهان، ج ۱، ص۳۹۷.</ref> به خوبی بیانگر این واقعیتاند.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
==[[صحابه]] [[مفسر]]== | ==[[صحابه]] [[مفسر]]== | ||
خط ۲۹: | خط ۲۸: | ||
===[[عبدالله بن عباس]]=== | ===[[عبدالله بن عباس]]=== | ||
[[ابن عباس]] <ref> تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۸۷؛ الاصابه، ج ۴، ص۱۳۱.</ref> مشهورترین [[صحابی]] [[مفسر]] [[قرآن کریم]] است که به سبب [[دانش]] فراوانش به «بحر» و «[[حبر]] الأُمّه» [[لقب]] یافته <ref>الاصابه، ج ۴، ص۱۲۵، ۱۲۸، ۱۳۰؛ الاتقان، ج ۲، ص۴۱۳؛ التفسیر والمفسرون ذهبی، ج ۱، ص۶۹.</ref> و در دانش [[تفسیر]] به پایهای رسیده بود که او را «ترجمان القرآن» و «ربانی [[امت]]» میخواندند. <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۲۶ - ۱۲۷، ۱۳۰.</ref> پیامبر{{صل}} بارها او را [[دعا]] کرده و از جمله فرمودهاند: خدایا! او را [[فقیه]] در [[دین]] و [[عالم به تأویل قرآن]] گردان. <ref> مسند احمد، ج ۱، ص۲۶۶؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۲۹۲ - ۲۹۳؛ الاصابه، ج ۴، ص۱۲۴ - ۱۲۵.</ref> پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} در حالی که حدود ۱۳ سال سن داشت <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۲۲؛ تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۸۵؛ مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۸۵.</ref> در پی جبران اموری برآمد که در [[زمان حیات پیامبر]]{{صل}} به علت کمی سن از دست داده بود <ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۶۹.</ref> و با کوششی [[تحسین]] برانگیز به کسب [[علوم]] و [[معارف اسلامی]] و [[قرآنی]] از محضر [[صحابه]] بزرگ پرداخت؛<ref> التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۲۵.</ref> اما بیشترین بهره [[علمی]] را از محضر [[امام علی]]{{ع}} برد و اساس و پایههای [[تفسیر]] را از آن [[حضرت]] آموخت و همان گونه که خود گفته است باید او را [[تربیت یافته]] [[مکتب]] علی{{ع}} دانست. <ref> تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۷؛ مقدمتان فی علوم القرآن، ص۲۶۳.</ref> [[امام علی]]{{ع}} او را در تفسیر ستوده <ref> تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۷؛ المحرر الوجیز، ج ۱، ص۴۱؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۱.</ref> و [[ابن مسعود]] او را «ترجمان القرآن» میخوانده است. <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۲۶؛ الاتقان، ج ۲، ص۴۱۳؛ مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۸.</ref> بسیاری از صحابه در [[تفسیر قرآن]] به او مراجعه میکردند <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۲۸؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۰، ۷۴.</ref> و حتی [[خلیفه دوم]] در مجالس خود با بزرگان از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} او را شرکت و گاهی نظرهای [[تفسیری]] وی را بر آرای دیگران ترجیح میداد. <ref> الاتقان، ج ۲، ص۴۱۳ - ۴۱۴؛ الاستیعاب، ج ۳، ص۶۷ - ۶۸.</ref> [[ابن عباس]] پیوسته ملازم [[اهل بیت]]{{ع}} <ref> تفسیر و مفسران، ج ۱، ص۲۰۸.</ref> و در جنگهای [[جمل]]، [[صفین]] و [[نهروان]] در کنار امام علی{{ع}} بود. <ref> تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۸۵؛ الاستیعاب، ج ۳، ص۷۰.</ref> وی از [[شیعیان]] برجسته و خاص آن [[حضرت]] شمرده میشد <ref> قاموس الرجال، ج ۶، ص۴۱۸ - ۴۹۳؛ خلاصة الاقوال، ص۱۹۰.</ref> و همواره با سخنان خویش از [[حریم]] [[ولایت]] [[دفاع]] میکرد. <ref>سعد السعود، ص۵۹۵ - ۵۹۶؛ بحارالانوار، ج ۳۶، ص۲۴۳ - ۲۸۵، ۲۸۷ - ۲۸۸؛ الغدیر، ج ۱، ص۴۹ - ۵۲.</ref> پس از ماجرای [[صلح امام حسن]]{{ع}} با [[معاویه]]، به [[مکّه]] عزیمت کرد <ref> قاموس الرجال، ج ۶، ص۴۳۵ - ۴۳۶.</ref> و با تشکیل جلسات [[تفسیری]]، [[مکتب تفسیری]] مکّه را بنیان نهاد. <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۰۷؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۱۶.</ref> [[مفسران]] [[تابعی]] بزرگی چون [[سعید بن جبیر]]، [[مجاهد]]، طاوس، [[عکرمه]]، [[عطاء بن ابی رباح]] و [[ابوشعثاء ازدی]]، [[دست]] پروردگان مکتب تفسیری اویند. <ref>مقدمة فی اصول التفسیر، ص۶۱؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۰۷.</ref> [[ابن عباس]] با استناد به روایتی از [[پیامبر]]{{صل}}، [[آیات قرآن]] را به ۴ بخش قسمت میکند: | [[ابن عباس]] <ref> تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۸۷؛ الاصابه، ج ۴، ص۱۳۱.</ref> مشهورترین [[صحابی]] [[مفسر]] [[قرآن کریم]] است که به سبب [[دانش]] فراوانش به «بحر» و «[[حبر]] الأُمّه» [[لقب]] یافته <ref>الاصابه، ج ۴، ص۱۲۵، ۱۲۸، ۱۳۰؛ الاتقان، ج ۲، ص۴۱۳؛ التفسیر والمفسرون ذهبی، ج ۱، ص۶۹.</ref> و در دانش [[تفسیر]] به پایهای رسیده بود که او را «ترجمان القرآن» و «ربانی [[امت]]» میخواندند. <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۲۶ - ۱۲۷، ۱۳۰.</ref> پیامبر{{صل}} بارها او را [[دعا]] کرده و از جمله فرمودهاند: خدایا! او را [[فقیه]] در [[دین]] و [[عالم به تأویل قرآن]] گردان. <ref> مسند احمد، ج ۱، ص۲۶۶؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۲۹۲ - ۲۹۳؛ الاصابه، ج ۴، ص۱۲۴ - ۱۲۵.</ref> پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} در حالی که حدود ۱۳ سال سن داشت <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۲۲؛ تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۸۵؛ مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۸۵.</ref> در پی جبران اموری برآمد که در [[زمان حیات پیامبر]]{{صل}} به علت کمی سن از دست داده بود <ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۶۹.</ref> و با کوششی [[تحسین]] برانگیز به کسب [[علوم]] و [[معارف اسلامی]] و [[قرآنی]] از محضر [[صحابه]] بزرگ پرداخت؛<ref> التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۲۵.</ref> اما بیشترین بهره [[علمی]] را از محضر [[امام علی]]{{ع}} برد و اساس و پایههای [[تفسیر]] را از آن [[حضرت]] آموخت و همان گونه که خود گفته است باید او را [[تربیت یافته]] [[مکتب]] علی{{ع}} دانست. <ref> تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۷؛ مقدمتان فی علوم القرآن، ص۲۶۳.</ref> [[امام علی]]{{ع}} او را در تفسیر ستوده <ref> تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۷؛ المحرر الوجیز، ج ۱، ص۴۱؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۱.</ref> و [[ابن مسعود]] او را «ترجمان القرآن» میخوانده است. <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۲۶؛ الاتقان، ج ۲، ص۴۱۳؛ مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۸.</ref> بسیاری از صحابه در [[تفسیر قرآن]] به او مراجعه میکردند <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۲۸؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۰، ۷۴.</ref> و حتی [[خلیفه دوم]] در مجالس خود با بزرگان از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} او را شرکت و گاهی نظرهای [[تفسیری]] وی را بر آرای دیگران ترجیح میداد. <ref> الاتقان، ج ۲، ص۴۱۳ - ۴۱۴؛ الاستیعاب، ج ۳، ص۶۷ - ۶۸.</ref> [[ابن عباس]] پیوسته ملازم [[اهل بیت]]{{ع}} <ref> تفسیر و مفسران، ج ۱، ص۲۰۸.</ref> و در جنگهای [[جمل]]، [[صفین]] و [[نهروان]] در کنار امام علی{{ع}} بود. <ref> تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۸۵؛ الاستیعاب، ج ۳، ص۷۰.</ref> وی از [[شیعیان]] برجسته و خاص آن [[حضرت]] شمرده میشد <ref> قاموس الرجال، ج ۶، ص۴۱۸ - ۴۹۳؛ خلاصة الاقوال، ص۱۹۰.</ref> و همواره با سخنان خویش از [[حریم]] [[ولایت]] [[دفاع]] میکرد. <ref>سعد السعود، ص۵۹۵ - ۵۹۶؛ بحارالانوار، ج ۳۶، ص۲۴۳ - ۲۸۵، ۲۸۷ - ۲۸۸؛ الغدیر، ج ۱، ص۴۹ - ۵۲.</ref> پس از ماجرای [[صلح امام حسن]]{{ع}} با [[معاویه]]، به [[مکّه]] عزیمت کرد <ref> قاموس الرجال، ج ۶، ص۴۳۵ - ۴۳۶.</ref> و با تشکیل جلسات [[تفسیری]]، [[مکتب تفسیری]] مکّه را بنیان نهاد. <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۰۷؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۱۶.</ref> [[مفسران]] [[تابعی]] بزرگی چون [[سعید بن جبیر]]، [[مجاهد]]، طاوس، [[عکرمه]]، [[عطاء بن ابی رباح]] و [[ابوشعثاء ازدی]]، [[دست]] پروردگان مکتب تفسیری اویند. <ref>مقدمة فی اصول التفسیر، ص۶۱؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۰۷.</ref> [[ابن عباس]] با استناد به روایتی از [[پیامبر]]{{صل}}، [[آیات قرآن]] را به ۴ بخش قسمت میکند: | ||
#[[آیات]] مربوط به [[حلال و حرام]] که هیچ کس در ندانستن آن معذور نیست؛ | # [[آیات]] مربوط به [[حلال و حرام]] که هیچ کس در ندانستن آن معذور نیست؛ | ||
#آیاتی که [[عرب]] به کمک زبان خود آنها را [[درک]] میکند؛ | #آیاتی که [[عرب]] به کمک زبان خود آنها را [[درک]] میکند؛ | ||
#آیاتی که فقط [[دانشمندان]] [[توانایی]] [[تفسیر]] آن را دارند. | #آیاتی که فقط [[دانشمندان]] [[توانایی]] [[تفسیر]] آن را دارند. | ||
#[[آیات متشابه]] که جز [[پروردگار]] کسی تفسیرشان را نمیداند. <ref>جامع البیان، ج ۱، ص۵۴.</ref> | # [[آیات متشابه]] که جز [[پروردگار]] کسی تفسیرشان را نمیداند. <ref>جامع البیان، ج ۱، ص۵۴.</ref> | ||
[[تفسیر قرآن به قرآن]]، توجه به [[اسباب نزول]] و تکیه بر تفسیر منقول از پیامبر{{صل}} را از مؤلّفههای روش ابن عباس در تفسیر به شمار آوردهاند. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۳۴ - ۲۴۰.</ref> از دیگر شاخصههای مهم در روش تفسیری وی [[استشهاد]] به اشعار [[فصیح]] [[دوران جاهلیت]] و سخنان بلند و [[بدیع]] عرب برای [[فهم]] معانی واژگان [[قرآن]] است. <ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۷ - ۷۹؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۴۰ - ۲۴۵.</ref> او [[شعر]] را [[دیوان]] عرب و منبعی [[غنی]] برای آشنایی با [[زبان عربی]] میدانست <ref>الاتقان، ج ۱، ص۲۵۵؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۹.</ref> و به [[حفظ]] اشعار [[فصیح]] [[عرب]] و [[شناخت]] [[ادبیات]] [[قبایل]] مختلف عرب اهتمامی وافر داشت و از همین رو به توان بالایی در شناخت [[ادبیات عرب]] [[دست]] یافته بود. در [[روایات تفسیری]] منقول از [[ابن عباس]] موارد فراوانی از [[استشهاد]] به [[شعر]] عرب به چشم میخورد. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۴۰ - ۲۴۱.</ref> بزرگترین اثری که از وی در این زمینه بر جای مانده و اطلاعات گسترده ادبی او را به خوبی نشان میدهد، مجموعه پرسشهای [[نافع بن ازرق]] (از [[خوارج]]) از اوست که به مسائل نافع بن ازرق مشهور است. <ref>نک: الاتقان، ج ۱، ص۲۵۵ - ۲۸۲؛ اعجاز بیانی، ص۳۰۷ - ۶۳۰.</ref> ابن عباس برای [[تفسیر]] دقیق [[قرآن]]، اطلاعات جغرافیایی، شناخت [[تاریخ]] و [[آداب و رسوم]] عرب و آشنایی با واژهها و آداب و رسوم ملتهای دیگر را نیز به [[دانش]] خویش افزوده بود. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۴۸ - ۲۵۰.</ref> [[اجتهاد]] شخصی از دیگر ویژگیهای روش [[تفسیری]] ابن عباس است. <ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۲.</ref> [[آیة الله]] [[محمد هادی معرفت]] اجتهاد وی را مبتنی بر مقدمات صحیح و آن را [[ممدوح]] شمرده است. <ref> التفسیر والمفسرون،معرفت، ج ۱، ص۲۶۷.</ref> گلدزیهر و به تبع او [[احمد امین مصری]] مراجعه به [[اهل کتاب]] در [[تفسیر قرآن]] را از ویژگیهای مهم تفسیر ابن عباس شمرده و در این زمینه [[مبالغه]] کردهاند. به [[اعتقاد]] آنها عموم [[صحابه]] و به ویژه ابن عباس در تفسیر قرآن به علمای اهل کتاب از جمله [[کعب الاحبار]] و [[عبدالله بن سلام]] مراجعه میکردند. <ref>مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۸۵ - ۸۹؛ فجر الاسلام، ص۱۶۰، ۲۰۱.</ref> در مقابل، [[ذهبی]] همچون [[ابن تیمیه]] با رد این [[اتهام]]، مراجعه ابن عباس و دیگر صحابه به اهل کتاب را عالمانه و با رعایت [[عقل]] و [[شرع]] دانسته و به بعضی [[قصص]] و تاریخ پیشینیان که در کتب [[تورات]] و [[انجیل]] به صورت تفصیلی ذکر شده محدود کرده است؛<ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۶۴ - ۶۶، ۷۴ - ۷۷.</ref> اما [[آیة الله]] [[محمد هادی معرفت]] با ذکر شواهد و ادلهای این [[اتهام]] را از اساس رد کرده و هرگونه مراجعه صحابهای چون [[ابن عباس]] به [[اهل کتاب]] را [[نفی]] کرده است. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۵۶ - ۲۶۷.</ref> [[روایات تفسیری]] ابن عباس به طرق و سندهای مختلفی نقل شدهاند. کثرت [[روایات]] منقول از او به گونهای است که کمتر آیهای از [[قرآن]] یافت میشود که روایتی از ابن عباس درباره آن نقل نشده باشد، حتی در بعضی موارد در اقوال [[تفسیری]] منسوب به وی تناقض دیده میشود. <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۸۰، ۸۶.</ref> این مسئله [[دانشمندان]] [[علوم قرآنی]] و [[محدّثان]] را به این [[باور]] رسانده که بسیاری از روایات تفسیری منقول از ابن عباس مجعولاند،<ref>مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۹؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۸۰ - ۸۱؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۳۲، ۲۶۵.</ref> به طوری که [[بخاری]] در صحیح خود تنها ۲۱۷ [[حدیث]] در زمینه [[تفسیر]] و غیر آن از ابن عباس نقل کرده <ref>مقدمه فتح الباری، ص۴۷۶.</ref> و به گفته [[شافعی]]، از ابن عباس بیش از حدود ۱۰۰ حدیث در تفسیر[[ثابت]] نشده است. <ref> الاتقان، ج ۲، ص۴۱۷.</ref> به نظر میرسد [[خلافت]] [[عباسیان]] و تلاش برخی در نسبت دادن [[احادیث]] ساختگی به ابن عباس برای [[تقرّب]] به [[دستگاه خلافت]] <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۸۶؛ دراسات و مباحث فی تاریخ التفسیر، ص۴۰.</ref> افزون بر [[بزرگواری]] و رواج [[علمی]] وی <ref>مناهج فی التفسیر، ص۴۱.</ref> در این امر نقش داشته است. وجود روایات مجعول بسیار، در میان روایات تفسیری وی، محققان را به کنکاش در سند آنها واداشته است. [[سیوطی]] ۹ طریق برای روایات تفسیری او ذکر و برخی از آنها را [[ضعیف]] دانسته است؛<ref>الاتقان، ج ۲، ص۴۱۴ - ۴۱۷؛ ر. ک: التفسیر والمفسرون، ج ۱، ص۲۶۸.</ref> امّا از دیدگاه [[آیة الله]] معرفت همه طرق نُهگانه معتبرند و علت [[تضعیف]] بعضی از این طرق از جانب علمای [[اهل]] [[سنّت]] از جمله [[سیوطی]]، [[شیعی]] و [[کوفی]] بودن [[راویان]] آن هاست. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۶۸ - ۲۹۴.</ref> با وجود کثرت [[روایات تفسیری]] [[ابن عباس]]، وجود [[تفسیری]] مکتوب که خود نگاشته باشد محل تردید است. درباره کتب تفسیری منسوب به او گفتهاند که پس از [[وفات]] وی روایات تفسیری او را به صورت مکتوب جمع آوری کردهاند. <ref>ر. ک: سه مقاله در تاریخ تفسیر، ص۱۲۳ - ۱۲۷.</ref> یکی از آنها [[صحیفة علی بن ابی طلحه عن ابن عباس فی تفسیرالقرآن الکریم]] است که به صورت صحیفهای مدوّن در میان [[محدّثان]] [[مصری]] رواج داشته و چنان معتبر بوده که [[احمد بن حنبل]] [[سفر]] به [[مصر]] را برای به دست آوردن آن [[نیکو]] میشمرده است. <ref>الاتقان، ج ۲، ص۴۱۵؛ تفسیر ابن عباس، ص۵.</ref> طریق [[روایات]] این [[تفسیر]] طریق [[معاویة بن صالح]] از [[علی بن ابی طلحه]] از ابن عباس است که از صحیحترین طرق شمرده شده است. <ref> الاتقان، ج ۱، ص۲۴۵؛ ج ۲، ص۴۱۵.</ref> برخی سماع علی بن ابی طلحه از ابن عباس را [[انکار]] کرده و گفتهاند که وی این روایات را از [[مجاهد]] یا [[سعید بن جبیر]] فرا گرفته و مستقیماً به ابن عباس نسبت داده است. <ref>تهذیب التهذیب، ج ۷، ص۲۸۸ - ۲۸۹.</ref> با وجود این به نظر [[ابن حجر]] در صورت [[ثقه]] بودن [[راوی]]، ذکر نکردن واسطه به [[حجیّت]] سند زیان نمیرساند. <ref> الاتقان، ج ۲، ص۴۱۵.</ref> روایات تفسیری [[علی بن ابی طلحه]] از ابن عباس را اخیراً [[راشد عبدالمنعم رجّال]] گرد آورده و چاپ شده است. <ref> ر. ک: تفسیر ابن عباس. </ref> | [[تفسیر قرآن به قرآن]]، توجه به [[اسباب نزول]] و تکیه بر تفسیر منقول از پیامبر{{صل}} را از مؤلّفههای روش ابن عباس در تفسیر به شمار آوردهاند. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۳۴ - ۲۴۰.</ref> از دیگر شاخصههای مهم در روش تفسیری وی [[استشهاد]] به اشعار [[فصیح]] [[دوران جاهلیت]] و سخنان بلند و [[بدیع]] عرب برای [[فهم]] معانی واژگان [[قرآن]] است. <ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۷ - ۷۹؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۴۰ - ۲۴۵.</ref> او [[شعر]] را [[دیوان]] عرب و منبعی [[غنی]] برای آشنایی با [[زبان عربی]] میدانست <ref>الاتقان، ج ۱، ص۲۵۵؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۹.</ref> و به [[حفظ]] اشعار [[فصیح]] [[عرب]] و [[شناخت]] [[ادبیات]] [[قبایل]] مختلف عرب اهتمامی وافر داشت و از همین رو به توان بالایی در شناخت [[ادبیات عرب]] [[دست]] یافته بود. در [[روایات تفسیری]] منقول از [[ابن عباس]] موارد فراوانی از [[استشهاد]] به [[شعر]] عرب به چشم میخورد. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۴۰ - ۲۴۱.</ref> بزرگترین اثری که از وی در این زمینه بر جای مانده و اطلاعات گسترده ادبی او را به خوبی نشان میدهد، مجموعه پرسشهای [[نافع بن ازرق]] (از [[خوارج]]) از اوست که به مسائل نافع بن ازرق مشهور است. <ref>نک: الاتقان، ج ۱، ص۲۵۵ - ۲۸۲؛ اعجاز بیانی، ص۳۰۷ - ۶۳۰.</ref> ابن عباس برای [[تفسیر]] دقیق [[قرآن]]، اطلاعات جغرافیایی، شناخت [[تاریخ]] و [[آداب و رسوم]] عرب و آشنایی با واژهها و آداب و رسوم ملتهای دیگر را نیز به [[دانش]] خویش افزوده بود. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۴۸ - ۲۵۰.</ref> [[اجتهاد]] شخصی از دیگر ویژگیهای روش [[تفسیری]] ابن عباس است. <ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۲.</ref> [[آیة الله]] [[محمد هادی معرفت]] اجتهاد وی را مبتنی بر مقدمات صحیح و آن را [[ممدوح]] شمرده است. <ref> التفسیر والمفسرون،معرفت، ج ۱، ص۲۶۷.</ref> گلدزیهر و به تبع او [[احمد امین مصری]] مراجعه به [[اهل کتاب]] در [[تفسیر قرآن]] را از ویژگیهای مهم تفسیر ابن عباس شمرده و در این زمینه [[مبالغه]] کردهاند. به [[اعتقاد]] آنها عموم [[صحابه]] و به ویژه ابن عباس در تفسیر قرآن به علمای اهل کتاب از جمله [[کعب الاحبار]] و [[عبدالله بن سلام]] مراجعه میکردند. <ref>مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۸۵ - ۸۹؛ فجر الاسلام، ص۱۶۰، ۲۰۱.</ref> در مقابل، [[ذهبی]] همچون [[ابن تیمیه]] با رد این [[اتهام]]، مراجعه ابن عباس و دیگر صحابه به اهل کتاب را عالمانه و با رعایت [[عقل]] و [[شرع]] دانسته و به بعضی [[قصص]] و تاریخ پیشینیان که در کتب [[تورات]] و [[انجیل]] به صورت تفصیلی ذکر شده محدود کرده است؛<ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۶۴ - ۶۶، ۷۴ - ۷۷.</ref> اما [[آیة الله]] [[محمد هادی معرفت]] با ذکر شواهد و ادلهای این [[اتهام]] را از اساس رد کرده و هرگونه مراجعه صحابهای چون [[ابن عباس]] به [[اهل کتاب]] را [[نفی]] کرده است. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۵۶ - ۲۶۷.</ref> [[روایات تفسیری]] ابن عباس به طرق و سندهای مختلفی نقل شدهاند. کثرت [[روایات]] منقول از او به گونهای است که کمتر آیهای از [[قرآن]] یافت میشود که روایتی از ابن عباس درباره آن نقل نشده باشد، حتی در بعضی موارد در اقوال [[تفسیری]] منسوب به وی تناقض دیده میشود. <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۸۰، ۸۶.</ref> این مسئله [[دانشمندان]] [[علوم قرآنی]] و [[محدّثان]] را به این [[باور]] رسانده که بسیاری از روایات تفسیری منقول از ابن عباس مجعولاند،<ref>مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۹؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۸۰ - ۸۱؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۳۲، ۲۶۵.</ref> به طوری که [[بخاری]] در صحیح خود تنها ۲۱۷ [[حدیث]] در زمینه [[تفسیر]] و غیر آن از ابن عباس نقل کرده <ref>مقدمه فتح الباری، ص۴۷۶.</ref> و به گفته [[شافعی]]، از ابن عباس بیش از حدود ۱۰۰ حدیث در تفسیر[[ثابت]] نشده است. <ref> الاتقان، ج ۲، ص۴۱۷.</ref> به نظر میرسد [[خلافت]] [[عباسیان]] و تلاش برخی در نسبت دادن [[احادیث]] ساختگی به ابن عباس برای [[تقرّب]] به [[دستگاه خلافت]] <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۸۶؛ دراسات و مباحث فی تاریخ التفسیر، ص۴۰.</ref> افزون بر [[بزرگواری]] و رواج [[علمی]] وی <ref>مناهج فی التفسیر، ص۴۱.</ref> در این امر نقش داشته است. وجود روایات مجعول بسیار، در میان روایات تفسیری وی، محققان را به کنکاش در سند آنها واداشته است. [[سیوطی]] ۹ طریق برای روایات تفسیری او ذکر و برخی از آنها را [[ضعیف]] دانسته است؛<ref>الاتقان، ج ۲، ص۴۱۴ - ۴۱۷؛ ر. ک: التفسیر والمفسرون، ج ۱، ص۲۶۸.</ref> امّا از دیدگاه [[آیة الله]] معرفت همه طرق نُهگانه معتبرند و علت [[تضعیف]] بعضی از این طرق از جانب علمای [[اهل]] [[سنّت]] از جمله [[سیوطی]]، [[شیعی]] و [[کوفی]] بودن [[راویان]] آن هاست. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۶۸ - ۲۹۴.</ref> با وجود کثرت [[روایات تفسیری]] [[ابن عباس]]، وجود [[تفسیری]] مکتوب که خود نگاشته باشد محل تردید است. درباره کتب تفسیری منسوب به او گفتهاند که پس از [[وفات]] وی روایات تفسیری او را به صورت مکتوب جمع آوری کردهاند. <ref>ر. ک: سه مقاله در تاریخ تفسیر، ص۱۲۳ - ۱۲۷.</ref> یکی از آنها [[صحیفة علی بن ابی طلحه عن ابن عباس فی تفسیرالقرآن الکریم]] است که به صورت صحیفهای مدوّن در میان [[محدّثان]] [[مصری]] رواج داشته و چنان معتبر بوده که [[احمد بن حنبل]] [[سفر]] به [[مصر]] را برای به دست آوردن آن [[نیکو]] میشمرده است. <ref>الاتقان، ج ۲، ص۴۱۵؛ تفسیر ابن عباس، ص۵.</ref> طریق [[روایات]] این [[تفسیر]] طریق [[معاویة بن صالح]] از [[علی بن ابی طلحه]] از ابن عباس است که از صحیحترین طرق شمرده شده است. <ref> الاتقان، ج ۱، ص۲۴۵؛ ج ۲، ص۴۱۵.</ref> برخی سماع علی بن ابی طلحه از ابن عباس را [[انکار]] کرده و گفتهاند که وی این روایات را از [[مجاهد]] یا [[سعید بن جبیر]] فرا گرفته و مستقیماً به ابن عباس نسبت داده است. <ref>تهذیب التهذیب، ج ۷، ص۲۸۸ - ۲۸۹.</ref> با وجود این به نظر [[ابن حجر]] در صورت [[ثقه]] بودن [[راوی]]، ذکر نکردن واسطه به [[حجیّت]] سند زیان نمیرساند. <ref> الاتقان، ج ۲، ص۴۱۵.</ref> روایات تفسیری [[علی بن ابی طلحه]] از ابن عباس را اخیراً [[راشد عبدالمنعم رجّال]] گرد آورده و چاپ شده است. <ref> ر. ک: تفسیر ابن عباس. </ref> | ||
خط ۶۸: | خط ۶۷: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
#[[پرونده:000059.jpg|22px]] [[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۸''']] | # [[پرونده:000059.jpg|22px]] [[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۸''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||