جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\[\[(.*)\]\](.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\>\n\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\>\n\n' به '{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = $2 | عنوان مدخل = $4 | مداخل مرتبط = $6 | پرسش مرتبط = }} ') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = جوانان | | موضوع مرتبط = جوانان | ||
خط ۱۱: | خط ۱۰: | ||
==توجه به [[جوان]] و [[جوانی]] در [[کلام]] [[رسول خدا]]{{صل}} == | ==توجه به [[جوان]] و [[جوانی]] در [[کلام]] [[رسول خدا]]{{صل}} == | ||
*[[نعمت]] بزرگ [[جوانی]] و توجه دادن [[مردم]] به این [[سرمایه]] [[عظیم]] [[الهی]]، همچون دیگر انبیای عظام [[الهی]]، در [[سیره]] و [[کلام]] [[نبی اکرم]]{{صل}} هم [[جایگاه]] خاصی دارد و در [[روایات]] بسیاری که از [[رسول خدا]]{{صل}} به دست ما رسیده است، [[مسلمانان]] به مغتنم شمردن ایام [[جوانی]] توصیه شدهاند و همچنین بر دانستن [[قدر]] آن پیش از فرا رسیدن [[پیری]] تأکید شده است<ref>شیخ صدوق، الامالی، من لایحضره الفیه، ج۴، ص۳۵۷؛ حسن بن أبی الحسن دیلمی، اعلام الدین، ص۱۸۹؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۵۲۶؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج۲، ص۵۲؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۴، ص ۳۰۶ و ابن سلامه، مسند الشهاب، ج ۱، ص ۴۲۵.</ref>. آن [[حضرت]]، [[جوانی]] را از موهبتهای بزرگی برشمردهاند که [[انسانها]] در [[روز قیامت]]، چگونگی استفاده از آن بازخواست خواهند شد <ref>حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۵؛ تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۷۵؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۲۵۳؛ الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۲۰، ص ۶۱ و ترمذی، سنن، ج ۴، ص ۳۵.</ref>؛ به همین [[دلیل]]، برای بهرهمندی هرچه بیشتر [[جوانان]] از این ایام خاص، ایشان به [[تبیین]] مسائلی پرداختهاند که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۹.</ref>: | * [[نعمت]] بزرگ [[جوانی]] و توجه دادن [[مردم]] به این [[سرمایه]] [[عظیم]] [[الهی]]، همچون دیگر انبیای عظام [[الهی]]، در [[سیره]] و [[کلام]] [[نبی اکرم]]{{صل}} هم [[جایگاه]] خاصی دارد و در [[روایات]] بسیاری که از [[رسول خدا]]{{صل}} به دست ما رسیده است، [[مسلمانان]] به مغتنم شمردن ایام [[جوانی]] توصیه شدهاند و همچنین بر دانستن [[قدر]] آن پیش از فرا رسیدن [[پیری]] تأکید شده است<ref>شیخ صدوق، الامالی، من لایحضره الفیه، ج۴، ص۳۵۷؛ حسن بن أبی الحسن دیلمی، اعلام الدین، ص۱۸۹؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۵۲۶؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج۲، ص۵۲؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۴، ص ۳۰۶ و ابن سلامه، مسند الشهاب، ج ۱، ص ۴۲۵.</ref>. آن [[حضرت]]، [[جوانی]] را از موهبتهای بزرگی برشمردهاند که [[انسانها]] در [[روز قیامت]]، چگونگی استفاده از آن بازخواست خواهند شد <ref>حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۵؛ تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۷۵؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۲۵۳؛ الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۲۰، ص ۶۱ و ترمذی، سنن، ج ۴، ص ۳۵.</ref>؛ به همین [[دلیل]]، برای بهرهمندی هرچه بیشتر [[جوانان]] از این ایام خاص، ایشان به [[تبیین]] مسائلی پرداختهاند که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۹.</ref>: | ||
===خودسازی=== | ===خودسازی=== | ||
*از امور بایسته و [[شایسته]] ایام [[جوانی]] که در [[کلام]] [[رسول خدا]]{{صل}} بدان پرداخته شده، [[خودسازی]] و پرداختن به امور [[معنوی]] است. [[جوانی]]، [[بهترین]] [[فرصت]] برای [[خودسازی]] و کسب درجات [[عالی]] معرفتی است؛ از این رو، آن [[حضرت]]، پرداختن به [[عبادت]] و [[بندگی]] [[خداوند]] و اجتناب از [[گناهان]] را برای تمامی [[مردم]] و به ویژه برای [[جوانان]]، امری مهم و لازم برشمرده و روایاتی را درباره اهمیت پرداختن به [[عبادت]] در ایام [[جوانی]] و نیز ترک [[محرمات]] و [[توبه]] و [[انابه]] به سوی [[خداوند متعال]] در ایام [[جوانی]] بیان فرموده است که از مهمترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره داشت<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۹.</ref>. | *از امور بایسته و [[شایسته]] ایام [[جوانی]] که در [[کلام]] [[رسول خدا]]{{صل}} بدان پرداخته شده، [[خودسازی]] و پرداختن به امور [[معنوی]] است. [[جوانی]]، [[بهترین]] [[فرصت]] برای [[خودسازی]] و کسب درجات [[عالی]] معرفتی است؛ از این رو، آن [[حضرت]]، پرداختن به [[عبادت]] و [[بندگی]] [[خداوند]] و اجتناب از [[گناهان]] را برای تمامی [[مردم]] و به ویژه برای [[جوانان]]، امری مهم و لازم برشمرده و روایاتی را درباره اهمیت پرداختن به [[عبادت]] در ایام [[جوانی]] و نیز ترک [[محرمات]] و [[توبه]] و [[انابه]] به سوی [[خداوند متعال]] در ایام [[جوانی]] بیان فرموده است که از مهمترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره داشت<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۹.</ref>. | ||
خط ۲۳: | خط ۲۲: | ||
*کار و کوشش و اجتناب از [[بیکاری]] و کسالت هم از دیگر مواردی است که در [[احادیث]] [[رسول خدا]]{{صل}} از آن بسیار یاد شده است. [[نقل]] شده است: روزی [[پیامبر]]{{صل}} در میان [[یاران]] خود نشسته بود و چشمش به [[جوانی]] چالاک و نیرومند افتاد که از آغاز صبح، به فعالیت مشغول بود؛ [[یاران]] ایشان گفتند: "وای بر او! چه میشد اگر [[جوانی]] و چالاکیاش در [[راه خدا]] میبود؟". [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "چنین نگویید؛ اگر او میکوشد تا خود را از [[مردم]]، بینیاز کند و نزد آنان دست دراز نکند، در [[راه خدا]] کار میکند. اگر برای [[پدر]] و [[مادر]] [[ناتوان]] و یا [[فرزندان]] [[ناتوان]] خویش میکوشد تا آنان را بینیاز سازد و [[زندگی]] شان را [[اداره]] کند، [باز هم] کار او در راه خداست؛ ولی اگر برای [[ثروتاندوزی]] و فخرفروشی تلاش میکند، کار او در راه [[شیطان]] است"<ref>ملا محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج ۳، ص ۱۴۰.</ref><ref>برای اطلاع بیشتر، به مقاله کسب و کار در سیره نبوی{{صل}} رجوع شود.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۴۲.</ref>. | *کار و کوشش و اجتناب از [[بیکاری]] و کسالت هم از دیگر مواردی است که در [[احادیث]] [[رسول خدا]]{{صل}} از آن بسیار یاد شده است. [[نقل]] شده است: روزی [[پیامبر]]{{صل}} در میان [[یاران]] خود نشسته بود و چشمش به [[جوانی]] چالاک و نیرومند افتاد که از آغاز صبح، به فعالیت مشغول بود؛ [[یاران]] ایشان گفتند: "وای بر او! چه میشد اگر [[جوانی]] و چالاکیاش در [[راه خدا]] میبود؟". [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "چنین نگویید؛ اگر او میکوشد تا خود را از [[مردم]]، بینیاز کند و نزد آنان دست دراز نکند، در [[راه خدا]] کار میکند. اگر برای [[پدر]] و [[مادر]] [[ناتوان]] و یا [[فرزندان]] [[ناتوان]] خویش میکوشد تا آنان را بینیاز سازد و [[زندگی]] شان را [[اداره]] کند، [باز هم] کار او در راه خداست؛ ولی اگر برای [[ثروتاندوزی]] و فخرفروشی تلاش میکند، کار او در راه [[شیطان]] است"<ref>ملا محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج ۳، ص ۱۴۰.</ref><ref>برای اطلاع بیشتر، به مقاله کسب و کار در سیره نبوی{{صل}} رجوع شود.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۴۲.</ref>. | ||
===[[ازدواج]] === | ===[[ازدواج]] === | ||
*[[ازدواج]] [[جوانان]] و [[تشکیل خانواده]] هم از موارد دیگر است که در سخنان [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بسیار بدان سفارش شده است. [[نبی خاتم]]{{صل}} [[ازدواج]] را باعث مصون نگه داشته شدن دو سوم [[دین]] شخص از دستبرد [[شیطان]] دانسته و فرموده است: "هر [[جوانی]] که در آغاز [[جوانی]] [[ازدواج]] کند، شیطانش فریاد برمی آورد: "وای بر من! وای بر من! او دو سوم دینش را از دستبرد من، مصون نگه داشت." پس [[بنده]] در یک سوم باقی مانده، [[تقوای الهی]] را پیشه سازد"<ref>کلینی، الکافی، ج ۴، ص ۱۸۰؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۱۰؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۲۸۹؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۳۸۸؛ عبداللّه بن بهرام الدارمی، سنن، ج ۲، ص ۱۳۲؛ البخاری، صحیح، ج ۶، ص ۱۱۷ و مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۴، ص ۱۲۸.</ref>. آن [[حضرت]] به [[جوانان]] چنین توصیه میفرمود: "ای گروه [[جوانان]]! هر کس از شما که وضعیت زندگانی خوبی دارد، باید [[ازدواج]] کند؛ چرا که آن، [[بهترین]] فروپوشاننده چشمها و [[بهترین]] محافظ برای شرمگاه [[عفت]] و [[پاکدامنی]] است و هر که این [[توانایی]] را ندارد، بر اوست که [[روزه]] گیرد؛ چرا که [[روزه]]، مهار [[شهوت]] است"<ref>{{متن حدیث|يَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْكُمُ الْبَاهَ فَلْيَتَزَوَّجْ فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ وَ أَحْصَنُ لِلْفَرْجِ وَ منْ لم يَستَطِعْ فَعَلَيْهِ بِالصَّوْمِ فَإِنَّه لَهُ وِجَاءٌ}}؛ النوادر، ص ۱۲؛ [[محمد بن محمد]] کوفی، الجعفریات، ص ۸۹ و [[محدث نوری]]، مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۱۴۹ و با اندکی [[اختلاف]] در: [[مسند]] ابویعلی، ج ۴، ص ۳۷ و الطبرانی، المعجم الأوسط، ج ۴، ص ۳۷۵.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۴۲-۳۴۳.</ref>. | * [[ازدواج]] [[جوانان]] و [[تشکیل خانواده]] هم از موارد دیگر است که در سخنان [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بسیار بدان سفارش شده است. [[نبی خاتم]]{{صل}} [[ازدواج]] را باعث مصون نگه داشته شدن دو سوم [[دین]] شخص از دستبرد [[شیطان]] دانسته و فرموده است: "هر [[جوانی]] که در آغاز [[جوانی]] [[ازدواج]] کند، شیطانش فریاد برمی آورد: "وای بر من! وای بر من! او دو سوم دینش را از دستبرد من، مصون نگه داشت." پس [[بنده]] در یک سوم باقی مانده، [[تقوای الهی]] را پیشه سازد"<ref>کلینی، الکافی، ج ۴، ص ۱۸۰؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۱۰؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۲۸۹؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۳۸۸؛ عبداللّه بن بهرام الدارمی، سنن، ج ۲، ص ۱۳۲؛ البخاری، صحیح، ج ۶، ص ۱۱۷ و مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۴، ص ۱۲۸.</ref>. آن [[حضرت]] به [[جوانان]] چنین توصیه میفرمود: "ای گروه [[جوانان]]! هر کس از شما که وضعیت زندگانی خوبی دارد، باید [[ازدواج]] کند؛ چرا که آن، [[بهترین]] فروپوشاننده چشمها و [[بهترین]] محافظ برای شرمگاه [[عفت]] و [[پاکدامنی]] است و هر که این [[توانایی]] را ندارد، بر اوست که [[روزه]] گیرد؛ چرا که [[روزه]]، مهار [[شهوت]] است"<ref>{{متن حدیث|يَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْكُمُ الْبَاهَ فَلْيَتَزَوَّجْ فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ وَ أَحْصَنُ لِلْفَرْجِ وَ منْ لم يَستَطِعْ فَعَلَيْهِ بِالصَّوْمِ فَإِنَّه لَهُ وِجَاءٌ}}؛ النوادر، ص ۱۲؛ [[محمد بن محمد]] کوفی، الجعفریات، ص ۸۹ و [[محدث نوری]]، مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۱۴۹ و با اندکی [[اختلاف]] در: [[مسند]] ابویعلی، ج ۴، ص ۳۷ و الطبرانی، المعجم الأوسط، ج ۴، ص ۳۷۵.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۴۲-۳۴۳.</ref>. | ||
==توجه به [[جوان]] و [[جوانی]] در [[سیره رسول خدا]]{{صل}}== | ==توجه به [[جوان]] و [[جوانی]] در [[سیره رسول خدا]]{{صل}}== | ||
خط ۳۳: | خط ۳۲: | ||
*درباره حضور و نقش فعال [[جوانان]] در به ثمر رسیدن [[رسالت]] [[نبوی]]{{صل}} هیچ تردیدی وجود ندارد و [[روح]] پویا و طبع حقیقتجوی [[جوانان]] آنان را از روزهای آغاز [[نهضت]] [[نبوی]]{{صل}} در کنار [[رسول خدا]]{{صل}} قرار داده بود. به این مطلب در سخنان [[رسول خدا]]{{صل}} نیز به خوبی اشاره شده است، آن گاه که فرمود: ".... به [[راستی]] که [[خداوند]]، مرا [[بشارت دهنده]] و هشدار دهنده برانگیخت. پس [[جوانان]] با من [[پیمان]] بستند و [[پیران]] با من [[مخالفت]] کردند". و آن گاه، این [[آیه]]<ref>سوره ص، آیه ۴.</ref> را خواند: "و [[عمر]] آنان به درازا کشید، و دلهایشان سخت شد"<ref>محمد محمدی ری شهری، حکمتنامه پیامبر{{صل}}، ج۷، ص۳۶۹. به نقل از شباب قریش، ص۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۴۵.</ref>. | *درباره حضور و نقش فعال [[جوانان]] در به ثمر رسیدن [[رسالت]] [[نبوی]]{{صل}} هیچ تردیدی وجود ندارد و [[روح]] پویا و طبع حقیقتجوی [[جوانان]] آنان را از روزهای آغاز [[نهضت]] [[نبوی]]{{صل}} در کنار [[رسول خدا]]{{صل}} قرار داده بود. به این مطلب در سخنان [[رسول خدا]]{{صل}} نیز به خوبی اشاره شده است، آن گاه که فرمود: ".... به [[راستی]] که [[خداوند]]، مرا [[بشارت دهنده]] و هشدار دهنده برانگیخت. پس [[جوانان]] با من [[پیمان]] بستند و [[پیران]] با من [[مخالفت]] کردند". و آن گاه، این [[آیه]]<ref>سوره ص، آیه ۴.</ref> را خواند: "و [[عمر]] آنان به درازا کشید، و دلهایشان سخت شد"<ref>محمد محمدی ری شهری، حکمتنامه پیامبر{{صل}}، ج۷، ص۳۶۹. به نقل از شباب قریش، ص۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۴۵.</ref>. | ||
*گفتگوی [[کفار]] [[قریش]] با [[ابوطالب]]<ref>قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۱۹؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۲۲۸ و طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۱۶.</ref> و نیز سخنانی که [[کفار]] در اجتماعات خود<ref>اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۶.</ref> و نیز در [[گفتگو]] با دیگران<ref>اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص ۱۳۷.</ref> بر زبان راندهاند، نشان دهنده آن است که بیشتر [[پیروان]] [[پیغمبر]]{{صل}} [[جوانان]] بودند<ref>قریش در گفتگو با ابوطالب و نیز در اجتماعات خود بر این مطلب اشاره داشتند که محمد{{صل}} اندیشههای ما را نادرست دانسته، به خدایانمان دشنام داده؛ جوانان ما را به تباهی کشانده و میان ما جدایی انداخته است.</ref>. سخنان [[نمایندگان]] اعزامی [[قریش]] به [[حبشه]] نیز خود مؤید این امر است؛ آنجا که در برابر [[نجاشی]] - [[حاکم]] [[حبشه]]- گفتند: [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[جوانان]] ما را [[گمراه]] کرده است!<ref>اعلام الوری باعلام الهدی، ج ۱، ص ۱۰۷ و تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۷۷.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۴۶.</ref> | *گفتگوی [[کفار]] [[قریش]] با [[ابوطالب]]<ref>قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۱۹؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۲۲۸ و طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۱۶.</ref> و نیز سخنانی که [[کفار]] در اجتماعات خود<ref>اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۶.</ref> و نیز در [[گفتگو]] با دیگران<ref>اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص ۱۳۷.</ref> بر زبان راندهاند، نشان دهنده آن است که بیشتر [[پیروان]] [[پیغمبر]]{{صل}} [[جوانان]] بودند<ref>قریش در گفتگو با ابوطالب و نیز در اجتماعات خود بر این مطلب اشاره داشتند که محمد{{صل}} اندیشههای ما را نادرست دانسته، به خدایانمان دشنام داده؛ جوانان ما را به تباهی کشانده و میان ما جدایی انداخته است.</ref>. سخنان [[نمایندگان]] اعزامی [[قریش]] به [[حبشه]] نیز خود مؤید این امر است؛ آنجا که در برابر [[نجاشی]] - [[حاکم]] [[حبشه]]- گفتند: [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[جوانان]] ما را [[گمراه]] کرده است!<ref>اعلام الوری باعلام الهدی، ج ۱، ص ۱۰۷ و تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۷۷.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۴۶.</ref> | ||
*[[رسول خدا]]{{صل}} در ایام [[رسالت]] و نیز پس از [[تشکیل حکومت اسلامی]] از [[جوانان]] در [[اداره]] امور حساس [[جامعه اسلامی]] بهره میگرفت و [[مدیریت]] امور حساس [[اجتماعی]] را بر عهده آنان مینهاد؛ به گونهای که اصرارهای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[پشتیبانی]] از [[جوانان]] لایق و تثبیت [[مقام]] آنان، اثری عمیق در افکار [[مسلمانان]] و جلب توجه بیشتر آنان به [[جوانان]] داشت. در متون [[تاریخی]] و [[روایی]] به مواردی از این توجهات و پشتیبانیهای [[رسول خدا]]{{صل}} از [[جوانان]] و میدان دادن به آنان در عرصههای مختلف [[سیاسی]] - [[اجتماعی]] اشاره شده است که در ادامه نمونههایی را [[نقل]] میکنیم<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۴۵-۳۴۶.</ref>: | * [[رسول خدا]]{{صل}} در ایام [[رسالت]] و نیز پس از [[تشکیل حکومت اسلامی]] از [[جوانان]] در [[اداره]] امور حساس [[جامعه اسلامی]] بهره میگرفت و [[مدیریت]] امور حساس [[اجتماعی]] را بر عهده آنان مینهاد؛ به گونهای که اصرارهای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[پشتیبانی]] از [[جوانان]] لایق و تثبیت [[مقام]] آنان، اثری عمیق در افکار [[مسلمانان]] و جلب توجه بیشتر آنان به [[جوانان]] داشت. در متون [[تاریخی]] و [[روایی]] به مواردی از این توجهات و پشتیبانیهای [[رسول خدا]]{{صل}} از [[جوانان]] و میدان دادن به آنان در عرصههای مختلف [[سیاسی]] - [[اجتماعی]] اشاره شده است که در ادامه نمونههایی را [[نقل]] میکنیم<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۴۵-۳۴۶.</ref>: | ||
#'''نخستین [[نماینده]] [[پیامبر]]{{صل}}:''' پس از [[دیدار]] [[دوازده نفر]] از اهالی [[مدینه]] با [[رسول خدا]]{{صل}} در [[عقبه]] نخست که به پذیرش [[اسلام]] و [[بیعت]] آنان با [[پیامبر]]{{صل}} انجامید، این گروه به [[مدینه]] بازگشتند و با تبلیغات آنان، [[اسلام]] در خانههای [[انصار]] نیز راه یافت پس، [[انصار]]، مردی را با نامهای به حضور [[نبی]] [[خدا]]{{صل}} فرستاده، از ایشان خواستند فردی را برای [[آموزش]] [[احکام دین]] و [[قرآن]] نزد آنها بفرستد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۸۸؛ ابن جوزی، المنتظم، ج ۳، ص ۱۹۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۳۱ و ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۱۴۹.</ref>. این، نخستین باری بود که پیشوای بزرگ [[اسلام]] تصمیم میگرفت [[نماینده]] رسمی به خارج از [[مکّه]] بفرستد. بدیهی است، فردی که [[انتخاب]] میشد، باید از هر جهت، شایستگیهای لازم را برای این [[مأموریت]] حسّاس میداشت. [[پیامبر خدا]]{{صل}} ، از میان همه [[مسلمانان]] آن روز، [[مصعب بن عمیر]] را به نمایندگی خود برگزید و او را به [[مدینه]] فرستاد؛ او [[جوانی]] کم سن و سال و از حافظان و [[قاریان]] [[قرآن]] بود و بسیاری از [[آیات قرآن]] را آموخته بود. مصعب در خانه اسعد بن [[زراره]] فرود آمد؛ او هر روز از خانه بیرون میرفت و به خانهها و [[قبایل]] [[انصار]] مراجعه و ایشان را به پذیرش [[اسلام]] [[دعوت]] میکرد و برای آنان [[قرآن]] میخواند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۳۳۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص۳۵۹؛ الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۸۷؛ حمیری کلاعی، الاکتفاء، ج ۱، ص ۲۶۱ و المنتظم، ج۳، ص۱۹۴.</ref> و [[مردم]] به صورت فردی با جمعی [[مسلمان]] میشدند؛ چنانکه [[اسلام]] در تمام خانههای [[انصار]] راه یافت و [[مردم]] بخشهای بالای [[مدینه]] هم، به جز چند [[خانواده]] از [[قبیله]] [[اوس]] که خطمة، وائل و واقف بودند، [[مسلمان]] شدند. مصعب برای آنان [[قرآن]] میخواند و [[احکام دین]] را به ایشان میآموخت<ref>الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۸۷؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۵۹ و الاکتفاء، ج ۱، ص ۲۶۳.</ref>. این [[جوان]] با [[ایمان]] و پرشور و [[با تدبیر]]، [[مأموریت]] خود را به خوبی انجام داد و طولی نکشید که همه اقشار [[مدینه]]، به ویژه [[نسل جوان]]، [[دعوت]] او را پذیرفتند و [[مسلمان]] شدند و نخستین [[نماز جمعه]] [[مدینه]] به [[امامت]] او برپا شد<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۳۵؛ الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۸۷؛ الاکتفاء، ج ۱، ص ۲۶۱ و المنتظم، ج ۳، ص ۱۹۴.</ref>. سال بعد، [[مصعب بن عمیر]]، همراه هفتاد نفر صل [[الله]] [[مسلمانان]] [[اوس]] و [[خزرج]] برای به جا آوردن مراسم [[حج]] و نیز [[دیدار]] با [[رسول خدا]]{{صل}} از [[مدینه]] بیرون آمد و او پس از ورود به [[مکه]]، مخفیانه به حضور [[پیامبر]]{{صل}} رسید و خبر [[اسلام آوردن]] [[مردم مدینه]] را به اطلاع [[حضرت]] رساند که این خبر، [[شادی]] [[خاتم انبیا]]{{صل}} را در پی داشت<ref>السیرة النبویة، ج ۱، ص ۴۳۸؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۶۰؛ الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۸۸؛ الاکتفاء، ج ۱، ص ۲۶۴ و المنتظم، ج ۳، ص ۱۹۴.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۴۵-۳۴۶.</ref>. | #'''نخستین [[نماینده]] [[پیامبر]]{{صل}}:''' پس از [[دیدار]] [[دوازده نفر]] از اهالی [[مدینه]] با [[رسول خدا]]{{صل}} در [[عقبه]] نخست که به پذیرش [[اسلام]] و [[بیعت]] آنان با [[پیامبر]]{{صل}} انجامید، این گروه به [[مدینه]] بازگشتند و با تبلیغات آنان، [[اسلام]] در خانههای [[انصار]] نیز راه یافت پس، [[انصار]]، مردی را با نامهای به حضور [[نبی]] [[خدا]]{{صل}} فرستاده، از ایشان خواستند فردی را برای [[آموزش]] [[احکام دین]] و [[قرآن]] نزد آنها بفرستد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۸۸؛ ابن جوزی، المنتظم، ج ۳، ص ۱۹۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۳۱ و ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۱۴۹.</ref>. این، نخستین باری بود که پیشوای بزرگ [[اسلام]] تصمیم میگرفت [[نماینده]] رسمی به خارج از [[مکّه]] بفرستد. بدیهی است، فردی که [[انتخاب]] میشد، باید از هر جهت، شایستگیهای لازم را برای این [[مأموریت]] حسّاس میداشت. [[پیامبر خدا]]{{صل}} ، از میان همه [[مسلمانان]] آن روز، [[مصعب بن عمیر]] را به نمایندگی خود برگزید و او را به [[مدینه]] فرستاد؛ او [[جوانی]] کم سن و سال و از حافظان و [[قاریان]] [[قرآن]] بود و بسیاری از [[آیات قرآن]] را آموخته بود. مصعب در خانه اسعد بن [[زراره]] فرود آمد؛ او هر روز از خانه بیرون میرفت و به خانهها و [[قبایل]] [[انصار]] مراجعه و ایشان را به پذیرش [[اسلام]] [[دعوت]] میکرد و برای آنان [[قرآن]] میخواند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۳۳۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص۳۵۹؛ الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۸۷؛ حمیری کلاعی، الاکتفاء، ج ۱، ص ۲۶۱ و المنتظم، ج۳، ص۱۹۴.</ref> و [[مردم]] به صورت فردی با جمعی [[مسلمان]] میشدند؛ چنانکه [[اسلام]] در تمام خانههای [[انصار]] راه یافت و [[مردم]] بخشهای بالای [[مدینه]] هم، به جز چند [[خانواده]] از [[قبیله]] [[اوس]] که خطمة، وائل و واقف بودند، [[مسلمان]] شدند. مصعب برای آنان [[قرآن]] میخواند و [[احکام دین]] را به ایشان میآموخت<ref>الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۸۷؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۵۹ و الاکتفاء، ج ۱، ص ۲۶۳.</ref>. این [[جوان]] با [[ایمان]] و پرشور و [[با تدبیر]]، [[مأموریت]] خود را به خوبی انجام داد و طولی نکشید که همه اقشار [[مدینه]]، به ویژه [[نسل جوان]]، [[دعوت]] او را پذیرفتند و [[مسلمان]] شدند و نخستین [[نماز جمعه]] [[مدینه]] به [[امامت]] او برپا شد<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۳۵؛ الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۸۷؛ الاکتفاء، ج ۱، ص ۲۶۱ و المنتظم، ج ۳، ص ۱۹۴.</ref>. سال بعد، [[مصعب بن عمیر]]، همراه هفتاد نفر صل [[الله]] [[مسلمانان]] [[اوس]] و [[خزرج]] برای به جا آوردن مراسم [[حج]] و نیز [[دیدار]] با [[رسول خدا]]{{صل}} از [[مدینه]] بیرون آمد و او پس از ورود به [[مکه]]، مخفیانه به حضور [[پیامبر]]{{صل}} رسید و خبر [[اسلام آوردن]] [[مردم مدینه]] را به اطلاع [[حضرت]] رساند که این خبر، [[شادی]] [[خاتم انبیا]]{{صل}} را در پی داشت<ref>السیرة النبویة، ج ۱، ص ۴۳۸؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۶۰؛ الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۸۸؛ الاکتفاء، ج ۱، ص ۲۶۴ و المنتظم، ج ۳، ص ۱۹۴.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۴۵-۳۴۶.</ref>. | ||
#'''نخستین [[فرماندار مکه]] :''' اندکی بعد از [[فتح مکه]]، [[جنگ حنین]] پیش آمد و به ناچار، [[پیامبر خدا]]{{صل}} و سربازانش باید از [[مکه]] خارج شده، به سوی [[جبهه]] میرفتند. چون [[مکه]] به تازگی از دست [[مشرکان]] خارج شده بود، باید فرماندار لایق و با تدبیری برای [[اداره]] آن تعیین میشد تا به امور [[شهر]] [[مکه]] - که مرکز [[جزیرة العرب]] بود و عموم [[قبایل]] و اقشار مختلف [[مردم]] به آن توجه داشتند - رسیدگی کند و علاوه بر این، در غیاب [[پیامبر]]{{صل}} جلوی بینظمیها را نیز بگیرد. [[پیامبر خدا]]{{صل}} در میان همه [[یاران]] خود، [[جوان]] ۲۱ سالهای به نام "[[عتّاب بن اسید]]" را برای این [[مسئولیت]] بزرگ برگزید<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۶۵؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۷۳؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص۴۴۰ و الطبقات الکبری، ج۶، ص۵.</ref> و درباره اهمیت این [[مسئولیت]]، خطاب به او فرمود: "ای عتّاب! میدانی تو را بر چه کسانی گماشتم؟ تو را بر [[مردمان]] [[[شهر]]] [[خدای عزوجل]] گماشتم و اگر برای آنان بهتر از تو سراغ داشتم، او را بر ایشان میگماشتم"<ref>ابن اثیر، اسدالغابه، ج ۳، ص ۴۵۲ و ذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۶۱۲.</ref>. بدیهی است، [[انتصاب]] [[جوانی]] ۲۱ ساله به [[فرمانداری]] [[مکه]]، باعث رنجش خاطر و آزردگی بزرگان [[مکه]] میشد و [[پیامبر خدا]]{{صل}} برای پیشگیری از [[اعتراض]] آنان، [[نامه]] مفصّلی برای [[مردم]] [[مکه]] نگاشت و در پایان نوشت: "کسی در [[نافرمانی]] از او، به کمیِ سنّش [[استدلال]] نکند؛ زیرا بزرگ تر، شایستهتر نیست؛ بلکه [[شایسته]] تر، بزرگتر است"<ref>امام حسن عسکری{{ع}}، تفسیر الامام حسن العسکری{{ع}}، ص۵۵۵- ۵۵۶ و بحارالانوار، ج۲۱، ص۱۲۲.</ref>. [[عتّاب بن اسید]] تا آخر [[عمر]] [[پیامبر]]{{صل}} [[فرماندار مکه]] بود و در دوران [[مأموریت]] خود، به خوبی از عهده این [[مسئولیت]] بزرگ بر آمد<ref>انساب الاشراف، ج ۵، ص ۴۵۶؛ خلیفة بن خیاط ، تاریخ خلیفه، ص۴۸ و الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۴۵.</ref>. | #'''نخستین [[فرماندار مکه]] :''' اندکی بعد از [[فتح مکه]]، [[جنگ حنین]] پیش آمد و به ناچار، [[پیامبر خدا]]{{صل}} و سربازانش باید از [[مکه]] خارج شده، به سوی [[جبهه]] میرفتند. چون [[مکه]] به تازگی از دست [[مشرکان]] خارج شده بود، باید فرماندار لایق و با تدبیری برای [[اداره]] آن تعیین میشد تا به امور [[شهر]] [[مکه]] - که مرکز [[جزیرة العرب]] بود و عموم [[قبایل]] و اقشار مختلف [[مردم]] به آن توجه داشتند - رسیدگی کند و علاوه بر این، در غیاب [[پیامبر]]{{صل}} جلوی بینظمیها را نیز بگیرد. [[پیامبر خدا]]{{صل}} در میان همه [[یاران]] خود، [[جوان]] ۲۱ سالهای به نام "[[عتّاب بن اسید]]" را برای این [[مسئولیت]] بزرگ برگزید<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۶۵؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۷۳؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص۴۴۰ و الطبقات الکبری، ج۶، ص۵.</ref> و درباره اهمیت این [[مسئولیت]]، خطاب به او فرمود: "ای عتّاب! میدانی تو را بر چه کسانی گماشتم؟ تو را بر [[مردمان]] [[[شهر]]] [[خدای عزوجل]] گماشتم و اگر برای آنان بهتر از تو سراغ داشتم، او را بر ایشان میگماشتم"<ref>ابن اثیر، اسدالغابه، ج ۳، ص ۴۵۲ و ذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۶۱۲.</ref>. بدیهی است، [[انتصاب]] [[جوانی]] ۲۱ ساله به [[فرمانداری]] [[مکه]]، باعث رنجش خاطر و آزردگی بزرگان [[مکه]] میشد و [[پیامبر خدا]]{{صل}} برای پیشگیری از [[اعتراض]] آنان، [[نامه]] مفصّلی برای [[مردم]] [[مکه]] نگاشت و در پایان نوشت: "کسی در [[نافرمانی]] از او، به کمیِ سنّش [[استدلال]] نکند؛ زیرا بزرگ تر، شایستهتر نیست؛ بلکه [[شایسته]] تر، بزرگتر است"<ref>امام حسن عسکری{{ع}}، تفسیر الامام حسن العسکری{{ع}}، ص۵۵۵- ۵۵۶ و بحارالانوار، ج۲۱، ص۱۲۲.</ref>. [[عتّاب بن اسید]] تا آخر [[عمر]] [[پیامبر]]{{صل}} [[فرماندار مکه]] بود و در دوران [[مأموریت]] خود، به خوبی از عهده این [[مسئولیت]] بزرگ بر آمد<ref>انساب الاشراف، ج ۵، ص ۴۵۶؛ خلیفة بن خیاط ، تاریخ خلیفه، ص۴۸ و الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۴۵.</ref>. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۱: | ||
[[رده:جوانان]] | [[رده:جوانان]] | ||