جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
جز (جایگزینی متن - '== پرسشهای وابسته == ==' به '==') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = امام علی | | موضوع مرتبط = امام علی | ||
خط ۱۲: | خط ۱۱: | ||
* [[مروج الذهب (کتاب)|مروج الذهب]]- در بیان [[جنگ]] با [[خوارج]]-: چون [[علی]]{{ع}} بر [[خوارج]] فراز آمد، گفت: "[[الله اکبر]]! [[خدا]] و پیامبرش راست گفتهاند". پس دو [[سپاه]]، رویاروی هم صف آراستند و [[علی]]{{ع}} خود، پیشاپیش آنانایستاد و ایشان را بهبازگشت و [[توبه]] فراخواند و آنان، [[پرهیز]] کردند و به سوی یارانِ او تیر انداختند. به [[امام]]{{ع}} گفته شد: آنان، ما را تیرباران کردند. پس گفت: "دست باز دارید!". [[یاران علی]]{{ع}}، آن گفته را سه بار نزد وی تکرار کردند و او [همچنان] از ایشان خواست که دست باز دارند، تا زمانی که مردی آغشته به [[خون]] نزد وی آورده شد. [[علی]]{{ع}} گفت: "[[الله اکبر]]! اینک [[جنگ]] با آنان روا شد. بر ایشان بتازید"<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۱۶.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | * [[مروج الذهب (کتاب)|مروج الذهب]]- در بیان [[جنگ]] با [[خوارج]]-: چون [[علی]]{{ع}} بر [[خوارج]] فراز آمد، گفت: "[[الله اکبر]]! [[خدا]] و پیامبرش راست گفتهاند". پس دو [[سپاه]]، رویاروی هم صف آراستند و [[علی]]{{ع}} خود، پیشاپیش آنانایستاد و ایشان را بهبازگشت و [[توبه]] فراخواند و آنان، [[پرهیز]] کردند و به سوی یارانِ او تیر انداختند. به [[امام]]{{ع}} گفته شد: آنان، ما را تیرباران کردند. پس گفت: "دست باز دارید!". [[یاران علی]]{{ع}}، آن گفته را سه بار نزد وی تکرار کردند و او [همچنان] از ایشان خواست که دست باز دارند، تا زمانی که مردی آغشته به [[خون]] نزد وی آورده شد. [[علی]]{{ع}} گفت: "[[الله اکبر]]! اینک [[جنگ]] با آنان روا شد. بر ایشان بتازید"<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۱۶.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | ||
==نبردِ شخص [[امام]]{{ع}}== | ==نبردِ شخص [[امام]]{{ع}}== | ||
* [[الکامل (کتاب)|الکامل]]، مبرد: مردی از [[خوارج]] برون آمد، از آن پس که [[علی]]{{ع}} گفت: "باز گردید و [[قاتل]] [[عبد الله بن خباب]] را به ما [[تسلیم]] کنید". [[خوارج]] گفتند: ما همه، او را کشتهایم و در خونش شریکیم! سپس یکی از ایشان بهصف [[علی]]{{ع}} حمله آورد- و [[علی]]{{ع}} پیشتر [به یارانش] گفته بود: "شما آغازکننده [[جنگ]] با آنان نباشید"- و سه تن از [[یاران علی]]{{ع}} را کشت، در حالی که میگفت: آنان را میکشم، حال آنکه [[علی]] را نمیبینم و اگر وی آشکار شود، نیزه تیزم را در دهان او فرو میبرم! پس [[علی]]{{ع}} به سوی وی حمله کرد و هلاکش نمود و آنگاه که [[شمشیر]] را در او فرو برد، [آن مرد] گفت: خوش باد روان شدن به [[بهشت]]! [[عبد الله بن وهب]] گفت: نمیدانم به سوی [[بهشت]] یا [[جهنم]] [رفت]! پس مردی از بنی سعد گفت: "جز این نیست که من فریفته این [[مرد ]]([[عبد الله]] بن وهب) شدم و در این جا حضور یافتم. اکنون میبینم که او، خود، به [[شک]] افتاده است! سپس با گروهی از یارانش عقب نشست. هزار تن [همراه او] به سوی [[ابو ایوب انصاری]] [و [[پرچم]] [[امان]] او]گراییدند<ref>الکامل، مبرد، ج ۳، ص ۱۱۰۵.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | * [[الکامل (کتاب)|الکامل]]، مبرد: مردی از [[خوارج]] برون آمد، از آن پس که [[علی]]{{ع}} گفت: "باز گردید و [[قاتل]] [[عبد الله بن خباب]] را به ما [[تسلیم]] کنید". [[خوارج]] گفتند: ما همه، او را کشتهایم و در خونش شریکیم! سپس یکی از ایشان بهصف [[علی]]{{ع}} حمله آورد- و [[علی]]{{ع}} پیشتر [به یارانش] گفته بود: "شما آغازکننده [[جنگ]] با آنان نباشید"- و سه تن از [[یاران علی]]{{ع}} را کشت، در حالی که میگفت: آنان را میکشم، حال آنکه [[علی]] را نمیبینم و اگر وی آشکار شود، نیزه تیزم را در دهان او فرو میبرم! پس [[علی]]{{ع}} به سوی وی حمله کرد و هلاکش نمود و آنگاه که [[شمشیر]] را در او فرو برد، [آن مرد] گفت: خوش باد روان شدن به [[بهشت]]! [[عبد الله بن وهب]] گفت: نمیدانم به سوی [[بهشت]] یا [[جهنم]] [رفت]! پس مردی از بنی سعد گفت: "جز این نیست که من فریفته این [[مرد]]([[عبد الله]] بن وهب) شدم و در این جا حضور یافتم. اکنون میبینم که او، خود، به [[شک]] افتاده است! سپس با گروهی از یارانش عقب نشست. هزار تن [همراه او] به سوی [[ابو ایوب انصاری]] [و [[پرچم]] [[امان]] او]گراییدند<ref>الکامل، مبرد، ج ۳، ص ۱۱۰۵.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | ||
==[[نبرد امام]]{{ع}} با [[عبد الله بن وهب]]== | ==[[نبرد امام]]{{ع}} با [[عبد الله بن وهب]]== | ||
* [[الفتوح (کتاب)|الفتوح]]: [[عبد الله بن وهب راسبی]] پیش آمد تا میان دو [[سپاه]] ایستاد و با ندایی بلند بانگ برآورْد: ای [[فرزند]] [[ابوطالب]]! تا چه زمان، این امروز و فردا کردن میان ما و تو به درازا کشد؟ به [[خدا]] [[سوگند]]، ما هرگز این میدان را ترک نمیکنیم، مگر آنکه تو از [هوای] [[نَفْس]] خویش سر بپیچی. پس به [[مبارزه]] من در آی تا با تو [[نبرد]] کنم؛ و این [[جماعت]] را کنار گذار! پس [[علی]]{{ع}} لبخندی زد و گفت: "خدایش هلاک کناد که چه مرد کم شرمی است! آیا او نمیداند که من همسوگند [[شمشیر]] و هَمتافته نیزهام؟! [میداند؛] اما او از زندگی [[نومید]] شده و شاید هم [به جهت [[پیری]] من] در طمعی دروغین [[دل]] بسته است!". [[عبد الله]]، جولان دادن میان دو صف را آغاز کرد و رجز خواند و گفت: من ابن وهب راسبی یورشآورم که برای [[خونخواهی]]، به این [[جماعت]] میتازم؛ تا [[حکمرانی]] بدکاران برافتد و [[حق]] به [[نیکان]] بازگردد! سپس یورش آورد و [[علی]]{{ع}} او را ضربتی زد و به یارانش ملحق ساخت<ref>الفتوح، ج ۴، ص ۲۷۴.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | * [[الفتوح (کتاب)|الفتوح]]: [[عبد الله بن وهب راسبی]] پیش آمد تا میان دو [[سپاه]] ایستاد و با ندایی بلند بانگ برآورْد: ای [[فرزند]] [[ابوطالب]]! تا چه زمان، این امروز و فردا کردن میان ما و تو به درازا کشد؟ به [[خدا]] [[سوگند]]، ما هرگز این میدان را ترک نمیکنیم، مگر آنکه تو از [هوای] [[نَفْس]] خویش سر بپیچی. پس به [[مبارزه]] من در آی تا با تو [[نبرد]] کنم؛ و این [[جماعت]] را کنار گذار! پس [[علی]]{{ع}} لبخندی زد و گفت: "خدایش هلاک کناد که چه مرد کم شرمی است! آیا او نمیداند که من همسوگند [[شمشیر]] و هَمتافته نیزهام؟! [میداند؛] اما او از زندگی [[نومید]] شده و شاید هم [به جهت [[پیری]] من] در طمعی دروغین [[دل]] بسته است!". [[عبد الله]]، جولان دادن میان دو صف را آغاز کرد و رجز خواند و گفت: من ابن وهب راسبی یورشآورم که برای [[خونخواهی]]، به این [[جماعت]] میتازم؛ تا [[حکمرانی]] بدکاران برافتد و [[حق]] به [[نیکان]] بازگردد! سپس یورش آورد و [[علی]]{{ع}} او را ضربتی زد و به یارانش ملحق ساخت<ref>الفتوح، ج ۴، ص ۲۷۴.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | ||
خط ۳۹: | خط ۳۸: | ||
{{امام علی}} | {{امام علی}} | ||
[[رده:جنگ نهروان]] | [[رده:جنگ نهروان]] | ||
[[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]] | [[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]] |