بحث:ایمان: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۷۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
[[خلیل بن احمد فراهیدی]] در باره معنای لغوی «ایمان»  می‌گوید: ایمان، به معنای تصدیق است و این که خداوند [از قول برادران یوسف{{ع}} به پدرشان] فرمود: «تو به ما مؤمن نیستی»، یعنی: تصدیق‌کننده ما نیستی. <ref>الإیمان: التصدیق نفسه، و قوله تعالی: «وَ مَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا»؛ یوسف: آیه ۱۷.«أی بمصدِّق»؛ ترتیب کتاب العین: ص ۵۶ ماده «أمن»</ref>.
[[خلیل بن احمد فراهیدی]] در باره معنای لغوی «ایمان»  می‌گوید: ایمان، به معنای تصدیق است و این که خداوند [از قول برادران یوسف{{ع}} به پدرشان] فرمود: «تو به ما مؤمن نیستی»، یعنی: تصدیق‌کننده ما نیستی. <ref>الإیمان: التصدیق نفسه، و قوله تعالی: «وَ مَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا»؛ یوسف: آیه ۱۷.«أی بمصدِّق»؛ ترتیب کتاب العین: ص ۵۶ ماده «أمن»</ref>.
ابومنصور ازهری در تبیین واژه شناختی ایمان می‌گوید: ایمان، مصدر است: ایمان آورد، ایمان می‌آورد، و او مؤمن است. دانشمندان لغت‌شناس و دیگران گفته‌اند که ایمان به معنای تصدیق است.<ref>«و أمّا «الإیمان» فهو مصدر، آمن یؤمن إیمانا، فهو مؤمن. و اتّفق أهل العلم من اللّغویّین و غیرهم أنّ «الإیمان» معناه التصدیق». تهذیب اللغة: ج ۱ ص ۲۱۰ ماده «أمن». نیز، ر.ک: لسان العرب: ج ۱۳ ص ۲۳.</ref>  بنابراین، ریشه «ایمان» ـ که «أمن» است ـ دو معنای نزدیک به هم دارد؛ امّا خودِ واژه «ایمان»، در لغت به معنای تصدیق است، اعم از تصدیق قلبی و زبانی و عملی. سخن فیروزآبادی نیز ـ که ایمان را به «الثقة، و إظهار الخضوع، و قبول الشریعة؛<ref>القاموس المحیط: ج ۴ ص ۹۷ مادّه «أمن».</ref> اطمینان، خاکساری و پذیرش شریعت» تفسیر کرده است ـ اشاره به همین معناست.  
ابومنصور ازهری در تبیین واژه شناختی ایمان می‌گوید: ایمان، مصدر است: ایمان آورد، ایمان می‌آورد، و او مؤمن است. دانشمندان لغت‌شناس و دیگران گفته‌اند که ایمان به معنای تصدیق است.<ref>«و أمّا «الإیمان» فهو مصدر، آمن یؤمن إیمانا، فهو مؤمن. و اتّفق أهل العلم من اللّغویّین و غیرهم أنّ «الإیمان» معناه التصدیق». تهذیب اللغة: ج ۱ ص ۲۱۰ ماده «أمن». نیز، ر.ک: لسان العرب: ج ۱۳ ص ۲۳.</ref>  بنابراین، ریشه «ایمان» ـ که «أمن» است ـ دو معنای نزدیک به هم دارد؛ امّا خودِ واژه «ایمان»، در لغت به معنای تصدیق است، اعم از تصدیق قلبی و زبانی و عملی. سخن فیروزآبادی نیز ـ که ایمان را به «الثقة، و إظهار الخضوع، و قبول الشریعة؛<ref>القاموس المحیط: ج ۴ ص ۹۷ مادّه «أمن».</ref> اطمینان، خاکساری و پذیرش شریعت» تفسیر کرده است ـ اشاره به همین معناست.  
 
'''ایمان، در قرآن و حدیث'''
ایمان، در قرآن و حدیث
 
درباره مفهوم شرعی «ایمان»، فقها و محدثان و متکلمان و مفسّران، سخن بسیار گفته‌اند و آرای گوناگونی ابراز داشته‌اند<ref>ر.ک: المعجم فی فقه لغة القرآن و سرّ بلاغته: ج ۳ ص ۶۲۹ ـ ۶۵۳، نضرة النعیم: ج ۳ ص ۶۴۱ ـ ۶۴۵.</ref> که مجالی برای طرح و نقد آنها نیست. در این جا، با بهره‌گیری از متن قرآن و احادیث اسلامی، ابتدا مفهوم ایمان را بیان خواهیم کرد، و تفاوت مفهومی ایمان و اسلام و نیز تفاوت ایمان و یقین را از منظر احادیث، مورد بررسی قرار خواهیم داد و در ادامه، به برجسته‌ترین عناوینی که در ارزیابی تحقّق ایمان حقیقی کاربرد دارند، مانند: «ملاک ایمان»، «نظام ایمان»، «پایه‌های ایمان»، «ارکان ایمان» و ... اشاره خواهیم داشت. در ادامه، اموری که از منظر قرآن، ایمان به آنها واجب است، ارائه می‌شوند.  
درباره مفهوم شرعی «ایمان»، فقها و محدثان و متکلمان و مفسّران، سخن بسیار گفته‌اند و آرای گوناگونی ابراز داشته‌اند<ref>ر.ک: المعجم فی فقه لغة القرآن و سرّ بلاغته: ج ۳ ص ۶۲۹ ـ ۶۵۳، نضرة النعیم: ج ۳ ص ۶۴۱ ـ ۶۴۵.</ref> که مجالی برای طرح و نقد آنها نیست. در این جا، با بهره‌گیری از متن قرآن و احادیث اسلامی، ابتدا مفهوم ایمان را بیان خواهیم کرد، و تفاوت مفهومی ایمان و اسلام و نیز تفاوت ایمان و یقین را از منظر احادیث، مورد بررسی قرار خواهیم داد و در ادامه، به برجسته‌ترین عناوینی که در ارزیابی تحقّق ایمان حقیقی کاربرد دارند، مانند: «ملاک ایمان»، «نظام ایمان»، «پایه‌های ایمان»، «ارکان ایمان» و ... اشاره خواهیم داشت. در ادامه، اموری که از منظر قرآن، ایمان به آنها واجب است، ارائه می‌شوند.  
 
سپس ارزش ایمان، خاستگاه‌های ایمان، پایداری و ناپایداری ایمان، درجات ایمان، برکات ایمان، ویژگی‌های اهل ایمان و زیان‌های بی ایمانی، در نُه فصل تقدیم می‌گردد. اینک، توضیحی کوتاه در باره مطالب یاد شده:
سپس ارزش ایمان، خاستگاه‌های ایمان، پایداری و ناپایداری ایمان، درجات ایمان، برکات ایمان، ویژگی‌های اهل ایمان و زیان‌های بی ایمانی، در نُه فصل تقدیم می‌گردد. اینک، توضیحی کوتاه در باره مطالب یاد شده :
'''۱. کاربردهای «ایمان» در قرآن'''
 
 
یک. کاربردهای «ایمان» در قرآن
 
بررسی مواردی که قرآن کریم، کلمه «ایمان» یا برگرفته های این واژه را به کار برده، نشان  می‌دهد که این کلمه، در قرآن، در چارچوب معنای لغوی خود، کاربردهای مختلفی دارد. بنابراین، ابتدا کاربردهای «ایمان» در قرآن را بررسی می‌کنیم و سپس به جمع‌بندی آنها خواهیم پرداخت:
بررسی مواردی که قرآن کریم، کلمه «ایمان» یا برگرفته های این واژه را به کار برده، نشان  می‌دهد که این کلمه، در قرآن، در چارچوب معنای لغوی خود، کاربردهای مختلفی دارد. بنابراین، ابتدا کاربردهای «ایمان» در قرآن را بررسی می‌کنیم و سپس به جمع‌بندی آنها خواهیم پرداخت:
 
*'''آیین خاتم پیامبران'''
 
الف ـ آیین خاتم پیامبران


در مواردی که «ایمان» در کنار سایر ادیان در قرآن آمده، مقصود از آن، شریعتی است که محمّد {{صل}}و آله از جانب خداوند برای هدایت جامعه بشر آورده است، مانند این آیه: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالصَّابِؤُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ}}﴾}}.<ref>«کسانی که ایمان آورده‌اند و کسانی که یهودی اند و صابئیان و نصارا، هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان آوَرَد و کار نیکو کند، پس نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین خواهند شد». مائده: آیه ۶۹.</ref>  
در مواردی که «ایمان» در کنار سایر ادیان در قرآن آمده، مقصود از آن، شریعتی است که محمّد {{صل}}و آله از جانب خداوند برای هدایت جامعه بشر آورده است، مانند این آیه: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالصَّابِؤُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ}}﴾}}.<ref>«کسانی که ایمان آورده‌اند و کسانی که یهودی اند و صابئیان و نصارا، هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان آوَرَد و کار نیکو کند، پس نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین خواهند شد». مائده: آیه ۶۹.</ref>  
 
*'''اعتقادِ همراه با اقرار و عمل به حقایق دینی'''
 
در آیاتی که اهل ایمان مورد ستایش قرار گرفته‌اند، مقصود از ایمان، اعتقاد قلبیِ توأم با اقرار زبانی و عمل جوارحی است، مانند این آیه: {{عربی|اندازه=155%|"وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَالشُّهَدَاء عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ"}}.<ref>«و کسانی که به خدا و پیامبران وی ایمان آورده اند، آنان همان راستْ‌کرداران‌اند و پیش پروردگارشان گواه خواهند بود [ و ] ایشان راست اجر و نورشان». حدید: آیه ۱۹.</ref>   
ب ـ اعتقادِ همراه با اقرار و عمل به حقایق دینی
*'''اعتقاد همراه با اقرار به حقایق دینی'''
 
در آیاتی که اهل ایمان مورد ستایش قرار گرفته‌اند، مقصود از ایمان، اعتقاد قلبیِ توأم با اقرار زبانی و عمل جوارحی است، مانند این آیه:
 
 
 
«وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَدَاءُ عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ.<ref>«و کسانی که به خدا و پیامبران وی ایمان آورده اند، آنان همان راستْ‌کرداران‌اند و پیش پروردگارشان گواه خواهند بود [ و ] ایشان راست اجر و نورشان». حدید: آیه ۱۹.</ref>   
 
 
ج ـ اعتقاد همراه با اقرار به حقایق دینی
 
در آیاتی که واژه «ایمان» در کنار عمل صالح به کار رفته، به معنای باورهای دینیِ توأم با اعتراف به آنهاست، مانند این آیه: «إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّة.<ref>بیّنه: آیه ۷.</ref> در حقیقت، کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند، آنان اند که بهترین آفریدگان اند».  
در آیاتی که واژه «ایمان» در کنار عمل صالح به کار رفته، به معنای باورهای دینیِ توأم با اعتراف به آنهاست، مانند این آیه: «إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّة.<ref>بیّنه: آیه ۷.</ref> در حقیقت، کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند، آنان اند که بهترین آفریدگان اند».  
 
*'''اقرار زبانی به حقایق دینی'''
 
د ـ اقرار زبانی به حقایق دینی
 
در برخی آیات، مؤمن به کسانی اطلاق شده که التزام عملی به دین ندارند یا از آنها خواسته شده که ایمان بیاورند. ایمان در این آیات، به معنای اقرار زبانیِ تنها به کار رفته است، مانند این آیه: «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ خُذُواْ حِذْرَکُمْ فَانفِرُواْ ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُواْ جَمِیعًا * وَإِنَّ مِنکُمْ لَمَن لَّیُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصَابَتْکُم مُّصِیبَةٌ قَالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیَّ إِذْ لَمْ أَکُن مَّعَهُمْ شَهِیدًا * وَلَئِِنْ أَصَابَکُمْ فَضْلٌ مِّنَ اللَّهِ لَیَقُولَنَّ کَأَن لَّمْ تَکُن بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُ مَوَدَّةٌ یَالَیْتَنِی کُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِیمًا<ref>نساء: آیه ۷۱ ـ ۷۳.</ref> ای کسانی که ایمان آورده‌اید! [ در برابر دشمن ] آماده باشید (اسلحه خود را برگیرید) و گروه گروه [ به جهاد ] بیرون روید یا به طور جمعی روانه شوید.  
در برخی آیات، مؤمن به کسانی اطلاق شده که التزام عملی به دین ندارند یا از آنها خواسته شده که ایمان بیاورند. ایمان در این آیات، به معنای اقرار زبانیِ تنها به کار رفته است، مانند این آیه: «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ خُذُواْ حِذْرَکُمْ فَانفِرُواْ ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُواْ جَمِیعًا * وَإِنَّ مِنکُمْ لَمَن لَّیُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصَابَتْکُم مُّصِیبَةٌ قَالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیَّ إِذْ لَمْ أَکُن مَّعَهُمْ شَهِیدًا * وَلَئِِنْ أَصَابَکُمْ فَضْلٌ مِّنَ اللَّهِ لَیَقُولَنَّ کَأَن لَّمْ تَکُن بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُ مَوَدَّةٌ یَالَیْتَنِی کُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِیمًا<ref>نساء: آیه ۷۱ ـ ۷۳.</ref> ای کسانی که ایمان آورده‌اید! [ در برابر دشمن ] آماده باشید (اسلحه خود را برگیرید) و گروه گروه [ به جهاد ] بیرون روید یا به طور جمعی روانه شوید.  


و قطعاً از میان شما کسی هست که کندی به خرج دهد. پس اگر آسیبی به شما رسد،  می‌گوید: «راستی که خدا بر من نعمت بخشید که با آنان حاضر نبودم» و اگر غنیمتی از خدا به شما برسد ـ چنان که گویی میان شما و میان او [ رابطه ]دوستی نبوده ـ خواهد گفت: کاش من با آنان بودم و به نوای بزرگی  می‌رسیدم!). در تبیین این آیات، از امام صادق{{ع}} روایت شده است: لَو أنَّ هذِهِ الکَلِمَةَ قالَها أهلُ المَشرِقِ وَ المَغرِبِ لَکانوا بِها خارِجینَ مِنَ الإِیمانِ و لکِن سَمّاهُمُ اللّهُ مُؤمِنینَ بِإِقرارِهِم.<ref>تفسیر القمی: ج ۱ ص ۳۰.</ref> اگر این سخن را مردم مشرق و مغرب گفته بودند، از ایمان خارج بودند؛ ولی خداوند، آنان را به خاطر اقرارشان، مؤمن نامید. همچنین در آیه دیگری آمده است: «یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ءَامِنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ.<ref>نساء: آیه ۱۳۶.</ref> ای کسانی که ایمان آورده اید! به خدا و پیامبر او ایمان بیاورید». در این آیه، ایمان اوّل، به معنای اقرار زبانی است و ایمان دوم، به معنای تصدیق قلبی. در برخی از احادیث نیز ایمان، تنها در اقرار زبانی به کار رفته است، مانند آنچه از پیامبر خدا نقل شده که به جمعی از مسلمانان فرمود: یا مَعشَرَ مَن آمَنَ بِلِسانِهِ وَ لَم یَخلُصِ الإِیمانُ فی قَلبِهِ، لا تَتَّبِعوا عَوراتِ المُؤمِنینَ.<ref>الأمالی، مفید: ص ۱۴۱ ح ۸، ثواب الأعمال: ص ۲۸۸ ح ۱، المحاسن: ج ۱ ص ۱۸۹ ح ۳۱۵، بحار الأنوار: ج ۷۵ ص ۲۱۴ ح ۱۰.</ref> ای گروهی که به زبان ایمان آورده اید، ولی ایمان در دلتان خالص نشده است ! در پیِ [ یافتن] عیب مؤمنان بر نیایید.
و قطعاً از میان شما کسی هست که کندی به خرج دهد. پس اگر آسیبی به شما رسد،  می‌گوید: «راستی که خدا بر من نعمت بخشید که با آنان حاضر نبودم» و اگر غنیمتی از خدا به شما برسد ـ چنان که گویی میان شما و میان او [ رابطه ]دوستی نبوده ـ خواهد گفت: کاش من با آنان بودم و به نوای بزرگی  می‌رسیدم!). در تبیین این آیات، از [[امام صادق]]{{ع}} روایت شده است: اگر این سخن را مردم مشرق و مغرب گفته بودند، از ایمان خارج بودند؛ ولی خداوند، آنان را به خاطر اقرارشان، مؤمن نامید.<ref>«لَو أنَّ هذِهِ الکَلِمَةَ قالَها أهلُ المَشرِقِ وَ المَغرِبِ لَکانوا بِها خارِجینَ مِنَ الإِیمانِ و لکِن سَمّاهُمُ اللّهُ مُؤمِنینَ بِإِقرارِهِم». تفسیر القمی: ج ۱ ص ۳۰.</ref> همچنین در آیه دیگری آمده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ.<ref>«ای کسانی که ایمان آورده اید! به خدا و پیامبر او ایمان بیاورید». نساء: آیه ۱۳۶.</ref> در این آیه، ایمان اول، به معنای اقرار زبانی است و ایمان دوم، به معنای تصدیق قلبی. در برخی از احادیث نیز ایمان، تنها در اقرار زبانی به کار رفته است، مانند آنچه از پیامبر خدا نقل شده که به جمعی از مسلمانان فرمود: {{عربی|اندازه=155%|"یا مَعشَرَ مَن آمَنَ بِلِسانِهِ وَ لَم یَخلُصِ الإِیمانُ فی قَلبِهِ، لا تَتَّبِعوا عَوراتِ المُؤمِنینَ"}}.<ref>ای گروهی که به زبان ایمان آورده اید، ولی ایمان در دلتان خالص نشده است ! در پیِ [ یافتن] عیب مؤمنان بر نیایید. الأمالی، مفید: ص ۱۴۱ ح ۸، ثواب الأعمال: ص ۲۸۸ ح ۱، المحاسن: ج ۱ ص ۱۸۹ ح ۳۱۵، بحار الأنوار: ج ۷۵ ص ۲۱۴ ح ۱۰.</ref>  
 
*'''تصدیق قلبی'''
ه ـ تصدیق قلبی
در قرآن، ایمان، گاه به معنای تقویت و تأیید تصدیق قلبی حقایق دینی، به کار رفته است، مانند این آیه: «أُوْلَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْاءِیمَانَ وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ.<ref>مجادله: آیه ۲۲.</ref> در دل اینهاست که [خدا] ایمان را نوشته و آنها را با روحی از جانب خود، تأیید کرده است». کتابت ایمان در قلب به وسیله خداوند، همان تقویت آن، با روح و نیرویی از جانب خویش است.  
 
*'''تصدیق عملی'''
در قرآن، ایمان، گاه به معنای تقویت و تأیید تصدیق قلبی حقایق دینی، به کار رفته است، مانند این آیه: «أُوْلَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْاءِیمَانَ وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ.<ref>مجادله: آیه ۲۲.</ref> در دل اینهاست که [خدا] ایمان را نوشته و آنها را با روحی از جانب خود، تأیید کرده است». کتابت ایمان در قلب به وسیله خداوند، همان تقویت آن، با روح و نیرویی از جانب خویش است.  
مسلمانان پس از بعثت، چهارده سال به سوی بیت المقدّس نماز می‌خواندند که سیزده سال آن در مکه و چند ماه<ref>مدّت عبادت مسلمانان به سوی بیت المقدّس در مدینه، مورد اختلاف مفسّران قرار گرفته و آن را از هفت ماه تا هفده ماه گفته اند.</ref> بعد از هجرت در مدینه بوده است. پس از آن به دستور خداوند متعال، کعبه قبله مسلمانان شد. در آن هنگام، این مسئله مطرح بود که تکلیف نمازهایی که تا آن تاریخ رو به بیت المقدس انجام داده‌اند، چیست و آیا فایده‌ای دربردارد، یا کاری بیهوده و باطل بوده است؟ قرآن در پاسخ این سؤال، در ادامه آیات مربوط به تغییر قبله می‌فرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref>«و خدا بر آن نبود که ایمان شما را ضایع گرداند؛ زیرا خدا [ نسبت ] به مردم، دلسوز و مهربان است». بقره: آیه ۱۴۳.</ref>
 
در این جا، ایمان به معنای عمل به مقتضای عقیده ـ که نماز است ـ به کار رفته است. در احادیث فراوانی نیز عمل، جزء ایمان محسوب شده است.
 
*'''تصدیق مدّعا'''
و ـ تصدیق عملی
یکی دیگر از کاربردهای «ایمان» در قرآن، «تصدیق» و راست شمردن مدّعاست. هنگامی که برادران یوسف{{ع}} او را در چاه انداختند، گریه کنان پیش پدر آمدند و گفتند: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا وَلَوْ كُنَّا صَادِقِينَ}}﴾}}<ref>«ما رفتیم که مسابقه دهیم، و یوسف را پیش کالای خود نهادیم. آن گاه، گرگ، او را خورد؛ ولی تو به ما ایمان نداری، هر چند راستگو باشیم».یوسف: آیه ۱۷.</ref> در این آیه، «ایمان» در معنای «تصدیق» به کار رفته است؛ یعنی: تو ما را تصدیق نمی‌کنی و سخن ما را راست ن می‌شماری، هر چند راستگو باشیم.  
 
*'''تصدیق باورهای موهوم'''
مسلمانان پس از بعثت، چهارده سال به سوی بیت المقدّس نماز می‌خواندند که سیزده سال آن در مکه و چند ماه<ref>مدّت عبادت مسلمانان به سوی بیت المقدّس در مدینه، مورد اختلاف مفسّران قرار گرفته و آن را از هفت ماه تا هفده ماه گفته اند.</ref> بعد از هجرت در مدینه بوده است. پس از آن به دستور خداوند متعال، کعبه قبله مسلمانان شد. در آن هنگام، این مسئله مطرح بود که تکلیف نمازهایی که تا آن تاریخ رو به بیت المقدّس انجام داده اند، چیست و آیا فایده ای در بر دارد، یا کاری بیهوده و باطل بوده است؟ قرآن در پاسخ این سؤال، در ادامه آیات مربوط به تغییر قبله می‌فرماید: «وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِیمٌ.<ref>بقره: آیه ۱۴۳.</ref> و خدا بر آن نبود که ایمان شما را ضایع گرداند؛ زیرا خدا [ نسبت ] به مردم، دلسوز و مهربان است».  
قرآن کریم در آیات بسیاری، در مقام نکوهش، کلمه «ایمان» را در معنای تصدیق باورهای موهوم، به کار برده است، مانند: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ}}﴾}}.<ref>«آیا به باطل ایمان می‌آورند و به نعمت خدا کفر  می‌ورزند؟». عنکبوت: آیه ۶۷. نیز، ر. ک: نحل: آیه ۷۲.</ref> و نیز: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَكَفَرُوا بِاللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ}}﴾}}.<ref>«کسانی که باطل را باور دارند و به خداوند کافر اند، آنان همان زیانکاران اند».عنکبوت: آیه ۵۲.</ref> و نیز: «أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُواْ نَصِیبًا مِّنَ الْکِتَابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ.<ref>«آیا کسانی را که از کتاب [ آسمانی ]، نصیبی یافته اند، ندیده ای، که به «جِبت» و «طاغوت»، ایمان دارند». نساء: آیه ۵۱.</ref> [[راغب اصفهانی]] در تبیین کاربرد «ایمان» در مورد اخیر  می‌گوید: فذلک مذکور علی سبیل الذمّ لهم، و أنّه قد حصل لهم الأمن بما لا یقع به الأمن، إذ لیس من شأن القلب ـ ما لم یکن مطبوعا علیه ـ أن یطمئنّ إلی الباطل، وإنّما ذلک کقوله: «مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ»<ref>نحل: آیه ۱۰۶.</ref> {{عربی|اندازه=155%|"و هذا کما یقال: إیمانه الکفر و تحیَّته الضرب و نحو ذلک"}}.<ref>مفردات ألفاظ القرآن: ص ۹۱.</ref> از ایمان آنان [به جبت و طاغوت] برای سرزنش آنها یاد شده است و این که آنها با چیزی آرامش یافتند که مایه آرامش نیست؛ زیرا دل ـ تا وقتی که [سراسر تیرگی نشده و] مهر باطل نخورده باشد ـ چنین ویژگی‌ای ندارد که به باطل اطمینان و آرامش یابد و این، همانند آن سخن خداوند است که: «هر که سینه‌اش به کفر گشاده گردد، خشم خدا بر آنان است و برایشان عذابی بزرگ خواهد بود» و نیز همانند آن است که گفته می‌شود: «ایمانش کفر است و شادباشش کتک کاری!» و امثال آن.  
 
'''۱. ایمان، از نگاه قرآن'''
در این جا، ایمان به معنای عمل به مقتضای عقیده ـ که نماز است ـ به کار رفته است. در احادیث فراوانی نیز عمل، جزء ایمان محسوب شده است. {-۳-}
همان طور که ملاحظه شد، در همه مواردی که گذشت، قرآن، کلمه «ایمان» را در معنای لغویِ آن، یعنی «تصدیق»، به کار برده است، با این تفاوت که گاه این واژه، در تصدیق شریعتی به کار رفته که بر خاتم انبیا نازل شده، گاه در تصدیق قلبی و زبانی و عملیِ حقایق دینی، گاه در تصدیق قلبیِ حقایق دینی، گاه در تصدیق زبانی، گاه در تصدیق تقویت شده قلبی جدا از عمل، گاه در تصدیق عملیِ حقایق دینی، گاه در تصدیق مدّعا، و سرانجام، گاه در تصدیق حق یا تصدیق باطل. بر این پایه، واژه «ایمان» در قرآن، کاربردهای فراوانی دارد، فراتر از وجوهی که در تفسیر القمی آمده است. [۱] ایمانی را که این کتاب *'''آسمانی، جامعه را بدان دعوت'''
 
* در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است: ایمان، در کتاب خدا، چهار وجه دارد: اقرار زبانی که خداوند، آن را ایمان نامید، تصدیق قلبی، عمل و تأیید [از جانب خداوند]. یک. ایمان زبانی ـ که خداوند از آن به ایمان یاد کرده و اهل ایمان را به آن خطاب نموده ـ، این سخن خداوند است که فرموده: «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ خُذُواْ حِذْرَکُمْ فَانفِرُواْ ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُواْ جَمِیعًا * وَإِنَّ مِنکُمْ لَمَن لَّیُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصَابَتْکُم مُّصِیبَةٌ قَالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیَّ إِذْ لَمْ أَکُن مَّعَهُمْ شَهِیدًا * وَلَئِنْ أَصَابَکُمْ فَضْلٌ مِّنَ اللَّهِ لَیَقُولَنَّ کَأَن لَّمْ تَکُن بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُ مَوَدَّةٌ یَالَیْتَنِی کُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِیمًا؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! [ در برابر دشمن ]آماده باشید (اسلحه خود را بر گیرید) و گروه گروه [ به جهاد ] بیرون روید، یا به طور جمعی روانه شوید. و قطعاً از میان شما کسی هست که کندی به خرج دهد. پس اگر آسیبی به شما رسد،  می‌گوید: «راستی که خدا بر من نعمت بخشید که با آنان حاضر نبودم» و اگر غنیمتی از خدا به شما برسد ـ چنان که گویی میان شما و میان او [ رابطه ] دوستی نبوده ـ، خواهد گفت: کاش من با آنان بودم و به نوای بزرگی  می‌رسیدم!»<ref>نساء: آیه ۷۱ ـ ۷۳.</ref> امام صادق{{ع}} فرمود: «اگر مردم شرق و غرب عالم، این حرف را زده بودند، از ایمان خارج بودند؛ ولی خداوند، آنها را به خاطر اقرار زبانی شان، مؤمن نامیده است و این سخن گفته خداوند است که: «ای کسانی که ایمان آورده اید! به خدا و پیامبر او ایمان بیاورید»<ref>نساء: آیه ۱۳۶.</ref> اینان را به خاطر اقرارشان، مؤمن نامیده و آن گاه، به آنها دستور داده که تصدیق کنید». دو. ایمانی که تصدیق قلبی است، این سخن خداوند است: «الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ کَانُواْ یَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَی فِی الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ فِی الْأَخِرَةِ؛ همانان که ایمان آورده اند و پرهیزگاری ورزیده اند، در زندگی دنیا و در آخرت، مژده برای آنان است»<ref>یونس: آیه ۶۳ ـ ۶۴،</ref> یعنی: کسانی که تصدیق کرده اند. و این سخن خداوند: «وَ إِذْ قُلْتُمْ یَامُوسَی لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً؛ و آن گاه که: ای موسی! تا خدا را آشکارا نبینیم، هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد»<ref>بقره: آیه ۵۵.</ref>، یعنی: تو را تصدیق نمی‌کنیم. و این سخن خداوند: «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید!»، یعنی: ای کسانی که به زبان اقرار کرده اید ! تصدیق کنید. پس ایمان راستین، همان تصدیق است و تصدیق هم شروطی دارد که تصدیق، جز با آنها کامل نیست. نیز این سخن خداوند: «لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْأَخِرِ وَ الْمَلَئِکَةِ وَ الْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَ ءَاتَی الْمَالَ عَلَی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَی وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتَی الزَّکَاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَآءِ وَ الضَّرَّآءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُواْ وَ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ؛ نیکوکاری، آن نیست که روی خود را به سوی مشرق و [ یا ]مغرب بگردانید؛ بلکه نیکی آن است که کسی به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب [ آسمانی ]و پیامبران ایمان آوَرَد، و مال [ خود ] را با این که دوستش دارد، به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و گدایان و در [ راهِ آزاد کردنِ ] بندگان بدهد، و نماز را برپای دارد، و زکات را بدهد، و آنان که چون عهد بندند، به عهد خود وفادارند، و در سختی و زیان و به هنگام جنگ، شکیبایند. آنان اند کسانی که راست گفته اند، و آنان همان پرهیزگاران اند»<ref>(بقره: آیه ۱۷۷).</ref> پس هر کس این شروط را به دست آورد، مؤمنِ تصدیق کننده است. سه. ایمان، به جا آوردن و ادای تکلیف است. این وجه، در این سخن خداوند است که وقتی قبله به سوی کعبه تغییر کرد و صحابه به پیامبر {{صل}}و آله گفتند: «ای پیامبر خدا! آیا نمازهای ما به سوی بیت المقدّس، باطل بوده است؟»، خداوند ـ تبارک و تعالی ـ چنین نازل فرمود: «وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ؛ <ref>«و خدا بر آن نبود که ایمانِ شما را ضایع گرداند»؛ بقره: آیه ۱۴۳.</ref> در این جا نماز را ایمان نامید. چهار. از جمله ایمان، تأییدی است که خداوند، آن را در دل مؤمنان قرار داده، که از روح ایمان است. خداوند فرموده است: «لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْأَخِرِ یُوَآدُّونَ مَنْ حَآدَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کَانُواْ ءَابَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُوْلَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْاءِیمَانَ وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ؛ <ref>«قومی را نمی‌یابی که به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند، [ و ] کسانی را دوست بدارند که با خدا و رسولش مخالفت کرده اند، هر چند پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا عشیره آنان باشند. در دل این هاست که [ خدا ] ایمان را نوشته و آنها را با روحی از جانب خود، تأیید کرده است»؛ مجادله: آیه ۲۲.</ref> دلیل این وجه ایمان، این سخن پیامبر خداست: «زناکار، با وجود ایمان در او، زنان می‌کند. دزد در حالی که مؤمن است، دزدی نمی‌کند. هنگام زنا، روح ایمان از او جدا می‌شود و وقتی از آن کار فارغ شد، بر  می‌گردد». از ایشان پرسیده شد: چه چیزی از زناکار جدا می‌شود؟ فرمود: «آنچه خدا در دلش گذاشته است. هر قلبی دو گوش دارد: بر یکی از آنها فرشته راهنمایی کننده است و در دیگری، شیطانِ فریب دهنده. آن یکی امر  می‌کند و این یکی باز  می‌دارد». از موارد ایمان، آن است که خداوند در قرآن از آن سخن گفته، آن جا که فرموده است: «مَّا کَانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ حَتَّی یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ؛<ref>«خدا بر آن نیست که مؤمنان را به این [ حالی ] که شما بر آن هستید، واگذارد، تا آن که پلید را از پاک جدا کند» (آل عمران: آیه ۱۷۹).</ref> از جمله مؤمنان، کسانی اند که ایمان آورده اند و تصدیق کرده اند؛ ولی ایمانشان را به ستم آلوده اند، چنان که خدا فرموده است: «الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَمْ یَلْبِسُواْ إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ؛<ref>کسانی که ایمان آورده اند و ایمان خود را به شرک نیالوده اند، آنان راست ایمنی و ایشان راه یافتگان‌اند» (انعام: آیه ۸۲).</ref> پس هر که مؤمن است و در گناهانی وارد شده که خدا از آنها نهی کرده، ایمانش را به ظلم آلوده است و ایمانش فایده‌ای ندارد، مگر آن هنگام که از ظلمی که ایمانش را آلوده کرده، به سوی خدا باز گردد و خالص و ناب شود. اینها وجوه ایمان در کتاب خدایند<ref>(تفسیر القمّی: ج ۱ ص ۳۰).</ref> می‌کند، می‌توان چنین تعریف کرد: ایمان، عبارت است از تصدیق حقایقی که پیامبر خاتم از جانب خداوند، برای هدایت انسان ها آورده، همراه با باور قلبی و التزام عملی. از این رو، قرآن کریم با صراحت، ایمان را از کسانی که التزام عملی به آن ندارند، نفی  می‌کند و مؤکّدا آنان را مؤمن ن می‌داند، چنان که  می‌فرماید: «فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا.<ref>نساء: آیه ۶۵.</ref> ولی چنین نیست ! به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند، مگر آن که تو را در مورد آنچه میان آنان مایه اختلاف است، داور گردانند و سپس از حکمی که کرده‌ای، در دل هایشان احساس ناراحتی [ و تردید ] نکنند، و کاملاً سرِ تسلیم فرود آورند». امّا باور قلبی بدون تصدیق زبانی و التزام عملی، علم است نه ایمان، چنان که قرآن در باره فرعونیان  می‌فرماید: «وَجَحَدُواْ بِهَا وَ اسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَ عُلُوًّا.<ref>نمل: آیه ۱۴.</ref> و با آن که دل هایشان بِدان یقین داشت، از روی ظلم و تکبّر، آن را انکار کردند».  
 
ز ـ تصدیق مدّعا
 
یکی دیگر از کاربردهای «ایمان» در قرآن، «تصدیق» و راست شمردن مدّعاست. هنگامی که برادران یوسف{{ع}} او را در چاه انداختند، گریه کنان پیش پدر آمدند و گفتند: «إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَ تَرَکْنَا یُوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا فَأَکَلَهُ الذِّئْبُ وَ مَآ أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا وَ لَوْ کُنَّا صَادِقِینَ.<ref>یوسف: آیه ۱۷.</ref>  ما رفتیم که مسابقه دهیم، و یوسف را پیش کالای خود نهادیم. آن گاه، گرگ، او را خورد؛ ولی تو به ما ایمان نداری، هر چند راستگو باشیم». در این آیه، «ایمان» در معنای «تصدیق» به کار رفته است؛ یعنی: تو ما را تصدیق نمی‌کنی و سخن ما را راست ن می‌شماری، هر چند راستگو باشیم.  
 
 
ح ـ تصدیق باورهای موهوم
 
قرآن کریم در آیات بسیاری، در مقام نکوهش، کلمه «ایمان» را در معنای تصدیق باورهای موهوم، به کار برده است، مانند: «أَفَبِالْبَاطِلِ یُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ یَکْفُرُونَ.<ref>عنکبوت: آیه ۶۷.نیز، ر. ک: نحل: آیه ۷۲.</ref> آیا به باطل ایمان می‌آورند و به نعمت خدا کفر  می‌ورزند؟». و نیز: «وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ بِالْبَاطِلِ وَ کَفَرُواْ بِاللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ.<ref>عنکبوت: آیه ۵۲.</ref>
 
 
 
 
 
 
کسانی که باطل را باور دارند و به خداوند کافر اند، آنان همان زیانکاران اند». و نیز: «أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُواْ نَصِیبًا مِّنَ الْکِتَابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ.<ref>«آیا کسانی را که از کتاب [ آسمانی ]، نصیبی یافته اند، ندیده ای، که به «جِبت» و «طاغوت»، ایمان دارند». نساء: آیه ۵۱.</ref> راغب اصفهانی در تبیین کاربرد «ایمان» در مورد اخیر  می‌گوید: فذلک مذکور علی سبیل الذمّ لهم، و أنّه قد حصل لهم الأمن بما لا یقع به الأمن، إذ لیس من شأن القلب ـ ما لم یکن مطبوعا علیه ـ أن یطمئنّ إلی الباطل، وإنّما ذلک کقوله: «مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ»<ref>نحل: آیه ۱۰۶.</ref> و هذا کما یقال: إیمانه الکفر و تحیَّته الضرب و نحو ذلک.<ref>مفردات ألفاظ القرآن: ص ۹۱.</ref> از ایمان آنان [به جبت و طاغوت] برای سرزنش آنها یاد شده است و این که آنها با چیزی آرامش یافتند که مایه آرامش نیست؛ زیرا دل ـ تا وقتی که [سراسر تیرگی نشده و] مهر باطل نخورده باشد ـ چنین ویژگی ای ندارد که به باطل اطمینان و آرامش یابد و این، همانند آن سخن خداوند است که: «هر که سینه اش به کفر گشاده گردد، خشم خدا بر آنان است و برایشان عذابی بزرگ خواهد بود» و نیز همانند آن است که گفته می‌شود: «ایمانش کفر است و شادباشش کتک کاری!» و امثال آن.  
 
 
دو. ایمان، از نگاه قرآن
 
همان طور که ملاحظه شد، در همه مواردی که گذشت، قرآن، کلمه «ایمان» را در معنای لغویِ آن، یعنی «تصدیق»، به کار برده است، با این تفاوت که گاه این واژه، در تصدیق شریعتی به کار رفته که بر خاتم انبیا نازل شده، گاه در تصدیق قلبی و زبانی و عملیِ حقایق دینی، گاه در تصدیق قلبیِ حقایق دینی، گاه در تصدیق زبانی، گاه در تصدیق تقویت شده قلبی جدا از عمل، گاه در تصدیق عملیِ حقایق دینی، گاه در تصدیق مدّعا، و سرانجام، گاه در تصدیق حق یا تصدیق باطل. بر این پایه، واژه «ایمان» در قرآن، کاربردهای فراوانی دارد، فراتر از وجوهی که در تفسیر القمی آمده است. [۱] ایمانی را که این کتاب آسمانی، جامعه را بدان دعوت
 
[۱] در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است: ایمان، در کتاب خدا، چهار وجه دارد: اقرار زبانی که خداوند، آن را ایمان نامید، تصدیق قلبی، عمل و تأیید [از جانب خداوند]. یک. ایمان زبانی ـ که خداوند از آن به ایمان یاد کرده و اهل ایمان را به آن خطاب نموده ـ، این سخن خداوند است که فرموده: «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ خُذُواْ حِذْرَکُمْ فَانفِرُواْ ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُواْ جَمِیعًا * وَإِنَّ مِنکُمْ لَمَن لَّیُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصَابَتْکُم مُّصِیبَةٌ قَالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیَّ إِذْ لَمْ أَکُن مَّعَهُمْ شَهِیدًا * وَلَئِنْ أَصَابَکُمْ فَضْلٌ مِّنَ اللَّهِ لَیَقُولَنَّ کَأَن لَّمْ تَکُن بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُ مَوَدَّةٌ یَالَیْتَنِی کُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِیمًا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! [ در برابر دشمن ]آماده باشید (اسلحه خود را بر گیرید) و گروه گروه [ به جهاد ] بیرون روید، یا به طور جمعی روانه شوید. و قطعاً از میان شما کسی هست که کندی به خرج دهد. پس اگر آسیبی به شما رسد،  می‌گوید: «راستی که خدا بر من نعمت بخشید که با آنان حاضر نبودم» و اگر غنیمتی از خدا به شما برسد ـ چنان که گویی میان شما و میان او [ رابطه ] دوستی نبوده ـ، خواهد گفت: کاش من با آنان بودم و به نوای بزرگی  می‌رسیدم!»<ref>نساء: آیه ۷۱ ـ ۷۳.</ref> امام صادق{{ع}} فرمود: «اگر مردم شرق و غرب عالم، این حرف را زده بودند، از ایمان خارج بودند؛ ولی خداوند، آنها را به خاطر اقرار زبانی شان، مؤمن نامیده است و این سخن گفته خداوند است که: «ای کسانی که ایمان آورده اید! به خدا و پیامبر او ایمان بیاورید»<ref>نساء: آیه ۱۳۶.</ref> اینان را به خاطر اقرارشان، مؤمن نامیده و آن گاه، به آنها دستور داده که تصدیق کنید». دو. ایمانی که تصدیق قلبی است، این سخن خداوند است: «الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ کَانُواْ یَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَی فِی الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ فِی الْأَخِرَةِ؛ همانان که ایمان آورده اند و پرهیزگاری ورزیده اند، در زندگی دنیا و در آخرت، مژده برای آنان است»<ref>یونس: آیه ۶۳ ـ ۶۴،</ref> یعنی: کسانی که تصدیق کرده اند. و این سخن خداوند: «وَ إِذْ قُلْتُمْ یَامُوسَی لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً؛ و آن گاه که: ای موسی! تا خدا را آشکارا نبینیم، هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد»<ref>بقره: آیه ۵۵.</ref>، یعنی: تو را تصدیق نمی‌کنیم. و این سخن خداوند: «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید!»، یعنی: ای کسانی که به زبان اقرار کرده اید ! تصدیق کنید. پس ایمان راستین، همان تصدیق است و تصدیق هم شروطی دارد که تصدیق، جز با آنها کامل نیست. نیز این سخن خداوند: «لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْأَخِرِ وَ الْمَلَئِکَةِ وَ الْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَ ءَاتَی الْمَالَ عَلَی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَی وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتَی الزَّکَاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَآءِ وَ الضَّرَّآءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُواْ وَ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ؛ نیکوکاری، آن نیست که روی خود را به سوی مشرق و [ یا ]مغرب بگردانید؛ بلکه نیکی آن است که کسی به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب [ آسمانی ]و پیامبران ایمان آوَرَد، و مال [ خود ] را با این که دوستش دارد، به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و گدایان و در [ راهِ آزاد کردنِ ] بندگان بدهد، و نماز را برپای دارد، و زکات را بدهد، و آنان که چون عهد بندند، به عهد خود وفادارند، و در سختی و زیان و به هنگام جنگ، شکیبایند. آنان اند کسانی که راست گفته اند، و آنان همان پرهیزگاران اند»<ref>(بقره: آیه ۱۷۷).</ref> پس هر کس این شروط را به دست آورد، مؤمنِ تصدیق کننده است. سه. ایمان، به جا آوردن و ادای تکلیف است. این وجه، در این سخن خداوند است که وقتی قبله به سوی کعبه تغییر کرد و صحابه به پیامبر {{صل}}و آله گفتند: «ای پیامبر خدا! آیا نمازهای ما به سوی بیت المقدّس، باطل بوده است؟»، خداوند ـ تبارک و تعالی ـ چنین نازل فرمود: «وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ؛ <ref>«و خدا بر آن نبود که ایمانِ شما را ضایع گرداند»؛ بقره: آیه ۱۴۳.</ref> در این جا نماز را ایمان نامید. چهار. از جمله ایمان، تأییدی است که خداوند، آن را در دل مؤمنان قرار داده، که از روح ایمان است. خداوند فرموده است: «لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْأَخِرِ یُوَآدُّونَ مَنْ حَآدَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کَانُواْ ءَابَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُوْلَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْاءِیمَانَ وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ؛ <ref>«قومی را نمی‌یابی که به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند، [ و ] کسانی را دوست بدارند که با خدا و رسولش مخالفت کرده اند، هر چند پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا عشیره آنان باشند. در دل این هاست که [ خدا ] ایمان را نوشته و آنها را با روحی از جانب خود، تأیید کرده است»؛ مجادله: آیه ۲۲.</ref> دلیل این وجه ایمان، این سخن پیامبر خداست: «زناکار، با وجود ایمان در او، زنان می‌کند. دزد در حالی که مؤمن است، دزدی نمی‌کند. هنگام زنا، روح ایمان از او جدا می‌شود و وقتی از آن کار فارغ شد، بر  می‌گردد». از ایشان پرسیده شد: چه چیزی از زناکار جدا می‌شود؟ فرمود: «آنچه خدا در دلش گذاشته است. هر قلبی دو گوش دارد: بر یکی از آنها فرشته راهنمایی کننده است و در دیگری، شیطانِ فریب دهنده. آن یکی امر  می‌کند و این یکی باز  می‌دارد». از موارد ایمان، آن است که خداوند در قرآن از آن سخن گفته، آن جا که فرموده است: «مَّا کَانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ حَتَّی یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ؛<ref>«خدا بر آن نیست که مؤمنان را به این [ حالی ] که شما بر آن هستید، واگذارد، تا آن که پلید را از پاک جدا کند» (آل عمران: آیه ۱۷۹).</ref> از جمله مؤمنان، کسانی اند که ایمان آورده اند و تصدیق کرده اند؛ ولی ایمانشان را به ستم آلوده اند، چنان که خدا فرموده است: «الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَمْ یَلْبِسُواْ إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ؛<ref>کسانی که ایمان آورده اند و ایمان خود را به شرک نیالوده اند، آنان راست ایمنی و ایشان راه یافتگان‌اند» (انعام: آیه ۸۲).</ref> پس هر که مؤمن است و در گناهانی وارد شده که خدا از آنها نهی کرده، ایمانش را به ظلم آلوده است و ایمانش فایده‌ای ندارد، مگر آن هنگام که از ظلمی که ایمانش را آلوده کرده، به سوی خدا باز گردد و خالص و ناب شود. اینها وجوه ایمان در کتاب خدایند<ref>(تفسیر القمّی: ج ۱ ص ۳۰).</ref> می‌کند، می‌توان چنین تعریف کرد: ایمان، عبارت است از تصدیق حقایقی که پیامبر خاتم از جانب خداوند، برای هدایت انسان ها آورده، همراه با باور قلبی و التزام عملی. از این رو، قرآن کریم با صراحت، ایمان را از کسانی که التزام عملی به آن ندارند، نفی  می‌کند و مؤکّدا آنان را مؤمن ن می‌داند، چنان که  می‌فرماید: «فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا.<ref>نساء: آیه ۶۵.</ref> ولی چنین نیست ! به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند، مگر آن که تو را در مورد آنچه میان آنان مایه اختلاف است، داور گردانند و سپس از حکمی که کرده‌ای، در دل هایشان احساس ناراحتی [ و تردید ] نکنند، و کاملاً سرِ تسلیم فرود آورند». امّا باور قلبی بدون تصدیق زبانی و التزام عملی، علم است نه ایمان، چنان که قرآن در باره فرعونیان  می‌فرماید: «وَجَحَدُواْ بِهَا وَ اسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَ عُلُوًّا.<ref>نمل: آیه ۱۴.</ref> و با آن که دل هایشان بِدان یقین داشت، از روی ظلم و تکبّر، آن را انکار کردند».  
همچنین تصدیق زبانی و التزام عملی بدون باور قلبی، ایمان نیست، چنان که قرآن در باره ادّعای ایمان جمعی از اعراب می‌فرماید: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَ لَکِن قُولُواْ أَسْلَمْنَا.<ref>حجرات: آیه ۱۴.</ref>  بادیه نشینان گفتند: ایمان آوردیم. بگو: ایمان نیاورده اید؛ لیکن بگویید: اسلام آوردیم ».  
همچنین تصدیق زبانی و التزام عملی بدون باور قلبی، ایمان نیست، چنان که قرآن در باره ادّعای ایمان جمعی از اعراب می‌فرماید: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَ لَکِن قُولُواْ أَسْلَمْنَا.<ref>حجرات: آیه ۱۴.</ref>  بادیه نشینان گفتند: ایمان آوردیم. بگو: ایمان نیاورده اید؛ لیکن بگویید: اسلام آوردیم ».  


۵۳٬۳۷۰

ویرایش