جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
جز (جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته == ==' به '==') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = سریه | | موضوع مرتبط = سریه | ||
خط ۱۴: | خط ۱۳: | ||
==اعزام [[عبدالله بن انیس]]== | ==اعزام [[عبدالله بن انیس]]== | ||
*[[رسول خدا]]{{صل}} "[[عبدالله بن انیس]]" را احضار فرمود و او را به [[تنهایی]] برای کشتن [[سفیان بن خالد]] اعزام کرد. [[حضرت]] به او [[دستور]] داد تا خود را از [[قبیله]] "[[خزاعه]]" معرفی کند تا خطر کمتری از [[ناحیه]] [[مشرکان]] متوجه او باشد. [[عبدالله بن انیس]] از [[پیامبر]]{{صل}} درخواست کرد تا نشانههای "[[سفیان بن خالد]]" را برایش بیان کند. [[رسول اکرم]]{{صل}} فرمود: "هنگامی که او را ببینی از او خواهی ترسید و به یاد [[شیطان]] خواهی افتاد و دلت میخواهد که از او کناره بگیری"<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۶۱۹؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۳۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۹.</ref>. [[عبدالله بن انیس]] گفت: "ای [[رسول خدا]]{{صل}}! من هرگز از چیزی نترسیده و نگریختهام". [[پیامبر]] پاسخ داد: "صحیح است؛ اما به هر حال، نشانه [[شناخت]] او این است که وقتی او را ببینی بر اندامت لرزه خواهد افتاد"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۳۲.</ref>. [[عبدالله بن انیس]] میگوید: "من از [[پیامبر خدا]]{{صل}} تقاضا کردم که اجازه فرمایند برای [[حفظ]] جانم هر چه لازم شد بگویم؛ چرا که شاید لازم شود، در مقابل آنان [[دروغ]] بگویم. [[پیامبر]]{{صل}} در پاسخم فرمود: آنچه لازم است، بگویی، بگو"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۳۲.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالله بن انیس (مقاله)|سریه عبدالله بن انیس]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۸-۴۵۹.</ref>. | * [[رسول خدا]]{{صل}} "[[عبدالله بن انیس]]" را احضار فرمود و او را به [[تنهایی]] برای کشتن [[سفیان بن خالد]] اعزام کرد. [[حضرت]] به او [[دستور]] داد تا خود را از [[قبیله]] "[[خزاعه]]" معرفی کند تا خطر کمتری از [[ناحیه]] [[مشرکان]] متوجه او باشد. [[عبدالله بن انیس]] از [[پیامبر]]{{صل}} درخواست کرد تا نشانههای "[[سفیان بن خالد]]" را برایش بیان کند. [[رسول اکرم]]{{صل}} فرمود: "هنگامی که او را ببینی از او خواهی ترسید و به یاد [[شیطان]] خواهی افتاد و دلت میخواهد که از او کناره بگیری"<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۶۱۹؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۳۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۹.</ref>. [[عبدالله بن انیس]] گفت: "ای [[رسول خدا]]{{صل}}! من هرگز از چیزی نترسیده و نگریختهام". [[پیامبر]] پاسخ داد: "صحیح است؛ اما به هر حال، نشانه [[شناخت]] او این است که وقتی او را ببینی بر اندامت لرزه خواهد افتاد"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۳۲.</ref>. [[عبدالله بن انیس]] میگوید: "من از [[پیامبر خدا]]{{صل}} تقاضا کردم که اجازه فرمایند برای [[حفظ]] جانم هر چه لازم شد بگویم؛ چرا که شاید لازم شود، در مقابل آنان [[دروغ]] بگویم. [[پیامبر]]{{صل}} در پاسخم فرمود: آنچه لازم است، بگویی، بگو"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۳۲.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالله بن انیس (مقاله)|سریه عبدالله بن انیس]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۸-۴۵۹.</ref>. | ||
==حرکت به سوی [[سفیان بن خالد]]== | ==حرکت به سوی [[سفیان بن خالد]]== | ||
*[[عبدالله بن انیس]] در ادامه میگوید: "غیر از شمشیرم هیچ چیز دیگری از [[سلاح]] برنداشتم و خود را به [[قبیله]] [[خزاعه]] منسوب کردم و به راه افتادم تا به قُدَید <ref>(نام مکانی در نزدیکی [[مکه]] است)؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۳۱۳.</ref> رسیدم. در آنجا گروه زیادی از [[قبیله]] [[خزاعه]] را [[مشاهده]] کردم. آنها [[اصرار]] کردند که به من مرکب و [[راهنمایی]] بدهند تا از آنها استفاده کنم؛ ولی من نپذیرفتم و حرکت کردم. سپس به [[قبیله]] "سرف" رسیدم. از آنجا راه را کج کردم و به عرنه رفتم و با هر کس که برخورد میکردم، میگفتم، میخواهم نزد [[سفیان بن خالد]] بروم و همراه او باشم"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۳۲.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالله بن انیس (مقاله)|سریه عبدالله بن انیس]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۹.</ref>. | * [[عبدالله بن انیس]] در ادامه میگوید: "غیر از شمشیرم هیچ چیز دیگری از [[سلاح]] برنداشتم و خود را به [[قبیله]] [[خزاعه]] منسوب کردم و به راه افتادم تا به قُدَید <ref>(نام مکانی در نزدیکی [[مکه]] است)؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۳۱۳.</ref> رسیدم. در آنجا گروه زیادی از [[قبیله]] [[خزاعه]] را [[مشاهده]] کردم. آنها [[اصرار]] کردند که به من مرکب و [[راهنمایی]] بدهند تا از آنها استفاده کنم؛ ولی من نپذیرفتم و حرکت کردم. سپس به [[قبیله]] "سرف" رسیدم. از آنجا راه را کج کردم و به عرنه رفتم و با هر کس که برخورد میکردم، میگفتم، میخواهم نزد [[سفیان بن خالد]] بروم و همراه او باشم"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۳۲.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالله بن انیس (مقاله)|سریه عبدالله بن انیس]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۹.</ref>. | ||
==[[عبدالله بن انیس]] در عرنه== | ==[[عبدالله بن انیس]] در عرنه== | ||
*[[عبدالله]] میگوید که وقتی به عرنه رسیدم شخصی را دیدم که پیاده راه میرفت و پشت سرش جمعیت و کسانی که گرد او جمع شده بودند، حرکت میکردند. با دیدن او ترسیدم و با نشانههایی که [[پیامبر]]{{صل}} داده بود، او را شناختم. او [[سفیان بن خالد]] بود. در حالی که از سر تا پایم عرق میریخت، با خود گفتم: "[[خدا]] و رسولش راست میگویند. وقتی که او را دیدم، هنگام [[نماز عصر]] بود. همچنان که راه میرفتم، با اشاره سر، [[نماز عصر]] را خواندم"<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۵۶-۲۵۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۵۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۹.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالله بن انیس (مقاله)|سریه عبدالله بن انیس]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۹-۴۶۰.</ref>. | * [[عبدالله]] میگوید که وقتی به عرنه رسیدم شخصی را دیدم که پیاده راه میرفت و پشت سرش جمعیت و کسانی که گرد او جمع شده بودند، حرکت میکردند. با دیدن او ترسیدم و با نشانههایی که [[پیامبر]]{{صل}} داده بود، او را شناختم. او [[سفیان بن خالد]] بود. در حالی که از سر تا پایم عرق میریخت، با خود گفتم: "[[خدا]] و رسولش راست میگویند. وقتی که او را دیدم، هنگام [[نماز عصر]] بود. همچنان که راه میرفتم، با اشاره سر، [[نماز عصر]] را خواندم"<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۵۶-۲۵۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۵۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۹.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالله بن انیس (مقاله)|سریه عبدالله بن انیس]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۹-۴۶۰.</ref>. | ||
==کشته شدن [[سفیان بن خالد]]== | ==کشته شدن [[سفیان بن خالد]]== | ||
خط ۳۴: | خط ۳۳: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:سریه]] | [[رده:سریه]] | ||
[[رده:سریه عبدالله بن انیس]] | [[رده:سریه عبدالله بن انیس]] |