عبیدالله بن عمر بن خطاب در تاریخ اسلامی (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۰۳
، ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲وظیفهٔ شمارهٔ ۵
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\[\[(.*)\]\](.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\>\n\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\>\n\n' به '{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = $2 | عنوان مدخل = $4 | مداخل مرتبط = $6 | پرسش مرتبط = }} ') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = عبیدالله بن عمر بن خطاب | | موضوع مرتبط = عبیدالله بن عمر بن خطاب | ||
خط ۲۸: | خط ۲۷: | ||
عبید الله بعد از پناهندگیاش به معاویه کارهای دیگری نیز کرد، از جمله: | عبید الله بعد از پناهندگیاش به معاویه کارهای دیگری نیز کرد، از جمله: | ||
#او در [[جنگ صفین]] علیه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} جنگید و به [[دستور]] معاویه [[فرماندهی]] سواره [[نظام]] شد<ref>تاریخ خلیفة بن خیاط، خلیفة بن خیاط، ص۱۹۵؛ وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۱۵۷ و ج۱، ص۲۰۶؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۱۱، ص۵۶ و ج۳۸، ص۳۸۰؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۳، ص۵۴۲.</ref>. | #او در [[جنگ صفین]] علیه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} جنگید و به [[دستور]] معاویه [[فرماندهی]] سواره [[نظام]] شد<ref>تاریخ خلیفة بن خیاط، خلیفة بن خیاط، ص۱۹۵؛ وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۱۵۷ و ج۱، ص۲۰۶؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۱۱، ص۵۶ و ج۳۸، ص۳۸۰؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۳، ص۵۴۲.</ref>. | ||
#[[تطمیع]] [[نزدیکان]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}: او به [[خیال]] خود میخواست با ایجاد شکاف در هسته مرکزی نیروهای امیرالمؤمنین{{ع}} با کمترین هزینه شرط [[پیروزی]] [[معاویه]] را در [[صفین]] فراهم کند، لذا [[تصمیم]] گرفت تا به نزدیکترین افراد [[حضرت]]، یعنی [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{ع}} پیشنهاد [[خلافت]] دهد. پس در صفین جداگانه با هر دو [[امام]] دیدارهایی خصوصی داشت؛ | # [[تطمیع]] [[نزدیکان]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}: او به [[خیال]] خود میخواست با ایجاد شکاف در هسته مرکزی نیروهای امیرالمؤمنین{{ع}} با کمترین هزینه شرط [[پیروزی]] [[معاویه]] را در [[صفین]] فراهم کند، لذا [[تصمیم]] گرفت تا به نزدیکترین افراد [[حضرت]]، یعنی [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{ع}} پیشنهاد [[خلافت]] دهد. پس در صفین جداگانه با هر دو [[امام]] دیدارهایی خصوصی داشت؛ | ||
##[[دیدار]] عبید الله با [[امام حسن مجتبی]]{{ع}}: عبید الله به امام حسن{{ع}} پیغام فرستاد که با تو کاری دارم و درخواست [[ملاقات]] کرد. امام هم با او ملاقات کرد. او به امام حسن{{ع}} گفت: " پدرت باعث [[تفرقه]] بین کوچک و بزرگ [[قریش]] شده است و قریش کارهای او را نمیپسندد. آیا میخواهی که به جایش بنشینی و خلافت را به تو واگذار کنیم؟" امام حسن{{ع}} فرمودند: "هرگز، به [[خدا]] قسم چنین چیزی نخواهد شد و تو ای عبید الله امروز و فردا کشته خواهم دید. [[شیطان]] این [[فریب]] کاریات را برایت [[زیبا]] جلوه داده که در پی آن هستی"<ref>الفتوح، ابن اعثم کوفی، ج۳، ص۴۰.</ref>. | ## [[دیدار]] عبید الله با [[امام حسن مجتبی]]{{ع}}: عبید الله به امام حسن{{ع}} پیغام فرستاد که با تو کاری دارم و درخواست [[ملاقات]] کرد. امام هم با او ملاقات کرد. او به امام حسن{{ع}} گفت: " پدرت باعث [[تفرقه]] بین کوچک و بزرگ [[قریش]] شده است و قریش کارهای او را نمیپسندد. آیا میخواهی که به جایش بنشینی و خلافت را به تو واگذار کنیم؟" امام حسن{{ع}} فرمودند: "هرگز، به [[خدا]] قسم چنین چیزی نخواهد شد و تو ای عبید الله امروز و فردا کشته خواهم دید. [[شیطان]] این [[فریب]] کاریات را برایت [[زیبا]] جلوه داده که در پی آن هستی"<ref>الفتوح، ابن اعثم کوفی، ج۳، ص۴۰.</ref>. | ||
##[[دیدار با امام]] [[حسین]]{{ع}}: عبید الله به امام حسین{{ع}} نیز پیغام داد که با تو کاری دارم و به سمت حضرت حرکت کرد. امام به او [[فرمان]] ایست داد و او [[گمان]] کرد که امام{{ع}} میخواهند با او بجنگند. لذا گفت: "من برای [[جنگ]] نیامدهام؛ به حرفهایم که از سر [[دلسوزی]] به تو میگویم گوش کن". امام فرمودند: "بگو". او گفت: بدان که پدرت قریش را پراکنده کرده و [[مردم]] با او دشمناند و او را کشنده [[عثمان]] میدانند. آیا [[دوست]] داری با او به [[مخالفت]] برخاسته و او را برکنار کنی تا خلافت را به تو واگذار کنیم؟" امام{{ع}} فرمودند: "هرگز! به خدا [[سوگند]] به خدا و [[رسول]] او و [[وصی]] [[رسول]] او، [[کافر]] نمیشوم؛ دورشو! وای به حالت از ([[پیروی]]) [[شیطان]] نافرمان؛ شیطان عمل زشتت را برایت [[زیبا]] جلوه داده لذا با پیروی از [[قاسطین]] و [[یاری]] این خارج شدۀ از [[دین]] ([[معاویه]]) که همیشه او و پدرش ([[ابوسفیان]]) در حال [[جنگ]] و [[دشمنی با خدا]] و رسولش و [[مؤمنین]] بودهاند، از دین خارج شدهای؛ به [[خدا]] [[سوگند]]، این دو [[اسلام]] نیاوردند و فقط به خاطر [[ترس]] (از کشته شدن) و [[طمع]] (به دست یابی به [[قدرت]]) [[تظاهر]] به اسلام کردند. تو مقدار کمی از این [[دنیا]] بهره خواهی برد امیدوارم که به زودی [[خداوند]] تو را بکشد. عبیدالله خندید و به سمت معاویه برگشت و به او گفت: "میخواستم [[حسین]] را [[فریب]] دهم ولی او فریبم را نخورد. معاویه گفت: [[حسین بن علی]] فریب نمیخورد، او پسر پدرش ([[علی]]) است"<ref>الفتوح، ابن اعثم کوفی، ج۳، ص۴۰.</ref>. | ## [[دیدار با امام]] [[حسین]]{{ع}}: عبید الله به امام حسین{{ع}} نیز پیغام داد که با تو کاری دارم و به سمت حضرت حرکت کرد. امام به او [[فرمان]] ایست داد و او [[گمان]] کرد که امام{{ع}} میخواهند با او بجنگند. لذا گفت: "من برای [[جنگ]] نیامدهام؛ به حرفهایم که از سر [[دلسوزی]] به تو میگویم گوش کن". امام فرمودند: "بگو". او گفت: بدان که پدرت قریش را پراکنده کرده و [[مردم]] با او دشمناند و او را کشنده [[عثمان]] میدانند. آیا [[دوست]] داری با او به [[مخالفت]] برخاسته و او را برکنار کنی تا خلافت را به تو واگذار کنیم؟" امام{{ع}} فرمودند: "هرگز! به خدا [[سوگند]] به خدا و [[رسول]] او و [[وصی]] [[رسول]] او، [[کافر]] نمیشوم؛ دورشو! وای به حالت از ([[پیروی]]) [[شیطان]] نافرمان؛ شیطان عمل زشتت را برایت [[زیبا]] جلوه داده لذا با پیروی از [[قاسطین]] و [[یاری]] این خارج شدۀ از [[دین]] ([[معاویه]]) که همیشه او و پدرش ([[ابوسفیان]]) در حال [[جنگ]] و [[دشمنی با خدا]] و رسولش و [[مؤمنین]] بودهاند، از دین خارج شدهای؛ به [[خدا]] [[سوگند]]، این دو [[اسلام]] نیاوردند و فقط به خاطر [[ترس]] (از کشته شدن) و [[طمع]] (به دست یابی به [[قدرت]]) [[تظاهر]] به اسلام کردند. تو مقدار کمی از این [[دنیا]] بهره خواهی برد امیدوارم که به زودی [[خداوند]] تو را بکشد. عبیدالله خندید و به سمت معاویه برگشت و به او گفت: "میخواستم [[حسین]] را [[فریب]] دهم ولی او فریبم را نخورد. معاویه گفت: [[حسین بن علی]] فریب نمیخورد، او پسر پدرش ([[علی]]) است"<ref>الفتوح، ابن اعثم کوفی، ج۳، ص۴۰.</ref>. | ||
او در [[جنگ صفین]]، از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} هم اجازه [[ملاقات]] خواست و [[امام]]{{ع}} به او اجازه دادند. همین که او نزد امام{{ع}} آمد، [[حضرت]] به او فرمودند: "چرا ظالمانه هرمزان را کشتی در حالی که او به دست عمویم [[عباس]]، [[مسلمان]] شده بود و پدرت هم (از [[بیت المال]]) دو هزار ([[درهم]]) برایش در نظر گرفته بود. آیا [[امید]] داری که از دست من در [[امان]] باشی؟" [[عبید]] [[الله]] با گستاخی تمام گفت: "سپاس خدایی را که تو را برای من [[خونخواه]] هرمزان قرار داد؛ من نیز خونخواه امیرالمؤمنین [[عثمان]] هستم". [[امام علی]]{{ع}} فرمودند: "به زودی بین ما و تو جنگ خواهد بود و مسائل را خواهی فهمید"<ref>الاخبار الطوال، دینوری، ص۲۴۹.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور|کرمانی کجور، محمد]]، [[عبیدالله بن عمر (مقاله)|مقاله «عبیدالله بن عمر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۲۱۵-۲۱۷.</ref> | او در [[جنگ صفین]]، از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} هم اجازه [[ملاقات]] خواست و [[امام]]{{ع}} به او اجازه دادند. همین که او نزد امام{{ع}} آمد، [[حضرت]] به او فرمودند: "چرا ظالمانه هرمزان را کشتی در حالی که او به دست عمویم [[عباس]]، [[مسلمان]] شده بود و پدرت هم (از [[بیت المال]]) دو هزار ([[درهم]]) برایش در نظر گرفته بود. آیا [[امید]] داری که از دست من در [[امان]] باشی؟" [[عبید]] [[الله]] با گستاخی تمام گفت: "سپاس خدایی را که تو را برای من [[خونخواه]] هرمزان قرار داد؛ من نیز خونخواه امیرالمؤمنین [[عثمان]] هستم". [[امام علی]]{{ع}} فرمودند: "به زودی بین ما و تو جنگ خواهد بود و مسائل را خواهی فهمید"<ref>الاخبار الطوال، دینوری، ص۲۴۹.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور|کرمانی کجور، محمد]]، [[عبیدالله بن عمر (مقاله)|مقاله «عبیدالله بن عمر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۲۱۵-۲۱۷.</ref> | ||
خط ۴۰: | خط ۳۹: | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{ | {{مدخل وابسته}} | ||
*[[عمر بن خطاب]] (پدر) | * [[عمر بن خطاب]] (پدر) | ||
{{پایان مدخل وابسته}} | {{پایان مدخل وابسته}} | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
#[[پرونده:1100356.jpg|22px]] [[محمد کرمانی کجور|کرمانی کجور، محمد]]، [[عبیدالله بن عمر (مقاله)|مقاله «عبیدالله بن عمر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶''']] | # [[پرونده:1100356.jpg|22px]] [[محمد کرمانی کجور|کرمانی کجور، محمد]]، [[عبیدالله بن عمر (مقاله)|مقاله «عبیدالله بن عمر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||