جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
بدون خلاصۀ ویرایش |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = امام علی | | موضوع مرتبط = امام علی | ||
خط ۳۲: | خط ۳۱: | ||
[[شهر بن حوشب]] [[روایت]] کرده است: روزی برای [[احوالپرسی]] نزد [[ام سلمه]]، [[همسر پیامبر]]{{صل}} رفتم. از او پرسیدم: "ای امّ المؤمنین، نظر شما درباره [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> چیست؟" [[ام سلمه]] گفت: "من و [[رسول خدا]]{{صل}} در محل [[خواب]] خود خوابیده و یک کساء خیبری را در زیر خود انداخته بودیم. در این حال، خدمتکار وارد اطاق شد و گفت: "[[علی]]{{ع}} و [[فاطمه]]{{س}} به همراه [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} بیرون [[خانه]] هستند و میخواهند شما را ببینند". [[پیامبر]]{{صل}} به من گفت: "برخیز و از [[اهل بیت]] من فاصله بگیر". برخاستم و در گوشهای نشستم. [[پیامبر]]{{صل}} به آنها اجازه ورود داد و آنها وارد شدند. ایشان زهرا{{س}} را بوسید و به آغوش کشید و سپس [[علی]]{{ع}} را بوسید و به آغوش گرفت و سپس [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} را که بچههای کوچکی بودند به سینه خود چسبانید. آنگاه [[فاطمه]]{{س}} ظرفی را آورد که در آن حلوا بود و نزد [[پیامبر]]{{صل}} گذاشت. [[رسول خدا]]{{صل}} ظرف را پیش کشید و همگی از آن خوردند. سپس [[پیامبر]]{{صل}} زهرا{{س}} را در کنار [[علی]]{{ع}} نشانید و [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} را در کنار [[فاطمه]]{{س}} نشانید و چون هوا سرد بود، [[رسول خدا]]{{صل}} پاهای خود را در میان پاهای [[علی]] و [[فاطمه]]{{عم}} داخل کرد، آنگاه پارچهای را که روی خود میانداختیم گرفت و آن را برگرداند و با آن کساء آنان را پوشانید. سپس با [[دست]] چپ دو طرف پارچه (کساء) را گرفت و [[دست]] راست را به [[آسمان]] گرفت و فرمود: "خدایا اینها [[اهل بیت]] من هستند. هر گونه [[ناپاکی]] و [[پلیدی]] را از آنها دور کن و آنها را [[پاک]] گردان". این را سه مرتبه گفت. سپس در ادامه فرمود: "چنانکه [[اسماعیل]] و [[اسحاق]] و [[یعقوب]] را از [[پلیدی]] دور و آنها را [[پاک]] کردی و چنانکه [[خاندان]] [[لوط]] و [[آل عمران]] و [[هارون]] را [[پاک]] کردی؛ خدایا اینها [[آل محمد]] هستند پس [[درود]] و [[برکات]] خود را بر [[آل محمد]] قرار بده چنانکه بر [[آل ابراهیم]] قرار دادی که همانا تو سزاوار [[ستایش]] و صاحب [[عظمت]] هستی". من که در آستانه در [[ایستاده]] بودم، گفتم: ای [[رسول خدا]]، آیا من هم از [[اهل بیت]] تو هستم؟ و کساء را بلند کردم تا در کنار آنها قرار گیرم؛ اما [[رسول خدا]] کساء را از [[دست]] من کشید و فرمود: "نه! تو [[همسر پیامبر]] و بر خیر و [[نیکی]] هستی و [[اهل بیت]] من اینها هستند". و نفرمود که تو از [[اهل بیت]] من هستی که اگر چنین میفرمود، به [[درستی]] که این [[افتخار]] برای من از آنچه [[خورشید]] بر آن میتابد، بهتر بود. سپس این [[آیه]] در [[شأن پیامبر]] و [[علی]] و [[فاطمه]] و [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} نازل شد"<ref>تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج۲، ص۶۷؛ تفسیر فرات کوفی، فرات بن ابراهیم کوفی، ص۳۳۲؛ مناقب الامام امیرالمؤمنین{{ع}}، محمد بن سلیمان کوفی، ج۲، ص۱۲۴.</ref>. | [[شهر بن حوشب]] [[روایت]] کرده است: روزی برای [[احوالپرسی]] نزد [[ام سلمه]]، [[همسر پیامبر]]{{صل}} رفتم. از او پرسیدم: "ای امّ المؤمنین، نظر شما درباره [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> چیست؟" [[ام سلمه]] گفت: "من و [[رسول خدا]]{{صل}} در محل [[خواب]] خود خوابیده و یک کساء خیبری را در زیر خود انداخته بودیم. در این حال، خدمتکار وارد اطاق شد و گفت: "[[علی]]{{ع}} و [[فاطمه]]{{س}} به همراه [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} بیرون [[خانه]] هستند و میخواهند شما را ببینند". [[پیامبر]]{{صل}} به من گفت: "برخیز و از [[اهل بیت]] من فاصله بگیر". برخاستم و در گوشهای نشستم. [[پیامبر]]{{صل}} به آنها اجازه ورود داد و آنها وارد شدند. ایشان زهرا{{س}} را بوسید و به آغوش کشید و سپس [[علی]]{{ع}} را بوسید و به آغوش گرفت و سپس [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} را که بچههای کوچکی بودند به سینه خود چسبانید. آنگاه [[فاطمه]]{{س}} ظرفی را آورد که در آن حلوا بود و نزد [[پیامبر]]{{صل}} گذاشت. [[رسول خدا]]{{صل}} ظرف را پیش کشید و همگی از آن خوردند. سپس [[پیامبر]]{{صل}} زهرا{{س}} را در کنار [[علی]]{{ع}} نشانید و [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} را در کنار [[فاطمه]]{{س}} نشانید و چون هوا سرد بود، [[رسول خدا]]{{صل}} پاهای خود را در میان پاهای [[علی]] و [[فاطمه]]{{عم}} داخل کرد، آنگاه پارچهای را که روی خود میانداختیم گرفت و آن را برگرداند و با آن کساء آنان را پوشانید. سپس با [[دست]] چپ دو طرف پارچه (کساء) را گرفت و [[دست]] راست را به [[آسمان]] گرفت و فرمود: "خدایا اینها [[اهل بیت]] من هستند. هر گونه [[ناپاکی]] و [[پلیدی]] را از آنها دور کن و آنها را [[پاک]] گردان". این را سه مرتبه گفت. سپس در ادامه فرمود: "چنانکه [[اسماعیل]] و [[اسحاق]] و [[یعقوب]] را از [[پلیدی]] دور و آنها را [[پاک]] کردی و چنانکه [[خاندان]] [[لوط]] و [[آل عمران]] و [[هارون]] را [[پاک]] کردی؛ خدایا اینها [[آل محمد]] هستند پس [[درود]] و [[برکات]] خود را بر [[آل محمد]] قرار بده چنانکه بر [[آل ابراهیم]] قرار دادی که همانا تو سزاوار [[ستایش]] و صاحب [[عظمت]] هستی". من که در آستانه در [[ایستاده]] بودم، گفتم: ای [[رسول خدا]]، آیا من هم از [[اهل بیت]] تو هستم؟ و کساء را بلند کردم تا در کنار آنها قرار گیرم؛ اما [[رسول خدا]] کساء را از [[دست]] من کشید و فرمود: "نه! تو [[همسر پیامبر]] و بر خیر و [[نیکی]] هستی و [[اهل بیت]] من اینها هستند". و نفرمود که تو از [[اهل بیت]] من هستی که اگر چنین میفرمود، به [[درستی]] که این [[افتخار]] برای من از آنچه [[خورشید]] بر آن میتابد، بهتر بود. سپس این [[آیه]] در [[شأن پیامبر]] و [[علی]] و [[فاطمه]] و [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} نازل شد"<ref>تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج۲، ص۶۷؛ تفسیر فرات کوفی، فرات بن ابراهیم کوفی، ص۳۳۲؛ مناقب الامام امیرالمؤمنین{{ع}}، محمد بن سلیمان کوفی، ج۲، ص۱۲۴.</ref>. | ||
و از [[ابو حمراء]] [[روایت]] شده است: هفت یا هشت ماه خدمتگزار [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بودم و به [[خدا]] قسم در تمام این مدت میدیدم که [[رسول خدا]] به هنگام [[نماز صبح]] از منزل خارج میشد و با [[دست]]، دو طرف چهارچوب در [[خانه علی]]{{ع}} را میگرفت و میفرمود: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ}}. سپس میفرمود: "وقت [[نماز]] است، [[خدا]] با [[لطف]] خود با شما [[رفتار]] کند". و این [[آیه]] را میخواند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>؛ سپس به [[مسجد]] خودش میرفت<ref>مناقب الامام امیرالمؤمنین، محمد بن سلیمان کوفی، ج۲، ص۱۷۴.</ref>.<ref>[[ حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابیطالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابیطالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۰۳-۲۰۶.</ref> | و از [[ابو حمراء]] [[روایت]] شده است: هفت یا هشت ماه خدمتگزار [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بودم و به [[خدا]] قسم در تمام این مدت میدیدم که [[رسول خدا]] به هنگام [[نماز صبح]] از منزل خارج میشد و با [[دست]]، دو طرف چهارچوب در [[خانه علی]]{{ع}} را میگرفت و میفرمود: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ}}. سپس میفرمود: "وقت [[نماز]] است، [[خدا]] با [[لطف]] خود با شما [[رفتار]] کند". و این [[آیه]] را میخواند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>؛ سپس به [[مسجد]] خودش میرفت<ref>مناقب الامام امیرالمؤمنین، محمد بن سلیمان کوفی، ج۲، ص۱۷۴.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابیطالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابیطالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۰۳-۲۰۶.</ref> | ||
===آیات دیگر=== | ===آیات دیگر=== | ||
خط ۵۵: | خط ۵۴: | ||
#'''[[حدیث]] پرنده بریان شده:''' این [[فضیلت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از تعداد زیادی از [[صحابه]] [[رسول خدا]]{{صل}} و [[تابعین]] در کتب معتبر [[شیعه]] و [[سنی]] [[نقل]] شده است. به طور نمونه، [[نسائی]] به [[سند صحیح]] از [[انس بن مالک]] [[نقل]] میکند که گفت: پرندهای (کباب شده) نزد [[رسول خدا]]{{صل}} بود؛ آن حضرت فرمود: "خدایا محبوبترین بندهات را نزد من بفرست تا با من از این پرنده (کباب شده) بخورد". در این هنگام [[ابوبکر]] آمد، [[رسول خدا]]{{صل}} به او اجازه ورود نداد؛ بعد از او [[عمر]] آمد؛ [[پیامبر]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به او نیز اجازه ورود نداد، (اما همین که [[امیرالمؤمنین]]) [[علی]]{{ع}} آمد، [[رسول خدا]]{{صل}} به ایشان اجازه ورود دادند (و باهم از آن پرنده خوردند)<ref>خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب{{ع}}، نسائی، ج۱، ص۲۹.</ref>. | #'''[[حدیث]] پرنده بریان شده:''' این [[فضیلت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از تعداد زیادی از [[صحابه]] [[رسول خدا]]{{صل}} و [[تابعین]] در کتب معتبر [[شیعه]] و [[سنی]] [[نقل]] شده است. به طور نمونه، [[نسائی]] به [[سند صحیح]] از [[انس بن مالک]] [[نقل]] میکند که گفت: پرندهای (کباب شده) نزد [[رسول خدا]]{{صل}} بود؛ آن حضرت فرمود: "خدایا محبوبترین بندهات را نزد من بفرست تا با من از این پرنده (کباب شده) بخورد". در این هنگام [[ابوبکر]] آمد، [[رسول خدا]]{{صل}} به او اجازه ورود نداد؛ بعد از او [[عمر]] آمد؛ [[پیامبر]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به او نیز اجازه ورود نداد، (اما همین که [[امیرالمؤمنین]]) [[علی]]{{ع}} آمد، [[رسول خدا]]{{صل}} به ایشان اجازه ورود دادند (و باهم از آن پرنده خوردند)<ref>خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب{{ع}}، نسائی، ج۱، ص۲۹.</ref>. | ||
#'''تقسیمکننده [[بهشت و دوزخ]]:''' [[رسول خدا]]{{صل}} بارها [[امام علی]]{{ع}} را چنین ستودهاند؛ از [[عبدالله بن عباس]] [[نقل]] شده که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمودند: "... ای گروه [[مردم]]! همانا [[علی]] تقسیمکننده [[جهنم]] ([[نار]]) است؛ کسی که [[باور]] و [[دوست]] او باشد به [[آتش]] وارد نخواهد شد و کسی که [[دشمن]] او باشد از آن [[نجات]] نخواهد یافت. همانا او تقسیمکننده [[بهشت]] است؛ کسی که [[دشمن]] او باشد به آن وارد نخواهد شد و کسی که [[دوست]] او باشد از آن [[محروم]] نخواهد شد". [[اباصلت هروی]] [[نقل]] کرده است که روزی [[مأمون]] به [[امام رضا]]{{ع}} گفت: "یا اباالحسن، ما را [[آگاه]] ساز که به چه علت پدرت [[امیرالمؤمنین]] تقسیمکننده [[بهشت و جهنم]] خوانده شده؟ این مطلب [[فکر]] مرا مشغول ساخته است". [[امام رضا]]{{ع}} به او فرمودند: "ای [[مأمون]] آیا تو از پدرت و او از پدرانش از [[ابن عباس]] [[نقل]] نکردهاید که گفت از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمودند: [[حب علی]] [[ایمان]] و [[دشمنی با علی]] [[کفر]] است؟" [[مأمون]] پاسخ داد: "آری"؛ حضرت فرمودند: "پدرم تقسیمکننده [[بهشت و دوزخ]] است، زیرا ملاک [[ایمان]] و [[کفر]] افراد، [[حب]] و [[بغض]] ایشان است"<ref>عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج۱، ص۹۲.</ref>. | #'''تقسیمکننده [[بهشت و دوزخ]]:''' [[رسول خدا]]{{صل}} بارها [[امام علی]]{{ع}} را چنین ستودهاند؛ از [[عبدالله بن عباس]] [[نقل]] شده که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمودند: "... ای گروه [[مردم]]! همانا [[علی]] تقسیمکننده [[جهنم]] ([[نار]]) است؛ کسی که [[باور]] و [[دوست]] او باشد به [[آتش]] وارد نخواهد شد و کسی که [[دشمن]] او باشد از آن [[نجات]] نخواهد یافت. همانا او تقسیمکننده [[بهشت]] است؛ کسی که [[دشمن]] او باشد به آن وارد نخواهد شد و کسی که [[دوست]] او باشد از آن [[محروم]] نخواهد شد". [[اباصلت هروی]] [[نقل]] کرده است که روزی [[مأمون]] به [[امام رضا]]{{ع}} گفت: "یا اباالحسن، ما را [[آگاه]] ساز که به چه علت پدرت [[امیرالمؤمنین]] تقسیمکننده [[بهشت و جهنم]] خوانده شده؟ این مطلب [[فکر]] مرا مشغول ساخته است". [[امام رضا]]{{ع}} به او فرمودند: "ای [[مأمون]] آیا تو از پدرت و او از پدرانش از [[ابن عباس]] [[نقل]] نکردهاید که گفت از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمودند: [[حب علی]] [[ایمان]] و [[دشمنی با علی]] [[کفر]] است؟" [[مأمون]] پاسخ داد: "آری"؛ حضرت فرمودند: "پدرم تقسیمکننده [[بهشت و دوزخ]] است، زیرا ملاک [[ایمان]] و [[کفر]] افراد، [[حب]] و [[بغض]] ایشان است"<ref>عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج۱، ص۹۲.</ref>. | ||
#'''اعطای [[پرچم]]:''' در روایتهای متعدد و دارای [[سند صحیح]] [[نقل]] شده است که در [[جنگ خیبر]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[پرچم]] را برای [[جنگ]] با [[اهل]] [[خیبر]] به [[دست]] [[ابوبکر]] دادند اما او [[شکست]] خورد؛ بار دوم [[رسول خدا]] [[عمر]] را فرستاد که وی نیز با شکست بازگشت. پس [[رسول خدا]]{{صل}} فرمودند: "فردا [[پرچم]] را به [[دست]] کسی خواهم داد که [[خداوند]] به [[دست]] او ما را [[پیروز]] میکند و او [[خدا]] و رسولش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و رسولش نیز او را [[دوست]] دارند". وقتی صبح شد حضرت فرمودند: "[[علی]] را صدا بزنید". در پاسخ گفتند: "چشمان او درد میکند"؛ حضرت] فرمودند: "او را صدا بزنید". زمانی که [[علی]]{{ع}} آمد [[رسول خدا]]{{صل}} از آب دهان خود بر چشمان ایشان مالید و فرمود: "خدایا سردی و گرمی را از چشمان او دور گردان". سپس [[پرچم]] را به او سپرد و او نزد [[رسول خدا]] بازگشت در حالی که قلعه [[خیبر]] را [[فتح]] کرده بود<ref>صحیح البخاری، بخاری، ج۴، ص۲۰.</ref>. [[قاضی]] [[عضدالدین ایجی]] ـ از [[متکلمان]] [[اهل تسنن]] ـ این واقعه را اینگونه [[نقل]] میکند: بعد از اینکه [[رسول خدا]]{{صل}} [[ابوبکر]] و [[عمر]] را به میدان [[جنگ]] فرستاد و آنها [[شکست]] خورده و فرار کردند، فرمود: "فردا [[پرچم]] را به [[دست]] کسی خواهم داد که [[خدا]] و رسولش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و رسولش نیز او را [[دوست]] دارند؛ شخصی که حملهکننده است و [[اهل]] [[فرار از جنگ]] نیست". سپس روز بعد، آن حضرت، [[پرچم]] را به [[دست]] [[علی]]{{ع}} داد<ref>کتاب المواقف، عضدالدین الایجی، ج۳، ص۶۲۶.</ref>.<ref>[[ حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابیطالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابیطالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۰۷-۲۰۹.</ref> | #'''اعطای [[پرچم]]:''' در روایتهای متعدد و دارای [[سند صحیح]] [[نقل]] شده است که در [[جنگ خیبر]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[پرچم]] را برای [[جنگ]] با [[اهل]] [[خیبر]] به [[دست]] [[ابوبکر]] دادند اما او [[شکست]] خورد؛ بار دوم [[رسول خدا]] [[عمر]] را فرستاد که وی نیز با شکست بازگشت. پس [[رسول خدا]]{{صل}} فرمودند: "فردا [[پرچم]] را به [[دست]] کسی خواهم داد که [[خداوند]] به [[دست]] او ما را [[پیروز]] میکند و او [[خدا]] و رسولش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و رسولش نیز او را [[دوست]] دارند". وقتی صبح شد حضرت فرمودند: "[[علی]] را صدا بزنید". در پاسخ گفتند: "چشمان او درد میکند"؛ حضرت] فرمودند: "او را صدا بزنید". زمانی که [[علی]]{{ع}} آمد [[رسول خدا]]{{صل}} از آب دهان خود بر چشمان ایشان مالید و فرمود: "خدایا سردی و گرمی را از چشمان او دور گردان". سپس [[پرچم]] را به او سپرد و او نزد [[رسول خدا]] بازگشت در حالی که قلعه [[خیبر]] را [[فتح]] کرده بود<ref>صحیح البخاری، بخاری، ج۴، ص۲۰.</ref>. [[قاضی]] [[عضدالدین ایجی]] ـ از [[متکلمان]] [[اهل تسنن]] ـ این واقعه را اینگونه [[نقل]] میکند: بعد از اینکه [[رسول خدا]]{{صل}} [[ابوبکر]] و [[عمر]] را به میدان [[جنگ]] فرستاد و آنها [[شکست]] خورده و فرار کردند، فرمود: "فردا [[پرچم]] را به [[دست]] کسی خواهم داد که [[خدا]] و رسولش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و رسولش نیز او را [[دوست]] دارند؛ شخصی که حملهکننده است و [[اهل]] [[فرار از جنگ]] نیست". سپس روز بعد، آن حضرت، [[پرچم]] را به [[دست]] [[علی]]{{ع}} داد<ref>کتاب المواقف، عضدالدین الایجی، ج۳، ص۶۲۶.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابیطالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابیطالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۰۷-۲۰۹.</ref> | ||
==جامع اضداد و واجد تمام زیباییها== | ==جامع اضداد و واجد تمام زیباییها== | ||
خط ۷۱: | خط ۷۰: | ||
{{اصلی|کتمان فضایل علی}} | {{اصلی|کتمان فضایل علی}} | ||
یکی از راههای مقابله امویان و معاویه با امیرالمؤمنین {{ع}}، [[کتمان]] [[فضایل]] [[خاندان]] [[عصمت]] و [[مناقب]] [[اهل بیت]] و جلوگیری از [[نقل]] [[روایات]] دربارۀ [[امام علی|علی]]{{ع}} و [[آل علی]] بود. اوج [[سیاست]] [[کتمان]] و منع، در زمان [[معاویه]] بود که به جلوگیری از نشر [[فضایل علی]]{{ع}} اکتفا نکرد، بلکه [[لعن امام علی|لعن و سب علی]]{{ع}} را در برنامههای [[تبلیغی]] و [[فرهنگی]] خود قرار داد<ref>نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱ ص ۱۱ و ۱۷</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۱۰.</ref> | یکی از راههای مقابله امویان و معاویه با امیرالمؤمنین {{ع}}، [[کتمان]] [[فضایل]] [[خاندان]] [[عصمت]] و [[مناقب]] [[اهل بیت]] و جلوگیری از [[نقل]] [[روایات]] دربارۀ [[امام علی|علی]]{{ع}} و [[آل علی]] بود. اوج [[سیاست]] [[کتمان]] و منع، در زمان [[معاویه]] بود که به جلوگیری از نشر [[فضایل علی]]{{ع}} اکتفا نکرد، بلکه [[لعن امام علی|لعن و سب علی]]{{ع}} را در برنامههای [[تبلیغی]] و [[فرهنگی]] خود قرار داد<ref>نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱ ص ۱۱ و ۱۷</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۱۰.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |