جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
==[[فلسفۀ سیاسی]] به معنای نخست== | ==[[فلسفۀ سیاسی]] به معنای نخست== | ||
*بنابراین، "[[فلسفۀ سیاسی]]" به معنای نخست آن، که در مفهوم با "سیاست مدن" برابر است، همۀ [[فقه کلان]] [[سیاسی]] مورد بحث ما را در بر میگیرد و [[فقه کلان]] [[سیاسی]]، بخش مهمّی از [[فلسفۀ سیاسی]] به معنای "سیاست مدن" را تشکیل میدهد. | *بنابراین، "[[فلسفۀ سیاسی]]" به معنای نخست آن، که در مفهوم با "سیاست مدن" برابر است، همۀ [[فقه کلان]] [[سیاسی]] مورد بحث ما را در بر میگیرد و [[فقه کلان]] [[سیاسی]]، بخش مهمّی از [[فلسفۀ سیاسی]] به معنای "سیاست مدن" را تشکیل میدهد. | ||
*[[فارابی]] در رسالۀ فصول منتزعه، در [[تبیین]] [[وظایف]] و جایگاهی که صاحب [[قدرت سیاسی]] در [[جامعه]] دارد، چنین میگوید: "برای نفس صحت و [[مرضی]] است، همانگونه که برای [[بدن]] صحت و [[مرضی]] وجود دارد. صحت نفس در این است که هیئتهای آن و نیز هیئات اجزای آن، هیئاتی باشند که همیشه رفتارهای [[نیکو]] و [[زیبا]] از آنها سربزند"<ref>{{عربی|للنفس صحة و مرض كما للبدن صحة و مرض. فصحة النفس أن تكون هيئاتها و هيئات أجزائها هيئات تفعل بها أبداً الخيرات و الحسنات و الأفعال الجميلة...}}</ref> - تا آنجا که میگوید: - "همانگونه که صحت [[بدن]] همان [[اعتدال]] مزاج [[بدن]] است، و [[بیماری]] آن [[انحراف]] از [[اعتدال]] است، به همین نحو [[سلامتی]] و صحت [[شهر]]، [[اعتدال]] [[اخلاق]] [[مردم]] آن [[شهر]] است، و [[بیماری]] آن، دگرگونی [[اخلاق]] آنهاست، و هرگاه [[بدن]] از [[اعتدال]] مزاجش [[منحرف]] شود، آنچه آن را به [[اعتدال]] بازمیگرداند و آن را نگاه میدارد، طبیب است، به همین نحو اگر شهری [[اخلاق]] مردمش [[منحرف]] شد، آن کس که آن را به [[درستی]] و [[راستی]] برمیگرداند سالار آن است"<ref>{{عربی|كما أنّ صحة البدن هي اعتدال مزاجه، و مرضه الانحراف عن الاعتدال كذلك صحة المدينة و استقامتها هي اعتدال أخلاق أهلها و مرضها التفاوت الذي يوجد في أخلاقهم و متی انحرف البدن عن الاعتدال من مزاجه فالذي يردّه إلی الاعتدال و يحفظه هو الطبيب، كذلك إذا انحرفت المدينة في أخلاق أهلها عن الاعتدال فالذي يردّها إلی الاستقامة و يحفظها عليها هو المدني...}}</ref> - تا آنجا که میگوید: - "کسی که ابدان را معالجه میکند طبیب است و آن کس که [[نفوس]] را معالجه میکند [[انسان]] [[مدنی]] و فرمانرواست"<ref>{{عربی|المعالج للأبدان هو الطبيب، و المعالج للأنفس هو الإنسان المدني...}}</ref> - تا آنجا که میگوید: ـ "همانا فرمانروای [[شهر]] با فنّ شهرداری و [[پادشاه]] با فنّ [[پادشاهی]] میسنجد کجا باید به کار بندد و در چه شخصی باید به کار ببندد و در چه کسی نباید بکار ببندد و چه نوع صحتی را [[شایسته]] است که به ابدان ببخشد و چه نوع صحتی را نباید ببخشد"<ref>{{عربی|فإنّ المدني بالصناعة المدنية و الـمَلِك بصناعة المُلك يقدّر اين ينبغي أن يستعمل و في من ينبغي أن يستعمل و في من لا يستعمل و أي صنف من الصحة ينبغي أن يفيدها الأبدان و أي صنف من الصحة ينبغي أن لا يفيدها}}.</ref> | * [[فارابی]] در رسالۀ فصول منتزعه، در [[تبیین]] [[وظایف]] و جایگاهی که صاحب [[قدرت سیاسی]] در [[جامعه]] دارد، چنین میگوید: "برای نفس صحت و [[مرضی]] است، همانگونه که برای [[بدن]] صحت و [[مرضی]] وجود دارد. صحت نفس در این است که هیئتهای آن و نیز هیئات اجزای آن، هیئاتی باشند که همیشه رفتارهای [[نیکو]] و [[زیبا]] از آنها سربزند"<ref>{{عربی|للنفس صحة و مرض كما للبدن صحة و مرض. فصحة النفس أن تكون هيئاتها و هيئات أجزائها هيئات تفعل بها أبداً الخيرات و الحسنات و الأفعال الجميلة...}}</ref> - تا آنجا که میگوید: - "همانگونه که صحت [[بدن]] همان [[اعتدال]] مزاج [[بدن]] است، و [[بیماری]] آن [[انحراف]] از [[اعتدال]] است، به همین نحو [[سلامتی]] و صحت [[شهر]]، [[اعتدال]] [[اخلاق]] [[مردم]] آن [[شهر]] است، و [[بیماری]] آن، دگرگونی [[اخلاق]] آنهاست، و هرگاه [[بدن]] از [[اعتدال]] مزاجش [[منحرف]] شود، آنچه آن را به [[اعتدال]] بازمیگرداند و آن را نگاه میدارد، طبیب است، به همین نحو اگر شهری [[اخلاق]] مردمش [[منحرف]] شد، آن کس که آن را به [[درستی]] و [[راستی]] برمیگرداند سالار آن است"<ref>{{عربی|كما أنّ صحة البدن هي اعتدال مزاجه، و مرضه الانحراف عن الاعتدال كذلك صحة المدينة و استقامتها هي اعتدال أخلاق أهلها و مرضها التفاوت الذي يوجد في أخلاقهم و متی انحرف البدن عن الاعتدال من مزاجه فالذي يردّه إلی الاعتدال و يحفظه هو الطبيب، كذلك إذا انحرفت المدينة في أخلاق أهلها عن الاعتدال فالذي يردّها إلی الاستقامة و يحفظها عليها هو المدني...}}</ref> - تا آنجا که میگوید: - "کسی که ابدان را معالجه میکند طبیب است و آن کس که [[نفوس]] را معالجه میکند [[انسان]] [[مدنی]] و فرمانرواست"<ref>{{عربی|المعالج للأبدان هو الطبيب، و المعالج للأنفس هو الإنسان المدني...}}</ref> - تا آنجا که میگوید: ـ "همانا فرمانروای [[شهر]] با فنّ شهرداری و [[پادشاه]] با فنّ [[پادشاهی]] میسنجد کجا باید به کار بندد و در چه شخصی باید به کار ببندد و در چه کسی نباید بکار ببندد و چه نوع صحتی را [[شایسته]] است که به ابدان ببخشد و چه نوع صحتی را نباید ببخشد"<ref>{{عربی|فإنّ المدني بالصناعة المدنية و الـمَلِك بصناعة المُلك يقدّر اين ينبغي أن يستعمل و في من ينبغي أن يستعمل و في من لا يستعمل و أي صنف من الصحة ينبغي أن يفيدها الأبدان و أي صنف من الصحة ينبغي أن لا يفيدها}}.</ref> | ||
*و نیز میگوید: "شهردار و [[پادشاهی]] که [[نفوس]] را معالجه میکند [[نیازمند]] آن است که نفس را کاملاً بشناسد و با همۀ اجزاء نفس و آنچه بر آنها عارض میشود از نقائص و [[رذائل]] آشنا باشد و بداند علت آنچه بر نفس و اجزای آن عارض میشود چیست؟ و آن هیئتهایی که نفس بهوسیلۀ آنها [[کارهای نیک]] را انجام میدهد چیست؟ و تعداد آنها را بداند. و نیز راه ازالۀ [[رذائل]] را از [[شهروندان]] و چارۀ ریشهدار نمودن [[کارهای نیک]] را در [[نفوس]] [[شهروندان]] بشناسد و با راهکار نگهداری این [[فضائل]] در درون آنها آشنا باشد که نابود نشوند"<ref>{{عربی|المدني و الملك الذي يعالج الأنفس يحتاج إلی أن يعرف النفس بأسرها و أجزائها و ما يعرض لها و لكل واحد من أجزائها من النقائص و الرذائل و مما يعرض و من كم شيء وما الهيئات النفسانية التي يفعل بها الإنسان الخيرات و كم هي و كيف الوجه في إزالة الرذائل عن أهل المدن، و الحيلة في تمكينها في نفوس المدنيين، و وجه التدبير في حفظها عليهم حتی لاتزول}}فارابی، الفصول المنتزعۀ، تحقیق فوزی متری نجّار (دانشگاه میشیگان)، ص۲۵و۲۶.</ref>. | *و نیز میگوید: "شهردار و [[پادشاهی]] که [[نفوس]] را معالجه میکند [[نیازمند]] آن است که نفس را کاملاً بشناسد و با همۀ اجزاء نفس و آنچه بر آنها عارض میشود از نقائص و [[رذائل]] آشنا باشد و بداند علت آنچه بر نفس و اجزای آن عارض میشود چیست؟ و آن هیئتهایی که نفس بهوسیلۀ آنها [[کارهای نیک]] را انجام میدهد چیست؟ و تعداد آنها را بداند. و نیز راه ازالۀ [[رذائل]] را از [[شهروندان]] و چارۀ ریشهدار نمودن [[کارهای نیک]] را در [[نفوس]] [[شهروندان]] بشناسد و با راهکار نگهداری این [[فضائل]] در درون آنها آشنا باشد که نابود نشوند"<ref>{{عربی|المدني و الملك الذي يعالج الأنفس يحتاج إلی أن يعرف النفس بأسرها و أجزائها و ما يعرض لها و لكل واحد من أجزائها من النقائص و الرذائل و مما يعرض و من كم شيء وما الهيئات النفسانية التي يفعل بها الإنسان الخيرات و كم هي و كيف الوجه في إزالة الرذائل عن أهل المدن، و الحيلة في تمكينها في نفوس المدنيين، و وجه التدبير في حفظها عليهم حتی لاتزول}}فارابی، الفصول المنتزعۀ، تحقیق فوزی متری نجّار (دانشگاه میشیگان)، ص۲۵و۲۶.</ref>. | ||
*همانگونه که در این متن به روشنی ملاحظه میشود، [[فارابی]] سیاست را همان [[حکمت عملی]] در حوزۀ سیاست مدن میداند و مَلِک یا [[حاکم]] را کسی میداند که با {{عربی| ما ينبغي أن يعمل و ما لا ينبغي أن يعمل}} در حوزۀ [[مدینه]] که مراد [[اجتماع]] است، آشناست و بر به کاربستن درست آن چیره و تواناست. | *همانگونه که در این متن به روشنی ملاحظه میشود، [[فارابی]] سیاست را همان [[حکمت عملی]] در حوزۀ سیاست مدن میداند و مَلِک یا [[حاکم]] را کسی میداند که با {{عربی| ما ينبغي أن يعمل و ما لا ينبغي أن يعمل}} در حوزۀ [[مدینه]] که مراد [[اجتماع]] است، آشناست و بر به کاربستن درست آن چیره و تواناست. | ||
*[[بوعلی سینا]] نیز [[حکمت عملی]] در حوزۀ مدن را همان [[حکمت]] یا [[فلسفۀ سیاسی]] میشمارد و در [[تبیین]] [[مأموریت]] و [[جایگاه]] [[سلطان]] ارضی چنین میگوید: "مقصود از [[حکمت]] فضائلی که پس از [[عفت]] و [[شجاعت]] سومین نوع [[حکمت]] است [[حکمت نظری]] نیست؛ زیرا در [[حکمت نظری]] به وسط بودن [[تکلیف]] نمیشود بلکه مقصود [[حکمت عملی]] است که مورد آن رفتارها و تصرفات [[دنیوی]] است"<ref>{{عربی|و الحكمة الفضيلية التي هي ثالثة العفة و الشجاعة فليس يعني بها الحكمة النظرية، فإنها لايكلّف فيها التوسّط البتّة، بل الحكمة العملية التي في الأفعال الدنيوية و التصرفات الدنيوية...}}</ref> - تا آنجا که میگوید: - بنابراین [[فضائل]] بر سه نوعاند: هیئت وسط بودن در امور شهوانی؛ نظیر: [[لذت]] [[نکاح]] و شراب و [[لباس]] و [[آسایش]] و جز آن از لذات حسّی و وهمی. و هیئت وسط بودن در امور مربوط به [[خشم]]؛ نظیر: [[ترس]] و [[خشم]] و [[اندوه]] و [[تکبر]] و [[کینه]] و رشکورزی و جز آن، و هیئت توسط در امور تدبیری، و سردستۀ این [[فضائل]] [[عفت]] و [[حکمت]] و [[شجاعت]] است، و مجموع آنها [[عدالت]] است. اینها همه خارج از [[فضیلت]] نظریاند. و آن کس که افزون بر اینها [[حکمت نظری]] را نیز دارد به [[سعادت]] [[دست]] یافته است، و آن کس که افزون بر همۀ اینها خصوصیتهای [[نبوی]] را دارا شود نزدیک است که خداوندی بصورت [[انسان]] باشد و نزدیک است که [[پرستش]] او پس از [[خداوند تعالی]] روا گردد و اوست [[سلطان]] [[جهان]] ارضی و [[جانشین]] [[خداوند]] در [[زمین]]. همانگونه که در این متن نیز ملاحظه میشود، [[بوعلی سینا]] [[حکمت عملی]] را مساوی با [[عدالت]] و مهمترین وظیفۀ [[سلطان]] ارضی - که [[حکیم]] کامل است - میداند و بدین ترتیب، [[فلسفۀ سیاسی]] [[بوعلی سینا]] نیز همان [[حکمت عملی]] یا [[عدالت]] است<ref>{{عربی|فالفضائل ثلاثة: هيئة التوسّط في الشهوانية مثل لذة المنكوح و المطعوم و الملبوس و الراحة و غير ذلك من اللذات الحسّية و الوهمية و هيئة التوسّط في الغضبيات كلها مثل الخوف و الغضب و الغم و الأنفة و الحقد و الحسد و غير ذلك، و هيئة التوسط في التدبيرية. ورؤوس هذه الفضائل عفة و حكمة و شجاعة، و مجموعها العدالة، و هي خارجة عن الفضيلة النظرية. و من اجتمعت له معها الحكمة النظرية فقد سُعد، و من فاز مع ذلك بالخواص النبوية، كاد ان يصير رباً انسانياً و كاد أن تحل عبادته بعد الله تعالی، و هو سلطان العالم الأرضي و خليفة الله فيه}}؛ ابوعلی الحسین بن عبدالله ابن سینا، الهیات شفا، پایان مقالۀ عاشره از فصل خامس، ص۴۵۵.</ref>. | * [[بوعلی سینا]] نیز [[حکمت عملی]] در حوزۀ مدن را همان [[حکمت]] یا [[فلسفۀ سیاسی]] میشمارد و در [[تبیین]] [[مأموریت]] و [[جایگاه]] [[سلطان]] ارضی چنین میگوید: "مقصود از [[حکمت]] فضائلی که پس از [[عفت]] و [[شجاعت]] سومین نوع [[حکمت]] است [[حکمت نظری]] نیست؛ زیرا در [[حکمت نظری]] به وسط بودن [[تکلیف]] نمیشود بلکه مقصود [[حکمت عملی]] است که مورد آن رفتارها و تصرفات [[دنیوی]] است"<ref>{{عربی|و الحكمة الفضيلية التي هي ثالثة العفة و الشجاعة فليس يعني بها الحكمة النظرية، فإنها لايكلّف فيها التوسّط البتّة، بل الحكمة العملية التي في الأفعال الدنيوية و التصرفات الدنيوية...}}</ref> - تا آنجا که میگوید: - بنابراین [[فضائل]] بر سه نوعاند: هیئت وسط بودن در امور شهوانی؛ نظیر: [[لذت]] [[نکاح]] و شراب و [[لباس]] و [[آسایش]] و جز آن از لذات حسّی و وهمی. و هیئت وسط بودن در امور مربوط به [[خشم]]؛ نظیر: [[ترس]] و [[خشم]] و [[اندوه]] و [[تکبر]] و [[کینه]] و رشکورزی و جز آن، و هیئت توسط در امور تدبیری، و سردستۀ این [[فضائل]] [[عفت]] و [[حکمت]] و [[شجاعت]] است، و مجموع آنها [[عدالت]] است. اینها همه خارج از [[فضیلت]] نظریاند. و آن کس که افزون بر اینها [[حکمت نظری]] را نیز دارد به [[سعادت]] [[دست]] یافته است، و آن کس که افزون بر همۀ اینها خصوصیتهای [[نبوی]] را دارا شود نزدیک است که خداوندی بصورت [[انسان]] باشد و نزدیک است که [[پرستش]] او پس از [[خداوند تعالی]] روا گردد و اوست [[سلطان]] [[جهان]] ارضی و [[جانشین]] [[خداوند]] در [[زمین]]. همانگونه که در این متن نیز ملاحظه میشود، [[بوعلی سینا]] [[حکمت عملی]] را مساوی با [[عدالت]] و مهمترین وظیفۀ [[سلطان]] ارضی - که [[حکیم]] کامل است - میداند و بدین ترتیب، [[فلسفۀ سیاسی]] [[بوعلی سینا]] نیز همان [[حکمت عملی]] یا [[عدالت]] است<ref>{{عربی|فالفضائل ثلاثة: هيئة التوسّط في الشهوانية مثل لذة المنكوح و المطعوم و الملبوس و الراحة و غير ذلك من اللذات الحسّية و الوهمية و هيئة التوسّط في الغضبيات كلها مثل الخوف و الغضب و الغم و الأنفة و الحقد و الحسد و غير ذلك، و هيئة التوسط في التدبيرية. ورؤوس هذه الفضائل عفة و حكمة و شجاعة، و مجموعها العدالة، و هي خارجة عن الفضيلة النظرية. و من اجتمعت له معها الحكمة النظرية فقد سُعد، و من فاز مع ذلك بالخواص النبوية، كاد ان يصير رباً انسانياً و كاد أن تحل عبادته بعد الله تعالی، و هو سلطان العالم الأرضي و خليفة الله فيه}}؛ ابوعلی الحسین بن عبدالله ابن سینا، الهیات شفا، پایان مقالۀ عاشره از فصل خامس، ص۴۵۵.</ref>. | ||
*[[فلسفۀ سیاسی]]، به معنای [[حکمت عملی]] در حوزۀ [[تدبیر]] [[جامعه]] و سیاست مُدن است که موجب شده برخی پژوهشگران حوزۀ [[فلسفۀ سیاسی]]، [[فارابی]] را "مهمترین [[فیلسوف سیاسی]] [[تاریخ]] ایران"<ref>سید جواد طباطبائی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشۀ سیاسی در ایران، ص۱۴.</ref> معرفی کنند و [[فلسفۀ سیاسی]] او را "بحث دربارۀ [[سعادت]] [[انسانی]] از مجرای فضیلت" بدانند؛ که "البته این کار امکانپذیر نیست، مگر به وسیلۀ [[حکومتی]] که در پرتو آن، [[افعال]] و [[سنن]] فاضله و ملکات و [[اخلاق]] در [[شهرها]] و میان [[مردم]] رواج یابد. و این [[حکومت]] باید در علاقمند کردن [[مردم]] به [[حفظ]] این ملکات کوشا باشد تا از میان نروند"<ref>سید جواد طباطبائی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشۀ سیاسی در ایران، ص۱۵.</ref>. | * [[فلسفۀ سیاسی]]، به معنای [[حکمت عملی]] در حوزۀ [[تدبیر]] [[جامعه]] و سیاست مُدن است که موجب شده برخی پژوهشگران حوزۀ [[فلسفۀ سیاسی]]، [[فارابی]] را "مهمترین [[فیلسوف سیاسی]] [[تاریخ]] ایران"<ref>سید جواد طباطبائی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشۀ سیاسی در ایران، ص۱۴.</ref> معرفی کنند و [[فلسفۀ سیاسی]] او را "بحث دربارۀ [[سعادت]] [[انسانی]] از مجرای فضیلت" بدانند؛ که "البته این کار امکانپذیر نیست، مگر به وسیلۀ [[حکومتی]] که در پرتو آن، [[افعال]] و [[سنن]] فاضله و ملکات و [[اخلاق]] در [[شهرها]] و میان [[مردم]] رواج یابد. و این [[حکومت]] باید در علاقمند کردن [[مردم]] به [[حفظ]] این ملکات کوشا باشد تا از میان نروند"<ref>سید جواد طباطبائی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشۀ سیاسی در ایران، ص۱۵.</ref>. | ||
*این معنا از [[فلسفۀ سیاسی]]، هنوز هم در میان [[فیلسوفان]] [[سیاسی]]، بیطرفدار نیست. برخی از [[فیلسوفان]] [[سیاسی]] معاصر، [[فلسفۀ سیاسی]] را در همین راستا تعریف کردهاند. بنابر آنچه از لئواشتراوس<ref>Leo Strauss.</ref> [[نقل]] شده است، وی [[فلسفۀ سیاسی]] را - تقریباً - به همین معنا [[تفسیر]] میکند: "تمام [[اعمال]] [[سیاسی]]، ذاتاً جهتی بهسوی [[معرفت]] به [[ماهیت خیر]] میراند. اگر این جهتگیری به سوی [[معرفت]] به خیر تصحیح شود و اگر [[انسانها]] [[هدف]] صریح خود را [[کسب معرفت]] نسبت به [[زندگی]] خوب و جامعۀ خوب قرار دهند، [[فلسفۀ سیاسی]] پدیدار میشود"<ref>سید صادق حقیقت، چیستی و گونههای فلسفۀ سیاسی، نامۀ مفید، سال هشتم، شماره بیست و پنجم (به نقل از: فلسفۀ سیاسی چیست، لئواشتراوس، ترجمۀ فرهنگ رجائی).</ref>. | *این معنا از [[فلسفۀ سیاسی]]، هنوز هم در میان [[فیلسوفان]] [[سیاسی]]، بیطرفدار نیست. برخی از [[فیلسوفان]] [[سیاسی]] معاصر، [[فلسفۀ سیاسی]] را در همین راستا تعریف کردهاند. بنابر آنچه از لئواشتراوس<ref>Leo Strauss.</ref> [[نقل]] شده است، وی [[فلسفۀ سیاسی]] را - تقریباً - به همین معنا [[تفسیر]] میکند: "تمام [[اعمال]] [[سیاسی]]، ذاتاً جهتی بهسوی [[معرفت]] به [[ماهیت خیر]] میراند. اگر این جهتگیری به سوی [[معرفت]] به خیر تصحیح شود و اگر [[انسانها]] [[هدف]] صریح خود را [[کسب معرفت]] نسبت به [[زندگی]] خوب و جامعۀ خوب قرار دهند، [[فلسفۀ سیاسی]] پدیدار میشود"<ref>سید صادق حقیقت، چیستی و گونههای فلسفۀ سیاسی، نامۀ مفید، سال هشتم، شماره بیست و پنجم (به نقل از: فلسفۀ سیاسی چیست، لئواشتراوس، ترجمۀ فرهنگ رجائی).</ref>. | ||
*تعریفی که از "سی.کلیمررودی"<ref>C. Clymer Rodee.</ref> در کتاب مقدمهای بر [[علوم سیاسی]] [[نقل]] شده نیز، قریب به همین معناست: "هر [[عمل]] [[سیاسی]]، مستلزم ارزشهای [[سیاسی]] اساسی میباشد. پس [[بدیهی]] است که [[اندیشمندان]] [[سیاسی]] از [[افلاطون]] تاکنون به ارزشهایی که مبنای جامعۀ خوب و عادلانهاند بیاندیشند. [[فلسفۀ سیاسی]] از جامعۀ خوب، [[عدالت]] و مسائلی از این قبیل بحث میکند"<ref>سید صادق حقیقت، چیستی و گونههای فلسفۀ سیاسی، نامۀ مفید، سال هشتم، شماره بیست و پنجم (به نقل از: Introduction to political science.)</ref>. | *تعریفی که از "سی.کلیمررودی"<ref>C. Clymer Rodee.</ref> در کتاب مقدمهای بر [[علوم سیاسی]] [[نقل]] شده نیز، قریب به همین معناست: "هر [[عمل]] [[سیاسی]]، مستلزم ارزشهای [[سیاسی]] اساسی میباشد. پس [[بدیهی]] است که [[اندیشمندان]] [[سیاسی]] از [[افلاطون]] تاکنون به ارزشهایی که مبنای جامعۀ خوب و عادلانهاند بیاندیشند. [[فلسفۀ سیاسی]] از جامعۀ خوب، [[عدالت]] و مسائلی از این قبیل بحث میکند"<ref>سید صادق حقیقت، چیستی و گونههای فلسفۀ سیاسی، نامۀ مفید، سال هشتم، شماره بیست و پنجم (به نقل از: Introduction to political science.)</ref>. | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
==[[فلسفۀ سیاسی]] به معنای دوم== | ==[[فلسفۀ سیاسی]] به معنای دوم== | ||
*[[فلسفۀ سیاسی]] به معنای دوم – که در کاربری معاصر این واژه بیشتر مد نظر است - در یک جملۀ کوتاه عبارت است از: "دانشی که دربارۀ ماهیت [[قدرت سیاسی]] و [[مشروعیت]] و موجودیت آن و لوازم مترتب بر ماهیت و [[مشروعیت]] و موجودیت آن به بحث و بررسی میپردازد". | * [[فلسفۀ سیاسی]] به معنای دوم – که در کاربری معاصر این واژه بیشتر مد نظر است - در یک جملۀ کوتاه عبارت است از: "دانشی که دربارۀ ماهیت [[قدرت سیاسی]] و [[مشروعیت]] و موجودیت آن و لوازم مترتب بر ماهیت و [[مشروعیت]] و موجودیت آن به بحث و بررسی میپردازد". | ||
*این تعریف از [[فلسفۀ سیاسی]] که با بیشترین کاربری معاصر این واژه همخوانی دارد، [[فلسفۀ سیاسی]] را در پاسخ پرسشهای کلان دربارۀ "قدرت سیاسی" خلاصه میکند و بدین ترتیب - نظیر آنچه در فلسفۀ اولی گفته میشود که پاسخ پرسشهای کلان دربارۀ "وجود مطلق" است - [[فلسفۀ سیاسی]] نیز، پاسخ پرسشهای کلان، یعنی چیستی و چرایی و چگونگی دربارۀ "قدرت سیاسی" است. | *این تعریف از [[فلسفۀ سیاسی]] که با بیشترین کاربری معاصر این واژه همخوانی دارد، [[فلسفۀ سیاسی]] را در پاسخ پرسشهای کلان دربارۀ "قدرت سیاسی" خلاصه میکند و بدین ترتیب - نظیر آنچه در فلسفۀ اولی گفته میشود که پاسخ پرسشهای کلان دربارۀ "وجود مطلق" است - [[فلسفۀ سیاسی]] نیز، پاسخ پرسشهای کلان، یعنی چیستی و چرایی و چگونگی دربارۀ "قدرت سیاسی" است. | ||
*در [[کتاب]] [[فرهنگ]] [[فلسفی]] کمبریج در تعریف واژۀ [[فلسفۀ سیاسی]](polotical philosophy) چنین آمده است: "[[فلسفۀ سیاسی]]، یعنی مباحث مربوط به ماهیت و [[مشروعیت]] یا [[حقانیت]] مؤسسات [[قدرت]] یا نهادهای الزام کننده. نهادها و مؤسسات الزام کننده، در احجام متفاوتی قرار دارند، از [[خانواده]] گرفته تا [[دولت]] ملّی، تا مؤسسات بین المللی؛ نظیر: سازمان [[ملل]]. | *در [[کتاب]] [[فرهنگ]] [[فلسفی]] کمبریج در تعریف واژۀ [[فلسفۀ سیاسی]](polotical philosophy) چنین آمده است: "[[فلسفۀ سیاسی]]، یعنی مباحث مربوط به ماهیت و [[مشروعیت]] یا [[حقانیت]] مؤسسات [[قدرت]] یا نهادهای الزام کننده. نهادها و مؤسسات الزام کننده، در احجام متفاوتی قرار دارند، از [[خانواده]] گرفته تا [[دولت]] ملّی، تا مؤسسات بین المللی؛ نظیر: سازمان [[ملل]]. | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
*در این معنا از [[فلسفۀ سیاسی]]، تجزیه و تحلیل رویدادها و وقایع [[سیاسی]] و [[تبیین]] علّتها و نتایج آنها مدّ نظر است. [[فیلسوف سیاسی]] - در این معنا از [[فلسفۀ سیاسی]] - کسی است که به [[تبیین]] وقایع [[سیاسی]] میپردازد، [[علل]] آنها را بررسی میکند و به تحلیل و [[کشف]] و پیشبینی نتایج و پیامدهای آنها میپردازد. | *در این معنا از [[فلسفۀ سیاسی]]، تجزیه و تحلیل رویدادها و وقایع [[سیاسی]] و [[تبیین]] علّتها و نتایج آنها مدّ نظر است. [[فیلسوف سیاسی]] - در این معنا از [[فلسفۀ سیاسی]] - کسی است که به [[تبیین]] وقایع [[سیاسی]] میپردازد، [[علل]] آنها را بررسی میکند و به تحلیل و [[کشف]] و پیشبینی نتایج و پیامدهای آنها میپردازد. | ||
*این معنا از [[فلسفۀ سیاسی]]، [[فلسفۀ سیاسی]] را در زمرۀ آنچه در اصطلاحات پس از دورۀ رنسانس ازآن به [[علم]](sceinse) تعبیر میشود، قرار میدهد؛ بنابراین، واژۀ [[فلسفۀ سیاسی]]، به مجموعهای از قضایا گفته میشود که با ابزار تحلیل و تجزیه به [[کشف]] [[روابط]] موجود در عالم [[سیاست]] و [[قوانین]] [[حاکم]] بر آن [[روابط]] میپردازد. | *این معنا از [[فلسفۀ سیاسی]]، [[فلسفۀ سیاسی]] را در زمرۀ آنچه در اصطلاحات پس از دورۀ رنسانس ازآن به [[علم]](sceinse) تعبیر میشود، قرار میدهد؛ بنابراین، واژۀ [[فلسفۀ سیاسی]]، به مجموعهای از قضایا گفته میشود که با ابزار تحلیل و تجزیه به [[کشف]] [[روابط]] موجود در عالم [[سیاست]] و [[قوانین]] [[حاکم]] بر آن [[روابط]] میپردازد. | ||
*[[بهاءالدین پازارگاد]] در [[کتاب]] [[تاریخ]] [[فلسفۀ سیاسی]]، موضوعات [[فلسفۀ سیاسی]] را به شرح زیر خلاصه میکند: | * [[بهاءالدین پازارگاد]] در [[کتاب]] [[تاریخ]] [[فلسفۀ سیاسی]]، موضوعات [[فلسفۀ سیاسی]] را به شرح زیر خلاصه میکند: | ||
*تحلیل انعکاس وقایع [[سیاسی]] و سیستمهای [[سیاسی]]؛ | *تحلیل انعکاس وقایع [[سیاسی]] و سیستمهای [[سیاسی]]؛ | ||
*تحلیل عادات و هدفهای عملیات [[سیاسی]]؛ | *تحلیل عادات و هدفهای عملیات [[سیاسی]]؛ | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
*بحث در مراقبتها (کنترلهای) دولتی و فشارهای [[اخلاقی]] و بدنی (فیزیکی)؛ یعنی فشارهای محلی به [[قدرت]] نظامی و پلیس موجود در هر [[جامعه]]. | *بحث در مراقبتها (کنترلهای) دولتی و فشارهای [[اخلاقی]] و بدنی (فیزیکی)؛ یعنی فشارهای محلی به [[قدرت]] نظامی و پلیس موجود در هر [[جامعه]]. | ||
*این دسته از موضوعات [[فلسفۀ سیاسی]]، [[فلسفۀ سیاسی]] را به معنای [[علمی]] که دربارۀ تجزیه و تحلیل؛ [[روابط]] و وقایع [[سیاسی]] و [[تبیین]] [[علل]] و نتایج آنها میپردازد معرفی میکند. | *این دسته از موضوعات [[فلسفۀ سیاسی]]، [[فلسفۀ سیاسی]] را به معنای [[علمی]] که دربارۀ تجزیه و تحلیل؛ [[روابط]] و وقایع [[سیاسی]] و [[تبیین]] [[علل]] و نتایج آنها میپردازد معرفی میکند. | ||
*[[بهاءالدین پازارگاد]]، سپس به این نکته اشاره میکند: "البته در [[فلسفۀ سیاسی]]، فرضیههای مختلف مربوط به مباحث [[علوم سیاسی]] نیز مورد بحث و تحلیل واقع میشود". | * [[بهاءالدین پازارگاد]]، سپس به این نکته اشاره میکند: "البته در [[فلسفۀ سیاسی]]، فرضیههای مختلف مربوط به مباحث [[علوم سیاسی]] نیز مورد بحث و تحلیل واقع میشود". | ||
*سپس به شرح موضوعات مورد بحث [[علوم سیاسی]] پرداخته و چنین میگوید: | *سپس به شرح موضوعات مورد بحث [[علوم سیاسی]] پرداخته و چنین میگوید: | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
*رابطۀ [[دولت]] با [[ملت]]؛ | *رابطۀ [[دولت]] با [[ملت]]؛ | ||
*چگونه دولتها به وجود آمدهاند؛ | *چگونه دولتها به وجود آمدهاند؛ | ||
*[[حقّ]] [[حاکمیت]] (سوورنته)؛ | * [[حقّ]] [[حاکمیت]] (سوورنته)؛ | ||
*[[حقوق]] و [[قانون]]؛ | * [[حقوق]] و [[قانون]]؛ | ||
*[[هدف]] [[دولت]]؛ | * [[هدف]] [[دولت]]؛ | ||
*دستگاه [[حکومت]]؛ | *دستگاه [[حکومت]]؛ | ||
*مشروطیت؛ | *مشروطیت؛ | ||
*قوای سه گانه؛ | *قوای سه گانه؛ | ||
*[[قوه]] مجریه؛ | * [[قوه]] مجریه؛ | ||
*انواع [[حکومت]]؛ | *انواع [[حکومت]]؛ | ||
*[[سیستم]] نمایندگی و مقننه؛ | * [[سیستم]] نمایندگی و مقننه؛ | ||
*قوۀ قضائیه؛ | *قوۀ قضائیه؛ | ||
*ادارۀ [[حکومت]] و [[خدمت]] کشوری؛ | *ادارۀ [[حکومت]] و [[خدمت]] کشوری؛ | ||
*انواع تشکیلات [[دولت]]؛ | *انواع تشکیلات [[دولت]]؛ | ||
*حکومتهای محلی؛ | *حکومتهای محلی؛ | ||
*[[نقش مردم]] در [[کشور]]؛ | * [[نقش مردم]] در [[کشور]]؛ | ||
*دارائی [[عامه]]؛ | *دارائی [[عامه]]؛ | ||
*[[روابط]] بین الملل؛ | * [[روابط]] بین الملل؛ | ||
*[[حقوق]] بین الملل؛ | * [[حقوق]] بین الملل؛ | ||
*مجامع بین الملل؛ | *مجامع بین الملل؛ | ||
*تشکیلات بین المللی". | *تشکیلات بین المللی". | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{ | {{مدخل وابسته}} | ||
* [[حکمت (علم)]] | * [[حکمت (علم)]] | ||
* [[سعادت]] | * [[سعادت]] | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
* [[حاکمیت]] | * [[حاکمیت]] | ||
* [[قدرت]] | * [[قدرت]] | ||
*[[ امنیت]] | * [[امنیت]] | ||
* [[عدالت]] | * [[عدالت]] | ||
* [[مصلحت]] | * [[مصلحت]] | ||
*[[ آزادی]] | * [[آزادی]] | ||
* [[مشارکت]] | * [[مشارکت]] | ||
* [[انقلاب]] | * [[انقلاب]] | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
{{حکمت}} | {{حکمت}} | ||
[[رده:سیاست]] | [[رده:سیاست]] |