مسجد سهله: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۷ بایت حذف‌شده ،  ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲
جز
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۵: خط ۱۵:
==مسجد سهله مکان زندگی [[امام زمان]] {{ع}}==
==مسجد سهله مکان زندگی [[امام زمان]] {{ع}}==
درباره [[محل زندگی]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏ و [[حکومت]] آن حضرت در [[عصر ظهور]]، [[روایات]] فراوانی وجود دارد. در این [[روایات]]، به طور عمده مسجد سهله را منزل آن حضرت و [[شهر]] [[کوفه]] را پایگاه حکومتی آن [[حضرت]] معرفی کرده‏‌اند.
درباره [[محل زندگی]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏ و [[حکومت]] آن حضرت در [[عصر ظهور]]، [[روایات]] فراوانی وجود دارد. در این [[روایات]]، به طور عمده مسجد سهله را منزل آن حضرت و [[شهر]] [[کوفه]] را پایگاه حکومتی آن [[حضرت]] معرفی کرده‏‌اند.
#[[امام علی|امیر مؤمنان، علی]]{{ع}} هنگام ترسیم خط سیر حضرت [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} [[در آستانه ظهور]]، فرمود: "گویی او را با چشم خود می‌‏بینم که از [[وادی السلام]] عبور کرده، بر فراز [[اسب امام مهدی|اسبی]] که سپیدی پاها و پیشانی‏اش همی درخشد، به سوی مسجد سهله در حرکت است و زیر لب زمزمه دارد و [[خدا]] را این‏گونه می‌‏خواند: {{متن حدیث|لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ حَقّاً حَقّا}}<ref> طبری، دلائل الامامة، ص ۲۴۳</ref>
# [[امام علی|امیر مؤمنان، علی]]{{ع}} هنگام ترسیم خط سیر حضرت [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} [[در آستانه ظهور]]، فرمود: "گویی او را با چشم خود می‌‏بینم که از [[وادی السلام]] عبور کرده، بر فراز [[اسب امام مهدی|اسبی]] که سپیدی پاها و پیشانی‏اش همی درخشد، به سوی مسجد سهله در حرکت است و زیر لب زمزمه دارد و [[خدا]] را این‏گونه می‌‏خواند: {{متن حدیث|لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ حَقّاً حَقّا}}<ref> طبری، دلائل الامامة، ص ۲۴۳</ref>
#[[ابو بصیر]] [[نقل]] کرده است که [[امام صادق]] {{ع}} به ایشان فرمودند: "ای ابا [[بصیر]]! گویی روزی را می‌بینم که [[حضرت مهدی]] {{ع}} با خانواده‌اش در مسجد سهله فرود می‌آیند. [[ابو بصیر]] می‌گوید: به [[حضرت صادق]] {{ع}} عرض کردم آن [[مسجد]] منزل [[قائم]] {{ع}} خواهد بود؟ حضرت فرمودند: آری، این [[مسجد]] منزل [[حضرت ادریس]] {{ع}} و [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} بوده است و [[خداوند]] هیچ [[پیامبری]] را به [[پیامبری]] [[مبعوث]] نکرده است. مگر آنکه وی در این [[مسجد]] [[نماز]] گزارده است. مسکن [[حضرت خضر]] {{ع}} در این [[مسجد]] است. هرکسی در این [[مسجد]] اقامت داشته باشد، مثل آن است که در چادر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} اقامت دارد... هرکس در این مکان [[شریف]] [[نماز]] به جای آورد و به دنبال آن با [[نیت]] [[خالص]] [[دعا]] کند؛ [[حاجت]] او برآورده می‌شود و اگر کسی از [[ترس]] امری به آنجا [[پناه]] ببرد، [[خداوند]] وی را از آن خطر در [[امان]] نگه می‌دارد. [[ابو بصیر]] می‌گوید به [[امام صادق]] {{ع}} عرض کردم: به درستی که این مکان [[شریف]] بسیار [[فضیلت]] دارد. حضرت فرمودند: آیا باز فضیلت‌های آن را بشمارم. عرض کردم: آری. حضرت فرمودند: مسجد سهله از جمله مکان‌هایی است که [[خداوند]] تبارک و تعالی [[دوست]] دارد در آن‌جا [[دعا]] خوانده شود. هیچ شب و روزی نیست مگر آنکه [[ملائکه]] این [[مسجد]] را [[زیارت]] می‌کنند و در آن‌جا به [[عبادت]] [[خدا]] مشغول می‌شوند. اگر من در نزدیک این [[مسجد]] ساکن بودم همه نمازهایم را در آنجا به جای می‌آوردم... بعد [[ابو بصیر]] می‌گوید به [[حضرت صادق]] {{ع}} عرض کردم: [[قائم]] {{ع}} همیشه آنجا خواهند بود؟ حضرت فرمودند: آری...<ref> محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۹۷، ص ۴۳۵، ح ۳.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۶۴۹؛ [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص ۳۹۹ ـ ۴۰۰؛ [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص ۵۵۲-۵۵۳.</ref>
# [[ابو بصیر]] [[نقل]] کرده است که [[امام صادق]] {{ع}} به ایشان فرمودند: "ای ابا [[بصیر]]! گویی روزی را می‌بینم که [[حضرت مهدی]] {{ع}} با خانواده‌اش در مسجد سهله فرود می‌آیند. [[ابو بصیر]] می‌گوید: به [[حضرت صادق]] {{ع}} عرض کردم آن [[مسجد]] منزل [[قائم]] {{ع}} خواهد بود؟ حضرت فرمودند: آری، این [[مسجد]] منزل [[حضرت ادریس]] {{ع}} و [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} بوده است و [[خداوند]] هیچ [[پیامبری]] را به [[پیامبری]] [[مبعوث]] نکرده است. مگر آنکه وی در این [[مسجد]] [[نماز]] گزارده است. مسکن [[حضرت خضر]] {{ع}} در این [[مسجد]] است. هرکسی در این [[مسجد]] اقامت داشته باشد، مثل آن است که در چادر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} اقامت دارد... هرکس در این مکان [[شریف]] [[نماز]] به جای آورد و به دنبال آن با [[نیت]] [[خالص]] [[دعا]] کند؛ [[حاجت]] او برآورده می‌شود و اگر کسی از [[ترس]] امری به آنجا [[پناه]] ببرد، [[خداوند]] وی را از آن خطر در [[امان]] نگه می‌دارد. [[ابو بصیر]] می‌گوید به [[امام صادق]] {{ع}} عرض کردم: به درستی که این مکان [[شریف]] بسیار [[فضیلت]] دارد. حضرت فرمودند: آیا باز فضیلت‌های آن را بشمارم. عرض کردم: آری. حضرت فرمودند: مسجد سهله از جمله مکان‌هایی است که [[خداوند]] تبارک و تعالی [[دوست]] دارد در آن‌جا [[دعا]] خوانده شود. هیچ شب و روزی نیست مگر آنکه [[ملائکه]] این [[مسجد]] را [[زیارت]] می‌کنند و در آن‌جا به [[عبادت]] [[خدا]] مشغول می‌شوند. اگر من در نزدیک این [[مسجد]] ساکن بودم همه نمازهایم را در آنجا به جای می‌آوردم... بعد [[ابو بصیر]] می‌گوید به [[حضرت صادق]] {{ع}} عرض کردم: [[قائم]] {{ع}} همیشه آنجا خواهند بود؟ حضرت فرمودند: آری...<ref> محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۹۷، ص ۴۳۵، ح ۳.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۶۴۹؛ [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص ۳۹۹ ـ ۴۰۰؛ [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص ۵۵۲-۵۵۳.</ref>
#[[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} فرمود: محلی که [[حضرت قائم]]{{ع}} پس از [[قیام]] برای سکونت خود [[انتخاب]] می‌‌نماید مسجد سهله است و در برخی [[روایات]] این [[مسجد]] را مرکز [[بیت المال]] و محل تقسیم [[غنایم]] [[جنگی]] معرفی می‌‌کند<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۵۴۳ و بحار الأنوار: ج ۵۳، ص ۱۱.</ref>.<ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص ۵۵۲-۵۵۳.</ref>
# [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} فرمود: محلی که [[حضرت قائم]]{{ع}} پس از [[قیام]] برای سکونت خود [[انتخاب]] می‌‌نماید مسجد سهله است و در برخی [[روایات]] این [[مسجد]] را مرکز [[بیت المال]] و محل تقسیم [[غنایم]] [[جنگی]] معرفی می‌‌کند<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۵۴۳ و بحار الأنوار: ج ۵۳، ص ۱۱.</ref>.<ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص ۵۵۲-۵۵۳.</ref>


==تشرف آیت الله مرعشی نجفی خدمت [[امام زمان]] {{ع}} در مسجد سهله==
==تشرف آیت الله مرعشی نجفی خدمت [[امام زمان]] {{ع}} در مسجد سهله==
بسیاری از کسانی که [[تشرف]] به محضر [[حضرت مهدی]] {{ع}} را درخواست می‌کردند، [[چهل]] [[شب جمعه]] از [[مسجد کوفه]] به مسجد سهله می‌رفتند یا [[چهل]] شب چهارشنبه در مسجد سهله بیتوته و [[عبادت]] می‌کردند تا به [[فیض حضور]] نائل شوند. [[آیت الله]] مرعشی نجفی می‌گوید: در ایام تحصیل [[علوم دینی]] و [[فقه]] [[اهل بیت]] {{عم}} در [[نجف اشرف]]، [[شوق]] زیادی جهت [[دیدار]] [[جمال]] مولایمان [[بقیة الله الاعظم]] {{ع}} داشتم. با خود [[عهد]] کردم [[چهل]] شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم، به این [[نیت]] که [[جمال]] آقا [[صاحب الامر]] {{ع}} را [[زیارت]] کنم و به این فوز بزرگ نایل شوم. تا ۳۵ یا ۳۶ شب چهارشنبه ادامه دادم. تصادفا در این شب، رفتنم از [[نجف]] به تأخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود. نزدیک شب [[وحشت]] و [[ترس]] وجود مرا فراگرفت، مخصوصا از زیادی قطّاع الطریق و دزدها. ناگهان صدای پایی را از پشت سر شنیدم که بیشتر موجب [[ترس]] و وحشتم گردید. برگشتم به عقب، [[سید]] [[عربی]] را با [[لباس]] اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان [[فصیح]] گفت: ای [[سید]]! [[سلام]] علیکم. [[ترس]] و [[وحشت]] به کلی از وجودم رفت و [[اطمینان]] و سکون [[نفس]] پیدا کردم و تعجب‌آور بود که چگونه این شخص در [[تاریکی]] شدید، متوجه سیادت من شد و در آن حال من از این مطلب غافل بودم. به‌هرحال سخن می‌گفتیم و می‌رفتیم از من سؤال کرد: کجا قصد داری‌؟ گفتم: مسجد سهله. فرمود: به چه جهت‌؟ گفتم: به قصد [[تشرف]] و [[زیارت]] [[ولی عصر]] {{ع}}. مقداری که رفتیم به مسجد [[زید بن صوحان[[ که [[مسجد]] کوچکی است نزدیک مسجد سهله رسیدیم. داخل [[مسجد]] شده و [[نماز]] خواندیم و بعد از دعایی که [[سید]] خواند ـ گویی دیوار و سنگ‌ها با او آن [[دعا]] را می‌خواندند ـ احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از [[وصف]] آن عاجزم.  
بسیاری از کسانی که [[تشرف]] به محضر [[حضرت مهدی]] {{ع}} را درخواست می‌کردند، [[چهل]] [[شب جمعه]] از [[مسجد کوفه]] به مسجد سهله می‌رفتند یا [[چهل]] شب چهارشنبه در مسجد سهله بیتوته و [[عبادت]] می‌کردند تا به [[فیض حضور]] نائل شوند. [[آیت الله]] مرعشی نجفی می‌گوید: در ایام تحصیل [[علوم دینی]] و [[فقه]] [[اهل بیت]] {{عم}} در [[نجف اشرف]]، [[شوق]] زیادی جهت [[دیدار]] [[جمال]] مولایمان [[بقیة الله الاعظم]] {{ع}} داشتم. با خود [[عهد]] کردم [[چهل]] شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم، به این [[نیت]] که [[جمال]] آقا [[صاحب الامر]] {{ع}} را [[زیارت]] کنم و به این فوز بزرگ نایل شوم. تا ۳۵ یا ۳۶ شب چهارشنبه ادامه دادم. تصادفا در این شب، رفتنم از [[نجف]] به تأخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود. نزدیک شب [[وحشت]] و [[ترس]] وجود مرا فراگرفت، مخصوصا از زیادی قطّاع الطریق و دزدها. ناگهان صدای پایی را از پشت سر شنیدم که بیشتر موجب [[ترس]] و وحشتم گردید. برگشتم به عقب، [[سید]] [[عربی]] را با [[لباس]] اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان [[فصیح]] گفت: ای [[سید]]! [[سلام]] علیکم. [[ترس]] و [[وحشت]] به کلی از وجودم رفت و [[اطمینان]] و سکون [[نفس]] پیدا کردم و تعجب‌آور بود که چگونه این شخص در [[تاریکی]] شدید، متوجه سیادت من شد و در آن حال من از این مطلب غافل بودم. به‌هرحال سخن می‌گفتیم و می‌رفتیم از من سؤال کرد: کجا قصد داری‌؟ گفتم: مسجد سهله. فرمود: به چه جهت‌؟ گفتم: به قصد [[تشرف]] و [[زیارت]] [[ولی عصر]] {{ع}}. مقداری که رفتیم به مسجد [[زید بن صوحان[[که [[مسجد]] کوچکی است نزدیک مسجد سهله رسیدیم. داخل [[مسجد]] شده و [[نماز]] خواندیم و بعد از دعایی که [[سید]] خواند ـ گویی دیوار و سنگ‌ها با او آن [[دعا]] را می‌خواندند ـ احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از [[وصف]] آن عاجزم.  


بعد از [[دعا]] [[سید]] فرمود: [[سید]] تو گرسنه‌ای، چه خوب است [[شام]] بخوری. پس سفره‌ای را که زیر عبا داشت بیرون آورد و در آن سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود. مثل اینکه تازه از باغ چیده و آن‌وقت چله زمستان و سرمای زننده‌ای بود و من منتقل به این معنا نشدم که این آقا این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده‌؟ طبق [[دستور]] آقا [[شام]] خوردم. سپس فرمود: بلند شو تا به مسجد سهله برویم. داخل [[مسجد]] شدیم. آقا مشغول اعمال وارده در [[مقامات]] شد و من هم متابعت آن حضرت انجام [[وظیفه]] می‌کردم و بدون [[اختیار]] [[نماز]] [[مغرب]] و عشا را به آقا [[اقتدا]] کردم و متوجه نبودم که این آقا کیست‌؟ بعد از آنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود: ای [[سید]]! آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به [[مسجد کوفه]] می‌روی یا در همین‌جا می‌مانی‌؟ گفتم: می‌مانم و سپس در وسط‍‌ [[مسجد]] در [[مقام]] [[امام صادق]] {{ع}} نشستیم. به [[سید]] گفتم: آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم‌؟ در جواب [[کلام]] جامعی را فرمود: این امور از فضول [[زندگی]] است و ما از این فضولات دوریم. این [[کلام]] در اعماق وجودم اثر گذاشت، به نحوی که هرگاه یادم می‌آید ارکان وجودم می‌لرزد. به‌هرحال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی ردّ و بدل شد که به بعضی از آن‌ها اشاره می‌کنم.
بعد از [[دعا]] [[سید]] فرمود: [[سید]] تو گرسنه‌ای، چه خوب است [[شام]] بخوری. پس سفره‌ای را که زیر عبا داشت بیرون آورد و در آن سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود. مثل اینکه تازه از باغ چیده و آن‌وقت چله زمستان و سرمای زننده‌ای بود و من منتقل به این معنا نشدم که این آقا این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده‌؟ طبق [[دستور]] آقا [[شام]] خوردم. سپس فرمود: بلند شو تا به مسجد سهله برویم. داخل [[مسجد]] شدیم. آقا مشغول اعمال وارده در [[مقامات]] شد و من هم متابعت آن حضرت انجام [[وظیفه]] می‌کردم و بدون [[اختیار]] [[نماز]] [[مغرب]] و عشا را به آقا [[اقتدا]] کردم و متوجه نبودم که این آقا کیست‌؟ بعد از آنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود: ای [[سید]]! آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به [[مسجد کوفه]] می‌روی یا در همین‌جا می‌مانی‌؟ گفتم: می‌مانم و سپس در وسط‍‌ [[مسجد]] در [[مقام]] [[امام صادق]] {{ع}} نشستیم. به [[سید]] گفتم: آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم‌؟ در جواب [[کلام]] جامعی را فرمود: این امور از فضول [[زندگی]] است و ما از این فضولات دوریم. این [[کلام]] در اعماق وجودم اثر گذاشت، به نحوی که هرگاه یادم می‌آید ارکان وجودم می‌لرزد. به‌هرحال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی ردّ و بدل شد که به بعضی از آن‌ها اشاره می‌کنم.
خط ۳۲: خط ۳۲:
#تحت الحنک را زیر حنک قرار دادن و سر آن را در [[عمامه]] قرار دادن؛ چنان‌که علمای [[عرب]] به همین نحو عمل می‌کنند و فرمود: در [[شرع]] این‌چنین رسیده است.
#تحت الحنک را زیر حنک قرار دادن و سر آن را در [[عمامه]] قرار دادن؛ چنان‌که علمای [[عرب]] به همین نحو عمل می‌کنند و فرمود: در [[شرع]] این‌چنین رسیده است.
#تأکید بر [[زیارت]] [[سید الشهدا]] {{ع}}.
#تأکید بر [[زیارت]] [[سید الشهدا]] {{ع}}.
#[[دعا]] در [[حق]] من و فرمود: قرار دهد [[خدا]] تو را از خدمتگزاران [[شرع]].
# [[دعا]] در [[حق]] من و فرمود: قرار دهد [[خدا]] تو را از خدمتگزاران [[شرع]].
#پرسیدم: نمی‌دانم آیا [[عاقبت]] کارم خیر است و آیا من نزد [[صاحب]] [[شرع]] [[مقدس]] روسفیدم‌؟ فرمود: [[عاقبت]] تو خیر و سعیت مشکور و روسفیدی.
#پرسیدم: نمی‌دانم آیا [[عاقبت]] کارم خیر است و آیا من نزد [[صاحب]] [[شرع]] [[مقدس]] روسفیدم‌؟ فرمود: [[عاقبت]] تو خیر و سعیت مشکور و روسفیدی.


خط ۵۵: خط ۵۵:


[[رده:مساجد کوفه]]
[[رده:مساجد کوفه]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:مکان‌های منسوب به امام مهدی]]
[[رده:مکان‌های منسوب به امام مهدی]]
[[رده:مدخل موعودنامه]]
[[رده:مدخل موعودنامه]]
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش