←معنای "ولی"
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
}} | }} | ||
'''[[ولایت]]''' از "ولی" گرفته شده به معنای [[قرب]] و نزدیکی به گونهای که میان آنها فاصلهای جز خودشان نباشد و سایر معانی ولایت مانند: تسلّط، [[قدرت]]، [[فرمانروایی]]، [[محبّت]] و [[دوستی]] و... نیز بازگشت به این معنا میکنند. | '''[[ولایت]]''' از "ولی" گرفته شده به معنای [[قرب]] و نزدیکی به گونهای که میان آنها فاصلهای جز خودشان نباشد و سایر معانی ولایت مانند: تسلّط، [[قدرت]]، [[فرمانروایی]]، [[محبّت]] و [[دوستی]] و... نیز بازگشت به این معنا میکنند. | ||
== مقدمه == | |||
واژه «ولایت» از ریشه (وَلْیْ) گرفته شده؛ اما ساختار [[افعال]] ماضی و مضارع این ریشه به دو صورت ذکر شده است: | |||
# {{عربی|وَلِیَه یَلِیهِ}}، به کسر [[لام]] در هر دو مورد. | |||
# {{عربی|وَلَیَ یَلِی}}، بر وزن وَعَدَ یَعِدُ<ref>{{عربی|وَ فِی الْفِعْلِ لُغَتَانِ أَکْثَرُهُمَا (وَلِیَه) (یَلِیهِ) بِکَسْرَتَیْنِ و الثَّانِیَةُ مِنْ بَابِ وَعَدَ وَ هِیَ قَلِیلَةُ الاسْتِعْمَالِ}}، فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۶۷۲.</ref>. | |||
برای واژه «وَلْی» دو معنا ذکر کردهاند: یکی به معنای [[قرب]] و نزدیک شدن و دیگری به معنای آمدن چیزی است در پی چیز دیگر؛ بدون آنکه فاصلهای میان آن دو باشد<ref>{{عربی|الوَلْیُ: مِثْلُ فَلْسِ الْقُرْبُ... وَ قِیلَ (الْوَلْیُ) حُصُولُ الثَّانِی بَعْدَ الْأَوَّلِ مِنْ غَیْرِ فَصْل}}، فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۶۷۲.</ref> که میتوان از آن به «اتصال و پیوند دو شیء» تعبیر کرد<ref>از این رو کلمه «ولایت» غیر از مفهوم قرب، معنای ارتباط، پیوند پیدا کردن، با هم جوش خوردن و رابطه پیدا کردن را نیز میرساند. در موجودات مادی، شرط تأثیر و تأثر این است که نزدیک هم باشند. وقتی نزدیکی برقرار شد زمینه تأثیر و تأثر هم فراهم میشود و یکی در دیگری تصرف میکند یا هر دو در هم تصرف میکنند. این معنای دیگری است که علاوه بر قرب، از کلمه «ولایت» فهمیده میشود. [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[در پرتو ولایت (کتاب)|در پرتو ولایت]]، ص۲۶۴.</ref>. | |||
اما کلمۀ «ولایت» که به فتح و کسر واو استعمال شده، در هر دو صورت مصدر است؛ چنان که گفته میشود: {{عربی|ولی الشیء و علیه وَلایة و وِلایة}}<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۵، ص۴۰۷، به نقل از ابن سید؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ص۱۲۰۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج ۲۰، ص۳۱۰؛ بستانی، محیط المحیط، ص۱۲۰۹.</ref> منتهی «[[وِلایت]]» به کسر واو، مصدر «[[والی]]» به معنای [[امارت]] و [[سلطنت]] است، اما [[وَلایت]] به فتح واو، مصدر «ولیّ» ضدّ «عدوّ» است<ref>فیروزآبادی، القاموس المحیط، ص۱۲۰۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج ۲۰؛ به هرحال، عنصر اصلی در معنای واژه ولایت «نزدیکبودن» است و معانی دیگر این واژه به همین معنا بازمیگردد. واژههایی همچون «ارتباط»، «پیوند» و «اتصال» میتواند تا حدی هممعنای آن واژه باشد؛ اما باز هیچیک معادل دقیق آن نیستند. [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[حکیمانهترین حکومت (کتاب)|حکیمانهترین حکومت]]، ص۳۸.</ref>. [[ولایت]] به معانی [[صاحب اختیار]]، [[سرپرست]]، [[سلطان]]، [[نصرت]]، [[محبّت]]، [[دوستی]]، [[قرابت]] و خطّه و بلاد سلطان، بهکار برده میشود. در اینکه کدام یک از این معانی، معنای [[حقیقی]] کلمۀ ولایت به فتح واو و یا به کسر واو میباشد، [[اختلاف]] است<ref>ر.ک: جمعی از نویسندگان، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]] ، ص۱۸۱.</ref>. برخی واژه شناسان، [[سرپرستی]] و [[تصدی]] امر را معنای حقیقی این کلمه میدانند<ref>{{عربی|وحقیقته تولی الأمر}}؛ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۳۳.</ref>. | |||
== معنای "ولی" == | == معنای "ولی" == |