عصمت در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۱۶ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۵۱
، ۱۶ اوت ۲۰۲۲←پاسخها و دیدگاههای متفرقه
جز (جایگزینی متن - '== پرسشهای وابسته ==↵{{پرسش وابسته}}↵↵{{پایان پرسش وابسته}}' به '') |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۹۳: | خط ۱۹۳: | ||
ماده "ع - ص- م" از باب "استفعال" در [[قرآن کریم]] به معنای [[امتناع]] آمده است، مانند: {{متن قرآن|قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ}}<ref>«(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد» سوره یوسف، آیه ۳۲.</ref>»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۲۳.</ref>. | ماده "ع - ص- م" از باب "استفعال" در [[قرآن کریم]] به معنای [[امتناع]] آمده است، مانند: {{متن قرآن|قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ}}<ref>«(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد» سوره یوسف، آیه ۳۲.</ref>»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۲۳.</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | |||
| عنوان پاسخدهنده = ۶. آقای دکتر مینایی؛ | |||
| تصویر = IM010274.jpg | |||
| پاسخدهنده = بهروز مینایی | |||
| پاسخ = آقای دکتر '''[[بهروز مینایی|مینایی]]''' در [[کتاب]] ''«[[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]»'' در اینباره گفتهاند: | |||
«مشتقات ماده «عصم» در [[ادبیات]] و اشعار [[جاهلی]] آمده است که در خلال بحث به آنها اشاره خواهد شد. در قدیمیترین کتابهای لغت [[عربی]] «عصم» به معنای دفع، [[حفظ]] و منع آمده است؛ {{عربی|العِصْمَةُ اَنْ یعْصِمُک اللّهُ من الشّر ای یدفع عنک و اعتصمت باللّه ای امتنعت به من الشّرّ و اسْتَعْصَمْتُ ای اَبَیتُ و اَعْصَمْتُ ای لجأتُ الی شیء اعتصمت به}}<ref>خلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین، ج۱، ص۳۱۳.</ref>. {{عربی|العِصْمَةُ اَنْ یعْصِمَک اللّهُ من الشّر}}: اینکه [[خداوند]] تو را از [[بدی]] [[معصوم]] کند، یعنی خداوند بدی را از تو دفع نماید. {{عربی|اِعْتَصَمْتُ بِاللّهِ}}، یعنی به کمک [[خدا]] از [[شر]] خودداری ورزیدم. {{عربی|اِسْتَعْصَمْتُ}}، یعنی خودداری ورزیدم. {{عربی|اَعْصَمْتُ}}، یعنی [[پناه]] بردم به چیزی که مرا از شر باز دارد. | |||
در جملات فوق عصمت به این معناست که خداوند [[انسان]] را از بدی نگه دارد و بدی را از [[آدمی]] دفع کند. [[اعتصام]] به خدا به معنای به کمک خدا، خود را از بدی نگه داشتن و خودداری ورزیدن آمده است. اِعْصام به معنای [[پناه بردن]] و چنگ زدن به چیزی است که انسان را نگه میدارد. آنگاه به [[شعر]] شاعر [[عرب]] مثال میزند: | |||
{{عربی|قل لذي المَعْصِمِ المُمسِكِ بالاَطْ *** ناب يابن الفجار يا ابن ضريبة}}<ref>خلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین، ج۱، ص۳۱۳.</ref> | |||
بر گوی به صاحب دستی که به طنابها چنگ انداخته است. هان ای [[پدر]] ناشناخته و ای فرزند [[خراج]]!<ref>ازآنجاکه گوینده شعر معلوم نیست (لم یسم قائله) ممکن است عنوانهای «فجار» و «ضریبة» عَلَم شخص باشند. معلوم نیست اگر عَلَم نباشند تقریباً معنای شعر همان است که گفته شد.</ref> | |||
آنگاه جملهای را در مورد ماده «عصم» آورده است که در تعیین حاقّ معنای واژه بسیار مؤثر است: {{عربی|و اَعْصَمْتُ فلاناً: هَيأتُ له ما يعتَصِم بِه}}<ref>خلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین، ج۱، ص۳۱۳.</ref>؛ {{عربی|عَصَمتُ فلاناً}}: آماده کردم برای او چیزی را که بدان خود را حفظ میکند. منع کردن، نگه داشتن و حفظ که به معنای واژه [[عصمت]] آمده است، میتواند به دو گونه تصویر شود: | |||
#دیگری را به [[جبر]] و [[اکراه]] از انجام کاری بازداشتن، به گونهای که از او [[سلب اختیار]] شود. | |||
#فراهم ساختن وسایل و مقدماتی که دیگری با [[اختیار]] و [[انتخاب]] خود و [[تمسک]] جستن به آن وسایل از انجام کار [[امتناع]] ورزد. [[خلیل بن احمد]] با جمله فوق معنای دوم را [[تأیید]] میکند؛ همانگونه که [[ابن فارس]] نیز در معجم مقاییس اللغة همین معنا را [[برگزیده]] است: | |||
{{عربی|و تقول العربُ: أعصَمتُ فلاناً اي هيأت له شيئاً يعتصم بما نالَتْهُ يده؛ اي يلتجئ و يتمسّك به}}<ref>احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۳۳۱.</ref>: [[عرب]] میگوید: {{عربی|اعصمت فلاناً}} فراهم کردم برای آن شخص چیزی را که به آن تمسک میجوید در مسیر خواستههایش؛ یعنی بدان [[پناه]] میبرد و خود را [[حفظ]] میکند. | |||
[[احمد بن فارس]] ماده عصم را دارای اصل و ریشه واحدی میداند که بر امساک، منع و ملازمت دلالت میکند و بازگشت این سه معنا یکی است<ref>احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ص۳۳۱.</ref>؛ بنابراین ایشان معنای ملازمت را نیز از معانی عصم آورده است؛ اما باز آن را با بقیه به یک معنا بازگردانده و به عنوان [[شاهد]] بر معنای ملازمت از اصمعی نقل میکند که «عُصْم» به معنای باقیمانده اثر [[خضاب]] و [[حنا]] در دست و پا آمده است و نیز «عصیم» به معنای عرق [[بدن]]، چرک و پِشکل شتر است که بر ران او خشک شده باشد و نیز «عُصْمه» به معنای سفیدی بازوی آهوست؛ چون همیشه ملازم اوست<ref>احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ص۳۳۲؛ الزبیدی، تاج العروس، ج۸، ص۳۹۸؛ لوییس معلوف، المنجد فی اللغة و الاعلام، ص۵۱۰.</ref>. احمد بن فارس عصمت به معنای قلّاده را از باب [[لزوم]] و ملازمت آن با گردن دانسته است<ref>احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ص۳۳۳.</ref>، نه وسیله نگهداری. شاهد دیگری که میتوان برای معنای عصمت به معنای قلّاده آورد، شعری از معلّقه [[لبید]] از [[شاعران]] نامدار [[جاهلی]] است: | |||
{{عربی|حتى اذا يئِس الرّماة و أرْسَلُوا *** غُضْفاً دَواجِنَ قافلاً أَعْصامُها}}<ref>حماد الراویه، معلقات سبع، معلّقه لبید/ ۴۹، ص۷۴.</ref> | |||
چون صیادان [[یقین]] کنند که دیگر تیرشان به او نخواهد رسید، سگانِ گوش فروخته با قلّادههای چرمین [[تعلیم]] یافته خود را از پیاش رها سازند<ref>حماد الراویه، معلقات سبع، معلّقه لبید/ ۴۹، ص۶۸.</ref>. | |||
از مشتقات ماده «عصم»، لفظ مِعْصَم است که به معنای مچ دست راست است. | |||
{{عربی|مِعْصَم المرأة هو موضع السوارين من ساعديها، انّما سُمِّي مِعْصَماً لامساكه السوار}}<ref>احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ص۳۳۳.</ref>. | |||
به این معنا که همانگونه که [[عصمت]] به معنای قلّاده آمده بود به معنای دستبند و النگو نیز آمده است و چون مچ دست [[زنها]] همواره ملازم با دستبند و النگوست یا نگه دارنده آن است، به خود مچ دست و ساعد نیز «مِعْصَم» اطلاق شده است<ref>احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ص۳۳؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۸.</ref>»<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]] ص ۲۸-۳۳.</ref>. | |||
}} | |||
== [[:رده:آثار عصمت|منبعشناسی جامع عصمت]] == | == [[:رده:آثار عصمت|منبعشناسی جامع عصمت]] == |