تفاوت الهام با وحی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'جمع بندی' به 'جمع‌بندی'
جز (جایگزینی متن - 'جمع بندی' به 'جمع‌بندی')
خط ۳۲: خط ۳۲:
بنابراین شیوه [[الهام]] که القای [[معارف الهی]] به قلب است، با شيوه وحی (دست کم در برخی اقسام آن) یکسان است. ممکن است الهام یکی از اقسام وحی باشد؛ چنان که معنای لغوی و کاربردهای [[قرآنی]] وحی آن را [[تأیید]] می‌کنند. در این صورت، نسبت دادن الهام به [[پیامبران]] به معنای یادشده، بعید نیست. البته روشن است که وحی و الهام، در معنای اصطلاحی با هم تفاوت‌هایی دارند. به [[یقین]] بر غیر پیامبران، [[وحی پیامبرانه]] نازل نمی‌شود؛ اما الهام به آنان ممکن است. بنابراین اگر چه وحی و الهام در اینکه هر دو القای معارفی به قلب فرد برگزیده‌اند، اشتراک دارند، اما در نوع [[معارف]] یا برخی ویژگی‌های دیگر، مانند شدید یا [[ضعیف]] بودن آن دریافت قلبی، تفاوت‌هایی دارند. به نظر می‌رسد [[روایت]] یادشده از [[امام هادی]]{{ع}}، به مراتب القای قلبی اشاره دارد. در آن روایت، وحی به دو نوع مستقيم و الهام تقسیم، و وحی الهام به قرار گرفتن در قلب تعریف شده است<ref>ر.ک: علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۲۷۹.</ref>. از آنجا که در [[وحی]] مستقیم نیز [[معارف]] به [[قلب]] [[پیامبر]] نازل می‌شود، این تمایز، به ویژگی‌هایی غیر از اشتراک یادشده در اصل [[قلبی]] بودن آن دو دلالت دارد. شاید [[هدف]] از این تقسیم، توجه دادن به این نکته باشد که اگرچه [[پیامبران]] و [[ائمه]]{{عم}} در شکل دریافت قلبی با هم مشترک‌اند، اما معارف نازل شده به پیامبر، اصل است و از راه [[ارتباط]] بی‌واسطه آن [[حضرت]] با [[خداوند]] حاصل می‌شود؛ ولی معارف [[الهام]] شده به ائمه از شاخه‌های معارف [[نبوی]] است.
بنابراین شیوه [[الهام]] که القای [[معارف الهی]] به قلب است، با شيوه وحی (دست کم در برخی اقسام آن) یکسان است. ممکن است الهام یکی از اقسام وحی باشد؛ چنان که معنای لغوی و کاربردهای [[قرآنی]] وحی آن را [[تأیید]] می‌کنند. در این صورت، نسبت دادن الهام به [[پیامبران]] به معنای یادشده، بعید نیست. البته روشن است که وحی و الهام، در معنای اصطلاحی با هم تفاوت‌هایی دارند. به [[یقین]] بر غیر پیامبران، [[وحی پیامبرانه]] نازل نمی‌شود؛ اما الهام به آنان ممکن است. بنابراین اگر چه وحی و الهام در اینکه هر دو القای معارفی به قلب فرد برگزیده‌اند، اشتراک دارند، اما در نوع [[معارف]] یا برخی ویژگی‌های دیگر، مانند شدید یا [[ضعیف]] بودن آن دریافت قلبی، تفاوت‌هایی دارند. به نظر می‌رسد [[روایت]] یادشده از [[امام هادی]]{{ع}}، به مراتب القای قلبی اشاره دارد. در آن روایت، وحی به دو نوع مستقيم و الهام تقسیم، و وحی الهام به قرار گرفتن در قلب تعریف شده است<ref>ر.ک: علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۲۷۹.</ref>. از آنجا که در [[وحی]] مستقیم نیز [[معارف]] به [[قلب]] [[پیامبر]] نازل می‌شود، این تمایز، به ویژگی‌هایی غیر از اشتراک یادشده در اصل [[قلبی]] بودن آن دو دلالت دارد. شاید [[هدف]] از این تقسیم، توجه دادن به این نکته باشد که اگرچه [[پیامبران]] و [[ائمه]]{{عم}} در شکل دریافت قلبی با هم مشترک‌اند، اما معارف نازل شده به پیامبر، اصل است و از راه [[ارتباط]] بی‌واسطه آن [[حضرت]] با [[خداوند]] حاصل می‌شود؛ ولی معارف [[الهام]] شده به ائمه از شاخه‌های معارف [[نبوی]] است.


در مقابل جمع بندی مطالب یادشده، ممکن است از برخی [[روایات]]، تمایز بین وحی و الهام استفاده شود. روایتی نبوی در ابتدای این بحث بیان شد که پیامبر{{صل}} فرمودند: «خداوند به من وحی، و به على{{ع}} الهام عطا کرد»<ref>محمد بن حسن طوسی، الأمالی، ص۱۸۹؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة في معرفة الأنمة، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۹۰؛ حسن بن محمد دیلمی، ارشاد القلوب إلى الصواب، ج۲، ص۲۵۴.</ref>. ممکن است از این [[روایت]] این گونه استفاده شود که الهام شامل پیامبران نمی‌شود؛ زیرا آن حضرت فرمودند: به من وحی و الهام داده شده است و به على{{ع}} الهام؛ بلکه این دو را در برابر هم قرار می‌دهد، که نوعی انحصار از آن فهميده می‌شود. با این حال، این احتمال خالی از قوت نیست که این روایت در [[مقام اثبات]] الهام برای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است، نه [[نفی]] آن از خود [[رسول خدا]]{{صل}} بنابراین وحی به ایشان می‌تواند شامل الهام نیز باشد.
در مقابل جمع‌بندی مطالب یادشده، ممکن است از برخی [[روایات]]، تمایز بین وحی و الهام استفاده شود. روایتی نبوی در ابتدای این بحث بیان شد که پیامبر{{صل}} فرمودند: «خداوند به من وحی، و به على{{ع}} الهام عطا کرد»<ref>محمد بن حسن طوسی، الأمالی، ص۱۸۹؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة في معرفة الأنمة، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۹۰؛ حسن بن محمد دیلمی، ارشاد القلوب إلى الصواب، ج۲، ص۲۵۴.</ref>. ممکن است از این [[روایت]] این گونه استفاده شود که الهام شامل پیامبران نمی‌شود؛ زیرا آن حضرت فرمودند: به من وحی و الهام داده شده است و به على{{ع}} الهام؛ بلکه این دو را در برابر هم قرار می‌دهد، که نوعی انحصار از آن فهميده می‌شود. با این حال، این احتمال خالی از قوت نیست که این روایت در [[مقام اثبات]] الهام برای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است، نه [[نفی]] آن از خود [[رسول خدا]]{{صل}} بنابراین وحی به ایشان می‌تواند شامل الهام نیز باشد.


بر این اساس، وحی و الهام از آن حیث که هر دو دریافت قلبی معارف الهي‌اند، تفاوت ماهوی ندارند؛ هرچند می‌دانیم که به ائمه{{عم}} [[وحی نبوی]] نمی‌شود. از این رو ممکن است تفاوت این دو با هم در جنبه‌های دیگر، مانند نوع معارف، یا برخی ویژگی‌های دیگر، مانند شدت و [[ضعف]] باشد. بنابراین اگر چه با [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} وحی نبوی قطع شد، اما [[ارتباط با عالم غیب]]، از راه‌هایی دیگر مانند [[الهام]]، همواره برقرار بوده است<ref>در برخی روایات، این گونه تعابیر آمده است: {{متن حدیث|يَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ}}، (محمدین حسین شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه ۲۳۵، ص۳۵۵). با توضیح یادشده، به نظر می‌رسد مقصود از قطع شدن اخبار آسمانها و زمین با رحلت رسول خدا{{صل}}، قطع شدن برخی اخباری است که مربوط به بعد نبوت آن حضرت بوده است؛ نه قطع شدن کامل ارتباط بین آسمان و زمین. چنین برداشتی، با روایات متعدد که نزول فرشتگان بر ائمه{{ع}} و آگاهی‌های غیبی آنان را به شیوه‌هایی مانند دریافت از روح القدس و الهام اثبات می‌کنند، مخالفت دارد و پذیرفته نیست.</ref>»<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۲۶۱.</ref>
بر این اساس، وحی و الهام از آن حیث که هر دو دریافت قلبی معارف الهي‌اند، تفاوت ماهوی ندارند؛ هرچند می‌دانیم که به ائمه{{عم}} [[وحی نبوی]] نمی‌شود. از این رو ممکن است تفاوت این دو با هم در جنبه‌های دیگر، مانند نوع معارف، یا برخی ویژگی‌های دیگر، مانند شدت و [[ضعف]] باشد. بنابراین اگر چه با [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} وحی نبوی قطع شد، اما [[ارتباط با عالم غیب]]، از راه‌هایی دیگر مانند [[الهام]]، همواره برقرار بوده است<ref>در برخی روایات، این گونه تعابیر آمده است: {{متن حدیث|يَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ}}، (محمدین حسین شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه ۲۳۵، ص۳۵۵). با توضیح یادشده، به نظر می‌رسد مقصود از قطع شدن اخبار آسمانها و زمین با رحلت رسول خدا{{صل}}، قطع شدن برخی اخباری است که مربوط به بعد نبوت آن حضرت بوده است؛ نه قطع شدن کامل ارتباط بین آسمان و زمین. چنین برداشتی، با روایات متعدد که نزول فرشتگان بر ائمه{{ع}} و آگاهی‌های غیبی آنان را به شیوه‌هایی مانند دریافت از روح القدس و الهام اثبات می‌کنند، مخالفت دارد و پذیرفته نیست.</ref>»<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۲۶۱.</ref>
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش