جز
جایگزینی متن - ']]' به ' [['
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
جز (جایگزینی متن - ']]' به ' [[') |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
نکتهای که در این [[پیمان]] قابل [[تأمل]] است این که [[حضرت]] [[حیات اجتماعی]] را در [[زمان]] [[صلح]] و [[صفا]] بر اَیمان و عدم [[پیمانشکنی]] استوار ساخته است و احتمالاٌ این [[سیره]] دوراندیشانه حضرت بدین جهت است که با اینگونه [[رفتارها]]، آنان را به فطرتشان سوق داده تا بدین واسطه آنان به [[اسلام]] و [[مسلمانان]] [[خوشبین]] گردند و از سوی آنها گزندی به مسلمانان نرسد. | نکتهای که در این [[پیمان]] قابل [[تأمل]] است این که [[حضرت]] [[حیات اجتماعی]] را در [[زمان]] [[صلح]] و [[صفا]] بر اَیمان و عدم [[پیمانشکنی]] استوار ساخته است و احتمالاٌ این [[سیره]] دوراندیشانه حضرت بدین جهت است که با اینگونه [[رفتارها]]، آنان را به فطرتشان سوق داده تا بدین واسطه آنان به [[اسلام]] و [[مسلمانان]] [[خوشبین]] گردند و از سوی آنها گزندی به مسلمانان نرسد. | ||
نمونه دیگر از [[سیره نبوی]] در [[روابط]] با [[بیگانگان]] را که بر پایه اَیمان صورت گرفته را میتوان در [[اماننامه]] [[یهود]][[بنی عادیا]] [[مشاهده]] کرد. یهود بنی عادیا از واحه تَیماء<ref>واحه تیماء، سرزمین کوچکی است در اطراف شام که میان شام و وادی القری، بر سر راه حاجیان شام و دمشق قرار دارد.</ref> هنگامی که از آمدن [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به [[وادی القری]] در [[سال نهم هجری]] [[آگاه]] گشتند، کسی را به نزد وی فرستادند و با قرار پرداخت سرگزیت ([[جزیه]])، میان ایشان و پیامبر اسلام پیمان صلحی بسته شد. بر پایه این پیمان، [[مردم]] تیماء پذیرفتند که در برابر پرداخت جزیه، در جایگاه خود بمانند و زمینهایشان در دست خود آنان باشد، [[پیامبر]] نیز پذیرفت که بر یهود بنی عادیا ستمی نرود و از [[سرزمین]] خویش رانده نشوند<ref>محمد حمیدالله، نامهها و پیمانهای سیاسی حضرت و اسناد صدر اسلام، ترجمه سید محمد حسینی، ص۱۴۴.</ref>. | نمونه دیگر از [[سیره نبوی]] در [[روابط]] با [[بیگانگان]] را که بر پایه اَیمان صورت گرفته را میتوان در [[اماننامه]] [[یهود]] [[بنی عادیا]] [[مشاهده]] کرد. یهود بنی عادیا از واحه تَیماء<ref>واحه تیماء، سرزمین کوچکی است در اطراف شام که میان شام و وادی القری، بر سر راه حاجیان شام و دمشق قرار دارد.</ref> هنگامی که از آمدن [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به [[وادی القری]] در [[سال نهم هجری]] [[آگاه]] گشتند، کسی را به نزد وی فرستادند و با قرار پرداخت سرگزیت ([[جزیه]])، میان ایشان و پیامبر اسلام پیمان صلحی بسته شد. بر پایه این پیمان، [[مردم]] تیماء پذیرفتند که در برابر پرداخت جزیه، در جایگاه خود بمانند و زمینهایشان در دست خود آنان باشد، [[پیامبر]] نیز پذیرفت که بر یهود بنی عادیا ستمی نرود و از [[سرزمین]] خویش رانده نشوند<ref>محمد حمیدالله، نامهها و پیمانهای سیاسی حضرت و اسناد صدر اسلام، ترجمه سید محمد حسینی، ص۱۴۴.</ref>. | ||
نکته جالب توجه در همه این [[پیماننامهها]] یا اماننامهها و... این است که پیامبر هیچوقت به [[زور]] آنان را به اسلام نخوانده است، بلکه طوری با آنها برخورد کرده که وقتی به خودشان [[رجوع]] میکنند میبینند که به خودشان [[ظلم]] کردهاند همانطور که پیامبر پس از [[فتح مکه]] انجام دادند، همانند سبک و سیره [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}. {{متن قرآن|فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بیگمان شمایید که ستمگرید» سوره انبیاء، آیه ۶۴.</ref> یعنی این [[دوراندیشی]] [[پیامبر]]، آن اثری را که میخواست در [[مردم]] ایجاد شود، ایجاد میکرد؛ چراکه مردم به خودشان مراجعه میکردند و [[فطرت]] و وجدانشان بیدار میگشت و میگفتند که ما به خودمان [[ظلم]] کردهایم. | نکته جالب توجه در همه این [[پیماننامهها]] یا اماننامهها و... این است که پیامبر هیچوقت به [[زور]] آنان را به اسلام نخوانده است، بلکه طوری با آنها برخورد کرده که وقتی به خودشان [[رجوع]] میکنند میبینند که به خودشان [[ظلم]] کردهاند همانطور که پیامبر پس از [[فتح مکه]] انجام دادند، همانند سبک و سیره [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}. {{متن قرآن|فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بیگمان شمایید که ستمگرید» سوره انبیاء، آیه ۶۴.</ref> یعنی این [[دوراندیشی]] [[پیامبر]]، آن اثری را که میخواست در [[مردم]] ایجاد شود، ایجاد میکرد؛ چراکه مردم به خودشان مراجعه میکردند و [[فطرت]] و وجدانشان بیدار میگشت و میگفتند که ما به خودمان [[ظلم]] کردهایم. |