جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
'''آزادی عقیده''' عبارت است از [[آزادی]] [[انسان]] در [[انتخاب]] ایده و نظری از میان نظریات و آرای مختلف در مقولات گوناگون. [[آزادی]] در انتخاب دین، فعالیتهای سیاسی و [[اجتماعی]] مانند [[انتخاب]] شدن و انتخاب کردن، تشکیل یا عضویت در [[حزب]]، اجتماعات، تظاهرات، و آزادیِ انتخاب شغل، مسکن، خوراک و [[پوشاک]] انواع [[حق]] آزادی هستند. که قرآن هم به مجبور نبودن انسان در انتخاب دین اشاره کرده است: {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ}}. | '''آزادی عقیده''' عبارت است از [[آزادی]] [[انسان]] در [[انتخاب]] ایده و نظری از میان نظریات و آرای مختلف در مقولات گوناگون. [[آزادی]] در انتخاب دین، فعالیتهای سیاسی و [[اجتماعی]] مانند [[انتخاب]] شدن و انتخاب کردن، تشکیل یا عضویت در [[حزب]]، اجتماعات، تظاهرات، و آزادیِ انتخاب شغل، مسکن، خوراک و [[پوشاک]] انواع [[حق]] آزادی هستند. که قرآن هم به مجبور نبودن انسان در انتخاب دین اشاره کرده است: {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ}}. | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
یکی از انواع [[آزادی]]، "آزادی عقیده" است. آیا این نوع از آزادی که در [[جوامع]] غربی، اصلی مسلّم و پذیرفته شده است، از نظر [[اسلام]] صحیح است؟ برای آزادی عقیده، چه معنای صحیحی میتوان [[تصور]] کرد؟ در مکاتب غربی "دین، [[مذهب]] و عقیده" رابطۀ خصوصی و شخصیِ [[انسان]] با [[خدا]]ست و هیچگونه جنبه [[اجتماعی]] برای آن متصوّر نیست. بدین معنا که هر کسی، هر [[دین]]، مذهب و عقیدهای را [[انتخاب]] کند، کمترین تأثیری در [[زندگی اجتماعی]] و [[روابط]] او با انسانهای دیگر ندارد و چون حدّ و مرز آزادی در این مکاتب، "عدم [[تجاوز]] به آزادی دیگران" است<ref>جان استورات میل، رسالهای درباره آزادی، ص۲۰.</ref>، مانعی برای رسمیت این نوع از آزادی وجود ندارد. بنابراین، هیچ کس نمیتواند دیگران را در انتخاب یک دین، مذهب و [[عقیده]]، مورد سؤال و بازخواست قرار دهد و یا او را به ترک یک دین یا [[گرایش به دین]] دیگری وادار کند<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۲۶.</ref>. | یکی از انواع [[آزادی]]، "آزادی عقیده" است. آیا این نوع از آزادی که در [[جوامع]] غربی، اصلی مسلّم و پذیرفته شده است، از نظر [[اسلام]] صحیح است؟ برای آزادی عقیده، چه معنای صحیحی میتوان [[تصور]] کرد؟ در مکاتب غربی "دین، [[مذهب]] و عقیده" رابطۀ خصوصی و شخصیِ [[انسان]] با [[خدا]]ست و هیچگونه جنبه [[اجتماعی]] برای آن متصوّر نیست. بدین معنا که هر کسی، هر [[دین]]، مذهب و عقیدهای را [[انتخاب]] کند، کمترین تأثیری در [[زندگی اجتماعی]] و [[روابط]] او با انسانهای دیگر ندارد و چون حدّ و مرز آزادی در این مکاتب، "عدم [[تجاوز]] به آزادی دیگران" است<ref>جان استورات میل، رسالهای درباره آزادی، ص۲۰.</ref>، مانعی برای رسمیت این نوع از آزادی وجود ندارد. بنابراین، هیچ کس نمیتواند دیگران را در انتخاب یک دین، مذهب و [[عقیده]]، مورد سؤال و بازخواست قرار دهد و یا او را به ترک یک دین یا [[گرایش به دین]] دیگری وادار کند<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۲۶.</ref>. | ||
==معناشناسی== | == معناشناسی == | ||
مقصود از آزادی عقیده، [[آزادی]] [[انسان]] در [[انتخاب]] ایده و نظری از میان نظریات و آرای مختلف در مقولات گوناگون است. انسان در مواجهه با یک موضوع، ابتدا موضعی را اتخاذ کند که پس از تحلیل و مقایسه آن با آرای دیگر، ممکن است موضع خود را [[حفظ]] یا از آن [[عدول]] کرده، [[عقیده]] دیگری را اتخاذ کند. | مقصود از آزادی عقیده، [[آزادی]] [[انسان]] در [[انتخاب]] ایده و نظری از میان نظریات و آرای مختلف در مقولات گوناگون است. انسان در مواجهه با یک موضوع، ابتدا موضعی را اتخاذ کند که پس از تحلیل و مقایسه آن با آرای دیگر، ممکن است موضع خود را [[حفظ]] یا از آن [[عدول]] کرده، [[عقیده]] دیگری را اتخاذ کند. | ||
آزادی عقیده میتواند در عرصههای [[سیاست]]، [[فرهنگ]]، [[اخلاق]]، [[علوم]] نظری و [[تجربی]]، [[هنر]] و به ویژه [[دین]] مطرح و جاری باشد؛ برای مثال انسان میتواند بعد از مطالعه درباره نظریههای [[دولت]]، از شکل خاصی از آن طرفداری کند. [[تأمل]] در ماهیت آزادی عقیده این نکته را روشن میکند که آزادی [[حقیقی]] نه در اتخاذ و [[گزینش]] عقیده، بلکه در راهکار و مقدمه آن است؛ به این معنا که انسان ابتدائاً [[آزاد]] است درباره آرای مختلف ـ برای مثال در مورد [[انواع حکومت]] ـ مطالعه و تحقیق کند و ابعاد مثبت و منفی هرکدام را بسنجد؛ رهآورد چنین تحقیقی، انتخاب و [[اختیار]] یک نظریه خاصی است که از آن به "عقیده" تعبیر میشود. انسان در تحقیق خود وقتی به [[صدق]] و [[درستی]] نظریهای رسید نمیتواند دستکم در [[وجدان]] خود آن را نپذیرد و به نوعی [[پذیرفتن]] آن جبری و نه اجباری میشود. پس آزادی عقیده مربوط به مقدمات و راهکار آن میشود<ref>علامه طباطبائی در این باره مینویسد: «عقیده یعنی پدید آمدن یک ادرا ک تصدیقی در ذهن انسان، عقیده یک عمل اختیاری نیست که بشود از آن منع کرد یا آن را اجازه داد. چیزی که قابل اجازه و منع است، التزام به یک سلسله اعمالی است که از عقیده ناشی میشود، مثلاً دعوت کردن به آن عقیده، قانع ساختن مردم نسبت به یک عقیده، نوشتن و نشر عقیده» (بررسیهای اسلامی، ج۳، ص۴۲۹؛ همچنین مرتضی مطهری، کتاب جهاد، ص۴۸).</ref><ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[آزادی در فقه و حدود آن (کتاب)|آزادی در فقه و حدود آن]]، ص ۱۰۱.</ref> | آزادی عقیده میتواند در عرصههای [[سیاست]]، [[فرهنگ]]، [[اخلاق]]، [[علوم]] نظری و [[تجربی]]، [[هنر]] و به ویژه [[دین]] مطرح و جاری باشد؛ برای مثال انسان میتواند بعد از مطالعه درباره نظریههای [[دولت]]، از شکل خاصی از آن طرفداری کند. [[تأمل]] در ماهیت آزادی عقیده این نکته را روشن میکند که آزادی [[حقیقی]] نه در اتخاذ و [[گزینش]] عقیده، بلکه در راهکار و مقدمه آن است؛ به این معنا که انسان ابتدائاً [[آزاد]] است درباره آرای مختلف ـ برای مثال در مورد [[انواع حکومت]] ـ مطالعه و تحقیق کند و ابعاد مثبت و منفی هرکدام را بسنجد؛ رهآورد چنین تحقیقی، انتخاب و [[اختیار]] یک نظریه خاصی است که از آن به "عقیده" تعبیر میشود. انسان در تحقیق خود وقتی به [[صدق]] و [[درستی]] نظریهای رسید نمیتواند دستکم در [[وجدان]] خود آن را نپذیرد و به نوعی [[پذیرفتن]] آن جبری و نه اجباری میشود. پس آزادی عقیده مربوط به مقدمات و راهکار آن میشود<ref>علامه طباطبائی در این باره مینویسد: «عقیده یعنی پدید آمدن یک ادرا ک تصدیقی در ذهن انسان، عقیده یک عمل اختیاری نیست که بشود از آن منع کرد یا آن را اجازه داد. چیزی که قابل اجازه و منع است، التزام به یک سلسله اعمالی است که از عقیده ناشی میشود، مثلاً دعوت کردن به آن عقیده، قانع ساختن مردم نسبت به یک عقیده، نوشتن و نشر عقیده» (بررسیهای اسلامی، ج۳، ص۴۲۹؛ همچنین مرتضی مطهری، کتاب جهاد، ص۴۸).</ref><ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[آزادی در فقه و حدود آن (کتاب)|آزادی در فقه و حدود آن]]، ص ۱۰۱.</ref> | ||
==انسان و آزادی عقیده== | == انسان و آزادی عقیده == | ||
[[انسان]] در [[اندیشیدن]] و [[اعتقاد]] [[آزاد]] است و کسی نمیتواند دیگری را به [[انتخاب]] [[دینی]] خاص مجبور کند؛ چنانکه کسی بر باقی ماندن بر [[دین]] منتخب خود نیز مجبور نمیشود؛ ولی اگر کسی با آزادی، [[آیین اسلام]] را [[اختیار]] کرد، [[حق]] [[تغییر]] آن را ندارد. کافرانی که در [[سرزمین]] [[اسلامی]] [[زندگی]] میکنند، بر اساس ضوابطی، در ابراز [[عقیده]] خود ـ بدون فراخوان [[مسلمانان]] به آن ـ آزادند. همچنین در انجام دادن [[مراسم عبادی]] و نیز عمل بر طبق [[شریعت]] خود در [[ازدواج]]، [[ارث]] و معاملات، آزادی دارند؛ به شرط آنکه آنچه نزد مسلمانان منکر است، بهطور علنی مرتکب نشوند. آنان برای حل اختلافهای خود میتوانند نزد [[قاضی]] مسلمانان یا قاضی خودشان مراجعه کنند و [[دولت اسلامی]] تا جاییکه به حال مسلمانان ضرر و با [[مصالح]] [[کشور اسلامی]] منافات نداشته باشد، نمیتواند در [[شؤون]] آنان دخالت کند<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۲۰.</ref>. | [[انسان]] در [[اندیشیدن]] و [[اعتقاد]] [[آزاد]] است و کسی نمیتواند دیگری را به [[انتخاب]] [[دینی]] خاص مجبور کند؛ چنانکه کسی بر باقی ماندن بر [[دین]] منتخب خود نیز مجبور نمیشود؛ ولی اگر کسی با آزادی، [[آیین اسلام]] را [[اختیار]] کرد، [[حق]] [[تغییر]] آن را ندارد. کافرانی که در [[سرزمین]] [[اسلامی]] [[زندگی]] میکنند، بر اساس ضوابطی، در ابراز [[عقیده]] خود ـ بدون فراخوان [[مسلمانان]] به آن ـ آزادند. همچنین در انجام دادن [[مراسم عبادی]] و نیز عمل بر طبق [[شریعت]] خود در [[ازدواج]]، [[ارث]] و معاملات، آزادی دارند؛ به شرط آنکه آنچه نزد مسلمانان منکر است، بهطور علنی مرتکب نشوند. آنان برای حل اختلافهای خود میتوانند نزد [[قاضی]] مسلمانان یا قاضی خودشان مراجعه کنند و [[دولت اسلامی]] تا جاییکه به حال مسلمانان ضرر و با [[مصالح]] [[کشور اسلامی]] منافات نداشته باشد، نمیتواند در [[شؤون]] آنان دخالت کند<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۲۰.</ref>. | ||
==اسلام و آزادی عقیده== | == اسلام و آزادی عقیده == | ||
در [[اسلام]]، [[عقیده]] و [[مذهب]]، امری شخصی و خصوصی نیست و آثار و پیامدهای متنوّعی در [[زندگی]] اجتماعیِ شخص و [[روابط]] او با دیگران دارد. از دیدگاه اسلام، دینِ [[الهی]]، هم دارای جنبه فردی است و هم جنبه [[اجتماعی]]، هم بُعد [[معنوی]] دارد و هم بُعد [[سیاسی]]، هم در [[روابط انسان]] با [[خدا]] تأثیرگذار است و هم در روابط با انسانهای دیگر و هم در [[سلوک]] و [[رفتار]] خود فرد مؤثّر است. در این [[بینش]]، [[دین]] نه تنها امری خصوصی و فردی نیست، بلکه همه [[شئون زندگی]] [[انسان]] را تحت تأثیر قرار میدهد. | در [[اسلام]]، [[عقیده]] و [[مذهب]]، امری شخصی و خصوصی نیست و آثار و پیامدهای متنوّعی در [[زندگی]] اجتماعیِ شخص و [[روابط]] او با دیگران دارد. از دیدگاه اسلام، دینِ [[الهی]]، هم دارای جنبه فردی است و هم جنبه [[اجتماعی]]، هم بُعد [[معنوی]] دارد و هم بُعد [[سیاسی]]، هم در [[روابط انسان]] با [[خدا]] تأثیرگذار است و هم در روابط با انسانهای دیگر و هم در [[سلوک]] و [[رفتار]] خود فرد مؤثّر است. در این [[بینش]]، [[دین]] نه تنها امری خصوصی و فردی نیست، بلکه همه [[شئون زندگی]] [[انسان]] را تحت تأثیر قرار میدهد. | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
[[خداوند]] این نکته را به پیامبرش هم گوشزد میکند که تو "نمیتوانی کسی را به اجبار مؤمن گردانی. اگر خداوند میخواست، همه [[مردم]] را مؤمن میگردانید، ولی [[مشیت]] [[پروردگار]] بر [[ایمان اختیاری]] مردم تعلّق گرفته است"<ref>{{متن قرآن|فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ وَإِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسَانَ كَفُورٌ}} «پس اگر روی گرداندند تو را بر آنان نگهبان نفرستادهایم، بر تو جز پیامرسانی نیست و ما هر گاه به آدمی بخشایشی از خود چشاندیم بدان شادمان شد و چون برای کارهایی که کردهاند گزندی به آنان برسد بیگمان (در آن حال) آدمی بسیار ناسپاس است» سوره شوری، آیه ۴۸؛ {{متن قرآن|وَإِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ * فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ}} «و به زمین که چگونه آن را گستردهاند؟ * پس پند بده که تنها تو پند دهندهای» سوره غاشیه، آیه ۲۰-۲۱؛ {{متن قرآن|وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ}} «و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.</ref>. | [[خداوند]] این نکته را به پیامبرش هم گوشزد میکند که تو "نمیتوانی کسی را به اجبار مؤمن گردانی. اگر خداوند میخواست، همه [[مردم]] را مؤمن میگردانید، ولی [[مشیت]] [[پروردگار]] بر [[ایمان اختیاری]] مردم تعلّق گرفته است"<ref>{{متن قرآن|فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ وَإِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسَانَ كَفُورٌ}} «پس اگر روی گرداندند تو را بر آنان نگهبان نفرستادهایم، بر تو جز پیامرسانی نیست و ما هر گاه به آدمی بخشایشی از خود چشاندیم بدان شادمان شد و چون برای کارهایی که کردهاند گزندی به آنان برسد بیگمان (در آن حال) آدمی بسیار ناسپاس است» سوره شوری، آیه ۴۸؛ {{متن قرآن|وَإِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ * فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ}} «و به زمین که چگونه آن را گستردهاند؟ * پس پند بده که تنها تو پند دهندهای» سوره غاشیه، آیه ۲۰-۲۱؛ {{متن قرآن|وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ}} «و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.</ref>. | ||
[[آزادی]] [[فعالیتهای سیاسی]] و [[اجتماعی]] مانند [[انتخاب]] شدن و انتخاب کردن، تشکیل یا عضویت در [[حزب]]، اجتماعات، تظاهرات، و آزادیِ انتخاب شغل، [[مسکن]]، [[خوراک]] و [[پوشاک]] همگی انواع دیگر [[حق]] آزادیاند که در [[قانون اساسی جمهوری اسلامی]]، در چارچوب [[موازین اسلامی]] مطرح و به رسمیت شناخته شدهاند<ref>ر.ک: قانون اساسی جمهوری اسلامی، فصل سوم، حقوق ملت.</ref><ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۲۶.</ref> | [[آزادی]] [[فعالیتهای سیاسی]] و [[اجتماعی]] مانند [[انتخاب]] شدن و انتخاب کردن، تشکیل یا عضویت در [[حزب]]، اجتماعات، تظاهرات، و آزادیِ انتخاب شغل، [[مسکن]]، [[خوراک]] و [[پوشاک]] همگی انواع دیگر [[حق]] آزادیاند که در [[قانون اساسی جمهوری اسلامی]]، در چارچوب [[موازین اسلامی]] مطرح و به رسمیت شناخته شدهاند<ref>ر. ک: قانون اساسی جمهوری اسلامی، فصل سوم، حقوق ملت.</ref><ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۲۶.</ref> | ||
==قرآن و آزادی عقیده== | == قرآن و آزادی عقیده == | ||
{{اصلی|آزادی عقیده در قرآن}} | {{اصلی|آزادی عقیده در قرآن}} | ||
[[قرآن]]، در جهت [[تکریم]] [[انسان]] و [[احترام]] به [[اراده]]، [[اندیشه]] و [[شعور]] او<ref>فی ظلال، ج ۱، ص ۲۹۱؛ من وحی القرآن، ج ۹، ص ۳۶۲.</ref> و با [[عنایت]] به اینکه تحصیل کمال، فقط در سایه پذیرش آزادانه [[حق]] میسر است<ref>ولایت فقیه، ص ۳۳ و ۳۴.</ref> و با توجه به اینکه اگر اصول و مبادی [[دین]] برای کسی حاصل نشود، [[دین]] نیز به قلمرو جانش پای نمینهد<ref>فلسفه حقوق بشر، ص ۱۹۵.</ref>، ضمن [[دعوت]] به پذیرش [[دین حق]] و کامل، بر [[نهی]] و نفی هرگونه تحمیل [[عقیده]] و [[اجبار]] در [[انتخاب]] [[دین]]<ref>فی ظلال، ج ۱، ص ۲۹۱.</ref>، تأکید فرموده است: {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref>. به گفته [[علامه طباطبایی]]، دلیلی که در [[آیه]] پس از نفی اکراه ذکر شده، مؤید است که اکراه و [[اجبار]] در [[دین]] جایز نیست<ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۴۳.</ref>. این [[آیه]]، زمانی نازل شد که برخی از [[انصار]] میخواستند [[فرزندان]] خود را که در [[کودکی]] [[یهودی]] و نصرانی شده بودند، به پذیرش [[اسلام]] وادارند و [[خداوند]]، [[فرمان]] داد فرزندانشان را آزاد بگذارند<ref>جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۲۱.</ref>. اگر {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ}} قضیه خبری باشد، از [[تکوین]] و نتیجه خبر میدهد که [[دین]]، اکراه برنمی دارد؛ زیرا [[اعتقاد]] و [[ایمان]]، امری قلبی است و [[امر قلبی]]، اکراه برنمی دارد و اگر انشایی [[تشریعی]] باشد ـ چنان که جمله بعدی [[آیه]] هم [[شاهد]] آن است ـ نتیجه میدهد که کسی [[حق]] ندارد درصدد اکراه و [[اجبار]] دیگران برآید و این [[نهی]]، بر یک [[حقیقت]] [[تکوینی]] متکی است<ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۴۲ و ۳۴۳.</ref><ref>[[علی رضایی بیرجندی|رضایی بیرجندی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 189-192.</ref> | [[قرآن]]، در جهت [[تکریم]] [[انسان]] و [[احترام]] به [[اراده]]، [[اندیشه]] و [[شعور]] او<ref>فی ظلال، ج ۱، ص ۲۹۱؛ من وحی القرآن، ج ۹، ص ۳۶۲.</ref> و با [[عنایت]] به اینکه تحصیل کمال، فقط در سایه پذیرش آزادانه [[حق]] میسر است<ref>ولایت فقیه، ص ۳۳ و ۳۴.</ref> و با توجه به اینکه اگر اصول و مبادی [[دین]] برای کسی حاصل نشود، [[دین]] نیز به قلمرو جانش پای نمینهد<ref>فلسفه حقوق بشر، ص ۱۹۵.</ref>، ضمن [[دعوت]] به پذیرش [[دین حق]] و کامل، بر [[نهی]] و نفی هرگونه تحمیل [[عقیده]] و [[اجبار]] در [[انتخاب]] [[دین]]<ref>فی ظلال، ج ۱، ص ۲۹۱.</ref>، تأکید فرموده است: {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref>. به گفته [[علامه طباطبایی]]، دلیلی که در [[آیه]] پس از نفی اکراه ذکر شده، مؤید است که اکراه و [[اجبار]] در [[دین]] جایز نیست<ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۴۳.</ref>. این [[آیه]]، زمانی نازل شد که برخی از [[انصار]] میخواستند [[فرزندان]] خود را که در [[کودکی]] [[یهودی]] و نصرانی شده بودند، به پذیرش [[اسلام]] وادارند و [[خداوند]]، [[فرمان]] داد فرزندانشان را آزاد بگذارند<ref>جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۲۱.</ref>. اگر {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ}} قضیه خبری باشد، از [[تکوین]] و نتیجه خبر میدهد که [[دین]]، اکراه برنمی دارد؛ زیرا [[اعتقاد]] و [[ایمان]]، امری قلبی است و [[امر قلبی]]، اکراه برنمی دارد و اگر انشایی [[تشریعی]] باشد ـ چنان که جمله بعدی [[آیه]] هم [[شاهد]] آن است ـ نتیجه میدهد که کسی [[حق]] ندارد درصدد اکراه و [[اجبار]] دیگران برآید و این [[نهی]]، بر یک [[حقیقت]] [[تکوینی]] متکی است<ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۴۲ و ۳۴۳.</ref><ref>[[علی رضایی بیرجندی|رضایی بیرجندی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 189-192.</ref> | ||
==آزادی عقیده در سیره پیامبر {{صل}}== | == آزادی عقیده در سیره پیامبر {{صل}}== | ||
{{اصلی|آزادی عقیده در سیره پیامبر خاتم}} | {{اصلی|آزادی عقیده در سیره پیامبر خاتم}} | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
#'''[[نامه]] [[صلح]] :''' از دیدگاه [[رسول خدا]]{{صل}} همه افراد در پذیرش [[دین اسلام]] آزاد بودند و اگر عدهای از [[مردم]] حاضر نبودند [[دین اسلام]] را بپذیرند، در سایه [[حمایت]] [[حکومت اسلامی]] [[زندگی]] میکردند و از آنان [[جزیه]] دریافت میشد. در [[نامه]] [[رسول]] اعظم{{صل}} به [[رئیس]] یکی از [[قبایل]] که [[منذر بن ساوی]] نام داشت چنین آمده است: "از [[محمد]]، [[پیامبر]]{{صل}} به منذر بن ساوی؛ با [[سلام]] و تحیت؛ [[خداوند]] یکتا را همراه تو [[سپاس]] میگویم. نامهات به من رسید و آن را برای من خواندند. بدان! هر کس [[نماز]] ما را بخواند و به سوی [[قبله]] ما [[نماز]] گزارد و [[قربانی]] ما را بخورد، [[مسلمان]] است. هر کس هم که این امور را قبول نداشته باشد، باید [[جزیه]] بپردازد". پس از این [[نامه]]، منذر بن ساوی، [[مسلمان]] شد و اهل حجر را به [[اسلام]] فراخواند؛ اما واکنش [[مردم]] به [[دعوت]] منذر متفاوت بود و برخی [[مسلمان]] شدند و برخی دیگر هم ناراضی بودند؛ [[اعراب]]، [[مسلمان]] شدند و [[مجوسیان]] و [[یهودیان]]، [[اسلام]] را نپذیرفتند و به پرداخت [[جزیه]] [[رضایت]] دادند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص ۸۷ و الامام مالک، المدونة الکبری، ج ۲، ص ۴۷.</ref> و ...<ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]] و [[فاطمه پهلوانپور|پهلوانپور، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۸۹-۹۰.</ref>. | #'''[[نامه]] [[صلح]] :''' از دیدگاه [[رسول خدا]]{{صل}} همه افراد در پذیرش [[دین اسلام]] آزاد بودند و اگر عدهای از [[مردم]] حاضر نبودند [[دین اسلام]] را بپذیرند، در سایه [[حمایت]] [[حکومت اسلامی]] [[زندگی]] میکردند و از آنان [[جزیه]] دریافت میشد. در [[نامه]] [[رسول]] اعظم{{صل}} به [[رئیس]] یکی از [[قبایل]] که [[منذر بن ساوی]] نام داشت چنین آمده است: "از [[محمد]]، [[پیامبر]]{{صل}} به منذر بن ساوی؛ با [[سلام]] و تحیت؛ [[خداوند]] یکتا را همراه تو [[سپاس]] میگویم. نامهات به من رسید و آن را برای من خواندند. بدان! هر کس [[نماز]] ما را بخواند و به سوی [[قبله]] ما [[نماز]] گزارد و [[قربانی]] ما را بخورد، [[مسلمان]] است. هر کس هم که این امور را قبول نداشته باشد، باید [[جزیه]] بپردازد". پس از این [[نامه]]، منذر بن ساوی، [[مسلمان]] شد و اهل حجر را به [[اسلام]] فراخواند؛ اما واکنش [[مردم]] به [[دعوت]] منذر متفاوت بود و برخی [[مسلمان]] شدند و برخی دیگر هم ناراضی بودند؛ [[اعراب]]، [[مسلمان]] شدند و [[مجوسیان]] و [[یهودیان]]، [[اسلام]] را نپذیرفتند و به پرداخت [[جزیه]] [[رضایت]] دادند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص ۸۷ و الامام مالک، المدونة الکبری، ج ۲، ص ۴۷.</ref> و ...<ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]] و [[فاطمه پهلوانپور|پهلوانپور، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۸۹-۹۰.</ref>. | ||
==پرسش وابسته== | == پرسش وابسته == | ||
* [[آزادی عقیده در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ (پرسش)]] | * [[آزادی عقیده در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ (پرسش)]] | ||
* [[تفاوت آزادی عقیده با آزادی اندیشه چیست؟ (پرسش)]] | * [[تفاوت آزادی عقیده با آزادی اندیشه چیست؟ (پرسش)]] |