آیه اهل ذکر در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.</ref>.
{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.</ref>.


خط ۱۳: خط ۱۳:
[[استدلال]] در این [[آیه]]، بر محور اصل عقلایی «[[ضرورت]] [[رجوع]] [[جاهل]] به عالم» است؛ با این تفاوت که چون در [[سیاق آیات]] قبل، سخن از [[غفلت]] [[انسان]] و [[نسیان]] [[ذکر الهی]] است و [[انبیاء الهی]]{{عم}} مذکّر انسان در [[معارف فطری]] او هستند، از آن اصل [[عقلی]]، به «[[وجوب]] مراجعه به [[اهل ذکر]]» تعبیر شده است. طبعاً لازمه این امر، وجود ویژگی‌هایی خاص در اهل ذکر است که آنان را فراتر از انسان‌های معمولی قرار داده است.
[[استدلال]] در این [[آیه]]، بر محور اصل عقلایی «[[ضرورت]] [[رجوع]] [[جاهل]] به عالم» است؛ با این تفاوت که چون در [[سیاق آیات]] قبل، سخن از [[غفلت]] [[انسان]] و [[نسیان]] [[ذکر الهی]] است و [[انبیاء الهی]]{{عم}} مذکّر انسان در [[معارف فطری]] او هستند، از آن اصل [[عقلی]]، به «[[وجوب]] مراجعه به [[اهل ذکر]]» تعبیر شده است. طبعاً لازمه این امر، وجود ویژگی‌هایی خاص در اهل ذکر است که آنان را فراتر از انسان‌های معمولی قرار داده است.


==اصل عقلایی رجوع جاهل به عالم==
== اصل عقلایی رجوع جاهل به عالم ==
چنان چه انسان بر [[جهل]] خویش [[آگاه]] باشد، عقلاً لازم است که خود را از ورطه جهل [[نجات]] داده و به ساحل [[علم]] و [[آگاهی]] برساند. چون اونمی تواند همه مطالب را با تلاش فردی به دست آورد، لازم است که به اشخاص عالم مراجعه نموده وکسب علم نماید.
چنان چه انسان بر [[جهل]] خویش [[آگاه]] باشد، عقلاً لازم است که خود را از ورطه جهل [[نجات]] داده و به ساحل [[علم]] و [[آگاهی]] برساند. چون اونمی تواند همه مطالب را با تلاش فردی به دست آورد، لازم است که به اشخاص عالم مراجعه نموده وکسب علم نماید.
چنین جهلی اگر تنها در [[امور دنیوی]] باشد، [[قبح]] عقلی دارد. از منظر عقلا، عدم رجوع به عالم و باقی ماندن در ورطه جهل [[قبیح]] است و خطرات [[دنیوی]] خاص خود را دارد. هر مقدار که تبعات چنین جهلی خطرناک‌تر باشد، ضرورت رجوع به عالم و [[تبعیّت]] از [[دستورات]] او لازم‌تر است. مثلاً اگر کسی [[بیمار]] شود و به واسطه عدم رجوع به پزشک دچار آسیب‌های مختصرگردد، عقلای [[جامعه]] او را [[سرزنش]] می‌کنند؛ اما اگر [[کودکی]] دچار [[بیماری]] خطرناکی شود که [[جان]] او را [[تهدید]] می‌کند و [[والدین]] به واسطه عدم رجوع به پزشک فرزند خردسالشان را از دست بدهند، حتی اگر به شدت هم پشیمان شوند و [[تأسف]] و عذرخواهی فراوان نمایند، هیچ کس خطای آنان را نمی‌بخشد و مسؤلیت [[مرگ]] [[کودک]] را مستقیماً متوجه آنان می‌داند؛ تا به آنجا که اگر گفته شود فلان شخص به واسطه جهلش موجب [[هلاکت]] فرزندش گردید، سخنی به گزاف نیست.
چنین جهلی اگر تنها در [[امور دنیوی]] باشد، [[قبح]] عقلی دارد. از منظر عقلا، عدم رجوع به عالم و باقی ماندن در ورطه جهل [[قبیح]] است و خطرات [[دنیوی]] خاص خود را دارد. هر مقدار که تبعات چنین جهلی خطرناک‌تر باشد، ضرورت رجوع به عالم و [[تبعیّت]] از [[دستورات]] او لازم‌تر است. مثلاً اگر کسی [[بیمار]] شود و به واسطه عدم رجوع به پزشک دچار آسیب‌های مختصرگردد، عقلای [[جامعه]] او را [[سرزنش]] می‌کنند؛ اما اگر [[کودکی]] دچار [[بیماری]] خطرناکی شود که [[جان]] او را [[تهدید]] می‌کند و [[والدین]] به واسطه عدم رجوع به پزشک فرزند خردسالشان را از دست بدهند، حتی اگر به شدت هم پشیمان شوند و [[تأسف]] و عذرخواهی فراوان نمایند، هیچ کس خطای آنان را نمی‌بخشد و مسؤلیت [[مرگ]] [[کودک]] را مستقیماً متوجه آنان می‌داند؛ تا به آنجا که اگر گفته شود فلان شخص به واسطه جهلش موجب [[هلاکت]] فرزندش گردید، سخنی به گزاف نیست.
خط ۱۹: خط ۱۹:
اگر قباحت عدم مراجعه به عالم در امور دنیوی، که حداکثر ضرر آن از دست رفتن [[عمر]] چند ده ساله دنیوی است، تا به این حد روشن است، [[بدیهی]] است که باقی ماندن در [[جهل]] و عدم مراجعه به عالم در [[امور دینی]]، به مراتب قبیح‌تر است و [[ضرورت]] [[رجوع]] به عالم و [[تبعیت]] از [[دستورات]] او عقلاً [[واجب]] تر؛ چراکه خطر جهل به آنها، مساوی با [[هلاکت]] [[ابدی]] وعذابی است که هرگز قابل [[قیاس]] با خطرات و [[مهالک]] [[دنیوی]] نیست.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۱۶۱.</ref>
اگر قباحت عدم مراجعه به عالم در امور دنیوی، که حداکثر ضرر آن از دست رفتن [[عمر]] چند ده ساله دنیوی است، تا به این حد روشن است، [[بدیهی]] است که باقی ماندن در [[جهل]] و عدم مراجعه به عالم در [[امور دینی]]، به مراتب قبیح‌تر است و [[ضرورت]] [[رجوع]] به عالم و [[تبعیت]] از [[دستورات]] او عقلاً [[واجب]] تر؛ چراکه خطر جهل به آنها، مساوی با [[هلاکت]] [[ابدی]] وعذابی است که هرگز قابل [[قیاس]] با خطرات و [[مهالک]] [[دنیوی]] نیست.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۱۶۱.</ref>


===[[اتمام حجّت]] با [[انسان]]===
=== [[اتمام حجّت]] با [[انسان]] ===
با توجه به قاعده «[[قبح]] [[عقاب]] بلابیان»، [[خداوند حکیم]] [[حجت]] را با [[ارسال رسل]] و [[انزال کتب]] بر انسان تمام کرده است. [[خداوند]] به بیان‌های گوناگون متذکر گردیده که او حجت‌های خود را در میان [[مردم]] قرار داده تا بتوانند سؤالات خود را مطرح نموده و از جهل [[رهایی]] یابند. [[آیه]] مورد بحث و آیاتی دیگر از جمله {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره انبیاء، آیه ۷.</ref>، اشاره به اصل عقلایی رجوع [[جاهل]] به عالم می‌نماید. می‌دانیم که در [[امور دنیوی]]، نیازی به [[ارشاد]] به این اصل [[عقلانی]] نیست؛ زیرا همه [[انسان‌ها]] خطرات گرفتار شدن در چنین جهلی را به خوبی [[درک]] می‌کنند. ولی در [[امور معنوی]] و عقبات بعد از [[مرگ]]، خطر در افتادن به ورطه جهل برای همه روشن نیست و لذا خداوند در ابتدای آیه، به اصل [[اتمام حجت]] برای همه [[اقوام]] و ملت‌های گذشته اشاره می‌نماید؛ همان‌طور که در آیه ۱۵ [[سوره اسراء]] فرمود: {{متن قرآن|مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا}}<ref>«هر کس رهیاب شود تنها به سود خود راه یافته و هر کس گمراه شود تنها به زیان خود گمراه گردیده است و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر دوش نخواهد گرفت و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمی‌کنیم» سوره اسراء، آیه ۱۵.</ref>.
با توجه به قاعده «[[قبح]] [[عقاب]] بلابیان»، [[خداوند حکیم]] [[حجت]] را با [[ارسال رسل]] و [[انزال کتب]] بر انسان تمام کرده است. [[خداوند]] به بیان‌های گوناگون متذکر گردیده که او حجت‌های خود را در میان [[مردم]] قرار داده تا بتوانند سؤالات خود را مطرح نموده و از جهل [[رهایی]] یابند. [[آیه]] مورد بحث و آیاتی دیگر از جمله {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره انبیاء، آیه ۷.</ref>، اشاره به اصل عقلایی رجوع [[جاهل]] به عالم می‌نماید. می‌دانیم که در [[امور دنیوی]]، نیازی به [[ارشاد]] به این اصل [[عقلانی]] نیست؛ زیرا همه [[انسان‌ها]] خطرات گرفتار شدن در چنین جهلی را به خوبی [[درک]] می‌کنند. ولی در [[امور معنوی]] و عقبات بعد از [[مرگ]]، خطر در افتادن به ورطه جهل برای همه روشن نیست و لذا خداوند در ابتدای آیه، به اصل [[اتمام حجت]] برای همه [[اقوام]] و ملت‌های گذشته اشاره می‌نماید؛ همان‌طور که در آیه ۱۵ [[سوره اسراء]] فرمود: {{متن قرآن|مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا}}<ref>«هر کس رهیاب شود تنها به سود خود راه یافته و هر کس گمراه شود تنها به زیان خود گمراه گردیده است و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر دوش نخواهد گرفت و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمی‌کنیم» سوره اسراء، آیه ۱۵.</ref>.


[[خداوند]] در این [[آیه]] نیز به خصوصیات [[حجج الهی]]{{عم}} اشاره می‌فرماید که آنان مردانی بودند صاحب [[وحی]] و مرتبط با [[عالم غیب]] و مخاطب به خطابات [[الهی]]: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ}}. [[بدیهی]] است که در چنین سیاقی، خطاب به همه [[انسان‌ها]] بفرماید: «پس چرا به [[حکم عقل]] که در همه [[امور دنیوی]] جاری می‌کنید و آنچه را نمی‌دانید از اهلش سؤال می‌کنید (تا مبادا خللی به جریان [[زندگی]] دنیوی‌تان وارد شود)، در [[امور اخروی]] نیز عمل نمی‌کنید و به این اصل گردن نمی‌نهید و از آگاهان به عالم غیب درباره [[آینده]] خود و [[راز]] و رمز [[خوشبختی]] یا [[بدبختی]] در آن عالم -که موطن اصلی شما است- سؤال نمی‌کنید؟!» لذا می‌فرماید: {{متن قرآن|فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۱۶۲.</ref>
[[خداوند]] در این [[آیه]] نیز به خصوصیات [[حجج الهی]]{{عم}} اشاره می‌فرماید که آنان مردانی بودند صاحب [[وحی]] و مرتبط با [[عالم غیب]] و مخاطب به خطابات [[الهی]]: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ}}. [[بدیهی]] است که در چنین سیاقی، خطاب به همه [[انسان‌ها]] بفرماید: «پس چرا به [[حکم عقل]] که در همه [[امور دنیوی]] جاری می‌کنید و آنچه را نمی‌دانید از اهلش سؤال می‌کنید (تا مبادا خللی به جریان [[زندگی]] دنیوی‌تان وارد شود)، در [[امور اخروی]] نیز عمل نمی‌کنید و به این اصل گردن نمی‌نهید و از آگاهان به عالم غیب درباره [[آینده]] خود و [[راز]] و رمز [[خوشبختی]] یا [[بدبختی]] در آن عالم -که موطن اصلی شما است- سؤال نمی‌کنید؟!» لذا می‌فرماید: {{متن قرآن|فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۱۶۲.</ref>


===تعلیل [[ضرورت]] [[رجوع]] به [[اهل الذکر]] در آیه===
=== تعلیل [[ضرورت]] [[رجوع]] به [[اهل الذکر]] در آیه ===
مقدم آمدن جواب شرط بر جمله شرطیّه در آیه مورد بحث، اولاً تأکید بر سؤال از [[اهل ذکر]] است؛ یعنی فقط و فقط آنانند که می‌توانند شما را از [[جهل]] و [[نگرانی]] نسبت به آینده خودتان در [[قیامت]] [[نجات]] دهند. ثانیاً، جمله شرط در [[مقام]] تعلیل برای جزای شرط است؛ به این ترتیب که: {{عربی|إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ... فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ}}. یعنی [[جهل و نادانی]] شما، خود به حکم عقل دلیلی است بر اینکه از اهل ذکر و دانایان به [[علم الهی]] -که دائماً [[ذاکر]] حق‌اند- از [[راه و رسم]] متذکر شدن و نحوه رسیدن به مقام ذکر سؤال کنید. از آنجا که همه انسان‌ها، جز اولیای [[معصوم]] الهی{{عم}}، نسبت به عالم غیب [[جاهل]] هستند، پس رجوع همه انسان‌ها در همه ادوار و زمان‌ها به اهل ذکر، [[واجب عقلی]] و در نتیجه [[شرعی]] است و عدم رجوع به آنها، برابر با افتادن به ورطه [[غفلت]] از ذکر و در نتیجه، [[کفر]] و [[شرک]] به [[حق]] و [[هلاکت]] [[ابدی]] است: {{متن قرآن|وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى}}<ref>«و هر که از یادکرد من روی برتابد بی‌گمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت» سوره طه، آیه ۱۲۴.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۱۶۳.</ref>
مقدم آمدن جواب شرط بر جمله شرطیّه در آیه مورد بحث، اولاً تأکید بر سؤال از [[اهل ذکر]] است؛ یعنی فقط و فقط آنانند که می‌توانند شما را از [[جهل]] و [[نگرانی]] نسبت به آینده خودتان در [[قیامت]] [[نجات]] دهند. ثانیاً، جمله شرط در [[مقام]] تعلیل برای جزای شرط است؛ به این ترتیب که: {{عربی|إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ... فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ}}. یعنی [[جهل و نادانی]] شما، خود به حکم عقل دلیلی است بر اینکه از اهل ذکر و دانایان به [[علم الهی]] -که دائماً [[ذاکر]] حق‌اند- از [[راه و رسم]] متذکر شدن و نحوه رسیدن به مقام ذکر سؤال کنید. از آنجا که همه انسان‌ها، جز اولیای [[معصوم]] الهی{{عم}}، نسبت به عالم غیب [[جاهل]] هستند، پس رجوع همه انسان‌ها در همه ادوار و زمان‌ها به اهل ذکر، [[واجب عقلی]] و در نتیجه [[شرعی]] است و عدم رجوع به آنها، برابر با افتادن به ورطه [[غفلت]] از ذکر و در نتیجه، [[کفر]] و [[شرک]] به [[حق]] و [[هلاکت]] [[ابدی]] است: {{متن قرآن|وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى}}<ref>«و هر که از یادکرد من روی برتابد بی‌گمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت» سوره طه، آیه ۱۲۴.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۱۶۳.</ref>


==شکل منطقی برهان==
== شکل منطقی برهان ==
شکل منطقی [[برهان]] در [[اثبات عصمت]] و نیز [[ضرورت]] دائمی وجود [[حجت خدا]] را طی قیاسات استثنائی زیر بیان می‌نماییم؛ به این ترتیب که:
شکل منطقی [[برهان]] در [[اثبات عصمت]] و نیز [[ضرورت]] دائمی وجود [[حجت خدا]] را طی قیاسات استثنائی زیر بیان می‌نماییم؛ به این ترتیب که:


===ضرورت [[علم]] و [[عصمت]] و اهتداء به [[هدایت]] الهیِ [[اهل ذکر]]===
=== ضرورت [[علم]] و [[عصمت]] و اهتداء به [[هدایت]] الهیِ [[اهل ذکر]] ===
برهان بر این مطلب را چنان که در طیّ بیان ملازمات [[استدلال]] اشاره شد، با [[حدّ وسط]] قرار دادن [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد؛ آیا درباره خداوند چیزی می‌گویید که نمی‌دانید؟» سوره اعراف، آیه ۲۸.</ref> بیان می‌نماییم و می‌گوییم:
برهان بر این مطلب را چنان که در طیّ بیان ملازمات [[استدلال]] اشاره شد، با [[حدّ وسط]] قرار دادن [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد؛ آیا درباره خداوند چیزی می‌گویید که نمی‌دانید؟» سوره اعراف، آیه ۲۸.</ref> بیان می‌نماییم و می‌گوییم:
اگر اهل ذکر غیرمعصوم باشد ([[ناآگاه]] به [[عالم غیب]] و غیرمهتدی به [[هدایت الهی]] و [[جاهل]] به [[حقیقت قرآن]])، آن گاه [[خداوند]] با امر به [[رجوع]] به آنان، امر به [[گناه]] نموده است ([[امت]] را به مرجعی که [[حجّت الهی]] نیست و احتمال گناه در او می‌‌رود و یا جاهل به [[دین]] است ارجاع داده و امر به [[اطاعت]] از او نموده است)؛
اگر اهل ذکر غیرمعصوم باشد ([[ناآگاه]] به [[عالم غیب]] و غیرمهتدی به [[هدایت الهی]] و [[جاهل]] به [[حقیقت قرآن]])، آن گاه [[خداوند]] با امر به [[رجوع]] به آنان، امر به [[گناه]] نموده است ([[امت]] را به مرجعی که [[حجّت الهی]] نیست و احتمال گناه در او می‌‌رود و یا جاهل به [[دین]] است ارجاع داده و امر به [[اطاعت]] از او نموده است)؛
خط ۳۶: خط ۳۶:
نتیجه آنکه: اهل ذکر در [[آیه]]، [[امام]] معصوم است که مانند [[رسول خدا]]{{صل}} عالم به [[حقیقت]] دین و [[عوالم غیب]] و [[قرآن]] و نیز معصوم به عصمت الهی است و در نتیجه، حجت خدا بر روی [[زمین]] است.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص۱۷۰.</ref>
نتیجه آنکه: اهل ذکر در [[آیه]]، [[امام]] معصوم است که مانند [[رسول خدا]]{{صل}} عالم به [[حقیقت]] دین و [[عوالم غیب]] و [[قرآن]] و نیز معصوم به عصمت الهی است و در نتیجه، حجت خدا بر روی [[زمین]] است.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص۱۷۰.</ref>


===ضرورت دوام [[حضور امام]] در همه دوران===
=== ضرورت دوام [[حضور امام]] در همه دوران ===
[[حد وسط]] در این بخش، اصل [[عقلی]] [[وجوب]] رجوع دائمی جاهل به عالم است و مراد از عالم در این استدلال، [[اهل الذکر]] به تعبیر آیه شریفه می‌باشد؛ یعنی کسانی که تنها [[حجج الهی]] در بیان [[احکام الهی]] و یا [[اخبار]] از عوالم غیب هستند. فتاوای [[علماء]] غیرمعصوم یا ظنّی است و یا اگر عقلی و یقین‌آور است، در کلیاتی است که [[عقل]] می‌تواند اظهارنظر نماید. در جزئیات مسائل [[عالم غیب]]، از قبیل مسائل مربوط به [[عالم برزخ]] و [[قیامت]] و [[صراط]] و [[میزان]] و [[حشر]] و [[بهشت و دوزخ]] و امور دیگر در این [[مقام]]، محتاج بیان [[معصوم]] هستیم. البته [[حکم]] [[دوران غیبت]] که [[امت]] اضطراراً به [[امام زمان]] خود دسترسی ندارد، بنابر [[روایات]] وارده و یا قاعده انسداد، بیان علمای جامع شرایط به عنوان اصل ثانوی [[حجت]] است؛ در حالی که [[استدلال]] کنونی در این [[آیه]]، بنابر اصل اوّلی و [[اثبات امامت]] عامّه در [[قرآن]] است.
[[حد وسط]] در این بخش، اصل [[عقلی]] [[وجوب]] رجوع دائمی جاهل به عالم است و مراد از عالم در این استدلال، [[اهل الذکر]] به تعبیر آیه شریفه می‌باشد؛ یعنی کسانی که تنها [[حجج الهی]] در بیان [[احکام الهی]] و یا [[اخبار]] از عوالم غیب هستند. فتاوای [[علماء]] غیرمعصوم یا ظنّی است و یا اگر عقلی و یقین‌آور است، در کلیاتی است که [[عقل]] می‌تواند اظهارنظر نماید. در جزئیات مسائل [[عالم غیب]]، از قبیل مسائل مربوط به [[عالم برزخ]] و [[قیامت]] و [[صراط]] و [[میزان]] و [[حشر]] و [[بهشت و دوزخ]] و امور دیگر در این [[مقام]]، محتاج بیان [[معصوم]] هستیم. البته [[حکم]] [[دوران غیبت]] که [[امت]] اضطراراً به [[امام زمان]] خود دسترسی ندارد، بنابر [[روایات]] وارده و یا قاعده انسداد، بیان علمای جامع شرایط به عنوان اصل ثانوی [[حجت]] است؛ در حالی که [[استدلال]] کنونی در این [[آیه]]، بنابر اصل اوّلی و [[اثبات امامت]] عامّه در [[قرآن]] است.


خط ۴۴: خط ۴۴:
ناگفته نماند که بنا بر این بیان در تبیین آیه شریفه، مسائل فراوان دیگری پیرامون مسئله [[امامت]]، از قبیل [[ضرورت تشکیل حکومت دینی]] به [[رهبری امام]] معصوم و [[ضرورت]] [[اطاعت]] امت از حضرتش در [[اداره حکومت]] و [[امتثال]] [[فرامین]] آنان در [[امور اجتماعی]] و مسائل دیگری از این قبیل قابل اثبات است که خارج از بحث فعلی ما است.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص۱۷۱.</ref>
ناگفته نماند که بنا بر این بیان در تبیین آیه شریفه، مسائل فراوان دیگری پیرامون مسئله [[امامت]]، از قبیل [[ضرورت تشکیل حکومت دینی]] به [[رهبری امام]] معصوم و [[ضرورت]] [[اطاعت]] امت از حضرتش در [[اداره حکومت]] و [[امتثال]] [[فرامین]] آنان در [[امور اجتماعی]] و مسائل دیگری از این قبیل قابل اثبات است که خارج از بحث فعلی ما است.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص۱۷۱.</ref>


==پرسش مستقیم==
== پرسش مستقیم ==
[[آیه اهل‌الذکر چگونه نصب الهی امام را اثبات می‌کند؟ (پرسش)]]
[[آیه اهل‌الذکر چگونه نصب الهی امام را اثبات می‌کند؟ (پرسش)]]
{{پایان مدخل وابسته}}
{{پایان مدخل وابسته}}
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش