جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ابوخرقاء عامری در تراجم و رجال]] - [[ابوخرقاء عامری در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ابوخرقاء عامری در تراجم و رجال]] - [[ابوخرقاء عامری در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
چنان که از نامش پیداست، وی از تیره [[بنی عامر بن ربیعه]]<ref>ابن عساکر، ج۴۸، ص۱۶۸.</ref> و کنیهاش از نام دخترش خرقاء است. خبری که از بودن او حکایت دارد، مربوط به همین دختر است. [[محمد بن حجاج تمیمی]] - [[راوی]] - گفته است: به [[حج]] رفتم. به مُرّان که رسیدم، نزد خرقاء، دختر ابوخرقاء که همدم و همراه ذیالرمه شاعر بود، رفته، به او [[سلام]] دادم و [[نسب]] خود را گفتم. خرقاء گفت: تو پسر [[حجاج بن عمرو بن زید]] هستی؟ گفتم: بله. گفت: [[خدا]] پدرت را [[رحمت]] کند! او زود مُرد. از کجا میآیی؟ گفتم: از حج. گفت: [[حج]] تو ناقص است، مگر سخن عمویت ذی الرمه را نشنیدهای که گفت: "حج کامل، حجی است که چهارپایان در برابر خرقاء فرو آیند و لجام وانهند". از سن خرقاء، دختر ابوخرقاء پرسیدم، گفت: نمیدانم، ولی [[شمر بن ذی الجوشن]]، [[قاتل]] [[حسین]]{{ع}} را وقتی بچه بودم، دیدم و پدرم ابوخرقاء نیز [[جاهلیت]] را [[درک]] کرد و در برخی از جنگهای آن دوره نیز شرکت داشت <ref>ابن عساکر، ج۴۸، ص۱۶۰؛ ابن حجر، ج۷، ص۹۵.</ref>. خرقاء، معشوقه ذی الرمه بود و ذی الرمه اشعار خود را به یاد او میسرود<ref>بلاذری، ج۱، ص۱۹ و ۲۸۸.</ref>. بر اساس این تنها خبر، حداکثر میتوان پدرش را از مخضرمین دانست؛ چنانکه [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۷، ص۹۵.</ref> هم او را در قسم سوم از کتابش - مخضرمین - آورده است.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوخرقاء عامری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۲۶۱.</ref> | چنان که از نامش پیداست، وی از تیره [[بنی عامر بن ربیعه]]<ref>ابن عساکر، ج۴۸، ص۱۶۸.</ref> و کنیهاش از نام دخترش خرقاء است. خبری که از بودن او حکایت دارد، مربوط به همین دختر است. [[محمد بن حجاج تمیمی]] - [[راوی]] - گفته است: به [[حج]] رفتم. به مُرّان که رسیدم، نزد خرقاء، دختر ابوخرقاء که همدم و همراه ذیالرمه شاعر بود، رفته، به او [[سلام]] دادم و [[نسب]] خود را گفتم. خرقاء گفت: تو پسر [[حجاج بن عمرو بن زید]] هستی؟ گفتم: بله. گفت: [[خدا]] پدرت را [[رحمت]] کند! او زود مُرد. از کجا میآیی؟ گفتم: از حج. گفت: [[حج]] تو ناقص است، مگر سخن عمویت ذی الرمه را نشنیدهای که گفت: "حج کامل، حجی است که چهارپایان در برابر خرقاء فرو آیند و لجام وانهند". از سن خرقاء، دختر ابوخرقاء پرسیدم، گفت: نمیدانم، ولی [[شمر بن ذی الجوشن]]، [[قاتل]] [[حسین]]{{ع}} را وقتی بچه بودم، دیدم و پدرم ابوخرقاء نیز [[جاهلیت]] را [[درک]] کرد و در برخی از جنگهای آن دوره نیز شرکت داشت <ref>ابن عساکر، ج۴۸، ص۱۶۰؛ ابن حجر، ج۷، ص۹۵.</ref>. خرقاء، معشوقه ذی الرمه بود و ذی الرمه اشعار خود را به یاد او میسرود<ref>بلاذری، ج۱، ص۱۹ و ۲۸۸.</ref>. بر اساس این تنها خبر، حداکثر میتوان پدرش را از مخضرمین دانست؛ چنانکه [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۷، ص۹۵.</ref> هم او را در قسم سوم از کتابش - مخضرمین - آورده است.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوخرقاء عامری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۲۶۱.</ref> | ||