ابوراشد ازدی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[ابوراشد ازدی در تراجم و رجال]] - [[ابوراشد ازدی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[ابوراشد ازدی در تراجم و رجال]] - [[ابوراشد ازدی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}


==مقدمه==
== مقدمه ==
نام وی [[عبدالرحمن بن عبید ازدی]] است. نام پدرش «عبد» یا «ابوعبدالله» نیز گفته شده و مشهور به ابوراشد ازدی است<ref>ابن عساکر، ج۳۵، ص۸۹؛ ابن حجر، ج۴، ص۲۷۸.</ref> او از [[بنی‌اسد]] (شاخه‌ای از [[ازد]] [[یمن]])<ref>ابن عساکر، ج۹، ص۳۵.</ref> است. برخی او را از [[فرزندان]] [[رکب بن بکر بن خولان]] (احتمالا تصحیف شده به [[حلوان]]. [[خولان]] از [[قبایل]] نحطانی است که بیشتر افراد آن در خلال [[فتوحات اسلامی]] در [[شام]] مستقر شدند) و با عنوان ابوراشد خولانی معرفی کرده‌اند<ref>ابن عساکر، ج۶۶، ص۲۲۴.</ref>.
نام وی [[عبدالرحمن بن عبید ازدی]] است. نام پدرش «عبد» یا «ابوعبدالله» نیز گفته شده و مشهور به ابوراشد ازدی است<ref>ابن عساکر، ج۳۵، ص۸۹؛ ابن حجر، ج۴، ص۲۷۸.</ref> او از [[بنی‌اسد]] (شاخه‌ای از [[ازد]] [[یمن]])<ref>ابن عساکر، ج۹، ص۳۵.</ref> است. برخی او را از [[فرزندان]] [[رکب بن بکر بن خولان]] (احتمالا تصحیف شده به [[حلوان]]. [[خولان]] از [[قبایل]] نحطانی است که بیشتر افراد آن در خلال [[فتوحات اسلامی]] در [[شام]] مستقر شدند) و با عنوان ابوراشد خولانی معرفی کرده‌اند<ref>ابن عساکر، ج۶۶، ص۲۲۴.</ref>.


در روایتی که [[نوادگان]] ابوراشد نقل کرده‌اند، [[زمان]] و کیفیت [[اسلام آوردن]] وی، چنین بیان شده است: او (در سال نهم، [[عام الوفود]]) به همراه صد تن<ref>تصحیف شده به مائة راجل؛ ر.ک: ابن حجر، ج۴، ص۲۷۸.</ref> از بزرگان قومش در حالی که کوچکتر از دیگران بود، در وفدی به [[ملاقات]] [[رسول خدا]]{{صل}} رفتند. زمانی که نزدیک آن [[حضرت]] رسیدند، بنا بر صلاحدید قومش، او با رسول خدا{{صل}} [[دیدار]] کرد تا چنانچه [[رفتار]] آن حضرت را [[پسندیده]] دید، دیگران نیز ملاقات بروند، وگرنه از همان‌جا به یمن بازگردند. در آن دیدار که غلامش وی را [[همراهی]] می‌کرد، به رسم [[جاهلیت]] [[سلام]] داد و خود را ابومُغویه<ref>دولابی، ج۱، ص۵۶؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۱۹ و ابونعیم، ج۴، ص۱۸۳۴ و ج۵، ص۲۸۹۵ کنیه جاهلی وی را ابومعاویه آورده‌اند که میتواند تصحیف شدة ابونویه باشد؛ ر.ک: ابن اثیر، ج۳، ص۴۴۱ و ۴۴۶ و سند روایت الأمانة فی الازد را در المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۳۹۴ و الاصابه، ج۴، ص۲۷۹ مقایسه کنید.</ref> عبداللات و العزی معرفی کرد. رسول خدا{{صل}} وی را با [[سلام]] [[اسلامی]] آشنا کرد، نامش را از عبدالعزی به عبدالرحمان و کنیه‌اش را از ابومغویه به ابوراشد [[تغییر]] داد و اکرامش کرد. بعد بالاپوش خود را به وی پوشاند و عصایش را به او [[هدیه]] داد. حضرت در پاسخ مردمی که از آن همه [[اکرام]] [[تعجب]] کرده بودند، فرمود: "وی [[شریف]] قومش است. هرگاه شریف قومی نزد شما آمد، او را اکرام کنید". [[غلام]] [[ابو راشد]] نیز به سفارش [[رسول خدا]]{{صل}}، در همان جلسه [[آزاد]] شد، به همراه مولایش [[اسلام]] آورد و نامش به عبدالقیوم [[تغییر]] یافت. به گفته [[ابوراشد]]، همگان در آن [[وفد]] اسلام آوردند و [[پیامبر]] نامه‌ای به قلم [[عباس بن عبدالمطلب]] برای وی خطاب به همه [[قبیله ازد]] نوشت و در آن، [[شهادتین]] و [[برپایی نماز]] را سبب [[امان خدا]] و رسول خدا{{صل}} اعلام کرد<ref>ابن عساکر، ج۳۵، ص۹۲۹۰؛ ابن حجر، ج۴، ص۲۷۹؛ احمدی میانجی، ج۳، ص۲۸۱.</ref>.
در روایتی که [[نوادگان]] ابوراشد نقل کرده‌اند، [[زمان]] و کیفیت [[اسلام آوردن]] وی، چنین بیان شده است: او (در سال نهم، [[عام الوفود]]) به همراه صد تن<ref>تصحیف شده به مائة راجل؛ ر. ک: ابن حجر، ج۴، ص۲۷۸.</ref> از بزرگان قومش در حالی که کوچکتر از دیگران بود، در وفدی به [[ملاقات]] [[رسول خدا]]{{صل}} رفتند. زمانی که نزدیک آن [[حضرت]] رسیدند، بنا بر صلاحدید قومش، او با رسول خدا{{صل}} [[دیدار]] کرد تا چنانچه [[رفتار]] آن حضرت را [[پسندیده]] دید، دیگران نیز ملاقات بروند، وگرنه از همان‌جا به یمن بازگردند. در آن دیدار که غلامش وی را [[همراهی]] می‌کرد، به رسم [[جاهلیت]] [[سلام]] داد و خود را ابومُغویه<ref>دولابی، ج۱، ص۵۶؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۱۹ و ابونعیم، ج۴، ص۱۸۳۴ و ج۵، ص۲۸۹۵ کنیه جاهلی وی را ابومعاویه آورده‌اند که میتواند تصحیف شدة ابونویه باشد؛ ر. ک: ابن اثیر، ج۳، ص۴۴۱ و ۴۴۶ و سند روایت الأمانة فی الازد را در المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۳۹۴ و الاصابه، ج۴، ص۲۷۹ مقایسه کنید.</ref> عبداللات و العزی معرفی کرد. رسول خدا{{صل}} وی را با [[سلام]] [[اسلامی]] آشنا کرد، نامش را از عبدالعزی به عبدالرحمان و کنیه‌اش را از ابومغویه به ابوراشد [[تغییر]] داد و اکرامش کرد. بعد بالاپوش خود را به وی پوشاند و عصایش را به او [[هدیه]] داد. حضرت در پاسخ مردمی که از آن همه [[اکرام]] [[تعجب]] کرده بودند، فرمود: "وی [[شریف]] قومش است. هرگاه شریف قومی نزد شما آمد، او را اکرام کنید". [[غلام]] [[ابو راشد]] نیز به سفارش [[رسول خدا]]{{صل}}، در همان جلسه [[آزاد]] شد، به همراه مولایش [[اسلام]] آورد و نامش به عبدالقیوم [[تغییر]] یافت. به گفته [[ابوراشد]]، همگان در آن [[وفد]] اسلام آوردند و [[پیامبر]] نامه‌ای به قلم [[عباس بن عبدالمطلب]] برای وی خطاب به همه [[قبیله ازد]] نوشت و در آن، [[شهادتین]] و [[برپایی نماز]] را سبب [[امان خدا]] و رسول خدا{{صل}} اعلام کرد<ref>ابن عساکر، ج۳۵، ص۹۲۹۰؛ ابن حجر، ج۴، ص۲۷۹؛ احمدی میانجی، ج۳، ص۲۸۱.</ref>.


ابوراشد پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} به [[شام]] رفت و در شمار [[صحابیان]] شامی شد<ref>ابونعیم، ج۵، ص۲۸۹۵.</ref>. او در [[فلسطین]]<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۱۰۲.</ref>، [[اردن]]<ref>ابن عساکر، ج۳۵، ص۸۹.</ref> یا دارَیّا<ref>از نواحی بزرگ دمشق، ر.ک: خولانی، ص۵۶.</ref> ساکن گردید و بعدها در شمار [[کارگزاران]] [[معاویه]] در فلسطین درآمد. معاویه به [[پیروی]] از [[سنت]] [[عمر]]، [[اموال]] کارگزاران را [[محاسبه]] می‌کرد و زمانی که ابو راشد از فلسطین بازگشت، معاویه خود [[حسابرسی]] اموال او را بر عهده گرفت. ابو راشد در آن هنگام به یاد حسابرسی [[قیامت]] به [[گریه]] افتاد و در نتیجه معاویه وی را رها کرد<ref>ابن عساکر، ج۳۵، ص۹۴.</ref>. از او [[روایت]] شده که رسول خدا{{صل}} فرمود: {{متن حدیث | الأمانة في الازد والحياء في قريش }}<ref>طبرانی، ج۲۲، ص۳۹۴.</ref>؛ که با این حسابرسی بی‌ارتباط نیست. ابو مُلیکه کندی درباره پیامد [[کارگزار]] [[حاکمان]] بودن، به وی هشدار داد که [[عصیان]] و پیروی آنان موجب دخول در [[آتش]] است<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۲۹۵؛ ابن حجر، ج۷، ص۱۱۲، ابوراشد روایت ابوملیکه را فرد دیگری دانسته است، ولی قید ابوراشد الذی کان بفلسطین در روایت، یکی بودن آن را دو را نشان می‌دهد.</ref>.
ابوراشد پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} به [[شام]] رفت و در شمار [[صحابیان]] شامی شد<ref>ابونعیم، ج۵، ص۲۸۹۵.</ref>. او در [[فلسطین]]<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۱۰۲.</ref>، [[اردن]]<ref>ابن عساکر، ج۳۵، ص۸۹.</ref> یا دارَیّا<ref>از نواحی بزرگ دمشق، ر. ک: خولانی، ص۵۶.</ref> ساکن گردید و بعدها در شمار [[کارگزاران]] [[معاویه]] در فلسطین درآمد. معاویه به [[پیروی]] از [[سنت]] [[عمر]]، [[اموال]] کارگزاران را [[محاسبه]] می‌کرد و زمانی که ابو راشد از فلسطین بازگشت، معاویه خود [[حسابرسی]] اموال او را بر عهده گرفت. ابو راشد در آن هنگام به یاد حسابرسی [[قیامت]] به [[گریه]] افتاد و در نتیجه معاویه وی را رها کرد<ref>ابن عساکر، ج۳۵، ص۹۴.</ref>. از او [[روایت]] شده که رسول خدا{{صل}} فرمود: {{متن حدیث | الأمانة في الازد والحياء في قريش }}<ref>طبرانی، ج۲۲، ص۳۹۴.</ref>؛ که با این حسابرسی بی‌ارتباط نیست. ابو مُلیکه کندی درباره پیامد [[کارگزار]] [[حاکمان]] بودن، به وی هشدار داد که [[عصیان]] و پیروی آنان موجب دخول در [[آتش]] است<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۲۹۵؛ ابن حجر، ج۷، ص۱۱۲، ابوراشد روایت ابوملیکه را فرد دیگری دانسته است، ولی قید ابوراشد الذی کان بفلسطین در روایت، یکی بودن آن را دو را نشان می‌دهد.</ref>.


[[سید جلال‌الدین محدث]]، [[اخبار]] [[عبدالرحمان بن عبید]] معروف به [[ابی الکنود ازدی]]، از [[اصحاب]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} را با عبدالرحمان بن عبید مشهور به ابو راشد ازدی [[اشتباه]] گرفته و احتمال داده است او [[نامه]] [[عقیل بن ابی طالب]] را درباره [[غارت]] [[سعد بن عبدالله بن ابی سرح]] و [[ضحاک]] به [[امام]] رسانده باشد<ref>ثقفی، ج۲، ص۴۳۱.</ref>. احتمال وی با مطالعه أخبار [[أبو الکنود]]، منتفی است<ref>ر.ک: منقری، ص۲۰۰.</ref>. به گفته خولانی<ref>خولانی، ص۵۶.</ref> [[فرزندان]] [[ابو راشد]]، همچنان تا [[زمان]] وی در داریا می‌زیستند و هیچ یک از فرزندان رحب بن بکر، جز [[ابوراشد]] و فرزندانش در داریا نمی‌زیست.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوراشد ازدی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۲۸۸-۲۸۹.</ref>
[[سید جلال‌الدین محدث]]، [[اخبار]] [[عبدالرحمان بن عبید]] معروف به [[ابی الکنود ازدی]]، از [[اصحاب]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} را با عبدالرحمان بن عبید مشهور به ابو راشد ازدی [[اشتباه]] گرفته و احتمال داده است او [[نامه]] [[عقیل بن ابی طالب]] را درباره [[غارت]] [[سعد بن عبدالله بن ابی سرح]] و [[ضحاک]] به [[امام]] رسانده باشد<ref>ثقفی، ج۲، ص۴۳۱.</ref>. احتمال وی با مطالعه أخبار [[أبو الکنود]]، منتفی است<ref>ر. ک: منقری، ص۲۰۰.</ref>. به گفته خولانی<ref>خولانی، ص۵۶.</ref> [[فرزندان]] [[ابو راشد]]، همچنان تا [[زمان]] وی در داریا می‌زیستند و هیچ یک از فرزندان رحب بن بکر، جز [[ابوراشد]] و فرزندانش در داریا نمی‌زیست.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوراشد ازدی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۲۸۸-۲۸۹.</ref>


==جستارهای وابسته==
== جستارهای وابسته ==
* [[ازد]] (قبیله)
* [[ازد]] (قبیله)
* [[ابوعلکثه بن عبید ازدی]] (برادر)
* [[ابوعلکثه بن عبید ازدی]] (برادر)
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش