ابوطالب در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۸: خط ۸:
'''ابوطالب'''، عموی [[حضرت محمد]]{{صل}} و پدر [[امام علی]]{{ع}}، ۳۵ سال پیش از [[تولد]] [[پیامبر]]{{صل}} در [[مکه]] به [[دنیا]] آمد. [[همسر]] او [[فاطمه بنت اسد]] است و از فرزندان او می‌توان به طالب، عقیل، [[جعفر بن ابی طالب|جعفر]] و [[حضرت علی]]{{ع}} اشاره کرد. او مردی تاجر و سخاوتمند بود و پس از فوت [[عبدالمطلب]]، حامی و سرپرست [[حضرت محمّد]]{{صل}} شد. به دلیل شرایط آن زمان و حمایت از برادرزاده‌اش ایمان خود را مخفی می‌کرد. ایشان سرانجام در سال دهم بعثت و بعد از خروج [[رسول خدا]]{{صل}} و [[بنی هاشم]] از [[شعب ابی طالب]]، در سن ۸۷ سالگی از [[دنیا]] رفت و در [[مکه]] به خاک سپرده شد.
'''ابوطالب'''، عموی [[حضرت محمد]]{{صل}} و پدر [[امام علی]]{{ع}}، ۳۵ سال پیش از [[تولد]] [[پیامبر]]{{صل}} در [[مکه]] به [[دنیا]] آمد. [[همسر]] او [[فاطمه بنت اسد]] است و از فرزندان او می‌توان به طالب، عقیل، [[جعفر بن ابی طالب|جعفر]] و [[حضرت علی]]{{ع}} اشاره کرد. او مردی تاجر و سخاوتمند بود و پس از فوت [[عبدالمطلب]]، حامی و سرپرست [[حضرت محمّد]]{{صل}} شد. به دلیل شرایط آن زمان و حمایت از برادرزاده‌اش ایمان خود را مخفی می‌کرد. ایشان سرانجام در سال دهم بعثت و بعد از خروج [[رسول خدا]]{{صل}} و [[بنی هاشم]] از [[شعب ابی طالب]]، در سن ۸۷ سالگی از [[دنیا]] رفت و در [[مکه]] به خاک سپرده شد.


==نسب==
== نسب ==
[[حضرت]] [[ابوطالب]]، [[فرزند]] [[عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف]]، عموی بزرگوار [[پیامبر اسلام]]‌{{صل}}، یگانه حامی ایشان پس از [[عبدالمطلب]]، [[پدر]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، بزرگ [[قریش]] و [[رئیس]] [[مکه]] که دارای [[وقار]] [[حکما]] و [[هیبت]] [[فرمانروایان]] بود؛ درباره نامش میان [[اسامی]] [[عمران]]، عبدمناف و ابوطالب اختلاف ‌نظر است و مشهور و معروف میان مؤرخان این است که نام وی عبدمناف بود و عمران نیز گفته شده است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۱۹۶.</ref>.  
[[حضرت]] [[ابوطالب]]، [[فرزند]] [[عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف]]، عموی بزرگوار [[پیامبر اسلام]]‌{{صل}}، یگانه حامی ایشان پس از [[عبدالمطلب]]، [[پدر]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، بزرگ [[قریش]] و [[رئیس]] [[مکه]] که دارای [[وقار]] [[حکما]] و [[هیبت]] [[فرمانروایان]] بود؛ درباره نامش میان [[اسامی]] [[عمران]]، عبدمناف و ابوطالب اختلاف ‌نظر است و مشهور و معروف میان مؤرخان این است که نام وی عبدمناف بود و عمران نیز گفته شده است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۱۹۶.</ref>.  


خط ۲۵: خط ۲۵:
ابوطالب [[سروری]] بزرگوار و باعظمت بود. [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} درباره پدرش فرموده است: "پدرم در عین [[ناداری]] ([[تهی‌دستی]]) سروری کرد و پیش از او فقیری سروری نیافت"<ref>{{متن حدیث| أَبِي سَادَ فَقِيراً، وَ مَا سَادَ فَقِيرُ قَبْلَهُ}}؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۱۴.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۷-۴۹؛ [[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۵ و 86.</ref>
ابوطالب [[سروری]] بزرگوار و باعظمت بود. [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} درباره پدرش فرموده است: "پدرم در عین [[ناداری]] ([[تهی‌دستی]]) سروری کرد و پیش از او فقیری سروری نیافت"<ref>{{متن حدیث| أَبِي سَادَ فَقِيراً، وَ مَا سَادَ فَقِيرُ قَبْلَهُ}}؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۱۴.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۷-۴۹؛ [[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۵ و 86.</ref>


==[[ابوطالب]] و [[سرپرستی]] [[پیامبر]]{{صل}}==
== [[ابوطالب]] و [[سرپرستی]] [[پیامبر]]{{صل}}==
[[پدر]] [[پیامبر اسلام]]، [[حضرت]] [[عبدالله بن عبدالمطلب]] قبل از ولادت ایشان از [[دنیا]] رفت و [[رسول خدا]] از [[کودکی]] تحت سرپرستی جدش [[عبدالمطلب]] بود و وقتی پیامبر{{صل}} هشت ساله شد، عبدالمطلب در سن ۱۰۲ سالگی از دنیا رفت.
[[پدر]] [[پیامبر اسلام]]، [[حضرت]] [[عبدالله بن عبدالمطلب]] قبل از ولادت ایشان از [[دنیا]] رفت و [[رسول خدا]] از [[کودکی]] تحت سرپرستی جدش [[عبدالمطلب]] بود و وقتی پیامبر{{صل}} هشت ساله شد، عبدالمطلب در سن ۱۰۲ سالگی از دنیا رفت.


خط ۳۶: خط ۳۶:
ابوطالب درباره [[پیامبر]]{{صل}} چنان [[محبت]] می‌کرد که درباره هیچ یک از [[فرزندان]] خود تا آن [[درجه]] ابراز محبت نمی‌کرد. او کنار پیامبر{{صل}} می‌خوابید و هرگاه بیرون می‌رفت [[رسول خدا]]{{صل}} را به همراه می‌برد و چنان [[دلبستگی]] شدیدی به پیامبر{{صل}} داشت که نسبت به هیچ کس چنان نبود و خوراک‌های خوب را ویژه آن [[حضرت]] قرار می‌داد. [[خاندان]] ابوطالب هرگاه تنها یا با هم [[غذا]] می‌خوردند و پیامبر{{صل}} سر سفره حاضر نبود، [[احساس]] سیری نمی‌کردند و هرگاه همراه ایشان [[غذا]] می‌خوردند احساس [[راحتی]] و سیری می‌کردند و معمولاً هنگامی که [[خانواده]] [[ابوطالب]] می‌خواستند غذا بخورند، ابوطالب می‌گفت: خودتان می‌دانید که بهتر است تا آمدن پسرم ([[محمد]]{{صل}}) [[صبر]] کنید و چون [[پیامبر]]{{صل}} می‌آمد و همراه ایشان غذا می‌خورد، چیزی از غذایشان اضافه می‌آمد و ابوطالب به پیامبر{{صل}} می‌گفت: تو [[فرخنده]] و مبارکی<ref>أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۴، ص۹۹.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۵۱-۵۳؛ [[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۶.</ref>
ابوطالب درباره [[پیامبر]]{{صل}} چنان [[محبت]] می‌کرد که درباره هیچ یک از [[فرزندان]] خود تا آن [[درجه]] ابراز محبت نمی‌کرد. او کنار پیامبر{{صل}} می‌خوابید و هرگاه بیرون می‌رفت [[رسول خدا]]{{صل}} را به همراه می‌برد و چنان [[دلبستگی]] شدیدی به پیامبر{{صل}} داشت که نسبت به هیچ کس چنان نبود و خوراک‌های خوب را ویژه آن [[حضرت]] قرار می‌داد. [[خاندان]] ابوطالب هرگاه تنها یا با هم [[غذا]] می‌خوردند و پیامبر{{صل}} سر سفره حاضر نبود، [[احساس]] سیری نمی‌کردند و هرگاه همراه ایشان [[غذا]] می‌خوردند احساس [[راحتی]] و سیری می‌کردند و معمولاً هنگامی که [[خانواده]] [[ابوطالب]] می‌خواستند غذا بخورند، ابوطالب می‌گفت: خودتان می‌دانید که بهتر است تا آمدن پسرم ([[محمد]]{{صل}}) [[صبر]] کنید و چون [[پیامبر]]{{صل}} می‌آمد و همراه ایشان غذا می‌خورد، چیزی از غذایشان اضافه می‌آمد و ابوطالب به پیامبر{{صل}} می‌گفت: تو [[فرخنده]] و مبارکی<ref>أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۴، ص۹۹.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۵۱-۵۳؛ [[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۶.</ref>


==علاقه [[پیغمبر]]{{صل}} به [[ابوطالب]]==
== علاقه [[پیغمبر]]{{صل}} به [[ابوطالب]] ==
پس از [[وفات]] ابوطالب، زمانی که چشم مبارک [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[بدن]] ابوطالب افتاد فرمود: "عمو [[جان]]! [[یتیم]] بودم از من [[پرستاری]] نمودی، [[کودک]] بودم تربیتم نمودی و وقتی بزرگ شدم یاری‌ام کردی؛ [[خدا]] تو را از جانب من [[پاداش]] [[خیر]] دهد". سپس به امیرالمؤمنین علی{{ع}} [[دستور]] داد تا او را [[غسل]] دهد. [[روایت]] شده پیامبر اکرم{{صل}} به [[عقیل بن ابی‌طالب]] می‌فرمود: "تو را از دو جهت دوست دارم؛ یکی به جهت خودت و دیگر آنکه چون ابوطالب تو را [[دوست]] داشت و من به خاطر [[دوستی]] او تو را دوست می‌دارم"<ref>الخصال، شیخ صدوق، ص۷۶؛ شرح الأخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۳، ص۲۳۹.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۹-۵۱.</ref>
پس از [[وفات]] ابوطالب، زمانی که چشم مبارک [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[بدن]] ابوطالب افتاد فرمود: "عمو [[جان]]! [[یتیم]] بودم از من [[پرستاری]] نمودی، [[کودک]] بودم تربیتم نمودی و وقتی بزرگ شدم یاری‌ام کردی؛ [[خدا]] تو را از جانب من [[پاداش]] [[خیر]] دهد". سپس به امیرالمؤمنین علی{{ع}} [[دستور]] داد تا او را [[غسل]] دهد. [[روایت]] شده پیامبر اکرم{{صل}} به [[عقیل بن ابی‌طالب]] می‌فرمود: "تو را از دو جهت دوست دارم؛ یکی به جهت خودت و دیگر آنکه چون ابوطالب تو را [[دوست]] داشت و من به خاطر [[دوستی]] او تو را دوست می‌دارم"<ref>الخصال، شیخ صدوق، ص۷۶؛ شرح الأخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۳، ص۲۳۹.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۹-۵۱.</ref>


خط ۴۳: خط ۴۳:
در مقابل، [[رسول خدا]]{{صل}} نیز تلاش می‌کرد خوبی‌های عموی خود را جبران کند. او در دوران خشک‌سالی [[مکه]]، زمانی که [[تنگدستی]] بر [[ابوطالب]] چیره شده بود، [[امام علی]]{{ع}}، از [[فرزندان ابوطالب]] را در [[خانه]] خود پذیرفت. آن [[حضرت]] در این راه نه تنها کمکی به عموی بزرگوار خود کرد؛ بلکه به [[تربیت]] و [[تعلیم]] [[علی]]{{ع}} نیز پرداخت. در این میان، [[عباس]]، عموی دیگر [[پیامبر]]{{صل}} نیز [[جعفر]]، [[فرزند]] دیگر [[ابوطالب]] را به [[خانه]] خود برد تا او نیز از هزینه‌های [[ابوطالب]] بکاهد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۱۳.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۷.</ref>.
در مقابل، [[رسول خدا]]{{صل}} نیز تلاش می‌کرد خوبی‌های عموی خود را جبران کند. او در دوران خشک‌سالی [[مکه]]، زمانی که [[تنگدستی]] بر [[ابوطالب]] چیره شده بود، [[امام علی]]{{ع}}، از [[فرزندان ابوطالب]] را در [[خانه]] خود پذیرفت. آن [[حضرت]] در این راه نه تنها کمکی به عموی بزرگوار خود کرد؛ بلکه به [[تربیت]] و [[تعلیم]] [[علی]]{{ع}} نیز پرداخت. در این میان، [[عباس]]، عموی دیگر [[پیامبر]]{{صل}} نیز [[جعفر]]، [[فرزند]] دیگر [[ابوطالب]] را به [[خانه]] خود برد تا او نیز از هزینه‌های [[ابوطالب]] بکاهد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۱۳.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۷.</ref>.


==ابوطالب و [[پشتیبانی]] از پیامبر{{صل}}==
== ابوطالب و [[پشتیبانی]] از پیامبر{{صل}}==
===نمونه اول از [[پشتیبانی]] ابوطالب===
=== نمونه اول از [[پشتیبانی]] ابوطالب ===
روزی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از کنار جمعیتی از [[قریش]] که شتری را برای [[بت‌ها]] [[نذر]] کرده بودند، بدون [[سلام کردن]] گذشت، آنها گفتند: [[یتیم]] ابوطالب از کنار ما می‌گذرد و بر ما [[سلام]] نمی‌کند؛ چه کسی داوطلب می‌شود تا برود و نمازش را تباه سازد؟ [[عبدالله زبعری]] برخاست و مقداری از کثافات شکمبه و خون‌های ریخته شده را برداشت و به [[مسجد]] رفت و موقعی که پیامبر{{صل}} به [[سجده]] رفته بود [[لباس]] ایشان را [[آلوده]] ساخت. پیامبر{{صل}} به [[خانه]] آمد و هنگامی که ابوطالب به خانه بازگشت، [[رسول خدا]]{{صل}} از او پرسید: من کیستم؟ ابوطالب گفت: "فرزند برادرم چه شده؟" و آنگاه پیامبر{{صل}} ماجرا را شرح داد. ابوطالب با صدای بلند گفت: "ای [[فرزندان عبدالمطلب]]؛ [[فرزندان هاشم]] و [[فرزندان]] [[عبدمناف]]!" و آنها نیز دور او جمع شدند. ابوطالب پرسید: چند نفرید؟ گفتند: چهل نفر، به آنها فرمود: "اسلحه خود را بردارید و همراه من بیایید". آنها آمدند تا اینکه در [[ابطح]] با [[جماعت]] قریش روبه‌رو شدند؛ [[مردم]] خواستند فرار کنند اما ابوطالب گفت: "به [[پروردگار]] [[کعبه]] قسم، هر یک از شما حرکت کند او را از دم [[شمشیر]] می‌گذرانم". سپس نزدیک سنگ بزرگی که در ابطح بود آمد و سه بار شمشیر را بر آن سنگ فرود آورد و در هر بار قطعه بزرگی از آن را جدا ساخت؛ آنگاه به پیامبر نگاه کرد و گفت: پرسیدی من کیستم، اینک بشنو تو کیستی: [[پیغمبری]] هستی [[شجاع]] و پیشانی سفید و [[سرور]]. از بزرگانی که [[پاکیزه]] و [[پاک]] نژاد بودند.<ref>{{عربی|أَنْتَ النَّبِيُّ مُحَمَّدٌ *** قَرْمٌ أَغَرُّ مُسَوَّدٌ}}
روزی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از کنار جمعیتی از [[قریش]] که شتری را برای [[بت‌ها]] [[نذر]] کرده بودند، بدون [[سلام کردن]] گذشت، آنها گفتند: [[یتیم]] ابوطالب از کنار ما می‌گذرد و بر ما [[سلام]] نمی‌کند؛ چه کسی داوطلب می‌شود تا برود و نمازش را تباه سازد؟ [[عبدالله زبعری]] برخاست و مقداری از کثافات شکمبه و خون‌های ریخته شده را برداشت و به [[مسجد]] رفت و موقعی که پیامبر{{صل}} به [[سجده]] رفته بود [[لباس]] ایشان را [[آلوده]] ساخت. پیامبر{{صل}} به [[خانه]] آمد و هنگامی که ابوطالب به خانه بازگشت، [[رسول خدا]]{{صل}} از او پرسید: من کیستم؟ ابوطالب گفت: "فرزند برادرم چه شده؟" و آنگاه پیامبر{{صل}} ماجرا را شرح داد. ابوطالب با صدای بلند گفت: "ای [[فرزندان عبدالمطلب]]؛ [[فرزندان هاشم]] و [[فرزندان]] [[عبدمناف]]!" و آنها نیز دور او جمع شدند. ابوطالب پرسید: چند نفرید؟ گفتند: چهل نفر، به آنها فرمود: "اسلحه خود را بردارید و همراه من بیایید". آنها آمدند تا اینکه در [[ابطح]] با [[جماعت]] قریش روبه‌رو شدند؛ [[مردم]] خواستند فرار کنند اما ابوطالب گفت: "به [[پروردگار]] [[کعبه]] قسم، هر یک از شما حرکت کند او را از دم [[شمشیر]] می‌گذرانم". سپس نزدیک سنگ بزرگی که در ابطح بود آمد و سه بار شمشیر را بر آن سنگ فرود آورد و در هر بار قطعه بزرگی از آن را جدا ساخت؛ آنگاه به پیامبر نگاه کرد و گفت: پرسیدی من کیستم، اینک بشنو تو کیستی: [[پیغمبری]] هستی [[شجاع]] و پیشانی سفید و [[سرور]]. از بزرگانی که [[پاکیزه]] و [[پاک]] نژاد بودند.<ref>{{عربی|أَنْتَ النَّبِيُّ مُحَمَّدٌ *** قَرْمٌ أَغَرُّ مُسَوَّدٌ}}
{{عربی|لمسودين أكارم *** طابوا و طاب المولد}}</ref> سپس پرسید: فرزندم، چه کسی به تو بی‌احترامی کرد؟ [[پیامبر]]{{صل}} به [[عبدالله زبعری]] اشاره کرد. [[ابوطالب]] مقداری از خون‌های شتر را برداشت و به دماغ [[عبدالله زبعری]] مالید و بعد [[دستور]] داد از آن کثافات بر سر تمامی آن جمعیت ریختند، سپس فرمود: "پسر برادرم [[راضی]] شدی؟"
{{عربی|لمسودين أكارم *** طابوا و طاب المولد}}</ref> سپس پرسید: فرزندم، چه کسی به تو بی‌احترامی کرد؟ [[پیامبر]]{{صل}} به [[عبدالله زبعری]] اشاره کرد. [[ابوطالب]] مقداری از خون‌های شتر را برداشت و به دماغ [[عبدالله زبعری]] مالید و بعد [[دستور]] داد از آن کثافات بر سر تمامی آن جمعیت ریختند، سپس فرمود: "پسر برادرم [[راضی]] شدی؟"
خط ۵۰: خط ۵۰:
در [[روایت]] دیگری است [[فاطمه]] [[زهرا]] کثافات را از [[لباس]] [[پدر]] پاک کرد و سپس نزد ابوطالب آمد و گفت: "عمو [[جان]] موقعیت پدرم نزد شما چگونه است؟" ابوطالب پاسخ داد: "او سرور، بزرگوار، [[عزیز]] و محترم است"، بعد پرسید: مگر چه شده است؟ [[حضرت فاطمه]] ماجرا را گفت و ابوطالب همان‌گونه عمل کرد و سپس نزد فاطمه برگشت و فرمود: "دخترکم، موقعیت پدر تو نزد ما این است"<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۴۹، باب مولد النبی{{صل}}، ح۳۰.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۵۴-۵۵.</ref>
در [[روایت]] دیگری است [[فاطمه]] [[زهرا]] کثافات را از [[لباس]] [[پدر]] پاک کرد و سپس نزد ابوطالب آمد و گفت: "عمو [[جان]] موقعیت پدرم نزد شما چگونه است؟" ابوطالب پاسخ داد: "او سرور، بزرگوار، [[عزیز]] و محترم است"، بعد پرسید: مگر چه شده است؟ [[حضرت فاطمه]] ماجرا را گفت و ابوطالب همان‌گونه عمل کرد و سپس نزد فاطمه برگشت و فرمود: "دخترکم، موقعیت پدر تو نزد ما این است"<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۴۹، باب مولد النبی{{صل}}، ح۳۰.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۵۴-۵۵.</ref>


===نمونه دوم از [[پشتیبانی]] ابوطالب===
=== نمونه دوم از [[پشتیبانی]] ابوطالب ===
هنگامی که [[کفار]] [[مکه]] از اعتراضات پیامبر به تنگ آمده بودند، نزد ابوطالب رفته و گفتند: [[جوانمرد]] [[عرب]]، [[عمارة بن ولید]] را که در [[شهامت]] و [[سخاوت]] و [[عزت]] بی‌نظیر است به شما می‌دهیم تا به جای [[محمد]]، میراثش از آن شما باشد و جزء [[قبیله]] شما گردد و علاوه بر آن، [[اموال]] و [[ثروت]] زیادی به تو می‌دهیم، ولی در عوض، تو نیز محمد را به ما بده تا او را به خاطر توهین‌هایی که به [[خدایان]] ما می‌کند و [[فاسد]] نمودن [[جوانان]] ما و نابود کردن جمع ما بکشیم؟ ابوطالب فرمود: "به [[خدا]] قسم، از روی [[انصاف]] [[سخن]] نگفتید، زیرا می‌خواهید فرزندتان را به من دهید تا از او [[پذیرایی]] کنم، ولی در عوض فرزندم را به شما دهم تا او را بکشید! هرگز ممکن نیست، آیا تا به حال دیده‌اید شتری بچه‌اش مفقود گردد و به بچه شتر دیگری علاقه‌مند شود؟!" سپس کفار [[تصمیم]] گرفتند پنهانی محمد را بکشند. ابوطالب متوجه شد و از این کار جلوگیری کرد و اشعاری در این باره سرود که از جمله آنهاست: با شمشیرهایی که مانند برق می‌درخشند از [[رسول خدا]] [[حمایت]] کردم. مانند عمویی [[مهربان]] از رسول خدا [[پشتیبانی]] و [[دفاع]] می‌کنم<ref>{{عربی|حَمَيْتُ الرَّسُولَ رَسُولَ الْإِلَهِ *** بِبَيْضٍ تَلَأْلَأُ مِثْلَ الْبُرُوقِ}}
هنگامی که [[کفار]] [[مکه]] از اعتراضات پیامبر به تنگ آمده بودند، نزد ابوطالب رفته و گفتند: [[جوانمرد]] [[عرب]]، [[عمارة بن ولید]] را که در [[شهامت]] و [[سخاوت]] و [[عزت]] بی‌نظیر است به شما می‌دهیم تا به جای [[محمد]]، میراثش از آن شما باشد و جزء [[قبیله]] شما گردد و علاوه بر آن، [[اموال]] و [[ثروت]] زیادی به تو می‌دهیم، ولی در عوض، تو نیز محمد را به ما بده تا او را به خاطر توهین‌هایی که به [[خدایان]] ما می‌کند و [[فاسد]] نمودن [[جوانان]] ما و نابود کردن جمع ما بکشیم؟ ابوطالب فرمود: "به [[خدا]] قسم، از روی [[انصاف]] [[سخن]] نگفتید، زیرا می‌خواهید فرزندتان را به من دهید تا از او [[پذیرایی]] کنم، ولی در عوض فرزندم را به شما دهم تا او را بکشید! هرگز ممکن نیست، آیا تا به حال دیده‌اید شتری بچه‌اش مفقود گردد و به بچه شتر دیگری علاقه‌مند شود؟!" سپس کفار [[تصمیم]] گرفتند پنهانی محمد را بکشند. ابوطالب متوجه شد و از این کار جلوگیری کرد و اشعاری در این باره سرود که از جمله آنهاست: با شمشیرهایی که مانند برق می‌درخشند از [[رسول خدا]] [[حمایت]] کردم. مانند عمویی [[مهربان]] از رسول خدا [[پشتیبانی]] و [[دفاع]] می‌کنم<ref>{{عربی|حَمَيْتُ الرَّسُولَ رَسُولَ الْإِلَهِ *** بِبَيْضٍ تَلَأْلَأُ مِثْلَ الْبُرُوقِ}}
{{عربی|أَذُبُّ وَ أَحْمِي رَسُولَ الْإِلَهِ *** حِمَايَةَ عَمٍّ عَلَيْهِ شَفِيقٌ}}؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۵۵. </ref>.
{{عربی|أَذُبُّ وَ أَحْمِي رَسُولَ الْإِلَهِ *** حِمَايَةَ عَمٍّ عَلَيْهِ شَفِيقٌ}}؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۵۵. </ref>.
خط ۶۴: خط ۶۴:
در [[عظمت]] پشتیبانی او از [[پیامبر]]{{صل}} همین بس که پس از [[وفات]] [[ابوطالب]] به پیامبر{{صل}} [[الهام]] شد اکنون که یاور و [[پشتیبان]] تو از [[دنیا]] رفت، از [[مکه]] خارج شو<ref>انفال، ص۳۰؛ مستدرک سفینة البحار، علی نمازی شاهرودی، ج۶، ص۵۶۲.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۵۵-۵۶.</ref>
در [[عظمت]] پشتیبانی او از [[پیامبر]]{{صل}} همین بس که پس از [[وفات]] [[ابوطالب]] به پیامبر{{صل}} [[الهام]] شد اکنون که یاور و [[پشتیبان]] تو از [[دنیا]] رفت، از [[مکه]] خارج شو<ref>انفال، ص۳۰؛ مستدرک سفینة البحار، علی نمازی شاهرودی، ج۶، ص۵۶۲.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۵۵-۵۶.</ref>


===نمونه سوم از پشتیبانی ابوطالب===
=== نمونه سوم از پشتیبانی ابوطالب ===
[[ابن جوزی]] [[نقل]] کرده که ابوطالب [[صبح و شام]] مراقب رسول خدا{{صل}} بود و هرگاه در یکی از این اوقات او را نمی‌دید ناراحت می‌شد و در پی دیدن او می‌آمد. روزی هنگام صبح او را ندید و موقع [[شب]] هم او را نیافت؛ صبح [[روز]] دوم هم خبری از پیامبر{{صل}} به دست نیاورد؛ پس [[فرزندان]] و [[غلامان]] خود را خواست و گفت: "دیروز و امروز [[محمد]] را نیافته‌ام، می‌ترسم [[قریش]] در پنهانی او را از بین برده باشند، همه اطراف را جز قسمتی که [[گمان]] نمی‌کنم در آنجا باشد جستجو کردم" و سپس بیست نفر از [[جوانان]] [[بنی‌هاشم]] را [[انتخاب]] نمود و به آنها گفت: "هر یک کاردی را با خود بردارید و در [[مسجدالحرام]] هر یک پهلوی یکی از بزرگان [[قریش]] بنشینید، موقعی که من به [[مسجد]] آمدم اگر [[محمد]] همراه من بود کاری نکنید و اگر تنها آمدم، هر یک از شما کسی را که پهلوی اوست با کارد از پای درآورد".
[[ابن جوزی]] [[نقل]] کرده که ابوطالب [[صبح و شام]] مراقب رسول خدا{{صل}} بود و هرگاه در یکی از این اوقات او را نمی‌دید ناراحت می‌شد و در پی دیدن او می‌آمد. روزی هنگام صبح او را ندید و موقع [[شب]] هم او را نیافت؛ صبح [[روز]] دوم هم خبری از پیامبر{{صل}} به دست نیاورد؛ پس [[فرزندان]] و [[غلامان]] خود را خواست و گفت: "دیروز و امروز [[محمد]] را نیافته‌ام، می‌ترسم [[قریش]] در پنهانی او را از بین برده باشند، همه اطراف را جز قسمتی که [[گمان]] نمی‌کنم در آنجا باشد جستجو کردم" و سپس بیست نفر از [[جوانان]] [[بنی‌هاشم]] را [[انتخاب]] نمود و به آنها گفت: "هر یک کاردی را با خود بردارید و در [[مسجدالحرام]] هر یک پهلوی یکی از بزرگان [[قریش]] بنشینید، موقعی که من به [[مسجد]] آمدم اگر [[محمد]] همراه من بود کاری نکنید و اگر تنها آمدم، هر یک از شما کسی را که پهلوی اوست با کارد از پای درآورد".


خط ۷۷: خط ۷۷:
آنان پس از مدتی، زمانی که نفوذ و انتشار [[اسلام]] و [[معنویت]] [[پیامبر]]{{صل}} را [[مشاهده]] کردند، بار دیگر به طور دسته‌جمعی و با افراد بیشتری نزد [[ابوطالب]] آمدند و [[اعتراض]] شدید خود را به وی اعلام کردند. [[مخالفان]] از اینکه [[ابوطالب]] به درخواست اولیه‌شان بی‌اعتنا بوده است و اینکه [[پیامبر]]{{صل}} هر آنچه می‌خواهد علیه بتان و عقایدشان می‌گوید سخت ناراحت بودند. [[ابوطالب]] نیز این بار قول داد که سخنان آنان را به برادرزاده خود برساند و در این باره با او [[گفتگو]] کند. او در رویارویی با [[رسول خدا]]{{صل}} وقتی جریان [[ملاقات]] خود با [[مشرکان]] را بیان و در مقابل، [[عزم]] [[راسخ]] [[حضرت]] را در ادامه [[رسالت]] [[مشاهده]] کرد، قسم خورد که تا پایان [[عمر]] در این راه از [[پیامبر]]{{صل}}[[دفاع]] کند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۲۴-۳۲۵.</ref>. او حتی شب‌هایی [[رسول الله]]{{صل}} را بیدار می‌کرد و پسرش [[علی]]{{ع}} را در بستر وی می‌خواباند؛ تا جای [[محمد]] شناخته نشود<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۴.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۸-۸۹.</ref>.
آنان پس از مدتی، زمانی که نفوذ و انتشار [[اسلام]] و [[معنویت]] [[پیامبر]]{{صل}} را [[مشاهده]] کردند، بار دیگر به طور دسته‌جمعی و با افراد بیشتری نزد [[ابوطالب]] آمدند و [[اعتراض]] شدید خود را به وی اعلام کردند. [[مخالفان]] از اینکه [[ابوطالب]] به درخواست اولیه‌شان بی‌اعتنا بوده است و اینکه [[پیامبر]]{{صل}} هر آنچه می‌خواهد علیه بتان و عقایدشان می‌گوید سخت ناراحت بودند. [[ابوطالب]] نیز این بار قول داد که سخنان آنان را به برادرزاده خود برساند و در این باره با او [[گفتگو]] کند. او در رویارویی با [[رسول خدا]]{{صل}} وقتی جریان [[ملاقات]] خود با [[مشرکان]] را بیان و در مقابل، [[عزم]] [[راسخ]] [[حضرت]] را در ادامه [[رسالت]] [[مشاهده]] کرد، قسم خورد که تا پایان [[عمر]] در این راه از [[پیامبر]]{{صل}}[[دفاع]] کند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۲۴-۳۲۵.</ref>. او حتی شب‌هایی [[رسول الله]]{{صل}} را بیدار می‌کرد و پسرش [[علی]]{{ع}} را در بستر وی می‌خواباند؛ تا جای [[محمد]] شناخته نشود<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۴.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۸-۸۹.</ref>.


==[[ابوطالب]] و [[دعوت به اسلام]]==
== [[ابوطالب]] و [[دعوت به اسلام]] ==
[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "اولین [[نماز]] جماعتی که برپا شد نمازی بود که [[پیامبر]]{{صل}} با [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} به [[جماعت]] می‌خواند و در این حال [[حضرت]] ابوطالب و فرزندش، [[جعفر]] از کنار ایشان عبور می‌کردند، پس ابوطالب به جعفر فرمود: "پهلوی پسر عمویت نماز بخوان"، چون او هم به نماز مشغول شد ابوطالب خوشحال شد<ref>الأمالی، شیخ صدوق، ص۵۹۸؛ الفصول المختاره، سید مرتضی، ص۱۷۱؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۸۶.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۵۸.</ref>
[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "اولین [[نماز]] جماعتی که برپا شد نمازی بود که [[پیامبر]]{{صل}} با [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} به [[جماعت]] می‌خواند و در این حال [[حضرت]] ابوطالب و فرزندش، [[جعفر]] از کنار ایشان عبور می‌کردند، پس ابوطالب به جعفر فرمود: "پهلوی پسر عمویت نماز بخوان"، چون او هم به نماز مشغول شد ابوطالب خوشحال شد<ref>الأمالی، شیخ صدوق، ص۵۹۸؛ الفصول المختاره، سید مرتضی، ص۱۷۱؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۸۶.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۵۸.</ref>


==ابوطالب و [[دعوت]] [[نجاشی]] به [[اسلام]]==
== ابوطالب و [[دعوت]] [[نجاشی]] به [[اسلام]] ==
پس از آنکه [[مسلمین]] به خاطر فشار و [[شکنجه]] [[کفار]]، به [[سرپرستی]] [[جعفر بن ابی‌طالب]] به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کردند، کفار [[مکه]] [[عمرو عاص]] و [[عمارة بن ولید]] را با هدایایی برای بازگرداندن [[مسلمانان]] پیش [[نجاشی]] فرستادند؛ اما نه تنها نتیجه‌ای نگرفتند بلکه نجاشی به [[احترام]] خود درباره [[جعفر]] و همراهانش افزود.
پس از آنکه [[مسلمین]] به خاطر فشار و [[شکنجه]] [[کفار]]، به [[سرپرستی]] [[جعفر بن ابی‌طالب]] به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کردند، کفار [[مکه]] [[عمرو عاص]] و [[عمارة بن ولید]] را با هدایایی برای بازگرداندن [[مسلمانان]] پیش [[نجاشی]] فرستادند؛ اما نه تنها نتیجه‌ای نگرفتند بلکه نجاشی به [[احترام]] خود درباره [[جعفر]] و همراهانش افزود.


خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
{{عربی|و إنك ما يأتيك منا عصابة *** لقصدك إلا أرجعوا بالتكرم}}؛ سیره ابن اسحاق، ابن اسحاق، ج۴، ص۲۰۴.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۵۹-۶۰؛ [[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۸.</ref>
{{عربی|و إنك ما يأتيك منا عصابة *** لقصدك إلا أرجعوا بالتكرم}}؛ سیره ابن اسحاق، ابن اسحاق، ج۴، ص۲۰۴.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۵۹-۶۰؛ [[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۸.</ref>


==[[ابوطالب]] و [[ابولهب]]==
== [[ابوطالب]] و [[ابولهب]] ==
روزی که [[قریش]] [[تصمیم]] به کشتن [[رسول خدا]] گرفتند، با خود اندیشیدند با ابولهب چه کنند، چراکه می‌دانستند او در این کار با آنها موافقت نخواهد کرد. پس ام جمیل، [[همسر ابولهب]] را با خود همراه کردند و قرار شد او شوهرش را در [[خانه]] سرگرم کند تا قریش کار خود را انجام دهند. صبح [[روز]] تعیین شده وقتی ابولهب خواست از خانه خارج شود همسرش به او گفت: "امروز وسایل [[عیش و نوش]] را مهیا ساخته و شراب بسیار عالی تهیه نموده‌ام، در خانه بنشین که امروز روز [[خوشی]] ماست". در این حال ابوطالب به [[علی]]{{ع}} فرمود: "به خانه عمویت ابولهب برو، در بزن، چنانچه در را گشودند وارد شو وگرنه در را شکسته و داخل خانه شو و به ابولهب بگو: کسی که مثل شما عمویی دارد و او [[رئیس]] و بزرگ [[قوم]] است، نباید [[خوار]] گردد". علی{{ع}} به خانه ابولهب آمد و هر چه در را کوبید جوابی نشنید، پس ضربه محکمی به در زد و آن را شکسته و وارد خانه شد. ابولهب که علی را چنین دید گفت: "پسر برادرم! چه خبر است؟" علی{{ع}} فرمود: "پدرم گفت، کسی که مثل شما عمویی بزرگ و رئیس قوم داشته باشد خوار نمی‌گردد". ابولهب گفت: "پدرت راست می‌گوید، مگر چه شده است؟ علی{{ع}} فرمود: پسر برادرت را می‌کشند، آنگاه تو به [[خوردن و آشامیدن]] مشغولی؟ ابولهب به سرعت حرکت کرد؛ در این حال ام جمیل مانع شد و گفت: "کجا می‌روی؟" [[ابولهب]] مشت محکمی به صورتش زد، به طوری که چشمش را [[نابینا]] ساخت. پس حرکت کرد و با [[شمشیر]] کشیده وارد جمعیت [[قریش]] شد، قریش که او را به حال [[خشم]] و [[غضب]] دیدند، گفتند: ابولهب! چه شده است؟ ابولهب گفت: "در [[مخالفت]] با پسر برادرم با شما موافقت کردم اینک آنقدر [[جسور]] شده‌اید که می‌خواهید او را بکشید، [[تصمیم]] دارم [[مسلمان]] شوم؛ آنگاه خواهید دید چه می‌کنم". قریش بسیار از او عذرخواهی کرده و از تصمیم‌شان دست کشیدند<ref>روضه کافی، کلینی، ج۸، ص۲۷۶، ح۴۱۸.</ref>.
روزی که [[قریش]] [[تصمیم]] به کشتن [[رسول خدا]] گرفتند، با خود اندیشیدند با ابولهب چه کنند، چراکه می‌دانستند او در این کار با آنها موافقت نخواهد کرد. پس ام جمیل، [[همسر ابولهب]] را با خود همراه کردند و قرار شد او شوهرش را در [[خانه]] سرگرم کند تا قریش کار خود را انجام دهند. صبح [[روز]] تعیین شده وقتی ابولهب خواست از خانه خارج شود همسرش به او گفت: "امروز وسایل [[عیش و نوش]] را مهیا ساخته و شراب بسیار عالی تهیه نموده‌ام، در خانه بنشین که امروز روز [[خوشی]] ماست". در این حال ابوطالب به [[علی]]{{ع}} فرمود: "به خانه عمویت ابولهب برو، در بزن، چنانچه در را گشودند وارد شو وگرنه در را شکسته و داخل خانه شو و به ابولهب بگو: کسی که مثل شما عمویی دارد و او [[رئیس]] و بزرگ [[قوم]] است، نباید [[خوار]] گردد". علی{{ع}} به خانه ابولهب آمد و هر چه در را کوبید جوابی نشنید، پس ضربه محکمی به در زد و آن را شکسته و وارد خانه شد. ابولهب که علی را چنین دید گفت: "پسر برادرم! چه خبر است؟" علی{{ع}} فرمود: "پدرم گفت، کسی که مثل شما عمویی بزرگ و رئیس قوم داشته باشد خوار نمی‌گردد". ابولهب گفت: "پدرت راست می‌گوید، مگر چه شده است؟ علی{{ع}} فرمود: پسر برادرت را می‌کشند، آنگاه تو به [[خوردن و آشامیدن]] مشغولی؟ ابولهب به سرعت حرکت کرد؛ در این حال ام جمیل مانع شد و گفت: "کجا می‌روی؟" [[ابولهب]] مشت محکمی به صورتش زد، به طوری که چشمش را [[نابینا]] ساخت. پس حرکت کرد و با [[شمشیر]] کشیده وارد جمعیت [[قریش]] شد، قریش که او را به حال [[خشم]] و [[غضب]] دیدند، گفتند: ابولهب! چه شده است؟ ابولهب گفت: "در [[مخالفت]] با پسر برادرم با شما موافقت کردم اینک آنقدر [[جسور]] شده‌اید که می‌خواهید او را بکشید، [[تصمیم]] دارم [[مسلمان]] شوم؛ آنگاه خواهید دید چه می‌کنم". قریش بسیار از او عذرخواهی کرده و از تصمیم‌شان دست کشیدند<ref>روضه کافی، کلینی، ج۸، ص۲۷۶، ح۴۱۸.</ref>.


خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
ابولهب از ماجرای [[اعتراض]] بنی مخزوم به ابوطالب [[آگاه]] شد، به میان قریش آمد و فریاد زد: "ای گروه قریش! به [[خدا]] درباره این پیرمرد گستاخی کردید چون پیوسته درباره پناهندگان به او خرده می‌گیرید؛ به خدا اگر از این [[رفتار]] [[دست]] برندارید، من هم برای طرفداری و [[پشتیبانی]] از او [[قیام]] خواهم کرد تا بهتر بتواند از پناهندگان خود محافظت کند". قریش که چنان دیدند، گفتند: ما از این پس به چنین کارهایی که موجب [[ناراحتی]] تو گردد، [[اقدام]] نخواهیم کرد و بدین وسیله ابولهب را که در [[دشمنی]] با [[رسول خدا]]{{صل}} هم [[عقیده]] آنها بود، ساکت کردند. ابوطالب که سخنان ابولهب را در [[دفاع]] از او شنید، به [[امید]] آنکه شاید او از [[مخالفت]] خویش با [[بنی‌هاشم]] در [[دفاع]] از [[رسول خدا]]{{صل}} [[دست]] بردارد، اشعاری سرود که در آنها [[ابولهب]] را به [[یاری]] خود و دفاع از [[پیامبر]]{{صل}} [[دعوت]] نمود؛ ولی این اشعار تأثیری در ابولهب نکرد و او هم‌چنان به مخالفت خویش ادامه داد<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۴۹.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۶۰-۴۹.</ref>
ابولهب از ماجرای [[اعتراض]] بنی مخزوم به ابوطالب [[آگاه]] شد، به میان قریش آمد و فریاد زد: "ای گروه قریش! به [[خدا]] درباره این پیرمرد گستاخی کردید چون پیوسته درباره پناهندگان به او خرده می‌گیرید؛ به خدا اگر از این [[رفتار]] [[دست]] برندارید، من هم برای طرفداری و [[پشتیبانی]] از او [[قیام]] خواهم کرد تا بهتر بتواند از پناهندگان خود محافظت کند". قریش که چنان دیدند، گفتند: ما از این پس به چنین کارهایی که موجب [[ناراحتی]] تو گردد، [[اقدام]] نخواهیم کرد و بدین وسیله ابولهب را که در [[دشمنی]] با [[رسول خدا]]{{صل}} هم [[عقیده]] آنها بود، ساکت کردند. ابوطالب که سخنان ابولهب را در [[دفاع]] از او شنید، به [[امید]] آنکه شاید او از [[مخالفت]] خویش با [[بنی‌هاشم]] در [[دفاع]] از [[رسول خدا]]{{صل}} [[دست]] بردارد، اشعاری سرود که در آنها [[ابولهب]] را به [[یاری]] خود و دفاع از [[پیامبر]]{{صل}} [[دعوت]] نمود؛ ولی این اشعار تأثیری در ابولهب نکرد و او هم‌چنان به مخالفت خویش ادامه داد<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۴۹.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۶۰-۴۹.</ref>


==[[ابوطالب]] و محاصره در [[شِعب]] [[ابی‌طالب]]==
== [[ابوطالب]] و محاصره در [[شِعب]] [[ابی‌طالب]] ==
زمانی که [[قریش]] دیدند [[روز]] به روز بر تعداد [[مسلمانان]] افزوده می‌شود و از طرفی در [[حبشه]] و پیش [[نجاشی]] هم نتوانستند کاری بکنند، در [[دارالندوه]] جمع شده و عهدنامه‌ای نوشتند که با بنی‌هاشم هم [[غذا]] نشوند، با ایشان [[سخن]] نگویند، با ایشان [[معامله]] و [[خرید و فروش]] نکنند، به ایشان [[زن]] ندهند و از ایشان [[زن]] نگیرند، با ایشان در یک مجلس [[اجتماع]] نکنند تا آنها [[محمد]] را به ایشان [[تسلیم]] کنند تا در صورت امکان، آشکارا یا پنهانی او را بکشند؛ چهل نفر از بزرگان قریش این [[پیمان]] را مهر کرده و در [[خانه کعبه]] آویختند.
زمانی که [[قریش]] دیدند [[روز]] به روز بر تعداد [[مسلمانان]] افزوده می‌شود و از طرفی در [[حبشه]] و پیش [[نجاشی]] هم نتوانستند کاری بکنند، در [[دارالندوه]] جمع شده و عهدنامه‌ای نوشتند که با بنی‌هاشم هم [[غذا]] نشوند، با ایشان [[سخن]] نگویند، با ایشان [[معامله]] و [[خرید و فروش]] نکنند، به ایشان [[زن]] ندهند و از ایشان [[زن]] نگیرند، با ایشان در یک مجلس [[اجتماع]] نکنند تا آنها [[محمد]] را به ایشان [[تسلیم]] کنند تا در صورت امکان، آشکارا یا پنهانی او را بکشند؛ چهل نفر از بزرگان قریش این [[پیمان]] را مهر کرده و در [[خانه کعبه]] آویختند.


خط ۱۸۹: خط ۱۸۹:
وقتی [[قریش]] نامه را دیدند، هر کس مهر خود را [[مشاهده]] کرد اما چیز دیگری در آن ندید. ابوطالب نیز آنها را [[نصیحت]] کرد و آنها هم سرها را به زیر انداخته و متفرق شدند. سپس در این باره جلساتی تشکیل دادند اما به نتیجه و جوابی نرسیدند، تا آنکه [[ابوجهل]] گفت: "مبارزه با این امر، توأم با سیه‌روزی است". پس جمعیتی از قریش از این [[پیمان]] خود دست کشیدند و بنی‌هاشم توانستند از محاصره بیرون آیند<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۵۹ و به همین مضمون: الخرائج والجرائح، قطب راوندی، ج۱، ص۱۴۲-۱۴۳.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۶۲-۶۷.</ref>
وقتی [[قریش]] نامه را دیدند، هر کس مهر خود را [[مشاهده]] کرد اما چیز دیگری در آن ندید. ابوطالب نیز آنها را [[نصیحت]] کرد و آنها هم سرها را به زیر انداخته و متفرق شدند. سپس در این باره جلساتی تشکیل دادند اما به نتیجه و جوابی نرسیدند، تا آنکه [[ابوجهل]] گفت: "مبارزه با این امر، توأم با سیه‌روزی است". پس جمعیتی از قریش از این [[پیمان]] خود دست کشیدند و بنی‌هاشم توانستند از محاصره بیرون آیند<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۵۹ و به همین مضمون: الخرائج والجرائح، قطب راوندی، ج۱، ص۱۴۲-۱۴۳.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۶۲-۶۷.</ref>


==[[ایمان]] [[ابوطالب]]==
== [[ایمان]] [[ابوطالب]] ==
تمام [[علمای شیعه]]<ref>ر.ک: الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، سید ابن طاوس، ص۲۹۷-۳۰۷؛ حلیة الأبرار، سید هاشم بحرانی، ج۲، ص۴۸-۴۹؛ الغدیر، علامه امینی، ج۷، ص۴۰۰ - ۳۵۵. علامه امینی فهرستی از کتاب‌هایی را که درباره ایمان ابوطالب نوشته شده، ذکر نموده است (الغدیر، ج۷، ص۴۰۱-۴۰۳).</ref> و بعضی از بزرگان [[اهل تسنن]]<ref>أنساب الأشراف، بلاذری، ص۲۴؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۵-۸۳.</ref> ابوطالب را از [[مؤمنان]] به [[اسلام]] می‌دانند. در منابع اصیل [[اسلامی]] نیز شواهد فراوانی بر این موضوع یافت می‌شود که با بررسی آنها جای بسی تعجب است که چرا عده‌ای با [[ابوطالب]] این چنین با [[بی‌مهری]] [[رفتار]] کرده‌اند و به او [[تهمت]] زده‌اند! کسی که با تمام وجود خود از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[دفاع]] می‌کرد و بارها خود و فرزند خویش را در مواقع خطر همچون سپر در برابر وجود پیامبر اسلام{{صل}} قرار داد، چگونه ممکن است چنین اتهامی به او زده شود؟! به این علت، محققان باریک بین چنین [[حدس]] زده‌اند که [[مخالفت]] با ابوطالب یک مسأله [[سیاسی]] است که از مخالفت "شجره خبیثه بنی‌امیه" با موقعیت [[علی]]{{ع}} سرچشمه گرفته است. البته تنها ابوطالب نیست که به خاطر خویشاوندی‌اش با [[علی]]{{ع}} این گونه مورد تهاجم قرار گرفته، بلکه هر کس در [[تاریخ اسلام]] به نحوی با [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} [[ارتباط]] نزدیکی داشته از این حملات ناجوانمردانه در [[امان]] نمانده است؛ در [[حقیقت]]، ابوطالب گناهی نداشته جز اینکه [[پدر]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}، پیشوای بزرگ [[اسلام]] بوده است<ref>تفسیر نمونه، جمعی از نویسندگان، ج۵، ص۱۹۲.</ref>.
تمام [[علمای شیعه]]<ref>ر. ک: الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، سید ابن طاوس، ص۲۹۷-۳۰۷؛ حلیة الأبرار، سید هاشم بحرانی، ج۲، ص۴۸-۴۹؛ الغدیر، علامه امینی، ج۷، ص۴۰۰ - ۳۵۵. علامه امینی فهرستی از کتاب‌هایی را که درباره ایمان ابوطالب نوشته شده، ذکر نموده است (الغدیر، ج۷، ص۴۰۱-۴۰۳).</ref> و بعضی از بزرگان [[اهل تسنن]]<ref>أنساب الأشراف، بلاذری، ص۲۴؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۵-۸۳.</ref> ابوطالب را از [[مؤمنان]] به [[اسلام]] می‌دانند. در منابع اصیل [[اسلامی]] نیز شواهد فراوانی بر این موضوع یافت می‌شود که با بررسی آنها جای بسی تعجب است که چرا عده‌ای با [[ابوطالب]] این چنین با [[بی‌مهری]] [[رفتار]] کرده‌اند و به او [[تهمت]] زده‌اند! کسی که با تمام وجود خود از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[دفاع]] می‌کرد و بارها خود و فرزند خویش را در مواقع خطر همچون سپر در برابر وجود پیامبر اسلام{{صل}} قرار داد، چگونه ممکن است چنین اتهامی به او زده شود؟! به این علت، محققان باریک بین چنین [[حدس]] زده‌اند که [[مخالفت]] با ابوطالب یک مسأله [[سیاسی]] است که از مخالفت "شجره خبیثه بنی‌امیه" با موقعیت [[علی]]{{ع}} سرچشمه گرفته است. البته تنها ابوطالب نیست که به خاطر خویشاوندی‌اش با [[علی]]{{ع}} این گونه مورد تهاجم قرار گرفته، بلکه هر کس در [[تاریخ اسلام]] به نحوی با [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} [[ارتباط]] نزدیکی داشته از این حملات ناجوانمردانه در [[امان]] نمانده است؛ در [[حقیقت]]، ابوطالب گناهی نداشته جز اینکه [[پدر]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}، پیشوای بزرگ [[اسلام]] بوده است<ref>تفسیر نمونه، جمعی از نویسندگان، ج۵، ص۱۹۲.</ref>.


در اینجا دلائل گوناگونی را که به روشنی بر [[ایمان ابوطالب]] [[گواهی]] می‌دهد، فهرست‌وار بیان می‌کنیم:
در اینجا دلائل گوناگونی را که به روشنی بر [[ایمان ابوطالب]] [[گواهی]] می‌دهد، فهرست‌وار بیان می‌کنیم:
خط ۲۶۴: خط ۲۶۴:
{{عربی|فناد قریشا بالذی قد أتیته *** جهارا و قل ما کان أحمد ساحرا}}؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۵۶.</ref>.
{{عربی|فناد قریشا بالذی قد أتیته *** جهارا و قل ما کان أحمد ساحرا}}؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۵۶.</ref>.


[[امام صادق]]{{ع}} درباره [[ابوطالب]] می‌فرماید: "ابوطالب مانند [[اصحاب کهف]] بود؛ ایمانشان را پنهان کردند و در ظاهر [[شرک]] ورزیدند و [[خداوند]] هم [[پاداش]] و مزدشان را دو برابر داد<ref>{{متن حدیث|إِنَّ مَثَلَ أَبِي طَالِبٍ مَثَلُ أَصْحَابِ اَلْكَهْفِ أَسَرُّوا اَلْإِيمَانَ وَ أَظْهَرُوا اَلشِّرْكَ فَآتَاهُمُ اَللَّهُ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ}}؛ اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۴۸؛ الأمالی، شیخ صدوق، ص۷۱۲.</ref>. در روایتی دیگر فرمود: "[[جبرئیل]] بر [[پیامبر]]{{صل}} فرود آمد و فرمود: یا محمد! خدای بر تو [[سلام]] و [[درود]] می‌فرستد و می‌فرماید: به [[راستی]] من [[آتش]] را بر پشتی که تو را فرود آورد و بر شکمی که تو را برداشت و دامانی که تو را پرورید، [[حرام]] گردانیدم. اما مقصود از صلب، پدرت عبدالله بن عبدالمطلب است و مقصود از شکم، [[آمنه دختر وهب]]، [[مادر]] توست و مراد از دامان، ابوطالب است که تو را پرورش داد. در [[روایت]] ابن فضال، [[فاطمه بنت اسد]] آمده است"<ref>{{متن حدیث|نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِئُكَ اَلسَّلاَمَ وَ يَقُولُ إِنِّي قَدْ حَرَّمْتُ اَلنَّارَ عَلَى صُلْبٍ أَنْزَلَكَ وَ بَطْنٍ حَمَلَكَ وَ حَجْرٍ كَفَلَكَ فَالصُّلْبُ صُلْبُ أَبِيكَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ اَلْبَطْنُ اَلَّذِي حَمَلَكَ فَآمِنَةُ بِنْتُ وَهْبٍ وَ أَمَّا حَجْرٌ كَفَلَكَ فَحَجْرُ أَبِي طَالِبٍ . وَ فِي رِوَايَةِ اِبْنِ فَضَّالٍ : وَ فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ}}اصول کافی، کلینی، ج۲، ص۴۵۲.</ref>.
[[امام صادق]]{{ع}} درباره [[ابوطالب]] می‌فرماید: "ابوطالب مانند [[اصحاب کهف]] بود؛ ایمانشان را پنهان کردند و در ظاهر [[شرک]] ورزیدند و [[خداوند]] هم [[پاداش]] و مزدشان را دو برابر داد<ref>{{متن حدیث|إِنَّ مَثَلَ أَبِي طَالِبٍ مَثَلُ أَصْحَابِ اَلْكَهْفِ أَسَرُّوا اَلْإِيمَانَ وَ أَظْهَرُوا اَلشِّرْكَ فَآتَاهُمُ اَللَّهُ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ}}؛ اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۴۸؛ الأمالی، شیخ صدوق، ص۷۱۲.</ref>. در روایتی دیگر فرمود: "[[جبرئیل]] بر [[پیامبر]]{{صل}} فرود آمد و فرمود: یا محمد! خدای بر تو [[سلام]] و [[درود]] می‌فرستد و می‌فرماید: به [[راستی]] من [[آتش]] را بر پشتی که تو را فرود آورد و بر شکمی که تو را برداشت و دامانی که تو را پرورید، [[حرام]] گردانیدم. اما مقصود از صلب، پدرت عبدالله بن عبدالمطلب است و مقصود از شکم، [[آمنه دختر وهب]]، [[مادر]] توست و مراد از دامان، ابوطالب است که تو را پرورش داد. در [[روایت]] ابن فضال، [[فاطمه بنت اسد]] آمده است"<ref>{{متن حدیث|نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِئُكَ اَلسَّلاَمَ وَ يَقُولُ إِنِّي قَدْ حَرَّمْتُ اَلنَّارَ عَلَى صُلْبٍ أَنْزَلَكَ وَ بَطْنٍ حَمَلَكَ وَ حَجْرٍ كَفَلَكَ فَالصُّلْبُ صُلْبُ أَبِيكَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ اَلْبَطْنُ اَلَّذِي حَمَلَكَ فَآمِنَةُ بِنْتُ وَهْبٍ وَ أَمَّا حَجْرٌ كَفَلَكَ فَحَجْرُ أَبِي طَالِبٍ. وَ فِي رِوَايَةِ اِبْنِ فَضَّالٍ: وَ فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ}}اصول کافی، کلینی، ج۲، ص۴۵۲.</ref>.


ابن أبی الحدید می‌نویسد: "[[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: [[جبرئیل]] به من گفت: [[خداوند]] [[شفاعت]] تو را درباره شش نفر می‌پذیرد: کسی که تو را در شکم خود جای داد و برداشت ـ [[آمنه بنت وهب]] ـ و کسی که تو را از پشت خود فرود آورد ـ [[عبدالله بن عبدالمطلب]] ـ و کسی که تو را در کنار خود [[سرپرستی]] کرد ـ [[ابوطالب]] ـ و کسی تو را در [[خانه]] خود [[پناه]] داد ـ [[عبدالمطلب]] ـ و [[برادری]] که در [[روزگار]] پیش از [[اسلام]] داشتی و... <ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ إِنَّ اَللَّهَ مُشَفِّعُكَ فِي سِتَّةٍ بَطْنٍ حَمَلَتْكَ آمِنَةَ بِنْتِ وَهْبٍ وَ صُلْبٍ أَنْزَلَكَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ حَجْرٍ كَفَلَكَ أَبِي طَالِبٍ وَ بَيْتٍ آوَاكَ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ أَخٍ كَانَ لَكَ فِي اَلْجَاهِلِيَّةِ قِيلَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا كَانَ فِعْلُهُ قَالَ كَانَ سَخِيّاً يُطْعِمُ اَلطَّعَامَ وَ يَجُودُ بِالنَّوَالِ وَ ثَدْيٍ أَرْضَعَتْكَ حَلِيمَةَ بِنْتِ أَبِي ذُؤَيْبٍ}}؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۷.</ref>.
ابن أبی الحدید می‌نویسد: "[[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: [[جبرئیل]] به من گفت: [[خداوند]] [[شفاعت]] تو را درباره شش نفر می‌پذیرد: کسی که تو را در شکم خود جای داد و برداشت ـ [[آمنه بنت وهب]] ـ و کسی که تو را از پشت خود فرود آورد ـ [[عبدالله بن عبدالمطلب]] ـ و کسی که تو را در کنار خود [[سرپرستی]] کرد ـ [[ابوطالب]] ـ و کسی تو را در [[خانه]] خود [[پناه]] داد ـ [[عبدالمطلب]] ـ و [[برادری]] که در [[روزگار]] پیش از [[اسلام]] داشتی و... <ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ إِنَّ اَللَّهَ مُشَفِّعُكَ فِي سِتَّةٍ بَطْنٍ حَمَلَتْكَ آمِنَةَ بِنْتِ وَهْبٍ وَ صُلْبٍ أَنْزَلَكَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ حَجْرٍ كَفَلَكَ أَبِي طَالِبٍ وَ بَيْتٍ آوَاكَ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ أَخٍ كَانَ لَكَ فِي اَلْجَاهِلِيَّةِ قِيلَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا كَانَ فِعْلُهُ قَالَ كَانَ سَخِيّاً يُطْعِمُ اَلطَّعَامَ وَ يَجُودُ بِالنَّوَالِ وَ ثَدْيٍ أَرْضَعَتْكَ حَلِيمَةَ بِنْتِ أَبِي ذُؤَيْبٍ}}؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۷.</ref>.
خط ۲۷۰: خط ۲۷۰:
از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] شده است که فرمود: "[[خدای عزوجل]] درباره چهار کس: پدرم، مادرم، عمویم و برادری که پیش از اسلام داشتم که درباره آنها به من [[وعده]] داده است، ([[نیکی]] خواهد نمود"<ref>{{متن حدیث| إن الله عز وجل وعدني في أربعة في أبي وأمي وعمي وأخ كان لي في الجاهلية}}؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۳۵.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۶۷-۷۶.</ref>
از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] شده است که فرمود: "[[خدای عزوجل]] درباره چهار کس: پدرم، مادرم، عمویم و برادری که پیش از اسلام داشتم که درباره آنها به من [[وعده]] داده است، ([[نیکی]] خواهد نمود"<ref>{{متن حدیث| إن الله عز وجل وعدني في أربعة في أبي وأمي وعمي وأخ كان لي في الجاهلية}}؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۳۵.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۶۷-۷۶.</ref>


==آیا ابوطالب [[بی‌ایمان]] از [[دنیا]] رفت؟==
== آیا ابوطالب [[بی‌ایمان]] از [[دنیا]] رفت؟ ==
عده‌ای از [[دانشمندان]] [[اهل تسنن]] نوشته‌اند، ابوطالب بدون اینکه به [[پیامبر اسلام]] [[ایمان]] بیاورد از دنیا رفت و مدرک آنها روایتی است که به پیامبر نسبت می‌دهند که ایشان فرمود: "ابوطالب در [[عذاب]] کوچکی از [[آتش]] است که مغزش در آن می‌جوشد"<ref>{{متن حدیث| إِنَّ أَبَا طَالِبٍ فِي ضَحْضَاحٍ مِنْ نَارٍ يَغْلِي مِنْهُ دِمَاغُهُ }}</ref>. این روایت باعث شد عده‌ای از [[سادات]] و [[فرزندان پیامبر]] هم درباره [[ایمان ابوطالب]] [[شک]] کنند و در این باره به تحقیق بپردازند. ابان بن محمود به [[علی بن موسی الرضا]]{{ع}} نوشت: فدایت شوم، من در اسلام ابوطالب شک دارم. [[حضرت رضا]]{{ع}} در جواب نوشت: {{متن قرآن|وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامی‌نهیم و وی را به دوزخ می‌افکنیم و این بد پایانه‌ای است!» سوره نساء، آیه ۱۱۵.</ref> اگر در ایمان ابوطالب شک داشته باشی، بازگشت تو به [[جهنم]] است<ref> {{متن حدیث|وَ بَعْدَهَا إِنَّكَ إِنْ لَمْ تُقِرَّ بِإِيمَانِ أَبِي طَالِبِ كَانَ مَصِيرُكَ إِلَى اَلنَّارِ }}؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۸.</ref>.
عده‌ای از [[دانشمندان]] [[اهل تسنن]] نوشته‌اند، ابوطالب بدون اینکه به [[پیامبر اسلام]] [[ایمان]] بیاورد از دنیا رفت و مدرک آنها روایتی است که به پیامبر نسبت می‌دهند که ایشان فرمود: "ابوطالب در [[عذاب]] کوچکی از [[آتش]] است که مغزش در آن می‌جوشد"<ref>{{متن حدیث| إِنَّ أَبَا طَالِبٍ فِي ضَحْضَاحٍ مِنْ نَارٍ يَغْلِي مِنْهُ دِمَاغُهُ }}</ref>. این روایت باعث شد عده‌ای از [[سادات]] و [[فرزندان پیامبر]] هم درباره [[ایمان ابوطالب]] [[شک]] کنند و در این باره به تحقیق بپردازند. ابان بن محمود به [[علی بن موسی الرضا]]{{ع}} نوشت: فدایت شوم، من در اسلام ابوطالب شک دارم. [[حضرت رضا]]{{ع}} در جواب نوشت: {{متن قرآن|وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامی‌نهیم و وی را به دوزخ می‌افکنیم و این بد پایانه‌ای است!» سوره نساء، آیه ۱۱۵.</ref> اگر در ایمان ابوطالب شک داشته باشی، بازگشت تو به [[جهنم]] است<ref> {{متن حدیث|وَ بَعْدَهَا إِنَّكَ إِنْ لَمْ تُقِرَّ بِإِيمَانِ أَبِي طَالِبِ كَانَ مَصِيرُكَ إِلَى اَلنَّارِ }}؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۸.</ref>.


خط ۲۸۳: خط ۲۸۳:
هم‌چنین گفته شده اگر ابوطالب [[مسلمان]] شده بود، پیامبر{{صل}} بر او [[نماز]] می‌گزارد<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۲۰۰. </ref>. ولی این اشکال هم درست نیست، چون آن [[زمان]] هنوز نماز گزاردن بر میت [[سنت]] نشده بود؛ همان‌گونه که پیامبر{{صل}} بر [[حضرت خدیجه]]{{س}} نیز که سه [[روز]] بعد از ابوطالب [[رحلت]] نمود، نماز نگزارد<ref>آفرینش و تاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی (ترجمه: شفیعی کدکنی)، ج۲، ص۷۲۶.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۷۶-۷۸.</ref>
هم‌چنین گفته شده اگر ابوطالب [[مسلمان]] شده بود، پیامبر{{صل}} بر او [[نماز]] می‌گزارد<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۲۰۰. </ref>. ولی این اشکال هم درست نیست، چون آن [[زمان]] هنوز نماز گزاردن بر میت [[سنت]] نشده بود؛ همان‌گونه که پیامبر{{صل}} بر [[حضرت خدیجه]]{{س}} نیز که سه [[روز]] بعد از ابوطالب [[رحلت]] نمود، نماز نگزارد<ref>آفرینش و تاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی (ترجمه: شفیعی کدکنی)، ج۲، ص۷۲۶.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۷۶-۷۸.</ref>


==گفتار [[دانشمندان]] درباره ابوطالب==
== گفتار [[دانشمندان]] درباره ابوطالب ==
[[ابن أبی الحدید]] در [[مذمت]] کسانی که می‌خواهند (به خاطر [[دشمنی]] با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}) ابوطالب را [[بی‌ایمان]] معرفی کنند، اشعار خوبی سروده است:
[[ابن أبی الحدید]] در [[مذمت]] کسانی که می‌خواهند (به خاطر [[دشمنی]] با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}) ابوطالب را [[بی‌ایمان]] معرفی کنند، اشعار خوبی سروده است:


خط ۳۰۵: خط ۳۰۵:
[[ابوعثمان، عمر بن بحر جاحظ]]، که یکی از علمای [[تسنن]] است درباره ابوطالب چنین می‌گوید: "ابوطالب، [[پشتیبان]] و [[یاور]] [[پیامبر]] بود و او را بسیار [[دوست]] می‌داشت. او [[سرپرست]] و تربیت‌کننده پیامبر بود و او کسی بود که به [[پیامبری]] و [[رسالت]] وی اعتراف داشت و درباره [[مناقب]] و [[فضایل]] پیامبر اشعار بسیاری گفته است و او بزرگ [[قریش]] بود"<ref>{{عربی|حامی النبی و معینه و محبه أشد حبا و کفیله و مربیه و المقر بنبوّته و المعترف برسالته و المنشد فی مناقبه أبیاتا کثیرة و شیخ قریش أبوطالب}}؛ ینابیع المودة لذوی القربی، قندوزی، ج۱، ص۴۵۹-۴۶۰ (باب ۵۲).</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۷۸-۷۹.</ref>
[[ابوعثمان، عمر بن بحر جاحظ]]، که یکی از علمای [[تسنن]] است درباره ابوطالب چنین می‌گوید: "ابوطالب، [[پشتیبان]] و [[یاور]] [[پیامبر]] بود و او را بسیار [[دوست]] می‌داشت. او [[سرپرست]] و تربیت‌کننده پیامبر بود و او کسی بود که به [[پیامبری]] و [[رسالت]] وی اعتراف داشت و درباره [[مناقب]] و [[فضایل]] پیامبر اشعار بسیاری گفته است و او بزرگ [[قریش]] بود"<ref>{{عربی|حامی النبی و معینه و محبه أشد حبا و کفیله و مربیه و المقر بنبوّته و المعترف برسالته و المنشد فی مناقبه أبیاتا کثیرة و شیخ قریش أبوطالب}}؛ ینابیع المودة لذوی القربی، قندوزی، ج۱، ص۴۵۹-۴۶۰ (باب ۵۲).</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۷۸-۷۹.</ref>


==[[ارتحال ابوطالب]]==
== [[ارتحال ابوطالب]] ==
ابوطالب سه سال [[قبل از هجرت]]، در [[سال دهم بعثت]] و بعد از خروج [[رسول خدا]]{{صل}} و [[بنی هاشم]] از [[شعب]] ابوطالب، در سن ۸۷ سالگی از [[دنیا]] رفت و در [[مکه]] به [[خاک]] سپرده شد. [[مرگ]] وی، برای [[پیامبر]] بسیار سنگین بود چراکه یکی از مهم‎ترین حامیان خود را از دست داده بود. درّه‌ای که در [[مکه]]، محل محاصرۀ چندین سالۀ [[مسلمانان]] بود ([[شعب ابی‌طالب]]) و قبرستانی که هم‌اکنون نیز در [[مکه]] وجود دارد ([[قبرستان ابوطالب]]) به نام آن مرد بزرگ است. [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[سال]] از دست دادن او را به عنوان فقدان قوی‌ترین [[پشتیبان]]، [[سال]] [[حزن]] و [[اندوه]] نامید و پس از آن نتوانست در [[مکّه]] بماند و مقدّمات [[هجرت به مدینه]] را فراهم آورد. [[روایت]] شده است [[پیامبر]] اندکی پس از [[ارتحال]] ابوطالب، وارد [[خانه]] شد. ابوطالب را در پارچه‌ای پیچیده بودند. [[پیامبر]] با عمویش اینگونه سخن گفت: «ای عمو، مرا که [[یتیم]] بودم [[سرپرستی]] کردی در کوچکی پرورشم دادی و در بزرگی یاری‌ام کردی. [[خداوند]] از جانب من به تو [[پاداش]] [[خیر]] دهد» آنگاه به [[امام علی]]{{ع}} [[فرمان]] داد که پدرش را [[غسل]] دهد<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۸ و [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۸؛ [[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۲۱-۱۲۲؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۸۶.</ref>.
ابوطالب سه سال [[قبل از هجرت]]، در [[سال دهم بعثت]] و بعد از خروج [[رسول خدا]]{{صل}} و [[بنی هاشم]] از [[شعب]] ابوطالب، در سن ۸۷ سالگی از [[دنیا]] رفت و در [[مکه]] به [[خاک]] سپرده شد. [[مرگ]] وی، برای [[پیامبر]] بسیار سنگین بود چراکه یکی از مهم‎ترین حامیان خود را از دست داده بود. درّه‌ای که در [[مکه]]، محل محاصرۀ چندین سالۀ [[مسلمانان]] بود ([[شعب ابی‌طالب]]) و قبرستانی که هم‌اکنون نیز در [[مکه]] وجود دارد ([[قبرستان ابوطالب]]) به نام آن مرد بزرگ است. [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[سال]] از دست دادن او را به عنوان فقدان قوی‌ترین [[پشتیبان]]، [[سال]] [[حزن]] و [[اندوه]] نامید و پس از آن نتوانست در [[مکّه]] بماند و مقدّمات [[هجرت به مدینه]] را فراهم آورد. [[روایت]] شده است [[پیامبر]] اندکی پس از [[ارتحال]] ابوطالب، وارد [[خانه]] شد. ابوطالب را در پارچه‌ای پیچیده بودند. [[پیامبر]] با عمویش اینگونه سخن گفت: «ای عمو، مرا که [[یتیم]] بودم [[سرپرستی]] کردی در کوچکی پرورشم دادی و در بزرگی یاری‌ام کردی. [[خداوند]] از جانب من به تو [[پاداش]] [[خیر]] دهد» آنگاه به [[امام علی]]{{ع}} [[فرمان]] داد که پدرش را [[غسل]] دهد<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۸ و [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۸؛ [[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۲۱-۱۲۲؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۸۶.</ref>.


==[[وصیت]] ابوطالب==
== [[وصیت]] ابوطالب ==
ابوطالب هنگام [[وفات]] بزرگان قریش را جمع نمود و به ایشان چنین فرمود: "ای گروه قریش! شما برگزیدگان [[خلق]] خدا و [[قلب]] [[عرب]] و خزانه‌دار و صاحبان [[حرم]] خدا هستید؛ [[مردمان]] بزرگ در میان شما، دلیران مشهور از شما و مردان با [[جود]] و [[سخاوت]] از [[دودمان]] شما هستند. از افتخارات، برای عرب بهره‌ای نگذاشتید و هیچ [[شرف]] و بزرگی نیست جز آنکه شما دارا هستید؛ بنابراین شما بر همه [[برتری]] دارید و دیگران محتاج شما هستند، اما بدانید این فضایل سبب می‌شود آنان [[دشمن]] شما شده و با شما بجنگند و در [[مبارزه]] علیه شما با دشمنانتان همدست شوند. به شما سفارش می‌کنم [[قدر]] آن را بدانید و این بنا ([[خانه کعبه]]) را محترم شمارید، زیرا موجب [[خشنودی خدا]] و [[استوار]] داشتن قدم شماست. [[صله رحم]] کنید که [[اجل]] و [[مرگ]] را به تأخیر می‌اندازد و جمعیت را زیاد می‌گرداند؛ از [[ظلم و ستم]] دوری کنید که به علت [[ظلم]]، جمعیت‌های پیشین نابود شدند. کسی که شما را می‌خواند [[اجابت]] کنید و به [[سائل]] [[بخشش]] کنید که سبب [[شرافت]] [[دنیا]] و [[آخرت]] است؛ [[راست گفتار]] و [[امانتدار]] باشید تا در چشم‌ها بزرگ شوید و تهمت‌ها از شما دور گردد؛ از [[ایجاد اختلاف]] و [[برتری]] جستن بر دیگران بپرهیزید که باعث [[دوستی]] [[خواص]] و [[احترام]] [[عوام]] و نیروی شماست. به شما درباره [[محمد]]{{صل}} سفارش می‌کنم، زیرا [[امین]] [[قریش]] و راستگوی [[عرب]] و دارای همه صفاتی است که به شما سفارش کردم؛ آنچه را که آورده [[دل]] می‌پذیرد، مگر آنکه [[دشمنی]] مانع [[پذیرش]] آن گردد. به [[خدا]] قسم، می‌بینم که افراد [[ناتوان]] و آنان که در اطراف، عزتی دارند، دعوتش را پذیرفته و او را [[تصدیق]] می‌کنند، فرمانش را بزرگ می‌شمارند، در راه [[پیشرفت]] مقصودش به گرداب‌های مرگ فرو می‌روند و در نتیجه آنان، رؤسا و [[زمامداران]] عرب خواهند شد و بزرگان قریش عقب‌مانده و خانه‌هایشان خراب خواهد گشت؛ یک باره خبر خواهید شد آنکه بزرگتر بوده، محتاج‌تر شده و آنان‌که دور بوده‌اند، از [[نزدیکان]] وی شده‌اند. آن وقت است که تمام عرب [[دوستدار]] او شوند و زمام اختیارات خود را به وی سپارند و شهرهای خود را به او واگذارند. پس ای گروه قریش! دوستدار او و در [[جنگ‌ها]] [[پشتیبان]] وی باشید. به خدا قسم، هر که به راه او برود، [[رستگار]] شود و هر که تعلیمات او را بپذیرد [[سعادتمند]] گردد. اگر مرگم به تأخیر می‌افتاد، در همه پیشامدها او را [[همراهی]] می‌کردم و در برابر همه [[بلاها]] از او [[دفاع]] می‌نمودم؛ ولی چه کنم چاره‌ای ندارم جز آنکه گفته‌اش را بزرگ بدانم و به [[شهادت]] [[اقرار]] نمایم"<ref>الغدیر، علامه امینی، ج۷، ص۳۶۶؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی دمشقی، ج۲، ص۴۲۹؛ السیرة الحلبیه، حلبی، ج۲، ص۵۰ - ۴۹.</ref>.
ابوطالب هنگام [[وفات]] بزرگان قریش را جمع نمود و به ایشان چنین فرمود: "ای گروه قریش! شما برگزیدگان [[خلق]] خدا و [[قلب]] [[عرب]] و خزانه‌دار و صاحبان [[حرم]] خدا هستید؛ [[مردمان]] بزرگ در میان شما، دلیران مشهور از شما و مردان با [[جود]] و [[سخاوت]] از [[دودمان]] شما هستند. از افتخارات، برای عرب بهره‌ای نگذاشتید و هیچ [[شرف]] و بزرگی نیست جز آنکه شما دارا هستید؛ بنابراین شما بر همه [[برتری]] دارید و دیگران محتاج شما هستند، اما بدانید این فضایل سبب می‌شود آنان [[دشمن]] شما شده و با شما بجنگند و در [[مبارزه]] علیه شما با دشمنانتان همدست شوند. به شما سفارش می‌کنم [[قدر]] آن را بدانید و این بنا ([[خانه کعبه]]) را محترم شمارید، زیرا موجب [[خشنودی خدا]] و [[استوار]] داشتن قدم شماست. [[صله رحم]] کنید که [[اجل]] و [[مرگ]] را به تأخیر می‌اندازد و جمعیت را زیاد می‌گرداند؛ از [[ظلم و ستم]] دوری کنید که به علت [[ظلم]]، جمعیت‌های پیشین نابود شدند. کسی که شما را می‌خواند [[اجابت]] کنید و به [[سائل]] [[بخشش]] کنید که سبب [[شرافت]] [[دنیا]] و [[آخرت]] است؛ [[راست گفتار]] و [[امانتدار]] باشید تا در چشم‌ها بزرگ شوید و تهمت‌ها از شما دور گردد؛ از [[ایجاد اختلاف]] و [[برتری]] جستن بر دیگران بپرهیزید که باعث [[دوستی]] [[خواص]] و [[احترام]] [[عوام]] و نیروی شماست. به شما درباره [[محمد]]{{صل}} سفارش می‌کنم، زیرا [[امین]] [[قریش]] و راستگوی [[عرب]] و دارای همه صفاتی است که به شما سفارش کردم؛ آنچه را که آورده [[دل]] می‌پذیرد، مگر آنکه [[دشمنی]] مانع [[پذیرش]] آن گردد. به [[خدا]] قسم، می‌بینم که افراد [[ناتوان]] و آنان که در اطراف، عزتی دارند، دعوتش را پذیرفته و او را [[تصدیق]] می‌کنند، فرمانش را بزرگ می‌شمارند، در راه [[پیشرفت]] مقصودش به گرداب‌های مرگ فرو می‌روند و در نتیجه آنان، رؤسا و [[زمامداران]] عرب خواهند شد و بزرگان قریش عقب‌مانده و خانه‌هایشان خراب خواهد گشت؛ یک باره خبر خواهید شد آنکه بزرگتر بوده، محتاج‌تر شده و آنان‌که دور بوده‌اند، از [[نزدیکان]] وی شده‌اند. آن وقت است که تمام عرب [[دوستدار]] او شوند و زمام اختیارات خود را به وی سپارند و شهرهای خود را به او واگذارند. پس ای گروه قریش! دوستدار او و در [[جنگ‌ها]] [[پشتیبان]] وی باشید. به خدا قسم، هر که به راه او برود، [[رستگار]] شود و هر که تعلیمات او را بپذیرد [[سعادتمند]] گردد. اگر مرگم به تأخیر می‌افتاد، در همه پیشامدها او را [[همراهی]] می‌کردم و در برابر همه [[بلاها]] از او [[دفاع]] می‌نمودم؛ ولی چه کنم چاره‌ای ندارم جز آنکه گفته‌اش را بزرگ بدانم و به [[شهادت]] [[اقرار]] نمایم"<ref>الغدیر، علامه امینی، ج۷، ص۳۶۶؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی دمشقی، ج۲، ص۴۲۹؛ السیرة الحلبیه، حلبی، ج۲، ص۵۰ - ۴۹.</ref>.


خط ۳۱۹: خط ۳۱۹:
پیامبر{{صل}} [[سال]] [[رحلت ابوطالب]] و [[حضرت خدیجه]]{{س}} را که بزرگترین حامیان آن [[حضرت]] بودند، "عام الحزن" یعنی سال [[اندوه]] نامید<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۱۵۰؛ الحدائق الناظره، محقق بحرانی، ج۱۷، ص۴۲۳.</ref> و فرمود: "در این روزها بر این [[امت]] دو [[مصیبت]] وارد شده است که نمی‌دانم به کدام یک از آن دو بی‌تاب‌تر باشم <ref>{{متن حدیث|اجتمعت علی هذه الأمة فی هذه الایام مصیبتان لاأدری بأیهما أنا أشد جزعا}}؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۱، ص۳۹۴.</ref> و نیز از آن حضرت [[نقل]] شده است که فرمود: "آنچه را که [[قریش]] از [[اذیت]] و [[رنج]] بر سرم آوردند، کمتر از مصیبت [[مرگ]] [[ابی‌طالب]] است، زیرا آنها بعد از مرگ وی بر [[آزار]] من افزودند"<ref>الکامل، ابن اثیر (ترجمه: حالت ـ خلیلی)، ج۷، ص۱۰۲.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۷۹-۸۱.</ref>
پیامبر{{صل}} [[سال]] [[رحلت ابوطالب]] و [[حضرت خدیجه]]{{س}} را که بزرگترین حامیان آن [[حضرت]] بودند، "عام الحزن" یعنی سال [[اندوه]] نامید<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۱۵۰؛ الحدائق الناظره، محقق بحرانی، ج۱۷، ص۴۲۳.</ref> و فرمود: "در این روزها بر این [[امت]] دو [[مصیبت]] وارد شده است که نمی‌دانم به کدام یک از آن دو بی‌تاب‌تر باشم <ref>{{متن حدیث|اجتمعت علی هذه الأمة فی هذه الایام مصیبتان لاأدری بأیهما أنا أشد جزعا}}؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۱، ص۳۹۴.</ref> و نیز از آن حضرت [[نقل]] شده است که فرمود: "آنچه را که [[قریش]] از [[اذیت]] و [[رنج]] بر سرم آوردند، کمتر از مصیبت [[مرگ]] [[ابی‌طالب]] است، زیرا آنها بعد از مرگ وی بر [[آزار]] من افزودند"<ref>الکامل، ابن اثیر (ترجمه: حالت ـ خلیلی)، ج۷، ص۱۰۲.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۷۹-۸۱.</ref>


==ابوطالب در دانشنامه سیره نبوی==
== ابوطالب در دانشنامه سیره نبوی ==
وی [[ابو طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی]] از تیره [[بنوهاشم]] از [[قبایل]] [[قریش]]<ref>ابن حزم، ص۱۳۷.</ref> و عموی [[رسول خدا]]{{صل}} است. درباره نام [[ابوطالب]] [[اختلاف]] است. بیشتر نام وی را "عبدمناف"<ref>ابن سعد، ج۱، ص۹۷؛ بلاذری، ج۲، ص۷۹۰.</ref> و برخی "عِمران" دانسته‌اند<ref>ابن شهر آشوب، ج۳، ص۴۳.</ref>. که نظر دوم صحیح نیست<ref>ابن کثیر، ج۲، ص۲۱۰.</ref> و در منابع کهن به آن اشاره نشده است. [[مجلسی]]<ref>مجلسی، ج۹۷، ص۱۸۹.</ref> در نسخه‌ای قدیمی از [[زیارتنامه]] رسول خدا{{صل}} چنین جمله‌ای دیده است: {{عربی|"السلام على عَمّك عمران ابي طالب"}}، اما [[ابن تیمیه]]<ref>ابن حجر، فتح الباری، ج۷، ص۱۴۷.</ref> و [[ابن کثیر]]<ref>ابن کثیر، ج۷، ص۳۳۳.</ref> معتقدند این نام را روافض برای ابوطالب ساخته‌اند تا بگویند مراد از "عِمران" در [[آیه]] ۳۳ [[آل عمران]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.</ref> ابوطالب است و حال آنکه مقصود از "عمران" در آیه یاد شده، [[خاندان]] [[مریم]]{{ع}} می‌باشد.
وی [[ابو طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی]] از تیره [[بنوهاشم]] از [[قبایل]] [[قریش]]<ref>ابن حزم، ص۱۳۷.</ref> و عموی [[رسول خدا]]{{صل}} است. درباره نام [[ابوطالب]] [[اختلاف]] است. بیشتر نام وی را "عبدمناف"<ref>ابن سعد، ج۱، ص۹۷؛ بلاذری، ج۲، ص۷۹۰.</ref> و برخی "عِمران" دانسته‌اند<ref>ابن شهر آشوب، ج۳، ص۴۳.</ref>. که نظر دوم صحیح نیست<ref>ابن کثیر، ج۲، ص۲۱۰.</ref> و در منابع کهن به آن اشاره نشده است. [[مجلسی]]<ref>مجلسی، ج۹۷، ص۱۸۹.</ref> در نسخه‌ای قدیمی از [[زیارتنامه]] رسول خدا{{صل}} چنین جمله‌ای دیده است: {{عربی|"السلام على عَمّك عمران ابي طالب"}}، اما [[ابن تیمیه]]<ref>ابن حجر، فتح الباری، ج۷، ص۱۴۷.</ref> و [[ابن کثیر]]<ref>ابن کثیر، ج۷، ص۳۳۳.</ref> معتقدند این نام را روافض برای ابوطالب ساخته‌اند تا بگویند مراد از "عِمران" در [[آیه]] ۳۳ [[آل عمران]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.</ref> ابوطالب است و حال آنکه مقصود از "عمران" در آیه یاد شده، [[خاندان]] [[مریم]]{{ع}} می‌باشد.


بعضی نیز گفته‌اند "ابوطالب" نام وی است؛ زیرا [[امام علی]]{{ع}} ذیل [[نامه]] رسول خدا{{صل}} که برای یهودان [[خیبر]] به [[املای پیامبر]] به قلم آورده بود، چنین رقم زد "و این را [[علی بن ابی طالب]] نوشت" و الف را از سر "ابن" بینداخت. اگر ابوطالب نام نبود و [[کنیه]] بود، می‌بایست الف را آورده باشد<ref>مسعودی، ج۲، ص۱۰۹.</ref>. همچنین در پایان نسخه‌ای از [[قرآن]] به خط علی{{ع}} چنین آمده است: {{عربی|"وكتبه علي بن ابو طالب"}}. در این عبارت، چون "ابوطالب" با "واو" نه با "یا" نوشته شده، چنین [[استنباط]] گردیده که ابوطالب نام است و حال آنکه این‌گونه نوشتار صحیح نیست و کنیه اگر عَلَم و نام نیز شود، اعرابش به حروف است. ضمن آنکه در نسخه خطی یاد شده که به خط [[کوفی]] بوده، "یا" به "واو" مشتبه شده است<ref>امین، ج۸، ص۱۱۴؛ و ر.ک: المجدی، ص۱۸۸.</ref>. چنانکه [[حاکم]]<ref>ج۳، ص۱۰۸.</ref> گفته است، نظر بیشتر متقدمان این است که [[کنیه]] وی، همان اسمش است. نظر صحیح درباره نام [[ابوطالب]]، "[[عبدمناف]]" است؛ چنان که در شعری [[عبدالمطلب]] از او با نام "عبدمناف" یاد کرده است<ref>یعقوبی، ج۲، ص۱۳.</ref> و ابوطالب، کنیه‌ای بوده که به آن اشتهار یافته است؛ چنان که عبدالمطلب در شعری کنیه او را ابوطالب ذکر می‌کند<ref>علی بن حمزه بصری، ص۱۴۳ بیهقی، ج۲، ص۲۲.</ref>. این کنیه به مرور به جای نام اصلی وی به‌کار رفته و کنیه "ابوطالب" بر نامش [[غلبه]] یافته است<ref>ابن حبیب بغدادی، کنی الشعراء، ص۲۸۱.</ref>.
بعضی نیز گفته‌اند "ابوطالب" نام وی است؛ زیرا [[امام علی]]{{ع}} ذیل [[نامه]] رسول خدا{{صل}} که برای یهودان [[خیبر]] به [[املای پیامبر]] به قلم آورده بود، چنین رقم زد "و این را [[علی بن ابی طالب]] نوشت" و الف را از سر "ابن" بینداخت. اگر ابوطالب نام نبود و [[کنیه]] بود، می‌بایست الف را آورده باشد<ref>مسعودی، ج۲، ص۱۰۹.</ref>. همچنین در پایان نسخه‌ای از [[قرآن]] به خط علی{{ع}} چنین آمده است: {{عربی|"وكتبه علي بن ابو طالب"}}. در این عبارت، چون "ابوطالب" با "واو" نه با "یا" نوشته شده، چنین [[استنباط]] گردیده که ابوطالب نام است و حال آنکه این‌گونه نوشتار صحیح نیست و کنیه اگر عَلَم و نام نیز شود، اعرابش به حروف است. ضمن آنکه در نسخه خطی یاد شده که به خط [[کوفی]] بوده، "یا" به "واو" مشتبه شده است<ref>امین، ج۸، ص۱۱۴؛ و ر. ک: المجدی، ص۱۸۸.</ref>. چنانکه [[حاکم]]<ref>ج۳، ص۱۰۸.</ref> گفته است، نظر بیشتر متقدمان این است که [[کنیه]] وی، همان اسمش است. نظر صحیح درباره نام [[ابوطالب]]، "[[عبدمناف]]" است؛ چنان که در شعری [[عبدالمطلب]] از او با نام "عبدمناف" یاد کرده است<ref>یعقوبی، ج۲، ص۱۳.</ref> و ابوطالب، کنیه‌ای بوده که به آن اشتهار یافته است؛ چنان که عبدالمطلب در شعری کنیه او را ابوطالب ذکر می‌کند<ref>علی بن حمزه بصری، ص۱۴۳ بیهقی، ج۲، ص۲۲.</ref>. این کنیه به مرور به جای نام اصلی وی به‌کار رفته و کنیه "ابوطالب" بر نامش [[غلبه]] یافته است<ref>ابن حبیب بغدادی، کنی الشعراء، ص۲۸۱.</ref>.


[[پدر]] وی [[عبدالمطلب بن هاشم]] و مادرش [[فاطمه]] دختر [[عمرو بن عائذ مخزومیه]] بود. بنابراین، وی و [[عبدالله]] پدر [[رسول خدا]]{{صل}}، از یک پدر و [[مادر]] بودند<ref>ابن هشام، ج۱، ص۱۱۴ و ۱۶۱.</ref>.
[[پدر]] وی [[عبدالمطلب بن هاشم]] و مادرش [[فاطمه]] دختر [[عمرو بن عائذ مخزومیه]] بود. بنابراین، وی و [[عبدالله]] پدر [[رسول خدا]]{{صل}}، از یک پدر و [[مادر]] بودند<ref>ابن هشام، ج۱، ص۱۱۴ و ۱۶۱.</ref>.
خط ۳۳۰: خط ۳۳۰:
درباره ویژگی‌های ظاهری ابوطالب گفته شده که وی لنگ بود<ref>ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۴۰۶؛ ابن رسته، ص۲۷۱.</ref>. [[جاحظ]]<ref>برصان، ص۴۶.</ref> نیز برای [[اثبات]] نقیصه جسمی ابوطالب، به ایراد یکی از [[همسران]] او اشاره کرده و بیتی از [[شعر]] ابوطالب را که در پاسخ اوست، آورده است. این شعر که بر لنگی ابوطالب دلالت می‌کند، در [[دیوان]] چاپ شده وی موجود نیست و محتمل است از سوی [[مخالفان]] ساخته شده باشد.
درباره ویژگی‌های ظاهری ابوطالب گفته شده که وی لنگ بود<ref>ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۴۰۶؛ ابن رسته، ص۲۷۱.</ref>. [[جاحظ]]<ref>برصان، ص۴۶.</ref> نیز برای [[اثبات]] نقیصه جسمی ابوطالب، به ایراد یکی از [[همسران]] او اشاره کرده و بیتی از [[شعر]] ابوطالب را که در پاسخ اوست، آورده است. این شعر که بر لنگی ابوطالب دلالت می‌کند، در [[دیوان]] چاپ شده وی موجود نیست و محتمل است از سوی [[مخالفان]] ساخته شده باشد.


==[[کودکی]] و [[جوانی]]==
== [[کودکی]] و [[جوانی]] ==
ابوطالب، [[دوران کودکی]] و جوانی را تحت [[سرپرستی]] پدر خود، عبدالمطلب [[رئیس]] [[قریش]] گذراند و توانست جایگاه ممتازی به دست آورد. در چند گزارش، از فعالیت ابوطالب در دوران پدر یاد شده که نشان می‌دهد وی همراه با پدر در حوادث آن دوران شرکت داشته است. این موارد به شرح زیر است:
ابوطالب، [[دوران کودکی]] و جوانی را تحت [[سرپرستی]] پدر خود، عبدالمطلب [[رئیس]] [[قریش]] گذراند و توانست جایگاه ممتازی به دست آورد. در چند گزارش، از فعالیت ابوطالب در دوران پدر یاد شده که نشان می‌دهد وی همراه با پدر در حوادث آن دوران شرکت داشته است. این موارد به شرح زیر است:
#'''[[منازعه]] عبدالمطلب و [[قیس عیلان]]:''' چون منازعه‌ای میان عبدالمطلب و [[قبیله]] قیس عیلان بر سر چاهی پیش آمد و در این [[منازعه]] [[عبدالمطلب]] [[پیروز]] شد، او به پسرش [[ابوطالب]] [[دستور]] داد تعدادی از شتران را بالای [[کوه]] ابوقبیس برد و در آنجا نحر کند. ابوطالب نیز دستور [[پدر]] را [[اجرا]] و در شعری از [[اقدام]] خود چنین یاد کرد: "هنگامی که دست‌های بخشندگان و جوان‌مردان می‌لرزد، به [[مردم]] [[خوراک]] می‌دهیم که پرندگان هم از مازاد خوراک ما می‌خورند"<ref>{{عربی|و نطعم حتی یأکل الطیر فضلنا إذا جعلت أیدی الفیضین ترعد}}؛ یعقوبی، ج۱، ص۲۵۰.</ref>؛
#'''[[منازعه]] عبدالمطلب و [[قیس عیلان]]:''' چون منازعه‌ای میان عبدالمطلب و [[قبیله]] قیس عیلان بر سر چاهی پیش آمد و در این [[منازعه]] [[عبدالمطلب]] [[پیروز]] شد، او به پسرش [[ابوطالب]] [[دستور]] داد تعدادی از شتران را بالای [[کوه]] ابوقبیس برد و در آنجا نحر کند. ابوطالب نیز دستور [[پدر]] را [[اجرا]] و در شعری از [[اقدام]] خود چنین یاد کرد: "هنگامی که دست‌های بخشندگان و جوان‌مردان می‌لرزد، به [[مردم]] [[خوراک]] می‌دهیم که پرندگان هم از مازاد خوراک ما می‌خورند"<ref>{{عربی|و نطعم حتی یأکل الطیر فضلنا إذا جعلت أیدی الفیضین ترعد}}؛ یعقوبی، ج۱، ص۲۵۰.</ref>؛
خط ۳۳۶: خط ۳۳۶:
درباره [[شغل]] ابوطالب گفته شده که وی در کار [[تجارت]] بود و گاه نیز در همین راستا به سفرهای تجاری به [[شام]] می‌رفت، چنان که منابع به مواردی از آن اشاره کرده‌اند. ابوطالب در کار [[خرید و فروش]] [[عطر]] بود و گاه گندم نیز می‌فروخت<ref>ابن قتیبه، ص۵۷۵.</ref>. برخی منابع گفته‌اند وی شیر نیز می‌فروخته است<ref>ابن رسته، ص۲۶۰.</ref> که با توجه به اینکه ابوطالب تعدادی شتر در بیرون از [[مکه]] داشت و شیر آنها برایش آورده می‌شد <ref>خرگوشی، ج۱، ص۲۹۱.</ref>، صحیح به نظر می‌رسد.
درباره [[شغل]] ابوطالب گفته شده که وی در کار [[تجارت]] بود و گاه نیز در همین راستا به سفرهای تجاری به [[شام]] می‌رفت، چنان که منابع به مواردی از آن اشاره کرده‌اند. ابوطالب در کار [[خرید و فروش]] [[عطر]] بود و گاه گندم نیز می‌فروخت<ref>ابن قتیبه، ص۵۷۵.</ref>. برخی منابع گفته‌اند وی شیر نیز می‌فروخته است<ref>ابن رسته، ص۲۶۰.</ref> که با توجه به اینکه ابوطالب تعدادی شتر در بیرون از [[مکه]] داشت و شیر آنها برایش آورده می‌شد <ref>خرگوشی، ج۱، ص۲۹۱.</ref>، صحیح به نظر می‌رسد.


==[[ریاست]] [[بنی هاشم]]==
== [[ریاست]] [[بنی هاشم]] ==
[[منابع تاریخی]]، درباره [[تصدی]] [[مناصب]] مکه پس از عبدالمطلب نظر یکسانی ندارند. برخی آورده‌اند که عبدالمطلب دو [[منصب]] سقایت (آب رسانی به [[حاجیان]]) و رفادت میهمانداری حاجیان) را به ابوطالب سپرد که اینک ۴۳ سال داشت<ref>بلاذری، ج۱، ص۶۴؛ مسعودی، ج۲، ص۱۰۹.</ref>. برخی آورده‌اند تنها سقایت را به ابوطالب سپرد و [[حکومت]] مکه و [[سرپرستی]] [[کعبه]] را به [[زبیر]] واگذاشت. به نظر می‌رسد با توجه به سن بیشتر زبیر و توانایی‌های او (وی از [[حاکمان]] [[قریش]] و [[شاعری]] زبر دست بود) [[عبدالمطلب]] پسر بزرگ خود، [[زبیر]] را به [[مقام]] [[ریاست]] [[قبیله]] [[منصوب]] کرده باشد. [[وصیت]] عبدالمطلب به زبیر درباره [[حفظ]] [[پیمان‌ها]]<ref>ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۸.</ref>، و همچنین [[رهبری]] [[بنی هاشم]] در دو واقعه [[جنگ فجار]] و [[حلف الفضول]] از سوی زبیر، می‌تواند مؤید ریاست وی بر بنی هاشم پس از عبدالمطلب باشد. در دوران ریاست زبیر بر بنی هاشم، در چندین حادثه از [[ابوطالب]] یاد شده است. حضور ابوطالب همراه با [[حمزه]] و [[عباس]]، [[فرزندان عبدالمطلب]] در [[جنگ‌های فجار]] از جمله این حوادث است<ref>ابوالفرج اصفهانی، ج۲۲، ص۷۸.</ref>.
[[منابع تاریخی]]، درباره [[تصدی]] [[مناصب]] مکه پس از عبدالمطلب نظر یکسانی ندارند. برخی آورده‌اند که عبدالمطلب دو [[منصب]] سقایت (آب رسانی به [[حاجیان]]) و رفادت میهمانداری حاجیان) را به ابوطالب سپرد که اینک ۴۳ سال داشت<ref>بلاذری، ج۱، ص۶۴؛ مسعودی، ج۲، ص۱۰۹.</ref>. برخی آورده‌اند تنها سقایت را به ابوطالب سپرد و [[حکومت]] مکه و [[سرپرستی]] [[کعبه]] را به [[زبیر]] واگذاشت. به نظر می‌رسد با توجه به سن بیشتر زبیر و توانایی‌های او (وی از [[حاکمان]] [[قریش]] و [[شاعری]] زبر دست بود) [[عبدالمطلب]] پسر بزرگ خود، [[زبیر]] را به [[مقام]] [[ریاست]] [[قبیله]] [[منصوب]] کرده باشد. [[وصیت]] عبدالمطلب به زبیر درباره [[حفظ]] [[پیمان‌ها]]<ref>ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۸.</ref>، و همچنین [[رهبری]] [[بنی هاشم]] در دو واقعه [[جنگ فجار]] و [[حلف الفضول]] از سوی زبیر، می‌تواند مؤید ریاست وی بر بنی هاشم پس از عبدالمطلب باشد. در دوران ریاست زبیر بر بنی هاشم، در چندین حادثه از [[ابوطالب]] یاد شده است. حضور ابوطالب همراه با [[حمزه]] و [[عباس]]، [[فرزندان عبدالمطلب]] در [[جنگ‌های فجار]] از جمله این حوادث است<ref>ابوالفرج اصفهانی، ج۲۲، ص۷۸.</ref>.


از جمله حوادث دیگری که در این دوران پیش آمد و ابوطالب برای رفع آن کوشید، به [[سرقت]] رفتن مجسمه غزالی بود که در [[کعبه]] از آن نگهداری می‌شد. ابوطالب برای یافتن سارقان آن تلاش کرد و چون سارقان مشخص شدند، آنان را وادار کرد تعداد زیادی شتر در برابر کار انجام شده بدهند، و این شتران را برای [[پذیرایی]] زایران کعبه [[مصرف]] کرد<ref>ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۶۶.</ref>. همچنین ابوطالب در [[درگیری‌ها]] و اختلاف‌های پیش آمده میان [[قبایل]]، وساطت می‌کرد و پیشنهادهایی برای فرونشاندن [[اختلاف‌ها]] ارائه می‌داد که به مواردی از آن در [[منابع تاریخی]] اشاره شده است<ref>ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۳۴۳.</ref>.
از جمله حوادث دیگری که در این دوران پیش آمد و ابوطالب برای رفع آن کوشید، به [[سرقت]] رفتن مجسمه غزالی بود که در [[کعبه]] از آن نگهداری می‌شد. ابوطالب برای یافتن سارقان آن تلاش کرد و چون سارقان مشخص شدند، آنان را وادار کرد تعداد زیادی شتر در برابر کار انجام شده بدهند، و این شتران را برای [[پذیرایی]] زایران کعبه [[مصرف]] کرد<ref>ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۶۶.</ref>. همچنین ابوطالب در [[درگیری‌ها]] و اختلاف‌های پیش آمده میان [[قبایل]]، وساطت می‌کرد و پیشنهادهایی برای فرونشاندن [[اختلاف‌ها]] ارائه می‌داد که به مواردی از آن در [[منابع تاریخی]] اشاره شده است<ref>ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۳۴۳.</ref>.


با [[مرگ]] زبیر (بعد از سال سی‌ام [[عام الفیل]])، ریاست بنی هاشم به ابوطالب رسید. زبیر، ریاست را به ابوطالب وصیت کرد و حلف‌ها و تعهدات خود را نیز به او سپرد<ref>ر.ک: ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۸۸.</ref>.
با [[مرگ]] زبیر (بعد از سال سی‌ام [[عام الفیل]])، ریاست بنی هاشم به ابوطالب رسید. زبیر، ریاست را به ابوطالب وصیت کرد و حلف‌ها و تعهدات خود را نیز به او سپرد<ref>ر. ک: ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۸۸.</ref>.


ابوطالب در کار رهبری [[قریش]]، با دو مشکل تنگ دستی و کاهش [[قدرت]] بنی هاشم در [[مکه]] با برآمدن قبایل دیگر مواجه بود<ref>ر.ک: ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۳۳۱.</ref>، اما آنچه ابوطالب را در این وضع کمک می‌کرد، [[شخصیت]] ممتاز، [[درایت]] و [[تدبیر]] وی بود که او را در کار ریاست بنی هاشم با مشکلی روبه رو نساخت و با وجود [[تنگدستی]]، در تمام طول دوران ریاستش که نزدیک به دو دهه به درازا کشید، هیچ رقیب و منازعی نداشت و به دلیل [[حسن تدبیر]] [[ابوطالب]]، [[بنی هاشم]] نیز از او [[حمایت]] کردند. این مسئله که وی بدون توان [[مالی]] بسیار، به [[سیادت]] رسید، در منابع بسیاری آمده است<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۱، ص۲۳۱.</ref>. از جمله [[امام علی]]{{ع}} در این باره می‌فرماید: "پدرم در عین [[ناداری]] [[سروری]] کرد"<ref>{{متن حدیث|أَبِي سَادَ فَقِيراً}}؛ یعقوبی، ج۲، ص۱۴.</ref>.
ابوطالب در کار رهبری [[قریش]]، با دو مشکل تنگ دستی و کاهش [[قدرت]] بنی هاشم در [[مکه]] با برآمدن قبایل دیگر مواجه بود<ref>ر. ک: ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۳۳۱.</ref>، اما آنچه ابوطالب را در این وضع کمک می‌کرد، [[شخصیت]] ممتاز، [[درایت]] و [[تدبیر]] وی بود که او را در کار ریاست بنی هاشم با مشکلی روبه رو نساخت و با وجود [[تنگدستی]]، در تمام طول دوران ریاستش که نزدیک به دو دهه به درازا کشید، هیچ رقیب و منازعی نداشت و به دلیل [[حسن تدبیر]] [[ابوطالب]]، [[بنی هاشم]] نیز از او [[حمایت]] کردند. این مسئله که وی بدون توان [[مالی]] بسیار، به [[سیادت]] رسید، در منابع بسیاری آمده است<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۱، ص۲۳۱.</ref>. از جمله [[امام علی]]{{ع}} در این باره می‌فرماید: "پدرم در عین [[ناداری]] [[سروری]] کرد"<ref>{{متن حدیث|أَبِي سَادَ فَقِيراً}}؛ یعقوبی، ج۲، ص۱۴.</ref>.


ابوطالب در سایه ویژگی‌هایی مانند [[حلم]]، [[دوراندیشی]]، [[مدارا]] و [[خردورزی]]، توانست بر [[مشکلات]] چیره شود. او برای [[تحکیم]] موقعیت [[بنی هاشم]]، تدابیری به [[خرج]] داد که یکی از نمونه‌های آن، وصلت با [[بنی مخزوم]] بود که در آن ایام در [[مکه]] [[اقتدار]] یافته بودند<ref>قنوات، ج۸، ص۷۶.</ref>. بدین ترتیب، دو دختر خود، جُمانه و [[ام هانی]] را به خواستگارانی از [[قبیله]] بنی مخزوم داد، حال آنکه خواستگارانی از تیره خویش نیز داشتند.
ابوطالب در سایه ویژگی‌هایی مانند [[حلم]]، [[دوراندیشی]]، [[مدارا]] و [[خردورزی]]، توانست بر [[مشکلات]] چیره شود. او برای [[تحکیم]] موقعیت [[بنی هاشم]]، تدابیری به [[خرج]] داد که یکی از نمونه‌های آن، وصلت با [[بنی مخزوم]] بود که در آن ایام در [[مکه]] [[اقتدار]] یافته بودند<ref>قنوات، ج۸، ص۷۶.</ref>. بدین ترتیب، دو دختر خود، جُمانه و [[ام هانی]] را به خواستگارانی از [[قبیله]] بنی مخزوم داد، حال آنکه خواستگارانی از تیره خویش نیز داشتند.
خط ۳۵۳: خط ۳۵۳:
بعضی از اقدامات وی در [[مکه]]، از موقعیت ممتاز او میان [[بنی هاشم]] و [[قریش]] خبر می‌دهد. از جمله اینکه بزرگان قریش در بعضی روزها [[مردم]] [[شهر]] را [[غذا]] می‌دادند. هنگامی که نوبت به [[ابوطالب]] می‌رسید، در آن [[روز]] دیگران به [[احترام]] وی [[اطعام]] نمی‌کردند<ref>بلاذری، ج۲، ص۲۸۸.</ref>. همچنین هنگامی که قرار شد [[خانه کعبه]] مرمت شود، ابوطالب [[قریش]] را مخاطب قرار داد و از آنان خواست در این راه تنها اموالی را صرف کنند که از راه [[حلال]] کسب کرده‌اند و اموالی را که از راه [[ظلم]] و [[تجاوز]] به دست آورده‌اند یا در حلال بودن آن [[شک]] دارند، برای تعمیر [[خانه خدا]] اختصاص ندهند<ref>یعقوبی، ج۲، ص۱۹.</ref>.
بعضی از اقدامات وی در [[مکه]]، از موقعیت ممتاز او میان [[بنی هاشم]] و [[قریش]] خبر می‌دهد. از جمله اینکه بزرگان قریش در بعضی روزها [[مردم]] [[شهر]] را [[غذا]] می‌دادند. هنگامی که نوبت به [[ابوطالب]] می‌رسید، در آن [[روز]] دیگران به [[احترام]] وی [[اطعام]] نمی‌کردند<ref>بلاذری، ج۲، ص۲۸۸.</ref>. همچنین هنگامی که قرار شد [[خانه کعبه]] مرمت شود، ابوطالب [[قریش]] را مخاطب قرار داد و از آنان خواست در این راه تنها اموالی را صرف کنند که از راه [[حلال]] کسب کرده‌اند و اموالی را که از راه [[ظلم]] و [[تجاوز]] به دست آورده‌اند یا در حلال بودن آن [[شک]] دارند، برای تعمیر [[خانه خدا]] اختصاص ندهند<ref>یعقوبی، ج۲، ص۱۹.</ref>.


==[[سرپرستی]] [[پیامبر]]==
== [[سرپرستی]] [[پیامبر]] ==
پس از درگذشت [[عبدالمطلب]]، سرپرستی پیامبر به ابوطالب واگذار شد. منابع درباره اینکه ابوطالب چگونه به سرپرستی پیامبر رسید، چند نظر را نقل کرده‌اند. بنا بر قول مشهور، سرپرستی پیامبر به سفارش عبدالمطلب به ابوطالب واگذار شد<ref>ابن هشام، ج۱، ص۱۸۹.</ref>. قرعه زدن، [[انتخاب]] خود پیامبر یا واگذاری سرپرستی به [[زبیر]] و انتقال آن پس از [[مرگ]] زبیر به ابوطالب، از جمله اقوال دیگر است. نظر اخیر مورد پذیرش [[تاریخ]] نگاران قرار نگرفته و بر [[نادرست]] بودن آن تأکید کرده‌اند؛ زیرا [[زبیر بن عبدالمطلب]] دست‌کم تا هنگامی که پیامبر به بیست و چند سالگی رسید، زنده بود، در حالی که بیشتر منابع از [[سفر]] پیامبر در سنین پیش از ده سالگی با ابوطالب گزارش می‌دهند که نشان از سرپرستی ابوطالب دارد<ref>بلاذری، ج۱، ص۹۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۱۲۳.</ref>.
پس از درگذشت [[عبدالمطلب]]، سرپرستی پیامبر به ابوطالب واگذار شد. منابع درباره اینکه ابوطالب چگونه به سرپرستی پیامبر رسید، چند نظر را نقل کرده‌اند. بنا بر قول مشهور، سرپرستی پیامبر به سفارش عبدالمطلب به ابوطالب واگذار شد<ref>ابن هشام، ج۱، ص۱۸۹.</ref>. قرعه زدن، [[انتخاب]] خود پیامبر یا واگذاری سرپرستی به [[زبیر]] و انتقال آن پس از [[مرگ]] زبیر به ابوطالب، از جمله اقوال دیگر است. نظر اخیر مورد پذیرش [[تاریخ]] نگاران قرار نگرفته و بر [[نادرست]] بودن آن تأکید کرده‌اند؛ زیرا [[زبیر بن عبدالمطلب]] دست‌کم تا هنگامی که پیامبر به بیست و چند سالگی رسید، زنده بود، در حالی که بیشتر منابع از [[سفر]] پیامبر در سنین پیش از ده سالگی با ابوطالب گزارش می‌دهند که نشان از سرپرستی ابوطالب دارد<ref>بلاذری، ج۱، ص۹۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۱۲۳.</ref>.


خط ۳۷۹: خط ۳۷۹:
پذیرش [[فقر]] و [[نیازمندی]] ابوطالب، بدان اندازه که نتواند از عهده خانواده خویش براید، به [[حق]] مورد تردید نویسندگان معاصر قرار گرفته است؛ زیرا اولاً: [[خانواده]] ابوطالب - در مقایسه با خانواده‌های دیگر همچون [[عبدالمطلب]] - پُر جمعیت نبود، ضمن آنکه چهار تن از هفت فرزند وی، پسر بودند و پسران معمولا در مسائل [[اقتصادی]] کمک کار [[خانه]] هستند و می‌توانند باری از دوش [[خانواده]] بردارند. به ویژه که [[فرزندان ابوطالب]] در این [[زمان]] به جز [[امام علی]]{{ع}} که خردسال بود، باقی همه یا [[ازدواج]] کرده بودند یا در سن [[جوانی]] به سر می‌برده‌اند که در هر دو صورت، می‌توانستند از نظر اقتصادی کمک کار خانواده باشند و خانواده را از [[تنگدستی]] برهانند. ضمن آنکه انتقال [[فرزندی]] از خانه‌ای به خانه دیگر، با توجه به اینکه خانه‌های [[بنی هاشم]] کنار یکدیگر بود، معنایی نداشت. به ویژه که [[دستگیری]] از خانوادهای [[نیازمند]]، می‌توانست به صورت [[کمک مالی]] باشد، نه جدا کردن فرزند از خانواده. آنچه در موضوع [[تمکن مالی]] [[ابوطالب]] صحیح به نظر می‌رسد اینکه، ابوطالب [[ثروت]] فراوانی همانند [[برادر]] خود [[عباس]] یا برخی از بزرگان عبدشمس نداشت<ref>ابن سعد، ج۱، ص۹۶ و ۱۳۳.</ref>، اما این کمبود [[ثروت]]، بدان اندازه نبود که از عهده [[تأمین مخارج خانواده]] و [[فرزندان]] خویش برنیاید؛ هر چند می‌توانست موجب از دست رفتن مناصبی مانند سقایت شود که بر پا داشتن آن، به [[سرمایه]] نیاز داشت. به هر صورت، امام علی{{ع}} در [[کودکی]] به [[خانه پیامبر]] راه یافت. راه‌یابی امام علی{{ع}} در کودکی و پیش از نابسامان شدن اوضاع اقتصادی ابوطالب به خانه پیامبر، رخدادی [[قطعی]] است که آن [[حضرت]] خود بدان تصریح نموده<ref>سید رضی، ص۳۰۰.</ref> و منابع نیز آن را [[تأیید]] کرده‌اند<ref>مجلسی، ج۱، ص۴۳.</ref>؛ هر چند درباره علل و زمینه‌های آن نظراتی مطرح شده است. باعونی<ref>باعونی، ج۱، ص۳۹.</ref> مطلبی را از کتاب "نجباء الابناء" [[ابن ظفر]] نقل می‌کند مبنی بر اینکه [[علی]] چون به خانه پیامبر رفت و آمد بسیار داشت و [[خدیجه]] با وی بسیار [[مهربانی]] می‌کرد، بدان خانه [[الفت]] گرفته بود، به گونه‌ای که حتی وقتی پدرش ابوطالب او را احضار کرد تا باهم [[غذا]] بخورند، علی نتوانست لقمه‌هایی را که [[پدر]] در دهانش گذاشته بود، بخورد و گفت در دست [[محمد]] سردی و در غذای وی [[اشتیاق]] خوردن می‌یابم.
پذیرش [[فقر]] و [[نیازمندی]] ابوطالب، بدان اندازه که نتواند از عهده خانواده خویش براید، به [[حق]] مورد تردید نویسندگان معاصر قرار گرفته است؛ زیرا اولاً: [[خانواده]] ابوطالب - در مقایسه با خانواده‌های دیگر همچون [[عبدالمطلب]] - پُر جمعیت نبود، ضمن آنکه چهار تن از هفت فرزند وی، پسر بودند و پسران معمولا در مسائل [[اقتصادی]] کمک کار [[خانه]] هستند و می‌توانند باری از دوش [[خانواده]] بردارند. به ویژه که [[فرزندان ابوطالب]] در این [[زمان]] به جز [[امام علی]]{{ع}} که خردسال بود، باقی همه یا [[ازدواج]] کرده بودند یا در سن [[جوانی]] به سر می‌برده‌اند که در هر دو صورت، می‌توانستند از نظر اقتصادی کمک کار خانواده باشند و خانواده را از [[تنگدستی]] برهانند. ضمن آنکه انتقال [[فرزندی]] از خانه‌ای به خانه دیگر، با توجه به اینکه خانه‌های [[بنی هاشم]] کنار یکدیگر بود، معنایی نداشت. به ویژه که [[دستگیری]] از خانوادهای [[نیازمند]]، می‌توانست به صورت [[کمک مالی]] باشد، نه جدا کردن فرزند از خانواده. آنچه در موضوع [[تمکن مالی]] [[ابوطالب]] صحیح به نظر می‌رسد اینکه، ابوطالب [[ثروت]] فراوانی همانند [[برادر]] خود [[عباس]] یا برخی از بزرگان عبدشمس نداشت<ref>ابن سعد، ج۱، ص۹۶ و ۱۳۳.</ref>، اما این کمبود [[ثروت]]، بدان اندازه نبود که از عهده [[تأمین مخارج خانواده]] و [[فرزندان]] خویش برنیاید؛ هر چند می‌توانست موجب از دست رفتن مناصبی مانند سقایت شود که بر پا داشتن آن، به [[سرمایه]] نیاز داشت. به هر صورت، امام علی{{ع}} در [[کودکی]] به [[خانه پیامبر]] راه یافت. راه‌یابی امام علی{{ع}} در کودکی و پیش از نابسامان شدن اوضاع اقتصادی ابوطالب به خانه پیامبر، رخدادی [[قطعی]] است که آن [[حضرت]] خود بدان تصریح نموده<ref>سید رضی، ص۳۰۰.</ref> و منابع نیز آن را [[تأیید]] کرده‌اند<ref>مجلسی، ج۱، ص۴۳.</ref>؛ هر چند درباره علل و زمینه‌های آن نظراتی مطرح شده است. باعونی<ref>باعونی، ج۱، ص۳۹.</ref> مطلبی را از کتاب "نجباء الابناء" [[ابن ظفر]] نقل می‌کند مبنی بر اینکه [[علی]] چون به خانه پیامبر رفت و آمد بسیار داشت و [[خدیجه]] با وی بسیار [[مهربانی]] می‌کرد، بدان خانه [[الفت]] گرفته بود، به گونه‌ای که حتی وقتی پدرش ابوطالب او را احضار کرد تا باهم [[غذا]] بخورند، علی نتوانست لقمه‌هایی را که [[پدر]] در دهانش گذاشته بود، بخورد و گفت در دست [[محمد]] سردی و در غذای وی [[اشتیاق]] خوردن می‌یابم.


==حمایت از [[پیامبر]] و [[مسلمانان]]==
== حمایت از [[پیامبر]] و [[مسلمانان]] ==
هنگامی که [[رسول خدا]]{{صل}} به [[پیامبری]] [[مبعوث]] شد، [[ابوطالب]] ۷۵ سال داشت و بزرگ [[مکه]] بود. او از [[دعوت]] جدید [[حمایت]] کرد و رسول خدا{{صل}} در [[پناه]] ابوطالب توانست به [[تبلیغ دین]] جدید بپردازد. ابوطالب تقریباً در تمام حوادث مربوط به [[سیره نبوی]] در دوران مکی، حضور داشت و [[اقدامات پیامبر]] و مسلمانان با حمایت ابوطالب پیوند خورده است و بررسی حوادث این دوران، بدون بررسی و تحلیل [[رفتار]] و اقدامات ابوطالب شدنی نیست. ابوطالب که مردی کارآزموده و آینده‌نگر بود، از همان آغاز دعوت رسول خدا{{صل}} می‌توانست پایان آن را [[پیش بینی]] کند. بدین منظور، شیوه‌ای را در حمایت از [[آیین جدید]] در پیش گرفت که بتواند در [[یاری]] رسانی سودمندتر باشد. ابوطالب [[اسلام]] خود را آشکار نکرد تا همراه با [[حفظ]] موقعیت و جایگاه خویش میان [[قریش]]، از موضعی [[برتر]] [[دین جدید]] را یاری رساند. در پرتو همین [[تدبیر]]، او در تمامی حوادث و صحنه‌های [[تاریخ اسلام]] در دوران مکی به حمایت مؤثر از مسلمانان برخاست. اگر او نیز مانند دیگر مسلمانان یکسره در برابر قریش می‌ایستاد و خود را با [[اعلان]] [[پذیرش اسلام]] با آنان درگیر می‌کرد، [[قریش]] به وی مجال فعالیت نمی‌داد و او را به [[انزوا]] می‌کشاند.
هنگامی که [[رسول خدا]]{{صل}} به [[پیامبری]] [[مبعوث]] شد، [[ابوطالب]] ۷۵ سال داشت و بزرگ [[مکه]] بود. او از [[دعوت]] جدید [[حمایت]] کرد و رسول خدا{{صل}} در [[پناه]] ابوطالب توانست به [[تبلیغ دین]] جدید بپردازد. ابوطالب تقریباً در تمام حوادث مربوط به [[سیره نبوی]] در دوران مکی، حضور داشت و [[اقدامات پیامبر]] و مسلمانان با حمایت ابوطالب پیوند خورده است و بررسی حوادث این دوران، بدون بررسی و تحلیل [[رفتار]] و اقدامات ابوطالب شدنی نیست. ابوطالب که مردی کارآزموده و آینده‌نگر بود، از همان آغاز دعوت رسول خدا{{صل}} می‌توانست پایان آن را [[پیش بینی]] کند. بدین منظور، شیوه‌ای را در حمایت از [[آیین جدید]] در پیش گرفت که بتواند در [[یاری]] رسانی سودمندتر باشد. ابوطالب [[اسلام]] خود را آشکار نکرد تا همراه با [[حفظ]] موقعیت و جایگاه خویش میان [[قریش]]، از موضعی [[برتر]] [[دین جدید]] را یاری رساند. در پرتو همین [[تدبیر]]، او در تمامی حوادث و صحنه‌های [[تاریخ اسلام]] در دوران مکی به حمایت مؤثر از مسلمانان برخاست. اگر او نیز مانند دیگر مسلمانان یکسره در برابر قریش می‌ایستاد و خود را با [[اعلان]] [[پذیرش اسلام]] با آنان درگیر می‌کرد، [[قریش]] به وی مجال فعالیت نمی‌داد و او را به [[انزوا]] می‌کشاند.


خط ۴۲۵: خط ۴۲۵:
از مجموع [[اعمال]] و [[رفتار]] [[ابوطالب]] می‌توان نتیجه گرفت که او به [[تفکر]] و [[تعالیم]] پیامبر دلبسته بود و در حمایت از او، [[تأیید]] و [[پشتیبانی]] از [[اندیشه]] و [[آیین]] او را در نظر داشت. یکی از [[دوستان]] [[ابن ابی الحدید]]<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۳.</ref>، با بررسی محتوای بندهایی از [[شعر]] ابوطالب به این نتیجه می‌رسد که این اشعار، از جمله اشعاری است که [[پادشاهان]] و بزرگان را با امثال این ابیات [[ستایش]] می‌کنند. و قاعدتاً ابوطالب که در موقعیت [[برتری]] نسبت به پیامبر قرار داشته، تنها به این دلیل که پیامبر را "فرستاده و رسول خدا" می‌دانسته، چنین اشعاری در [[شأن]] وی سروده است.
از مجموع [[اعمال]] و [[رفتار]] [[ابوطالب]] می‌توان نتیجه گرفت که او به [[تفکر]] و [[تعالیم]] پیامبر دلبسته بود و در حمایت از او، [[تأیید]] و [[پشتیبانی]] از [[اندیشه]] و [[آیین]] او را در نظر داشت. یکی از [[دوستان]] [[ابن ابی الحدید]]<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۳.</ref>، با بررسی محتوای بندهایی از [[شعر]] ابوطالب به این نتیجه می‌رسد که این اشعار، از جمله اشعاری است که [[پادشاهان]] و بزرگان را با امثال این ابیات [[ستایش]] می‌کنند. و قاعدتاً ابوطالب که در موقعیت [[برتری]] نسبت به پیامبر قرار داشته، تنها به این دلیل که پیامبر را "فرستاده و رسول خدا" می‌دانسته، چنین اشعاری در [[شأن]] وی سروده است.


==[[ایمان ابوطالب]]==
== [[ایمان ابوطالب]] ==
پذیرش [[اسلام]] یا عدم آن از سوی ابوطالب، از جمله موضوعاتی است که مورد کشاکش میان [[شیعیان]] و [[اهل سنت]] قرار گرفته و به دور از بررسی‌های [[تاریخی]] به وادی [[منازعات]] فرقه‌ای کشیده شده است. در این زمینه، [[سیاستمداران]] به ویژه [[دولتمردان]] اموی و [[عباسی]] که برای [[پدران]] خویش سابقه [[نیکو]] و درخشانی در حمایت از رسول خدا سراغ نداشتند، به این موضوع دامن می‌زدند<ref>ر.ک: زریاب خویی، ص۱۶۷.</ref>. روشن بود [[مخالفت]] با ایمان ابوطالب، برای کاستن از [[قدر]] [[علی بن ابی طالب]] و زدودن [[افتخار]] از [[خاندان]] او بوده است. در جامعه‌ای که [[تفاخر]] به آبا و اجداد جای مهمی داشت، برای [[بنی امیه]] که در [[روز فتح مکه]] و به [[اکراه]] [[اسلام]] پذیرفتند، [[نقص]] مهمی به شمار می‌رفت و از آنجا که [[حمایت]] [[پدر]] [[حضرت علی]]{{ع}}از اسلام جای [[انکار]] نداشت، آنان کوشیدند این [[افتخار]] را از [[علی]] بگیرند و بگویند پدر او [[مشرک]] از [[دنیا]] رفت و حال آنکه [[ابوسفیان]]، پدر [[معاویه]] اسلام آورده بود. همین امر در مورد [[بنی عباس]] هم صادق بود<ref>دائرة المعارف تشیع، مدخل ابوطالب، ج۱، ص۴۱۴.</ref>.
پذیرش [[اسلام]] یا عدم آن از سوی ابوطالب، از جمله موضوعاتی است که مورد کشاکش میان [[شیعیان]] و [[اهل سنت]] قرار گرفته و به دور از بررسی‌های [[تاریخی]] به وادی [[منازعات]] فرقه‌ای کشیده شده است. در این زمینه، [[سیاستمداران]] به ویژه [[دولتمردان]] اموی و [[عباسی]] که برای [[پدران]] خویش سابقه [[نیکو]] و درخشانی در حمایت از رسول خدا سراغ نداشتند، به این موضوع دامن می‌زدند<ref>ر. ک: زریاب خویی، ص۱۶۷.</ref>. روشن بود [[مخالفت]] با ایمان ابوطالب، برای کاستن از [[قدر]] [[علی بن ابی طالب]] و زدودن [[افتخار]] از [[خاندان]] او بوده است. در جامعه‌ای که [[تفاخر]] به آبا و اجداد جای مهمی داشت، برای [[بنی امیه]] که در [[روز فتح مکه]] و به [[اکراه]] [[اسلام]] پذیرفتند، [[نقص]] مهمی به شمار می‌رفت و از آنجا که [[حمایت]] [[پدر]] [[حضرت علی]]{{ع}}از اسلام جای [[انکار]] نداشت، آنان کوشیدند این [[افتخار]] را از [[علی]] بگیرند و بگویند پدر او [[مشرک]] از [[دنیا]] رفت و حال آنکه [[ابوسفیان]]، پدر [[معاویه]] اسلام آورده بود. همین امر در مورد [[بنی عباس]] هم صادق بود<ref>دائرة المعارف تشیع، مدخل ابوطالب، ج۱، ص۴۱۴.</ref>.


[[مخالفان]] [[ایمان ابوطالب]]، تنها بر این تأکید کرده‌اند که [[ابوطالب]] کلمه [[توحید]] را بر زبان نراند (اسلام زبانی) و حال آنکه اقدامات و [[رفتار]] [[ابو طالب]]، به روشنی از [[ایمان قلبی]] ابوطالب حکایت می‌کند. برخی از اینان مانند [[ابن کثیر]]<ref>ابن کثیر، ج۳، ص۴۱.</ref>، عدم پذیرش [[اسلام]] از سوی ابوطالب را لطفی [[الهی]] در [[حق پیامبر]] برای [[حفظ]] و [[امنیت]] آن [[حضرت]] دانسته‌اند که براساس [[آیه ۶۷ سوره مائده]] {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> [[خداوند]] بدو [[وعده]] داده بود؛ زیرا چون ابوطالب به [[پیامبر]] [[حب]] طبیعی نه [[شرعی]] داشت و از سوی دیگر بر [[دین]] [[قوم]] خود بود، می‌توانست به [[راحتی]] از پیامبر [[دفاع]] و حمایت کند و اگر اسلام را آشکارا می‌پذیرفت، دیگر در موقعیتی نبود که بتواند از [[رسول خدا]]{{صل}} دفاع نماید. این گروه، مواضع ابوطالب را لطفی الهی در حق پیامبر می‌دانند و به هیچ عنوان حاضر نیستند این [[شیوه رفتار]] را [[تدبیر]] و سیاستی آگاهانه و عامدانه از سوی ابوطالب برشمارند.
[[مخالفان]] [[ایمان ابوطالب]]، تنها بر این تأکید کرده‌اند که [[ابوطالب]] کلمه [[توحید]] را بر زبان نراند (اسلام زبانی) و حال آنکه اقدامات و [[رفتار]] [[ابو طالب]]، به روشنی از [[ایمان قلبی]] ابوطالب حکایت می‌کند. برخی از اینان مانند [[ابن کثیر]]<ref>ابن کثیر، ج۳، ص۴۱.</ref>، عدم پذیرش [[اسلام]] از سوی ابوطالب را لطفی [[الهی]] در [[حق پیامبر]] برای [[حفظ]] و [[امنیت]] آن [[حضرت]] دانسته‌اند که براساس [[آیه ۶۷ سوره مائده]] {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> [[خداوند]] بدو [[وعده]] داده بود؛ زیرا چون ابوطالب به [[پیامبر]] [[حب]] طبیعی نه [[شرعی]] داشت و از سوی دیگر بر [[دین]] [[قوم]] خود بود، می‌توانست به [[راحتی]] از پیامبر [[دفاع]] و حمایت کند و اگر اسلام را آشکارا می‌پذیرفت، دیگر در موقعیتی نبود که بتواند از [[رسول خدا]]{{صل}} دفاع نماید. این گروه، مواضع ابوطالب را لطفی الهی در حق پیامبر می‌دانند و به هیچ عنوان حاضر نیستند این [[شیوه رفتار]] را [[تدبیر]] و سیاستی آگاهانه و عامدانه از سوی ابوطالب برشمارند.
خط ۴۳۵: خط ۴۳۵:


در سخنان و اشعار به جای مانده از ابوطالب، همچنین سخنان و [[احادیث]] [[پیامبر]] و [[ائمه]] درباره ابوطالب، تصریحات و شواهدی بر [[ایمان ابوطالب]] در دست است. مهم‌ترین گزارش‌ها و قرائن مربوط به پذیرش [[اسلام]] یا عدم آن از سوی ابوطالب به شرح زیر است:
در سخنان و اشعار به جای مانده از ابوطالب، همچنین سخنان و [[احادیث]] [[پیامبر]] و [[ائمه]] درباره ابوطالب، تصریحات و شواهدی بر [[ایمان ابوطالب]] در دست است. مهم‌ترین گزارش‌ها و قرائن مربوط به پذیرش [[اسلام]] یا عدم آن از سوی ابوطالب به شرح زیر است:
===گزارش‌های موافق===
=== گزارش‌های موافق ===
گزارش‌ها و شواهدی که بر ایمان ابوطالب آورده شده، به شرح زیر است:
گزارش‌ها و شواهدی که بر ایمان ابوطالب آورده شده، به شرح زیر است:


خط ۴۶۵: خط ۴۶۵:


بر اساس منابع شیعی، فراتر از اسلام، ابوطالب حتی به [[وصی]] و [[جانشین پیامبر]]، یعنی [[امام علی]]{{ع}} نیز [[اعتقاد]] و ایمان داشته است؛ زیرا در "[[یوم]] [[انذار]]" چون امام علی{{ع}} به [[وصایت]] و [[جانشینی پیامبر]] [[برگزیده]] شد، ابوطالب آن را پذیرفت. به همین دلیل، برخی از شرح حال نگاران شیعی، شرح حال وی را در طبقه اول شیعیان آورده‌اند<ref>سید علی خان مدنی، ص۵۸.</ref>. بر اساس خبری، هنگامی که [[آمنه]] [[پیامبر]] را به [[دنیا]] آورد و [[قصور]] [[شام]] را دید، [[فاطمه بنت اسد]] این خبر را برای ابوطالب آورد. ابوطالب به او مژده داد که وی نیز وصی و [[وزیر]] او را به دنیا خواهد آورد<ref>کلینی، ج۱، ص۴۵۴.</ref>. به همین منوال، ابوطالب هنگام [[ولادت امام علی]]{{ع}} چنین فرمود: {{عربی|"أيها الناس ولد في الكعبة ولي الله"}}<ref>مجلسی، ج۳۵، ص۱۰۲.</ref>؛ همچنین براساس روایتی، نقش [[انگشتر]] ابوطالب چنین بوده است: {{عربی|رضيت بالله ربا و بابن اخي محمد نبيا و بابني علي اله وصيا"}}<ref>ابوالفتوح رازی، ج۱۵، ص۱۵۰.</ref>؛ احتمال است که برخی از این [[احادیث]] در برابر تلاش‌های ناروای [[دشمنان]] ابوطالب که احادیثی را بر [[ضد]] او می‌ساختند، ساخته شده تا موقعیت وی را در برابر تهاجمات [[مخالفان]] بهبود بخشد.
بر اساس منابع شیعی، فراتر از اسلام، ابوطالب حتی به [[وصی]] و [[جانشین پیامبر]]، یعنی [[امام علی]]{{ع}} نیز [[اعتقاد]] و ایمان داشته است؛ زیرا در "[[یوم]] [[انذار]]" چون امام علی{{ع}} به [[وصایت]] و [[جانشینی پیامبر]] [[برگزیده]] شد، ابوطالب آن را پذیرفت. به همین دلیل، برخی از شرح حال نگاران شیعی، شرح حال وی را در طبقه اول شیعیان آورده‌اند<ref>سید علی خان مدنی، ص۵۸.</ref>. بر اساس خبری، هنگامی که [[آمنه]] [[پیامبر]] را به [[دنیا]] آورد و [[قصور]] [[شام]] را دید، [[فاطمه بنت اسد]] این خبر را برای ابوطالب آورد. ابوطالب به او مژده داد که وی نیز وصی و [[وزیر]] او را به دنیا خواهد آورد<ref>کلینی، ج۱، ص۴۵۴.</ref>. به همین منوال، ابوطالب هنگام [[ولادت امام علی]]{{ع}} چنین فرمود: {{عربی|"أيها الناس ولد في الكعبة ولي الله"}}<ref>مجلسی، ج۳۵، ص۱۰۲.</ref>؛ همچنین براساس روایتی، نقش [[انگشتر]] ابوطالب چنین بوده است: {{عربی|رضيت بالله ربا و بابن اخي محمد نبيا و بابني علي اله وصيا"}}<ref>ابوالفتوح رازی، ج۱۵، ص۱۵۰.</ref>؛ احتمال است که برخی از این [[احادیث]] در برابر تلاش‌های ناروای [[دشمنان]] ابوطالب که احادیثی را بر [[ضد]] او می‌ساختند، ساخته شده تا موقعیت وی را در برابر تهاجمات [[مخالفان]] بهبود بخشد.
===گزارش‌های [[مخالف]]===
=== گزارش‌های [[مخالف]] ===
در کتاب‌ها و [[منابع تاریخی]] [[اهل سنت]]، [[اسلام]] نیاوردن [[ابوطالب]] پررنگ‌تر گزارش شده است. این گزارش‌ها مربوط به سه مقطع زمانی می‌شود. دسته‌ای از [[روایات]] مربوط به مراحل آغازین [[دعوت]] و موضع ابوطالب در این باره است. دسته دوم از روایات، مربوط به ایام [[بیماری]]، [[احتضار]] و [[دفن]] ابوطالب می‌شود. دسته سوم روایات به پس از [[درگذشت ابوطالب]] مربوط است.
در کتاب‌ها و [[منابع تاریخی]] [[اهل سنت]]، [[اسلام]] نیاوردن [[ابوطالب]] پررنگ‌تر گزارش شده است. این گزارش‌ها مربوط به سه مقطع زمانی می‌شود. دسته‌ای از [[روایات]] مربوط به مراحل آغازین [[دعوت]] و موضع ابوطالب در این باره است. دسته دوم از روایات، مربوط به ایام [[بیماری]]، [[احتضار]] و [[دفن]] ابوطالب می‌شود. دسته سوم روایات به پس از [[درگذشت ابوطالب]] مربوط است.


خط ۴۹۴: خط ۴۹۴:
طبیعی است منصور در این گزارش، درصدد بیان افتخارات خویش و [[تخریب]] [[خصم]] خود و [[تطهیر]] آبای خویش به هر نحوی است. متن این [[روایت]]، غیر قابل قبول می‌نماید؛ زیرا حتی اگر [[ابوطالب]] [[مشرک]] بود، چگونه می‌توان او را "[[شر]] الأشرار" دانست که در گزارش چنین آمده است. این گزارش [[تاریخی]]، حتی با "[[حدیث]] ضحضاح" نیز سازگار نیست؛ زیرا در آن حدیث، ابوطالب [[بهترین]] [[اهل]] [[دوزخ]] و کم عذاب‌ترین آنان معرفی شده است.
طبیعی است منصور در این گزارش، درصدد بیان افتخارات خویش و [[تخریب]] [[خصم]] خود و [[تطهیر]] آبای خویش به هر نحوی است. متن این [[روایت]]، غیر قابل قبول می‌نماید؛ زیرا حتی اگر [[ابوطالب]] [[مشرک]] بود، چگونه می‌توان او را "[[شر]] الأشرار" دانست که در گزارش چنین آمده است. این گزارش [[تاریخی]]، حتی با "[[حدیث]] ضحضاح" نیز سازگار نیست؛ زیرا در آن حدیث، ابوطالب [[بهترین]] [[اهل]] [[دوزخ]] و کم عذاب‌ترین آنان معرفی شده است.


==[[آیات]] نازله==
== [[آیات]] نازله ==
[[مخالفان اسلام]] [[ابو طالب]]، معمولا [[شأن نزول]] آیاتی را درباره وی دانسته‌اند. به نظر می‌رسد در عصر [[امویان]] که دعواهای مذهبی و [[سیاسی]] شدت گرفت، منقبت نویسان و مثالب جویان به سراغ [[آیات الهی]] نیز رفته و به دلخواه خود، مصادیقی برای آیات [[شناسایی]] می‌کردند که ابوطالب نیز به عنوان [[پدر امام علی]]{{ع}}، از گزند ایشان به دور نمانده و آیاتی را که درباره [[مشرکان]] است، بر او حمل کرده‌اند. این آیات به شرح زیر است:
[[مخالفان اسلام]] [[ابو طالب]]، معمولا [[شأن نزول]] آیاتی را درباره وی دانسته‌اند. به نظر می‌رسد در عصر [[امویان]] که دعواهای مذهبی و [[سیاسی]] شدت گرفت، منقبت نویسان و مثالب جویان به سراغ [[آیات الهی]] نیز رفته و به دلخواه خود، مصادیقی برای آیات [[شناسایی]] می‌کردند که ابوطالب نیز به عنوان [[پدر امام علی]]{{ع}}، از گزند ایشان به دور نمانده و آیاتی را که درباره [[مشرکان]] است، بر او حمل کرده‌اند. این آیات به شرح زیر است:


خط ۵۰۳: خط ۵۰۳:
احتمال دوم اینکه هر دو [[ضمیر]] به پیامبر بازگردد. در این صورت، مراد [[آیه]] این است که آنان مردم را از [[ایمان]] و [[پیروی از پیامبر]] [[نهی]] می‌کردند و خود نیز از پیامبر فاصله می‌گرفتند، که بر اساس [[روایات]] صحیح، [[مشرکان]] چنین می‌کردند. بر اساس این احتمال که با [[سیاق آیه]] هم [[مخالف]] نیست، [[نزول آیه]] در [[شأن]] مشرکان است، نه [[ابوطالب]].
احتمال دوم اینکه هر دو [[ضمیر]] به پیامبر بازگردد. در این صورت، مراد [[آیه]] این است که آنان مردم را از [[ایمان]] و [[پیروی از پیامبر]] [[نهی]] می‌کردند و خود نیز از پیامبر فاصله می‌گرفتند، که بر اساس [[روایات]] صحیح، [[مشرکان]] چنین می‌کردند. بر اساس این احتمال که با [[سیاق آیه]] هم [[مخالف]] نیست، [[نزول آیه]] در [[شأن]] مشرکان است، نه [[ابوطالب]].


بر اساس احتمال سوم، [[مرجع]] دو ضمیر پیامبر است و معنای آیه این است که آنان مردم را از آزار رساندن به پیامبر، نهی و خود از ایمان آور تناع می‌کردند. بر پایه این احتمال، نزول آیه می‌تواند در شأن [[ابوطالب]] باشد، اما به دلیل [[مخالفت]] با سیاق آیه و نیز [[تعارض]] با روایات فراوان و صحیحی که دو احتمال اول را گزارش کرده، دو احتمال اول ترجیح دارد. اشکال اصلی در [[تفسیر]] سوم این است که [[سیاق]] این آیه با [[آیات]] قبل و بعد یکنواخت است و بر [[مذمت]] و [[توبیخ]] افراد مورد اشاره آیه دلالت دارد و این سیاق تفکیک بردار نیست، در حالی که این روایات مستلزم آن است که یک بخش از آیه {{متن قرآن|يَنْهَوْنَ عَنْهُ}} در [[مدح]] ابوطالب و بخش دیگر در مذمت وی باشد<ref>ر.ک: دشتی، ج۲، ص۲۲.</ref>.
بر اساس احتمال سوم، [[مرجع]] دو ضمیر پیامبر است و معنای آیه این است که آنان مردم را از آزار رساندن به پیامبر، نهی و خود از ایمان آور تناع می‌کردند. بر پایه این احتمال، نزول آیه می‌تواند در شأن [[ابوطالب]] باشد، اما به دلیل [[مخالفت]] با سیاق آیه و نیز [[تعارض]] با روایات فراوان و صحیحی که دو احتمال اول را گزارش کرده، دو احتمال اول ترجیح دارد. اشکال اصلی در [[تفسیر]] سوم این است که [[سیاق]] این آیه با [[آیات]] قبل و بعد یکنواخت است و بر [[مذمت]] و [[توبیخ]] افراد مورد اشاره آیه دلالت دارد و این سیاق تفکیک بردار نیست، در حالی که این روایات مستلزم آن است که یک بخش از آیه {{متن قرآن|يَنْهَوْنَ عَنْهُ}} در [[مدح]] ابوطالب و بخش دیگر در مذمت وی باشد<ref>ر. ک: دشتی، ج۲، ص۲۲.</ref>.


۲. آیه ۱۱۳ [[سوره توبه]]: {{متن قرآن|مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ}}<ref>«پیامبر و مؤمنان نباید برای مشرکان پس از آنکه بر ایشان آشکار شد که آنان دوزخیند آمرزش بخواهند هر چند خویشاوند باشند» سوره توبه، آیه ۱۱۳.</ref>.
۲. آیه ۱۱۳ [[سوره توبه]]: {{متن قرآن|مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ}}<ref>«پیامبر و مؤمنان نباید برای مشرکان پس از آنکه بر ایشان آشکار شد که آنان دوزخیند آمرزش بخواهند هر چند خویشاوند باشند» سوره توبه، آیه ۱۱۳.</ref>.
خط ۵۱۵: خط ۵۱۵:
٣. آیه ۵۶ [[سوره قصص]]: {{متن قرآن|إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}}<ref>«بی‌گمان تو هر کس را که دوست داری راهنمایی نمی‌توانی کرد امّا خداوند هر کس را بخواهد راهنمایی می‌کند و او به رهیافتگان داناتر است» سوره قصص، آیه ۵۶.</ref>.
٣. آیه ۵۶ [[سوره قصص]]: {{متن قرآن|إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}}<ref>«بی‌گمان تو هر کس را که دوست داری راهنمایی نمی‌توانی کرد امّا خداوند هر کس را بخواهد راهنمایی می‌کند و او به رهیافتگان داناتر است» سوره قصص، آیه ۵۶.</ref>.


بر اساس روایات، پیامبر [[دوست]] داشت ابوطالب [[اسلام]] [[اختیار]] کند، ولی چنین نشده و [[خداوند]] با نزول این آیه، خواسته پیامبر را رد کرد<ref>ر.ک: ابن سعد، ج۱، ص۹۸؛ بلاذری، ج۲، ص۲۸۹.</ref>.
بر اساس روایات، پیامبر [[دوست]] داشت ابوطالب [[اسلام]] [[اختیار]] کند، ولی چنین نشده و [[خداوند]] با نزول این آیه، خواسته پیامبر را رد کرد<ref>ر. ک: ابن سعد، ج۱، ص۹۸؛ بلاذری، ج۲، ص۲۸۹.</ref>.


برخی مانند [[طبرسی]] در رد این [[شأن نزول]] گفته‌اند: همان‌طور که امکان ندارد پیامبر با [[اوامر و نواهی الهی]] [[مخالفت]] کند، امکان ندارد خواسته و اراده‌اش نیز [[مخالف]] خواست و [[اراده الهی]] باشد، وگرنه از مخالفت با اوامر و نواهی الهی نیز مصون نخواهدبود<ref>طبرسی، ج۷، ص۴۰۶.</ref>.
برخی مانند [[طبرسی]] در رد این [[شأن نزول]] گفته‌اند: همان‌طور که امکان ندارد پیامبر با [[اوامر و نواهی الهی]] [[مخالفت]] کند، امکان ندارد خواسته و اراده‌اش نیز [[مخالف]] خواست و [[اراده الهی]] باشد، وگرنه از مخالفت با اوامر و نواهی الهی نیز مصون نخواهدبود<ref>طبرسی، ج۷، ص۴۰۶.</ref>.
خط ۵۲۳: خط ۵۲۳:
بیشتر نویسندگان [[اهل سنت]] نیز با توجه به گزارش‌های یاد شده و بدون توجه به نقدهایی که بر این گزارش‌ها وارد است، ابوطالب را [[مسلمان]] ندانسته‌اند. از جمله [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، ج۶۶، ص۳۰۷.</ref> در ابتدای شرح حالی که به [[ابوطالب]] اختصاص داده، گفته که وی [[اسلام]] را نپذیرفت. چنانکه [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۱۹۸.</ref>، نیز شرح حال او را در قسم چهارم الاصابه که مربوط به کسانی است که [[صحابی]] نیستند، آورده و به [[نقد]] روایاتی که درصدد [[اثبات]] اسلام ابوطالب است، پرداخته است.
بیشتر نویسندگان [[اهل سنت]] نیز با توجه به گزارش‌های یاد شده و بدون توجه به نقدهایی که بر این گزارش‌ها وارد است، ابوطالب را [[مسلمان]] ندانسته‌اند. از جمله [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، ج۶۶، ص۳۰۷.</ref> در ابتدای شرح حالی که به [[ابوطالب]] اختصاص داده، گفته که وی [[اسلام]] را نپذیرفت. چنانکه [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۱۹۸.</ref>، نیز شرح حال او را در قسم چهارم الاصابه که مربوط به کسانی است که [[صحابی]] نیستند، آورده و به [[نقد]] روایاتی که درصدد [[اثبات]] اسلام ابوطالب است، پرداخته است.


==ابوطالب در خاطره [[پیامبر]]==
== ابوطالب در خاطره [[پیامبر]] ==
خدمات و حمایت‌های ابوطالب، همیشه در نظر و دیده پیامبر مجسم بود و ایشان در هر فرصتی قدرشناسی خود را ابراز می‌کرد و به همین دلیل، [[فرزندان ابوطالب]] را گرامی می‌داشت. یک بار پیامبر [[محبت]] خویش را به [[علی]]{{ع}} به دلیل [[حمایت]] [[پدر]] او، ابوطالب و [[فداکاری]] وی دانست و گفت خود را [[مشتاق]] رعایت و [[تکریم]] فرزندان ابوطالب می‌داند<ref>امینی، ج۷، ص۳۷۷.</ref>. پیامبر روزی خطاب به [[عقیل]] فرمود: "من تو را به دو دلیل دوست دارم: یکی برای [[خویشاوندی]] با تو، و دیگر به دلیل محبتی که عمویم ابوطالب به تو داشت"<ref>ابن عبدالبر، استیعاب، ج۳، ص۱۸۷؛ ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۷۰.</ref>.
خدمات و حمایت‌های ابوطالب، همیشه در نظر و دیده پیامبر مجسم بود و ایشان در هر فرصتی قدرشناسی خود را ابراز می‌کرد و به همین دلیل، [[فرزندان ابوطالب]] را گرامی می‌داشت. یک بار پیامبر [[محبت]] خویش را به [[علی]]{{ع}} به دلیل [[حمایت]] [[پدر]] او، ابوطالب و [[فداکاری]] وی دانست و گفت خود را [[مشتاق]] رعایت و [[تکریم]] فرزندان ابوطالب می‌داند<ref>امینی، ج۷، ص۳۷۷.</ref>. پیامبر روزی خطاب به [[عقیل]] فرمود: "من تو را به دو دلیل دوست دارم: یکی برای [[خویشاوندی]] با تو، و دیگر به دلیل محبتی که عمویم ابوطالب به تو داشت"<ref>ابن عبدالبر، استیعاب، ج۳، ص۱۸۷؛ ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۷۰.</ref>.


خط ۵۳۸: خط ۵۳۸:
بر اساس [[حدیثی]] از [[امام باقر]]{{ع}}، [[امام علی]]{{ع}} در [[زمان]] [[حیات]] خود [[دستور]] می‌داد از طرف پدرش ابوطالب [[حج]] به‌جا آورند و در [[وصیت]] خویش سفارش کرد از سوی ابوطالب حج گزارند<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۸.</ref>.
بر اساس [[حدیثی]] از [[امام باقر]]{{ع}}، [[امام علی]]{{ع}} در [[زمان]] [[حیات]] خود [[دستور]] می‌داد از طرف پدرش ابوطالب [[حج]] به‌جا آورند و در [[وصیت]] خویش سفارش کرد از سوی ابوطالب حج گزارند<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۸.</ref>.


==[[احادیث]] ابوطالب==
== [[احادیث]] ابوطالب ==
از ابوطالب سه [[حدیث]] باقی مانده که از [[رسول خدا]]{{صل}} روایت می‌کند. روایتی درباره [[سپاسگزاری]]<ref>امینی، ج۷، ص۳۶۸.</ref>، روایتی درباره [[صله رحم]]<ref>ابن عساکر، ج۶۶، ص۳۰۸.</ref> و روایتی درباره اینکه پیامبر [[صدوق]] و [[امین]] است<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۹؛ فخار، ص۱۳۳.</ref>.
از ابوطالب سه [[حدیث]] باقی مانده که از [[رسول خدا]]{{صل}} روایت می‌کند. روایتی درباره [[سپاسگزاری]]<ref>امینی، ج۷، ص۳۶۸.</ref>، روایتی درباره [[صله رحم]]<ref>ابن عساکر، ج۶۶، ص۳۰۸.</ref> و روایتی درباره اینکه پیامبر [[صدوق]] و [[امین]] است<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۹؛ فخار، ص۱۳۳.</ref>.


==شعر==
== شعر ==
ابوطالب ذوق و قریحه شعری داشت و درباره حوادث دوران [[زندگی]] خود اشعار بسیاری سرود. وی از [[شاعران]] مخضرم (که [[دوران جاهلیت]] و دوران [[اسلامی]] را [[درک]] کرده‌اند) بود و سروده‌های موجود از او نیز مربوط به هر دو عصر است. ابوطالب در کتب [[تذکره]] شعرا به عنوان [[شاعری]] چیره دست معرفی شده و از وی به عنوان یکی از نُه شاعر مهم [[قریش]] در [[عصر جاهلی]] یاد شده است<ref>ابن سلام جمحی، ص۲۳۳.</ref>.
ابوطالب ذوق و قریحه شعری داشت و درباره حوادث دوران [[زندگی]] خود اشعار بسیاری سرود. وی از [[شاعران]] مخضرم (که [[دوران جاهلیت]] و دوران [[اسلامی]] را [[درک]] کرده‌اند) بود و سروده‌های موجود از او نیز مربوط به هر دو عصر است. ابوطالب در کتب [[تذکره]] شعرا به عنوان [[شاعری]] چیره دست معرفی شده و از وی به عنوان یکی از نُه شاعر مهم [[قریش]] در [[عصر جاهلی]] یاد شده است<ref>ابن سلام جمحی، ص۲۳۳.</ref>.


بخشی از اشعار باقی مانده از وی، مربوط به حوادث دوران [[جاهلی]]<ref>ر.ک: ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۱۲۶.</ref> و بخشی مربوط به مراحل آغازین [[دعوت اسلامی]] و ده [[سال اول بعثت]] [[رسول خدا]]{{صل}} است. در [[شعر]] دوران [[اسلامی]] وی، می‌توان تقریباً به تمام حوادث مهم آن دوران اشاراتی بافت. از این رو، [[سیره]] نویسانی مانند [[ابن اسحاق]] در موارد گوناگونی برای مستند کردن مطالب خویش به اشعار [[ابوطالب]] استناد کرده‌اند، چنانکه ادبا و لغویان به شعر وی استناد کرده‌اند<ref>ر.ک: أحمد بن فارس، ص۲۰؛ ابن دریده، ص۸۸، ۹۷ و ۱۶۶.</ref>.
بخشی از اشعار باقی مانده از وی، مربوط به حوادث دوران [[جاهلی]]<ref>ر. ک: ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۱۲۶.</ref> و بخشی مربوط به مراحل آغازین [[دعوت اسلامی]] و ده [[سال اول بعثت]] [[رسول خدا]]{{صل}} است. در [[شعر]] دوران [[اسلامی]] وی، می‌توان تقریباً به تمام حوادث مهم آن دوران اشاراتی بافت. از این رو، [[سیره]] نویسانی مانند [[ابن اسحاق]] در موارد گوناگونی برای مستند کردن مطالب خویش به اشعار [[ابوطالب]] استناد کرده‌اند، چنانکه ادبا و لغویان به شعر وی استناد کرده‌اند<ref>ر. ک: أحمد بن فارس، ص۲۰؛ ابن دریده، ص۸۸، ۹۷ و ۱۶۶.</ref>.


محتوای اشعار [[دیوان]] ابوطالب مختلف است. بخشی از اشعار ابوطالب، [[مراثی]] وی در [[مرگ]] [[دوستان]] و [[نزدیکان]] خویش است. سروده او درباره [[مسافر بن ابی عمرو]] که ندیم و [[همنشین]] ابوطالب بود، مشهور است و بندهایی از آن در منابع بسیاری آمده است: {{عربی|"لیت شعری مُسافر بن أبی عمرو و لَیتَ یقولها المحزون کیف کانت مذاقة الموت اذ متَّ و ما ذا بعد المَمات یکون رحل الرکب قافلین إلینا وخلیلی فی مُرَمَس مدفون}}<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۳۹۰.</ref>.
محتوای اشعار [[دیوان]] ابوطالب مختلف است. بخشی از اشعار ابوطالب، [[مراثی]] وی در [[مرگ]] [[دوستان]] و [[نزدیکان]] خویش است. سروده او درباره [[مسافر بن ابی عمرو]] که ندیم و [[همنشین]] ابوطالب بود، مشهور است و بندهایی از آن در منابع بسیاری آمده است: {{عربی|"لیت شعری مُسافر بن أبی عمرو و لَیتَ یقولها المحزون کیف کانت مذاقة الموت اذ متَّ و ما ذا بعد المَمات یکون رحل الرکب قافلین إلینا وخلیلی فی مُرَمَس مدفون}}<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۳۹۰.</ref>.
خط ۵۶۸: خط ۵۶۸:
آنچه روشن است اینکه در میان منتقدان، اشعار ابوطالب به کلی مورد تردید قرار نگرفته است، بلکه [[اختلاف]] بر سر اشعاری است که برای [[اثبات]] [[ایمان ابوطالب]] به آنها استناد می‌شود. این دسته اشعار، به دلیل اینکه مستندات بحث [[کلامی]] ایمان وی واقع شده‌اند، از همان ابتدا با [[تردیدها]] و تشکیکاتی روبه رو شده‌اند و به نظر می‌رسد ابوطالب که خود، [[تقیه]] می‌کرده و [[اسلام]] خویش مخفی می‌داشته، نباید در اشعارش به چنین صراحتی به [[آیین جدید]] ابراز [[وفاداری]] کرده باشد.
آنچه روشن است اینکه در میان منتقدان، اشعار ابوطالب به کلی مورد تردید قرار نگرفته است، بلکه [[اختلاف]] بر سر اشعاری است که برای [[اثبات]] [[ایمان ابوطالب]] به آنها استناد می‌شود. این دسته اشعار، به دلیل اینکه مستندات بحث [[کلامی]] ایمان وی واقع شده‌اند، از همان ابتدا با [[تردیدها]] و تشکیکاتی روبه رو شده‌اند و به نظر می‌رسد ابوطالب که خود، [[تقیه]] می‌کرده و [[اسلام]] خویش مخفی می‌داشته، نباید در اشعارش به چنین صراحتی به [[آیین جدید]] ابراز [[وفاداری]] کرده باشد.


==[[دیوان]] [[ابوطالب]]==
== [[دیوان]] [[ابوطالب]] ==
[[امام علی]]{{ع}}، نخستین کسی بود که به گردآوری [[شعر]] ابوطالب [[تشویق]] می‌کرد. بر اساس روایتی از [[امام صادق]]{{ع}}، امام علی{{ع}} درباره شعر [[ابو طالب]] می‌فرمود: "آن را بیاموزید و به فرزندانتان بیاموزانید؛ زیرا در آن [[علم]] فروانی هست"<ref>فخار، ص۱۳۰.</ref>. بر اساس همین سفارشات، [[شیعیان]] درصدد [[حفظ]] و نگهداری از آن برآمدند.
[[امام علی]]{{ع}}، نخستین کسی بود که به گردآوری [[شعر]] ابوطالب [[تشویق]] می‌کرد. بر اساس روایتی از [[امام صادق]]{{ع}}، امام علی{{ع}} درباره شعر [[ابو طالب]] می‌فرمود: "آن را بیاموزید و به فرزندانتان بیاموزانید؛ زیرا در آن [[علم]] فروانی هست"<ref>فخار، ص۱۳۰.</ref>. بر اساس همین سفارشات، [[شیعیان]] درصدد [[حفظ]] و نگهداری از آن برآمدند.


خط ۵۷۷: خط ۵۷۷:
از میان اشعار ابوطالب، دو قصیده لامیه و دالیه به دست ریشر، [[شرق]] شناس آلمانی به آن زبان ترجمه شده و در نشریه تحقیقات درباره [[شعر]] [[عرب]] انتشار یافته است<ref>گشتی، ج۵، ص۶۲۰.</ref>.
از میان اشعار ابوطالب، دو قصیده لامیه و دالیه به دست ریشر، [[شرق]] شناس آلمانی به آن زبان ترجمه شده و در نشریه تحقیقات درباره [[شعر]] [[عرب]] انتشار یافته است<ref>گشتی، ج۵، ص۶۲۰.</ref>.


==[[زمان]] [[مرگ]]==
== [[زمان]] [[مرگ]] ==
در زمان [[مرگ ابوطالب]] [[اختلاف]] است. برخی زمان مرگ وی را سه سال و چهار ماه پیش از [[هجرت]] [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مدینه]] دانسته‌اند<ref>ابن قتیبه، ص۱۲۱.</ref>، که قاعدتاً [[سال نهم بعثت]] خواهد بود. اما بیشتر منابع، مرگ او را [[سال دهم بعثت]] نوشته‌اند که برخی آن را در نیمه [[شوال]] و بنا بر قولی در پایان شوال یا اول [[ذیقعده]] [[سال]] دهم نوشته‌اند<ref>بلاذری، ج۲، ص۳۴؛ مفریزی، ج۱، ص۴۵.</ref>. برخی نیز درگذشت او را سال یازدهم نوشته‌اند<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۱.</ref>.
در زمان [[مرگ ابوطالب]] [[اختلاف]] است. برخی زمان مرگ وی را سه سال و چهار ماه پیش از [[هجرت]] [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مدینه]] دانسته‌اند<ref>ابن قتیبه، ص۱۲۱.</ref>، که قاعدتاً [[سال نهم بعثت]] خواهد بود. اما بیشتر منابع، مرگ او را [[سال دهم بعثت]] نوشته‌اند که برخی آن را در نیمه [[شوال]] و بنا بر قولی در پایان شوال یا اول [[ذیقعده]] [[سال]] دهم نوشته‌اند<ref>بلاذری، ج۲، ص۳۴؛ مفریزی، ج۱، ص۴۵.</ref>. برخی نیز درگذشت او را سال یازدهم نوشته‌اند<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۱.</ref>.


خط ۵۸۶: خط ۵۸۶:
[[ابوطالب]] هنگام مرگ، هشتاد و چند سال داشت و پس از مرگ در منطقه جون در [[شهر]] [[مکه]] [[دفن]] شد<ref> بلاذری، ج۲، ص۲۸۹.</ref>. که امروزه آن را به نام [[قبرستان ابوطالب]] (جنة المعلاه) می‌شناسند.
[[ابوطالب]] هنگام مرگ، هشتاد و چند سال داشت و پس از مرگ در منطقه جون در [[شهر]] [[مکه]] [[دفن]] شد<ref> بلاذری، ج۲، ص۲۸۹.</ref>. که امروزه آن را به نام [[قبرستان ابوطالب]] (جنة المعلاه) می‌شناسند.


==[[نسل]] و [[خاندان]]==
== [[نسل]] و [[خاندان]] ==
نسل و خاندان وی به عنوان "[[آل ابی طالب]]"<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۲۱۸.</ref> یا "طالبیان" شناخته می‌شوند <ref>سمعانی، ج۴، ص۶.</ref>. که [[ابوالفرج اصفهانی]] نیز [[کتابی]] در موضوع کشته شدگان [[فرزندان ابوطالب]] ([[مقاتل]] الطالبیین) نوشته است. [[فرزندان]] وی عبارت‌اند از: طالب، [[عقیل]]، [[جعفر]]، [[علی]]، [[ام هانی]]<ref>ابن حزم، ص۳۷.</ref>، جمانه<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۶۴؛ فاکهی، ج۵، ص۵۹.</ref>، ریطه، [[اسماء]]<ref>ابن سعد، ج۱، ص۹۷.</ref> و طلیق<ref>بلاذری، ج۲، ص۲۹۶.</ref>.
نسل و خاندان وی به عنوان "[[آل ابی طالب]]"<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۲۱۸.</ref> یا "طالبیان" شناخته می‌شوند <ref>سمعانی، ج۴، ص۶.</ref>. که [[ابوالفرج اصفهانی]] نیز [[کتابی]] در موضوع کشته شدگان [[فرزندان ابوطالب]] ([[مقاتل]] الطالبیین) نوشته است. [[فرزندان]] وی عبارت‌اند از: طالب، [[عقیل]]، [[جعفر]]، [[علی]]، [[ام هانی]]<ref>ابن حزم، ص۳۷.</ref>، جمانه<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۶۴؛ فاکهی، ج۵، ص۵۹.</ref>، ریطه، [[اسماء]]<ref>ابن سعد، ج۱، ص۹۷.</ref> و طلیق<ref>بلاذری، ج۲، ص۲۹۶.</ref>.


[[هشام کلبی]] گفته تفاوت [[سنی]] هر یک از [[فرزندان ابوطالب]] با دیگری، ده سال است<ref>ابن سعد، ج۱، ص۹۷؛ بلاذری، ج۲، ص۲۹۵؛ و ر.ک: زبیری، ص۳۹.</ref>، چنان که [[جاحظ]]<ref>رسالة الأوطان، ص۱۰۸.</ref>، از جمله ویژگی‌های فرزندان ابوطالب را فاصله ده ساله میان [[فرزندان]] دانسته است. اما بنا بر [[روایت]] [[امام صادق]]{{ع}}، [[عقیل]] بزرگ‌تر از [[جعفر]] و فاصله سنی ایشان چهار سال است، چنانکه [[علی]]{{ع}} کوچک‌تر از جعفر فاصله سنی میان ایشان نُه سال است.
[[هشام کلبی]] گفته تفاوت [[سنی]] هر یک از [[فرزندان ابوطالب]] با دیگری، ده سال است<ref>ابن سعد، ج۱، ص۹۷؛ بلاذری، ج۲، ص۲۹۵؛ و ر. ک: زبیری، ص۳۹.</ref>، چنان که [[جاحظ]]<ref>رسالة الأوطان، ص۱۰۸.</ref>، از جمله ویژگی‌های فرزندان ابوطالب را فاصله ده ساله میان [[فرزندان]] دانسته است. اما بنا بر [[روایت]] [[امام صادق]]{{ع}}، [[عقیل]] بزرگ‌تر از [[جعفر]] و فاصله سنی ایشان چهار سال است، چنانکه [[علی]]{{ع}} کوچک‌تر از جعفر فاصله سنی میان ایشان نُه سال است.


فرزندان وی همه از [[فاطمه بنت اسد بن هاشم]] است<ref>زبیری، ص۴۰.</ref>. بدین دلیل، یکی دیگر از ویژگی‌های فرزندان ابوطالب این بود که ایشان، نخستین فرزندانی بودند که از [[پدر]] و [[مادری]] [[هاشمی]] به [[دنیا]] می‌آمدند<ref>ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۴۲۵.</ref>، به جز طلیق که مادرش "علة" بود<ref>ابن سعد، ج۱، ص۹۸.</ref> و نسلی از او باقی نماند<ref>بلاذری، ج۲، ص۲۹۶.</ref>. درباره طلیق گفته شده که وی هم سنگ دیگر فرزندان نبوده است <ref>ابن در بد، ص۶۳.</ref>، چنانکه این نام نزد [[نسب]] شناسان [[شیعه]]<ref>مجدی، ص۱۹۲.</ref> ناشناخته بود.  
فرزندان وی همه از [[فاطمه بنت اسد بن هاشم]] است<ref>زبیری، ص۴۰.</ref>. بدین دلیل، یکی دیگر از ویژگی‌های فرزندان ابوطالب این بود که ایشان، نخستین فرزندانی بودند که از [[پدر]] و [[مادری]] [[هاشمی]] به [[دنیا]] می‌آمدند<ref>ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۴۲۵.</ref>، به جز طلیق که مادرش "علة" بود<ref>ابن سعد، ج۱، ص۹۸.</ref> و نسلی از او باقی نماند<ref>بلاذری، ج۲، ص۲۹۶.</ref>. درباره طلیق گفته شده که وی هم سنگ دیگر فرزندان نبوده است <ref>ابن در بد، ص۶۳.</ref>، چنانکه این نام نزد [[نسب]] شناسان [[شیعه]]<ref>مجدی، ص۱۹۲.</ref> ناشناخته بود.  


[[ابوطالب]]، دو داماد به نام‌های [[هبیرة بن ابی وهب]] و [[ابوسفیان بن حارث]] داشت<ref>ابن حبیب بغدادی، محبر، ص۶۴.</ref>.
[[ابوطالب]]، دو داماد به نام‌های [[هبیرة بن ابی وهب]] و [[ابوسفیان بن حارث]] داشت<ref>ابن حبیب بغدادی، محبر، ص۶۴.</ref>.
==نوشته‌ها درباره ابوطالب==
== نوشته‌ها درباره ابوطالب ==
از آنجا که [[ایمان]] و [[اخبار]] مربوط به ابوطالب، یکی از موضوعات مورد [[نزاع]] میان [[شیعیان]] و [[اهل سنت]] در طول [[تاریخ]] بوده، توجه بسیاری از نویسندگان را به خود جلب کرده و کتاب‌های قابل توجهی درباره آن نوشته شده است که مجموع این کتاب‌ها را می‌توان بیش از نَود عنوان دانست<ref>ر.ک: انصاری قمی، ص۸۹؛ منتفکی، ص۱۶۳.</ref> که در طی چهارده قرن به رشته تألیف درآمده است. این کتاب‌ها بیشتر از سوی نویسندگان شیعه و گاه از سوی نویسندگان سنی [[مذهب]] نوشته شده است. در برخی قرن‌ها که نزاع‌های مذهبی شدت می‌گرفته، موجب افزایش نوشته‌ها در مسائل اختلافی، از جمله [[ایمان ابوطالب]] شده است. نام برخی از این کتاب‌ها، تنها در کتاب‌های فهرست باقی مانده و به عنوان کتب مفقود شمرده می‌شود. برخی نیز چاپ شده است که در زیر به تعدادی از این موارد اشاره می‌کنیم:
از آنجا که [[ایمان]] و [[اخبار]] مربوط به ابوطالب، یکی از موضوعات مورد [[نزاع]] میان [[شیعیان]] و [[اهل سنت]] در طول [[تاریخ]] بوده، توجه بسیاری از نویسندگان را به خود جلب کرده و کتاب‌های قابل توجهی درباره آن نوشته شده است که مجموع این کتاب‌ها را می‌توان بیش از نَود عنوان دانست<ref>ر. ک: انصاری قمی، ص۸۹؛ منتفکی، ص۱۶۳.</ref> که در طی چهارده قرن به رشته تألیف درآمده است. این کتاب‌ها بیشتر از سوی نویسندگان شیعه و گاه از سوی نویسندگان سنی [[مذهب]] نوشته شده است. در برخی قرن‌ها که نزاع‌های مذهبی شدت می‌گرفته، موجب افزایش نوشته‌ها در مسائل اختلافی، از جمله [[ایمان ابوطالب]] شده است. نام برخی از این کتاب‌ها، تنها در کتاب‌های فهرست باقی مانده و به عنوان کتب مفقود شمرده می‌شود. برخی نیز چاپ شده است که در زیر به تعدادی از این موارد اشاره می‌کنیم:


برخی کتاب‌های مفقود عبارت‌اند از:
برخی کتاب‌های مفقود عبارت‌اند از:
خط ۶۲۲: خط ۶۲۲:
# [[بحار الانوار]]، [[علامه مجلسی]]، جلد ۳۵، ص۶۸ تا ۱۸۴.
# [[بحار الانوار]]، [[علامه مجلسی]]، جلد ۳۵، ص۶۸ تا ۱۸۴.
# [[الغدیر]]، [[علامه امینی]]، جلد ۷، ص۳۳۰ تا ۴۱۰ و جلد ۸، ص۳ تا ۲۹،
# [[الغدیر]]، [[علامه امینی]]، جلد ۷، ص۳۳۰ تا ۴۱۰ و جلد ۸، ص۳ تا ۲۹،
#اعیان الشیعه، جلد ۸ در عنوان [[ابوطالب]]، ص۱۱۴ تا ۱۲۶.
# اعیان الشیعه، جلد ۸ در عنوان [[ابوطالب]]، ص۱۱۴ تا ۱۲۶.
# [[دانشنامه امام علی (کتاب)|دانشنامه امام علی]]{{ع}}، جلد هشتم، مقاله در کنار [[پدر]] (ابوطالب)؛ نوشته [[عبد الرحیم] قنوات]، ص۶۱ تا ۱۴۴.
# [[دانشنامه امام علی (کتاب)|دانشنامه امام علی]]{{ع}}، جلد هشتم، مقاله در کنار [[پدر]] (ابوطالب)؛ نوشته [[عبد الرحیم] قنوات]، ص۶۱ تا ۱۴۴.
# [[دائرةالمعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، جلد دوم که عنوانی را به ابوطالب اختصاص داده و به ویژه به بررسی ابوطالب در [[شأن نزول آیات]] اهتمام کرده است.
# [[دائرةالمعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، جلد دوم که عنوانی را به ابوطالب اختصاص داده و به ویژه به بررسی ابوطالب در [[شأن نزول آیات]] اهتمام کرده است.
# [[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]] مدخل "ابوطالب" نوشته [[عبدالکریم گلشنی]]<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوضیاح بن ثابت انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۸۶-۴۰۱.</ref>
# [[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]] مدخل "ابوطالب" نوشته [[عبدالکریم گلشنی]]<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوضیاح بن ثابت انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۸۶-۴۰۱.</ref>


==[[دوراندیشی]] و [[ایمان]] ابوطالب‌==
== [[دوراندیشی]] و [[ایمان]] ابوطالب‌==
مطالعه و بررسی حوادث پیش از [[هجرت پیامبر اکرم]]{{صل}} گویای ده‌ها [[شاهد]] و دلیل بر دوراندیشی [[ابوطالب]] است. [[بهترین]] شاهدی که الآن می‌توانیم بیان کنیم، نکته‌ای است که اندکی پیش در بحث [[نقض پیمان]] [[قریش]] آوردیم. دیدیم که ابوطالب از آنان خواست تا [[صحیفه]] را بیاورند و چنین وانمود کرد که ممکن است، بین آنان [[صلح]] و سازشی برقرار شود. به‌کارگیری این شیوه برای آن بود که صحیفه باز نشود، مگر علنی چنان که همگان ببینند و نیز آنان را برای رو به رو شدن با یک حادثه بزرگ ناگهانی آماده سازد و راه را برای یک [[انتخاب]] منطقی فرا روی قریش هموار نماید تا این [[حقیقت]] را به آسانی بپذیرند و به آن، ملتزم شوند.
مطالعه و بررسی حوادث پیش از [[هجرت پیامبر اکرم]]{{صل}} گویای ده‌ها [[شاهد]] و دلیل بر دوراندیشی [[ابوطالب]] است. [[بهترین]] شاهدی که الآن می‌توانیم بیان کنیم، نکته‌ای است که اندکی پیش در بحث [[نقض پیمان]] [[قریش]] آوردیم. دیدیم که ابوطالب از آنان خواست تا [[صحیفه]] را بیاورند و چنین وانمود کرد که ممکن است، بین آنان [[صلح]] و سازشی برقرار شود. به‌کارگیری این شیوه برای آن بود که صحیفه باز نشود، مگر علنی چنان که همگان ببینند و نیز آنان را برای رو به رو شدن با یک حادثه بزرگ ناگهانی آماده سازد و راه را برای یک [[انتخاب]] منطقی فرا روی قریش هموار نماید تا این [[حقیقت]] را به آسانی بپذیرند و به آن، ملتزم شوند.


خط ۶۳۵: خط ۶۳۵:
از متونی که تقدیم داشتیم، یک حقیقت دیگر هم روشن می‌شود. این حقیقت دارای اهمیت و بازتاب‌های خاص خود است و دلالت دارد بر [[میزان]] [[اعتماد]] ابوطالب به [[راست‌گویی]] و [[صداقت]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[درستی]] راه و [[حقانیت]] آیینی که آورده است. چنان که از [[اتهام]] [[کهانت]] و [[جادوگری]] برای برادرزاده‌اش به شدّت [[رنج]] می‌برد و آن را یک افترای آشکار در [[حقّ]] او می‌دانست. از این‌رو [[فرصت]] به دست آمده را برای بیان [[اشتباه]] [[اندیشه]] و بی‌پایگی پندارشان [[غنیمت]] شمرد و خطاب به قریش گفت: «آیا روشن شد، کدام یک از ما به [[سحر]] و [[جادو]] سزاوارتریم؟» نتیجه این موضع‌گیری حکیمانه و دوراندیشی ابوطالب آن شد که به سبب [[معجزه]] پیامبر{{صل}} شمار زیادی از [[مردم قریش]] در آن [[روز]] [[مسلمان]] شدند.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۳۹۰.</ref>.
از متونی که تقدیم داشتیم، یک حقیقت دیگر هم روشن می‌شود. این حقیقت دارای اهمیت و بازتاب‌های خاص خود است و دلالت دارد بر [[میزان]] [[اعتماد]] ابوطالب به [[راست‌گویی]] و [[صداقت]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[درستی]] راه و [[حقانیت]] آیینی که آورده است. چنان که از [[اتهام]] [[کهانت]] و [[جادوگری]] برای برادرزاده‌اش به شدّت [[رنج]] می‌برد و آن را یک افترای آشکار در [[حقّ]] او می‌دانست. از این‌رو [[فرصت]] به دست آمده را برای بیان [[اشتباه]] [[اندیشه]] و بی‌پایگی پندارشان [[غنیمت]] شمرد و خطاب به قریش گفت: «آیا روشن شد، کدام یک از ما به [[سحر]] و [[جادو]] سزاوارتریم؟» نتیجه این موضع‌گیری حکیمانه و دوراندیشی ابوطالب آن شد که به سبب [[معجزه]] پیامبر{{صل}} شمار زیادی از [[مردم قریش]] در آن [[روز]] [[مسلمان]] شدند.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۳۹۰.</ref>.


==مواضع [[ابوطالب]]==
== مواضع [[ابوطالب]] ==
ابوطالب مرد بزرگ [[مکّه]] حامی و [[یاور]] [[پیامبر]]{{صل}} از [[دوران کودکی]] است و اینک نیز با دست و زبان از او [[حمایت]] می‌کند و در راه [[دفاع]] از [[جان]]، [[دین]] و [[آیین]] وی به [[رویارویی]] [[مشکلات]] بزرگ و مشقت‌های [[طاقت]] فرسا رفته است تا آنجا که بتواند [[فرصت]] لازم برای گسترش و [[ترویج]] [[اسلام]] را برای او فراهم آورد.
ابوطالب مرد بزرگ [[مکّه]] حامی و [[یاور]] [[پیامبر]]{{صل}} از [[دوران کودکی]] است و اینک نیز با دست و زبان از او [[حمایت]] می‌کند و در راه [[دفاع]] از [[جان]]، [[دین]] و [[آیین]] وی به [[رویارویی]] [[مشکلات]] بزرگ و مشقت‌های [[طاقت]] فرسا رفته است تا آنجا که بتواند [[فرصت]] لازم برای گسترش و [[ترویج]] [[اسلام]] را برای او فراهم آورد.
ابوطالب، پیامبر{{صل}} را بر همه [[فرزندان]] خود مقدّم داشت و چنان که می‌گویند: خود وی، او را به توصیه [[بحیرای راهب]] از [[بصری]] به مکّه بازگرداند تا مبادا [[قوم]] [[شرور]] [[یهود]] به او دست پیدا کنند.
ابوطالب، پیامبر{{صل}} را بر همه [[فرزندان]] خود مقدّم داشت و چنان که می‌گویند: خود وی، او را به توصیه [[بحیرای راهب]] از [[بصری]] به مکّه بازگرداند تا مبادا [[قوم]] [[شرور]] [[یهود]] به او دست پیدا کنند.
خط ۶۵۴: خط ۶۵۴:
روشن است که برشمردن همه مواضع و فداکاریهای [[ارزشمند]] و [[عظیم]] [[ابوطالب]] نیاز به وقت دراز، و تلاش جداگانه دارد. در اینجا به همین اندازه بسنده می‌کنیم و [[اقرار]] داریم که [[حق]] مطلب را چنان که باید و شاید ادا نکرده‌ایم. در پی به گوشه‌ای از انبوه بی‌شمار فداکاریهای جانانه ابوطالب در راه [[دفاع]] از [[پیامبر]]{{صل}} و [[مسلمانی]] اشاره می‌کنیم.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۳۹۲.</ref>.
روشن است که برشمردن همه مواضع و فداکاریهای [[ارزشمند]] و [[عظیم]] [[ابوطالب]] نیاز به وقت دراز، و تلاش جداگانه دارد. در اینجا به همین اندازه بسنده می‌کنیم و [[اقرار]] داریم که [[حق]] مطلب را چنان که باید و شاید ادا نکرده‌ایم. در پی به گوشه‌ای از انبوه بی‌شمار فداکاریهای جانانه ابوطالب در راه [[دفاع]] از [[پیامبر]]{{صل}} و [[مسلمانی]] اشاره می‌کنیم.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۳۹۲.</ref>.


==فداکاری‌های ابوطالب==
== فداکاری‌های ابوطالب ==
از آنچه گذشت روشن شد که [[ابوطالب]]، بزرگ [[مکّه]] [[آمادگی]] داشت تا
از آنچه گذشت روشن شد که [[ابوطالب]]، بزرگ [[مکّه]] [[آمادگی]] داشت تا
#از موقعیت خود در میان [[قوم]] دست بردارد و در وضعیتی کاملاً مخالف‌ آن یعنی [[عداوت]] و [[دشمنی]] با [[خویشاوندان]]، [[مردم]] [[شهر]] و حتی همه [[دنیا]] قرار گیرد. وی کاملا آماده بود تا به خاطر [[پیامبر]]{{صل}} از شهر و دیارش [[تبعید]] شود، در [[انزوای سیاسی]] و [[اجتماعی]] قرار گیرد، امّا هرگز [[تسلیم]] فشارهای گوناگون [[قریش]] نشود.
# از موقعیت خود در میان [[قوم]] دست بردارد و در وضعیتی کاملاً مخالف‌ آن یعنی [[عداوت]] و [[دشمنی]] با [[خویشاوندان]]، [[مردم]] [[شهر]] و حتی همه [[دنیا]] قرار گیرد. وی کاملا آماده بود تا به خاطر [[پیامبر]]{{صل}} از شهر و دیارش [[تبعید]] شود، در [[انزوای سیاسی]] و [[اجتماعی]] قرار گیرد، امّا هرگز [[تسلیم]] فشارهای گوناگون [[قریش]] نشود.
#برای [[دفاع]] و [[حمایت]] از برادرزاده و [[دین]] او به [[گرسنگی]]، [[فقر]] و [[محاصره اقتصادی]] تن دهد و حتی [[اموال]] و اندوخته‌های خود را در راه دین صرف نماید.
# برای [[دفاع]] و [[حمایت]] از برادرزاده و [[دین]] او به [[گرسنگی]]، [[فقر]] و [[محاصره اقتصادی]] تن دهد و حتی [[اموال]] و اندوخته‌های خود را در راه دین صرف نماید.
#در صورت [[لزوم]] خویشتن را درگیر معرکه [[جنگی]] کوبنده و ویران‌گر سازد که چه بسا به نابودی [[خاندان]] [[بنی هاشم]] و [[دشمنان]] آنان منتهی خواهد شد.
# در صورت [[لزوم]] خویشتن را درگیر معرکه [[جنگی]] کوبنده و ویران‌گر سازد که چه بسا به نابودی [[خاندان]] [[بنی هاشم]] و [[دشمنان]] آنان منتهی خواهد شد.
#کوچک‌ترین فرزندش، علی{{ع}} را [[قربانی]] کند و فدای پیامبرش سازد. چنان که [[غم]] [[غربت]] فرزند دیگرش، جعفر را به دوش می‌کشید که در راه دین و [[حفظ جان]] [[مسلمانان]] بی‌پناه به [[حبشه]] [[هجرت]] کرد.
# کوچک‌ترین فرزندش، علی{{ع}} را [[قربانی]] کند و فدای پیامبرش سازد. چنان که [[غم]] [[غربت]] فرزند دیگرش، جعفر را به دوش می‌کشید که در راه دین و [[حفظ جان]] [[مسلمانان]] بی‌پناه به [[حبشه]] [[هجرت]] کرد.
#با دست و زبان خود [[جهاد]] کند و همه امکانات مادی و [[معنوی]] خویش را در این راه به کار گیرد و در راه [[دفاع از دین]]، از [[تحمّل]] [[مشکلات]] و [[سختی‌ها]] پروایی نداشته باشد و همه توان خویش را برای [[حفظ]] و حمایت آن به کار گیرد.
# با دست و زبان خود [[جهاد]] کند و همه امکانات مادی و [[معنوی]] خویش را در این راه به کار گیرد و در راه [[دفاع از دین]]، از [[تحمّل]] [[مشکلات]] و [[سختی‌ها]] پروایی نداشته باشد و همه توان خویش را برای [[حفظ]] و حمایت آن به کار گیرد.


لازم می‌دانیم، در اینجا به یک [[پرسش]] که از سوی برخی مغرضان مطرح می‌شود، پاسخ دهیم. پرسش این است: چرا فداکاریهای ابوطالب در دفاع از پیامبر{{صل}} و [[آیین]] [[مسلمانی]] برخاسته از [[حمیت]] نسبی و قبیله‌ای و انگیزه‌های [[عاطفی]] و احساسی نباشد؟ آیا [[فکر]] نمی‌کنید، بر اساس [[انگیزه]] «[[دوستی]] طبیعی» باشد؟<ref>تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۳۹۴.</ref>.
لازم می‌دانیم، در اینجا به یک [[پرسش]] که از سوی برخی مغرضان مطرح می‌شود، پاسخ دهیم. پرسش این است: چرا فداکاریهای ابوطالب در دفاع از پیامبر{{صل}} و [[آیین]] [[مسلمانی]] برخاسته از [[حمیت]] نسبی و قبیله‌ای و انگیزه‌های [[عاطفی]] و احساسی نباشد؟ آیا [[فکر]] نمی‌کنید، بر اساس [[انگیزه]] «[[دوستی]] طبیعی» باشد؟<ref>تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۳۹۴.</ref>.
خط ۶۶۶: خط ۶۶۶:
در پاسخ به این پرسش مغرضانه به چند نکته اشاره می‌کنیم:
در پاسخ به این پرسش مغرضانه به چند نکته اشاره می‌کنیم:
# [[دلایل]] [[قاطع]] بر [[ایمان ابوطالب]]{{ع}} در دست داریم خصوصا اشعار و سخنان صریح خود وی در کنار گفته‌های پیامبر{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{ع}} به روشنی ثابت می‌کند که چنین انگیزه‌هایی در موضع‌گیری‌ها و فداکاریهای جانانه وی جایی نداشت.
# [[دلایل]] [[قاطع]] بر [[ایمان ابوطالب]]{{ع}} در دست داریم خصوصا اشعار و سخنان صریح خود وی در کنار گفته‌های پیامبر{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{ع}} به روشنی ثابت می‌کند که چنین انگیزه‌هایی در موضع‌گیری‌ها و فداکاریهای جانانه وی جایی نداشت.
#اگر [[محمّد]] برادرزاده [[ابوطالب]] است، علی فرزند خود اوست. اگر [[عاطفه]] نسبی [[انگیزه]] او در این راه بود، پس چرا فرزندش را به [[اختیار]] خود در راه برادرزاده‌اش [[فدا]] می‌کند. در حالی که به اندازه کافی درباره عواقب این کار [[اندیشه]]، [[تأمل]] و [[تدبّر]] کرده است؟ چرا [[راضی]] می‌شود که اگر کسی کشته شود، پسرش باشد نه برادرزاده‌اش؟ آیا خردمندانه است که ابوطالب به طور طبیعی فرزند برادرش را بیشتر از فرزند و جگرگوشه خودش [[دوست]] بدارد؟
# اگر [[محمّد]] برادرزاده [[ابوطالب]] است، علی فرزند خود اوست. اگر [[عاطفه]] نسبی [[انگیزه]] او در این راه بود، پس چرا فرزندش را به [[اختیار]] خود در راه برادرزاده‌اش [[فدا]] می‌کند. در حالی که به اندازه کافی درباره عواقب این کار [[اندیشه]]، [[تأمل]] و [[تدبّر]] کرده است؟ چرا [[راضی]] می‌شود که اگر کسی کشته شود، پسرش باشد نه برادرزاده‌اش؟ آیا خردمندانه است که ابوطالب به طور طبیعی فرزند برادرش را بیشتر از فرزند و جگرگوشه خودش [[دوست]] بدارد؟
#اگر [[حمیت]] قبیله‌ای و رابطه نسبی انگیزه و عامل مواضع ابوطالب بود، چرا [[ابولهب]] را بر آن نداشت که همانند ابوطالب موضع‌گیری کند؟ برعکس می‌بینیم وی از سرسخت‌ترین و جسورترین [[دشمنان]] [[رسول خدا]]{{صل}} بود و بیش از همه در [[اذیت]] و [[آزار]] برادرزاده‌اش می‌کوشید! به علاوه هر چند سایر [[بنی هاشم]] همراه [[پیامبر]]{{صل}} وارد [[شعب ابوطالب]] شدند، امّا فداکاری‌های آنان یک دهم فداکاری‌های ابوطالب نمی‌شد. همچنان که همین موضع‌گیری آنان تحت تأثیر و [[نفوذ]]، و پافشاری ابوطالب بود و بس. بدین ترتیب روشن می‌شود که [[حمیّت دینی]] از [[حمیّت]] نسبی بسی قوی‌تر است. از این‌رو شماری از [[مسلمانان]] را می‌بینیم که [[آمادگی]] خود را برای [[قتل]] [[پدران]] و [[فرزندان]] خویش در راه [[دین]] و [[ایمان]] به [[صراحت]] اعلام کرده‌اند. فی المثل [[عبدالله بن عبدالله بن ابی]] از رسول خدا{{صل}} اجازه خواست که [[پدر]] خودش را بکشد<ref>الصافی، ج۵، ص۱۸۰؛ سیره حلبی، ج۲، ص۶۴؛ الدر المنثور، ج۶، ص۲۴؛ الاصابه، ج۲، ص۳۳۶.</ref>. در [[جنگ صفین]] نیز [[برادر]] از برادر دست برنمی‌داشت تا این که [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} به او اجازه فرمود که برادرش را رها سازد<ref>وقعة صفّین، ص۲۷۱- ۲۷۲.</ref>. شواهد فراوان دیگری نیز در این باره هست.
# اگر [[حمیت]] قبیله‌ای و رابطه نسبی انگیزه و عامل مواضع ابوطالب بود، چرا [[ابولهب]] را بر آن نداشت که همانند ابوطالب موضع‌گیری کند؟ برعکس می‌بینیم وی از سرسخت‌ترین و جسورترین [[دشمنان]] [[رسول خدا]]{{صل}} بود و بیش از همه در [[اذیت]] و [[آزار]] برادرزاده‌اش می‌کوشید! به علاوه هر چند سایر [[بنی هاشم]] همراه [[پیامبر]]{{صل}} وارد [[شعب ابوطالب]] شدند، امّا فداکاری‌های آنان یک دهم فداکاری‌های ابوطالب نمی‌شد. همچنان که همین موضع‌گیری آنان تحت تأثیر و [[نفوذ]]، و پافشاری ابوطالب بود و بس. بدین ترتیب روشن می‌شود که [[حمیّت دینی]] از [[حمیّت]] نسبی بسی قوی‌تر است. از این‌رو شماری از [[مسلمانان]] را می‌بینیم که [[آمادگی]] خود را برای [[قتل]] [[پدران]] و [[فرزندان]] خویش در راه [[دین]] و [[ایمان]] به [[صراحت]] اعلام کرده‌اند. فی المثل [[عبدالله بن عبدالله بن ابی]] از رسول خدا{{صل}} اجازه خواست که [[پدر]] خودش را بکشد<ref>الصافی، ج۵، ص۱۸۰؛ سیره حلبی، ج۲، ص۶۴؛ الدر المنثور، ج۶، ص۲۴؛ الاصابه، ج۲، ص۳۳۶.</ref>. در [[جنگ صفین]] نیز [[برادر]] از برادر دست برنمی‌داشت تا این که [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} به او اجازه فرمود که برادرش را رها سازد<ref>وقعة صفّین، ص۲۷۱- ۲۷۲.</ref>. شواهد فراوان دیگری نیز در این باره هست.
#اگر ابوطالب این فداکاری‌ها را برای رسیدن به [[مال]] و [[ثروت]]، [[مقام]] و موقعیت [[دنیایی]] انجام می‌داد، لازم بود که برادرزاده‌اش را فدای فرزند خودش کند و هم او را در راه [[خانواده]] خویش [[قربانی]] سازد؛ زیرا با این کار می‌توانست به همه چیز [[دنیا]] برسد. در حالی که [[ابوطالب]] همه چیز را فدای [[محمّد]]{{صل}} کرد. چنان که احتمال داشت خودش نیز همراه او نابود شود. چنین اقداماتی به هیچ وجه در [[منطق]] [[مصالح]] [[دنیایی]] پذیرفتنی نیست.
# اگر ابوطالب این فداکاری‌ها را برای رسیدن به [[مال]] و [[ثروت]]، [[مقام]] و موقعیت [[دنیایی]] انجام می‌داد، لازم بود که برادرزاده‌اش را فدای فرزند خودش کند و هم او را در راه [[خانواده]] خویش [[قربانی]] سازد؛ زیرا با این کار می‌توانست به همه چیز [[دنیا]] برسد. در حالی که [[ابوطالب]] همه چیز را فدای [[محمّد]]{{صل}} کرد. چنان که احتمال داشت خودش نیز همراه او نابود شود. چنین اقداماتی به هیچ وجه در [[منطق]] [[مصالح]] [[دنیایی]] پذیرفتنی نیست.
# [[حمیّت]] قبیله‌ای- اگر هم باشد- فقط در حدود مصالح قبیله‌ای و [[حفظ]] شئونات و [[آینده]] [[قبیله]] تأثیر می‌گذارد، امّا هرگاه این حمیّت عامل نابودی و از هم‌پاشیدگی قبیله و به هدر رفتن [[منافع]] و مصالح آن و به خطر انداختن آینده قبیله و افراد آن باشد، هرگز مجال بروز نخواهد یافت و احدی از [[خردمندان]] [[جهان]] چنین اقداماتی را نخواهند پذیرفت.
# [[حمیّت]] قبیله‌ای- اگر هم باشد- فقط در حدود مصالح قبیله‌ای و [[حفظ]] شئونات و [[آینده]] [[قبیله]] تأثیر می‌گذارد، امّا هرگاه این حمیّت عامل نابودی و از هم‌پاشیدگی قبیله و به هدر رفتن [[منافع]] و مصالح آن و به خطر انداختن آینده قبیله و افراد آن باشد، هرگز مجال بروز نخواهد یافت و احدی از [[خردمندان]] [[جهان]] چنین اقداماتی را نخواهند پذیرفت.
بدین ترتیب روشن می‌شود که نمی‌توانیم موضع‌گیری‌های حکیمانه و فداکاریهای جانانه ابوطالب{{ع}} را [[تفسیر]] کنیم، مگر بر پایه انگیزه‌های [[عقیدتی]] و [[ایمان راسخ]] که [[انسان]] را بر آن می‌دارد تا هرچه دارد در راه [[دین]] و [[عقیده]] خود [[بذل و بخشش]] نماید.
بدین ترتیب روشن می‌شود که نمی‌توانیم موضع‌گیری‌های حکیمانه و فداکاریهای جانانه ابوطالب{{ع}} را [[تفسیر]] کنیم، مگر بر پایه انگیزه‌های [[عقیدتی]] و [[ایمان راسخ]] که [[انسان]] را بر آن می‌دارد تا هرچه دارد در راه [[دین]] و [[عقیده]] خود [[بذل و بخشش]] نماید.
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش