آزادی حق حیات: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲
جز
خط ۱۷: خط ۱۷:


=== حرمت خودکشی ===
=== حرمت خودکشی ===
پیشتر گفته شد که [[حیات آدمی]] نعمتی [[الهی]] است که [[خداوند]] آن را برای [[تکامل]] و صعود به [[مقامات]] عالی به [[انسان]] [[عطا]] کرده است؛ از این‌رو نه تنها دیگران نمی‌توانند سد راه این [[نعمت الهی]] گردند، بلکه خود شخص نیز [[مکلف]] به [[پاسداری]] و صیانت از آن است. بر این اساس، خودکشی در [[فرهنگ دینی]] به معنای عقب‌نشینی از نیل به [[غایت]] و [[نزول]] به وادی [[حسرت]] و ناکامی بوده و فعلی [[حرام]] است که [[فقیهان]] به حرمت آن [[فتوا]] داده‌اند. مبنای این حکم، [[قرآن]] و روایات است: {{متن قرآن|... وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا * وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا}}<ref>«...و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است * و هر کس به تجاوز و ستم آن را انجام دهد او را در آتشی (دردناک) درخواهیم آورد و این بر خداوند آسان است» سوره نساء، آیه ۲۹-۳۰.</ref>. در روایتی از [[پیامبر]]{{صل}} آمده است: “هر کس خودش را به هر طریقی به [[قتل]] رساند، در [[قیامت]] معذب خواهد شد”<ref>متقی هندی، کنز العمال، حدیث ۳۹۹۶۵.</ref>. از [[امام باقر]]{{ع}} نیز [[روایت]] شده است: “هر کس با [[آگاهی]] دست به خودکشی زند، در [[آتش جهنم]] ماندگار خواهد بود”<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۲۴.</ref>.
پیشتر گفته شد که [[حیات آدمی]] نعمتی [[الهی]] است که [[خداوند]] آن را برای [[تکامل]] و صعود به [[مقامات]] عالی به [[انسان]] [[عطا]] کرده است؛ از این‌رو نه تنها دیگران نمی‌توانند سد راه این [[نعمت الهی]] گردند، بلکه خود شخص نیز [[مکلف]] به [[پاسداری]] و صیانت از آن است. بر این اساس، خودکشی در [[فرهنگ دینی]] به معنای عقب‌نشینی از نیل به [[غایت]] و [[نزول]] به وادی [[حسرت]] و ناکامی بوده و فعلی [[حرام]] است که [[فقیهان]] به حرمت آن [[فتوا]] داده‌اند. مبنای این حکم، [[قرآن]] و روایات است: {{متن قرآن|... وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا * وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا}}<ref>«...و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است * و هر کس به تجاوز و ستم آن را انجام دهد او را در آتشی (دردناک) درخواهیم آورد و این بر خداوند آسان است» سوره نساء، آیه ۲۹-۳۰.</ref>. در روایتی از [[پیامبر]] {{صل}} آمده است: “هر کس خودش را به هر طریقی به [[قتل]] رساند، در [[قیامت]] معذب خواهد شد”<ref>متقی هندی، کنز العمال، حدیث ۳۹۹۶۵.</ref>. از [[امام باقر]] {{ع}} نیز [[روایت]] شده است: “هر کس با [[آگاهی]] دست به خودکشی زند، در [[آتش جهنم]] ماندگار خواهد بود”<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۲۴.</ref>.


=== حرمت سقط جنین ===
=== حرمت سقط جنین ===
[[اسلام]] نه تنها به [[آزادی]] [[حق]] [[حیات انسان]] [[تولد]] یافته اهمیت خاصی می‌دهد، بلکه [[حق حیات]] جنین در رحم [[مادر]] را به رسمیت شناخته و برای [[متجاوزان]] به این حق، مجازاتی مقرر کرده است. مبنای این [[حکم]]، علاوه بر [[فلسفه خلقت]] و [[حق الهی]] بودن مسأله [[حیات]]، [[روایات]] متعدد است؛ برای مثال شخصی از [[امام علی]]{{ع}} درباره سقط جنین با خوردن داروی خاص سؤال کرد. [[حضرت]] پاسخ منفی داد. سؤال کننده که علت حرمت آن برایش روشن نبود، به [[اعتراض]] گفت جنین که [[انسان]] نبوده و نطفه‌ای بیش نیست. حضرت در پاسخ فرمود: نطفه اولین [[خلقت]] [[الهی]] [در [[آفرینش انسان]]] است<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۲۶؛ محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷۱.</ref>. درباره [[کیفر]] [[دنیوی]] سقط جنین، دیه‌های آن در روایات مشخص شده است<ref>ر. ک: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۲۲۹ و ۳۱۳. همچنین در باب دیه رساله‌های عملیه، برای سقط جنین دیه‌های مختلف ذکر شده است.</ref>. از آنجا که [[رشد]] و [[تکامل]] نطفه به انسان روح‌دار در مراحل مختلفی انجام می‌گیرد (نطفه، علقه ([[خون]] بسته)، مضغه (پاره گوشت)، استخوان، گوشت و [[روح]])، بر هر مرحله‌ای دیه خاصی مقرر گردیده که شخص ساقط کننده جنین [[مکلف]] به پرداخت آن است. نکته قابل [[تأمل]] این که [[فقها]] نوعاً راه‌های [[پیشگیری]] از حاملگی، مانند [[مصرف]] دارو و بستن لوله یا رحم به صورت موقت را تجویز می‌کنند که از این راه می‌توان به کنترل [[رشد]] [[جمعیت]] کمک کرد<ref>ر. ک: سید محسن خرازی، «کنترل موالید»، مجله فقه اهل البیت، ش۲۱، ص۵۷.</ref>.
[[اسلام]] نه تنها به [[آزادی]] [[حق]] [[حیات انسان]] [[تولد]] یافته اهمیت خاصی می‌دهد، بلکه [[حق حیات]] جنین در رحم [[مادر]] را به رسمیت شناخته و برای [[متجاوزان]] به این حق، مجازاتی مقرر کرده است. مبنای این [[حکم]]، علاوه بر [[فلسفه خلقت]] و [[حق الهی]] بودن مسأله [[حیات]]، [[روایات]] متعدد است؛ برای مثال شخصی از [[امام علی]] {{ع}} درباره سقط جنین با خوردن داروی خاص سؤال کرد. [[حضرت]] پاسخ منفی داد. سؤال کننده که علت حرمت آن برایش روشن نبود، به [[اعتراض]] گفت جنین که [[انسان]] نبوده و نطفه‌ای بیش نیست. حضرت در پاسخ فرمود: نطفه اولین [[خلقت]] [[الهی]] [در [[آفرینش انسان]]] است<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۲۶؛ محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷۱.</ref>. درباره [[کیفر]] [[دنیوی]] سقط جنین، دیه‌های آن در روایات مشخص شده است<ref>ر. ک: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۲۲۹ و ۳۱۳. همچنین در باب دیه رساله‌های عملیه، برای سقط جنین دیه‌های مختلف ذکر شده است.</ref>. از آنجا که [[رشد]] و [[تکامل]] نطفه به انسان روح‌دار در مراحل مختلفی انجام می‌گیرد (نطفه، علقه ([[خون]] بسته)، مضغه (پاره گوشت)، استخوان، گوشت و [[روح]])، بر هر مرحله‌ای دیه خاصی مقرر گردیده که شخص ساقط کننده جنین [[مکلف]] به پرداخت آن است. نکته قابل [[تأمل]] این که [[فقها]] نوعاً راه‌های [[پیشگیری]] از حاملگی، مانند [[مصرف]] دارو و بستن لوله یا رحم به صورت موقت را تجویز می‌کنند که از این راه می‌توان به کنترل [[رشد]] [[جمعیت]] کمک کرد<ref>ر. ک: سید محسن خرازی، «کنترل موالید»، مجله فقه اهل البیت، ش۲۱، ص۵۷.</ref>.


=== حرمت ترور ===
=== حرمت ترور ===
“[[ترور]]” به معنای [[وحشت]] و [[ترس]] است و معادل [[عربی]] آن “[[فتک]]” و “[[غیلة]]” است<ref>دکتر لنگرودی بین واژگان ترور و فتک تفاوت قائل است و می‌نویسد: «فتک این است که غفلتاً بر کسی یورش ببرند و او را بکشند، خواه با سلاح باشد یا نباشد، در امور سیاسی باشد یا نباشد. پس فتک اعم از ترور است. قتل غیلتاً آن است که طرف را فریب دهد و در موضعی مخفیانه او را به قتل برساند» (ترمینولوژی حقوق، ج۲، ص۱۲۰۱).</ref>. در اصطلاح به قتل‌هایی اطلاق می‌شود که با [[سلاح]] و با نقشه قبلی و بدون برگزاری [[دادگاه]] مشروعی انجام گیرد. این اصطلاح در قتل‌های [[سیاسی]] و مناقشات [[دینی]] و مذهبی به کار می‌رود. البته امروزه در تعریف دقیق از این اصطلاح، [[اختلافات]] زیادی بین متفکران دینی، سیاسی و دولتی وجود دارد که نمونه بارز آن، اطلاق [[تروریست]] به [[اسرائیل]] از سوی [[مسلمانان]] به علت [[کشتار]] فلسطینی‌ها و در مقابل، کاربرد واژه تروریست بر انتفاضه و حزب‌الله لبنان از سوی اسرائیل و آمریکاست. این [[اختلاف]] به اختلاف در تعریف مفهومی تروریست بر می‌گردد.
“[[ترور]]” به معنای [[وحشت]] و [[ترس]] است و معادل [[عربی]] آن “[[فتک]]” و “[[غیلة]]” است<ref>دکتر لنگرودی بین واژگان ترور و فتک تفاوت قائل است و می‌نویسد: «فتک این است که غفلتاً بر کسی یورش ببرند و او را بکشند، خواه با سلاح باشد یا نباشد، در امور سیاسی باشد یا نباشد. پس فتک اعم از ترور است. قتل غیلتاً آن است که طرف را فریب دهد و در موضعی مخفیانه او را به قتل برساند» (ترمینولوژی حقوق، ج۲، ص۱۲۰۱).</ref>. در اصطلاح به قتل‌هایی اطلاق می‌شود که با [[سلاح]] و با نقشه قبلی و بدون برگزاری [[دادگاه]] مشروعی انجام گیرد. این اصطلاح در قتل‌های [[سیاسی]] و مناقشات [[دینی]] و مذهبی به کار می‌رود. البته امروزه در تعریف دقیق از این اصطلاح، [[اختلافات]] زیادی بین متفکران دینی، سیاسی و دولتی وجود دارد که نمونه بارز آن، اطلاق [[تروریست]] به [[اسرائیل]] از سوی [[مسلمانان]] به علت [[کشتار]] فلسطینی‌ها و در مقابل، کاربرد واژه تروریست بر انتفاضه و حزب‌الله لبنان از سوی اسرائیل و آمریکاست. این [[اختلاف]] به اختلاف در تعریف مفهومی تروریست بر می‌گردد.


در [[فقه]] علاوه بر تعیین کیفرهای متخلفان و [[عاصیان]]، [[مقام]] مسؤول و متولی [[اجرای احکام]] و کیفرها نیز مشخص شده است؛ [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} به عنوان [[حاکم]] دینی متولی اجرای احکام است و در [[عصر غیبت]] این [[مسؤولیت]] برعهده [[فقیهان]] واجد شرایط نهاده شده است<ref>ر. ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المقنعه، ص۸۱۰؛ ابن براج و ابوسلار و ابن حمزه در الینابیع الفقهیه، ج۹، ص۱۸۹، ۶۷ و ۱۰۶؛ محمد بن حسن طوسی، النهایه، ص۳۰۰؛ محمد بن یوسف حلی، مختلف الشیعه، ج۱، ص۳۳۹؛ محمد بن مکی (شهید اول)، الدروس الشرعیة، کتاب الحدود؛ امام روح‌الله خمینی، تحریرالوسیله، ج۱، ص۴۶۲، کتاب الامر بالمعروف؛ سید علی خامنه‌ای، اجوبة الاستفتاءات، ج۱، سؤال ۱۰۹۰. نکته قابل ذکر اینکه تنها سب و ناسزا به پیامبر از رجوع به قاضی و حاکم شرع استثنا شده، لکن اقدام‌کننده به این حکم می‌بایست ادعای خود را در دادگاه اثبات کند وگرنه به عنوان قاتل با او برخورد می‌شود.</ref>. همچنین برای جلوگیری از [[اقدام]] مستقیم و خودسرانه افراد برای [[اجرای احکام]] و ایجاد [[هرج و مرج]] در [[اجرای حدود]]، مجازات‌هایی برای متخلفان، متناسب با جرمشان، در نظر گرفته شده است.
در [[فقه]] علاوه بر تعیین کیفرهای متخلفان و [[عاصیان]]، [[مقام]] مسؤول و متولی [[اجرای احکام]] و کیفرها نیز مشخص شده است؛ [[امام]] [[معصوم]] {{ع}} به عنوان [[حاکم]] دینی متولی اجرای احکام است و در [[عصر غیبت]] این [[مسؤولیت]] برعهده [[فقیهان]] واجد شرایط نهاده شده است<ref>ر. ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المقنعه، ص۸۱۰؛ ابن براج و ابوسلار و ابن حمزه در الینابیع الفقهیه، ج۹، ص۱۸۹، ۶۷ و ۱۰۶؛ محمد بن حسن طوسی، النهایه، ص۳۰۰؛ محمد بن یوسف حلی، مختلف الشیعه، ج۱، ص۳۳۹؛ محمد بن مکی (شهید اول)، الدروس الشرعیة، کتاب الحدود؛ امام روح‌الله خمینی، تحریرالوسیله، ج۱، ص۴۶۲، کتاب الامر بالمعروف؛ سید علی خامنه‌ای، اجوبة الاستفتاءات، ج۱، سؤال ۱۰۹۰. نکته قابل ذکر اینکه تنها سب و ناسزا به پیامبر از رجوع به قاضی و حاکم شرع استثنا شده، لکن اقدام‌کننده به این حکم می‌بایست ادعای خود را در دادگاه اثبات کند وگرنه به عنوان قاتل با او برخورد می‌شود.</ref>. همچنین برای جلوگیری از [[اقدام]] مستقیم و خودسرانه افراد برای [[اجرای احکام]] و ایجاد [[هرج و مرج]] در [[اجرای حدود]]، مجازات‌هایی برای متخلفان، متناسب با جرمشان، در نظر گرفته شده است.


با این توضیح مختصر روشن می‌شود که [[تروریست]] نمی‌تواند در [[فقه]] مطرح باشد، زیرا فقه پیشتر راه‌های [[نفوذ]] و طرح آن را بسته است. علاوه بر این، [[ادله]] خاصی بر غیرمشروع بودن [[ترور]] وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: دلیل اول بر غیرمشروع بودن ترور، عنوان [[قتل]] بدون دلیل و [[حجت شرعی]] است. همان طور که پیشتر گفته شد، [[قرآن کریم]] و [[روایات]] ارتکاب قتل را [[گناه کبیره]] توصیف کرده و [[مجازات]] [[دنیوی]] آن را [[قصاص]] و در [[آخرت]] [[عذاب]] [[جهنم]] تعیین کرده است.
با این توضیح مختصر روشن می‌شود که [[تروریست]] نمی‌تواند در [[فقه]] مطرح باشد، زیرا فقه پیشتر راه‌های [[نفوذ]] و طرح آن را بسته است. علاوه بر این، [[ادله]] خاصی بر غیرمشروع بودن [[ترور]] وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: دلیل اول بر غیرمشروع بودن ترور، عنوان [[قتل]] بدون دلیل و [[حجت شرعی]] است. همان طور که پیشتر گفته شد، [[قرآن کریم]] و [[روایات]] ارتکاب قتل را [[گناه کبیره]] توصیف کرده و [[مجازات]] [[دنیوی]] آن را [[قصاص]] و در [[آخرت]] [[عذاب]] [[جهنم]] تعیین کرده است.


روایات در این باب، هم ناظر بر [[حرمت]] مطلق قتل است و هم به مسأله ترور تصریح دارد.
روایات در این باب، هم ناظر بر [[حرمت]] مطلق قتل است و هم به مسأله ترور تصریح دارد.
# [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|الْإِسْلَامَ‏ قَيَّدَ الْفَتْكَ‏}}؛ [[اسلام]] قتل و ترور را به زنجیر کشیده است. این [[روایت]] را مسلم در جریان [[نهضت]] [[کربلا]] نقل می‌کند. مسلم که به عنوان [[سفیر]] [[امام حسین]]{{ع}} وارد [[کوفه]] شده بود در [[منزل]] [[هانی بن عروه]] به صورت مخفی به انجام [[مأموریت]] خود می‌پرداخت. ابن‌زیاد [[حاکم کوفه]] با شنیدن [[بیماری]] [[هانی]] در صدد [[عیادت]] وی بر می‌آید، مسلم با یکی از [[یاران]] خود به نام [[شریک]] طرح قتل ابن‌زیاد را در [[خانه]] هانی می‌ریزند که بعد از ورود [[ابن زیاد]] به منزل و تقاضای آب از سوی شریک به عنوان رمز شروع عملیات، مسلم برق‌آسا از پشت پرده خارج شده و کار ابن زیاد را یکسره کند. اما مسلم به تقاضای آب یعنی انجام عملیات پاسخ نداد. بعد از رفتن [[ابن زیاد]] [[شریک]] وقتی از علت عدم [[قتل]] ابن زیاد پرسید، مسلم گفت: در صدد شروع عملیات به یاد [[حدیثی]] افتادم که پدرم از [[پیامبر]] نقل کرده و آن [[حدیث]] این است: “اسلام قتل و [[ترور]] را به زنجیر کشیده است”.
# [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|الْإِسْلَامَ‏ قَيَّدَ الْفَتْكَ‏}}؛ [[اسلام]] قتل و ترور را به زنجیر کشیده است. این [[روایت]] را مسلم در جریان [[نهضت]] [[کربلا]] نقل می‌کند. مسلم که به عنوان [[سفیر]] [[امام حسین]] {{ع}} وارد [[کوفه]] شده بود در [[منزل]] [[هانی بن عروه]] به صورت مخفی به انجام [[مأموریت]] خود می‌پرداخت. ابن‌زیاد [[حاکم کوفه]] با شنیدن [[بیماری]] [[هانی]] در صدد [[عیادت]] وی بر می‌آید، مسلم با یکی از [[یاران]] خود به نام [[شریک]] طرح قتل ابن‌زیاد را در [[خانه]] هانی می‌ریزند که بعد از ورود [[ابن زیاد]] به منزل و تقاضای آب از سوی شریک به عنوان رمز شروع عملیات، مسلم برق‌آسا از پشت پرده خارج شده و کار ابن زیاد را یکسره کند. اما مسلم به تقاضای آب یعنی انجام عملیات پاسخ نداد. بعد از رفتن [[ابن زیاد]] [[شریک]] وقتی از علت عدم [[قتل]] ابن زیاد پرسید، مسلم گفت: در صدد شروع عملیات به یاد [[حدیثی]] افتادم که پدرم از [[پیامبر]] نقل کرده و آن [[حدیث]] این است: “اسلام قتل و [[ترور]] را به زنجیر کشیده است”.
# یکی از [[یاران امام صادق]]{{ع}} همسایه‌ای داشت که [[فضایل امام علی]]{{ع}} را [[انکار]] می‌کرد و آن [[حضرت]] را [[دشنام]] می‌داد. [[یار]] [[امام]] که [[تحمل]] چنین همسایه‌ای را نداشت، از حضرت [[حکم]] قتل او را تقاضا کرد. حضرت در پاسخ فرمود: “ای ابا صباح، آیا تو این کار را می‌کنی؟ گفتم: [[بلی]]، [[قسم به خدا]]، اگر شما اجازه دهید در کمین او می‌نشینم و هنگام عبور با حمله‌ای برق‌آسا با [[شمشیر]] وی را به قتل می‌رسانم. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: ای ابا صباح، این کار تو دقیقاً [[فتک]] و ترور است که پیامبر{{صل}} از آن [[نهی]] کرده است. ای ابا صباح، همانا [[اسلام]] ترور را [[ممنوع]] کرده است و آن را از خاطرات فراموش کن”<ref>شیخ طوسی، التهذیب، ج۱۰، ص۲۱۴؛ محدث کلینی، الکافی، ج۷، ص۳۷۵؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۷، ص۱۳۵ و ج۲۸، ص۳۲۸.</ref><ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[آزادی در فقه و حدود آن (کتاب)|آزادی در فقه و حدود آن]]، ص ۵۳-۶۰.</ref>
# یکی از [[یاران امام صادق]] {{ع}} همسایه‌ای داشت که [[فضایل امام علی]] {{ع}} را [[انکار]] می‌کرد و آن [[حضرت]] را [[دشنام]] می‌داد. [[یار]] [[امام]] که [[تحمل]] چنین همسایه‌ای را نداشت، از حضرت [[حکم]] قتل او را تقاضا کرد. حضرت در پاسخ فرمود: “ای ابا صباح، آیا تو این کار را می‌کنی؟ گفتم: [[بلی]]، [[قسم به خدا]]، اگر شما اجازه دهید در کمین او می‌نشینم و هنگام عبور با حمله‌ای برق‌آسا با [[شمشیر]] وی را به قتل می‌رسانم. [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: ای ابا صباح، این کار تو دقیقاً [[فتک]] و ترور است که پیامبر {{صل}} از آن [[نهی]] کرده است. ای ابا صباح، همانا [[اسلام]] ترور را [[ممنوع]] کرده است و آن را از خاطرات فراموش کن”<ref>شیخ طوسی، التهذیب، ج۱۰، ص۲۱۴؛ محدث کلینی، الکافی، ج۷، ص۳۷۵؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۷، ص۱۳۵ و ج۲۸، ص۳۲۸.</ref><ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[آزادی در فقه و حدود آن (کتاب)|آزادی در فقه و حدود آن]]، ص ۵۳-۶۰.</ref>


== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش