ابوالعاص بن الربیع: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۲: خط ۲:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
از شاخه عبدشمس از [[قبیله قریش]] و داماد [[رسول خدا]]{{صل}}. نام او القیط، مِهشم، هُشیم، [[قاسم]] و مقسم گفته شده است<ref>ابن قتیبه، ص۱۴۱.</ref>، اما به [[کنیه]] و لقبش [[ابوالعاص]]، جَروالبطحاء (= مقیم و ساکن بطحاء) و [[امین]] [[شهرت]] داشت<ref>ابن حجر، ج۷، ص۲۰۷.</ref>. مادرش [[هاله]] دختر [[خویلد]] است، و [[خدیجه]] [[همسر رسول خدا]]{{صل}} [[خاله]] وی بود. بدین دلیل، ابوالعاص در [[منزل]] رسول خدا{{صل}} رفت و آمد داشت و [[پیش از بعثت]]، با [[زینب]] [[دختر رسول خدا]]{{صل}} [[ازدواج]] کرد<ref>ابن سعد، ج۸، ص۳۵؛ ابن حجر، ج۷، ص۲۰۷.</ref>.  
از شاخه عبدشمس از [[قبیله قریش]] و داماد [[رسول خدا]] {{صل}}. نام او القیط، مِهشم، هُشیم، [[قاسم]] و مقسم گفته شده است<ref>ابن قتیبه، ص۱۴۱.</ref>، اما به [[کنیه]] و لقبش [[ابوالعاص]]، جَروالبطحاء (= مقیم و ساکن بطحاء) و [[امین]] [[شهرت]] داشت<ref>ابن حجر، ج۷، ص۲۰۷.</ref>. مادرش [[هاله]] دختر [[خویلد]] است، و [[خدیجه]] [[همسر رسول خدا]] {{صل}} [[خاله]] وی بود. بدین دلیل، ابوالعاص در [[منزل]] رسول خدا {{صل}} رفت و آمد داشت و [[پیش از بعثت]]، با [[زینب]] [[دختر رسول خدا]] {{صل}} [[ازدواج]] کرد<ref>ابن سعد، ج۸، ص۳۵؛ ابن حجر، ج۷، ص۲۰۷.</ref>.  


[[حضرت]] وی را محترم و به منزله فرزند خود می‌شمرد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۰۶؛ طبرانی، ج۲۲، ص۴۲۷.</ref>. [[ابو العاص]] هر چند دیر [[اسلام]] پذیرفت، ولی بی‌تمایل به رسول خدا{{صل}} نبود و [[پیامبر]] از دامادی وی اظهار [[رضایت]] می‌کرد<ref>ابن سعد، ج۸، ص۲۶؛ ابن حجر، ج۷، ص۲۰۹.</ref>. با این حال در منابع [[شیعی]]، به نقل از [[امام باقر]]{{ع}}، او و فرد دیگری که به نامش تصریح نمی‌شود، از جمله [[منافقان]] معروفی شمرده شده‌اند که رسول خدا{{صل}} به آنان دختر داد<ref>اشعری قمی، ص۱۲۹؛ ابن ادریس، ج۳، ص۵۶۵؛ مجلسی، ج۲۲، ص۱۵۹ و ج۱۰۰، ص۳۷۸.</ref>.  
[[حضرت]] وی را محترم و به منزله فرزند خود می‌شمرد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۰۶؛ طبرانی، ج۲۲، ص۴۲۷.</ref>. [[ابو العاص]] هر چند دیر [[اسلام]] پذیرفت، ولی بی‌تمایل به رسول خدا {{صل}} نبود و [[پیامبر]] از دامادی وی اظهار [[رضایت]] می‌کرد<ref>ابن سعد، ج۸، ص۲۶؛ ابن حجر، ج۷، ص۲۰۹.</ref>. با این حال در منابع [[شیعی]]، به نقل از [[امام باقر]] {{ع}}، او و فرد دیگری که به نامش تصریح نمی‌شود، از جمله [[منافقان]] معروفی شمرده شده‌اند که رسول خدا {{صل}} به آنان دختر داد<ref>اشعری قمی، ص۱۲۹؛ ابن ادریس، ج۳، ص۵۶۵؛ مجلسی، ج۲۲، ص۱۵۹ و ج۱۰۰، ص۳۷۸.</ref>.  


هنگامی که [[مشرکان]] برای در فشار گذاشتن پیامبر، از او خواستند دخترش را [[طلاق]] دهد، ابوالعاص تقاضای آنان را نپذیرفت و از این کار سرباز زد. این [[رفتار]]، [[سپاس]] رسول خدا{{صل}} را برانگیخت<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۰۷؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۶۵.</ref>. او در [[هجرت]] [[مهاجران به مدینه]]، مانع هجرت همسرش شد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۸۳.</ref>، ولی برخی [[روایات]]، هجرت زینب را به همراه [[پدر]] خود گزارش کرده‌اند<ref>ابن سعد، ج۸، ص۳۵؛ ابن حجر، ج۸، ص۱۵۱.</ref> که صحیح نیست؛ زیرا هجرت وی بر اساس گزارش‌های [[تأیید]] شده، پس از [[بدر]] بوده است.
هنگامی که [[مشرکان]] برای در فشار گذاشتن پیامبر، از او خواستند دخترش را [[طلاق]] دهد، ابوالعاص تقاضای آنان را نپذیرفت و از این کار سرباز زد. این [[رفتار]]، [[سپاس]] رسول خدا {{صل}} را برانگیخت<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۰۷؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۶۵.</ref>. او در [[هجرت]] [[مهاجران به مدینه]]، مانع هجرت همسرش شد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۸۳.</ref>، ولی برخی [[روایات]]، هجرت زینب را به همراه [[پدر]] خود گزارش کرده‌اند<ref>ابن سعد، ج۸، ص۳۵؛ ابن حجر، ج۸، ص۱۵۱.</ref> که صحیح نیست؛ زیرا هجرت وی بر اساس گزارش‌های [[تأیید]] شده، پس از [[بدر]] بوده است.


ابوالعاص در [[جنگ بدر]] در صف [[مشرکان قریش]] بود و به [[اسارت]] [[مسلمانان]] درآمد. او در گزارشی، رفتار مسلمانان را با [[اسیران]]، از جمله خودش ستوده است<ref>واقدی، ج۱، ص۱۱۹.</ref>. برای فدیه وی، همسرش زینب، گردن بندش را که [[خدیجه]] هنگام [[ازدواج]] به او داده بود، برای [[مسلمانان]] فرستاد. [[رسول خدا]]{{صل}} با دیدن گردنبند، به یاد خدیجه افتاده، به ترحم آمد و از [[اصحاب]] خواست [[همسر]] وی را بدون بها [[آزاد]] کنند و گردنبندش را پس دهند که چنین نیز شد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۰۸؛ واقدی، ج۱، ص۱۳۰؛ ابن سعد، ج۸، ص۲۶؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۶۵.</ref>. پس از [[آزادی]]، رسول خدا{{صل}} از او خواست برای [[پیوستن]] [[زینب]] بدو منعی ایجاد نکند که وی پذیرفت و به آن عمل کرد<ref>ابن سعد، ج۸، ص۲۶؛ ابن هشام، ج۲، ص۳۰۸.</ref> و رسول خدا{{صل}} نیز این عمل او را ستود<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۱۸۲.</ref>.
ابوالعاص در [[جنگ بدر]] در صف [[مشرکان قریش]] بود و به [[اسارت]] [[مسلمانان]] درآمد. او در گزارشی، رفتار مسلمانان را با [[اسیران]]، از جمله خودش ستوده است<ref>واقدی، ج۱، ص۱۱۹.</ref>. برای فدیه وی، همسرش زینب، گردن بندش را که [[خدیجه]] هنگام [[ازدواج]] به او داده بود، برای [[مسلمانان]] فرستاد. [[رسول خدا]] {{صل}} با دیدن گردنبند، به یاد خدیجه افتاده، به ترحم آمد و از [[اصحاب]] خواست [[همسر]] وی را بدون بها [[آزاد]] کنند و گردنبندش را پس دهند که چنین نیز شد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۰۸؛ واقدی، ج۱، ص۱۳۰؛ ابن سعد، ج۸، ص۲۶؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۶۵.</ref>. پس از [[آزادی]]، رسول خدا {{صل}} از او خواست برای [[پیوستن]] [[زینب]] بدو منعی ایجاد نکند که وی پذیرفت و به آن عمل کرد<ref>ابن سعد، ج۸، ص۲۶؛ ابن هشام، ج۲، ص۳۰۸.</ref> و رسول خدا {{صل}} نیز این عمل او را ستود<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۱۸۲.</ref>.


[[ابوالعاص]] [[اموال]] بسیاری داشت و [[اهل]] [[تجارت]] و [[امانت]] بود<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۰۶؛ ابن حجر، ج۷، ص۲۰۷.</ref>. کاروان تجاری او در مسیر بازگشت از [[شام]]، در [[سال ششم هجرت]] به سریه‌ای به [[فرماندهی]] [[زید بن حارثه]] برخورد. آنها اموال کاروان وی را ضبط و تعدادی از همراهانش را [[اسیر]] کردند، ولی خود ابوالعاص گریخت و به منظور یافتن راهی برای بازپس‌گیری اموالش، به [[مدینه]] آمد و به زینب [[پناهنده]] شد و زینب نیز بدو [[پناه]] داد. این [[پناهندگی]]، با سخن مشهور رسول خدا{{صل}} {{متن حدیث|انه يُجِيرُ عَلَى الْمُسْلِمِينَ أَدْنَاهُمْ }}؛ [[تأیید]] شد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۱۲؛ واقدی، ج۲، ص۵۵۳؛ ابن ابی عاصم، ج۵، ص۳۷۲؛ طبرانی، ج۲۲، ص۴۲۶؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۱۸.</ref>. رسول خدا{{صل}} از زینب خواست تا هنگامی که ابوالعاص بر شرکش باقی است، بدو نزدیک نشود<ref> ابن هشام، ج۲، ص۳۱۲؛ واقدی، ج۲، ص۵۵۳.</ref>. توجه رسول خدا{{صل}} به ابوالعاص در وساطت برای باز پس گرفتن اموالی که به [[تصرف]] سریه درآمده بود، آشکار بود و چون مسلمانان این [[تمایل]] را دیدند، تمام اموال وی را بازگرداندند<ref>حاکم، ج۳، ص۲۳۷.</ref>.
[[ابوالعاص]] [[اموال]] بسیاری داشت و [[اهل]] [[تجارت]] و [[امانت]] بود<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۰۶؛ ابن حجر، ج۷، ص۲۰۷.</ref>. کاروان تجاری او در مسیر بازگشت از [[شام]]، در [[سال ششم هجرت]] به سریه‌ای به [[فرماندهی]] [[زید بن حارثه]] برخورد. آنها اموال کاروان وی را ضبط و تعدادی از همراهانش را [[اسیر]] کردند، ولی خود ابوالعاص گریخت و به منظور یافتن راهی برای بازپس‌گیری اموالش، به [[مدینه]] آمد و به زینب [[پناهنده]] شد و زینب نیز بدو [[پناه]] داد. این [[پناهندگی]]، با سخن مشهور رسول خدا {{صل}} {{متن حدیث|انه يُجِيرُ عَلَى الْمُسْلِمِينَ أَدْنَاهُمْ }}؛ [[تأیید]] شد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۱۲؛ واقدی، ج۲، ص۵۵۳؛ ابن ابی عاصم، ج۵، ص۳۷۲؛ طبرانی، ج۲۲، ص۴۲۶؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۱۸.</ref>. رسول خدا {{صل}} از زینب خواست تا هنگامی که ابوالعاص بر شرکش باقی است، بدو نزدیک نشود<ref> ابن هشام، ج۲، ص۳۱۲؛ واقدی، ج۲، ص۵۵۳.</ref>. توجه رسول خدا {{صل}} به ابوالعاص در وساطت برای باز پس گرفتن اموالی که به [[تصرف]] سریه درآمده بود، آشکار بود و چون مسلمانان این [[تمایل]] را دیدند، تمام اموال وی را بازگرداندند<ref>حاکم، ج۳، ص۲۳۷.</ref>.


در برخی گزارش‌ها، ضبط کاروان ابوالعاص، به گروه [[ابوجندل]] نسبت داده شده است که پس از [[صلح حدیبیه]]، از [[مکه]] [[رانده شده]] و در کنار ساحل، همراه با کسانی که به او پیوستند راه کاروان‌های [[قریش]] را می‌گرفتند <ref>ابن حجر، ج۷، ص۲۰۸</ref>. البته پذیرش این مطلب با توجه به دیگر [[روایات]]، دشوار می‌نماید.
در برخی گزارش‌ها، ضبط کاروان ابوالعاص، به گروه [[ابوجندل]] نسبت داده شده است که پس از [[صلح حدیبیه]]، از [[مکه]] [[رانده شده]] و در کنار ساحل، همراه با کسانی که به او پیوستند راه کاروان‌های [[قریش]] را می‌گرفتند <ref>ابن حجر، ج۷، ص۲۰۸</ref>. البته پذیرش این مطلب با توجه به دیگر [[روایات]]، دشوار می‌نماید.


ابوالعاص که افزون بر [[تجارت]]، به [[امانت]] نیز [[شهرت]] داشت، پیشنهاد [[پذیرش اسلام]] و ضبط [[اموال]] [[مشرکان]] را به نفع خود نپذیرفت و گفت: نمی‌خواهم [[اسلام]] خود را با [[خیانت]] آغاز کنم<ref>ابن هشام، ج۴، ۳۱۴.</ref>. از این رو، پس از آنکه اموال را به شرکای [[قریشی]] خود در [[مکه]] رساند، اسلام پذیرفت و اعلام کرد اگر اموال شما دستم نبود، زودتر اسلام می‌آوردم. او در سال هفتم اسلام آورد<ref>ابن سعد، ج۸، ص۲۷.</ref>. پس از پذیرش اسلام، به [[مدینه]] آمد و بار دیگر بر اساس همان [[عقد]] نخست، به [[زندگی]] مشترک با [[زینب]] ادامه داد<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۳۶۵؛ برای اطلاع از اختلاف‌ها در اینکه آیا زینب بر اساس همان عقد پیشین ادامه زناشویی داد یا با عقد و مهر جدیدی همراه ابوالعاص شد؛ ر. ک: ابن عساکر، ج۶۷، ص۱۹؛ احمد بن حنبل، ج۲، ص۲۰۸؛ ابن قدامه، ج۷، ص۵۳۶.</ref>. هنگامی که [[امام علی]]{{ع}} برای [[مأموریت]] به [[یمن]] رفت، [[ابو العاص]] همراه وی بود و پس از بازگشت [[علی]]{{ع}}، [[جانشین]] وی شد. او در حوادث پس از [[رسول خدا]]{{صل}}، [[طرفدار امام علی]]{{ع}} و حامی او بود<ref>ابن حجر، ج۷، ص۲۰۸.</ref>. ابوالعاص افزون بر زینب، با دختر [[سعید بن عاص]] نیز [[ازدواج]] کرد<ref>ابن قتیبه، ص۱۴۲.</ref>. دو فرزند وی به نام [[علی]] که در خردسالی درگذشت و امامه از زینب هستند که به همسری امام علی{{ع}} درآمد<ref>ابن قتیبه، ص۱۴۲؛ حاکم، ج۳، ص۲۳۶.</ref>.
ابوالعاص که افزون بر [[تجارت]]، به [[امانت]] نیز [[شهرت]] داشت، پیشنهاد [[پذیرش اسلام]] و ضبط [[اموال]] [[مشرکان]] را به نفع خود نپذیرفت و گفت: نمی‌خواهم [[اسلام]] خود را با [[خیانت]] آغاز کنم<ref>ابن هشام، ج۴، ۳۱۴.</ref>. از این رو، پس از آنکه اموال را به شرکای [[قریشی]] خود در [[مکه]] رساند، اسلام پذیرفت و اعلام کرد اگر اموال شما دستم نبود، زودتر اسلام می‌آوردم. او در سال هفتم اسلام آورد<ref>ابن سعد، ج۸، ص۲۷.</ref>. پس از پذیرش اسلام، به [[مدینه]] آمد و بار دیگر بر اساس همان [[عقد]] نخست، به [[زندگی]] مشترک با [[زینب]] ادامه داد<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۳۶۵؛ برای اطلاع از اختلاف‌ها در اینکه آیا زینب بر اساس همان عقد پیشین ادامه زناشویی داد یا با عقد و مهر جدیدی همراه ابوالعاص شد؛ ر. ک: ابن عساکر، ج۶۷، ص۱۹؛ احمد بن حنبل، ج۲، ص۲۰۸؛ ابن قدامه، ج۷، ص۵۳۶.</ref>. هنگامی که [[امام علی]] {{ع}} برای [[مأموریت]] به [[یمن]] رفت، [[ابو العاص]] همراه وی بود و پس از بازگشت [[علی]] {{ع}}، [[جانشین]] وی شد. او در حوادث پس از [[رسول خدا]] {{صل}}، [[طرفدار امام علی]] {{ع}} و حامی او بود<ref>ابن حجر، ج۷، ص۲۰۸.</ref>. ابوالعاص افزون بر زینب، با دختر [[سعید بن عاص]] نیز [[ازدواج]] کرد<ref>ابن قتیبه، ص۱۴۲.</ref>. دو فرزند وی به نام [[علی]] که در خردسالی درگذشت و امامه از زینب هستند که به همسری امام علی {{ع}} درآمد<ref>ابن قتیبه، ص۱۴۲؛ حاکم، ج۳، ص۲۳۶.</ref>.


[[مرگ]] وی در سال دوازده رخ داد<ref>ابن خیاط، ص۷۹.</ref>. [[وصی]] او [[زبیر بن عوام]] بود<ref>حاکم، ج۳، ص۲۳۷.</ref> که در آن [[زمان]] از [[یاوران امام علی]]{{ع}} به شمار می‌آمد.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوالعاص بن ربیع عبشمی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۴۱۰-۴۱۱.</ref>
[[مرگ]] وی در سال دوازده رخ داد<ref>ابن خیاط، ص۷۹.</ref>. [[وصی]] او [[زبیر بن عوام]] بود<ref>حاکم، ج۳، ص۲۳۷.</ref> که در آن [[زمان]] از [[یاوران امام علی]] {{ع}} به شمار می‌آمد.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوالعاص بن ربیع عبشمی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۴۱۰-۴۱۱.</ref>


== [[ابوالعاص]] و دامادی [[پیامبر]]{{صل}}==
== [[ابوالعاص]] و دامادی [[پیامبر]] {{صل}} ==


== اسیری [[ابوالعاص]] ==
== اسیری [[ابوالعاص]] ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش