جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
احمد، فرزند [[امام حسن مجتبی]]{{ع}}<ref>مناقب، ج۴، ص۳۴.</ref> و مادرش «أُمِبشر»، دختر [[ابو مسعود انصاری]] است. او شانزده ساله بود<ref>تنقیح المقال، ج۱، ص۱۰۳؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۲۱۶.</ref> که همراه [[مادر]] و برادرش [[حضرت]] [[قاسم]]{{ع}} و با دو خواهرش أمالحسن و أمالخیر از [[مدینه]] با [[امام حسین]]{{ع}} به [[مکه]] و از آنجا به [[کربلا]] آمد. | احمد، فرزند [[امام حسن مجتبی]] {{ع}}<ref>مناقب، ج۴، ص۳۴.</ref> و مادرش «أُمِبشر»، دختر [[ابو مسعود انصاری]] است. او شانزده ساله بود<ref>تنقیح المقال، ج۱، ص۱۰۳؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۲۱۶.</ref> که همراه [[مادر]] و برادرش [[حضرت]] [[قاسم]] {{ع}} و با دو خواهرش أمالحسن و أمالخیر از [[مدینه]] با [[امام حسین]] {{ع}} به [[مکه]] و از آنجا به [[کربلا]] آمد. | ||
بعد از ظهر [[عاشورا]] هنگامی که [[جنگ]] شدت یافت<ref>تنقیح المقال، ج۱، ص۱۰۳.</ref>، پس از برادرش قاسم عازم میدان شد، درگیری شدید وی با [[دشمن]] باعث [[هلاکت]] جمعی از آنان گردید و در حالی که از شدت [[تشنگی]] چشمهایش به گودی میرفت به [[خیمه]] بازگشت و گفت: «ای عمو! آیا جرعه آبی هست تا در مقابل [[دشمن خدا]] و دشمن [[رسول خدا]] نیرومند گردم؟»<ref>{{عربی|یَا عَمَّاه هَلْ شَرْبَة مِنْ مَاء أتقوی بِها عَلی أعداءِ الله و أعداء رَسوله}}؛</ref> | بعد از ظهر [[عاشورا]] هنگامی که [[جنگ]] شدت یافت<ref>تنقیح المقال، ج۱، ص۱۰۳.</ref>، پس از برادرش قاسم عازم میدان شد، درگیری شدید وی با [[دشمن]] باعث [[هلاکت]] جمعی از آنان گردید و در حالی که از شدت [[تشنگی]] چشمهایش به گودی میرفت به [[خیمه]] بازگشت و گفت: «ای عمو! آیا جرعه آبی هست تا در مقابل [[دشمن خدا]] و دشمن [[رسول خدا]] نیرومند گردم؟»<ref>{{عربی|یَا عَمَّاه هَلْ شَرْبَة مِنْ مَاء أتقوی بِها عَلی أعداءِ الله و أعداء رَسوله}}؛</ref> | ||
[[امام حسین]]{{ع}} در جوابش فرمود: «ای پسرم، کمی [[صبر]] کن تا جدت رسول خدا{{صل}} را [[ملاقات]] کنی پس تو را از آبی [[سیراب]] کند که پس از آن هرگز [[تشنه]] نشوی»<ref>{{متن حدیث|یا بنی اصبر قلیلا حتی تلقی جدک محمداً المصطفی فیسقیک شربه لا تظمأ بعدها أبداً}}</ref>. | [[امام حسین]] {{ع}} در جوابش فرمود: «ای پسرم، کمی [[صبر]] کن تا جدت رسول خدا {{صل}} را [[ملاقات]] کنی پس تو را از آبی [[سیراب]] کند که پس از آن هرگز [[تشنه]] نشوی»<ref>{{متن حدیث|یا بنی اصبر قلیلا حتی تلقی جدک محمداً المصطفی فیسقیک شربه لا تظمأ بعدها أبداً}}</ref>. | ||
احمد به [[اشتیاق]] [[شهادت]] و [[دیدار]] رسول خدا{{صل}} بار دیگر به میدان رفت و گروهی را به [[خاک]] افکند و در مقابل دیدگان مادر و خواهرش به درجه شهادت نائل گردید<ref>پاورقی تنقیح المقال با تحقیق محیی الدین مامقانی، چاپ آل البیت، ج۸، ص۲۷۷. به نقل از: ینابیع المودة، ج۲، ص۴۱۵.</ref>. | احمد به [[اشتیاق]] [[شهادت]] و [[دیدار]] رسول خدا {{صل}} بار دیگر به میدان رفت و گروهی را به [[خاک]] افکند و در مقابل دیدگان مادر و خواهرش به درجه شهادت نائل گردید<ref>پاورقی تنقیح المقال با تحقیق محیی الدین مامقانی، چاپ آل البیت، ج۸، ص۲۷۷. به نقل از: ینابیع المودة، ج۲، ص۴۱۵.</ref>. | ||
او در حال [[نبرد]] چنین [[رجز]] میخواند: | او در حال [[نبرد]] چنین [[رجز]] میخواند: | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
{{ب|''لا ارْهَبُ الْموتَ اذْ الْموتُ وَحَش''|2=''ولَمْ اکُنْ عِنْدَ اللِّقاءِ ذارَعَشٍ''<ref>ذخیرة الدارین، ص۱۶۵؛ وسیلة الدارین، ص۲۴۷-۲۴۸.</ref>}} | {{ب|''لا ارْهَبُ الْموتَ اذْ الْموتُ وَحَش''|2=''ولَمْ اکُنْ عِنْدَ اللِّقاءِ ذارَعَشٍ''<ref>ذخیرة الدارین، ص۱۶۵؛ وسیلة الدارین، ص۲۴۷-۲۴۸.</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
:من پسر امامی هستم که [[فرزند علی]]{{ع}} است. چنان با [[شمشیر]] شما را میزنم که ملامت شوید. [[سوگند]] به [[خانۀ خدا]] که ما به [[پیامبر]]{{صل}} سزاوارتریم. من میان گرد و غبار با نیزه، شما را میزنم. (ای نفس!) اندکی [[شکیبا]] باش که پس از [[تشنگی]] [[زمان]] رسیدن به [[آرزوها]] فرامیرسد. به [[راستی]] روحم در [[جهاد]] شتابان است. با اینکه [[مرگ]] وحشتآور است از آن نمیترسم. و به هنگام مرگ [یا در مقابله با حریف] نمیلرزم. | :من پسر امامی هستم که [[فرزند علی]] {{ع}} است. چنان با [[شمشیر]] شما را میزنم که ملامت شوید. [[سوگند]] به [[خانۀ خدا]] که ما به [[پیامبر]] {{صل}} سزاوارتریم. من میان گرد و غبار با نیزه، شما را میزنم. (ای نفس!) اندکی [[شکیبا]] باش که پس از [[تشنگی]] [[زمان]] رسیدن به [[آرزوها]] فرامیرسد. به [[راستی]] روحم در [[جهاد]] شتابان است. با اینکه [[مرگ]] وحشتآور است از آن نمیترسم. و به هنگام مرگ [یا در مقابله با حریف] نمیلرزم. | ||
[[احمد]] این فرزند [[رشید]] [[امام مجتبی]]{{ع}} پس از آنکه هیجده نفر از دشمن را به هلاکت رسانید و در [[حمله]] دیگر عدهای دیگر را به [[قتل]] رسانید، سرانجام خود به [[شهادت]] رسید <ref>پاورقی تنقیح المقال با تحقیق محیی الدین مامقانی، چاپ آل البیت، ج۸، ص۲۷۷. به نقل از: ینابیع المودة، ج۲، ص۴۱۵.</ref>. | [[احمد]] این فرزند [[رشید]] [[امام مجتبی]] {{ع}} پس از آنکه هیجده نفر از دشمن را به هلاکت رسانید و در [[حمله]] دیگر عدهای دیگر را به [[قتل]] رسانید، سرانجام خود به [[شهادت]] رسید <ref>پاورقی تنقیح المقال با تحقیق محیی الدین مامقانی، چاپ آل البیت، ج۸، ص۲۷۷. به نقل از: ینابیع المودة، ج۲، ص۴۱۵.</ref>. | ||
برخی از [[سیرهنویسان]] معتقدند احمد بن حسن، همان [[ابوبکر بن حسن]]{{ع}} میباشد و [[اختلاف]] موجود در [[تاریخ]] در این باره از قبیل اختلاف [[کنیه]] و اسم است<ref>تذکرة الشهدا، ص۱۷۰؛ اکلیل المصائب، ص۱۹۲.</ref><ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص:۸۹.</ref> | برخی از [[سیرهنویسان]] معتقدند احمد بن حسن، همان [[ابوبکر بن حسن]] {{ع}} میباشد و [[اختلاف]] موجود در [[تاریخ]] در این باره از قبیل اختلاف [[کنیه]] و اسم است<ref>تذکرة الشهدا، ص۱۷۰؛ اکلیل المصائب، ص۱۹۲.</ref><ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص:۸۹.</ref> | ||
[[سید محسن امین]] با استناد به کتب [[مقاتل]] و [[تاریخ]] نسبت به وجود چنین [[فرزندی]] برای [[امام حسن]]{{ع}} و شهادتش در [[کربلا]] اظهار تردید کرده است<ref>اعیان الشیعة، ج۳، ص۲۱۶.</ref> والله العالم.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۱۳۰-۱۳۱.</ref> | [[سید محسن امین]] با استناد به کتب [[مقاتل]] و [[تاریخ]] نسبت به وجود چنین [[فرزندی]] برای [[امام حسن]] {{ع}} و شهادتش در [[کربلا]] اظهار تردید کرده است<ref>اعیان الشیعة، ج۳، ص۲۱۶.</ref> والله العالم.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۱۳۰-۱۳۱.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |