اخلاق در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲
جز
خط ۱۶: خط ۱۶:
در [[قرآن کریم]]، واژه [[اخلاق]] و نیز خُلْق به‌کار نرفته است؛ امّا واژه "خُلُق" ۲ بار ذکر شده است:
در [[قرآن کریم]]، واژه [[اخلاق]] و نیز خُلْق به‌کار نرفته است؛ امّا واژه "خُلُق" ۲ بار ذکر شده است:
# در [[ستایش]] [[پیامبر گرامی اسلام]] [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>
# در [[ستایش]] [[پیامبر گرامی اسلام]] [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>
# مخاطبان [[حضرت هود]]{{ع}} در پاسخ به دعوت‌های مکرّر او به [[اخلاق پسندیده]] [[عقلی]] و [[شرعی]]، گفتند: {{متن قرآن|قَالُوا سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْوَاعِظِينَ}}<ref>«گفتند: چه اندرز دهی چه ندهی برای ما برابر است» سوره شعراء، آیه ۱۳۶.</ref>؛ زیرا از منظر آنان، این سخنان چیز تازه‌ای نبود؛ بلکه تکرار سنّت‌های گذشتگان بود و [[ارزش]] [[پیروی]] نداشت: {{متن قرآن|إِنْ هَذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ}}<ref>«این جز شیوه پیشینیان نیست» سوره شعراء، آیه ۱۳۷.</ref> گرچه واژه خُلُق در همین دو [[آیه]] به‌کار رفته است؛ ولی بی‌تردید بسیاری از [[آیات قرآن کریم]] با مسائل [[اخلاقی]] [[ارتباط]] دارد؛ زیرا از طرفی پیامبر‌ اسلام{{صل}} فرموده است: {{متن حدیث| إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ اَلْأَخْلاَقِ }}<ref>مسند الرضا{{ع}}، ص‌۱۳۱؛ مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۶؛ بحارالانوار، ج‌۶۸، ص‌۳۷۳ و ۳۸۲.</ref> و از سوی دیگر، [[قرآن]] نیز [[سند]] [[بعثت]] است؛ بنابراین، باید ضمن معرفی [[مکارم اخلاقی]] چگونگی [[آراستگی]] به آنها را هم بیان کند.
# مخاطبان [[حضرت هود]] {{ع}} در پاسخ به دعوت‌های مکرّر او به [[اخلاق پسندیده]] [[عقلی]] و [[شرعی]]، گفتند: {{متن قرآن|قَالُوا سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْوَاعِظِينَ}}<ref>«گفتند: چه اندرز دهی چه ندهی برای ما برابر است» سوره شعراء، آیه ۱۳۶.</ref>؛ زیرا از منظر آنان، این سخنان چیز تازه‌ای نبود؛ بلکه تکرار سنّت‌های گذشتگان بود و [[ارزش]] [[پیروی]] نداشت: {{متن قرآن|إِنْ هَذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ}}<ref>«این جز شیوه پیشینیان نیست» سوره شعراء، آیه ۱۳۷.</ref> گرچه واژه خُلُق در همین دو [[آیه]] به‌کار رفته است؛ ولی بی‌تردید بسیاری از [[آیات قرآن کریم]] با مسائل [[اخلاقی]] [[ارتباط]] دارد؛ زیرا از طرفی پیامبر‌ اسلام {{صل}} فرموده است: {{متن حدیث| إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ اَلْأَخْلاَقِ }}<ref>مسند الرضا {{ع}}، ص‌۱۳۱؛ مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۶؛ بحارالانوار، ج‌۶۸، ص‌۳۷۳ و ۳۸۲.</ref> و از سوی دیگر، [[قرآن]] نیز [[سند]] [[بعثت]] است؛ بنابراین، باید ضمن معرفی [[مکارم اخلاقی]] چگونگی [[آراستگی]] به آنها را هم بیان کند.


از‌جمله [[آیات]] مرتبط با مقوله اخلاق، آیات مشتمل بر واژه‌هایی است که با اخلاق، پیوند مفهومی دارند؛ مانند واژه‌های: [[دسّ]] و [[تزکیه]] {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا}}<ref>«بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد،» سوره شمس، آیه ۹.</ref>، [[سعادت]] و [[شقاوت]] {{متن قرآن|يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ}}<ref>«روزی که (چون) فرا رسد، هیچ کس جز به اذن خداوند سخن نمی‌گوید؛ برخی نگونبخت و برخی نیکبخت‌اند» سوره هود، آیه ۱۰۵.</ref>، {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا}}<ref>«بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد،» سوره شمس، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}}<ref>«و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۱۰.</ref>، [[اصلاح]] و [[افساد]] {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.</ref>؛ {{متن قرآن|أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ}}<ref>«پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید» سوره شعراء، آیه ۱۸۱.</ref> و [[هدایت]] و [[ضلالت]] {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّهُ كَانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ يَهْدُونَنَا فَكَفَرُوا وَتَوَلَّوْا وَاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَمِيدٌ}}<ref>«این بدان روست که پیامبرانشان برای آنها برهان (ی روشن) می‌آوردند ولی آنان گفتند: آیا بشری ما را راهنمایی کند؟ پس کفر ورزیدند و پشت کردند و خداوند بی‌نیازی نشان داد و خداوند بی‌نیازی ستوده است» سوره تغابن، آیه ۶.</ref>، و نیز آیاتی که به مرتبطات مصداقی [[اخلاق]] پرداخته و به [[خُلق]] یا عمل خاصّی اشاره کرده و برای مثال از [[قبح]] [[سرقت]] {{متن قرآن|إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.</ref>، [[ربا]] {{متن قرآن|الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«آنان که ربا می‌خورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمی‌خیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان می‌گویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است پس کسانی که اندرزی از پروردگارشان به آنان برسد و (از رباخواری) باز ایستند، آنچه گذشته، از آن آنهاست و کارشان با خداوند است و کسانی که (بدین کار) باز گردند دمساز آتشند و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref> و [[قتل]] {{متن قرآن|إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ}}<ref>«من می‌خواهم که تو با گناه من و گناه خود (نزد خداوند) بازگردی تا از دمسازان آتش باشی و این کیفر ستمگران است» سوره مائده، آیه ۲۹.</ref> یا [[حُسن]] [[انفاق]] {{متن قرآن|ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«خداوند بنده‌ای زرخرید را مثل می‌زند که توان هیچ کاری ندارد و کسی را که به او از خویش روزی نیکویی داده‌ایم و او پنهان و آشکار از آن می‌بخشد؛ آیا (این دو) برابرند؟» سوره نحل، آیه ۷۵.</ref>، {{متن قرآن|لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ}}<ref>«هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بی‌گمان خداوند آن را می‌داند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.</ref> و [[صدق]] و [[راستی]] {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref> [[سخن]] رانده است. افزون بر این، عمده آیاتی که از [[خداوند]]، [[عالم ملکوت]]، [[انسان]] و [[عالم طبیعت]]، [[وحی]] و [[رسالت]] و [[معاد]] سخن می‌گوید، با اخلاق نیز مرتبط‌است.
از‌جمله [[آیات]] مرتبط با مقوله اخلاق، آیات مشتمل بر واژه‌هایی است که با اخلاق، پیوند مفهومی دارند؛ مانند واژه‌های: [[دسّ]] و [[تزکیه]] {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا}}<ref>«بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد،» سوره شمس، آیه ۹.</ref>، [[سعادت]] و [[شقاوت]] {{متن قرآن|يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ}}<ref>«روزی که (چون) فرا رسد، هیچ کس جز به اذن خداوند سخن نمی‌گوید؛ برخی نگونبخت و برخی نیکبخت‌اند» سوره هود، آیه ۱۰۵.</ref>، {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا}}<ref>«بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد،» سوره شمس، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}}<ref>«و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۱۰.</ref>، [[اصلاح]] و [[افساد]] {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.</ref>؛ {{متن قرآن|أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ}}<ref>«پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید» سوره شعراء، آیه ۱۸۱.</ref> و [[هدایت]] و [[ضلالت]] {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّهُ كَانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ يَهْدُونَنَا فَكَفَرُوا وَتَوَلَّوْا وَاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَمِيدٌ}}<ref>«این بدان روست که پیامبرانشان برای آنها برهان (ی روشن) می‌آوردند ولی آنان گفتند: آیا بشری ما را راهنمایی کند؟ پس کفر ورزیدند و پشت کردند و خداوند بی‌نیازی نشان داد و خداوند بی‌نیازی ستوده است» سوره تغابن، آیه ۶.</ref>، و نیز آیاتی که به مرتبطات مصداقی [[اخلاق]] پرداخته و به [[خُلق]] یا عمل خاصّی اشاره کرده و برای مثال از [[قبح]] [[سرقت]] {{متن قرآن|إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.</ref>، [[ربا]] {{متن قرآن|الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«آنان که ربا می‌خورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمی‌خیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان می‌گویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است پس کسانی که اندرزی از پروردگارشان به آنان برسد و (از رباخواری) باز ایستند، آنچه گذشته، از آن آنهاست و کارشان با خداوند است و کسانی که (بدین کار) باز گردند دمساز آتشند و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref> و [[قتل]] {{متن قرآن|إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ}}<ref>«من می‌خواهم که تو با گناه من و گناه خود (نزد خداوند) بازگردی تا از دمسازان آتش باشی و این کیفر ستمگران است» سوره مائده، آیه ۲۹.</ref> یا [[حُسن]] [[انفاق]] {{متن قرآن|ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«خداوند بنده‌ای زرخرید را مثل می‌زند که توان هیچ کاری ندارد و کسی را که به او از خویش روزی نیکویی داده‌ایم و او پنهان و آشکار از آن می‌بخشد؛ آیا (این دو) برابرند؟» سوره نحل، آیه ۷۵.</ref>، {{متن قرآن|لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ}}<ref>«هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بی‌گمان خداوند آن را می‌داند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.</ref> و [[صدق]] و [[راستی]] {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref> [[سخن]] رانده است. افزون بر این، عمده آیاتی که از [[خداوند]]، [[عالم ملکوت]]، [[انسان]] و [[عالم طبیعت]]، [[وحی]] و [[رسالت]] و [[معاد]] سخن می‌گوید، با اخلاق نیز مرتبط‌است.
خط ۲۹: خط ۲۹:
اخلاق توصیفی، خلقیّات رایج میان [[اقوام]] و [[ملل]] گوناگون یا افراد برجسته را بررسی می‌کند. این نوع [[پژوهش]] صرفاً جنبه توصیف داشته، از هرگونه [[داوری]] درباره [[درستی]] یا [[نادرستی]] آن خلقیّات، یا سفارش به [[پیروی]] یا دوری از آن خودداری می‌کند؛ امّا بی‌تردید روش قرآن در بیان [[اخلاقیّات]] اقوام و افراد که به آن اهتمام فراوانی دارد، با اخلاق توصیفی رایج متفاوت است؛ زیرا قرآن از ره‌گذر ارجاع به وقایع [[عینی]]، [[عبرت‌آموزی]] اخلاقی را مورد نظر قرار داده، همواره اخلاق توصیفی آن، در [[خدمت]] اخلاق تربیتی است. توصیف اخلاقّیات در قرآن را می‌توان در دو بخش پی گرفت<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>:
اخلاق توصیفی، خلقیّات رایج میان [[اقوام]] و [[ملل]] گوناگون یا افراد برجسته را بررسی می‌کند. این نوع [[پژوهش]] صرفاً جنبه توصیف داشته، از هرگونه [[داوری]] درباره [[درستی]] یا [[نادرستی]] آن خلقیّات، یا سفارش به [[پیروی]] یا دوری از آن خودداری می‌کند؛ امّا بی‌تردید روش قرآن در بیان [[اخلاقیّات]] اقوام و افراد که به آن اهتمام فراوانی دارد، با اخلاق توصیفی رایج متفاوت است؛ زیرا قرآن از ره‌گذر ارجاع به وقایع [[عینی]]، [[عبرت‌آموزی]] اخلاقی را مورد نظر قرار داده، همواره اخلاق توصیفی آن، در [[خدمت]] اخلاق تربیتی است. توصیف اخلاقّیات در قرآن را می‌توان در دو بخش پی گرفت<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>:
=== توصیف [[اخلاقیات]] افراد ===
=== توصیف [[اخلاقیات]] افراد ===
در این بخش، قرآن از بسیاری [[پیامبران الهی]] یاد‌ کرده و گذشته از اخلاق‌های مشترک میان آنان، برخی را به اوصافی خاصّ ستوده است: [[ابراهیم]] را به [[تسلیم]] [[خدا]] بودن {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.</ref>، [[مطیع]] [[خداوند]] {{متن قرآن|إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«به راستی ابراهیم (به تنهایی) امتی فروتن برای خداوند و درست‌آیین بود و از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۰.</ref>، حق‌گرا {{متن قرآن|ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«سپس به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم درست‌آیین پیروی کن و (او) از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۳.</ref>، [[شاکر]] [[نعمت‌های الهی]] شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ، بسیار [[راستگو]] {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref>، خدا ترس و بردبار {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ}}<ref>«و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش جز بنا به وعده‌ای نبود که به وی داده بود و چون بر او آشکار گشت که وی دشمن خداوند است از وی دوری جست؛ بی‌گمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۴.</ref>، و [[وفادار]] به [[پیمان]] {{متن قرآن|وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى}}<ref>«و (از صحیفه‌های) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بی‌کم و کاست به جای آورد؟» سوره نجم، آیه ۳۷.</ref> و [[نوح]]{{ع}} را به [[بنده]] شاکر بودن {{متن قرآن|ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا}}<ref>«(ای) فرزندان کسانی که (آنان را در کشتی) با نوح برداشتیم؛ (بدانید که) او بنده‌ای سپاسگزار بود» سوره اسراء، آیه ۳.</ref>؛ و [[ادریس]]{{ع}} را به بسیار راستگو بودن {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref>؛ [[هود]] را به ناصح ([[خیرخواه]]) و [[امین]] بودن {{متن قرآن|أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ}}<ref>«پیام‌های پروردگارم را به شما می‌رسانم و من برای شما خیرخواهی امینم» سوره اعراف، آیه ۶۸.</ref>؛ [[اسماعیل]] را به [[بردباری]] {{متن قرآن|وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵.</ref>، {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.</ref> و [[صادق بودن]] در وعده‌ها {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درست‌پیمان و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۴.</ref>؛ [[یوسف]]{{ع}} را به [[اخلاص]] در [[بندگی]] {{متن قرآن|وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آن زن که یوسف در خانه‌اش بود از او، کام خواست و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌گردند» سوره یوسف، آیه ۲۳.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>؛ ایوب{{ع}} را به [[صابر]] و اوّاب ([[تواب]]، بسیار بازگردنده) بودن {{متن قرآن|وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«و دسته‌ای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۴۴.</ref>؛ [[موسی]]{{ع}} را به [[مخلص]] بودن {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref>؛ [[داوود]]{{ع}} را به اوّاب بودن {{متن قرآن|اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«بر آنچه می‌گویند، شکیبا باش و از بنده ما داود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۱۷.</ref> و [[عیسی]]{{ع}} را به [[نیکی]] به مادرش {{متن قرآن|وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا}}<ref>«و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است» سوره مریم، آیه ۳۲.</ref> ستوده است. به گفته برخی، [[شکرگزاری]] [[نوح]]، [[ابراهیم]] و [[آل‌داوود]]؛ [[صبر]] یوسف، ایوب و [[اسماعیل]]؛ [[قناعت]] و [[زهد]] [[زکریا]]، [[یحیی]]، عیسی و [[الیاس]] و [[عزم]] شدید برای [[قیام]] به [[حق]] و [[شجاعت]] موسی و [[هارون]]{{ع}} از [[کمالات]] و [[فضایل]] خاص ایشان به‌شمار می‌آید و البتّه رسول‌اکرم{{صل}} با [[پیروی]] از [[هدایت الهی]] [[انبیای گذشته]] {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref> و دارا‌ بودن همه اوصاف و کمالات مشترک و مختص آنان <ref>المنار، ج‌۷، ص‌۵۹۷؛ موسوعة اخلاق‌القرآن، ج‌۵، ص‌۱۹.</ref> افزون بر اوصافی چون: [[رأفت]] و [[رحمت]] برای [[مؤمنان]] {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا}}<ref>«اوست آنکه بر شما درود می‌فرستد- و فرشتگانش (نیز)- تا شما را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون برد و با مؤمنان بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۴۳.</ref>، {{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بی‌گمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.</ref> و [[نرم‌خویی]] {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>، به داشتن [[خلق عظیم]] [[وصف]] شده است: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref> [[علامه طباطبایی]]، مقصود از {{متن قرآن|خُلُقٍ عَظِيمٍ}} در این [[آیه]] را به قرینه [[آیات]] پیشین، [[اخلاق]] و [[منش]] [[اجتماعی]] [[پیامبر]]{{صل}} می‌داند؛<ref>المیزان، ج‌۶‌، ص‌۳۰۲، ج‌۱۹، ص‌۳۶۹.</ref> امّا طبق روایتی که از ابن‌عبّاس نقل شده، مقصود از {{متن قرآن|خُلُقٍ عَظِيمٍ}} [[دین اسلام]]، و [[مدح]] پیامبر{{صل}} برای [[استقامت]] [[حضرت]] در دین‌است.<ref>جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۲۴.</ref> فخر رازی، این برداشت را [[نادرست]] می‌داند؛ زیرا [[معتقد]] است که [[دین]]، مقوله‌ای نظری است و با کمال قوّه نظری [[انسان]] پیوند دارد؛ در‌حالی‌ که [[اخلاق]]، مقوله‌ای عملی است و به کمال قوّه عملی انسان مربوط است و افزون بر این، معنای لغوی خُلُق که سجیّه یا [[عادت]] [[نفسانی]] است، با دین تناسبی ندارد.<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۳۰، ص‌۸۱‌.</ref> [[علامه طباطبایی]] نیز که با توجّه به‌معنای [[خلق]] ([[ملکه نفسانی]]) و براساس [[سیاق آیات]]، مقصود از {{متن قرآن|خُلُقٍ عَظِيمٍ}} را [[منش]] [[اجتماعی]] [[رسول‌خدا]] دانسته، [[تفسیر]] {{متن قرآن|خُلُقٍ عَظِيمٍ}} به "[[دین]]" را [[نادرست]] می‌داند.<ref> المیزان، ج‌۱۹، ص‌۳۶۹.</ref> با توجّه به اینکه [[ستایش]] [[اخلاق]] فرد بدون ارجاع آن به دین ممکن است. احتمال دارد در این [[آیه]]، [[خداوند]]، [[پیامبر]] خود را برای اخلاق خوبی که دارد می‌ستاید؛ هرچند در [[آیات]] دیگری، وی را برای [[استقامت در دین]] نیز ستایش می‌کند.
در این بخش، قرآن از بسیاری [[پیامبران الهی]] یاد‌ کرده و گذشته از اخلاق‌های مشترک میان آنان، برخی را به اوصافی خاصّ ستوده است: [[ابراهیم]] را به [[تسلیم]] [[خدا]] بودن {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.</ref>، [[مطیع]] [[خداوند]] {{متن قرآن|إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«به راستی ابراهیم (به تنهایی) امتی فروتن برای خداوند و درست‌آیین بود و از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۰.</ref>، حق‌گرا {{متن قرآن|ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«سپس به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم درست‌آیین پیروی کن و (او) از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۳.</ref>، [[شاکر]] [[نعمت‌های الهی]] شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ، بسیار [[راستگو]] {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref>، خدا ترس و بردبار {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ}}<ref>«و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش جز بنا به وعده‌ای نبود که به وی داده بود و چون بر او آشکار گشت که وی دشمن خداوند است از وی دوری جست؛ بی‌گمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۴.</ref>، و [[وفادار]] به [[پیمان]] {{متن قرآن|وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى}}<ref>«و (از صحیفه‌های) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بی‌کم و کاست به جای آورد؟» سوره نجم، آیه ۳۷.</ref> و [[نوح]] {{ع}} را به [[بنده]] شاکر بودن {{متن قرآن|ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا}}<ref>«(ای) فرزندان کسانی که (آنان را در کشتی) با نوح برداشتیم؛ (بدانید که) او بنده‌ای سپاسگزار بود» سوره اسراء، آیه ۳.</ref>؛ و [[ادریس]] {{ع}} را به بسیار راستگو بودن {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref>؛ [[هود]] را به ناصح ([[خیرخواه]]) و [[امین]] بودن {{متن قرآن|أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ}}<ref>«پیام‌های پروردگارم را به شما می‌رسانم و من برای شما خیرخواهی امینم» سوره اعراف، آیه ۶۸.</ref>؛ [[اسماعیل]] را به [[بردباری]] {{متن قرآن|وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵.</ref>، {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.</ref> و [[صادق بودن]] در وعده‌ها {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درست‌پیمان و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۴.</ref>؛ [[یوسف]] {{ع}} را به [[اخلاص]] در [[بندگی]] {{متن قرآن|وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آن زن که یوسف در خانه‌اش بود از او، کام خواست و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌گردند» سوره یوسف، آیه ۲۳.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>؛ ایوب {{ع}} را به [[صابر]] و اوّاب ([[تواب]]، بسیار بازگردنده) بودن {{متن قرآن|وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«و دسته‌ای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۴۴.</ref>؛ [[موسی]] {{ع}} را به [[مخلص]] بودن {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref>؛ [[داوود]] {{ع}} را به اوّاب بودن {{متن قرآن|اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«بر آنچه می‌گویند، شکیبا باش و از بنده ما داود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۱۷.</ref> و [[عیسی]] {{ع}} را به [[نیکی]] به مادرش {{متن قرآن|وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا}}<ref>«و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است» سوره مریم، آیه ۳۲.</ref> ستوده است. به گفته برخی، [[شکرگزاری]] [[نوح]]، [[ابراهیم]] و [[آل‌داوود]]؛ [[صبر]] یوسف، ایوب و [[اسماعیل]]؛ [[قناعت]] و [[زهد]] [[زکریا]]، [[یحیی]]، عیسی و [[الیاس]] و [[عزم]] شدید برای [[قیام]] به [[حق]] و [[شجاعت]] موسی و [[هارون]] {{ع}} از [[کمالات]] و [[فضایل]] خاص ایشان به‌شمار می‌آید و البتّه رسول‌اکرم {{صل}} با [[پیروی]] از [[هدایت الهی]] [[انبیای گذشته]] {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref> و دارا‌ بودن همه اوصاف و کمالات مشترک و مختص آنان <ref>المنار، ج‌۷، ص‌۵۹۷؛ موسوعة اخلاق‌القرآن، ج‌۵، ص‌۱۹.</ref> افزون بر اوصافی چون: [[رأفت]] و [[رحمت]] برای [[مؤمنان]] {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا}}<ref>«اوست آنکه بر شما درود می‌فرستد- و فرشتگانش (نیز)- تا شما را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون برد و با مؤمنان بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۴۳.</ref>، {{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بی‌گمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.</ref> و [[نرم‌خویی]] {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>، به داشتن [[خلق عظیم]] [[وصف]] شده است: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref> [[علامه طباطبایی]]، مقصود از {{متن قرآن|خُلُقٍ عَظِيمٍ}} در این [[آیه]] را به قرینه [[آیات]] پیشین، [[اخلاق]] و [[منش]] [[اجتماعی]] [[پیامبر]] {{صل}} می‌داند؛<ref>المیزان، ج‌۶‌، ص‌۳۰۲، ج‌۱۹، ص‌۳۶۹.</ref> امّا طبق روایتی که از ابن‌عبّاس نقل شده، مقصود از {{متن قرآن|خُلُقٍ عَظِيمٍ}} [[دین اسلام]]، و [[مدح]] پیامبر {{صل}} برای [[استقامت]] [[حضرت]] در دین‌است.<ref>جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۲۴.</ref> فخر رازی، این برداشت را [[نادرست]] می‌داند؛ زیرا [[معتقد]] است که [[دین]]، مقوله‌ای نظری است و با کمال قوّه نظری [[انسان]] پیوند دارد؛ در‌حالی‌ که [[اخلاق]]، مقوله‌ای عملی است و به کمال قوّه عملی انسان مربوط است و افزون بر این، معنای لغوی خُلُق که سجیّه یا [[عادت]] [[نفسانی]] است، با دین تناسبی ندارد.<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۳۰، ص‌۸۱‌.</ref> [[علامه طباطبایی]] نیز که با توجّه به‌معنای [[خلق]] ([[ملکه نفسانی]]) و براساس [[سیاق آیات]]، مقصود از {{متن قرآن|خُلُقٍ عَظِيمٍ}} را [[منش]] [[اجتماعی]] [[رسول‌خدا]] دانسته، [[تفسیر]] {{متن قرآن|خُلُقٍ عَظِيمٍ}} به "[[دین]]" را [[نادرست]] می‌داند.<ref> المیزان، ج‌۱۹، ص‌۳۶۹.</ref> با توجّه به اینکه [[ستایش]] [[اخلاق]] فرد بدون ارجاع آن به دین ممکن است. احتمال دارد در این [[آیه]]، [[خداوند]]، [[پیامبر]] خود را برای اخلاق خوبی که دارد می‌ستاید؛ هرچند در [[آیات]] دیگری، وی را برای [[استقامت در دین]] نیز ستایش می‌کند.


درباره جامعیّت [[اخلاقی]] رسول‌ خدا{{صل}} برخی آیه {{متن قرآن|خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.</ref> را [[شاهد]] آورده‌اند.<ref> مدارج‌السالکین، ج‌۲، ص‌۳۱۷.</ref> [[قرآن]]، افزون بر [[پیامبران]]، برخی دیگر از انسان‌های برجسته را نیز به دارا بودن صفتی [[نیکو]] ستوده است؛ چنان‌که در آیه‌ {{متن قرآن|وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ}}<ref>«و (نیز) مریم دختر عمران را که پاکدامن بود و ما از روح خویش در آن دمیدیم؛ و سخنان و کتاب‌های پروردگارش را باور داشت و از فرمانبرداران بود» سوره تحریم، آیه ۱۲.</ref> [[پاک‌دامنی]] [[حضرت مریم]]{{س}} را مطرح کرده و او را در این [[جهت]]، الگویی [[شایسته]] برای [[مؤمنان]] دانسته است.
درباره جامعیّت [[اخلاقی]] رسول‌ خدا {{صل}} برخی آیه {{متن قرآن|خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.</ref> را [[شاهد]] آورده‌اند.<ref> مدارج‌السالکین، ج‌۲، ص‌۳۱۷.</ref> [[قرآن]]، افزون بر [[پیامبران]]، برخی دیگر از انسان‌های برجسته را نیز به دارا بودن صفتی [[نیکو]] ستوده است؛ چنان‌که در آیه‌ {{متن قرآن|وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ}}<ref>«و (نیز) مریم دختر عمران را که پاکدامن بود و ما از روح خویش در آن دمیدیم؛ و سخنان و کتاب‌های پروردگارش را باور داشت و از فرمانبرداران بود» سوره تحریم، آیه ۱۲.</ref> [[پاک‌دامنی]] [[حضرت مریم]] {{س}} را مطرح کرده و او را در این [[جهت]]، الگویی [[شایسته]] برای [[مؤمنان]] دانسته است.


آیاتی از قرآن نیز به [[اخلاق ناپسند]] برخی افراد اشاره دارد؛ مانند: فسادگری [[فرعون]] و [[ستم]] وی بر [[بنی‌اسرائیل]] {{متن قرآن|إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«بی‌گمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دسته‌دسته کرد. دسته‌ای از آنان را به ناتوانی می‌کشاند، پسرانشان را سر می‌برید و زنانشان را زنده وا می‌نهاد، به یقین او از تبهکاران بود» سوره قصص، آیه ۴.</ref>، [[فسق]] {{متن قرآن|وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ}}<ref>«و دستت را در گریبان کن تا سپید (و نورانی) بی‌هیچ آسیب (و بیماری) بیرون آید؛ با نه نشانه به سوی فرعون و قومش (روی آور) که آنان قومی نافرمانند» سوره نمل، آیه ۱۲.</ref>، [[استکبار]] وی {{متن قرآن|وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مُوسَى بِالْبَيِّنَاتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانُوا سَابِقِينَ}}<ref>«و قارون و فرعون و هامان را (نیز) عذاب کردیم و البتّه موسی برای آنان برهان‌ها آورد امّا آنان در آن سرزمین گردن‌کشی پیشه کردند و پیشرو نبودند» سوره عنکبوت، آیه ۳۹.</ref>؛ ستم کردن و کشتن [[برادر]] از سوی [[قابیل]] {{متن قرآن|إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ}}<ref>«من می‌خواهم که تو با گناه من و گناه خود (نزد خداوند) بازگردی تا از دمسازان آتش باشی و این کیفر ستمگران است» سوره مائده، آیه ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«نفس (امّاره) او کشتن برادرش را بر وی آسان گردانید پس او را کشت و از زیانکاران شد» سوره مائده، آیه ۳۰.</ref><ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
آیاتی از قرآن نیز به [[اخلاق ناپسند]] برخی افراد اشاره دارد؛ مانند: فسادگری [[فرعون]] و [[ستم]] وی بر [[بنی‌اسرائیل]] {{متن قرآن|إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«بی‌گمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دسته‌دسته کرد. دسته‌ای از آنان را به ناتوانی می‌کشاند، پسرانشان را سر می‌برید و زنانشان را زنده وا می‌نهاد، به یقین او از تبهکاران بود» سوره قصص، آیه ۴.</ref>، [[فسق]] {{متن قرآن|وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ}}<ref>«و دستت را در گریبان کن تا سپید (و نورانی) بی‌هیچ آسیب (و بیماری) بیرون آید؛ با نه نشانه به سوی فرعون و قومش (روی آور) که آنان قومی نافرمانند» سوره نمل، آیه ۱۲.</ref>، [[استکبار]] وی {{متن قرآن|وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مُوسَى بِالْبَيِّنَاتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانُوا سَابِقِينَ}}<ref>«و قارون و فرعون و هامان را (نیز) عذاب کردیم و البتّه موسی برای آنان برهان‌ها آورد امّا آنان در آن سرزمین گردن‌کشی پیشه کردند و پیشرو نبودند» سوره عنکبوت، آیه ۳۹.</ref>؛ ستم کردن و کشتن [[برادر]] از سوی [[قابیل]] {{متن قرآن|إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ}}<ref>«من می‌خواهم که تو با گناه من و گناه خود (نزد خداوند) بازگردی تا از دمسازان آتش باشی و این کیفر ستمگران است» سوره مائده، آیه ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«نفس (امّاره) او کشتن برادرش را بر وی آسان گردانید پس او را کشت و از زیانکاران شد» سوره مائده، آیه ۳۰.</ref><ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>


=== توصیف [[اخلاقیات]] [[اقوام]] ===
=== توصیف [[اخلاقیات]] [[اقوام]] ===
آیات فراوانی از قرآن، [[انحراف‌های اخلاقی]] بسیاری از اقوام گذشته را یادآور شده است؛ از‌جمله فسق و ستم و [[طغیان]] [[قوم نوح]]{{ع}}{{متن قرآن|وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ}}<ref>«و پیش از آن، قوم نوح را (نابود کردیم) که قومی بزهکار بودند» سوره ذاریات، آیه ۴۶.</ref>، {{متن قرآن|وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى}}<ref>«و (نیز) پیش از آن، قوم نوح را که ستمگرتر و سرکش‌تر بودند» سوره نجم، آیه ۵۲.</ref>، نسبت‌های ناروا و خلاف اخلاقِ [[سفاهت]] و [[کذب]] به [[هود]] از سوی [[قوم]] وی (عاد) {{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ}}<ref>«سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: بی‌گمان ما تو را در نابخردی می‌بینیم و ما تو را از دروغگویان می‌دانیم» سوره اعراف، آیه ۶۶.</ref>، [[پیمان‌شکنی]]، [[سرکشی]] از [[فرمان]] [[پروردگار]] و پی کردن [[ناقه]] از سوی [[ثمود]] ([[قوم صالح]]{{ع}}) {{متن قرآن|وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}}<ref>«و یاد کنید آنگاه را که شما را جانشینانی پس از (قوم) عاد قرار داد و در این سرزمین جای داد که در هامون آن کاخ‌ها می‌سازید و کوه‌ها را برای خانه‌سازی می‌تراشید پس نعمت‌های خداوند را به یاد آورید و در این سرزمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره اعراف، آیه ۷۴.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ}}<ref>«سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمده‌اند گفتند: آیا می‌دانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟ گفتند: (آری) ما به آنچه وی بدان پیامبری یافته است مؤمنیم» سوره اعراف، آیه ۷۵.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ}}<ref>«آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم» سوره اعراف، آیه ۷۶.</ref>، {{متن قرآن|فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور!» سوره اعراف، آیه ۷۷.</ref>، [[محاجّه]] به ناحق [[قوم ابراهیم]]{{ع}} با وی درباره [[توحید]] {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«آیا در (کار) آن کس ننگریسته‌ای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده می‌کند و می‌میراند، او گفت: من (نیز) زنده می‌دارم و می‌میرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا می‌آورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمی‌گردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.</ref>، [[فحشا]] و کارهای [[ناشایست]] [[قوم لوط]]{{ع}} {{متن قرآن|وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و لوط را (به پیامبری فرستادیم) آنگاه که به قوم خود گفت: آیا (آن) کار زشت را انجام می‌دهید که پیش از شما هیچ کس از جهانیان انجام نداده است؟!» سوره اعراف، آیه ۸۰.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ}}<ref>«شما از سر شهوت به جای زنان به سراغ مردان می‌روید بلکه شما قومی گزافکارید» سوره اعراف، آیه ۸۱.</ref>، [[کم‌فروشی]]، [[فساد]] و جلوگیری از [[راه خدا]] به همراه ایجاد جوّ [[وحشت]] از سوی [[قوم شعیب]]{{ع}}([[مدین]]) {{متن قرآن|أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ}}<ref>«پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید» سوره شعراء، آیه ۱۸۱.</ref>، {{متن قرآن|وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ}}<ref>«و چون پیمانه می‌کنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیک‌فرجام‌تر است» سوره اسراء، آیه ۳۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}}<ref>«و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا وَاذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَلِيلًا فَكَثَّرَكُمْ وَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و بر سر هر راهی منشینید که (مردم را) بترسانید و کسانی را که به آن ایمان آورده‌اند از راه خداوند باز دارید و آن را ناراست (و ناهموار) بخواهید و به یاد آورید هنگامی را که اندک بودید و شما را بی‌شمار گردانید و بنگرید که سرانجام تبهکاران چگونه بود» سوره اعراف، آیه ۸۶.</ref> و بیش از همه، قرآن به [[انحراف‌های اخلاقی]] [[قوم موسی]] و [[یهودیان]] اشاره دارد. برخی این اوصاف را شامل موارد ذیل دانسته‌اند: [[قتل]] [[انبیا]] و [[آمران به معروف]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«آنان را که به آیات خداوند کفر می‌ورزند و پیامبران را ناحقّ می‌کشند و دادفرمایان از مردم را به قتل می‌رسانند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره آل عمران، آیه ۲۱.</ref>، شکستن [[حرمت]] [[روز]] تعطیل ([[شنبه]])، [[پیمان‌شکنی]]، [[توطئه]] قتل [[مسیح]] {{متن قرآن|وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}}<ref>«و (بنی اسرائیل) نیرنگ ورزیدند و خداوند تدبیر کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره آل عمران، آیه ۵۴.</ref>، اختیال (خرامندگی، [[فخرفروشی]])، [[بخل]]، [[کتمان]] داده‌های [[خدا]] و تظاهر‌به [[فقر]] و نداری {{متن قرآن|وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا}}<ref>«خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۳۶.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«همان کسان که تنگ‌چشمی می‌ورزند و مردم را به تنگ‌چشمی وا می‌دارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان می‌کنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کرده‌ایم» سوره نساء، آیه ۳۷.</ref><ref>المیزان، ج‌۴، ص‌۳۵۵.</ref>، و [[تحریف]] [[آیات الهی]] و به‌کار بردن جمله‌های غیر [[اخلاقی]] از قبیل: سمعنا و عصینا (شنیدیم و [[نافرمانی]] کردیم)، اسمع غیر مسمع (بشنو که نشنوی)، راعنا (ناسزایی به زبان جهودان) {{متن قرآن|مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«برخی از یهودیان کلمات را از جایگاه (راستین) آن جابه‌جا می‌کنند و با پیچاندن زبانشان و از سر طعنه بر دین می‌گویند: «شنفتیم و نپذیرفتیم» و (یا): «بشنو و باور مکن» و (یا) «راعنا» و اگر می‌گفتند: «شنیدیم و فرمان بردیم» و «بشنو و ما را بنگر» برای آنان بهتر و استوارتر می‌بود اما خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است پس جز اندکی، ایمان نخواهند آورد» سوره نساء، آیه ۴۶.</ref> و‌... ‌.<ref> المنیر، ج۱، ص‌۲۵۵ و ۲۵۷، ج۳، ص‌۱۸۵، ۲۴۰ و ۲۴۳، ج۴، ص‌۴۴، ج‌۵، ص‌۷۳ و ۹۷‌ـ‌۹۹.</ref>
آیات فراوانی از قرآن، [[انحراف‌های اخلاقی]] بسیاری از اقوام گذشته را یادآور شده است؛ از‌جمله فسق و ستم و [[طغیان]] [[قوم نوح]] {{ع}}{{متن قرآن|وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ}}<ref>«و پیش از آن، قوم نوح را (نابود کردیم) که قومی بزهکار بودند» سوره ذاریات، آیه ۴۶.</ref>، {{متن قرآن|وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى}}<ref>«و (نیز) پیش از آن، قوم نوح را که ستمگرتر و سرکش‌تر بودند» سوره نجم، آیه ۵۲.</ref>، نسبت‌های ناروا و خلاف اخلاقِ [[سفاهت]] و [[کذب]] به [[هود]] از سوی [[قوم]] وی (عاد) {{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ}}<ref>«سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: بی‌گمان ما تو را در نابخردی می‌بینیم و ما تو را از دروغگویان می‌دانیم» سوره اعراف، آیه ۶۶.</ref>، [[پیمان‌شکنی]]، [[سرکشی]] از [[فرمان]] [[پروردگار]] و پی کردن [[ناقه]] از سوی [[ثمود]] ([[قوم صالح]] {{ع}}) {{متن قرآن|وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}}<ref>«و یاد کنید آنگاه را که شما را جانشینانی پس از (قوم) عاد قرار داد و در این سرزمین جای داد که در هامون آن کاخ‌ها می‌سازید و کوه‌ها را برای خانه‌سازی می‌تراشید پس نعمت‌های خداوند را به یاد آورید و در این سرزمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره اعراف، آیه ۷۴.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ}}<ref>«سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمده‌اند گفتند: آیا می‌دانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟ گفتند: (آری) ما به آنچه وی بدان پیامبری یافته است مؤمنیم» سوره اعراف، آیه ۷۵.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ}}<ref>«آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم» سوره اعراف، آیه ۷۶.</ref>، {{متن قرآن|فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور!» سوره اعراف، آیه ۷۷.</ref>، [[محاجّه]] به ناحق [[قوم ابراهیم]] {{ع}} با وی درباره [[توحید]] {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«آیا در (کار) آن کس ننگریسته‌ای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده می‌کند و می‌میراند، او گفت: من (نیز) زنده می‌دارم و می‌میرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا می‌آورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمی‌گردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.</ref>، [[فحشا]] و کارهای [[ناشایست]] [[قوم لوط]] {{ع}} {{متن قرآن|وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و لوط را (به پیامبری فرستادیم) آنگاه که به قوم خود گفت: آیا (آن) کار زشت را انجام می‌دهید که پیش از شما هیچ کس از جهانیان انجام نداده است؟!» سوره اعراف، آیه ۸۰.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ}}<ref>«شما از سر شهوت به جای زنان به سراغ مردان می‌روید بلکه شما قومی گزافکارید» سوره اعراف، آیه ۸۱.</ref>، [[کم‌فروشی]]، [[فساد]] و جلوگیری از [[راه خدا]] به همراه ایجاد جوّ [[وحشت]] از سوی [[قوم شعیب]] {{ع}}([[مدین]]) {{متن قرآن|أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ}}<ref>«پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید» سوره شعراء، آیه ۱۸۱.</ref>، {{متن قرآن|وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ}}<ref>«و چون پیمانه می‌کنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیک‌فرجام‌تر است» سوره اسراء، آیه ۳۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}}<ref>«و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا وَاذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَلِيلًا فَكَثَّرَكُمْ وَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و بر سر هر راهی منشینید که (مردم را) بترسانید و کسانی را که به آن ایمان آورده‌اند از راه خداوند باز دارید و آن را ناراست (و ناهموار) بخواهید و به یاد آورید هنگامی را که اندک بودید و شما را بی‌شمار گردانید و بنگرید که سرانجام تبهکاران چگونه بود» سوره اعراف، آیه ۸۶.</ref> و بیش از همه، قرآن به [[انحراف‌های اخلاقی]] [[قوم موسی]] و [[یهودیان]] اشاره دارد. برخی این اوصاف را شامل موارد ذیل دانسته‌اند: [[قتل]] [[انبیا]] و [[آمران به معروف]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«آنان را که به آیات خداوند کفر می‌ورزند و پیامبران را ناحقّ می‌کشند و دادفرمایان از مردم را به قتل می‌رسانند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره آل عمران، آیه ۲۱.</ref>، شکستن [[حرمت]] [[روز]] تعطیل ([[شنبه]])، [[پیمان‌شکنی]]، [[توطئه]] قتل [[مسیح]] {{متن قرآن|وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}}<ref>«و (بنی اسرائیل) نیرنگ ورزیدند و خداوند تدبیر کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره آل عمران، آیه ۵۴.</ref>، اختیال (خرامندگی، [[فخرفروشی]])، [[بخل]]، [[کتمان]] داده‌های [[خدا]] و تظاهر‌به [[فقر]] و نداری {{متن قرآن|وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا}}<ref>«خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۳۶.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«همان کسان که تنگ‌چشمی می‌ورزند و مردم را به تنگ‌چشمی وا می‌دارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان می‌کنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کرده‌ایم» سوره نساء، آیه ۳۷.</ref><ref>المیزان، ج‌۴، ص‌۳۵۵.</ref>، و [[تحریف]] [[آیات الهی]] و به‌کار بردن جمله‌های غیر [[اخلاقی]] از قبیل: سمعنا و عصینا (شنیدیم و [[نافرمانی]] کردیم)، اسمع غیر مسمع (بشنو که نشنوی)، راعنا (ناسزایی به زبان جهودان) {{متن قرآن|مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«برخی از یهودیان کلمات را از جایگاه (راستین) آن جابه‌جا می‌کنند و با پیچاندن زبانشان و از سر طعنه بر دین می‌گویند: «شنفتیم و نپذیرفتیم» و (یا): «بشنو و باور مکن» و (یا) «راعنا» و اگر می‌گفتند: «شنیدیم و فرمان بردیم» و «بشنو و ما را بنگر» برای آنان بهتر و استوارتر می‌بود اما خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است پس جز اندکی، ایمان نخواهند آورد» سوره نساء، آیه ۴۶.</ref> و‌... ‌.<ref> المنیر، ج۱، ص‌۲۵۵ و ۲۵۷، ج۳، ص‌۱۸۵، ۲۴۰ و ۲۴۳، ج۴، ص‌۴۴، ج‌۵، ص‌۷۳ و ۹۷‌ـ‌۹۹.</ref>


[[قرآن کریم]]، گاهی از رهگذر اشاره به [[انحراف‌های اخلاقی]] [[اقوام]] خاص، به زمینه‌های بروز این [[انحراف‌ها]] توجّه می‌دهد؛ چنان‌که درباره گروه‌های [[کافر]] می‌گوید علّت اصلی [[انحراف]] آنان [[استکبار]] و [[تعجب]] انکارآمیز آنهاست به اینکه بشری مانند خودشان بتواند به [[رستگاری]] [[هدایت]] کند؛<ref> المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۹۷.</ref> ازاین‌رو، [[پیام]] [[رسول‌خدا]] را نادیده انگاشتند و در وادی [[کفر]] و [[گمراهی]] افتادند. {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ}}<ref>«آنچه را در آسمان‌ها و زمین است می‌داند و آنچه را پنهان یا آشکار می‌کنید می‌داند و خداوند به اندیشه‌ها داناست» سوره تغابن، آیه ۴.</ref> گاهی نیز به [[انحرافی]] خاصّ مانند [[فساد]] و [[زیاده‌خواهی]] ملّتی اشاره می‌کند؛ سپس [[سرنوشت]] شوم آن [[ملّت]] را یادآور می‌شود تا حسّاسیت [[اجتماعی]] لازم را در ما برانگیزد: {{متن قرآن|الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ}}<ref>«آنان که در شهرها سر به سرکشی برداشتند، و در آنها بسیار به تباهی پرداختند، سرانجام پروردگارت بر (سر) آنان تازیانه عذاب فرو کشید، بی‌گمان پروردگارت در کمینگاه است» سوره فجر، آیه ۱۱-۱۴.</ref> می‌توان گفت: همه موارد [[اخلاق]] وصفی [[قرآن]] در این بخش، تفصیل و ارائه مصادیق برای این آموزه اساسی است که نابودی [[ملّت‌ها]] به تعبیر زیبای قرآن "وبال" ([[فرجام بد]]) کارهای خودشان است: {{متن قرآن|أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ فَذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«آیا خبر کافران پیشین به شما نرسیده است که عقوبت کارشان را چشیدند و عذابی دردناک خواهند داشت؟» سوره تغابن، آیه ۵.</ref><ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
[[قرآن کریم]]، گاهی از رهگذر اشاره به [[انحراف‌های اخلاقی]] [[اقوام]] خاص، به زمینه‌های بروز این [[انحراف‌ها]] توجّه می‌دهد؛ چنان‌که درباره گروه‌های [[کافر]] می‌گوید علّت اصلی [[انحراف]] آنان [[استکبار]] و [[تعجب]] انکارآمیز آنهاست به اینکه بشری مانند خودشان بتواند به [[رستگاری]] [[هدایت]] کند؛<ref> المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۹۷.</ref> ازاین‌رو، [[پیام]] [[رسول‌خدا]] را نادیده انگاشتند و در وادی [[کفر]] و [[گمراهی]] افتادند. {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ}}<ref>«آنچه را در آسمان‌ها و زمین است می‌داند و آنچه را پنهان یا آشکار می‌کنید می‌داند و خداوند به اندیشه‌ها داناست» سوره تغابن، آیه ۴.</ref> گاهی نیز به [[انحرافی]] خاصّ مانند [[فساد]] و [[زیاده‌خواهی]] ملّتی اشاره می‌کند؛ سپس [[سرنوشت]] شوم آن [[ملّت]] را یادآور می‌شود تا حسّاسیت [[اجتماعی]] لازم را در ما برانگیزد: {{متن قرآن|الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ}}<ref>«آنان که در شهرها سر به سرکشی برداشتند، و در آنها بسیار به تباهی پرداختند، سرانجام پروردگارت بر (سر) آنان تازیانه عذاب فرو کشید، بی‌گمان پروردگارت در کمینگاه است» سوره فجر، آیه ۱۱-۱۴.</ref> می‌توان گفت: همه موارد [[اخلاق]] وصفی [[قرآن]] در این بخش، تفصیل و ارائه مصادیق برای این آموزه اساسی است که نابودی [[ملّت‌ها]] به تعبیر زیبای قرآن "وبال" ([[فرجام بد]]) کارهای خودشان است: {{متن قرآن|أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ فَذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«آیا خبر کافران پیشین به شما نرسیده است که عقوبت کارشان را چشیدند و عذابی دردناک خواهند داشت؟» سوره تغابن، آیه ۵.</ref><ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
خط ۵۵: خط ۵۵:
بسیاری از [[متکلّمان]] [[اشعری]] از‌ جمله [[فخر رازی]] که [[اعتقاد]] صریح به [[جبر]] و [[نفی]] اختیار از انسان را با [[آیات قرآن کریم]] سازگار نمی‌دیدند، کوشیدند با فرق نهادن میان "خَلق و ایجاد" از یک سو، و "فعل و اکتساب" از سوی دیگر، ضمن اسناد فعل و کسب به انسان، [[قدرت]] او بر تحقّق آن را نفی کنند و به تعبیر خودشان، قدرت و مقدور را [[فعل خداوند]] بدانند. این نظریّه به نام "کسب" معروف و تلاشی ناموفق برای تبیین نظریه جبری بودن انسان است.<ref> افعال‌العباد، ص‌۳۲۵‌ـ‌۳۶۸؛ المحصّل، ص‌۴۶۹؛ فلسفه علم کلام، ص‌۷۱۶‌ـ‌۷۷۷.</ref>
بسیاری از [[متکلّمان]] [[اشعری]] از‌ جمله [[فخر رازی]] که [[اعتقاد]] صریح به [[جبر]] و [[نفی]] اختیار از انسان را با [[آیات قرآن کریم]] سازگار نمی‌دیدند، کوشیدند با فرق نهادن میان "خَلق و ایجاد" از یک سو، و "فعل و اکتساب" از سوی دیگر، ضمن اسناد فعل و کسب به انسان، [[قدرت]] او بر تحقّق آن را نفی کنند و به تعبیر خودشان، قدرت و مقدور را [[فعل خداوند]] بدانند. این نظریّه به نام "کسب" معروف و تلاشی ناموفق برای تبیین نظریه جبری بودن انسان است.<ref> افعال‌العباد، ص‌۳۲۵‌ـ‌۳۶۸؛ المحصّل، ص‌۴۶۹؛ فلسفه علم کلام، ص‌۷۱۶‌ـ‌۷۷۷.</ref>


امّا [[مفسّران]] [[شیعی]] پیرو آموزه‌های [[امامان معصوم]]{{ع}} هیچ تعارضی میان دو دسته از [[آیات]] مذکور ندیده‌اند؛ زیرا [[اعتقاد به توحید]] افعالی و مستند کردن هرکاری در [[عالم هستی]] به ذات باری، نافی اعتقاد به اختیار انسان نیست. اختیار انسان در چارچوب [[مشیّت الهی]] قرار دارد؛ بنابراین، از [[اراده الهی]] مستقل نیست؛ از این‌رو در [[آیه]] مربوط به [[جنگ بدر]] خداوند، ضمن نسبت دادن فعل به [[رسول]] خویش، آن را به خود نسبت می‌دهد و حتّی از [[رسول خدا]] سلب می‌کند: {{متن قرآن|وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى}}<ref>«چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند» سوره انفال، آیه ۱۷.</ref> پس خداوند، اصل استناد فعل به [[انسان]] را می‌پذیرد؛ امّا این مسأله، با [[اعتقاد]] به اینکه همه چیز در دست [[خداوند]] است، منافات ندارد؛ زیرا [[قضا و قدر]] و [[مشیّت]] و [[اراده]] و [[علم]] و [[عنایت]] [[حق‌تعالی]] علّتی در طول علل طبیعی (و‌نه در عرض آنها) است. تمام [[نظام]] منظّم غیر متناهی علل و اسباب، متّکی بر اراده و مشیّت[[حق]] و [[قضا و قدر الهی]] و برانگیخته از آنها است و تأثیر و علّیّت این علل و اسباب از نظری، عین تأثیر و علّیّت قضا و قدر است.<ref>مجموعه آثار، ج‌۱، ص‌۴۱۷ «انسان و سرنوشت».</ref> به بیان دیگر، [[انسان]] در [[اختیار]] خویش مستقل نیست؛ بلکه این اختیار، خود به خواست [[خدا]] و در چهارچوب [[مشیّت الهی]] است. این نظریه که به امر بین‌الامرین معروف است در میان [[فیلسوفان]] و [[متکلّمان]] [[شیعی]] به‌صورت جالبی طرح و تقریر شده است.<ref>مجموعه آثار، ج‌۶‌، ص‌۶۰۶‌ـ‌۶۳۵ «اصول فلسفه و روش رئالیسم»؛ المیزان، ج‌۱، ص‌۹۴‌ـ‌۱۰۸؛ تفسیر‌کلامی، ص‌۲۹۷‌ـ‌۳۲۶.</ref>
امّا [[مفسّران]] [[شیعی]] پیرو آموزه‌های [[امامان معصوم]] {{ع}} هیچ تعارضی میان دو دسته از [[آیات]] مذکور ندیده‌اند؛ زیرا [[اعتقاد به توحید]] افعالی و مستند کردن هرکاری در [[عالم هستی]] به ذات باری، نافی اعتقاد به اختیار انسان نیست. اختیار انسان در چارچوب [[مشیّت الهی]] قرار دارد؛ بنابراین، از [[اراده الهی]] مستقل نیست؛ از این‌رو در [[آیه]] مربوط به [[جنگ بدر]] خداوند، ضمن نسبت دادن فعل به [[رسول]] خویش، آن را به خود نسبت می‌دهد و حتّی از [[رسول خدا]] سلب می‌کند: {{متن قرآن|وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى}}<ref>«چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند» سوره انفال، آیه ۱۷.</ref> پس خداوند، اصل استناد فعل به [[انسان]] را می‌پذیرد؛ امّا این مسأله، با [[اعتقاد]] به اینکه همه چیز در دست [[خداوند]] است، منافات ندارد؛ زیرا [[قضا و قدر]] و [[مشیّت]] و [[اراده]] و [[علم]] و [[عنایت]] [[حق‌تعالی]] علّتی در طول علل طبیعی (و‌نه در عرض آنها) است. تمام [[نظام]] منظّم غیر متناهی علل و اسباب، متّکی بر اراده و مشیّت[[حق]] و [[قضا و قدر الهی]] و برانگیخته از آنها است و تأثیر و علّیّت این علل و اسباب از نظری، عین تأثیر و علّیّت قضا و قدر است.<ref>مجموعه آثار، ج‌۱، ص‌۴۱۷ «انسان و سرنوشت».</ref> به بیان دیگر، [[انسان]] در [[اختیار]] خویش مستقل نیست؛ بلکه این اختیار، خود به خواست [[خدا]] و در چهارچوب [[مشیّت الهی]] است. این نظریه که به امر بین‌الامرین معروف است در میان [[فیلسوفان]] و [[متکلّمان]] [[شیعی]] به‌صورت جالبی طرح و تقریر شده است.<ref>مجموعه آثار، ج‌۶‌، ص‌۶۰۶‌ـ‌۶۳۵ «اصول فلسفه و روش رئالیسم»؛ المیزان، ج‌۱، ص‌۹۴‌ـ‌۱۰۸؛ تفسیر‌کلامی، ص‌۲۹۷‌ـ‌۳۲۶.</ref>


آیاتی از خود [[قرآن]] نیز بر جمع [[اعتقاد به توحید]] مطلق افعالی و [[اختیار انسان]] دلالت دارد؛ برای مثال: ‌خداوند کسی را [[گمراه]] می‌کند که اسراف‌کار و بدبین است: {{متن قرآن|كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ}}<ref>«خداوند کسی را که گزافکاری بدگمان است در گمراهی می‌نهد» سوره غافر، آیه ۳۴.</ref> یا در ذیل آیه‌ای که می‌گوید: خداوند به خواست خود، [[آدمی]] را گمراه یا [[هدایت]] می‌کند، می‌فرماید از انسان درباره کرده‌هایش پرسیده می‌شود: {{متن قرآن|وَلَكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«امّا هر که را بخواهد بیراه وا می‌نهد و هر که را بخواهد راهنمایی می‌کند و بی‌گمان از آنچه انجام می‌داده‌اید از شما خواهند پرسید» سوره نحل، آیه ۹۳.</ref> اگر انسان اختیاری ندارد، چرا از او سؤال می‌شود؟ پس هرچند جای بحث و گفتوگوی [[فلسفی]] درباره چگونگی جمع اعتقاد به اختیار انسان و [[قدرت مطلق الهی]] وجود‌دارد، ولی [[فهم]] متعارف [[مسلمانان]]، این دو دسته [[آیات]] را سازگار دانسته است، [[تردید]] در اصل اختیار انسان از نگاه [[آیات قرآن]] روانیست.<ref>فلسفه علم کلام، فصل ۸‌.</ref> اختیار انسان، نشانه آن است که او مسؤول پیامدهای [[اعمال]] و روحیاتِ خوب و بد خود است. از دیدگاه [[قرآن]]، هرکس [[راه]] یافته، خود چنین کرده، و هرکس به [[بیراهه]] افتاده، خود خواسته است: {{متن قرآن|كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ}}<ref>«هر کس در گرو کاری است که انجام داده است» سوره مدثر، آیه ۳۸.</ref> و نیز {{متن قرآن|لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ}}<ref>«هر کس آنچه نیکی ورزیده به سود خود و آنچه بدی کرده است به زیان خویش است» سوره بقره، آیه ۲۸۶.</ref> [[آدمی]] جز کِشته‌های خود را درو نخواهد کرد: {{متن قرآن|وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى}}<ref>«و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود» سوره نجم، آیه ۳۹.</ref> و کِشته‌هایش هرچند اندک باشند، در [[اختیار]] او قرار‌ خواهند گرفت: {{متن قرآن|فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ}}<ref>«پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید،» سوره زلزال، آیه ۷.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ}}<ref>«و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۸.</ref><ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
آیاتی از خود [[قرآن]] نیز بر جمع [[اعتقاد به توحید]] مطلق افعالی و [[اختیار انسان]] دلالت دارد؛ برای مثال: ‌خداوند کسی را [[گمراه]] می‌کند که اسراف‌کار و بدبین است: {{متن قرآن|كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ}}<ref>«خداوند کسی را که گزافکاری بدگمان است در گمراهی می‌نهد» سوره غافر، آیه ۳۴.</ref> یا در ذیل آیه‌ای که می‌گوید: خداوند به خواست خود، [[آدمی]] را گمراه یا [[هدایت]] می‌کند، می‌فرماید از انسان درباره کرده‌هایش پرسیده می‌شود: {{متن قرآن|وَلَكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«امّا هر که را بخواهد بیراه وا می‌نهد و هر که را بخواهد راهنمایی می‌کند و بی‌گمان از آنچه انجام می‌داده‌اید از شما خواهند پرسید» سوره نحل، آیه ۹۳.</ref> اگر انسان اختیاری ندارد، چرا از او سؤال می‌شود؟ پس هرچند جای بحث و گفتوگوی [[فلسفی]] درباره چگونگی جمع اعتقاد به اختیار انسان و [[قدرت مطلق الهی]] وجود‌دارد، ولی [[فهم]] متعارف [[مسلمانان]]، این دو دسته [[آیات]] را سازگار دانسته است، [[تردید]] در اصل اختیار انسان از نگاه [[آیات قرآن]] روانیست.<ref>فلسفه علم کلام، فصل ۸‌.</ref> اختیار انسان، نشانه آن است که او مسؤول پیامدهای [[اعمال]] و روحیاتِ خوب و بد خود است. از دیدگاه [[قرآن]]، هرکس [[راه]] یافته، خود چنین کرده، و هرکس به [[بیراهه]] افتاده، خود خواسته است: {{متن قرآن|كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ}}<ref>«هر کس در گرو کاری است که انجام داده است» سوره مدثر، آیه ۳۸.</ref> و نیز {{متن قرآن|لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ}}<ref>«هر کس آنچه نیکی ورزیده به سود خود و آنچه بدی کرده است به زیان خویش است» سوره بقره، آیه ۲۸۶.</ref> [[آدمی]] جز کِشته‌های خود را درو نخواهد کرد: {{متن قرآن|وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى}}<ref>«و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود» سوره نجم، آیه ۳۹.</ref> و کِشته‌هایش هرچند اندک باشند، در [[اختیار]] او قرار‌ خواهند گرفت: {{متن قرآن|فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ}}<ref>«پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید،» سوره زلزال، آیه ۷.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ}}<ref>«و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۸.</ref><ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
خط ۶۶: خط ۶۶:
میان عمل [[آدمی]] و شاکله او رابطه علّی متقابل برقرار است؛ به‌طوری که تکرار [[اعمال صالح]]، سرانجام شاکله آدمی را خوب می‌سازد؛ سپس [[کارهای نیک]] به سهولت از آن صادر می‌شود.
میان عمل [[آدمی]] و شاکله او رابطه علّی متقابل برقرار است؛ به‌طوری که تکرار [[اعمال صالح]]، سرانجام شاکله آدمی را خوب می‌سازد؛ سپس [[کارهای نیک]] به سهولت از آن صادر می‌شود.


برخی [[روایات]] بر این [[تفسیر]] تصریح دارند؛ از‌جمله این [[روایت]] که [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} درباره چگونگی نقش [[گناه]] و [[اعمال زشت]] در شکل‌گیری [[جان آدمی]] می‌فرماید: وقتی کسی گناه می‌کند، در [[قلب]] او نقطه سیاهی پدید می‌آید که با [[توبه]] [[پاک]] می‌شود؛ امّا چنان‌چه به گناه ادامه دهد، سیاهی، همه قلب او را فرا می‌گیرد و دیگر هرگز [[رستگار]] نمی‌شود.<ref>الکافی، ج‌۲، ص‌۲۷۱.</ref> افزون بر اینکه برخی [[آیات]] مانند: {{متن قرآن|كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«نه چنین است؛ بلکه آنچه می‌کرده‌اند بر دل‌هاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.</ref> رین (چرک) و پلیدی‌های نشسته بر جان آدمی (شاکله بد) را به خود وی نسبت می‌دهد و آیاتی دیگر، به روشنی [[اخلاق]] را قابل [[تغییر]] می‌داند؛ اعمّ از آیاتی که در آن واژه "تغییر" به‌کار رفته و به اشخاص نسبت داده شده است؛ مانند: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«آن، از این روست که خداوند نعمتی را که به گروهی بخشیده است نمی‌گرداند تا آنان آنچه در خود دارند بگردانند و بی‌گمان خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۵۳.</ref> یا‌ آیاتی که بدون واژه تغییر، دستورالعمل‌های [[اخلاقی]] را بیان می‌کند؛ مانند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.</ref>، {{متن قرآن|فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنْفِقُوا خَيْرًا لِأَنْفُسِكُمْ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«هر چه می‌توانید از خداوند پروا کنید و سخن نیوش باشید و فرمان برید و (در راه خداوند) هزینه کنید که برای خودتان بهتر است؛ و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره تغابن، آیه ۱۶.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.</ref><ref> تفسیر موضوعی، ج۱۰، ص۹۲‌ـ‌۹۳؛ اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۳۳‌ـ‌۳۴.</ref> بنابراین، آیات و روایاتی که به‌گونه‌ای بر طبیعی بودن شاکله آدمی دلالت دارند، باید در پرتو آیات و روایات صریح که شاکله [[انسان]] را اکتسابی می‌دانند، این‌گونه تفسیر شوند که افراد انسان براساس [[جبر]] محیط و [[قانون]] [[وراثت]] و برحسب اقتضای [[نظام احسن]] با تفاوت‌هایی طبیعی و خلقیّاتی خاص [[آفریده]] شده‌اند ـ چنان‌که مقتضای آیات و روایات دسته اوّل همین است ـ ولی امور یاد‌شده، [[انسان]] را در مسیری مشخّص که به پیمودن آن مجبور باشد و نتواند در آن تغییری ایجاد کند، قرار نمی‌دهند؛ بلکه وی با استفاده از [[قدرت]] و [[اختیار]] خداداد می‌تواند در برابر خُلقیّات و صفات طبیعی خویش [[مقاومت]] کرده، خود را آن‌گونه که می‌خواهد بسازد؛ چنان‌که مقتضای [[آیات]] و [[روایات]] دسته دوم چنین است.
برخی [[روایات]] بر این [[تفسیر]] تصریح دارند؛ از‌جمله این [[روایت]] که [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} درباره چگونگی نقش [[گناه]] و [[اعمال زشت]] در شکل‌گیری [[جان آدمی]] می‌فرماید: وقتی کسی گناه می‌کند، در [[قلب]] او نقطه سیاهی پدید می‌آید که با [[توبه]] [[پاک]] می‌شود؛ امّا چنان‌چه به گناه ادامه دهد، سیاهی، همه قلب او را فرا می‌گیرد و دیگر هرگز [[رستگار]] نمی‌شود.<ref>الکافی، ج‌۲، ص‌۲۷۱.</ref> افزون بر اینکه برخی [[آیات]] مانند: {{متن قرآن|كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«نه چنین است؛ بلکه آنچه می‌کرده‌اند بر دل‌هاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.</ref> رین (چرک) و پلیدی‌های نشسته بر جان آدمی (شاکله بد) را به خود وی نسبت می‌دهد و آیاتی دیگر، به روشنی [[اخلاق]] را قابل [[تغییر]] می‌داند؛ اعمّ از آیاتی که در آن واژه "تغییر" به‌کار رفته و به اشخاص نسبت داده شده است؛ مانند: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«آن، از این روست که خداوند نعمتی را که به گروهی بخشیده است نمی‌گرداند تا آنان آنچه در خود دارند بگردانند و بی‌گمان خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۵۳.</ref> یا‌ آیاتی که بدون واژه تغییر، دستورالعمل‌های [[اخلاقی]] را بیان می‌کند؛ مانند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.</ref>، {{متن قرآن|فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنْفِقُوا خَيْرًا لِأَنْفُسِكُمْ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«هر چه می‌توانید از خداوند پروا کنید و سخن نیوش باشید و فرمان برید و (در راه خداوند) هزینه کنید که برای خودتان بهتر است؛ و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره تغابن، آیه ۱۶.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.</ref><ref> تفسیر موضوعی، ج۱۰، ص۹۲‌ـ‌۹۳؛ اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۳۳‌ـ‌۳۴.</ref> بنابراین، آیات و روایاتی که به‌گونه‌ای بر طبیعی بودن شاکله آدمی دلالت دارند، باید در پرتو آیات و روایات صریح که شاکله [[انسان]] را اکتسابی می‌دانند، این‌گونه تفسیر شوند که افراد انسان براساس [[جبر]] محیط و [[قانون]] [[وراثت]] و برحسب اقتضای [[نظام احسن]] با تفاوت‌هایی طبیعی و خلقیّاتی خاص [[آفریده]] شده‌اند ـ چنان‌که مقتضای آیات و روایات دسته اوّل همین است ـ ولی امور یاد‌شده، [[انسان]] را در مسیری مشخّص که به پیمودن آن مجبور باشد و نتواند در آن تغییری ایجاد کند، قرار نمی‌دهند؛ بلکه وی با استفاده از [[قدرت]] و [[اختیار]] خداداد می‌تواند در برابر خُلقیّات و صفات طبیعی خویش [[مقاومت]] کرده، خود را آن‌گونه که می‌خواهد بسازد؛ چنان‌که مقتضای [[آیات]] و [[روایات]] دسته دوم چنین است.


قول به طبیعی بودن بخشی از [[اخلاق]]، به [[افلاطون]] نسبت داده شده است. برخی طبیعی بودن را به‌معنای غیر قابل [[تغییر]] بودن دانسته‌اند؛ ولی [[صاحب نظران]] آن را به این معنا دانسته‌اند که برخی از خُلقیّات در حدّ [[ملکه]] است؛ به‌گونه‌ای که تغییر در آن دشوار، و در عین حال ممکن است.<ref>تفسیر موضوعی، ج‌۱۰، ص‌۸۴‌ـ‌۸۶‌.</ref> می‌توان گفت: از دیدگاه [[قرآن کریم]]، دو عنصر در شاکله [[انسان]] اثر می‌گذارد و [[شخصیت]] [[واقعی]] او را می‌سازد و [[انسان‌ها]] را به رغم شباهت‌های ظاهری که باهم دارند، از لحاظ [[باطنی]] و جوهری متفاوت می‌کند: یکی [[علم]] و [[ایمان به خداوند]] و گفته‌های او است: {{متن قرآن|قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟» سوره زمر، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ}}<ref>«آیا آنکه مؤمن است همگون کسی است که نافرمان است؟ (هرگز) برابر نیستند» سوره سجده، آیه ۱۸.</ref> [[ایمان]] و [[کفر]] لباس‌هایی نیستند که انسان بی‌آن‌که [[هویت]] خود را عوض کند، یکی از آنها را بپوشد. از دیدگاه [[قرآن]] تبدیل [[ایمان]] به کفر، گم کردن [[راه راست]] که همان خود واقعی انسان است، به‌شمار می‌رود: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ}}<ref>«و آنکه کفر را جایگزین ایمان کند، بی‌شک راه میانه را گم کرده است» سوره بقره، آیه ۱۰۸.</ref> عنصر دوم که در شاکله انسان تأثیر بسیاری دارد، همان [[عمل صالح]] است؛ آن‌که آشکار و [[نهان]] [[انفاق]] می‌کند، با دیگری برابر نیست {{متن قرآن|ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«خداوند بنده‌ای زرخرید را مثل می‌زند که توان هیچ کاری ندارد و کسی را که به او از خویش روزی نیکویی داده‌ایم و او پنهان و آشکار از آن می‌بخشد؛ آیا (این دو) برابرند؟ سپاس خداوند راست (که بی‌همتاست) اما بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره نحل، آیه ۷۵.</ref> و آن‌که بر مسیر [[عدالت]] [[استقامت]] میورزد، با دیگران تفاوت دارد (نحل / ۱۶، ۷۶) و در یک [[کلام]]، کار بد، هرچند بسیار باشد، هم‌سنگِ [[کار نیک]] نمی‌شود {{متن قرآن|قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«بگو ناپاک و پاک برابر نیستند حتی اگر بسیاری ناپاک، تو را به شگفتی آورد پس ای خردمندان! از خداوند پروا کنید، باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۱۰۰.</ref><ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
قول به طبیعی بودن بخشی از [[اخلاق]]، به [[افلاطون]] نسبت داده شده است. برخی طبیعی بودن را به‌معنای غیر قابل [[تغییر]] بودن دانسته‌اند؛ ولی [[صاحب نظران]] آن را به این معنا دانسته‌اند که برخی از خُلقیّات در حدّ [[ملکه]] است؛ به‌گونه‌ای که تغییر در آن دشوار، و در عین حال ممکن است.<ref>تفسیر موضوعی، ج‌۱۰، ص‌۸۴‌ـ‌۸۶‌.</ref> می‌توان گفت: از دیدگاه [[قرآن کریم]]، دو عنصر در شاکله [[انسان]] اثر می‌گذارد و [[شخصیت]] [[واقعی]] او را می‌سازد و [[انسان‌ها]] را به رغم شباهت‌های ظاهری که باهم دارند، از لحاظ [[باطنی]] و جوهری متفاوت می‌کند: یکی [[علم]] و [[ایمان به خداوند]] و گفته‌های او است: {{متن قرآن|قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟» سوره زمر، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ}}<ref>«آیا آنکه مؤمن است همگون کسی است که نافرمان است؟ (هرگز) برابر نیستند» سوره سجده، آیه ۱۸.</ref> [[ایمان]] و [[کفر]] لباس‌هایی نیستند که انسان بی‌آن‌که [[هویت]] خود را عوض کند، یکی از آنها را بپوشد. از دیدگاه [[قرآن]] تبدیل [[ایمان]] به کفر، گم کردن [[راه راست]] که همان خود واقعی انسان است، به‌شمار می‌رود: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ}}<ref>«و آنکه کفر را جایگزین ایمان کند، بی‌شک راه میانه را گم کرده است» سوره بقره، آیه ۱۰۸.</ref> عنصر دوم که در شاکله انسان تأثیر بسیاری دارد، همان [[عمل صالح]] است؛ آن‌که آشکار و [[نهان]] [[انفاق]] می‌کند، با دیگری برابر نیست {{متن قرآن|ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«خداوند بنده‌ای زرخرید را مثل می‌زند که توان هیچ کاری ندارد و کسی را که به او از خویش روزی نیکویی داده‌ایم و او پنهان و آشکار از آن می‌بخشد؛ آیا (این دو) برابرند؟ سپاس خداوند راست (که بی‌همتاست) اما بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره نحل، آیه ۷۵.</ref> و آن‌که بر مسیر [[عدالت]] [[استقامت]] میورزد، با دیگران تفاوت دارد (نحل / ۱۶، ۷۶) و در یک [[کلام]]، کار بد، هرچند بسیار باشد، هم‌سنگِ [[کار نیک]] نمی‌شود {{متن قرآن|قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«بگو ناپاک و پاک برابر نیستند حتی اگر بسیاری ناپاک، تو را به شگفتی آورد پس ای خردمندان! از خداوند پروا کنید، باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۱۰۰.</ref><ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
خط ۸۰: خط ۸۰:
مستند [[قرآنی]] اشاعره، آیاتی است که [[هدایت]] را به [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] منوط می‌کند که معنای ضمنی آنها، انحصار [[راه]] [[شناسایی]] حقایق [[اخلاقی]] از [[طریق وحی]] است: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا}}<ref>«هر که از خداوند و فرستاده او فرمان برد بی‌گمان به رستگاری سترگی رسیده است» سوره احزاب، آیه ۷۱.</ref>، {{متن قرآن|وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«بو اگر از او فرمان برید راهیاب می‌شوید و بر (عهده) پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.</ref> برخی از مدافعان [[شرعی]] بودن راه [[شناخت]] [[حُسن]] و قُبح، بر [[مخالفان]] خود خرده می‌گیرند و می‌گویند: [[باطن]] [[اعتقاد]] به عقلی‌گرایی در حوزه [[اخلاق]]، [[انکار]] نقش انحصاری [[وحی]] در [[هدایت]] اخلاقی [[انسان]] است؛<ref>اصول‌الدین، ص‌۱۴۹.</ref> امّا [[متکلّمان]] [[شیعی]] و بسیاری از متکلّمان معتزلی، قبول امکان [[شناخت عقلی]] حُسن و قُبح برخی [[عناوین]] کلّی، ولی اساسی را با پذیرش نقش مهمّ وحی در عرصه اخلاق، متناقض نمی‌یابند. آنان ضمن پذیرش نقش تأکیدی وحی در آن‌چه [[عقل]] [[توانایی]] [[درک]] مستقل آن را دارد، بر نقش تشریحی وحی در آن‌چه عقل به‌صورت مجمل و کلی شناخته است، صحّه می‌گذارند.<ref> الخیر و الشر، ص‌۱۰۳.</ref> [[تدبّر]] و تفکّری که در [[قرآن کریم]] بدان [[دعوت]] شده است، به‌طور ضمنی، امکان شناخت برخی ارزش‌های کلّی حالات و [[افعال]] [[آدمی]] را دربردارد.
مستند [[قرآنی]] اشاعره، آیاتی است که [[هدایت]] را به [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] منوط می‌کند که معنای ضمنی آنها، انحصار [[راه]] [[شناسایی]] حقایق [[اخلاقی]] از [[طریق وحی]] است: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا}}<ref>«هر که از خداوند و فرستاده او فرمان برد بی‌گمان به رستگاری سترگی رسیده است» سوره احزاب، آیه ۷۱.</ref>، {{متن قرآن|وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«بو اگر از او فرمان برید راهیاب می‌شوید و بر (عهده) پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.</ref> برخی از مدافعان [[شرعی]] بودن راه [[شناخت]] [[حُسن]] و قُبح، بر [[مخالفان]] خود خرده می‌گیرند و می‌گویند: [[باطن]] [[اعتقاد]] به عقلی‌گرایی در حوزه [[اخلاق]]، [[انکار]] نقش انحصاری [[وحی]] در [[هدایت]] اخلاقی [[انسان]] است؛<ref>اصول‌الدین، ص‌۱۴۹.</ref> امّا [[متکلّمان]] [[شیعی]] و بسیاری از متکلّمان معتزلی، قبول امکان [[شناخت عقلی]] حُسن و قُبح برخی [[عناوین]] کلّی، ولی اساسی را با پذیرش نقش مهمّ وحی در عرصه اخلاق، متناقض نمی‌یابند. آنان ضمن پذیرش نقش تأکیدی وحی در آن‌چه [[عقل]] [[توانایی]] [[درک]] مستقل آن را دارد، بر نقش تشریحی وحی در آن‌چه عقل به‌صورت مجمل و کلی شناخته است، صحّه می‌گذارند.<ref> الخیر و الشر، ص‌۱۰۳.</ref> [[تدبّر]] و تفکّری که در [[قرآن کریم]] بدان [[دعوت]] شده است، به‌طور ضمنی، امکان شناخت برخی ارزش‌های کلّی حالات و [[افعال]] [[آدمی]] را دربردارد.


متکلّمان معتزلی و شیعی اصولاً معتقدند که اصل پذیرش [[رسالت]] [[انبیا]] بر اعتراف [[عقلی]] به قُبح [[فریب‌کاری]] و [[اغوا]] مبتنی است؛ زیرا اگر قُبح این‌کار از پیش مورد [[تصدیق]] عقلی نباشد، چگونه می‌توان به گفته‌های [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} ایمان‌آورد و این احتمال که وحی برای [[فریب]] یا دست‌کم [[سرگرمی]] [[انسان‌ها]] است، چگونه دفع‌می‌شود؟<ref>کشف‌المراد، ص‌۳۰۳.</ref> بنابراین، [[انسان]] با دانسته‌های اخلاقی خود به [[دین]] روی می‌آورد و دست‌کم پاره‌ای از معرفت‌های اخلاقی بر [[علم]] به [[امر و نهی]] [[الهی]] مقدّم هستند.<ref>حسن و قبح عقلی، فصول ۹‌ـ‌۱۰؛ عقل و اعتقاد دینی، فصل ۱۳؛ نقد و نظر، سال ۴، ش ۱‌ـ‌۲، ص‌۲۰۴.</ref> افزون بر این، در برخی [[روایات اسلامی]] از انسان خواسته شده است که اگر دین ندارد، دست‌کم به [[ارزش‌های اخلاقی]] [[وفادار]] باشد؛ برای مثال، [[امام حسین]]{{ع}} می‌فرماید: اِن لم‌یکن لکم دینٌ و کنتم لاتخافون المعاد فکونوا اَحرارًا فی دنیاکم.<ref>بحارالانوار، ج‌۴۵، ص‌۵۱.</ref> مضمون این‌گونه [[روایات]]، [[استقلال]] کلّی معرفت‌ شناسانه [[ارزش‌های اخلاقی]] از [[معرفت]] دینی‌ است<ref>الارشاد، ص‌۲۵۷‌ـ‌۲۷۳.</ref><ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
متکلّمان معتزلی و شیعی اصولاً معتقدند که اصل پذیرش [[رسالت]] [[انبیا]] بر اعتراف [[عقلی]] به قُبح [[فریب‌کاری]] و [[اغوا]] مبتنی است؛ زیرا اگر قُبح این‌کار از پیش مورد [[تصدیق]] عقلی نباشد، چگونه می‌توان به گفته‌های [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} ایمان‌آورد و این احتمال که وحی برای [[فریب]] یا دست‌کم [[سرگرمی]] [[انسان‌ها]] است، چگونه دفع‌می‌شود؟<ref>کشف‌المراد، ص‌۳۰۳.</ref> بنابراین، [[انسان]] با دانسته‌های اخلاقی خود به [[دین]] روی می‌آورد و دست‌کم پاره‌ای از معرفت‌های اخلاقی بر [[علم]] به [[امر و نهی]] [[الهی]] مقدّم هستند.<ref>حسن و قبح عقلی، فصول ۹‌ـ‌۱۰؛ عقل و اعتقاد دینی، فصل ۱۳؛ نقد و نظر، سال ۴، ش ۱‌ـ‌۲، ص‌۲۰۴.</ref> افزون بر این، در برخی [[روایات اسلامی]] از انسان خواسته شده است که اگر دین ندارد، دست‌کم به [[ارزش‌های اخلاقی]] [[وفادار]] باشد؛ برای مثال، [[امام حسین]] {{ع}} می‌فرماید: اِن لم‌یکن لکم دینٌ و کنتم لاتخافون المعاد فکونوا اَحرارًا فی دنیاکم.<ref>بحارالانوار، ج‌۴۵، ص‌۵۱.</ref> مضمون این‌گونه [[روایات]]، [[استقلال]] کلّی معرفت‌ شناسانه [[ارزش‌های اخلاقی]] از [[معرفت]] دینی‌ است<ref>الارشاد، ص‌۲۵۷‌ـ‌۲۷۳.</ref><ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>


=== [[ثبات]] یا نسبیت [[اخلاق]] ===
=== [[ثبات]] یا نسبیت [[اخلاق]] ===
خط ۱۴۵: خط ۱۴۵:
ایده سقراطی، کافی بودن [[علم]] و [[معرفت]] [[اخلاقی]] برای انگیزش [[آدمی]]، مورد قبول [[قرآن کریم]] نیست؛ زیرا این امکان که [[انسان]] به رغم [[آگاهی]] خود، گرفتار [[سوء]] اخلاق، و به جای عمل به دانسته‌هایش بر مرکب [[هوا و هوس]] سوار شود، پذیرفته شده است: {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پرده‌ای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref><ref>المیزان، ج‌۱۸، ص‌۱۷۲.</ref> از‌ دیدگاه قرآن، [[انحراف]] [[انسان]] از جاده صواب به‌رغم آگاهی از آن، تابع [[میزان]] اثرپذیری نفس از اغوای [[شیطان]] است. این واقعیّت اساسی در قرآن است که موجودی به نام شیطان بر سر [[راه هدایت]] [[انسان‌ها]] کمین کرده، قصد گمراه ساختن آنان را دارد. {{متن قرآن|وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا}}<ref>«و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را می‌شوراند؛ بی‌گمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.</ref> همین نقش اغواگری شیطان در آغاز [[زندگی]] انسان، سبب [[سقوط]] آدمی شد: {{متن قرآن|فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ}}<ref>«شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند و ما گفتیم: فرود آیید دشمن یکدیگر! و در زمین تا روزگاری، آرامشگاه و برخورداری خواهید داشت» سوره بقره، آیه ۳۶.</ref> اینکه برای وجود شیطان در [[نظام احسن]] [[جهان]] چه توجیه [[فلسفی]] می‌توان داشت، به‌صورت مسأله‌ای فلسفی باید در جای خود مورد بررسی قرار گیرد؛ امّا از [[جهت]] [[دینی]] هرگز نمی‌توان در واقعیّت شیطان و نقش اغواگرانه او در زندگی انسان تردیدی داشت؛ گرچه این نیز واقعیّت اساسی [[قرآنی]] است که [[وسوسه‌های شیطان]] در دل‌هایی که [[ایمان]] و [[توکّل]] بر [[خداوند]] در آن جای گرفته است، کارساز نیست: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref>، و فقط در نفس و [[روحی]] که از پیش، زمینه‌های [[اغوا]] را دارد و برده و [[بنده]] شیطان است و در دام [[شرک]] افتاده، کارساز است: {{متن قرآن|إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ}}<ref>«چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش می‌دارند و بر کسانی که به او شرک می‌ورزند» سوره نحل، آیه ۱۰۰.</ref><ref>اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۲۳۰‌ـ‌۲۳۶.</ref> پس [[تربیت اخلاقی]] در [[قرآن کریم]]، افزون بر [[تعلیم]] [[اخلاقی]] است و اساس آن توجّه دادن به وجود [[اغواگران]] بیرونی و در کمین‌نشستگان بر سر [[راه هدایت]] [[انسان]] است که با عنوان [[شیطان]] یا [[شیاطین]] از آنها یاد‌می‌شود و نیز توجّه دادن به زمینه‌های پذیرش آن اغواها که هوس‌های بی‌منطق است.
ایده سقراطی، کافی بودن [[علم]] و [[معرفت]] [[اخلاقی]] برای انگیزش [[آدمی]]، مورد قبول [[قرآن کریم]] نیست؛ زیرا این امکان که [[انسان]] به رغم [[آگاهی]] خود، گرفتار [[سوء]] اخلاق، و به جای عمل به دانسته‌هایش بر مرکب [[هوا و هوس]] سوار شود، پذیرفته شده است: {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پرده‌ای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref><ref>المیزان، ج‌۱۸، ص‌۱۷۲.</ref> از‌ دیدگاه قرآن، [[انحراف]] [[انسان]] از جاده صواب به‌رغم آگاهی از آن، تابع [[میزان]] اثرپذیری نفس از اغوای [[شیطان]] است. این واقعیّت اساسی در قرآن است که موجودی به نام شیطان بر سر [[راه هدایت]] [[انسان‌ها]] کمین کرده، قصد گمراه ساختن آنان را دارد. {{متن قرآن|وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا}}<ref>«و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را می‌شوراند؛ بی‌گمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.</ref> همین نقش اغواگری شیطان در آغاز [[زندگی]] انسان، سبب [[سقوط]] آدمی شد: {{متن قرآن|فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ}}<ref>«شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند و ما گفتیم: فرود آیید دشمن یکدیگر! و در زمین تا روزگاری، آرامشگاه و برخورداری خواهید داشت» سوره بقره، آیه ۳۶.</ref> اینکه برای وجود شیطان در [[نظام احسن]] [[جهان]] چه توجیه [[فلسفی]] می‌توان داشت، به‌صورت مسأله‌ای فلسفی باید در جای خود مورد بررسی قرار گیرد؛ امّا از [[جهت]] [[دینی]] هرگز نمی‌توان در واقعیّت شیطان و نقش اغواگرانه او در زندگی انسان تردیدی داشت؛ گرچه این نیز واقعیّت اساسی [[قرآنی]] است که [[وسوسه‌های شیطان]] در دل‌هایی که [[ایمان]] و [[توکّل]] بر [[خداوند]] در آن جای گرفته است، کارساز نیست: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref>، و فقط در نفس و [[روحی]] که از پیش، زمینه‌های [[اغوا]] را دارد و برده و [[بنده]] شیطان است و در دام [[شرک]] افتاده، کارساز است: {{متن قرآن|إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ}}<ref>«چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش می‌دارند و بر کسانی که به او شرک می‌ورزند» سوره نحل، آیه ۱۰۰.</ref><ref>اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۲۳۰‌ـ‌۲۳۶.</ref> پس [[تربیت اخلاقی]] در [[قرآن کریم]]، افزون بر [[تعلیم]] [[اخلاقی]] است و اساس آن توجّه دادن به وجود [[اغواگران]] بیرونی و در کمین‌نشستگان بر سر [[راه هدایت]] [[انسان]] است که با عنوان [[شیطان]] یا [[شیاطین]] از آنها یاد‌می‌شود و نیز توجّه دادن به زمینه‌های پذیرش آن اغواها که هوس‌های بی‌منطق است.


یکی از اصول راه‌بردی قرآن کریم در تربیت اخلاقی، استفاده از روحیّه [[الگوپذیری]] انسان است. [[آیات]] بسیاری به تصویرپردازی انسان‌های خوب مانند [[حضرت یوسف]]{{ع}} و انسان‌های بد مانند [[قارون]] پرداخته‌اند تا از این طریق، [[حیات]] اخلاقی مثبت و منفی رابه‌صورت محسوس در [[اختیار]] مخاطب قرار دهند. گاهی تصویرپردازی از [[شخصیّت]] مورد نظر چنان با جزئیّات صورت می‌گیرد که [[آدمی]] را از ظرافت‌های [[تصمیم‌گیری]] اخلاقی [[آگاه]] می‌سازد؛ برای مثال، درباره حالات و [[اعمال]] [[یوسف]]{{ع}} در مواجهه با [[دعوت]] [[زلیخا]] برای کام‌گیری جنسی، [[آیات قرآن]] به تفصیل مسأله را توضیح می‌دهند تا مخاطب [[جوان]] [[قرآن]] هم بتواند آموخته‌های تجریدی اخلاقی را در متن [[زندگی]] تحقّق بخشد.
یکی از اصول راه‌بردی قرآن کریم در تربیت اخلاقی، استفاده از روحیّه [[الگوپذیری]] انسان است. [[آیات]] بسیاری به تصویرپردازی انسان‌های خوب مانند [[حضرت یوسف]] {{ع}} و انسان‌های بد مانند [[قارون]] پرداخته‌اند تا از این طریق، [[حیات]] اخلاقی مثبت و منفی رابه‌صورت محسوس در [[اختیار]] مخاطب قرار دهند. گاهی تصویرپردازی از [[شخصیّت]] مورد نظر چنان با جزئیّات صورت می‌گیرد که [[آدمی]] را از ظرافت‌های [[تصمیم‌گیری]] اخلاقی [[آگاه]] می‌سازد؛ برای مثال، درباره حالات و [[اعمال]] [[یوسف]] {{ع}} در مواجهه با [[دعوت]] [[زلیخا]] برای کام‌گیری جنسی، [[آیات قرآن]] به تفصیل مسأله را توضیح می‌دهند تا مخاطب [[جوان]] [[قرآن]] هم بتواند آموخته‌های تجریدی اخلاقی را در متن [[زندگی]] تحقّق بخشد.


یکی از شیوه‌های [[تربیتی]] قرآن، ربط دادن [[ارزش‌های اخلاقی]] با [[تمایلات]] اساسی [[انسان]] است؛ به‌طور مثال، با بیان اینکه انجام [[عمل صالح]] سبب [[خوشی]] [[ابدی]] انسان می‌شود، می‌کوشد تا [[عواطف]] انسان را در [[خدمت]] تشخیص [[عقلی]] قرار‌ دهد. قرآن با بیان اینکه بی‌تردید [[شکیبایان]]، [[پاداش]] بی‌شمار [[آخرتی]] خواهند گرفت {{متن قرآن|قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>«بگو: ای بندگان من که ایمان آورده‌اید، از پروردگارتان پروا کنید! برای کسانی که در این جهان، نیکی ورزند نیکی خواهد بود و زمین خداوند پهناور است؛ جز این نیست که پاداش شکیبایان را بی‌شمار، تمام دهند» سوره زمر، آیه ۱۰.</ref> و آیات بسیاری با این مضمون که انجام عملی خاصّ، مایه [[پاداش]] آخرتی است، یا برعکس سبب [[کیفر]] سخت و ورود به [[جهنّم]] می‌شود این [[هدف]] را تعقیب می‌کند.
یکی از شیوه‌های [[تربیتی]] قرآن، ربط دادن [[ارزش‌های اخلاقی]] با [[تمایلات]] اساسی [[انسان]] است؛ به‌طور مثال، با بیان اینکه انجام [[عمل صالح]] سبب [[خوشی]] [[ابدی]] انسان می‌شود، می‌کوشد تا [[عواطف]] انسان را در [[خدمت]] تشخیص [[عقلی]] قرار‌ دهد. قرآن با بیان اینکه بی‌تردید [[شکیبایان]]، [[پاداش]] بی‌شمار [[آخرتی]] خواهند گرفت {{متن قرآن|قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>«بگو: ای بندگان من که ایمان آورده‌اید، از پروردگارتان پروا کنید! برای کسانی که در این جهان، نیکی ورزند نیکی خواهد بود و زمین خداوند پهناور است؛ جز این نیست که پاداش شکیبایان را بی‌شمار، تمام دهند» سوره زمر، آیه ۱۰.</ref> و آیات بسیاری با این مضمون که انجام عملی خاصّ، مایه [[پاداش]] آخرتی است، یا برعکس سبب [[کیفر]] سخت و ورود به [[جهنّم]] می‌شود این [[هدف]] را تعقیب می‌کند.
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش