اسطوره: تفاوت میان نسخه‌ها

۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲
جز
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[اسطوره در قرآن]] - [[اسطوره در حدیث]] - [[اسطوره در فقه سیاسی]] | پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[اسطوره در قرآن]] - [[اسطوره در حدیث]] - [[اسطوره در فقه سیاسی]] | پرسش مرتبط  = }}


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[روایت]] [[مقدس]] و [[فوق طبیعی]] ساحات و وجوه مختلف [[حیات انسانی]]
[[روایت]] [[مقدس]] و [[فوق طبیعی]] ساحات و وجوه مختلف [[حیات انسانی]]


«اسطوره» (ج:[[اساطیر]]) (Myth) واژه‌ای معرِّب است که از واژه یونانی «هیستوریا»» (Historia) به معنای جست‌وجو، [[آگاهی]] و داستان گرفته شده است. اسطوره در [[فهم]] [[عامه]] و در برخی از [[فرهنگ‌ها]]، «آنچه خیالی و غیرواقعی است و جنبه افسانه‌ای محض دارد» معنا می‌شود و در اصطلاح، روایتی مقدس و پذیرفته شده درباره [[انسان]] و ساحات مختلف حیات انسانی است که شناختش از افسانه‌های [[تاریخی]] آسان نیست. انسان‌شناسان، ادبا، [[مورخان]]، [[روان‌شناسان]] و دین‌پژوهان هرکدام از منظر خود اسطوره را تعریف کرده‌اند. به همین سبب این واژه دچار نوعی ابهام معنایی شده و معانی متعدد و گاه متناقضی از آن برداشت می‌شود. از منظردانش اسطوره‌شناسی، اسطوره روایتی درباره موجودات فراطبیعی است و معمولاً [[باور]] بر این است که اسطوره‌ها شامل اطلاعاتی [[کیهان]] شناختی‌اند؛ نظیر اینکه [[جهان]] و [[مخلوقات]] آن و همچنین [[قواعد]] طبقه‌بندی آنها چگونه و از کجا نشأت گرفته‌اند. اهمیت اسطوره در چگونگی دربرگیری و نمایاندن [[باورها]] و ارزش‌هایی است که یک گروه مشخص [[فرهنگی]] در آنها اشتراک دارند و با آنها شناخته می‌شوند. از این رو اسطوره می‌تواند خاستگاه یک [[اجتماع]] و جایگاه آن در جهان و نسبتش با دیگر گروه‌ها را روشن کند و [[گواه]] یا تصویرگر [[ارزش‌های اخلاقی]] مورد [[احترام]] آن گروه باشد.اساطیر با نوع [[زندگی]] و [[معیشت]] (مانند [[دامداری]]، شکار و [[کشاورزی]]) و ساختارهای [[اجتماعی]] پیوندی تنگاتنگ می‌یابند. مهم‌ترین ویژگی اسطوره، بیان [[سرمشق]] و الگوی نخستین پدیده‌های طبیعی و [[انسانی]] است.
«اسطوره» (ج:[[اساطیر]]) (Myth) واژه‌ای معرِّب است که از واژه یونانی «هیستوریا»» (Historia) به معنای جست‌وجو، [[آگاهی]] و داستان گرفته شده است. اسطوره در [[فهم]] [[عامه]] و در برخی از [[فرهنگ‌ها]]، «آنچه خیالی و غیرواقعی است و جنبه افسانه‌ای محض دارد» معنا می‌شود و در اصطلاح، روایتی مقدس و پذیرفته شده درباره [[انسان]] و ساحات مختلف حیات انسانی است که شناختش از افسانه‌های [[تاریخی]] آسان نیست. انسان‌شناسان، ادبا، [[مورخان]]، [[روان‌شناسان]] و دین‌پژوهان هرکدام از منظر خود اسطوره را تعریف کرده‌اند. به همین سبب این واژه دچار نوعی ابهام معنایی شده و معانی متعدد و گاه متناقضی از آن برداشت می‌شود. از منظردانش اسطوره‌شناسی، اسطوره روایتی درباره موجودات فراطبیعی است و معمولاً [[باور]] بر این است که اسطوره‌ها شامل اطلاعاتی [[کیهان]] شناختی‌اند؛ نظیر اینکه [[جهان]] و [[مخلوقات]] آن و همچنین [[قواعد]] طبقه‌بندی آنها چگونه و از کجا نشأت گرفته‌اند. اهمیت اسطوره در چگونگی دربرگیری و نمایاندن [[باورها]] و ارزش‌هایی است که یک گروه مشخص [[فرهنگی]] در آنها اشتراک دارند و با آنها شناخته می‌شوند. از این رو اسطوره می‌تواند خاستگاه یک [[اجتماع]] و جایگاه آن در جهان و نسبتش با دیگر گروه‌ها را روشن کند و [[گواه]] یا تصویرگر [[ارزش‌های اخلاقی]] مورد [[احترام]] آن گروه باشد. اساطیر با نوع [[زندگی]] و [[معیشت]] (مانند [[دامداری]]، شکار و [[کشاورزی]]) و ساختارهای [[اجتماعی]] پیوندی تنگاتنگ می‌یابند. مهم‌ترین ویژگی اسطوره، بیان [[سرمشق]] و الگوی نخستین پدیده‌های طبیعی و [[انسانی]] است.


رویکردهای مختلفی برای تحلیل [[علمی]] اسطوره وجود دارد. در رویکردهای روانکاوانه،اساطیر ته مانده‌های [[تغییر]] شکل یافته تخیلات و [[امیال]] [[اقوام]] و ملل‌اند که موقعیتی مشابه [[رؤیا]] در [[زندگی فردی]] دارند.اساطیر هرگز هوشیارانه [[آفریده]] نشده‌اند و نخواهند شد. از سوی دیگر برخی از محققان،اساطیر را ناشی از [[بیماری]]زبان دانسته‌اند. برخی نیز تلاش کرده‌اند اسطوره‌ها را به مثابه زبانی نمادین و تمثیلی مورد بررسی و تحلیل قرار دهند. در مقابل این رویکردهای تقلیل دهنده اسطوره به امری بیرون از خود، برخی معتقدند که اسطوره بیانگر شیوه‌ای خاص از [[فهم]] و بیان [[حقیقت]] است که قابل بیان در سایر اشکال ارتباطی نیست. اما مهم‌ترین رویکرد در تحلیل اسطوره درنظرگرفتن آن در رابطه با [[حیات اجتماعی]] و تحلیل اسطوره به مثابه منشور [[جامعه]] است. در رویکردهای [[انسان‌شناسی]] [[فرهنگی]]، اسطوره‌ها را بر حسب نیازهایی که در بازتولید و [[پایداری]] جامعه برآورده می‌سازند، تبیین می‌کنند. بدین‌سان [[نظام]] اساطیری یک [[فرهنگ]]، با رمزگذاری هنجارهای گروهی، در تقویت [[همبستگی]] و [[یکپارچگی]] جامعه ایفای نقش می‌کند. در مدل امیل دورکیم - جامعه شناس مشهور فرانسوی - نظام اسطوره‌ای نمایانگر [[وجدان]] گروهی است؛ یعنی [[هنجارها]] و باورهایی که افراد با آنها جامعه پذیر می‌شوند و به مثابه سیمان [[اجتماعی]]، [[جوامع]] پیشاصنعتی و صنعتی را [[انسجام]] می‌بخشد.
رویکردهای مختلفی برای تحلیل [[علمی]] اسطوره وجود دارد. در رویکردهای روانکاوانه، اساطیر ته مانده‌های [[تغییر]] شکل یافته تخیلات و [[امیال]] [[اقوام]] و ملل‌اند که موقعیتی مشابه [[رؤیا]] در [[زندگی فردی]] دارند. اساطیر هرگز هوشیارانه [[آفریده]] نشده‌اند و نخواهند شد. از سوی دیگر برخی از محققان، اساطیر را ناشی از [[بیماری]]زبان دانسته‌اند. برخی نیز تلاش کرده‌اند اسطوره‌ها را به مثابه زبانی نمادین و تمثیلی مورد بررسی و تحلیل قرار دهند. در مقابل این رویکردهای تقلیل دهنده اسطوره به امری بیرون از خود، برخی معتقدند که اسطوره بیانگر شیوه‌ای خاص از [[فهم]] و بیان [[حقیقت]] است که قابل بیان در سایر اشکال ارتباطی نیست. اما مهم‌ترین رویکرد در تحلیل اسطوره درنظرگرفتن آن در رابطه با [[حیات اجتماعی]] و تحلیل اسطوره به مثابه منشور [[جامعه]] است. در رویکردهای [[انسان‌شناسی]] [[فرهنگی]]، اسطوره‌ها را بر حسب نیازهایی که در بازتولید و [[پایداری]] جامعه برآورده می‌سازند، تبیین می‌کنند. بدین‌سان [[نظام]] اساطیری یک [[فرهنگ]]، با رمزگذاری هنجارهای گروهی، در تقویت [[همبستگی]] و [[یکپارچگی]] جامعه ایفای نقش می‌کند. در مدل امیل دورکیم - جامعه شناس مشهور فرانسوی - نظام اسطوره‌ای نمایانگر [[وجدان]] گروهی است؛ یعنی [[هنجارها]] و باورهایی که افراد با آنها جامعه پذیر می‌شوند و به مثابه سیمان [[اجتماعی]]، [[جوامع]] پیشاصنعتی و صنعتی را [[انسجام]] می‌بخشد.


عموماً اسطوره‌ها به روایتی [[کلامی]] و امری گفتاری تقلیل داده می‌شوند؛ در حالی که آنها گاه در قالب کلمات بیان می‌شوند و گاه در قالب حرکت و تصویر. اسطوره‌ها صرفاً [[باورها]] نیستند، بلکه در نهایت بیانگر یک [[منطق]] کنش‌اند و به سطح کنش، هم در وجه مثالین آن در [[آیین‌ها]] و هم در وجه روزمره آن در [[حیات]] جاری جامعه ختم می‌شوند. اسطوره بیش از آنکه اندیشیده و بیان شود، [[احساس]] و تجربه شده و زیسته می‌شود. اسطوره همچنین راهی برای تجربه و احساس واقعیتی است که در زبان عادی قابل بیان نیست. اسطوره، الگویی ثابت و منجمد ندارد و نوعی سیالیت و تاریخمندی در فرم و محتوای [[اساطیر]] وجود دارد؛ زیرا در نظام‌های فرهنگی و اجتماعی، رویدادهایی هستند که [[قدرت]] دارند چارچوب‌های معنایی ازجمله اساطیر را واژگون کنند و به همین سبب [[مردم]] هم تلاش می‌کنند این الگوهای اساطیری را با رویدادهای خاص فرهنگی در تعاملی خلاق نگه دارند.
عموماً اسطوره‌ها به روایتی [[کلامی]] و امری گفتاری تقلیل داده می‌شوند؛ در حالی که آنها گاه در قالب کلمات بیان می‌شوند و گاه در قالب حرکت و تصویر. اسطوره‌ها صرفاً [[باورها]] نیستند، بلکه در نهایت بیانگر یک [[منطق]] کنش‌اند و به سطح کنش، هم در وجه مثالین آن در [[آیین‌ها]] و هم در وجه روزمره آن در [[حیات]] جاری جامعه ختم می‌شوند. اسطوره بیش از آنکه اندیشیده و بیان شود، [[احساس]] و تجربه شده و زیسته می‌شود. اسطوره همچنین راهی برای تجربه و احساس واقعیتی است که در زبان عادی قابل بیان نیست. اسطوره، الگویی ثابت و منجمد ندارد و نوعی سیالیت و تاریخمندی در فرم و محتوای [[اساطیر]] وجود دارد؛ زیرا در نظام‌های فرهنگی و اجتماعی، رویدادهایی هستند که [[قدرت]] دارند چارچوب‌های معنایی ازجمله اساطیر را واژگون کنند و به همین سبب [[مردم]] هم تلاش می‌کنند این الگوهای اساطیری را با رویدادهای خاص فرهنگی در تعاملی خلاق نگه دارند.
خط ۱۴: خط ۱۴:
میرچا الیاده – دین‌پژوه و اسطوره‌شناس مشهور - [[معتقد]] است اسطوره در [[دنیایی]] که [[عقلانیت]] چندان جایگاهی ندارد، به کمک [[انسان]] [[دینی]] می‌آید تا او بتواند به [[درک]] فحوای [[عینی]] [[جهان]] برسد و با آن [[ارتباط عاطفی]] برقرار کند. الیاده معتقد است [[تجربه دینی]] از طریق نمادگرایی ساخت می‌یابد و این نمادگرایی در محیط الگوهای نمونه آرمانی ([[سرمشق]]) خاص متجلی می‌شود. به این معنا که انسان سعی می‌کند تا از طریق رمزآلودکردن پدیده‌ها، حتی به عادی‌ترین و بی‌معناترین کنش‌های خود هم اعطای وجود کند. از طریق همین تکرار است که یک کنش، با نمونه آرمانی‌اش انطباق یافته و بساط [[زمان]] برچیده می‌شود و اسطوره‌ها این [[وظیفه]] را عهده‌دار می‌شوند. اسطوره‌ها، سرمشق‌ها را برای همه فعالیت‌های معتبری که انسان با آن درگیر است، [[حفظ]] کرده و به نسل‌های بعد انتقال می‌دهند.
میرچا الیاده – دین‌پژوه و اسطوره‌شناس مشهور - [[معتقد]] است اسطوره در [[دنیایی]] که [[عقلانیت]] چندان جایگاهی ندارد، به کمک [[انسان]] [[دینی]] می‌آید تا او بتواند به [[درک]] فحوای [[عینی]] [[جهان]] برسد و با آن [[ارتباط عاطفی]] برقرار کند. الیاده معتقد است [[تجربه دینی]] از طریق نمادگرایی ساخت می‌یابد و این نمادگرایی در محیط الگوهای نمونه آرمانی ([[سرمشق]]) خاص متجلی می‌شود. به این معنا که انسان سعی می‌کند تا از طریق رمزآلودکردن پدیده‌ها، حتی به عادی‌ترین و بی‌معناترین کنش‌های خود هم اعطای وجود کند. از طریق همین تکرار است که یک کنش، با نمونه آرمانی‌اش انطباق یافته و بساط [[زمان]] برچیده می‌شود و اسطوره‌ها این [[وظیفه]] را عهده‌دار می‌شوند. اسطوره‌ها، سرمشق‌ها را برای همه فعالیت‌های معتبری که انسان با آن درگیر است، [[حفظ]] کرده و به نسل‌های بعد انتقال می‌دهند.


نسبت میان اسطوره و [[آیین]] هم از مباحث پر مناقشه بوده است و دقیقاً مشخص نیست که اساطیر زیربنای شکل‌گیری [[آیین‌ها]] هستند یا برعکس. برخی از محققان،اساطیر را بیان [[کلامی]] آیین‌ها و توجیه آیین‌ها دانسته‌اند و برخی هم آیین‌ها را تجلی [[رفتاری]] اساطیر دانسته‌اند. در نظریات متأخر،اساطیر در پیوندی عمیق با آیین‌ها[[فهم]] می‌شوند و نمی‌توان هیچ‌کدام را به دیگری تقلیل داد. [[عزاداری]] [[شیعیان]] را می‌توان یکی از مصادیق پیوند آیین و اسطوره قدسی دانست.<ref>[[جبار رحمانی|رحمانی، جبار]]، [[فرهنگ سوگ شیعی (کتاب)|مقاله «اسطوره»، فرهنگ سوگ شیعی]]، ص ۴۶.</ref>
نسبت میان اسطوره و [[آیین]] هم از مباحث پر مناقشه بوده است و دقیقاً مشخص نیست که اساطیر زیربنای شکل‌گیری [[آیین‌ها]] هستند یا برعکس. برخی از محققان، اساطیر را بیان [[کلامی]] آیین‌ها و توجیه آیین‌ها دانسته‌اند و برخی هم آیین‌ها را تجلی [[رفتاری]] اساطیر دانسته‌اند. در نظریات متأخر، اساطیر در پیوندی عمیق با آیین‌ها[[فهم]] می‌شوند و نمی‌توان هیچ‌کدام را به دیگری تقلیل داد. [[عزاداری]] [[شیعیان]] را می‌توان یکی از مصادیق پیوند آیین و اسطوره قدسی دانست.<ref>[[جبار رحمانی|رحمانی، جبار]]، [[فرهنگ سوگ شیعی (کتاب)|مقاله «اسطوره»، فرهنگ سوگ شیعی]]، ص ۴۶.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش