جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
واژه “باطل” نقیض “حق” و به معنای چیزی است که هنگام جستوجویش، ثباتی ندارد؛ مانند {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ}}<ref>«این بدان روست که خداوند راستین است و اینکه آنچه به جای او (به پرستش) میخوانند نادرست است» سوره حج، آیه ۶۲.</ref>. این واژه در مورد گفتار و [[افعال]] به کار میرود<ref>{{متن قرآن|فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}} «حق، جا افتاد و آنچه (آنان) انجام میدادند تباه شد» سوره اعراف، آیه ۱۱۸؛ {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}} «ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل میآمیزید و حقپوشی میکنید با آنکه خود میدانید؟» سوره آل عمران، آیه ۷۱؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۱۳۰.</ref>. بر این اساس باطل در مورد [[عقاید]] و پندارهای واهی، افسانههای [[خرافی]]، سخنان [[دروغ]] و بیپایه، کارهای [[بیهوده]] و [[بیهدف]] و هر گونه [[انحراف]] از [[قوانین]] [[حاکم]] بر [[نظام هستی]] به کار میرود و چون [[ثبات]] و [[واقعیت]] ندارد، از بین رفتنی است و از این جهت [[شیطان]]، باطل نامیده میشود که کارهایش حقیقتی ندارد<ref>ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۲۵۸.</ref>. به لحاظ قلمرو اطلاق نیز بطلان، در وجود، در عمل، در قول و در [[رأی]] و نظر کاربرد دارد<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۱، ص۳۱۳؛ ر.ک: حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۱۲۹.</ref>. | واژه “باطل” نقیض “حق” و به معنای چیزی است که هنگام جستوجویش، ثباتی ندارد؛ مانند {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ}}<ref>«این بدان روست که خداوند راستین است و اینکه آنچه به جای او (به پرستش) میخوانند نادرست است» سوره حج، آیه ۶۲.</ref>. این واژه در مورد گفتار و [[افعال]] به کار میرود<ref>{{متن قرآن|فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}} «حق، جا افتاد و آنچه (آنان) انجام میدادند تباه شد» سوره اعراف، آیه ۱۱۸؛ {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}} «ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل میآمیزید و حقپوشی میکنید با آنکه خود میدانید؟» سوره آل عمران، آیه ۷۱؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۱۳۰.</ref>. بر این اساس باطل در مورد [[عقاید]] و پندارهای واهی، افسانههای [[خرافی]]، سخنان [[دروغ]] و بیپایه، کارهای [[بیهوده]] و [[بیهدف]] و هر گونه [[انحراف]] از [[قوانین]] [[حاکم]] بر [[نظام هستی]] به کار میرود و چون [[ثبات]] و [[واقعیت]] ندارد، از بین رفتنی است و از این جهت [[شیطان]]، باطل نامیده میشود که کارهایش حقیقتی ندارد<ref>ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۲۵۸.</ref>. به لحاظ قلمرو اطلاق نیز بطلان، در وجود، در عمل، در قول و در [[رأی]] و نظر کاربرد دارد<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۱، ص۳۱۳؛ ر. ک: حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۱۲۹.</ref>. | ||
[[شهید مطهری]] در توضیح گستره مصداقی [[باطل]] و خطای [[معرفت شناختی]] که به تبع آن نسبت به “حق” عارض میشود، مینویسد: با وجودی که باطل یک امر طفیلی و غیر اصیل بیش نیست، و به سبب طفیلی بودن و غیراصیل بودنش مثل کف فانی میگردد؛ در عین حال هنگامی که ظاهر میشود، آنچنان ابعاد ظاهری گستردهای دارد، و به شکل چشمگیری پیدا میشود که [[انسان]] اگر عمیق ننگرد میگوید [[حق]] کو؟ هرچه هست باطل است و این همان اشتباهی است که اغلب برای افراد رخ میدهد و از آنجا که دیدشان عمیق نیست میگویند: اگر حقی هم در [[جهان]] پدید آمده است، مثل یک برقی بوده که پس از مدت کوتاهی خاموش گشته است و غیر آن هر چه هست، [باطل است] و در جهان باطل [[حکومت]] میکند. [[غافل]] از اینکه آنچه اصالت دارد حق است و باطل نیروی خود را از حق گرفته است و [[طفیل]] اوست، ولی روی حق را پوشانیده است<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، آشنایی با قرآن، ج۲، ص۱۸۲.</ref>. | [[شهید مطهری]] در توضیح گستره مصداقی [[باطل]] و خطای [[معرفت شناختی]] که به تبع آن نسبت به “حق” عارض میشود، مینویسد: با وجودی که باطل یک امر طفیلی و غیر اصیل بیش نیست، و به سبب طفیلی بودن و غیراصیل بودنش مثل کف فانی میگردد؛ در عین حال هنگامی که ظاهر میشود، آنچنان ابعاد ظاهری گستردهای دارد، و به شکل چشمگیری پیدا میشود که [[انسان]] اگر عمیق ننگرد میگوید [[حق]] کو؟ هرچه هست باطل است و این همان اشتباهی است که اغلب برای افراد رخ میدهد و از آنجا که دیدشان عمیق نیست میگویند: اگر حقی هم در [[جهان]] پدید آمده است، مثل یک برقی بوده که پس از مدت کوتاهی خاموش گشته است و غیر آن هر چه هست، [باطل است] و در جهان باطل [[حکومت]] میکند. [[غافل]] از اینکه آنچه اصالت دارد حق است و باطل نیروی خود را از حق گرفته است و [[طفیل]] اوست، ولی روی حق را پوشانیده است<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، آشنایی با قرآن، ج۲، ص۱۸۲.</ref>. | ||
==آیات قرآنی مرتبط== | == آیات قرآنی مرتبط == | ||
#تثبیت حق و [[نابودی باطل]]: {{متن قرآن|لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ}}<ref>«تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند» سوره انفال، آیه ۸.</ref>. | # تثبیت حق و [[نابودی باطل]]: {{متن قرآن|لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ}}<ref>«تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند» سوره انفال، آیه ۸.</ref>. | ||
#ماندگاری حق و زوال باطل، [[منطق]] [[نظام هستی]]: {{متن قرآن|كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ...}}<ref>«بدینگونه خداوند درست و نادرست را مثل میزند؛ باری، کف، کنار میرود اما آنچه مردم را سودمند افتد در زمین باز میماند.».. سوره رعد، آیه ۱۷.</ref>. | # ماندگاری حق و زوال باطل، [[منطق]] [[نظام هستی]]: {{متن قرآن|كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ...}}<ref>«بدینگونه خداوند درست و نادرست را مثل میزند؛ باری، کف، کنار میرود اما آنچه مردم را سودمند افتد در زمین باز میماند.».. سوره رعد، آیه ۱۷.</ref>. | ||
#در آیاتی، [[تبعیت]] از باطل را رویهای [[کافر]] کیشانه معرفی کرده<ref>{{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ وَأَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثَالَهُمْ}} «این از آن روست که کافران از باطل و مؤمنان از- حق که از سوی پروردگارشان است- پیروی کردند، بدینگونه خداوند برای مردم مثلهایشان را میآورد» سوره محمد، آیه ۳.</ref>، و بر بینتیجه بودن [[اعمال]] [[باطل]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّ هَؤُلَاءِ مُتَبَّرٌ مَا هُمْ فِيهِ وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}} «بیگمان آنچه اینان میکنند از هم پاشیده است و آنچه میکردند باطل است» سوره اعراف، آیه ۱۳۹.</ref> تأکید کرده است. برخی [[آیات]] نیز به [[نکوهش]] کسانی پرداخته که سعی دارند با تکیه بر باطل، با [[حق]] [[جدال]] و [[ستیز]] کنند<ref>{{متن قرآن|وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا}} «و ما فرستادگان را جز نویدبخش و بیمدهنده نمیفرستیم و کافران به وسیله باطل چالش میورزند تا حق را با آن از میان بردارند؛ و آیات مرا و بیمهایی را که یافتهاند به ریشخند گرفتند» سوره کهف، آیه ۵۶.</ref> آیاتی نیز، به معرفی مصداقهایی از باطل - همچون اکل [[مال]] به باطل - پرداخته<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ}} «و به راستی ما پیامبرانی پیش از تو فرستادهایم که (داستان) برخی از آنان را برای تو گفتهایم و برخی دیگر را نگفتهایم و سزیده هیچ پیامبری نیست که جز با اذن خداوند آیهای آورد و چون فرمان خداوند در رسد به حق، داوری میشود و در آنجا تباهاندیشان، زیانکار میگردند» سوره غافر، آیه ۷۸.</ref> و برخی نیز به فرجام ناخوشایند باطلگروان و باطلکاران توجه داده است<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ}} «و به راستی ما پیامبرانی پیش از تو فرستادهایم که (داستان) برخی از آنان را برای تو گفتهایم و برخی دیگر را نگفتهایم و سزیده هیچ پیامبری نیست که جز با اذن خداوند آیهای آورد و چون فرمان خداوند در رسد به حق، داوری میشود و در آنجا تباهاندیشان، زیانکار میگردند» سوره غافر، آیه ۷۸.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۱۸۰.</ref> | # در آیاتی، [[تبعیت]] از باطل را رویهای [[کافر]] کیشانه معرفی کرده<ref>{{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ وَأَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثَالَهُمْ}} «این از آن روست که کافران از باطل و مؤمنان از- حق که از سوی پروردگارشان است- پیروی کردند، بدینگونه خداوند برای مردم مثلهایشان را میآورد» سوره محمد، آیه ۳.</ref>، و بر بینتیجه بودن [[اعمال]] [[باطل]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّ هَؤُلَاءِ مُتَبَّرٌ مَا هُمْ فِيهِ وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}} «بیگمان آنچه اینان میکنند از هم پاشیده است و آنچه میکردند باطل است» سوره اعراف، آیه ۱۳۹.</ref> تأکید کرده است. برخی [[آیات]] نیز به [[نکوهش]] کسانی پرداخته که سعی دارند با تکیه بر باطل، با [[حق]] [[جدال]] و [[ستیز]] کنند<ref>{{متن قرآن|وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا}} «و ما فرستادگان را جز نویدبخش و بیمدهنده نمیفرستیم و کافران به وسیله باطل چالش میورزند تا حق را با آن از میان بردارند؛ و آیات مرا و بیمهایی را که یافتهاند به ریشخند گرفتند» سوره کهف، آیه ۵۶.</ref> آیاتی نیز، به معرفی مصداقهایی از باطل - همچون اکل [[مال]] به باطل - پرداخته<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ}} «و به راستی ما پیامبرانی پیش از تو فرستادهایم که (داستان) برخی از آنان را برای تو گفتهایم و برخی دیگر را نگفتهایم و سزیده هیچ پیامبری نیست که جز با اذن خداوند آیهای آورد و چون فرمان خداوند در رسد به حق، داوری میشود و در آنجا تباهاندیشان، زیانکار میگردند» سوره غافر، آیه ۷۸.</ref> و برخی نیز به فرجام ناخوشایند باطلگروان و باطلکاران توجه داده است<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ}} «و به راستی ما پیامبرانی پیش از تو فرستادهایم که (داستان) برخی از آنان را برای تو گفتهایم و برخی دیگر را نگفتهایم و سزیده هیچ پیامبری نیست که جز با اذن خداوند آیهای آورد و چون فرمان خداوند در رسد به حق، داوری میشود و در آنجا تباهاندیشان، زیانکار میگردند» سوره غافر، آیه ۷۸.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۱۸۰.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |